صفحه نخست > دیدگاه > إعجاز علمی در قرآن یک إدعای بی پایه

إعجاز علمی در قرآن یک إدعای بی پایه

عزیز یاسین
دوشنبه 19 مارچ 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

از آنانی که با کمال وقاحت و عوامفریبی در صدد اثبات إعجاز علمی در قرآن اند هرگز نمیتوان توقع داشت تا به ساده گی دست از این مردم فریبی و کلاه بازی برداشته به راه راست هدایت شوند مگراز آنانی که فریب این شارلتانها را خورده و فکر میکنند که به راستی قرآن یک همچو کتابی بوده و در بردارنده علم و دانش است، میتوان توقع داشت تا پس از مطالعۀ این نوشتار به خود آمده و بالای إدعاهای پوچ و میانه تهی این دایه های مهربانترازمادر واین فریبکاران بی آزرم خط بطلان بکشند و بدانند که قرآن نه تنها در بر گیرندۀ هیچ دانشی نیست بلکه برعکس جهالت و جزم اندیشی را در أذهان و باورهای پیروان خویش نهادینه ساخته و میسازد.

از آنانی که با کمال وقاحت و عوامفریبی در صدد اثبات إعجاز علمی در قرآن اند هرگز نمیتوان توقع داشت تا به ساده گی دست از این مردم فریبی و کلاه بازی برداشته به راه راست هدایت شوند مگراز آنانی که فریب این شارلتانها را خورده و فکر میکنند که به راستی قرآن یک همچو کتابی بوده و در بردارنده علم و دانش است، میتوان توقع داشت تا پس از مطالعۀ این نوشتار به خود آمده و بالای إدعاهای پوچ و میانه تهی این دایه های مهربانترازمادر واین فریبکاران بی آزرم خط بطلان بکشند و بدانند که قرآن نه تنها در بر گیرندۀ هیچ دانشی نیست بلکه برعکس جهالت و جزم اندیشی را در أذهان و باورهای پیروان خویش نهادینه ساخته و میسازد.

قرآن همانگونه که خودش گواهی میدهد کتاب رهنما وإدارۀ امورسیاسی ، إقتصادی وإجتماعی جمعیت بدوی وکوچک و نوبنیاد مسلمانان و مجموعه ییست ازموعظه های أخلاقی وافسانه های فولکلوریک یهودی و عربی وزردشتی ودعاها وپناه جستنها واستغفارها وتهدیدها وهوشدارهای مشرکین وملحدین و مرتدین و نشاندهندۀ آداب و طرز کشتار وگردن بریدن کفار وأسالیب أذیت و آزار و إهانت به دگراندیشان... ، وآنهم در قرن هفتم میلادی و برای جوامع بدوی و ساده یی چون باشنده گان سرزمینهای نجد و حجاز و بین النهرین وتحمیل و قبولاندن آن با به کارگیری نیروی شمشیرو با استفاده از وحشیانه ترین شیوه ها بالای مردمان متمدنتری که در سرزمینهای فارس و خراسان و ماوراء النهرو اسپانیا ( اندَلُس ) به سر میبرده اند و درست همان حثیتی را دارد که کتابها ی افسانوی دو دین إبراهیمی دیگر یعنی یهودیت و مسیحیت دارای آنند و در بسیاری از موارد میتوان آنرا نسخۀ ناقص و نا قابلی از آن دو کتاب دانست.

هیچیک از شخصیتهای برجستۀ گذشته ویا به عبارت دیگر هیچیک از" سَلَف صالح " نگفته اند که قرآن کتابیست علمی و منبع و مصدرإستنباط و إستخراج نظریه ها فرضیه های علمی وتجربي. و آن عده از شخصیتهای دین باورنیز که به خود و عقیدۀ دینی خویش حرمت و حیثیتی قائل اند ، نه تنها با آن در برابر بهای ناچیزی مانند همچو ادعاهای پوچ ومیان تهی ، معامله نمی نمایند بلکه یک چنین معامله یی را به شدت رد و تقبیح هم نموده إذعان میدارند که قرآن را هرگز نمیتوان یک کتاب علمی به شمارآورد ، که از آ ن جمله میتوان أمين إبراهيم عبدالباقي عامر إسماعيل يوسف الخولي،معروف به إسم شيخ أمين الخَوَلي( 1895 – 1966 ) را نام برد که یکی از چهره های شناخته شدۀ اموردینی در کشور مصر بوده و آثار فراوانی در این زمینه از خود به جاگذاشته است.
آنانی که تاریخ منطقۀ حجاز را در ربع اول قرن هفتم میلادی مرور کرده باشند خوب میدانند که با شنده گان این سرزمین درآن زمانه ها درنهایت ساده گی واز نگاه علم و دانش تجربی در بی مایه گی تام به سرمیبردند و جایگاه این منطقه در سلسلۀ مراتب تمدنی در پایین ترین سطح قرار داشت و دست آوردهای أهالی آن از دانشهایی چون پزشکی و ستاره شناسی و غیره تنها شناختهایی بود که از راه عرف و عادت و تجارب روزمرۀ زنده گی عادی حاصلشان شده بود و به درجه یی نرسیده بود که أهالی مناطق مجاور مانند فارس و بیزانطه و هند و چین ... از آن برخوردار بودند. پس ایجاد و إبداع کتب و آثاری که در برگیرندۀ نظریات علمی تازه و إبتکاری بوده باشد ، در چنان محیطی ، عقلا مستحیل و نا ممکن است، زیرا هرگز نمیتوان چیزی را از ندارندۀ آن به دست آورد.
این إدعای پرطنطنه که گویا قرآن حاوی نظریه های علمی است و اینکه برخی ها از آنهم پا فراتر نهاده مدعی موجودیت معجزه های علمی نیز در آن شده اند ، از جانب هیچیک از پیشکسوتان بخش علوم تجربی در گسترۀ آنچه که به نام " تمدن اسلامی " شناخته میشود مطرح و تأیید نشده است . منظور مان از پیشکسوتان ، دانشمندانی اند چون : أبی بکر رازی، جابربن حیان، الکِندی،إبن رُشد، إبن سینا،أبونصرفارابی، نصیرالدین طوسی، إبن هیثم، شاکربن موسی و فرزندانش، إبن أبی أُصَیبِعة، أبی الحسن علي بن رضوان المصری مشهور به إبن رضوان الطیب و إبن النَّفیس، و دیگران که هیچکدامشان نگفته اند که نظریه های کشف شده از جانب آنان در قرآن مضمر بوده و ایشان آنرا از آیات قرآن استنباط نموده اند.زیرا آنان میدانسته اند که مدلول و مفهوم واژۀ " علم " درقرآن وبه صورت عام در مفهوم قرآنی و یا إسلامی اش همانا دانستن عبادتها و مناسک و معاملات وتنظیم اموراقتصادی ، سیاسی واخلاقی جامعه یعنی فقه و شریعت و دانستنی های أدبی و زبانی مانند بلاغت وفن شعروصرف و نحو وامثال آن است نه آنگونه که امروزه برخی از دانشمندنماها آنرا گسترش داده شامل علوم تجربی مانند: کیمیا ، بیولوژی ، جیولوژی ، فزیک و غیره و آنهم به مفهوم دقیق و متداول امروزی اش در دانشگاهها و کانونهای پژوهشی ، نیز مینمایند.

صرف نظر از آن دلقک های بی دانش ومتملق ، نظیرصدیق افغان این نابغۀ جهالت ، که گاه و بیگاه در تلویزیونهای ماهواره یی چرند پرداز و سفسطه آرای آریانای آقای بیات و آریانای آقای مسکین یار و پیام آقای عمرخطاب وتلویزیون ملی آقای کرزی ظاهرشده وبا پررویی وبی شرمی تمام و با آوردن إستدلالهای بسیارسطحی وغیرعلمی و حتی کودکانه وبا تذکر آیاتی چند از قرآن ، مثلاً إدعا مینمایند که گویا قلب انسان مرکز تفکراوست !.. ما آنعده از به اصطلاح استادان و پروفیسورها و دانشمندانی را که در تلاش به خاطر علمی جلوه دادن قرآن لکچر میدهند و کنفرانس دائر مینمایند و مقاله و کتاب مینویسند ومثلاً إدعا مینمایندکه گویا آیۀ 88 سورۀ النمل از گردش زمین و آیۀ 44 سورۀ الإسراء از وجود اتم و انرژی هسته یی و آیۀ 41 سورۀ رعد از جذرومد وآیۀ 125 سورۀ أنعام ازپایین آمدن فشار هوا در ارتفاعات گزارش میدهد، وغیره وغیره !.. مخاطب قرارداده از ایشان میخواهیم که به گفتۀ همان قرآن « قُل هاتُوا بُرهَانَکُم » یعنی : بگو: دلیل خویش را بیاورید. به این معنی که هرگاه شما دانشمندان « تجربی ماورائی » و یا به عبارت دیگر« طبیعی ماورائی » در این إدعاهای خویش صادق هستید، به مثابۀ محک و دلیل ثبوت آن أقلا یک نظریۀ جدید علمی را که از قرآن ویا أحادیث وگفته های مؤلف آن محمد بن عبدالله ویا چهاریار کبار و اوصیای معصوم وی إستخراج شده واز جانب یکی ازمراجع واورگانهای علمی وتکنولوجیکی جهانی ویا منطقوی مورد تأیید قرارگرفته باشد ، برایمان نشان دهند تا ما نیز از آن مطلع شده سمعاً وطاعةً بگوییم و" إیمان " بیاوریم. حقیقت اینست که این آقایان به مجرد اینکه از إبداع یک نظریۀ علمی از جانب یکی از دانشمندان علوم طبیعی آگاهی می یابند ، فوراً چشمان خویش را بسته به مراقبه میروند و آیات قرآن و گفته های مؤلف آنرا به خاطرآورده تلاش به خرج میدهند تا به شکلی از أشکال و با استفاده از تأویلها و تفسیر های من درآوردی خویش ، که در بسیاری از موارد میتوان آنرا واقعاً کودکانه نامید ، آن نظریه را بایکی از آیات قرآن ویا أحادیث مؤلف آن پیوند داده إدعاء نمایند که گویا خداوند هزارو چهارصد سال قبل حبیبش را به کشف آن نظریه بشارت داده است، چنانکه چندی قبل استادان دانشگاه قَنا درکشور مصر ضمن گردهمایی گسترده یی خاطر نشان ساختند که آیات مربوط به أعمال قوم لوط گواه آنست که قرآن مرض ایدز را صد ها سال پیش از امروز کشف نموده است ... حال از این آقایان" دانشمند " که بهتر است آنان را « ملا داکترها» ویا « آخوند پزشکها » بنامیم بایستی پرسید که اگر چنین بوده است پس چرا خداوند حبیبش را هدایت نفرمود تا برای جلوگیری از آن و معالجۀ ملیونها انسانی که در سراسر جهان از آن رنج میبرند نسخه ودرمانی تجویز نماید ؟ و یا اینکه چرا خود شما " دانشمندان نخبه" هنوز که هنوز است توانایی آنرا ندارید تا برای بیماری یی که کتاب مقدستان هزار وچهار صد سال پیش آنرا کشف وتثبیت کرده است ، دوا و درمانی بیافرینید؟!

پرسش دیگری که در این زمینه مطرح میگردد اینست که : چراهمیشه درست بعد از طرح و إثبات نظریه یی از جانب یکی ویا گروهی از دانشمندان ، إدعای موجودیت آن نظریه در قرآن مطرح میشود؟ به عبارتی روشنتر، باید پرسید که : چرا تا کنون هیچیک از " دانشمندان " مسلمان و مدعیان علمی بودن قرآن نتوانسته اند حتی یک نظریۀ علمی جدید ویک کشف ویک إختراع تازه را از قرآن بیرون نمایند؟ و چرا معمولاً و در أغلب موارد نظریه های علمی جدید را کسانی إبداع کرده اند که حتی یک حرف از قرآن را هم نخوانده اند؟!

حقیقت آنست که ، آنچه که امروزه به نام علوم مثبته و دانشهای تجربی و تکنولوجیک تعریف میشود از ریشه و اساس لائیک و مثبت بوده و عنصرفعال و ایجاد گرآنرا انسان تشکیل میدهد ، نه اینکه نیرویی آسمانی و ماورائی، چنانکه ادیان مدعی آنند. با بررسی واقعیت گرایانۀ تاریخ پیدایش و رشدعلوم مثبته و تجربی ، در می یابیم که بنیاد آن بر « ردِّ » وعدم پذیرش با ورهای غیر مثبته و غیر قابل مشاهده ومخالف تجربۀ عملی که شامل باورهای خرافاتی وساده لوحانۀ دینی هم میشود ، نهاده شده است . ونا گفته پیداست که این عمل در إصطلاح دینی اسلام « کفر » و « إلحاد » نامیده میشود و به شدت ممنوع و موجب شکنجه و مجازات است.

این " دانشمندان " بی دانش و نا آگاه مذبوحانه تلاش میورزند تا با علمی جلوه دادن قرآن و پیوند دادن آیات آن به دست آوردهای سترگ علم وتکنالوژی، برای آن ، که با هر کشف و إختراع جدید علمی بایستی یک گام به عقب بگذارد ، مشروعیت و إعتباری دست و پا نمایند ، مگر غافل از آنند که با این کار عاقبت نیندیشانۀ خویش تمام هست و بود " اسلام عزیز " خویش را در معرض سؤال قرار داده و داروندارش را به باد فنا میدهند.

خلاصه اینکه ، برخلاف تصور" دانشمندان " تجربی ماورائی و ملا داکترها و آخوند پزشکها و ملا انجنیرها و آخوند مهندسها مبنی بر سرشاربودن قرآن ازنظریه های صد در صد ثابت علمی وتخنیکی ، این " کتاب مقدس" و این " پیام آسمانی " مملو از خطاها و تناقضاتیست که بر شمردن آن دریکی دو مقال نگنجیده وقت طویل و حوصلۀ فراوان می خواهد و ما این باب را تحت عنوان « خطاها و تناقضات قرآن » گشوده ایم ودر آینده آنرا إدامه خواهیم داد. وخواننده گان گرامی میتوانند آن بحثها را در سایتهای « عصر جدید » و « کابل پرس? » دنبال نموده از نظرات و پیشنهادهای إصلاحی خویش مارا بهره مند گردانند.

پایان

خوانندۀ گرامی ! ازحضورشما صمیمانه خواهشمندم تا این مقاله را یک بار دیگر نیز با دیدی انتقادی و إمعان نظر مطالعه فرموده با تحریر ملاحظات و نقطه نظرهای خویش و إرسال آن به آدرس زیرین، برایم إفتخار بخشید تا همصحبت شما باشم .
Azizyasin78 yahoo.com
www.asrejadid.org

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا ۚ ذَٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ. 38
    و براى ماه منزلگاه‏هايى قرار داديم، (و هنگامى كه اين منازل را طى كرد) سرانجام بصورت س‏خ‏للّهشاخه كهنه قوسى شكل و زرد رنگ خرما» در مى‏آيد.

    وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّىٰ عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ. 39
    و خورشيد (نيز براى آنها آيتى است) كه پيوسته بسوى قرارگاهش در حركت است; اين تقدير خداوند قادر و داناست.

    لَا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ وَلَا اللَّيْلُ سَابِقُ النَّهَارِ ۚ وَكُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ, 40

    نه خورشيد را سزاست كه به ماه رسد، و نه شب بر روز پيشى مى‏گيرد; و هر كدام در مسير خود شناورند.

    آقای عزیز یاسین!

    این آیات سوره یاسین را نیز در کتاب تورات دیده ای و آنرا یک سرقت علمی از دانش ارسطو و سقراط میدانی که محمد ۱۴۰۰ سال پیش برای یکی از یارانش زمزمه کرده و در کتابی به نام قرآن درج شده است یا چطور؟

    بنده خدا،

    • آقای بنده خدا درود بر شما
      آنچه شما آورده اید در حقیقت گفته های مرا رد نکرده بلکه بر عکس آنرا تأیید مینماید وإیجاب مینماید که در این زمینه به بحثهای دقیقتر وتخصصی تری پرداخته شود و من از خواننده گان عزیزی که در دانش فزیک نجومی ویا ستاره شناسی و معلومات تخصصی داشته باشند صمیمانه خواهشمندم تا لطفا در ستون کامندها به گونه یی فشرده به آن پرداخته ممنون سازند . مگر عجالتآ از شما که این مثالها را آورده اید میپرسم که آیا واقعاً آفتاب به گرد زمین در گردش است یا اینکه زمین به گرد آفتاب ویابه عبارت دیگر آیا آفتاب مرکز نظام شمسی است یاآنطور که کتابهای مقدس تورات و انجیل و چوچهء آنها که همان کتاب قرآن باشد ادعا مینمایند که گویا زمین مرکز این نظام است ؟؟؟ سؤال دیگر اینکه ، در اینکه آفتاب و مهتاب به همدیگر رسیده نمیتوانند و شب نمیتواند از روز پیشی گیرد به جز بیان یک چشم دید ساده وابتدایی چه چیز تازه نهفته است ؟
      لطفا عاقلانه تر از آنچه تا اکنون می اندیشید بیندیشید و هر آنچه را که میخوانید و یا می شنوید یک با در ترازوی عقل خودتان هم بسنجید و ببینید که آیا با عقل ومنطق و واقعیتها عینی جهان سازگار هست یا نه
      عقل ومنطق یار و یاورتان باد

      عزیز یاسین

    • آقای بنده خدا ! برمن حقیر مرنجید اگر جشن نوروز را به شما تبریک و تهنیت بگویم . چند پرسش دوستانه داشتم اگر امکان داشته باشد پاسخ آنرا بنویسید .
      1- همین جملات و مفاهیمی تکمیلی ترجمه آیات که در بین قوس حین ترجمه اضافه شده است ، چقدر مدار اعتبار است ؟

      2- آیا سقه و صحت بودن این جملات تفصیلی وتکمیلی را ، کدام کمسیونی از صاحب نظران و فقه دانان اسلامی تصویب نموده اند یا هر مترجم به ذوق خود آنرا افزوده است ؟

      3- قرآن که به زبان عربی گویا نازل شده ، چرا آنرا به زبان تازی هم تفسیر نموده اند ؟ آیا به زبان تازی هم مانند زبان پارتی دری بی مفهوم است که مجبور شده اند بخاطر گشایش رمز و رازش تفسیر نمایند تا عام فهم شود ؟

    • درقوانین فزیک ومخصوصا مکانیک نظری همه چیزدرحرکت دیده می شود ومی توان ماه را ثابت انگاشت وخورشیدرا متحرک دید ویا بالعکس. این که نویسینده ی بی کمونیست که خودرا در زیر نقاب یک اسم مستعار پنهان نموده واز کم سوادی فکر می کند می تواند به حل معمای هستی به پردازد وچاره را در توهین به ادیان الهی جسته است، امردیگری ست. برخی ها فکر می کنند وقتی بتوانند نظراتی خلاف عقل ومنطق ویک سویه بدون در نظرداشت اصول تحقیق علمی که همانا رعایت اصول اخلاق وبیطرفی است بپردازند بزرگ می شوند.امروزه در دنیای متمدن جریحه دارساختن عقاید دیگران بدون رعایت اصول اخلاقی کدام ارزش نداشته ونویسنده چنین اراجیفی را به اندازه ی سرسوزنی هم ارزش قایل نیستند.پس به حال عزیز یاسین نام مستعار باید گریست.

    • دوست ارجمند امیر ، نخست سال نو و جشن جمشیدی به شما مبارک باشد . دوم سخن بالای ثابت و متحرک بودن ماه و مهر نیست بلکه سخن بالای آموزه های دینی و خداوندیست که چگونه پروردگار بی چون و خالق جهان هستی دچارچنین اشتباه بزرگی شده اشت که گاهی میفرماید بکش و گاهی هم صلح کن : کدام یک قابل اجرا است ؟ سوره کافرون یا آیه 123 سوره توبه ؟

      دوستانی که آیات قرآن را نقد میکنند و پیرامون تناقضاتش سخن به میان می آرند نباید باعث رنجش شما شود و این رسالت شما عزیزان است که دلایل و استدلال های خود را بنویسد تا خواننده گان در مقایسه بنشینند که کی بجا و درست میفرماید . مستعار نوشتن عیب نیست ، بدون دلیل ناسزا نوشتن و توهین کردن عیب است . همینکه جمله و سطری نوشته میشود ، کسی است که آنرا مینویسد حتی اگر بینام هم باشد . شما دفع اتهامات ایشانرا هم زیر نام مستعار بنگارید چی عیبی دارد . اگر ایشان توهین کردند ، دفاع از خود حق است و شما هم دشنام بنویسید .

      مثلا من حقیر از منتقدان قرآن می پرسم که در قرآن آیاتی است مانند :(إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ) و یا ﴿وَجُمِعَ الشَّمْسُ وَالْقَمَرُ﴾ را چگونه تعبیر میکنند ؟ امروز دانشمندان ستاره شناسی میدانند که روزی مهر بزرگ میشود و بزرگ میشود و در پایان تمام اقمار خود را می بلعد و بعد انفجار بزرگ خاموش و یا ( كُوِّرَتْ )شده به ستاره کوچکی تبدیل میشود . پیغمبر اسلام از کجا چنین دانشی را کاپی نموده بود ؟ حال منتظرم تا پاسخی قناعت بخشی از دوستان بخوانم !

    • عزیزگرانمایه نبیل مزاری .متشکرم از پیام محبت آمیزتان .من هم جشن نوروز را به شما شادباش می گویم. غرض ازنوشتن چندسطر توهین به شخصیت کسی نبود وهم غرض اثبات یا نفی عقیده ی نبود که نمی شود برفردی عقیده ی را قبولاند.مشکل است که ما در بحث معتقدات بیاییم وفورمول نویسی کنیم.مشکل من با شیوه ی نگارش آقای یاسین است که از تحقیق علمی متاسفانه خیلی فاصله دارد.اینکه با یک پیشداوری از قبل وستیزانه جویانه بیاییم به رد یک مذهب ویا تعدادی از آن بپردازیم وبه شکل گزینشی چند بخش را برای اثبات عقاید مان انتخاب نماییم ، بنظرم ره بجایی نمی بریم. شما خود میدانید که تحقیق علمی مستلزم قراردادن تفاسیر وبرداشت های مختلف از یک مفهوم ودربرابرقراردادن آنها به شکل امانتدارانه ، اخلاقی وبیطرفانه است تا سپس از یک امرعام به یک امر خاص برسیم و به کشف پیدیده ی جدید که در پیشداوری ما موجود نباشد، برسیم.متاسفانه آقای یاسین با احساساتی شدن به صدیق افغان وتعدادی افراد دیگرتاخته اند ومن از سایت آدرس شان حدس میزنم مربوط به جریانهای حزب دموکراتیک خلق سابق باشند. درمورد گاهی بکش وگاهی صلح کن اگرمنظور تان آیات مربوط به آن باشد بلی در اموراجتماعی چنانچه می دانید آنجه که غیر قابل تغییر است خود تغییر است وشرایط جنگ خطاب به سربازان است که برای رفع فتنه بکشند نه برای عام ودر شرایط صلح ، صلح خیراست. مهم این است که هدف از تحقیق ونگارش ما چه باشد.نویسینده ی این سطورسخت به تحمل پذیری ورعایت اصل احترام متقابل معتقداست واول باید دید چرا مینویسیم ویا چرا فلانی می نویسدوهدف از نوشتن فرد با مطالعه ی تعدادی از سطورش هویدا خواهد شد.شاد باشید.

    • من بالای جشن جمشیدی نبیل مزاری وتمام همفکران وهم مسلکان وی ازهرقماش که باشند اززردشتی ګرفته تا کمونیست تا منافق تا الچه مذهب های بی دم می شاشم واین رسم خرافی ولعننتی را که عمریست ګرانبانګیر ملت مسلمان ومحکوم افغانستان است واز پدران ګمراه وملعون ما بنا به بیخبری شان از اسلام عزیز به میراث مانده است لازم میدانم که مانند بتهای بامیان به توپ پرانده شود.
      قرآنیار

    • جناب قرآنیار ! شما غیر از (ببخشید) شاشیدن و ایزار خود کشیدن کدام ویژه گی دیگری هم دارید وآموخته اید ؟

    • مزاری ملعون بی پدر!
      هر انسان وهرموجودی را که خداوند خلق کرده است دارای یک سلسله ویژه ګیها میباشد. یکی ازین ویژګیها دفاع ازهویت واعتقادات وباورهای دینی است که حق مسلم تمام بشریت است.
      توبرای یکبار این پیامهای سراپا توهین آمیز خود ویاران بی پدر وبی مادرت را یکبار از سر مطالعه کن وبعد یکبار با خود و وجدان خود دریک فضای خلوت مشوره کن که شما جه می نویسید اګر این کابل پرس? تشناب ببوی شما است پس هرکس حق دارند که درین جا ایزارهارا کشیده وبشاشند
      واګر این کابل پرس محل تبادلهء آراء وافکار وعقاید مختلف است بکدام حق قانونی وشرعی بخود اجازه داده اید که به عقاید ملیونها انسان توهین روا دارید مګر تو ازنسل انسان استی یا ازنسل خر
      مګر تو لعنتی از کدام نطفه پیدا شدی که زبان قرآن را زبان تازی نامیده ایی. زبان قرآن به اعتراف خود قرآن زبان عربی آشکار است.
      اګر جنین باشد که یک شخص یا یک دین ویا یک کتاب مذهبی یک نام داشته باشد تو نام دیګری را بالای وی بګذاری پس دیګران را هم حق بده که ترا هم به عوض نبیل مزاری خنزیز مزاری صدا بزنند آیا این حق را شما بدیګران میدهید.
      تازی در زبان فارسی همانا سګ را میګویند واین نام تحقیر آمیز را فاشیست های آتش پرست فارس ملعون بالای زبان عربی ګذاشته اند که هرکی از روی آګاهی جنین صفتی را بر زبان قرآن معظم استفاده کند باید بدهن وی وتمام دور و دسترخوان وی شاشید
      من از اول نوشته ام که جزای قروت همان آب ګرم است.
      برای ازبین بردن ویروس کفر والحاد جز شمشیر دیګر هیج وسیله ای نمی تواند مثمر ثمر واقع ګردد.

    • جناب قرآنیار ! گناه شما نیست . در واقعیت شما عقده مندید و آن غم درونی هم فرآیند حجره مسجد است که بالای خط فکری شما کارگر افقتاده است . اگر شما چند روزی را به مکتب سرکاری میرفتید ، اینک آدم میبودید و چنین هرگاه و بیگاه ایزار خود نمی کشیدید . باز هم می بخشید که کمی حقیقت نوشته ام !!

    • بی پدر بی مادر!
      تو حقیقت را ننوشته ایی بلکه برحقیقت شاشیده ایی حق وحقیقت ازکلمات مستهجن تو بیزار است کفر والحاد کجا وحقیقت کجا بی دینی وګمراهی کجا وروشنی ونور کجا
      واقعا دستان شهید ملا بورجان قابل بوسیدن بود که سرکرده شما ملاعنه بنام علی مزاری به درک واصل ګشتاند همانی که حالا جعفررضایی از اوبنام شهید یاد میکند
      مراد تو ازمکتب سرکاری چی است بی پدر!
      اګر مراد تو ازمکتب سرکاری دانشګاه لوند درسویدن باشد همین اکنون بنده به سطح ماستری فارغ بوده دررشتهء سوسیولوژی درس خوانده ام وبرای ګرفتن دکتورا آماده ګی میګیرم.

    • جناب قرآنیار صیب !! میگویند :

      خر عیسی گرش مکه برند ++ چوباز آید همان خر باشد

      ویا سعدی بزرگ میفرماید :

      علم چندانکه بیشتر خوانی ++ چون عمل در تونیست نادانی

      نه محقق بود نه دانشمند ++ چار پایی براو کتابی چند!

      آن تهی مغزراچه علم وخبر++ که بر او هیزم است یا دفتر

      ویا :

      نشاید بنی آدم خاک زاد ++ که درسرکند کبروتندی وباد

      تو را با چنین گرمی وسرکشی ++ نپندارم از خاکی ، از آتشی

    • او بی پدر بی مادر!
      من این اشعار بزرګان را پیش ازتو هم خوانده ام وهم میدانم وهم ان شاء الله به آن عمل می کنم. من دعوای کبر وغرور ندارم وازطرف دیګر مثل یک فراری سوسیال خور ومواد غایطه خوری که از ترس پسر نورمحمد قمار باز وطن وخاک خودرا ترک ګفته باشد ودرګوشه های هامبور ګ مصروف سګ شویی باشد نیستم

      این بندهء الله به اساس بورس های تحصیلی دولت افغانستان لله الحمد رسما ازکابل آمده ام وبعداز ختم تحصیل دوباره به وطن مالوف ام برمیګردم. ولی تو مریض مالیخولیایی ازترس عطامحمد نور درآلمان سوراخ می پالی وخفاشانه وبی ناموسانه بخاطر یک جنګ سالار مجرم بسته عقاید ملیونها مسلمان را توهین وتحقیر میکنی وآنهم زیر عبارات وزین مدرنیزم وتبادل آراء وغیره الفاظ پر زرق وبرق
      اما درعین حال توقع دارید که کسی شما را نګوید که بالای جشمان تان ابرو است درحالیکه فراموش کرده ایی که بزرګان ګفته اند:
      که کلوخ انداز را جزا سنګ است.
      من ابتدا پیامهای خیلی نرم وانسانی به آدرس شما فرستادم ولی دیدم که شما ازنسل انسان نبودید قبل از آنکه برمحتویات پیامها بپردازید به توهین وتحقیر دین برحق الهی دستان تان را کثیف ساختید
      بناء بعدازین پیام شما ملاعنه را ببینم با همین سبک به آن جواب میدهم خواه کسی خفه میشود یا خوش خواه کسی سانسور میکند ویانه

    • جناب قرآنیار صیب ، بعد ازین همه ایزارکشی های تان ، سخت آرزو دارم یکی از همان پیام های خیلی نرم وانسانی ؟؟ شما را بخوانم ، لطفأ آدرسش را برایم بفرستید ، اگر توانایی این عمل انسانی را دارید و دروغ نفرموده باشید !! یا اینکه مانند همیشه چادری می پوشید و گاهی از خجالتی و شرم پیشروی کاروان اتن میکنید . هه هه هه

    • قرانیار غولزاده!

      در این مدت میبینم که شما خیمه زاده گان تمدن گریز غول مآب خیلی نشخوار میکنید. شما پادگان آخور قبیله چه باشید که بر نوروز ایراد بگیرید! هر رسمی که به رسم غول ها و غولزاده ها نباشد خرافی است!

    • بی پدر جان !
      من نوشتم که از اول با خودت اززبان نرم کار ګرفتم ولی توانسان نبودی لطفا به این پیام خودم دوباره مرور کن!

      (28 فوريه 16:31
      آقای مزاری!
      من گاهگاهی اگر وقت داشته باشم سری به کابل پرس? می زنم. اینکه چرا نامم را نمی نویسم هدفم این است تا دوستان بدانند که پنهان شدن زیر نام مستعار ویا انتخاب ننمون نام درفضای ازاد کابل پرس یکی است
      تا وقتیکه چنین فضای ادامه داشته باشد نباید دوستان معترص به اسلام از مخالفان شان توقع مناظره را داشته باشند. من گفتم که گاه گاهی به ‍کابل پرس سر میزنم روی همین منظور من شما را متهم به ترس وجبن کرده ام زیرا دریکی ازپیامهای تان درهمین کابل پرس راجع به والی مزار آقای عطامحمد نور پسر کاکا نورمحمد ضمن اینکه بر ایشان خیلی زیاد تاخته بودید خودتان نوشته بودید زمانیکه من مزار رفتم واقعا ترسیدم زیرا درزیر سایهء این اقا دیگر مخالفی نمیتواند زنده گی کند. اگر شما همان مزاری استید پس من ترس وجبن را به اساس ادعای خودتان بشما نسبت داده ام. درغیر آن اگر شما مزاری دیگری باشید وازمخالفان عطامحمد نور نباشید ازشما معذرت میخواهم.
      اما درمورد نقد قرآن خدمت شما عرض شود که نقد را کس میکند که قبل ازهرچیز دیگر به زبان کتبی ولهجوی ولغوی یک کتاب احاطه واشراف کامل داشته باشد. قرآن مانند دیگر کتب دینی زبان رسمی خاص خودرا دارد برخلاف بابیل های متفاوت وتلموتهای که بزبانهای مختلف اروپایی ترجمه شده ویکی بادیگری سر نمیخورد.
      بناء به نظرمن نقد قرآن کلمهء عادی وپیش افتاده نیست که هر دشنامزنی واتهام را بنام نقد برآن روا داریم. روشهای نقد امروز در دانشگاه های غرب حتی مورد پذیرش مسلمان ودانشمندان مسلمان قرار گرفته است. دانشگاه الازهر مصر که سابقهء تقریبا نه صد ساله دارد با ورود استعمار فرانسه شکل ومیتود درسی آن تغیر یافت.یعنی اینکه علوم اسلام به شعبه های مختلف تقسیم گردید
      مثلا کسی که علم فقه را میخواند باید درهمان رشته تخصص بگیرد
      کسی دیگری اگر زبان وادبیات عربی قرآنرا میخواند باید درهمان رشته بحد تخصص برسد رساله بنویسد واز دکتورایش دفاع کند بهمین ترتیب که قانون ودیبلوماسی را میخواند باید خودش را آمادهء نوشتن رساله وماستری ودکتورا وغیره بنماید پس بسیاری چیزهار ا ما مسلمانان از غرب آموختیم وبسیاری چیزهارا آنها ازما آموختند. حتی همین ابن خلدون را به کشورهای مسلمان غربی ها شناسانده است بناء طبق اصول نقد نویسی ونقد نگاری درهررشتهء که باشد باید گفت که درنقد قبل ازهرچیز دیگر بیطرفی ناقد را مدنظر داشته باشید. دیگر اینکه زمانیکه نقد تمام شد بدیل آنچه نقد گردیده است باید پیشکش مردم شود که اگر این کتاب دارای تناقضات وکمبودات است پس کتاب درست تر آن کدام است؟ این نوع نقدهارا میتوان نقد علمی واکادمیک دانست ولی من بعید میدانم کسی که به نیت آموختن وتحقیق مسایل قرآنی به قرآن رو می آورد او به حقانیت این کتاب برحق مومن نگردد
      این معجزهء این کلام پاک است هرکه بخواهد بیطرفانه وبدون عقده های نفسانی آنرا بیاموزد خواهی نخواهی روزی به آن تسلیم میشود. ازذکر رجال وشخصیتهای که به همین منظور قرآن را خواستند بیاموزند فعلا میگذرم
      ولی خلاصه عرض میکنم بسیاری ازکشیشهای مسیحی پرشوری که مانند یوسف استید درامریکا قلبش مالامال ازدشمنی بامسلمانان وقرآن بود امروز بنگرید که بحیث بزرگترین داعی اسلام ظهور کرده است. مگر او نسبت عزیز یاسین نام مستعار نویس کمتر تورات وبابیل را خوانده بود؟
      بهرترتیب من چنانچه عرض کردم با عقاید خرافی که براساس عقده وکینه علیه اسلام وقرآن درجامعهء عقب ماندهء ما ابراز میشود موافق نیستم واینچنین نوشته هارا صرف ضیاع وقت برای خود نویسنده خواننده ودیگران میدانم بهتر است که به موضوعات اساسی جامعه؛ درد ورنج مردم عوامیلکه باعث این عقب مانده گی شده است پرداخته شود نقد قرآن ویاکشف تناقضات وغیره مثل این است که کسی سر خودرا بدیوار سنگی بکوبد دیگر چیزی احاصلش نخواهد شد.

      یک موضوع دیگررا هم که برایتان درین پیام بنویسم تحریک آلهء تناسلی بود که من درپیام قبلی ام نوشتم نمیدانم که شما از آن شوخی چه برداشتی کردید
      اما حالا برایتان می نویسم که منظورم این بود که خداوند کسب لذایذ را هیچگاه منع نکرده است . احساس جذب جنس مخالف در وجود بسا زنده جانها وجود دارد که بعداز یکجا شدن احساس آرامش وسکون به آنها دست میدهدعلاوه باعث توالد وتناسل نیز میگردند ولی دربهشت بخاطریکه غایه وهدف توالد وتناسل نیست مطابق نوشتهء آقای بیژن بهشتیان ازهمان لذایذ برخوردار میباشند واین جزو ایمان یک مسلمان باشد که من به آن باور کامل دارم
      به سلامت باشید)

      واین هم پاسخ خود تو بی پدر مادرجنده که زیر ماسک انسانیت خودت را پنهان کرده ایی

      ( 28 فوريه 17:47, بوسيله ى خ . نبیل مزاری
      آقای × درود و احترام متقابل تقدیم است . من حقیر همان نبیل مزاری ام و ترس داشتنم از معلم عطا ناشی از حقیقتی بود که صادقانه آنرا نوشته بودم و این دشمنی نه بر اساس عقاید فکری ام بوده بلکه مسایل سیاسی را در قبال داشته و دارد . معلم عطا آن مسلمان سابق نیست که به خاطر نداشتن ریش سر می برید و کارمند دولتی را بخاطر ارتباطش با دولت بنام کمونست تیر باران میکرد . بفرمودۀ شما این ترس و زبونی ام باعث آن نشده که از خط فکری ام عدول و سرپیچی نمایم . به شهر پدری ام رفته ام ، میروم و خواهم رفت .

      اما در قسمت معانی آیات قرآنی این را باید خدمت بزرگوار بنویسم که این معضله هرگز حل نخواهد شد . آیات قرآنی به فرموده شما و بسیاری از علمای فقی اسلامی چنان گویا بغرنج ، پیچیده و درهم برهم است که بخاطر فهمیدنش حتی به خود تازی های تازی زبان مشکل خلق نموده است ، عجم را بگذارید بر سر جایش . چی باید کرد تا کلام خدا دانست ؟ به تفسیر رو بیآوریم و یا خود باید زبان قرآن بیآموزیم ؟ چی خدایی که بنده گان عمری زبان تازی بیآموزند تا بدانند که خدا چی حکم نموده ؟ چقدر این استدلال بجا است ؟ تفسیرها را که همه علمای فقی اسلامی به نفع خود نظر به مذاهب گونه گونه آنرا تفسیر نموده اند و به تفسیر هم که نمی شود اعتبار کرد ! پس چی باید بکنیم ؟ یک مفسر عمل آیات سوره (قل یا) را منسوخ میداند و دیگری نزول آیات قتال و قتلو را نظر به شرایط همان زمان تفسیر نموده است ، کدام یک درست است ؟ یکجا حکم است که ترا دینت و مرا دینم و دیگر جا حکم شده که اگر همسایه به دینت نبود با او پیکار نما . کدام آیت قابل اجرا است ؟ هیچکسی به این راز پی نبرده . بیائید ازین گفتمان بگذریم ، شما را دین تان و ما را دین ما ! ( لكم دينكم و لي دين ) .

      به این راهی که شما میروید مشکل است تا بتوانیم خط مشترکی پیدا نمائیم زیرا شما از مفاهیم آیات قرآن برداشت دیگری دارید و ما دیگری . ما همان برداشتی را داریم که در زیر هر آیت ترجمه شده فقط همین ولی شما آنرا از منظر دیگری با تفسیر احمد و محمود قرائت میکنید . وقتی ملا و آخند کمزور است در منبر از صلح سخن دارد ولی همینکه بقدرت رسید ، عمل طالب مسلمان و شیوخ عربستان ناجی مسلمانان را همه دیدیم و می بینیم . لطفأ ننویسید که هر عیب که است در مسلمانی ماست ! ما آن خدایی که در بین دیوار و خانه سنگی مقام گزیده و همه ساله باید به بانک های پسران آل سعود به خاطر دفع گناهان و اجرای رکن دین پول بپردازیم را قبول نداریم . این خدای رشوه خور قابل پرستش نیست !! این سرودۀ زیبا را به تمام دوستانم تقدیم میکنم .)

      این هم دلخوشی عزیز یاسین حرامی که ازیک سخصیتیی چون تو تقدیر بعمل آورده است:

      13 مارس 00:29, بوسيله ى عزیزیاسین
      نبیل عزیز و گرامی درودبر شما
      این طرز بیان شمابسیار مور د پسندم قرار گرفت آنرا دوبار به همان لهجه یی که نوشته بودید خواندم ودرچند مورد از ته دل خندیم و حظ بردم ... دستتان درد نکند بسیار زیبا و شیرین نوشته اید ... بلی حرف همینجاست این اسلامستهای بیچاره همه شان به فیل مرغ میمانند که هنگام باربردن مرغ میشوند و هنگام پرواز فیل .. و قتی در برابر دلیل و برهان مخالفین مجاب میشوند دست به هر خس وخاشاک انداخته تلاش مینمایند تا به گونه یی از میدان فرار نمایند و لی مطمئن باشید که من و امثال من رد این فیل مرغها را رها نکرده به یورشهای بی امان خویش علیه آنان و کتاب سراپا مملو از خطا ها و تناقضات وزورگوییهاونفرت انگیزیها ی آنان إدامه داده و صحنه را رها نخواهیم کرد.و با شمشیر علم و دانش و برهان و منطق با این هیولای وحشی خواهیم رزمید
      پیروزی نهایی ازآن علم ودانش است
      مؤفق باشید
      یاسین)
      واین پیامی که عزیز یاسین به ستایشګران وجاهلان عقده مندتر ازخودش فرستاده است:

      3 مارس 00:49, بوسيله ى عزیزیاسین
      جلال عزیز و ارجمند درود بر شما
      از مهربانی وذره نوازی شما یک جهان سپاس
      آنچه شما فرموده اید کاملا به جاست حال دیگر وقت آن فرارسیده است تا با استفاده از همه وسائل و امکانات دست داشته علیه خرافات و عقبگراییها و جزم اندیشی ها و در مجموع علیه هرچه دین و دین باوریست با جرأت و متانت وبدون هیچگونه ملاحظه کاری وکرنش به رزم و پیکار بی امان پرداخته شود .. من به شما و همه آزاد اندیشان و آزادیخواهان وعده میسپارم که این پیکار برحق را تا آنجا که برایم مقدور باشد ادامه داده و از هیچگونه قربانی و فدا کاری در این راه شرافتمندانه دریغ نخواهم کرد. و یگانه پاداشی که توقع دریافت آنرا دارم تآیید و پشتیبانی روشنفکرانی چون شماست.
      به آرزوی پیروزی دانش بر جهل وخرافات دستتان را صمیمانه میفشارم
      بدرود
      یاسین)
      بح! بح!
      هرقدر این جاهل کینه تور حرامی مورد تقدیر قرار بګیرد دست دوستان خودرا به رسم دوستی می فشارد ولی هروقتیکه مورد نقد قرار بګیرد ولو ازطرف همفکران سابق خودش اورا شترمرغ میخواند
      و وعده می سپارد که خیلی زود به ارائهء پاسخ ها مبادرت می ورزد.
      سبحان الله این قدرت ذات الله بزرګ است که انسان نماهای که علیه روشنی ونور می جنګند آنها را هم بوسیلهء خودشان وهم بوسیلهء دوستان حق پسند رسوا مفتضح میسازند وهمه میدانند که پزوهشګری دلسوزانه وبیطرفانه با کینه توزی وتوهین عقاید ملیونها انسان اززمین تا آسمان فرق دارد.
      به امید رهیابی کمونیستهای حرامی وکینه توز افغانستان

    • آقای قرآنیار و یا شبیر ! اگر شما مسلمانید و مدافع اسلام عزیز با هزاران روی و لباس که گاهی دولکی می شوید و گاهی هم جهادگر ، به یک سخن ما بینوایان را از همان اسلام عزیز تیر ! این جمله را هم شما نوشته اید : ( ازتصویرزیبای که از حوریان جنت خصوصا از قصرهای بهشت ترسیم کردی باور کن که آلهء تناسلی ام را تحریک کردی دلم میشود که همین اکنون خودم را دریکی از سنگرهای جهاد شهید بسازم اما نه به شیوهء طالبانی جبونانه بل با شجاعت درسنگر جهاد وبا فکر وعقیده وایمان درست.) وقتی ایمان درست شما شهادت در سنگر جهاد باشد و شما را آلۀ تناسلی در کنترول نباشد و هر جای بشاشید و با شنیدنی داستانی منی بریزید و انتحار نمائید ، بهتر همانست که راه ما از شما جدا باشد . من حقیر افتخار دارم مانند شما جهادگر و تروریست را دشمنم .

    • مزاری بی پدر هم وهم بی مادر!
      ازتو می پرسم که آیا تنها من زیر نام مستعار پنهان هستم ویا اینکه رفقای همکیش وهم پیک تو نیز زیرنامهای مختلف ګاه موافق وګاه مخالف خودشان را درین سایت پنهان کرده اند.
      یک نمونهء آن حبیب نام است که دریکجا بصورت ساختګی ګویا از اسلام دفاع کرده ولی زمانی می بیند مدافع حقیقی اسلام پیدا شد راه خودرا عوض میکند. قبل ازآنکه نمونه را برایت بنویسم و دوپیام متناقض حبیب الله نام را برایت نشان بدهم یک مطلب را برایت درقسمت نعوظ آلهء تناسلی برایت بنویسم که من آنرا به شکل طنز ګونه نوشته ام زیرا ماتریالستان بی دین وآتش پرستان فاشیست فارس درحول وحوش مسایل سکسی میخواهند بر اسلام وآیات قرآن تمسخر نمایند. من فقط بازبان خودتان آن عبارت را بکار بردم که خداوند بزرګ اګر این آلهء تناسلی برای بشریت داده است هدف این است که تا ازین آله به نحو شایسته ای ودرچارجوب قوانین وضوابط انسانی از آن کار ګرفته شود. خدا کند که ترا خرفهم نموده باشم. اګرتو پدرلعنت حرامی اینقدر طرفدار اخلاق وانسانیت می بودی بالای این کافر ملحد هم اعتراض میکردی که چه نوشته است لطفا بخوان:

      (29 فوريه 20:06, بوسيله ى شیر جان
      من تا خواندن نظرات صاحب نظران به این فکر بودم که حاجی کامران راست می گفت و حالا از ایات و ترجمعه آیات ، تفاصرو حکایت های شما معلوم می شود که حاجی کامران دروغ گفته . القصه بعداز پیروزی مخالفین حکومت نجیب الله حاجی کامران فرار و از راه بندر قزل قله (شیرخان) خ.د را به تاشکند رسانیده و در یکی از هوتل های ازبکستان جای گیرفته بود افغانستانی های تاشکند با شنیدن انکه حاجی کامران امده یکی پی دیگری برای دیدنش میرفتند از قضا روزی من هم با دوستان به دیدن حاجی کامران رفتیم و چند ساعتی را انجا بودیم دراین فاصله هم وطنان به نوبت می امدند و همه یک رنگ پرسان داشتند حاجی صاحب چطور آمدید؟ چندین بار یک رنگ و تکراری به هر کدام جواب داد که از هیچ گذر گاه اجازه نیافتم مجبور شدم از راه قندز و شیرخان برایم . سوال که هر کسی میدارمد و می پرسید نفر 4 یا 5 ام زمانکه داخل اتاق شد همین سوال را پرسید .حاجی چون از این پرسش خسته شده بود گفت او برادر چند بار تکرار کنم هم وطن اصرار کرد تا حاجی پاسخ بگوید یک ویکباره حاجی عصبانی شد و پاسخ داد " کون ما می خارید که برامدیم" حالا آمدیم سر اصل مطلب روزی یکی از افغانستانی های باشنده تاشکند از حاجی کامران پرسید .حاجی صاحب شما خو نسبت به ماها از اسلام و دین خوبتر اگاهید لطفا بگوید که حوران بهشتی را خدا برای ما مرد های با ایمان و نماز خوان وروزه گیر وعده داده است پس این غلمانهای برای که هستند ؟ حاجی کامران چنین پاسخ داد او لوده!!!! اگر غلمانها نباشند خواهر مادر من وتو در آن دنیا با کی سکس کنند. من فکر می کردم غلمانهای را الله برای زنان مسلمان وعدع داده است ولی از نوشته های شما معلوم می شود که برای زنها الله نه شراب وعده داده و نه جوان زدونوک و این غلمانها هم برای بچه بازان به قول هارون یوسفی قندهاری ها آفریده شده اند. حالا از دوستان که واقعا در مورد چیزی میدانند ما را روشن کنند . الله تنها برای مرد ها این وعده های سکس با دختران باکره و شراب های انتهور و بچه هاب بی موی را داده و یا برای خانم ها هم جونان نیرو مند وسکسی و عده داده است . اگر به زنها وعده داده است پس افغانها چطور قبول دارند که در اآن دنیا زنشان برود با مرد های بیگانه شراب بخورند و بسکسند ؟ غیریت اوغانی و مسلمانی چه می شود؟ یا در جنت غیریت میرت نیست ؟ امید وارم من را از جمله کافران نپیندارید من از پدر ومادر مسلمانم الحمد الله و به ده صفت الله تعالی و ده صفت پیغمبرم ایمان دارم به دو کلمه ی آمنت با االه هم باورمندم )
      اما من میګویم بر پدر همان پدری لعنت که انسان خبیث همچو تو چوچهء حرامی بدنیا آورده است. کجاست مزاری ملعون که درین باره برای دفاع از اخلاق اعتراض کرده باشد؟

      حالا توجه کن به نوشته های یکی از همزادان حرامی خودت که زیر نامهای مختلف حتی دارای هزار چهره نیز است ګاه چهرهء های بظاهر موافق ومخالف چګونه خودشان را پنهان کرده اند. واقعا باید اذعان داشت که شما حرامی های مادر زنا وخواهر زنا تشریف دارید خودتان زیر هزار نام خودتان را پنهان میکنید ولی از دیګران توقع دارید که زیر یک نام باشما طرف قرار بګیرند.
      کامنت ګزاری بنام حبیب برمن تاخته است که ګویا من جفنګیات نوشته ام:

      (24 مارس 06:37, بوسيله ى حبیب

      آقای نویسنده ی بی نام وبی هویت!
      وقتی نوشته ی بی مفهوم و پرت وپلا گوئی تورا خواندم، به نظرم چنین معلوم شد که گویا کدام آدم مالیخولیائی این مزخرفات را نوشته که نه خودش می فهمد که چی نوشته ونه به سایرین کدام مفهومی را میرساند. وقتی کامنت دیگری را که صورت اصلاح شده ی نوشته ی شما آقای بینام وبی هویت بود خواندم آنگاه ملتفت شدم که آنچه نوشته ی صورت مثله شده ی نوشته ی کسی دیگری است که سرقت نموده ی ودرک نمودم که با یک مسلمانی اصیل مواجه هستم که دارد خصلت ذاتی اسلامی خودرا به نمایش می گذارد وبجز از کلمه ی" شرم باد" برتو نویسنده ی مسلمان بی هویت چیز دیگری ندارم که نثارت کنم.این نکته را نیز باید علاوه بدارم که فقط بی ادبان وقتی چیزیرا مینویسند ازذکر نام خودابا می ورزند. حبیب)

      اما همین حبیب درجای دیګر مدافع اسلام شده وګویا خواسته است خودش را طرف مقابل عزیز یاسین نشان دهد و جنین می نویسد:

      ( 6 ژوئيه 2010 04:47, بوسيله ى hbibulla
      َ
      سلام برای همه
      عزيزياسين !

      بلاخره تمام منطق شما اين بود از شما جز اين چيزی ديگر انتظار نداشتم
      كسانى كه كافر شدند، براى آنان تفاوت نمى‏كند كه آنان را (از عذاب الهى) بترسانى يا نترسانى; ايمان نخواهند آورد. (6)

      خدا بر دلها و گوشهاى آنان مهر نهاده; و بر چشمهايشان پرده‏اى افكنده شده; و عذاب بزرگى در انتظار آنهاست. (7)

      در دلهاى آنان يك نوع بيمارى است; خداوند بر بيمارى آنان افزوده; و به خاطر دروغهايى كه ميگفتند، عذاب دردناكى در انتظار آنهاست. (10)
      و هنگامى كه به آنان گفته شود: «در زمين فساد نكنيد» مى‏گويند: «ما فقط اصلاح‏كننده‏ايم س‏ذللّه! (11)

      آگاه باشيد! اينها همان مفسدانند; ولى نمى‏فهمند. (12)

      و هنگامى كه به آنان گفته شود: «همانند (ساير) مردم ايمان بياوريد!» مى‏گويند: «آيا همچون ابلهان ايمان بياوريم؟!» بدانيد اينها همان ابلهانند ولى نمى‏دانند! (13)

      خداوند آنان را استهزا مى‏كند; و آنها را در طغيانشان نگه مى‏دارد، تا سرگردان شوند. (15)

      آنان كسانى هستند كه «هدايت‏» را به «گمراهى‏» فروخته‏اند; و (اين) تجارت آنها سودى نداده; و هدايت نيافته‏اند. (16)

      آنها كران، گنگها و كورانند; لذا (از راه خطا) بازنمى‏گردند! (18)
      ختم پیام حبیب نام

      برداشت من ازین نام حبیب این است که ایشان مدافع تصنعی ونمایشی اند ورنه یک اسم ویک انسان حقیقی وحقوقی واحد اګر واقعا مطالعات قرآنی داشته باشد چرا باید از اسلام ،دین برحق الهی این چنین بی پایه دفاع کند وتبر دشمن خویش را دسته کند.

      چنانچه عزیز یاسین حرامی به این مدافع ساختګی وتصنعنی چنین عالمانه ارشاد میفرمایند:

      ( 6 ژوئيه 2010 16:53, بوسيله ى عزیز یاسین
      حبیب جان عزیز سلام
      من در بخشهای بعدی حتما بالای تمام آن خزعبلات و نابخردی هایی که تذکر داده یی نقد و نظر خود را خواهم نوشت و امید وارم بتوانم شما و امثال شما را ازنابخردی وازخود بیگانه گی واین چاه تاریک دین باوری و خداپرستی برون نموده چشمانتان را باز نمایم تا شما هم مانند من وملیونها آدم دیگر جهان را باچشمان خودتان ببینید نه با چشمان دیگران . فقط منتظر انتشار بخشهای بعدی باشید
      عربز یاسین)
      لطفا به تاریخ های این تبادل افکار توجه کنید ودقیق شوید که حبیب نام درسال دوهزار دوازده برضد اسلام شده است ولی درسال ۲۰۰۱۰ بدون اینکه چیزی ازین مناظرات قلمی اش با آقای عزیز یاسین تاثیر کرده باشد برضد اسلام شده است حالا معلوم نیست که این حبیب نام آیا همان یک حبیب است ویا دو
      ولی اصل پرسش این است که مزاری مادر زنا ازمن حقیر توقع دارد که باید زیر یک نام با ایشان به بحث بپردازم واه واه چه بحثی وچه پژوهشنګرانی وچه وجدانهای سالم وانسانی!!!!!!!؟
      اما سخن آخر:
      مزاری فرموده است که مارا ازین اسلام تیر!
      خوب! خیل بجا فرموده اید هیچکس شمارا وادار نساخته است که اسلام را قبول کنید! اګر همین حرف درکامنت های قبلی ات می نوشتی وزبان قرآن را زبان سګ خطاب نمیکردی وبرمقدسات مسلمین نمی تاختی من با تو حرامی چه کار داشتم. آیا شرط است که تو درتمام موارد باید پیام بګذاری؟
      زمانیکه پیام میګذاری باید همین حرف مقبولت را که : شمارا راهی ومارا راهی بادرنظرداشت همین مقوله پیامهایت را میګذاشتی تا خودت ویا دیګران از آن استفاده میکردند.
      دریک موضوع که معلومات نداشتی می توانستی حاضعانه ازدیګران با ادب واخلاق طالب معلومات میشدی
      ولی تو در آخر به این نتیجه رسیدی که تو راه مستقل پیشه باید بکنی که مارا درین زمینه اعتراضی نیست ولی هر وقتیکه پیام های بی سرو ته ومعترضانه ومتعرضانه وهتاکانه را از توبخوانم با همین سبک با تو برخورد میکنم.

    • آقای قرآیار یا خان شبیر خان ! این استدلال شما که فلانی و فلانی هم با چند نام و بی نام می نویسند بدین معناست که او که چنین گ.. خورده من چرا نخورم .

      خان شبیر خان ! مسلمانی شما را از همه بهتر من حقیر میدانم . در رسم و عنعنه اوغانوالی شما بوی و سراغ بفرموده شما اسلام عزیز تان نیست . میخواهید مستند برایتان ویدیو بیاورم؟ این همان اسلام عزیز شما نیست که به حبیب الله بچه زنباره عبدالرحمن ، صد زن فتوا داده بود ؟ این همان اسلام عزیز تان نیست که جهاد را بر علیه شاه به اصطلاح مترقی تان اعلان نمود و شما منگلی ها تا بیرون مرز ها شاه مترقی خود را پیش نمودید ؟ این همان اسلام عزیز تان نیست که اگر پول و دالر قربانی را حاجی بینوا و ساده دل به بانک های پسران آل سعود نپرداخت ، قربانی اش قبول الله تعالی نمی شود ؟ این همان اسلام مبارک و عزیز تان نیست که جزیه گرفتن از مسلمان ،کنیز و غلام نمودن انسانها را امر نموده است ؟ بروید خان شبیر خان شینوار و باجور این سنگ اسلام عزیز تانرا به سینه کوبید مانند جهانی صیب که سایر منگلی ها انتحاری شوند ، کابل پرس? جایش نیست .

      (تازی) چو شود خسته ز اسیب سواری++ صد دختر گل چهره بمالند بدنش را

      (مسلمان) که نعمت ده (تازیست) چو میرد++ده روز کسی نیست که بدوزد کفنش را

      نی کس که دهد لقمه نانی به یتیمش++نی کس که به کاری بگمارد زنش را

      با این همه هرکس بگوید (اسلام عزیز) است ++ باید که با مشت بکوبند دهنش را......لاهوتی

    • مزاری جان مادر زنا!
      خودت ثابت کردی که مانند دیګر همقطاران نالایق ، بی سویه، عقده ایی، کینه توز و میکروب مانندت ازیک شاخچه به شاخچهء دیګر می پری.
      ازنظر منطق کلامی اګر مستعار نویسی بمعنای ګوه خوردن باشد پس این ګوه را قبل ازهرکس دیګر رفقای جاناجانی ات نوش جان کرده اند همان رفقای فیلسوف نمای که دست تان را برسم دوستی میفشارد، وازتهء دل از استعمال کلمات مستهجن تو ګوشت میګیرد.
      اما تا جای که فضای آزاد کابل پرس? را مطالعه نموده ام نوشتن نام یا بی نام ویا مستعار نویسی را بدرجهء ګوه خوردن قبیح نشمرده است واین اجازه را به تمام کاربران داده است تا با حفظ آداب واخلاق ورعایت عفت کلام با یکدیګر شان به تبادل افکار بپردازند.
      ولی بازهم من به همان پیام اولی خویش برمیګردم، من شبیرکاکر نیستم، اګر می بودم پیامهای که درآن خودت وهمفکرانت را با زبان انسانی وبدون ذکر نامم ، مخاطب نموده بودم ، آنوقت نیز می توانستم شبیر کاکر شوم، ولی زمانیکه دیدم که توهین ها وتحقیرهای خودت ازحد ګذشت بناء نظر به ضرب المثل معروف جزای قروت آب ګرم ،دانستم که تو دربرابر همان نام حساسیت داری خواستم از آدرس همان شخص که شاید از بعضی جهات با من همسویی عقیدتی داشته باشد، استفاده کنم وبرایت نشان دهم که اګر روشنګری معنایش دشنام وتوهین باشد دیګران نیز ازعهدهء چنین کاری بخوبی برامده می توانند و اما من شخصا این کار را خلاف پرنسیب های علمی واخلاقی خودم میدانم. من سر وکارم با مسایل تحقیق در زمینهء جامعه شناسی است، دانشجوهستم بعدازختم تحصیلات بوطنم برمیګردم.

      خوش دارم که چیزهای جدیدی ولو باعقاید دینی ام سازګار نباشد بخوانم تا بدانم که دیګران خارج ازحوزهء دین درارتباط با دین من چه فکر میکنند. ولی تا جاییکه برایت ثابت کردم این هموطنان ترسو وجبون من مانند عزیزیاسین که ازیکطرف لاف فدا کاری وایثار وقربانی درراه عقیده وایمان شان را بمردم وعده داده اند ولی ازطرف دیګر بخاطر دفاع ازنظریه های بی پایهء خویش حاضر نیستند که از پردهء نام مستعار بیرون آیند، این اشخاص صداقت ایمانی حتی برهمان افکار وعقاید باطل خویش نیز ندارند.
      لقمه های که این هموطن ما میخواهد بدهان ببرد از دهنش خیلی بزرګ است. این بر پیامبری می تازد، که آن پیامبر سر ازکاخ وقصر های پادشاهان که هرکدام، خودشانرا خدایان روی زمین میدانستند سربدر نیاورده است. آن پیامبر بدستور بیګانګان وبا توطئه ومستعار نویسی دین خودش را پخش نکرده است. او ګاه زیر نام حبیب وګاهی هم زیر نام عزیز یاسین عقاید خودرا برمردم نه قبولانده است. درحقیقت زنده ګی آن پیامبر خودش سرمشق برای انسانهای مبارز میتواند باشد. کسی که حاضر نیست بخاطر به اثبات رساندن نظریه های خود حد اقل مانند سیدقطب به پایهءدار برود آیا میشود وی را انسان شجاع ، صادق وهدفمند دانست؟
      بګذریم ازاینکه هیچ خطری این موجودات ویروسی در اروپا تهدید نمیکند. یګانه خطری که این ها را تهدید میکند، مردود شدن شان ازطرف خویشاوندان ونزدیکان است.
      آری! ترس عزیز یاسین وامثال وی ازظاهر شدن، همین ترس است که وی میداند این عقاید باطله دیګر به زباله دان تاریخ سپرده شده است. دیګر مارکسیزم لیننزم را به قول آیت الله خمینی باید درموزیمهای تاریخ جستجو کرد. ولی اسلام یک دین بالنده وپوینده است. ګذشت زمان حقانیت قرآن واین دین حنیف را ثابت میکند. یک سیر ګذرایی به جامعهء امروز هندوستان که اکثریت بودایی وهندو استند این حقیقت را بما نشان میدهد که لله الحمد اسلام درین جامعهء کثیر المذاهب سیر صعودی خودش را روزانه می پیماید. وحتی این حرکت ازنظر تاریخی قبل ازتقسیم شبه قاره به دوکشور هند وباکستان نیز محسوس بود، اما توطئه های انګلیس کار خودش را کرد.

      نام شبیر کاکر را بسیاری های دیګر نیز به نفع خودشان استفاده برده اند ، تا جاییکه درکابل پرس افشاشده شبیر کاکر شخصی بنام قاضی موسی هستی است که ازطرف پدر پشتون وازطرف مادر تاجیک ویا بالعکس، علاوه برایشان ، شخص دیګری که زیر این نام مردم را دشنام زده است قاضی صادق میباشد که درلندن تشریف دارد ودرتلویزیونهای آریانا وپیام افغان هم مردم را توهین وتحقیر میکند، چنانچه در یکی از برنامه های آقای عمرخطاب سخنان عریان، یکی از تیلفون کننده ها که ازلندن صحبت میکرد این حقیقت را افشا کرد که قاضی صادق وقاضی هستی از دیر زمانی بدینسو برای توهین وتحقیر نمودن مخالفان شان باهمدیګر زیر نام شبیر کاکر سازش نموده اند، قرار ګفتهء این شخص، هردوی این اشخاص پشت پرده باهم در ارتباط تیلفونی بوده ویکی دیګرش را زیر همین نام درسایتهای مختلف، پشتییبانی میکنند، هردوی این قاضی ها باهمدیګر سابقهء آشنایی دارند، هردوی شان مانند دیګر هموطنانی چون اسحاق نګار ګر، باقی سمندر، ودیګر سوسیالیستهای برګشته بسوی اسلام ، سابقهء چپی داشته اند ولی جناب قاضی هستی ګاه با اسلام سرسازګاری دارند وګاهی هم نه. آن بزرګوار نیز بخاطر ایجاد بی اعتمادی میان کاربران کابل پرس تاکنون بیست بار تغیر نام وهویت داده اند، اپریل، تریدر، سوتیا ، خراسانی ، مرادبیک ، تاش مراد، ازنامهای دیر دوام تر شان بوده است.
      اما زیرنامهای بابک، بابک روشنضمیر، نجیب کامل، عطاخیل، ګوربز، جلال ، بایانی وغیره نیز کامنت ګذاشته اند.
      اما من درین سایت زیاد پیام نمیګذارم، خوش دارم زیاد بخوانم، کم بنویسم، باکسانیکه مرا ازنزدیک دیده اند میدانند که من زیاد می شنوم ولی کم میګویم.
      دیګر موضوعات تو درقسمت پادشاهان افغانستان واقوام پشتون وعملیات انتحاری، رفتن به حج وحاکمیت آل سعود برحرمین وغیره چیزهای تکراری جنابعالی است که بارها ازنام وآدرس خودت خوانده ام چیز جدیدی برای نوشتن نداشتید. هرګاه چیز جدید را درآن میدیدم درآن می توانستم روشنی بیندازم.

    • آقای قرآنیار یا شبیر کاکر ! درونمایه پیام کشال شما هم تکراری و تکراری بود که بار ها آنرا از زبان شما و دیگران خوانده ام . تا زمانیکه نپذیرید دین اسلام در خوش خدمتی پادشاهان افغانستان بوده ، قبایل اوغان بیشتر به اوغانوالی ارزش قایل اند تا احکام اسلام عزیز تان ، عملیات های انتحاری چی پشتون و غیر پشتون نه بخاطر دین و جهاد فی سبیل الله ، بلکه جنایتی است که اهداف سیاسی درآن نهفته است ، رفتن به حج وادای چهل نماز در مدینه و حاکمیت آل سعود برحرمین وغیره امر و نهی مسلمانهای زن باره سعودی است تا از پول بی خردان فربه و فربه تر شوند ، باز هم تکرار و تکرار می نویسم تا دل تان بکفد واز نداشتن پاسخی ازحال رفته جفنگ بسرائید .

    • من همان پیشنهاد مرشد تو عزیز یاسین را برایت توصیه میکنم که با عقل وخرد خود کوشش کن که حقایق را دریابی تو چیزی برای ګفتن ونوشتن نداشتی جز اینکه ایک شاخچه به شاخچه ای پرواز کنی.
      این بحث شاهان وقبایل اصل موضوع کدام اشتراک عقلانی ندارد.

    • محترم قرآنیار
      من به شاشیدن تان کاری ندارم که بالای کی می شاشید اما مرا غم کون تان گرفته که اگر طالبان خدا نا شناس کون برهنه را دیدن آخر قصه را شما بهتر می دانید کون نگاه کردن فرض است

    • یاسین گرامی،

      بحثِ شما جالب است و روشنگر. اگر روشنفکرانِ افغانی به این درک برسند که ادیان-از آنجمله اسلام- با عقیده و ایمان سروکار دارد و نه با علم و دانش به جایگاه بس بلند دست یافته اند. به مجرداینکه بیان های مرکزی و محوری دین را با معیار های خرد و علم امروز بسنجیم، بنیان های دین درهم می ریزد. کتابی که اعراب را به زبانِ عربی هزار و جهار صد سال قبل مورد خطاب قرار داده و متنِ آن بیابان است و نه شهر، نمی تواند ازعلم سربرآورد. فراموش نکنیم که محمد کوهها را میخ های زمین می پنداشت. به همین دلیل هر گونه بحث با کسانیکه در اسلام خرد و علم را کشف می کنند زاید و بهیوده می دانم. آنجا که در قرآن از عقل و خرد نام برده می شود، منظور خرد و عقل اسلامی است. حتا اشتهاد نیز در دایره ی اسلام مجاز است و بس، در حالیکه خرد در مفهوم مدرن آن نه تنها در دین با دیدِ انتقادی می نگرد، بلکه آزادی از دین را نیز مطرح می کند. و اما انتظارِ من از شما و عصر جدید بیشتر از این است. این درست است که ما باید عناصرِ سرکوبگر را در" دین مبین" به نقد کشانیم. ولی آیا نقدِ واقعی دین نقدِ روابط اجتماعی نیست؟ دین این"روحِ روابطِ بی روح" همواره از زمین به آسمان رفته است و پنداشته که می تواند "چیزی" را تصور کند، بی آنکه قادر به "تصور چیزی" بوده باشد. در یک کلام، منظورم نقد ماتریالیستی دین است. بگمانم، برگشت به نقد شولاستیک(مدرسه ای) دین-ویا حتا برگشت به فویرباخ- هیچ دردی را دوا نخواهد کرد. حیف وقت شما که در پاسخ به چرندیات ضایع شود. خوش باشید.

  • ادمهای دهری نظرش این است . عزیزم برو تحقیق کن در کانال شبکه ولایت ایت الله قزوینی حتما جواب تان را خواهد داد .

    • آقای شریف درود بر شما
      من در پاسخ به دوست مان که با نیک نام بنده خدا تشریف آورده اند نوشتم که لطفا از عقل خودتان کار بگیرید و حال به شما نیزعین همان توصیه را مینمایم . ببینید همان آقای قزوینی را که برای من نشان داده ای از جملهء آیت الله هاییست که برای مقلدین خویش توصیه نموده اند که هرگاه مواد غائطه و ادرار امام را نوش جان نمایند به بهشت خواهند رفت و مثل این دهها و صدها توصیه ها و راهنماییهای عجیب و غریب و خرافاتی دیگر . واینکه شما به مقام والای او ارج گذارده و توصیه اش را جامهء عمل بپوشانید مربوط خود شماست وشما کاملا آزاد هستید مگر من هرگز حاضر نخواهم شد تا به چرندیات او و امثال او گوش فرا داده و قت گرانبهای خود را تلف نمایم .
      عقل و منطق یار و یاورتان باد
      عزیزیاسین

    • من فقط توسط یک جمله خلاصه مینمایم.
      اهل دین په چیزی عقیده میکنند بدون اینکه انرا ثابت کنند ودانشمندان علوم طبیعی بدون اینکه به چیزی عقیده داشته باشند یک چیزی را کشف و ثابت مینمایند.

  • خدمت همه دوستان کابل پرسی سلام!
    خدارا شکر که آقای عزیز یاسین هرنوشته اش نسبت به نوشتهء ګذشته اش ضعیفتر وبی پایه تر عرض اندام میکند ودشنامها وفحش دادنهایش به مقدسات مسلمین بیشتر شده و پرده از روی جهالت مکتوم شان می بردارد.
    این خود ضعف وناتوانی ایشان را آشکار میسازد ورنه یک محقق وپژوهشګر قبل ارائه نتیجهء دلخواهش نباید به دشنام وتوهین متوسل شود شما ازابتدای این مضمون تا آخر بغیر ازحمله ودشنام جه جیزی را میخوانید؟
    بهرترتیب! یک اعتراض خندآورآقای عزیز یاسین که خودش نیز غیر مستقیم به حقانیت آن باور نموده ولی خواسته است احساسات مسلمانها را جریحه دار سازد موضوع مرض ایدز است
    آقای عزیز یاسین ګویا به شکل ظاهری جنین نشان میدهند که هلاکت قوم لوط که باعث ساری شدن مرض مهلک ایدس میګردید وبه تدریج سبب قطع نسل بشر میشد آنرا علامهء ونشانهء علمی قرآن نمی پذیرند که ما هم درین باره با ایشان کاری نداریم
    اما اینکه میفرمایند که اګر قرآن یا نازل کنندهء قرآن یعنی الله چرا نسخهء علاج ازین مرض مهلک را صادر نکرده است خیلی خندآور است؟ مګر بپذیریم که ایشان خداوند را با یک دکتور معالج وقرآن با دانشنامهء علوم طبی به اشتباه ګرفته اند.
    آقای عزیزیاسین!
    این موضوع یکی ازموارد خیلی کوچکی است که قرآن وپیامبر ګرامی اسلام قرنها قبل برای جلوګیری از خطرات احتمالی آن به بشریت اخطار داده اند که یګانه راه بخاطرجلوګیری از مصاب شدن به این مرض مهلک همانا دوری جستن ازفعل شنیع لواط است که متاسفانه شما وهمفکران تان درجوامع غربی آنرا نمی پذیرید وخواهان آن استید که همجنس بازان باید کلوپهای همجس بازی داشته باشند آزادانه مانند بقیهء انسانها ازهم دیګر لذت ببرند.
    آن هم لذت بردن به شکل افراطی آن که حتی از داخل نمودن آلات تناسلی در داخل دهن ها هم شرم وحیایی وجود ندارد
    اما در اسلام وقرآن بصورت روشن وآشکار عواقب آن بصورت نمادین به نام هلاکت یاد شده است.
    آنجا که قرآن میفرماید:
    ولاتقربوا الفواحش ماظهر منها ومابطن
    به فواحش نزدیک نشوید چه بصورت ظاهری یا بصورت پوشیدهء آن
    ولاتقربوالزنی انه کان فاحشه وساء سبیلا
    به زنا نزدیک نشوید که آن کار فحش است وبدترین راه است
    کذبت قوم لوط بالنذر
    قوم لوط بیم ها وتهدیداتهارا دروغ پنداشت
    بناء قرآن یا کلام الهی مکلفیت ندارد تا مانند یک دکتر طب برای شما لکچر بدهد وصغرا وکبرای مسأله را واضح سازد. قرآن صرف برای فهم همهء انسانهای روی زمین از عالم تاجاهل زبان بخصوص دارد. اما تحقیقات وپزوهشهای علمی کار انسان است که هرګز قرآن راه را به روی پیروانش نبسته است.
    اګر می بست جهان اسلام افتخار داشتن اولین دانشګاه را درجهان نمیداشت
    منظورم دانشګاه بغداد درعلوم تجربی است که تاریخ بیش ازهزار سال دارد
    دانشګاه الازهر درمصر وزیتونه درتونس به نهصد سال سابقهء علمی دارند ولی اینکه چرا جهان اسلام باوجود این سوابق علمی هنوز هم درګرداب بدبختی شنا میزنند بحث جداګانه است.
    شما اعجاز علمی را با یک کتاب علمی ومسلکی به اشتباه ګرفته اید
    کتاب علمی به تفسیر امروزی آن یعنی ساینس باکتاب الهی که دارای اعجاز علمی است فرق دارد هیجکسی ادعا ندارد که قرآن کتاب ساینسی است که درآن بحث های ساینسی یا نجومی ذکر شده است برعکس ما ادعا داریم که قرآن کتاب نشانه ها وعلایم است که میتوان ازآن موارد علمی را استخراج کرد
    خصوصا درمورد علقه وخلقت جنین دررحم مادرکه امروز علمای ساحهء امبریالوژی حقانیت قرآن را پذیرفته اند.
    پس جنابعالی خودتان درکدام رشتهء ازعلوم تحصیلات دارید تا کشف کرده باشید که آیات قرآن دررشتهء فلکیات غلط است ودرفلان رشته غلط است
    خلص تمام ادعای خیلی احمقانه وکودکانهء شما این است که بعضی ازقصص قرآن قبلا درتورات آمده وقرآن آنرا به نحو وارونهء آن عرضه کرده است
    جانم!
    قرآن درکلیت خود مدعی است که من تکمیل کنندهء کتب آسمانی دیګر چون زبور وتورات وانجیل هستم آن کتب بنابر خواهشات نفسانی راهبان واحبار مسیحی ویهودی دست خوش تحریف ها ګردید جیزهای به آن اضافه شد جیزهای را کم کردند بناء دین اسلام بحیث یک دین جدید نیامده است بلکه بحیث تکمیل کنندهء ادیان دیګر است
    مسئله دیګر همان تناقضاتی است که میان پیروان یهودیت ومسیحیت راجع به صحیح بودن انجیل وتورات موجود است که متاسفانه یا عقل شما به آن جاها نرسیده یا عمدا کوشش می کنید که ازګفتن این حقیقت روشن انکار ورزید
    شما اینکه اینقدر ازکتب قدیم نوشته اید میتوانید لطف کنید بنویسید که انجیل وتورات واقعی که پیروان امروزی هردو دین راجع به آن نظر واحد دارند کجا اند؟
    نقل قول های شما ازکدام تورات وانجیل است که متفق علیه مورد پذیریش پیروان کلیساها وسیناګوک ها قرار دارد؟
    بناء بار دیګر باز همان توصیهء قبلی ام را بشما تکرار میکنم
    که جنګ شما با قرآن جنګ با طبیعت بشر است
    اسلام آئین فطرت است
    فطرت سالم بشری با دین اسلام واحکام آن سازګاری مطلق دارد ولی خوب است که نوشته های شمارا هم بحیث یک ملحد بخوانیم تا بدانیم که درد دل شما ناشی ازچی است

    • طلبه بی نام ، اگر نوشته های عزیز یاسین روز بروز ضعیفتر وبی پایه تر میشود ، چرا اینقدر روده درازی وخاک باد براه انداخته ی . ازوارخطایی وعصبانیت که دارید مشخص است که تیر یاسین به هدف خورده .

    • آقای بی نام ! ندانستم گپ شما را قبول نمایم که مینویسید دین اسلام ، دین فطرت و معنویت است یا از دیگران را که دعوا دارند دین اسلام علمی و سیاسی است و معجزات علمی دارد ؟ کدام یک درست است ؟

    • بهبه چه این ودین با فطرتی که پیروان با فطرتی درطی بیش از 1400سال به جوامع هدیه داشته ونمونه های از حکومت با فطرت نیز در جهان تشکیل داده اند .
      دین واین با فطرت شما یعنی حاکمیت طالبان وجهادیها در افغانستان
      حاکمیت اقای خامنه ای در جمهوری اسلامی ایران
      حکومت اسلامی عربستان سعودی وغیره کشورهای اسلامی
      خلاصه اقای که عزیز یاسین را جاهل وومحتوای نوشته هایش را خنده اور توصیف نموده اید محتوای نوشته شما یاوه سرایی های بیش نیست که سال ها است انرا از زبان امثال شما میشنویم
      اگر اسلام دین با فطرت است چرا احساسات پیروان با فرت اش باین زودی جریحه دار میشود.وبا ان فطرتی که از مکتب که دران تربیه شده اند با فطرت احساساتی عمل میکنند ؟

  • دنیا از قرن هفتم تا قرن بیست و یکم خیلی تحول نموده است. بناء ضرورتی به طورات انجیل و یا قران وجود ندارد. فقط توسط قوانین جامع مدنی و جزایی عصر نوین یعنی قرن بیست و یک میتوان بسوی پیشرفت وتکامل بیشتر پای نهاد.

    • آقای اسلامیست بینام که به عزیز یاسین تاخته ای وبه بنا به روش مطلق گرائی اسلام باوران اورا ملحد خطاب کرده ای اگر جرأت نوشتن نام اصلی ات را نداری یک نام استعاری برایت انتخاب کن تا کامنت گذاران دیگرفهمیده بتوانند که باکی روبرو هستند. اینکه در بارۀ تورات وانجیل دست نخورده وتحریف ناشده گفته ای اگر آن دو کتاب تحریف شده است مستندات و مأخذ قرآن نیز آن دو کتاب تحریف شده است، وقرار تحقیق 40% قرآن بر گرفته از تورات است. پس روایات وداستانهای قرآن نیز مانند کتاب مادری اش باطل وبی پایه است. قرآن مانند تورات خلق انسان را از یک نفس واحد تذکر داده است بدینقرار که انسانهای اولیه برادران با خواهران خود مقاربت جنسی نموده اند و مقاربت جنسی آنان منجر به ازدیاد آدمی شده است، درحالیکه همین قرآن مقاربت جنسی با خواهر را حرام میشمارد، امید است آقای اسلام باور بینام این پدیدۀ خلقت آدمی از یک نفس واحد را از نگاه اعجاز قرآن روشن سازد.
      اگر انجیل نوشتۀ عیسا نه بلکه از حواریون و پیروانش است کاشکی نویسندۀ قرآن یا اصحاب و عمال و کاتبانش نیز مانند حواریون عیسا بجای قتل وغارت وجهاد فتح کشور های معموروتجاوز به زنان آنها ازعشق و محبت و عاطفه وبشر دوستی هم کمی صحبت میکرد. آیا قبولاندن عقیده وافکار توسط شمشیر خلاف انسانیت وعدل خدائی نیست؟ در تاریخ میخوانیم که حتا عرب های وحشی وشهوتران از هم بستر شدن بازنان شوهردار به غنیمت رسیده ابا داشتنند و حضرت محمد با خواندن آیه ای آنانرا حلال اعلام کرد، وخود درین کار از همه پیش قدم تر شد. آیا شعار رحمت للعالمین وی زیر سوال نمی رود؟ در واقع پایه گذاری اسلام از طریق شمشیروموجه شمردن آن بوسیلۀ قرآن یا کلام الهی خونبار ترین و غمناک ترین تراژیدی دینی است در تاریخ ادیان.
      باخرد باشید.نظام

  • دوست محترم عزیز یاسین!
    بازهم بااین مقاله علمی وخرد مندانه خود که با شواهد اسناد ودلایل منطقی تحریر شده در سایت وزین کابل پرس? خوش امدید این نوع نوشته های شما تاثیرات فراوان ومثبتی را در کسپ معلومات وروشنگری اذهان جوانان عزیزکشور ما داشته است. محمد وکتاب سفسته پرداز اش (قران)دیگر اهمیت خود را تحت نام بزرگی ومعجزه در نزد تعداد کثیری از جوانان از دست داده است وبه ان هیچ اهمیت قایل نیستند ارزش کتابهای ریاضی فزیک هندسه بیلوجی کیمیا وسایر کتب های مسلکی بمراتب بالاتر از قران است که نظیر وات انشتاین فیثیاغورث مندلیف وسایر مخترعین ونوابع را درراه خدمت بمنظور اسایش انسانها وحتی حیوانات تحویل جامعه میدهد .
    مکتب قران افراد های جانی مانند سیاف خقانی ربانی گلبدین مزاری خلیلی مخقق ملاعمر خمینی خامنه ای بن لادن
    بیت لاه مسعود شیخ محسنی وشورای علما را جهت ترور اختناق سنگسارها وسر بریدنها بازبان قران ونعره تکبیر برای جوامع بشر تحفه میدهد.قران امروز سوختانده میشود وسربازان امریکایی گاگاهی از ورق های او بجای کاعذ تشناب استفاده مینمایند ما تا هنوز کدام معجزه وقدسیتی ازاو ندیده ایم وبرعکس پیروانش با راه پیمایی خشونت امیزی تعدادی از پیروان قران خودشرا هلاک واملاک شخصی انسانهای که هیچ جرمی در قضیه ندارند تعمه های حریق وهم تحت نام غنیمت محمدی مورد تاراج قرار میدهند من به جوانان با سواد وطن اطمینان میدهم که بیهراس وبدون کدام تشویش از تاثیر معجرات قران ومحمد ازاین منجلاب بدبختی خودرا نجات دهید
    عزیز یاسین نازنین !
    قلمت رسا باد منتظر نوشته های بعدی شما

  • ما مسلمانها با این پراګنده ګویی ها وپراګنده های نویسی های پریشان شما عادت کرده ایم ولی خواندن چنین نظریات بی پایه وپراګنده بهتر ازنا خواندن آنها برای ما میباشد

  • درود به خوانندگان کرامی
    باتشکر از عزیز یاسین زحمت شما قابل قدر است.
    این دلیل شده نمیتواند اگر کسی بگوید که قران با علم فزیک ریاضی و کیمیا تاتریخ وجغرافیه ارتباط تدارد
    ارتباط دارد مگر محمد ثبوت نمتوانست و نمی فهمید که فزیک و کیمیا چه است.
    مثلا طی کردن فاصله که چند متر ویا چند کیلومتر یعنی از مکه تا مدینه که حرکت میکرد نمیدانست که کدام فور مول استفاده میشود s=v.t یعنی فاصله مساوی است به سرعت ضرب در وقت .
    مثال دیگر در سوره الرحمن ایه 59 این به قانون نیوتن مطابقت میکند اما محمد نمیدانست که عکس العمل یعنی چه
    ثبوت کرده و قوانین انرا تشریح نماید.
    مثال دیگر مردم عام میگویند که جو بکاری جو میدروی گندم بکاری کندم میدروی اما مردم نمیتوانستند فور مول انرا تحریر کنند که باز هم قوانین نیوتن در ان صدق میکند.
    حضرت محمد از جغرافیه اصلا خبر نبود او نمدانست که در شمال کشوری بنام ناروی مدت سه ما روز غروب نمیکند و یک مسلمان چطورباید روزه بیگیر و نماز بخواند جبرئیل توان پرواز رای دور را نداشت قدرت پرواز جبرئیل فقط در محوطه عرب نشین بود وبس از دیگر جای دنیا خبر نداشت که به محمد میگفت و یا اینکه این دین فقط بخاطر عرب ها است وبس .

  • صبور جان خواهر یاسین در حقیقت مادر تو است حیف چوکی که به تو ریزرف شده است کمی با منطیق باش و کتاب را که تو نا فهمیده نثارش میشوی کوشش بکو معنایش را بدانی و یک مراتبه تر جمه انرا بخوان

  • اقای عزیز یاسن عزیز . ان ادرار که تو با ور مند شی هستی در کتب صحاح سته برادران اهل سنت هست . تشیع این دید گاه را ندارد لا اقل شما با اقای قزوینی ارتباط بگیرید و سوال کنید در دین باید تحقیق شود و دین تحقیقی پذیرفتنش لازم است .
    وای بران دینی که خواب ارد ترا .. در خواب گران دارد ترا ..

    • دوست گرامی شریف جان درود برشما
      از آنجاییکه دوست دانشمند و فرهیختهء مان جناب ( نظام ) درپاسخ شما به تقصیل وبه گونه یی قناعت بخش نوشته اند و جادارد تا ازاین لطف مهربانی ایشان ابراز سپاس و امتنان نمایم و از سوی دیگر ستون کامندها دارد هرچه بیشتر طویل و طویلتر میشود، من میخواهم به گونه یی بسیار فشرده از شما دوست عزیز رفع ابهام نموده موضوع را به درازا نکشانم لذا از شما میخواهم تا لطفا به دو مرجع زیرین که ازمعتبرترین مراجع شیعیان إمامی به حساب می آیند نگاهی بیندازید تا ازعطر مشکین و طعم لذیذ مواد غائطه و ادرار و باد دل إمان و اینکه خوردن و نوشیدن وبوییدن آن موجبات رسیدن به بهشت برین را فراهم می آورد آگاهی یابید واما نوشیدن ادرار آن " حضرت " که بالفعل واقع شده و در صحاح سته آمده است موضوع دیگریست که در آینده به آن خواهیم پرداخت، مرا جع یاد شده عبارتند از:
      1 - أنوارالولایة نوشتهء آیت الله آخون ملازین العابدین گلپایگانی - طبع سال 1409 هجری - صفحهء 440
      2 - الکافی آز آیت الله کلینی جلد اول- کتاب الحجة - باب موالید الأئمة - صفحهء 319
      لطفا به این کتابها مراجعه نموده بخوانید تا بدانید که در چه گندابی به سر میبرید
      آرزومندم که عقل و منطق به دادتان برسد
      عزیز یاسین

    • با درود به خواننده گان گرامی به عرض میرسانم که لطفاً واژهء ( إمان ) را که در عبارت ( باددل إمان ) سهواً اینگونه نوشته شده است ، به گونهء ( إمامان ) خواهنده مرا معذور دارند
      عزیز یاسین

  • تمام قوانین در قران وجود دارد حتی قانون ترافیک. طور مثال در ایه مپارکه الحمد گفته میشود.اهدانااصراطاامستقیم یعنی خدایا مرا په راه راست هدایت فرما. درینجا مقصد از راه راست یعنی جاده مستقیم.پدین معنی که خدایا جاده های شهر را پا سایل وچراغ ای ترافیکی مزین بساز تا ما بدون خطر از ان عپور نمایم. بناء اگر ترافیک شهری اگر در قسمت تنویر و تنظیم جاده ها کوشش ننمایند کافر هستند و باید در مقابل انها جهاد اعلام کردد.

  • دوستان یکبار سر به گریبان برید و فکر کنید که آیا یک ملیون سال بعد هم بشر به گفته های محمد، عثمان، علی و ابوبکر استناد خواهند کرد و یا دقیقتر بگوییم آیا یک ملیون سال بعد هم بشر و یا انسان های آن عصر خواهند گفت که یک ملیون سال قبل کسی چنین گفته و ما باید به آن عمل نمایم آیا شما چنین فکر میکنید......؟

  • درود بر پژوهشگران و رونده گان راه نور .

    بر حسب تقاضای جناب یاسین عزیز ، نکاتی در مبحث علم کیهان شناسی اینجا گذاشتم . امید توفیق حاصل گردد تا این مبحث ادامه یابد .

    منظومه شمسی که کره زمین یکی از سیاره گان بسیار کوچک آن محسوب می شود در گوشه ای از کهکشان راه شیری واقع است . تلسکوپ هابل که قطر عدسیه آن شش متر و آخرین دستاورد تکنالوژی فضایی است ده ها هزار فوتوی کهشان ها را به زمین مخابره نموده است . تا کنون بیش از دو صد میلیارد کهکشان حساب شده است ، بقیه کیهان « انژی تاریک » است و فاصله « ستاره گانی با نور آبی رنگ » از زمین ، بیش از 9 میلیارد سال نوری است . سال گذشته تلسکوپ هابیل ، انفجار کهکشانی را ثبت کرد که پنجصد میلیون سال نوری از زمین فاصله داشت . این همه ستاره گان ریز و درشت ، همه خورشید اند با سیاره گانی در مدار هر کدام . تنها در کهکشان راه شیری حدود 400 میلیارد خورشید وجود دارد . در قسمت « تخم مرغی » که بستر عظیم ستاره گان است ، خورشید های عظیمی ثبت شده که یک میلیون مرتبه بزرگتر از خورشید زمین است و آفتاب ، 333442 مرتبه بزرگتر از زمین و یک ستاره هیدروژنی است .
    کهکشان « اندرومه » که از سایر کهکشانها به کهکشان راه شیری نزدیکتر است دارای صدها میلیون ستاره ( آفتاب ) است که بزرگی خورشید ما نسبت به هر یک از آنها چون یک ستاره کوچک معمولی است . در سایر کهکشانها ستاره گانی نورانی وجود دارند که دو هزار میلیون بار از خورشید ما بزرگترند و سیاره گانی بزرگ دیگری نیز موجود اند که هنوز دوران یخبندان و انجماد شدید را طی می کنند . هریک از سحاب های سفید و یا پیچاپیچی که در آسمان دیده می شود ، خود دنیای بزرگ از ستاره گانی مستقلی است که ممکن است حجم آنها صد ها برابر دنیای خورشیدی ما باشد . ازین سحاب های پیچاپیچ که هریک منظومه های بزرگی را تشکیل میدهند ، میلیونها در فضا وجود دارند .
    سحابی « کراب – خرچنگ ) دارای قطر برابر 30000000000000000000 مایل است . شماره ستاره گان جدیدی را که تا کنون رصد خانه « پالومر » امریکا کشف نموده است بر 50000000000000000 بالغ می شود و تا کنون 350 کهکشان جدید علاوه بر کهکشانهای شناخته شده ، کشف نموده اند که هر کدام شامل 5 تا 20 کهکشان کوچکتر است . هر کدام ازین کهکشانهای کوچک دارای در حدود یکصد میلیارد ستاره هستند که اندازه هریک از آنها به طور متوسط با خورشید ما برابر است . فاصله این ستاره گان با زمین بین 130 تا 450 میلیون سال نوری است . دورترین ستاره ای که امواج رادیویی آن به زمین میرسد ، ده هزار میلیون سال نوری با ما فاصله دارد .
    به موجب نظرات « مارتین ابل » ستاره شناس معروف رصد خانه کمبریج و « لومتر » دانشمند بزرگ بلژیکی ، جهان در ده تا 15 میلیارد سال پیش ، بر اثر انفجار بزرگی که قدرت آن خارج از تصور آدمی است ، بوجود آمد و کهکشانها به اعماق فضای لایتناهی از هر طرف پرتاب شدند . نیمی از نیروی عظیمی که موجب انفجار شد ، آزاد و برای پرتاب ستاره گان به کار رفت . نیم دیگر روی هم انباشته و آماده برای انفجار های بعدی می باشد . در جهان اولیه ، تراکم درجه حرارت و انرژی به حدی بود که الکترن ها در لحظه تشکیل اتم ها از مدار خود خارج می شدند . میلیونها سال کذشت تا در اثر سرد شدن جهان هستی ، پیدایش اتم های پایدار امکان پذیر شد . وقتی الکترون ها در اتمها پایدار شدند و نور توانست آزادانه از آن ها عبور کند ، جهان ناگهان شفاف شد .ماده از پروتون ها و نوترون ها و الکترون ها بوجود آمد و حیات شکل گرفت .
    بر اساس نظریه و فرمول انشتاین ( E=Mc2) انرژی در فضای تهی به ماده تبدیل گردید . تراکم انرژی در گویهای آتشین ، انفجار های بعدی را به دنبال آورد . وجود « هیلیوم » در سطح خورشید و در سایر ستاره گان اصالت این نظریه را تأیید می نماید . پس از بوجود آمدن سیارات و سرد شدن ستاره گان ، طبیعت این فرصت را پیدا کرد تا آزمایش های شیمیایی را یکی پس از دیگری انجام دهد و پس از میلیارد ها بار اشتباه ، نخستین ارگانیسم زنده را به وجود آورد .
    ادامه برای بعد .

    • آقای شریف! اینکه گفته ای شاش خوردن پیغمبر به عنوان دوا در کتب صحاح سته ذکر شده و دیدگاه تشیع از چنین مهملاتی مبراست،باید خاطر جناب عالی را مستحضر بسازم خرافات که در مذهب شیعه وجوددارداز روایت شاش خوردن در کتاب اهل تسنن دست کمی ندارد. بطور مثال شفاعت خواستن از سنگ و چوب و کلوخ و استخوانهای پوسیده که حتا صاحبانش نتوانستند برای خود کاری انجام دهند، سر شان زینت نوک نیزه هاقرار گرفت و به شهر ها وولایات به نمایش گذاشته شد و جسد شان زیر سم اسپان تکه وپاره شد و اهل وعیالش اسیر، یا کسانی دیگرش مسموم شدند ونتوانستند اثر زهررا دروجودشان خنثا کنند. کسیکه برای خود کاری نتواند برای شما چگونه می تواند مصدر شفاعت شود. پس با این شفاعت و شفاعت خواهی وچشم براه شفاعت از خاک وسنگ واستخوان پوسیدۀ هزار ساله آیا نقش عمل و عبادت شیعیان به صفر تنزل نمیکند؟ یا اینکه در وقت ادای نماز توتۀ از خاک را بنام مُهر پیش روی تان گذاشته وبه آن به عنوان خاک متبرک کربلا سجده میکنید،و به این عمل افتخارهم می نمائید. آیا به این کاربه جز از بت پرستی چیز دیگری میتوان نام گذاشت، یا به زیارت ابولفضل رفته قفل وزنجیر ودرو دروازۀ آنرا بسرو روی تان مالیده استدعای شفاعت و حل مشکل می نمائید، ابوالفضل العباس در کربلا کشته شد و جسد اورا که دران وقت نه موتر بود ونه طیاره کی در کابل در منطقۀ مراد خانی آورد؟ کم از کم آوردن آن از عراق تا کابل سه و چهار ماه را دربر می گرفت آیا جسم گوشتی درطی این مدت متعفن و پوسیده نمی شود؟ خرافات ومزخرفات که در کتابهای بحار الانوار و حلیت المتقین بعنوان اصول ناب مذهب تشیع درج است از شاش خوردن کتب اهل سنت اگر مزخرفتر و مستهجن تر نباشد کمتر نیست.اینکه آقای قزوینی را مرجع شمرده ای گفتار وتوضیحات وی بالاتر از کتاب 24 جلدی بحار الانوار وحلیت المتقین نیست درواقع یک جلد این کتاب برای مسموم کردن یک شهر کافی است چه رسد با آقای قزوینی. و در محضر این آقا مداحان اهل وبیت فریاد میزنند:" من سک کوی زینبم " زینب چه مقام ومنزلتی در مذهب داشت، بزعم شما اگر صاحب نور الهی پدر یا برادرش بود آن نور تجزیه ناپذیر است وبه بقیه اعضای خانواده تقسیم نمی شود.اگر این آقا براستی بزعم شما عالم دینی می بود مقام ومنزلت انسانرا به مداحانش خاطر نشان میکرد و آنانرا از تنزل مقام انسانی که بقول قرآن اشرف مخلوقات است به درجۀ " سگی " نهی عن المنکر میکرد.دیگر اینکه فرموده ای" دردین تحقیق شود ودین تحقیقی پذیرفتنش لازم است" بحث و گفتگوی این مضمون روی تحقیق دین و بخصوص دین اسلام است، کمی از عقل وخرد خود استفاده کن وباعقل نه با ایمان کور ومتعبدانه اصل مقاله و کامنت هارا مطالعه فرما شاید به تحقیق دین نایل آئی. پیروز باشید

    • آقای نظام!
      درپایین نوشته هایت گفتی که کمی ازعقل خودکاربگیرید خیلی جالب است. چون عقل ومنطق خودت ازدرک موضوعات به اندازه یی ضعیف است که نمیتوانی بین مسایل خوب وبدراتفکیک کنی. مگویی که خرافات "خوردن شاش حضرت محمدبرای دوا" برابراست باخرافات" شفاعت خواستن ازسنگ وچوب"، درحالیکه مسله کاملآواضح است که صرف خداوندمتعال قادربه حل مشکلات است وبنده گانش نیزازخداوندطلب شفاعت میکنندامابرای شفاعت مردان بزرگ خداوندرا واسطه میاورند. توضیحات بسیارزیادی وجودداردامابرای آدم مثل توکه تااین اندازه فهم ودرکش ازموضوع ضعیف است لازم نیست.
      اسلام بهترین دین بوده ودرست ترین طریقه زنده گی رابرای بشرنشان داده اما متاسفانه حملات کشورهای اشغالگر بمنظوربزنس وفریب خوردن مسلمانان باعث شده که اسلام به صورت یکی ازمنفورترین دین هاکردد. عربستان جاییکه اسلام درآنجابوجودآمد وپیشوای بزرگ مسلمانان زاده یی آنجاست امروز یکی ازفاسدترین کشوروبزرگترین دشمن خود اسلام به شمارمیرود. زیرا عربستان امروزه اکثرآ پیرومذهب وهابیت شده اند مذهب که به صورت آشکارتوسط انگلیس به میان آمد.
      اگرامروزجنایات بزرگ توسط یکعده مسلمانان به نام طالب، پاکستانی وعرب انجام میگیرد کی گرداننده گان اصلی این جنایات است؟ تواقای نظام که دادازعقل میزنی جواب بده کی القاعده وتروریسم رابه وجودآورد؟ آیا این وحشیان رامسلمانان بوجودآوردیاکسانی که دادازحقوق بشر میزنند؟ درپهلوی انتقادات ازاسلام بهتراست کمی تاریخ راهم مطالعه کن بازدرک میکنی چی جنایات هولناکی توسط کسانی که مسلمان نیستندصورت گرفته وهنوزهم جریان دارد.
      کسانیکه درپاکستان ازانسان یک حیوان درنده وحشی به نام طالب میسازند وبرای مقاصد شوم شان ازآنها استفاده میکنند کی ها اند مسلمانان؟

    • آقای احمدی سلام وعلیکم ! ولا مه میگوم بیشک و نام خدا به این استدلال . در اصل ، ظهور اولیاالله و آل رسول الله بخاطر واسطه بازی هاست که الله تبارک و تعالی عربی به ایشان چنین کرامت و فضیلت را بخشیده است . اگر ایشان(آل رسول الله) چی حاضر و چی غایب نمی بودند ، نمی شد که ال سعیر و پیروان شیطان رجیم به جنات نعیم میرسیدند . (مربی داری مربا بخو) . وا به حال و روز کسانی که واسطه ندارند و قرار است با خود الله تعالی مستقیم و بی واسطه دفتر اعمال شان درپیشگاه میز داوری اش گشوده و محاکمه شوند . نظر به این حکم حقیقت واسطه بازی ها که در روز دادستانی و محشر بپنداریم ، دفتر اعمال یک نفر واسطه دار نخست به دست کواسه پیغمبراکرم و بعدأ این کواسه ، پدر خود می یابد و همیگونه تا پیغمبر میرسد و در پیشگاه میز عدل الله تعالی صف و قطار طویلی از واسطه ها تشکیل شده و الله تعالی مجبور میشود بخاطر گل روی حبیب و آل معصومش ، ملائک را امر فرماید تا عاصی را کشان کشان به طرف جنات نعیم برند . این سخن که نزد الله تعالی واسط بکار است را میشود یکی از متبارز ترین کشف دین حضرت رسول مقبول دانست . وقتی در قرآن می خوانیم که «ایاک نعبدوایاک نستعین» یک جعل و دروغ کلان است که در کون الله تعالی بسته اند . برو برادر که بی واسط در مقامت کسی را راه نیست و تو میگویی «ایاک نعبدوایاک نستعین» !!

    • نبیل جان بلی واسطه است. زمانیکه نمازمیخوانی، کارهای خوب انجام میدهی واسطه ات درروزمحشراست. اگرمانواسه یی حضرت محمدرواسطه میاوریم صرف بخاطرمقام والایش نزدخداونداست وهرکس میتواندرسول خدا واهل بیت اش رانزد خداوندواسطه بیاورد.
      امیدوارم موضوع رادرک کرده باشی

    • من به نوبه ی خویش به آقای یاسین که بر پایه ی علم وخرد اندیشی نقدی بر باور های نابکار نوشته اند شادباش می گویم. روشنگری همین است. اما بحث با ادرار پرستان، نوشندگان آب دهان " پیر ها و "شیخ" ها آب در هاون کوبیدن است. به قول حافظ : با مدعی مگویید اسرار عشق ومستی / تا بیخبر بمیرد دردرد خود پرستی...
      یکی از استدلالات ظاهرن فریبنده ی این جماعت این است که گویا چون القاعده و طالبان را قدرت های جهانی به وجود آورده اند ؛ پس هیچ لکه ای بر دامن اسلام نمی نشیند. اما دروغگو چون حافظه ندارد فراموش می کند که این قدرت ها چرا چنین سازمان های شیطانی را از میان پیروان دیگر ادیان و آیین ها نتوانسته اند بسازند؟ آن ها فراموش می کنند که القاعده وطالب به استناد قرآن و " قول خداوند" به کشتار وجنایت می پردازند و موقع بریدن سر آدم های زنده ندای " الله اکبر" سر می دهند.اگر این مدعیان در قول خود صادق اند بروند به یک طلب ساده بگویند که تو مزدور امریکا هستی ومسلمان نیستی تا ببینند که یک نان چند فطیر است...

  • پاقیمانده انرا نیز تذکر پدهید که چگونه اتم های عناصر درمیان ستارگان در اثر فشار وهرا رت زیاد به عناصر ثقیل تر تا اهن تبدیل میشوند وبعدا این ستاره بعد از ملیارد ها سال که همه هایدروجن ان په عناصر ثقیله تبدیل شد انفجار مینمایند وتمام عناصر سقیله خویش را در فضا کیهان پرتاب مینماید و پعدأ ازین عناصر وگازات وغبار های کیهانی در ا ثر تراکم سیارات جدید پمیان می ایند ویکی این ساره ها زمین است.از نگاه علوم کیمیاوی در اتر یکجا شدن عناصر مرکپات بمیان می ایند ودراثر یکجاشدن مرکبات منرالها ودیگر مواد کیمیاوی که در بوجود امدن اولین موجودات زنده یک حجروی حیوانی ونپاتی سهیم هستند.و این زنده جان های یک حجروی ر اثر انقسام به زنده جان های چند حجروی انکشاف مینمایند به همین سلسله به حیوانات بحری وخشکه و تا انسان امروزی.بناء خواهشمندم تا علوم طبیعی را دقیقاً مطالعه نماید و همچنان ضرورت به یک تیلیسکوپ و مایکروسکوپ نیز دارید.

  • و اینرا نیز خاطر نشان سازید که درونمایه این نظر که" از نگاه علوم کیمیاوی در اثر یکجا شدن عناصر مرکبات بمیان می آیند ودراثر یکجاشدن مرکبات منرالها ودیگر مواد کیمیاوی که در بوجود آمدن اولین موجودات زنده یک حجروی حیوانی ونباتی سهیم هستند و این زنده جان های یک حجروی در اثر انقسام به زنده جان های چند حجروی انکشاف مینمایند به همین سلسله به حیوانات بحری وخشکه و تا انسان امروزی." تنها تیوری است و تا هنوز علم بیالوژی عملأ نتوانسته لااقل درسطح لابراتوار زنده جان یک حجره یی را با تعامل مواد و مرکبات منرالهای کیمیاوی بیجان ، جاندار نماید. همچنان علم و تکنالوژی فزیک و بیالوژی نتوانسته و قادر نشده اجزای ساختمان( دی ان ای ) زنده جانها را کشف نماید !!

  • پیوست به گذشته :
    قوانین خاص و بسیار دقیقی برای گردش و نظم جهان پدیدار شدند . اگر انبساط جهان با ضریب یک در میلیون سریعتر بود ، ماده که دارای سرعت کافی برای فرار از فشرده شدن بود ، از مبداء خود پرواز کنان دور می شد و کهکشانها به وجود نمی آمدند . اگر نیروی هسته ای ، فقط چند در صد از آنچه وجود داشت ، قوی تر بود ، زنده گی پدیدار نمی شد و افزایش نیروی هسته ای موجب آن می شد که تمام هیدروژن در اوایل پیدایش جهان به هیلیوم تبدیل گردد و بدون هیدروژن درخشش و نور افگنی ستاره گان امکان نداشت .
    اگر چهار نیروی طبیعت ، یعنی جاذبه ، الکترومقناطیس و نیروی هسته ای ، قوی تر و یا ضعیف تر از آنچه هست ، می بود ، حیات امکان وجود نداشت و خورشید به یکنواختی که اکنون می سوزد ، نمی سوخت .
    بر اساس نظریه انبساط انشتاین و نظرات « الکساندر فریدمن » دانشمند روسی ، در یک جهان باز و نا محدود ، انبساط هرگز متوقف نمی شود . جهان فعلی هنوز به سرحد انبساط خود نرسیده و کهکشانها به دور شدن و فرار از یکدیگر ادامه می دهند . تجربیاتی که با توجه به قانون هبل ( Hubble ) به عمل آمده ، صحت این نظریه را تأیید می نماید . این قانون مبتنی بر این اصل است که انحراف نور ستاره گان در دستگاه اسپکتروسکوپ « طیف نگاری » به طرف قرمز ، موید دور شدن ستاره گان است و هر قدر ستاره گان از یکدیگر دورتر شوند ، قدرت گریز از مرکز آنها بیشتر می شود . دستگاه های جدید ، نه تنها فاصله ستاره گان و حرکات کهکشانها را محاسبه می نماید ، بلکه مواد متشکله هر ستاره را نیز تعیین می کنند . طبق برآوردی که دانشمندان نموده اند ، از هر ششصد میلیون ستاره ، در یکی از آنها امکان وجود شرایط حیات و زنده گی هست . بدین ترتیب در صدها میلیارد ستاره ، ممکن حیات به نوعی وجود داشته باشد .
    با این محاسبات ، به گفته آن اندیشمندان بزرگ که برای نخستین بار واقعیت دین اسلام را به فارسی زبانان نشان داد ، زمین ما در برابر عظمت جهان هستی حتی از دانه خشخاش در برابر تمامی آب های اقیانوس کبیر و اطلس هم کوچکتر است .
    زمین در جنب این نه طاق مینا
    چو خشخاشی بود بر روی دریا .
    و بشر در برابر این عظمت و بزرگی ، حشره بسیار کوچک و ناچیزی است که تمامی مدت عمراو ، در مقام مقایسه با عمر جهان ، از یک لحظه ، تنها یک لحظه هم کوتاه تر می باشد .
    مطالعه خلقت جهان هستی و نظم حاکم برآن ، ما را به مبداء و اساسی راهنمایی می نماید که حتی تجسم شمایی از آن ، خیلی بالاتر از قابلیت مغزی بشر است . چه رسد به آن که کسی به وکالت از طرف برپا کنندۀ این دنیای بی پایان ، مطالبی را نیز نقل کند و خود را منسوب به او بنماید .
    آیا این قدرت متعال و خالق جهان هستی که بشر تنها گوشه بسیار کوچکی از عظمت و جلال و ساخته های او را می تواند درک کند و احتمالاً بر روی صد ها میلیارد ستاره دیگر نیز موجوداتی شبیه و یا کامل تر و پیچیده تر از انسان خلق نموده است ، همان بتی است که کتب مقدس ادیان مختلف به ما معرفی می کنند ؟
    آیا این قدرت متعال همان موجودی است که در گوشه ی از صحرای خشک فلسطین به زمین نازل شد و به موسی گفت تا خانه ای از چوب آبنوس برای او بسازد تا در آن جا منزل کند ، بر سر دشمنان موسی سنگ بارید و یا در گوشه دیگری از همان صحاری بی آب و علف ، به محمد گفت که چرا در همخوابه گی با ماریه تأخیر می کند و یا در جنگ بدر از آسمان هفتم به زمین نازل شد و مردان قریش را با دست خود تیرباران کرد و کشت ؟
    آیا ما آن چنان خالقی را که قسمت بسیار کوچکی از عظمت و بزرگی مصنوعات او ذکر شد ، با اداره کننده گان هتل های بزرگ چند ستاره اشتباه نمی کنیم ؟ وقتی که معتقد می شویم که به جبران چند مرتبه خم و راست شدن ما در دنیا ، آفریننده ی جهان هستی در بهشت با کباب تیهو ، میوه های آبدار و شراب ناب از ما پذیرایی خواهد کرد و در شب برای تکمیل پذیرایی ، یکی از حوریان فراخ چشم باکره را به اتاق خواب هر یک از ما روانه خواهد کرد ؟
    آیا ؟؟؟؟
    آیا وقت آن نرسیده است که نسبت به باور های موروثی خود در باره خدا تجدید نظر نماییم و قبول کنیم که ما همه موجودات بسیار کوچک و ضعیفی هستیم که به حکم طبیعت ، باید مدت کوتاه و محدودی بر روی این کره خاکی با هم زنده گی کنیم و اگر ما :
    بر تمام اسطوره هایی که به نام دین از پدران خود به ارث برده ایم و در اثر تلقین جامعه در وجود ما جایگزین شده است ، خط بطلان بکشیم ، کار گاه خداسازی را برای همیشه تعطیل کنیم ، تشخیص نیک و بد اعمال و روابط خود با دیگران را بر مبنای نوعدوستی و نیکی به خاطر نیکی قرار دهیم ، به جای خرافات و افسانه های دین و مذهب ، عقل و منطق را به عنوان داور اعمال خود بپذیریم ، دنیای بهتری را بدون حقد و کینه و نفرت به همنوعان که زاییده اختلافات دینی و مذهبی و آتش افروزی پیشوایان و متولیان ادیان است ، به وجود خواهیم آورد ؟
    اجازه بفرمایید از دنیای خیالی و دروغین و مذهب بیرون بیآییم و به جهان واقعیات باز گردیم و راهی را انتخاب کنیم که در دوران کوتاه حیات ، برای خود و دوستان و جامعه مان و بلاخره برای دنیا و بشریت ، فرد مفیدی باشیم .

    • اعجاز علمی قرآن
      در مورد اعجاز علمی قرآن: اولاً، در قرآن موارد علمی به معنای دقیق آن آنطوریکه امروز پیروان راستین اسلام ادعا دارند، وجود ندارد. آن موارد یکه به ادعای اینان اعجاز علمی تلقی میشود، در واقع باورها ی رایج ومشهور یا آگاهی های بود که در عصر پیامبر بین مسیحیان وبخصوص یهودیان ونیز دانشمندان عجم و غیره جاها وجودداشت. مانند هفت طبقه آسمان، هفت طبقه زمین، خلقت کائینات در شش روز، گاهی دو روز و درجائی دیگر قرآن هشت روز،یا غروب آفتاب در چشمه، ذوالقرنین و قوم یاجوج وماجوج، یا خلق انسان از یک تن، خلقت جنین دررحم مادر از علقه ومغضه ( که کشف حکیمی بنام جالینوس 129 ـ 216 بود) وجود کوهها ستونی است برای استحکام زمین، مسطح ساختن زمین غیره وغیره.این موارد کودکانه وخنده آور که در قرآن ذکر شده دربین مردم آنعصر شایع بود وپیامبر بدون آگاهی دقیق از ماهیت آنها ویا تلقین واظهار نظر مشاورین و افراد دارای معلومات از باور ها وعقاید ادیان دیگرکه در دورو برش وجودداشتند، آنرا در قرآن آورده است. آنطوریکه در نوشتۀ آقای کمال کابلی تذکر رفته است، اگر این مهملات را کلام خدای متعال بدانیم آیا مقام رفیع ووالای خداراکه همه چیز در علم او واضح وعیان است در حد یک انسان نیمه با سواد تنزل نداده ایم؟ از طرف دیگرآنطوریکه اسلامیستان باور دارند واستدلال میکنند اگر قرآن به کلیت گوئی اکتفا کرده وبه جزئیات نپرداخته یا لکچر نداده است، پس آیه ای که میگوید هیچ ترو خشکی نیست که در قرآن نیست، دلیل وجود این آیه چیست وچرااین آیه در قرآن ذکر شده است. مگر اینکه قبول کنیم که قرآن کلام خدانیست و افواهات و شایعه ها و باورهای مردم آن عصر در قرآن به تصویر کشیده شده است.
      ثانیاً، تباهی قوم لوط در اثر لواط که به تعبیر اسلامیستان منجر به مرض ایدز گردیده بودند، یا برخی موارد دیگر چون توفان نوح، پی کردن ناقۀ صالح، بلعیدن یونس توسط ماهی وزنده ماندن او، سخن گفتن حیوانات با سلیمان، ملکۀ سبا و هدهدپیام رسان، دونیم شدن رود نیل و استاده شدن آب برای عبور موسا وقومش وغرق شدن فرعونیان دران رودوداستان یوسف غیره وغیره همه افسانه هستند که دران عصر و زمان بین مردم وجود داشت و در قرآن داخل شده است، لذانه جزئی ترین حقیقت و رمزی دارد ونه هم تمثیل وتاویلی. بهمین گونه بهشت،( که در کدام طبقۀ آسمان قراردارد و قرار اکتشافات علمی کنونی آسمان طبقه ندارد) انواع واقسام اطعمه واغذیۀ گوناگون ومقوی،جوی بارهای شراب، شیر، عسل وآب، قصر های بی نظیر وتخت های زمردین ،حوریان سفید پوست وفراخ چشم و همیشه باکره وغلمان های بی موی و سفید پوست. اینها افسانه های هستند که کودکان صنف دوی مکتب را نیز متقاعد ساخته نمی توانند. ودر حقیقت افسانۀبهشت ونعماتش بقول عامیانه چال یا تریکی بود که ازان طریق پیامبر عرب های جاهل، نیمه وحشی و شهوت ران را به جنگ و جهاد تشویق کرد. اسلامیستان محترم یکبار محتویات قرآن را ـ البته به زبان مادری تان ـ دقیق بخوانید و آنرا با واقعیت های علمی امروز مقایسه کنیدآنگاه صدق گفتار آنانیکه قرآن را کلاً کلام خدا نمی دانند بر شما روشن خواهد شد.
      به امید روشنی افق فکر تان. پیروز باشید

    • آقای عزیز یاسین!
      بهررنګی که خواهی جامه می پوش من ازطرزخرامت می شناسم. اګر زیر صد نام هم پنهان شوید شمارا خواننده ګان تشخیص میدهند.
      ببین آقای یاسین!
      خودت مدعی استی که موضوعات خلقت بشر هفت طبقه آسمان وهفت طبقه زمین وغیره همه درهمان زمان هم برای اعراب جاهل وقت قابل درک بوده است واین را حتی جالینوس قبل از نزول قرآن کشف کرده بود. پس اګر به سخن خودت باورکنیم به این نتیجه میرسیم که پیامبر مسلمانان باید نزد استادی ازاستادان فلکیات ونجوم وامبریالوجست های زمان خویش زانوی شاګردی زده باشد وبعد آن نزد احبار وراهبان یهودی ومسیحی زانوی شاګردی زده باشد تا افسانه های تورات وانجیل را یاد ګرفته باشد وبعد تمام این موارد یادشده را بعداز فراګیری بنام سخن خدا به همان اعراب که ازین موضوعات خبرهم بودند آنرا ابلاغ کرده است.
      درحالیکه قرآن میګوید یکی ازشاخصه های بزرګ این رسول یا این فرستاده همانا امی بودن ویا ناخوان بودن وی است. این ناخوان بودن نه تنها مورد تائید مسلمانان بلکه مورد تائید علمای مسیحی ویهودی آنزمان ومورخین عصر حاضر چه مسیحی ویهودی قرار ګرفته است .
      به این آیه قرآن توجه کنید:
      الدین یتبعون الرسول النبی الأمی الذی یجدونه مکتوبا عندهم فی التورات والانجیل یأمرهم بالمعروف وینهاهم عن المنکر ویحل لهم الطیبات ویحرم علیهم الخبائث ویضع عنهم اصرهم والأغلال التی کانت علیهم فالذین آمنوا به وعزوره ونصروه واتبعوالنورالذی أنزل معه أولپک هم المفلحون
      برګردان:
      آنانیکه پیروی ازین فرستاده وخبردهندهء ناخوانده ایکه (نام وعلایم) اورا بصورت مکتوب ونوشته شده درتورات وهم درانجیل می یابند، امرمیکند (این پیامبر) ایشان را به کارهای پسندیده و منع میکند آنهارا ازکارهای ناپسند، حلال میګرداند به ایشان اشیای پاکیزه را وحرام میګرداند به ایشان اشیای خبیثه را وبرمیدارد ازګردنهای شان بارهای شان وآن زنجیرهای سنګینی را که برسرشان بود.
      تفسیر:
      تمام علمای تفسرقرآن به این نظر متفق الرأی استند که مراد از زنجیر واغلال همانا راه انحرافی بود که براساس هوا وخواهشات نفسانی روحانیون وصاحبان زر این دین ها( مسحیت ویهودیت) بصورت زنجیر وزولانه بر دست وپای توده های مومن درآمده بود واین یک واقعیت عینی است که حتی انقلابات تاریخی اروپا برضد کلیسا نیز این نظریه را تائید میکند.
      دین که درانحصار روحانیون پول پرست درآمد ومطابق هوا وهوس پادشاهان، احکام انجیل وتورات تغیر وتبدیل وحتی فروخته میشد دیګر ماهیت معنوی خویش را از دست داده است.
      بناء اګر خیلی هم سخت ګیری نکنیم واین نظریه بپذیریم که مواردی جون خلقت انسان وهفت طبقه آسمان وزمین وغیره نشانه ها وعلایم که قرآن از آن به حیث آیات بینات ویا نشانه های آشکار یاد کرده است درعصر جالینوس هم کشف شده بود ومردمان همان عصر همه به اسرار این اشیاء واقف بودند بیسواد بودن پیامبر وشکل بیان این مطالب که بزرګترین شعرا وعلمای بلاغت عرب را به شګفت وا داشت خودش معجزه است. درحالیکه انصاف این است که موارد مذکوره را نه جالینوس کشف کرده ونه هم غیر جالینوس ونه هم درآن عصر جنین موضوعات قابل فهم بوده است آقای عزیز یاسین میتوانند درین مورد ازکتابهای جالینوس با آنجه که قرآن ګفته نمونه ومثالی بیاورند.
      مسخره ترین مورد دیګر آقای یاسین که اکنون زیرنام نظام پنهان شده اند. افسانه شمردن قصه های نوح ولوط وقم صالح است.
      اګر بحث را خیلی طویل نسازم همین یک مورد قوم لوط را میخواهم از ایشان بپرسم:

      این جه نوع افسانه ایست که قرآن چهارده صدسال قبل نزدیک شدن به فعل زنا ولواط را هلاکت خوانده است وامروز نیز بصورت عینی با تمام احتیاط کاریهای که لواطت کاران وزنا کارهای حرفوی بکار می برند بازهم ازشر مرض خانمانسوز ایدس، سفلیس، کلامودیا که همانا مرض عقیم شدن میباشد خلاصی ندارند؟
      هرجند ایدس نوع پیشرفته این امراض است که جدیدا کشف شده ولی امراض جون سفلیس وکلامودیا که همانا ازمقاربت جنسی حاصل میشود سالها قبل از ایدس کشف شده وتا هنوز علاج آن جز اینکه به حکم خدای عزوجل ګردن نهاده شود دیګر دارویی وجود ندارد؟
      درآخر خدمت نظام کاکا ویا عزیزیاسین عرض میکنم که دریکی ازکامنت های شان مرا مخاطب ساخته است که جرا یک نام مستعار انتخاب نمی کنم تا ایشان بدانند که با کی طرف استند؟
      خدمت ایشان عرض میکنم که کابل پرس? جای برای طرف وطرف بازی نیست من طوریکه درپیام های قبلی ام نوشته ام شرط مناظره حضور فزیکی مناظره کننده ها درحضور یک داور ویا داوران بیطرف است که درآن رشتهء تحصیلی سویهء تحصیلی موارد قابل اعتراض وغیره همه معلوم میباشد.
      هروقت که شما این غیرت وجرأت را کردید آنوقت دیګران هم حاضر به مناظرهء علمی باشما میشوند
      فراموش تان نشود که این مواردی را که شما بحیث تناقضات درقرآن مطرح میکنید شاګردان دوازده سالهء درمرکز جهانی آموزشهای اسلامی داکتر ذاکر ناییک هم قادر به ارائه پاسخ به آنها می باشد البته به زبان انګلیسی زیرا در دنیای فارسی زبان هنوز شبکهء جهانی Peace TV درحال کار است.
      هروقتیکه ما قادر به ایجاد این شبکهء جهانی به زبان شیرین فارسی شدیم ازشما محترم عزیز یاسین هم دعوت می کنیم تا مانند دیګر منکران خدا وقرآن با جرأت وبدون ترس ازګلبدین وشهاب الدین پرسشهای تانرا مطرح کنید ولی قول بدهید که بهانه وعذری نمی آورید
      شب خوش

    • بی نام بچیم اگه پس خراب نیستی بگو عزیز یاسین کیست که ماهم اوره بشناسیم وده جانش انتحاری بریم . بچیم پلیز گوز گوز ته کم کو وده برابر عزیز یاسین دلیل منطقی بیار . ای گپه که قرآن معجزه داره والله گه موش ام ده غار خودببره . ابو لهب یک روز ده محمد گفت که اوبچه تومیگی مه ده معراج رفته بودوم واوام کد اولاغ !! اگه خدا تره ایقسمی تره ده آسمان برده ؛ اینه همی آلا ده پیش روی مه یک پایته از زمین بلند کو وپای دیگه ته ازخدا بخای که بالا کنه ، اگه ایتور شد مه فورآ ده خدای تو ایمان میآروم . چون محمد ای کاره نتانیست وخیلی زورش داد ، اینه امی بود که چند وقت باد ازآسمان ده باره ابولهب آیه دو ودشنام آمد .

  • بهتر بود که اقای عزیز یاسین بجای این همه یاوه گویی یک چند اشتباهات و کمبودی های قران را نشر میکرد که ما هم میدانستیم که اخر قران چی کوتاهی و یا اشتباه دارد ؟ این یاوه گویی ها جز ضیاع وقت همه فایده ندارد من مطمین هستم که شما هیچ دلیل برای غلط ثابت کاردن قران ندارید و فقد به امر بادارهایتان یک چرندیات نوشتید تا احساسات مسلمانان را جریحه دار کنید.
    اما یک مثل است میگن با لق لق سگ دریا کثیف نمی شود.
    انا انزلنا هو و انا له لحافظون. صدق الله عظیم.

    • جناب مراد مومن! میگویند روزی کل بچه ای در یک جرگه اشتراک کرده بود وقتی در خانه آمد به زنش گفت امروز در جرگه تمام مردم مرا ملامت کرد ومن ملامت نشدم. چشمت را باز کن و کامنت های بالا رابخوان که یک بخش عمدۀ آن دربارۀ تناقض وکمبودی ها یا افسانه های قرآن است، اگر معنای افسانه رافهمیدی بعداً میتوانی بفهمی که افسانه همان کمبودی است.

  • پیش از اینکه عزیز یاسین در مورد قرآن کریم چیزی بنویسد باید اول نام خود را تغییر بدهد چون هردو لفظ نامش در قرآن کریم ذکر است.

    دوم اینکه هیچ یک عالمی در روی زمین ادعا نکرده است که قرآن کریم کتاب سایسنسی است. همیشه می گویند چنانچه قرآن خودش می گوید که "قرآن کتاب هدایت است"

    سوم قرآن کریم پیام الهی است ودر پیام الهی نظریه دادن افراد جاهل، بی خبر، وبی دین مانند عزیز یاسین از آغاز نزول قرآن کریم تا به امروز وتا به قیام قیامت نه به قرآن لکه ء وارد می کند بلکه برعکس خود این کینه توزان را برملا می سازد که این ها چقدر برداشت دارند.

    اگر قرآن را قبول نداری ، هیچ کس تورا هدایت کرده نمی تواند، اما این قدر جرأت نکن تا قرآنیکه بیش از 1.5 ملیارد پیرو دارد، آنرا دست کم بگیری

  • فرض میکنیم که قران کلام خدا است.ایا کدام وقت انرا به فارسی بدون متن عربی ان مطالعه نموده اید. از نگاه گرامر طرز نبشتاری استفاده کلمات و مفاهیم با کتاب ها وقوانین مدرن امروزی مقایسه نماءید.مثل ان است که یک طفل صنف سوم مکتب برای شما قصه مینویسد.

  • دی اکسی ریبونوکلئیک اسید (DES اکسی | ribo | هستهای | | اسید DNA کوتاه، DNA انگلیسی) (نوواژه lat.-fr.-gr.) در همه موجودات زنده و ویروس ها DNA اتفاق می افتد biomolecule و حامل اطلاعات ژنتیکی است. این حامل ژن رمزگذاری اطلاعات برای تولید اسید ریبونوکلئیک (RNA، آلمانی ها نیز RNA).گروه مهم از RNA ها، mRNA های حاوی اطلاعات را دوباره برای ساخت و ساز پروتئین ها، که برای توسعه یک ارگانیسم بیولوژیکی و متابولیسم در سلول ضروری هستند. در داخل ژن های پروتئین ها برنامه نویسی، تعیین ترتیب و توالی بازها، ترتیب و توالی اسیدهای آمینه در سطح پروتئین: کد ژنتیکی از سه پایگاه برای یک اسید آمینه خاص در دسترس هستند.

    DNA در حالت نرمال، در شکل یک مارپیچ دوگانه است. شیمیایی، اسیدهای نوکلئیک، مولکول های زنجیره طولانی (پلیمر) از چهار بلوک های ساختمان های مختلف است، نوکلئوتید ساخته شدهاند. هر نوکلئوتید شامل یک گروه فسفات، قند deoxyribose و یکی از چهار پایگاه های آلی: آدنین، تیمین، گوانین و سیتوزین، اغلب به عنوان A، T، G و C مختصر

    در سلولهای یوکاریوت، که شامل گیاهان، جانوران و قارچ ها، و بسیاری از DNA در هسته به عنوان کروموزوم، یک بخش کوچک است که در میتوکندری قرار دارد ("نیروگاه سلول). گیاهان و جلبک ها نیز باید DNA خود را در کلروپلاست ها، اندامک ها فتوسنتز است. در باکتری ها و آرکی، پروکاریوتها که بدون هسته، DNA در سیتوپلاسم قرار دارد. برخی از ویروس ها، به نام ویروس RNA RNA اما هیچ دی ان ای برای ذخیره اطلاعات ژنتیکی است.

    در اصطلاح به طور کلی، اسید دی اکسی ریبونوکلئیک است که عمدتا با مخفف DNA (اسید دی اکسی ریبونوکلئیک) شرح داده شده، و موازی مخفف آلمانی موجود در DNS استفاده شده است، با این حال نادر و با توجه به Duden "UGS» [1].

  • برگردان : مهران موحد

    نویسنده: راشد غنوشی

    همه می دانیم که در اسلام، دنیا گرایی وعقلانیت از جایگاه بالایی برخوردار اند و همچنان می دانیم که در این دین نهادی وجود ندارد که نمایندگی از خدا بکند و قرائت ویژه خود را بر مردم تحمیل کند. حالا در چنین وضعیت و فضایی آیا ممکن است به این دریافت برسیم که میان اسلام و سکولاریسم نه تنها تضادی وجود ندارد بلکه تداخل و سازگاری هم وجود دارد؟ یا این که باز هم به این موضوع پافشاری کنیم که میان اسلام و سکولاریسم تضاد و مخالفت جدی وجود دارد.
    1- حقیقت امر آن است که اصطلاح «سکولاریسم» از جمله اصطلاحات سیاسی و اقتصادی و فلسفی ای است که بیشترین خلط و اشتباه در آن راه یافته است. وقتی که به تاریخچه پیدایش این اصطلاح، نگاه می کنیم مشاهده می کنیم که این مفهوم در وضعیتی در اروپا مطرح گردید که محیط غربی با مشکلات لاعلاج چندگانه ای روبرو بود. در اروپا میان پادشاهان و رجال دین بر سر به دست آوردن قدرت اختلافات ویران گری رونما گردیده بود. همچنان شاهان و رجال دین برای بقای سلطه خود با جنبش های بیدارگری و آزاد اندیشی گلاویز بودند. ناگفته نماند که حرکت هایی که طرفدار آزادی از شر سلطه حاکمان و ارباب کلیسا بود متاثر از آثار اسلامی یا یونانی بودند که به زبان های اروپایی ترجمه شده بود و خردوزی و اهمیت دادن به عقل را ترویج می کرد. در حالی که در اروپای آن زمان، ارباب کلیسا عقل و خرد را به زنجیر کشیده بودند و حقیقتی را فراتر از "کتاب مقدس" به رسمیت نمی شناختند. در چنین اوضاع و احوالی مفهوم سکولاریسم عرض اندام کرد و در واقع راه حلی عملی برای نقطه پایان گذاشتن به این مشکلات قلمداد می شد.
    طرفداران جنبش روشنگری و آزاد اندیشی برای به کرسی نشاندن سکولاریسم، سختی های فراوانی را متحمل شدند و صاحبان قدرت در اروپا برای خاموش کردن صدای دانشمندان اصلاح گر،آن ها را مورد شکنجه قرار دادند و احیانا طعمه حریق ساختند.
    طرفداران جنش روشن گری در دو عرصه با رجال دین کلیسا دست و پنجه نرم کردند. اول در عرصه اندیشه و فکر، چرا که هواخواهان این جنبش بر آزادی بی قید و شرط خرد تاکید می کردند. دوم در عرصه سیاسی و اجتماعی به دلیل این که افراد مزبور سعی بر آن داشتند که وحدت ملی و آشتی و همجوشی میان شهروندان را به میان بیاورند تا بدین وسیله بتوانند جلو وقوع جنگ های مذهبی را که در اروپای آن زمان سخت رونق داشت، بگیرند علاوه بر این که زمینه ای فراهم شود تا ملت ها سرنوشت خود را رقم بزنند و در برگزیدن حکام و زمامداران خود نقشی ایفا کنند.
    در چنین اوضاع و احوالی «سکولاریسم» بهترین روش حل ِ کاربردی بود که در سایه آن عقل و خرد می توانست خود را از هر قید و بند و مانعی رها شده احساس کند و چشم انداز وسیعی را برای جولان گری، جلو خود ببیند. از سوی دیگر، سکولاریسم می توانست قدرت کلیسا را محدود کند و به آن اجازه ندهد که در مسایل عمومی، دست درازی کند چرا که عرصه عمومی اجتماع و سیاست، عرصه ای است که مشکلات آن باید به دست عقل و خرد جمعی گشوده شود و محلی است برای تلاقی آراء واندیشه های گوناگون. سکولاریسم می خواست این ایده را تبلیغ کند که کلیسا تنها توانایی این را دارد که در زمینه مسایل روحی و معنوی سخن بگوید و دخالت کند.
    2- ولی موضوع به همین قدر خاتمه نیافت بلکه سکولاریسم کوشید خود را به عنوان "فلسفه و اندیشه" جا بزند و به محصور کردن دین در مسایل روحی بسنده نکند و با دین در زمینه های اندیشگی و فکری نیز دست و گریبان شود.
    این اتفاق در مناطقی از اروپا رخ داد که اختلاف و تضاد میان هواخواهان آزادی و روشن گری از یک سو و ارباب کلیسا و همپیمانان آنان از تیولداران و پادشاهان از سوی دیگر، به اوج خود رسیده بود. به طور مثال، این اتفاق در کشور فرانسه رخ داد و به اندازه ای نزاع و اختلاف شدت یافت که یعاقبه ای که بر حکومت وقت فرانسه شورش کرده بودند با شور وهیجان این شعار را سر می دادند که« آخرین پادشاه را با روده های آخرین کشیش به دار بزنید».
    هنگامی که کارل مارکس از راه رسید فعالیت سکولاریسم افراطی و دین ستیز به اوج رشد خود رسید. مارکس با کلیت دین، جنگ خود را اعلام کرد و دین را افیون ملت ها شمرد. این بود که امپراتوری کمونیستی اتحاد شوروی بر اساس الحاد و بی دینی شکل گرفت هر چند عمر کوتاهی داشت و دیری نپایید.
    نیچه فیلسوف آلمانی مرگ خدا را اعلام کرد وسارتر هم با طرح اندیشه اگزیستانسیالیسم به این نکته تاکید کرد که میان آزادی و ایمان، تضاد مطلق واقع است وجمع بین این دو امکان پذیر نیست. سارتر می گفت:« یکی از این دو راه را باید انتخاب کنیم: یا آزادی و حریت را یا وجود پدیده ای به اسم خدا را».
    مشاهده می کنیم که سکولاریسم در این جا از این که به عنوان یک روش برای حل مشکلات جامعه باشد که برای آزادی خرد و جدایی دین از دولت فرا می خواند گامی جلوتر می گذارد و خود را به عنوان یک اندیشه و منظومه فکری کامل عرضه می کند. به تعبیر مرحوم عبدالوهاب مسیری دانشنامه نویس نامبردار از این به بعد سکولاریسم از حالت حد اقلی خود بیرون می آید و به عنوان سکولاریسم حد اکثری و تمامیت خواه راه خود را به جلو باز می کند.
    سکولاریسم با تعریف جدید خود به جنگ هر آن چه که "مقدس" پنداشته می شود می رود و هیچ چیزی را در دنیا " مقدس" نمی انگارد و هر فعالیت اجتماعی یا اخلاقی را تقدس زدایی می کند و همه آن چه را که در این جهان است به مثابه مجموعه ای از آلات و ابزار فرض می کند.
    در این جا است که خود را در جهانی داروینی محض می یابیم که تنها چیزی که ارزشمندی و اعتبار دارد نیرو و مصلحت و لذت است ، و هر چیز دیگری هم آن گاه ارزش پیدا می کند که نسبتی با این ها داشته باشد. در چنین فضایی تنها دین و اخلاق و حق و عدالت و خدا نابود نمی شوند؛ بلکه انسان هم نابود می شود. در این جا است که سکولاریسم تبدیل می شود به چیزی که محسن المیلی در باره آن گفته است:« فلسفه مرگ انسان- فلسفه ای که انسانیت انسان را به نابودی می برد».
    3- بدون شک این قرائت از سکولاریسم که ممثل سکولاریسم افراطی و فلسفی است و امروز مناسبات سیاسی و اقتصادی بین کشورها در جهان بر مبنای آن استوار شده و دنیای سیاست و اقتصاد و هنر را سخت متاثر ساخته؛ نه تنها مخالف اسلام است بلکه مخالف همه ادیان روی زمین است و از آن بالاتر در تضاد با هر منظومه اخلاقی و ارزشی قرار دارد. مسلما این قرائت از سکولاریسم، تهدیدی جدی برای روابط و مناسبات اجتماعی و انسانی و تربیتی محسوب می شود همان گونه که تهدیدی برای سرنوشت آدمی در روی کره زمین به حساب می آید.
    بر مبنای این فلسفه مادی محض، انسان عبارت است از مجموعه ای از غرائز سرکش و شهوات افسار گسیخته که هیچ مانعی فرا راهش وجود ندارد و هرگاه موانع و محدودیت هایی را در راه اشباع هوس های نفسانی خود مشاهده کرد، باید هر طور که شده آن موانع را از میان بردارد و به هیچ اصل و ارزشی هم پابند نباشد.
    با توجه به مطالب بالا است که می بینیم هواخواهان سکولاریسم افراطی و مادی گرا چه گونه از تحمیل انواع گوناگون شکنجه های جسمی و روانی بر قربانیان خود در زندان ابوغریب بغداد لذت می برند و چه گونه این افراد با خونسردی تمام، فلسطینی ها را در سرزمین های اشغالی به قتل می رسانند و چه طوربا بی رحمی و قساوت بی نظیر در هیروشیما و ناکازاکی بمب اتم فرو می ریزند و ژاپنی ها را به حالت دسته جمعی نابود می کنند.
    4- روی این حساب، تعجب آور نیست اگر مشاهده کنیم که طرفداران ادیان مختلف در جهان در جبهه ای واحد بر ضد گروه ها و دولت هایی که مروج این طاعون تباه کن هستند مبارزه کنند چرا که این طاعون هرگاه واگیر شود همه روابط و بافت اجتماعی و انسانی جوامع را برباد می دهد و خانواده را که تا هنوز نهادی است که از آن انسانیت جوانه می زند و روح انسانی در آن شکل می گیرد به نابودی سوق می دهد.
    برای مثال در کنفرانس هایی که ملل متحد در مورد جمعیت جهان تشکیل داده جهان به دو اردوگاه تقسیم شده است. اردوگاه نخست کسانی را در خود جمع کرده که از نهاد خانواده به همین شکل متعارف آن دفاع می کند و طرفدار ترویج روابط مشروع و متعارف میان دو جنس( ازدواج) است.
    در این کنفرانس ها دانشگاه الازهر و جنبش های اسلامی به نمایندگی از مسلمانان در کنار نمایندگان کلیسای کاتولیک ایستادند تا در برابر اردوگاه دوم مقابله کنند. اردوگاهی که نماینده لیبرالیسم بود و و در آن کسانی گردهم آمده بودند که برای آزادی جنسی افسار گسیخته که به جز آزادی شخصی چیز دیگری آن را تهدید نمی کند، مبارزه می کردند. در صورت عملی شدن این دیدگاه، هر آن چه تهدیدی برای نهاد خانواده به شمار می رود روا است از سقط جنین و همجنس گرایی گرفته تا آن چه ازدواج دو همجنسش می نامند زیر نام خانواده متعدد الاشکال.
    در همین راستا بسیاری از پارلمان های غربی مبادرت به وضع قوانینی کرده اند که همجنس گرایی و ازدواج همجنس را قانونی می سازد. این امر مشتمل بر موضوعی تعجب برانگیز نیست چه این که براساس نظرگاه فلسفی سکولاریسم افراط گرا، خدایی وجود ندارد که عقل و عملکرد انسان را جهت دهی کند و منظومه ای اخلاقی و ارزشی وجود ندارد که بایدها و نبایدها را برای آدمی مشخص کند.
    با توجه به آن چه که تا کنون گفته آمدیم و با توجه به این که قرائت های متفاوتی از سکولاریسم وجود دارد، ما مجبوریم که چند نکته را مد نظر داشته باشیم:
    یک- راه حل عملی و سودمند در این باره این است که میان سکولاریسم معتدل و حداقلی و سکولاریسم افراطی و حد اکثری تفاوت قایل شویم. این کار از آن جهت سودمند است که مانع از آن می شود که در مورد سکولاریسم، حکمی مطلق صادر کنیم. در وهله اول و پیش از تعمق و امعان نظر بسیاری به این باور می رسند که سکولاریسم تعریفی مشخص و روشن دارد ولی آن گاه که به جستجوی بیشتر بپردازیم به این نکته پی می بریم که قرائت ها و برداشت های متفاوتی از سکولاریسم در جهان وجود دارد و در واقع می شود که ما یکی از این تعریف های گوناگون از سکولاریسم را اختیار کنیم.
    دو- اگر سکولاریسم را به معنای تحقیق وتفحص آزادانه و رها از قید و بند برای یافتن حقیقت با استفاده از خرد خدادادی و تجربه و آزمایش و تحقیق و بررسی و با پایبندی کامل به مبانی و قواعد تحقیق علمی بدانیم، در آن صورت اسلام هیچ ضدیتی با آن ندارد مشروط بر این که انسانیت انسان را احترام بگذارد و آن را به باد فراموشی نسپارد. این برداشت از سکولاریسم مرادف است با ملاک و معیار قرار دادن عقل و آزمایش وتجربه در گشودن گره مشکلات عملی جامعه. با این حساب، اسلام هیچ ضدیتی با این گونه سکولاریسم ندارد.

    • قرآن همیشه مخاطبان خود را به تامل و تدبر در کائنات و زندگی و انسان فرا می خواند تا بدین وسیله به عظمت آفریننده پی ببرند و او را بیشتر بشناسند و بپرستند. به قول دانشمند فرهیخته اسلامی ابن رشد:" هر چه قدر که آگاهی ما نسبت به آفریده ها بیشتر شود، به همان اندازه آگاهی و شناخت ما نسبت به خالق و آفریننده بیشتر خواهد شد".
      طبق منطق قرآن، همان گونه که ایمان ورزیدن و خردورزی و استفاده بهینه از ابزارهای اندیشیدن موجب رفتن انسان به بهشت و حصول رضای خدا می شود، استفاده نکردن از ابزارهای شناخت و به کار نبردن عقل و خرد هم منجر به کفر می شود و آدمی را مستحق ورود به دوزخ می سازد. قرآن کریم در سوره ملک از زبان دوزخیان نقل می کند که در روز رستاخیز می گویند:" لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر"= چنانچه از حس شنوائی و خرد خود استفاده می کردیم، اینک از یاران آتش افروخته نمی بودیم.
      سه- هرگاه قرائت معتدل از سکولاریسم را مد نظر قرار دهیم اسلام نه تنها با آن مخالفتی ندارد بلکه جهان بینی اسلامی این گونه سکولاریسم را ترویج هم می کند چرا که بر مبنای جهان بینی اسلامی، میان عرصه سیاسی و عرصه دین جدایی وجود دارد. سیاست بر مبنای جلب مصالح و دفع مفاسد شالوده گذاری شده و این چیزی است که عقل آدمی به آن دسترسی دارد چرا که خرد انسانی می تواند مصالح و مفاسد را تشخیص دهد. این در حالی است که موضوعات و مباحث دینی- مخصوصا مسایل تعبدی- عبارت از چیزهایی است که در آگاهی از کلیات و جزئیات آن ما مجبوریم که به سرچشمه وحی مراجعه کنیم. تنها وحی است که برای ما از عقائد و شعائر تعبدی و اخلاق و فلسفه وحکمت تشریع سخن می گوید.
      ضمنا این نکته را نیز متذکر شوم که در مسایل دینی وقتی ما ملزم به عمل می شویم که نصوصی دینی هم از نظر دلالت خود و هم از لحاظ ثبوت خود مستلزم قطع و یقین باشد. روی همین جهت است که مشاهده می کنیم فقها و علمای اصول فقه بین عرصه عبادات و عرصه معاملات تمایز قائل شده اند. آن ها می گویند: در عرصه عبادات باید خود را به نصوص مقید بدانیم و دنبال تعلیل و یافتن فلسفه آن نرویم ولی در عرصه معاملات بکوشیم از فلسفه وعلت و حکمت حکم سر در بیاوریم چرا که مدار حکم بر علت است.
      در همین راستا می توان این حدیث شریف را تفسیر کرد که می گوید:" انتم اعلم بامور دنیاکم"= شما در مسایل دنیوی تان داناترید. موردی که حضرت رسول(ص) در این حدیث شریف به آن اشاره فرموده موردی است که به مسایل کشاورزی مربوط می شده است، هر چند نص حدیث، عام است. پیامبران الهی نیامده اند تا برای مردم فوت و فن کشاورزی و حمل و نقل را آموزش دهند یا مهارت های نظامی و تنظیم دادگاه ها و مدیریت دولت و طرز حکومت داری را یاد بدهند. شاید برخی از پیامبران الهی برخی از این کارها را کرده باشند ولی این کار گوهر و اصل رسالت آن ها را تشکیل نمی دهد.
      روی این جهت است که علمای اصول فقه، عمل حضرت رسول را به دو گروه تقسیم کرده اند: یکی آن گروه از اقوال یا افعال پیغمبر اسلام که به عنوان تبلیغ رسالت اسلام از ایشان صادر می شود. دیگری اقوال یا افعالی است که از ایشان صادر شده به حیث کسی که مدیریت دولت مدینه را بر عهده داشته است. به طور مثال، قضاوتی که کرده یا جنگی را که راه انداخته یا فتوایی که داده یا کارهایی که در زندگی زناشوهری خود انجام داده است.
      مسلمانان وظیفه دارند که از اقوال یا افعالی که از پیامبر اسلام به عنوان مبلغ وحی صادر شده عمل کنند، ولی ضرور نیست که در مسایل اجتهادی و سیاسی از ایشان پیروی کنند. به همین خاطر است که اصحاب پیغمبر هنگامی که امری نزدشان مشتبه می شد از حضرت رسول می پرسیدند: آیا این کار یا گفته شما از قبیل "وحی" است یا "رأی" یعنی سیاست.
      اگر حضرت رسول می گفت که این چیزی است که برای من از سوی خدا وحی فرستاده شد " سمعنا و اطعنا" می گفتند ولی هر گاه به این نتیجه می رسیدند که این کار یا گفته پیغمبر وحی نیست، به رأی خود عمل می کردند بی پروا از این که با نظر شخصی حضرت رسول مخالفت کرده اند.
      تقسیم بندی سخنان و افعال و تقاریر پیامبر به دو گروه به شکلی که در بالا صورت گرفت، چه اهمیتی دارد و متضمن چه نکاتی است؟ لازم است چند نکته را در این جا یاد آوری کنیم:
      یک- همه آن چه که در باب سیرت رسول اکرم برای ما نقل شده اعم از قول یا فعل یا تقریر الزام آور نیست( تقریر اصطلاحا این را گویند که کسی یا کسانی اقدام به کارهایی بکنند و پیغمبر اسلام از آن آگاهی داشته باشد و نهی نکند)؛ بلکه آن بخش از سیرت آن حضرت برای ما الزام آور است که به عنوان تبلیغ رسالت از ایشان صادر شده باشد. تشخیص این که کدام بخش از سیرت حضرت رسول منبع تشریع است و کدام بخش آن نیست، مساله ای است که علمای صاحب نظر باید حکم نهائی را راجع به آن صادر کنند.
      دو- جدایی بین دین و سیاست در اسلام در درازنای تاریخ اسلام موجب شده که در جامعه اسلامی دو نهاد جدا از هم شکل بگیرد، یکی نهاد سیاسی که در دولت تجسم می یابد و دیگری نهاد دینی که متولیان آن علمای دین بوده اند. این نهاد وظیفه داشته است که در زمینه تفسیر نصوص دینی و پاسخ گویی به پرسش های دینی مردم و آموزش و اوقاف و جر آن ها، نیازهای جامعه را برآورده سازد.
      سه- دولت ها در طول تاریخ اسلامی می کوشیده اند از دخالت در مسایل دینی و تحمیل قرائتی خاص از اسلام پرهیز کنند. به همین دلیل موقعی که مامون حاکم اموی خواست روایتی خاص از اسلام (مذهب معتزلی) را بر مردم تحمیل کند و با روایت های دیگر به جنگ برخیزد؛ مسلمانان به رهبری احمد بن حنبل با نیروی تمام بر ضد این اقدام حاکم اموی به پا خاستند و مبارزه کردند که جزئیات این مخالفت ها در کتاب های تاریخ اسلامی به تفصیل مذکور افتاده است.
      این رویه که حکومت های اسلامی پیش گرفتند مبنی بر این که از مداخله در شئون دینی اجتناب می کردند, باعث شد که حکومت های اسلامی به آن ورطه خطرناکی که حکومت های اروپایی در قرون وسطا به آن گرفتار آمدند، گرفتار نشوند. حکومت های اروپایی به محض این که زمام امور را به دست می گرفتند برای ترویج مذهبی که خود را به آن پایبند می شمردند اقدام می کردند و با مذهب های مخالف آن اعلان جنگ می دادند و با اشکال گوناگون سعی می ورزیدند که به کسی اجازه ندهند به آیینی جز آیین رسمی دولت، اعتقاد داشته باشد. حضور ادیان دیگر را در قلمرو فرمانروایی خود به کلی بر نمی تابیدند و برای نابودی پیروان آن همت می گماردند. نمونه این گونه کارها در اندلس بر ضد دین اسلام صورت گرفت، همان طور که این کار بر ضد مذاهب گوناگون مسیحی در مناطق مختلف اروپا انجام شد. سرانجام این عملکردهای مستبدانه این شد که سکولاریسم در اروپا قد علم کرد و برای خود پیروانی دست و پا کرد چرا که راه برون رفت از وضعیت اسفبار موجود در همین بود.
      چهار- اعتراف به جدایی عرصه دین از عرصه سیاست در اسلام، در پهلوی این که موجب شد مذاهب گوناگون اسلامی فرصت عرض اندام پیدا کنند و هر مذهب، نهادها و محاکم قضائی خاص خود را داشته باشد؛ منجر به این هم شد که آیین اسلام روابط مسالمت آمیزی با آیین های دیگر برقرار کند و با آن ها با اختلاف فرق آن ،هیچ مشکلی در همزیستی نداشته باشد. جالب این جا است که تاریخ اسلام نشان می دهد آیین اسلام با آن که از آیین بت پرستی خوشش نمی آید ولی با آن هم با آن مدارا می کند و برای قلع وقمع آن هیچ اقدامی نمی کند.
      از زاویه دید اسلام، دولت به شهروندان نباید به عنوان افرادی نگاه کند که دولت وظیفه داشته باشد آن ها را به زور و فشار تحت قانون واحد در آورد و نهادهای خود را بر آن ها تحمیل کند، بلکه دولت باید به این امر آگاه باشد که شهروندان عبارت اند از گروه های متنوع نژادی و دینی و فرهنگی که باید این حق را داشته باشند که زندگی داخلی خود را تنظیم کنند و دادگاه ها و مدارس خاص خود را داشته باشند و بتوانند از کانال های ویژه رسانه ای برخوردار باشند.
      این امر در سایه خلافت عثمانی به شکل خوبی تبلور یافت و به اسم"نظام ملل" شناخته می شد. این در حالی است که براساس دیدگاهی که سکولاریسم غربی از دولت ارائه می کند قانون، ممثل اراده دولت است و باید یکی باشد قطع نظر این که به چه گروه فرهنگی یا نژادی یا دینی تعلق دارد. به همین دلیل است که در سایه نظام های سکولار غربی حضور مسلمانان در جوامع غربی حساسیت برانگیز است و این دولت ها را به چالش های بزرگی روبرو کرده است و این امر باعث شده که گروه های نژاد پرست افراطی مجال ظهور پیدا کنند و گاهی از دولت خود تقاضا کنند که مسلمانان را به طور دسته جمعی -به طور مثال از اروپا- کوچ دهند.
      مساله تا آن چا پیش رفته که حرکت های لیبرالی ای هم که با مسلمانان از در مدارا و تسامح وارد می شوند روی این نکته تاکید می کنند که باید دولت با پیمودن همه راه ها بکوشد که مسلمانان را در جامعه غربی استحاله کند.
      در چنین اوضاع و احوالی و با وجود این نگاه تنگ نظرانه، چگونه امکان دارد که دادگاهی اسلامی داشته باشیم که زندگی جمعی ده ها میلیون مسلمان ساکن این کشورها را که افزایش روز افزون هم دارند و عنصر مهمی از مکونات مجتمع غربی را تشکیل می دهند، سامان دهی کند؟ پیشنهاد من این است که در این گونه موارد کشورهای غربی می توانند از تجربه اسلامی استفاده کنند و رابطه دولت را با قانون گذاری قطع کنند.
      دولت عبارت است از قوه تنفیذی که مقررات را در معرض اجرا می گذارد. در حالی که قانون انعکاس دهنده نقاط اشتراک و نقاط اختلاف در میان افراد جامعه است. قانون اساسی مسایل عامی را که همه روی آن اتفاق دارند بازتاب می دهد و قواننینی همانند قانون خانواده و قانون مالی، موارد اختلاف میان افراد جامعه را منعکس می سازد.
      این دقیقا همان چیزی است که اسقف کانتربری مطرح کرد دائر بر این که قوانین بریتانیا از شریعت اسلامی استفاده کند و به مسلمانان اجازه دهد که مسایل خود را از طریق شریعت اسلامی حل و فصل کنند، مثل این که برای به دست آوردن خانه قرض بگیرند بدون این که مجبور باشند دست به معاملات ربوی بزنند. این حرف های اسقف باعث شد که همه دنیا بر ضد وی برشورند و وی را وادار کنند که حرف های خود را تعدیل کند.
      کشور فرانسه که از پیشینه زیادی در دموکراسی خواهی برخوردار است نتوانست حجاب زن مسلمان را تحمل کند، پس چگونه خواهد توانست اجازه دهد که مسلمانان دادگاه های ویژه خود را داشته باشند و در موضوعاتی همچون طلاق و نکاح و میراث و وصیت و نفقه به آن دادگاه ها مراجعه کنند.
      در موردی دیگر وقتی که دو زوج مسلمان عقد نکاح شان را به خاطر این که زن یکی از شروط عقد را که بکارت باشد، نداشت فسخ کردند جامعه سکولار فرانسه از بابت این اتفاق گرفتار تکانه شدیدی شد و کار به جایی رسید که وزیر داد گستری فرانسه در خواست طلاق شوهر را که حق قانونی اش است نادیده گرفت و بر آن اثری مترتب نساخت.
      پنجم- تفاوت قایل شدن میان عناصر دینی با عناصر سیاسی در اسلام باعث شده که مسلمانان امکان معارضه و مخالفت با دولت را در خود ببینند چرا که مسلمانان می دانستند که دولت نهادی است بشری و محتمل است که گاهی راه خطا را بپیماید. از این رو، ضرورت دارد که کسانی بر رفتار آن نظارت داشته باشند و هر گاه خطایی را مرتکب شد برایش گوشزد کنند.
      ولی مشکل اساسی در این جا بود که متفکران مسلمان هیچ گاه برای خود این زحمت را هموار نکردند که سازوکاری مدنی را ایجاد کنند که از طریق آن برای مردم فرصت داده شود که اعتراض خود را بروز دهند یا دست به عزل حاکم بزنند بدون این که نیازی به توسل به نیروی نظامی باشد.
      غربی ها به خوبی از عهده ایجاد سیستم مدنی برای شورا برآمدند و توانستند سازوکارهای معقولی برای دموکراسی تهیه و تنظیم کنند. بر ما لازم است که از امکانات تحول آفرینی نظام دموکراسی غربی که توانست سیاهان افریقایی تبار را از حضیض بردگی به بالاترین منصب تصمیم گیری برساند بدون این که قطره ای خون ریخته شود استفاده کنیم ( باراک اوباما به کاخ سفید رسید).
      قادر نشدن ما به این که سیستمی برای شورا بسازیم مانع از این شد که اصل شورا به صورت نظامی سیاسی و مدنی در آید و در حد موعظه و اندرز باقی ماند.
      با این همه، آیا بازهم گروه های اسلامی مشغول بحث و جدل های بیهوده در باب دموکراسی خواهند بود؟ آیا باز هم کسانی پیدا خواهند که دموکراسی را به سکولاریسم مرتبط بدانند؟ یقینا هر چه قدر که مخالفت خوانی ها با دموکراسی در جوامع ما ادامه پیدا کند، به همان اندازه عمر دکتاتوری و استبداد طولانی تر خواهد شد.

    • ایا میدانید که انسان یک موجود بیولوژیکی از جمله ۵ میلیون الی ۶۰میلیون نوع موجود بیولوژیکی روی زمین است؟ ایا میدانید اگر شما تنها یک انگشت خویش را زیر میکروسکوپ تماشا نماءید٫ میلیون ها بکتریا و ویروس یعنی زنده جان ها را مشاهده میکنید؟ایا همه ینها روح دارند؟ایا ازهمه اینها روز قیامت بازخواست صورت میگیرد؟ایا میدانید که اشجارنیز یک موجود زنده است و در اثر قطع شدن احساس درد میکندِ٫ایا در روز قیامت نزد خدا از شما شکایت میکنند؟دردنیا پعضی نپاتی وجود دارند که حشرات را شکارمیکنند.ایاحشرات ازنباتات نزدخداشکایت میکنند؟همه موجودات زنده از خوردن یکدیگر امرار حیات میکنند.ایا از همه اینهادرروزقیامت سوال وجواپ میشود؟ویاازجمع این ۶۰میلیون نوع موجود زنده تنها انسان روح دارد و از انسان پرسان میشود وپا ترازوی مندوی ثواب وگناه او تول میشود .

    • رفع یک سوء تفاهم
      آقای بینام اولاً میخواهم سوء تفاهم یا اشتباه اسلامی شمارا رفع سازم، من جناب عزیز یاسین نیستم وبه نام مستعار نظام گاه گاهی درددل میکنم. علت کاربرد نام مستعارم اینست که پیروان حقیقی رسول مقبول طریقۀ شارکت را اختراع کرده اند که با فشار یک دکمه آدم را سریعتر از براق رسو ل الله از جو زمین عبورداده وبدنیای دیگر وصل میکند، لذا میترسم که یکی ازان جان بازان حضرتش ردم را گرفته واولاد هایم را یتیم سازند. ورنه به نام اصلی خود می نوشتم.
      درمورد راشد غنوسی:
      دید گاه راشد غنوشی در بارۀ اسلام وسکولاریسم، باز تاب حوادث ورویداد های تونس است وربطی به اسلام حقیقی ندارد،ووی با این ماست مالی میخواهد چهرۀ خشن اسلام را تلطیف ساخته و سکولار هارا بحاشیه براند. ضمناً نکوهش گونه ی وی از نظام های سکولار اروپائی وغربی بیشتر جنبۀ تبلیغاتی دارد، زیرا از یکطرف انتقاد میکند واز جانب دیگر دست تگدی بسوی دانش وتکنالوژی غرب دراز و شاگرد ودانشجو به یونیورستی های غرب واروپا جهت کسب دانش وفن آوری اعزام میدارد. اگر نظام اسلام خودت کامل است و کلیه نیازمندی ها یت را برآورده میسازد، پس از منابع خود استفاده کن ومردم خود را به رفاه و ترقی برسان. نه از نظام فاسد دیگران انتقاد کن ونه طالب کمک شو. ولی همینکه این طبقه از متشرعین قدرت سیاسی ونظامی را قبضه کردند راه اندازی آیدیالوژی اسلامی را در محور کلیه امور قرار میدهند چنانچه در مورد خمینی دیده شد.
      آقای بینا م دیگر یا بینام فوق پس از تبلیغ طویل منبر گونه در افشانی میکند که:" جالب اینجاست که تاریخ اسلام نشان میدهد آیین اسلام با آن که از آیین بت پرستی خوشش نمی آید ولی با آنهم با آن مدارا میکند وبرای قلع وقمع آن هیچ اقدامی نمی کند." آقای بینام این دیگر قلب حقیقت است از کدام تاریخ اسلام نادیده وناشنیده حرف میزنی. اولین تاریخ یا سیر ت النبی نزدیک به عصر رسو ل الله از آن ابن اسحاق (85 ـ 153) وسیرۀ دوم یا تاریخ دومی از ابن هشام متوفی 213 ـ 218 هجری است واین دو تاریخ مرجع ومأخذ کلیه تاریخ های بعدی اسلامی میباشد.
      در همین تاریخ میخوانیم که رسو ل الله ولشکر اسلام پس ازقدرت گرفتن در مدینه پیش روی مشرکین دوراه را گذاشت، تسلیم به او والله وی ویا شمشیر بران اسلام و چور چپاول یا به اصطلاح اسلامی غنیمت دارائی ومایملک وبرده کنیز ساختن زن ودخترش آیات سورۀ برات موئید این گفته است. اگر بگفتۀ شما اسلام از مدارا کار میگرفت و مشرکین را قلع وقمع نمیکرد هرگز اسلام نه به این حد وسعت وسیطره پیدا میکرد ونه بعنوان یک آیین خشن شناخته میشد. واینکه از روابط مسالمت آمیزاسلام با سایر آیین ها گفته ای، کدام رفتار مسالمت آمیز؟ در همان تاریخ میخوانیم که از سه قبیلۀ یهودی اهل کتاب ساکن در مدینه دوی آنرا بطرز فجیعی از مدینه اخراج وسومی را که تسلیم شده وامان خاسته بود بیرحمانه قتل عام کرد (تاریخ ها بین 750 ـ 900تن قید کرده اند)اموالش دربین مسلمانان تقسیم وزنانش بعنوان غنیمت اسلامی اسیرتسلیم شهوت رانان مسلمین گردید و یکی از زنان بسیار زیبای آن بنام جویریه زن مسافع بن صفوان به حضرتش رسید.
      تهاجم دیگر حضرتش بر یهودیان خیبر بود که برخی را کشت و برخی را به دادن جزیۀ اسلامی واداشت و صفیه دختر حی بن اخطب وزن کنانه بن ربیع از روسای خیبررا پس از کشتن شوهرش به رسول الله رسید و همینکه حضرت به مدینه رسید با او همبستر شد. از کشتن اسرا وترور های سیاسی حضرتش بخاطر تطویل کلام فعلاً صرف نظر میکنیم. این حقایق نه ساخته وپرداختۀ من است ونه از آقای عزیز یاسین، بلکه پیروان مخلص آن حضرت در سیره های شان آورده اند. حال آقای بینام وهمفکران تان هر اندازه حدیث وروایت من در آوردی ارایه کنید ووصله های چهل پینه را در پیکر اسلام بدوزید نمی توانید چهرۀ حقیقی اسلام را تلطیف کنید، زیرا اسلام حقیقی همانست که بنیان گذارش از خود سرمشق و میراث گذاشته است.
      خلاصه درواقع اسلام یک آیدیالوژی است آنهم آیدیالوژی عربی که هدفش احراز قدرت است نه تعالیم عالیۀ معنوی. چنانچه میدانیم هنوز جسد بنیان گذار این آیدیالوژی سرد نشده بود که صحابه های کرامش، یعنی همرازهای نزدیک وی بخاطر احراز قدرت بجان هم افتیدند وتا هم اکنون که 14 قرن میشود این جنگ وجدل مقدس اسلامی ادامه دارد و البته مایۀ الهام ورهنمودی آنان در کلیه عرصه ها قرآن وحدیث بود واست. آقای بینام فکر میکنم به این وجیزۀ پیر هرات کمی تامل کنید که :" دوصد گفته چون نیم کردار نیست."

  • نگارنده :حجت الله نيکويی

    آسمان از نگاه قرآن

    آيه 6 سوره قاف (ق) مي‌گويد:

    مگر به آسمان بالاي سرشان ننگريسته‌اند كه چگونه آن را ساخته و زينتش داده‌ايم، و هيچ پارگي (شكافي) در آن نيست.

    طبق اين آيه هيچ پارگي يا شكافي در آسمان وجود ندارد. اما پارگي، شكاف يا ترك (فرج) در مورد آسمان چه معنايي دارد؟ مگر آسمان مانند يك صفحه گسترده و وسيع (يا به عبارتي ديگر: سقف) است كه چنين مفهومي در مورد آن صدق كند؟ حقيقت اين است كه اگر به آياتي از قرآن كه در آنها از آسمان و چگونگي خلقت آن سخن رفته است، تأملي اندك كنيم، خواهيم ديد كه از نظر قرآن آسمان مانند سقفي است كه بر فراز زمين بنا شده ا ست. آيه 32 سوره انبياء مي‌گويد:

    و آسمان را سقفي محفوظ قرار داديم…

    و البته وقتي سخن از سقف مي‌رود، براي عرب جاهلي طبعاً اين سؤال پيش مي‌آيد كه سقفي به اين بلندي و بزرگي چگونه بدون ستون ايستاده است. اينجاست كه محمد مجبور است ادعا كند كه ستون‌هايي اين سقف بلند و بزرگ را نگه داشته‌اند، ولي شما آن ستون‌ها را نمي‌‌بينيد. محمد اين مدعا را در قالب آياتي از قرآن ارائه مي‌دهد:

    خدا همان كسي است كه آسمان‌ها را بدون ستون‌هايي كه آنها را ببينيد برافراشت...

    (سوره رعد، آيه 2)

    البته در اصل، قدرت خداست كه نمي‌گذارد اين سقف روي سرما بريزد:

    …و آسمان را نگاه مي‌دارد تا [مبادا] بر زمين فرو افتد...

    (سوره ، آيه )

    در چنين فضاي فكري، طبيعي است كه يكي از علائم قيامت اين باشد كه:

    آسمان گشوده و درهايي در آن پديد آيد

    (سوره نبأ، آيه 19(

    اما آيا از محمد ـ كه دانش و آگاهي‌اش از جهان هستي در چارچوب دانسته‌هاي 1400 سال پيش است ـ مي‌توان انتظار داشت كه از فضاي بيكران بالاي سَر‏‎ِ ما، دركي امروزين داشته باشد؟ اين، البته انتظاري نابجاست!

    پهناي بهشت

    پهناي بهشت چقدر است؟ اين، سؤالي بود كه عرب جاهلي علاقه فراواني به دانستن پاسخ آن داشت. پس پيامبر هم مي‌بايستي از طرف خدا پاسخي براي آن دريافت مي‌كرد. از ظاهر آيات قرآن پيداست كه خداي محمد دوبار و به دو گونه به اين سؤال پاسخ داده است:

    «و براي نيل به آمرزش از پروردگار خود، و بهشتي كه پهناي آن [به اندازه] آسمانها و زمين است و براي پرهيزكاران آماده شده است، بشتابيد.» سوره آل عمران ـ آيه 3

    «[براي نيل] به آمرزش از پروردگارتان و بهشتي كه پهناي آن به اندازه پهناي آسمان و زمين است و براي كساني آماده شده كه به خدا و پيامبرش ايمان آورده‌اند، بر يكديگر سبقت جوييد …» سوره حديد ـ آيه 21

    معلوم نيست كه پهناي بهشت به اندازه «آسمان و زمين» است يا «آسمان‌ها و زمين»؟! ممكن است بگوييد در اينجا از دو بهشت سخن رفته است. اولي براي «پرهيزكاران» و دومي براي كساني كه «به خدا و پيامبرش ايمان آورده‌اند». اما آيا صرف ايمان آوردن به خدا و پيامبر، آدمي را بهشتي مي‌كند؟ هرگز! طبق آيات قرآني و روايات پيامبر و به حكم عقل و وجدان بشري اگر ايمان به خدا و پيامبر، با عمل صالح و پرهيز از گناهان (در حد امكان) همراه نباشد،‌ نتيجه‌اي نمي‌دهد. اما انجام اعمال صالح و دوري از گناه و فساد و بدي‌ها، همان «پرهيزكاري» است. پس هيچ دليل نداريم كه اين دو آيه از دو بهشت سخن مي‌گويند. اما مشكل اصلي در جاي ديگري است. سؤال اين است كه معناي جمله: «پهناي بهشت به اندازه پهناي آسمان‌ها و زمين است» چيست؟ به عبارت ديگر پهناي بهشت به اندازه آسمان‌هاست يا زمين؟ اگر به اندازه آسمان‌هاست، ديگر نمي‌تواند به اندازه عرض زمين باشد، و اگر به اندازه عرض زمين است، نمي‌تواند به اندازه عرض آسمان‌ها باشد. ممكن است بگوييد كه طبق آيات فوق، پهناي بهشت به اندازه مجموع پهناي آسمان‌ها و زمين است. اما اولاً ظاهر آيات چنين نمي‌گويد، ثانياً زمين جزء بسيار كوچكي از آسمان‌ها (كهكشان‌ها) ‌است و نسبت بين پهناي زمين و پهناي آسمان‌ها مانند نسبت يك به هزاران ميليارد است و در اين صورت معناي توجيه فوق اين است كه خداوند در اين آيات مي‌خواهد بگويد كه پهناي بهشت به اندازه ميلياردها سال نوري بعلاوه عرض زمين است و اين مثل آن مي‌ماند كه بگوييم طول جاده نيويورك به اندازه مجموع طول يك طناب 300 كيلومتري بعلاوه طول يك كرم ابريشم است و يا اينكه وزن فلان كاميون به اندازه وزن يك فيل بعلاوه وزن يك مورچه است!؟ از اينها گذشته اصلاً «عرض زمين» يعني چه؟ مگر زمين مسطح است كه طول و عرض داشته باشد؟!

    کداميک سخت‌تر است؟

    آيه 57 سوره مؤمن مي‌گويد:

    «لخلق السموات و الارض اكبر من خلق الناس و لكن اكثر الناس لايعلمون؛ يعني: آفرينش آسمان و زمين از آفرينش مردم (انسان‌ها) بزرگتر است، ولي بيشتر مردم نمي‌دانند.»

    آيه 27 سوره نازعات نيز خطاب به آدميان مي‌پرسد:

    «ءانتم اشد خلق ام‌السماء بينها؛ يعني: آيا آفرينش شما [آدميان] سخت‌تر است يا آسماني كه [او] آن را برپا كرده؟»

    در آيه اول، اگر «اكبر» را به همان معناي لغوي، يعني: «بزرگتر» بگيريم، آيه دچار ابهام مي‌شود. زيرا گزاره «آسمان‌ها و زمين (از نظر حجم و اندازه) از انسان بزرگترند» معناي درستي دارد، اما گزاره: «آفرينش آسمان‌ها و زمين از آفرينش انسان «بزرگتر» است ـ كه البته معناي ظاهر آيه نيز همين است ـ ‌معناي معقولي پيدا نمي‌كند. مگر اينكه اكبر را به معني «شگفت‌انگيز‌تر» و يا «سخت‌تر» بگيريم. در اين صورت، هر چند ابهام ظاهري از بين مي‌رود، اما سؤالاتي پديد مي‌آيد كه پاسخ به آنها ضروري است:

    1. شگفت‌انگيز بودن يا نبودن و اينكه فلان پديده شگفت‌انگيزتر از فلان پديده ديگر هست يا نيست، به حالات نفساني و شرايط روحي و رواني و سليقه‌هاي آدميان برمي‌گردد و ديكته‌شدني نيست. ممكن است از نظر من، مار حيواني شگفت‌انگيزتر از مورچه باشد و از نظر فردی ديگر، مورچه از مار شگفت‌انگيزتر باشد و در نظر شخص سومي، هيچيك از اين دو به اندازه زنبور عسل شگفت‌انگيز نباشند. همينطور ممكن است از نظر بعضي افراد، آفرينش آسمان‌ها و زمين از آفرينش آدميان شگفت‌انگيزتر باشد و از نظر بعضي ديگر برعكس، و حتي ممكن است عده‌اي از آدميان از هيچيك از اين دو، به شگفت نيايند! در اينجا گويي محمد، حالات نفساني و روحي و رواني خود را بيان كرده و به خدا نسبت داده است.

    2. اگر اكبر را به معني «سخت‌تر» بگيريم، اين سؤال پيش مي‌آيد كه چطور ممكن است آفرينش آسمان‌ها و زمين، براي خداوند قادر مطلق، سخت‌تر از آفرينش انسان باشد؟ اصولاً بكار بردن واژه‌هاي «آسان»، «آسان‌تر»، «سخت» و «سخت‌تر» در مورد خداي قادر مطلقي كه هر چه اراده كند، بلافاصله بوجود مي‌آيد، معناي درست و معقولي ندارد. براي چنين خدايي آفرينش يك مورچه با آفرينش يك دایناسور فرقي نمي‌كند، آفريدن يك ذره خاك در نظر خداوند با آفريدن ميليون‌ها كهكشان يكي است و نبايد گفت دومي براي او سخت‌تر از اولي است.

    با توضيحاتي كه آمد، سئوال مطرح شده در آيه 27 سوره نازعات ـ كه در ابتدا آمد ـ بي‌معني و نامعقول جلوه مي‌كند. در اين آيه، خداي محمد از مردم مي‌پرسد: آيا آفرينش شما آدميان سخت‌تر است يا آفرينش آسمان‌ها؟ گويي توقع دارد كه مخاطبان در پاسخ بگويند: «آفرينش‌ آسمان‌ها»!؟

  • تو به پرده بکارت فکر میکنی وادیسن به کشف برق،انشتاین به کشف اتم،برادران رایت به کشف طیاره،گوتنبرگ به کشف ماشین چاپ،بیل گیتس به کشف کمپیوتر.کاش اوپرده بکارت نمی ترقید که تو بیرون نمی امدی.

  • قرآن و پیدایش جهان، قضیه پدید آمدن کائنات از دود
    نگارنده:ناشناخته

    این نوشتار از مجموعه ردیه هایی است که بر ادعاهای وجود معجزات علمی در قرآن نوشته شده است، توصیه میشود پیش از خواندن این نوشتار مقدمه را در نوشتاری با فرنام "معجزات علمی قرآن" بخوانید.

    http://www.zandiq.com/articles...

    ***

    فناتيک ها و مسلمانان آشنا به دانش امروزی در تلاش کسب وجهه برای اسلام مدعی کشف تيوری پيدايش جهان در قرآن هستند. شاهد مدعای آنان آيه ای از سوره فصلت است که در بعضی ترجمه ها می گويد جهان را از گاز و دود آفريديم. اين نمونه ايست از ارايه مدارک علمی آنان.

    و اما آيه مورد نظر(11) از سوره فصلت:

    ثم استوى الى السماء و هي دخان فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين

    به پنج ترجمه ذيل توجه فرماييد:

    بهبودی
    بعد از آفرینش زمین پرکشید
    بسوی آسمان و آسمان ظرف آن دو روز انباشته بود از گاز و دود و پروردگارش به گرد عرش اعظم خود چرخید و به دودها و زمین گفت: با من بیایید
    خواه و ناخواه که باید شیوه راه رفتن و چرخیدن بیاموزید زمین نیم
    پرورده و گازهای ناپرورده گفتند: آمدیم با رضایت خاطر از دل و جان

    معاذیخواه
    سپس زمین، به آسمان پرداخت در حالی که آن همه دود بود. پس آسمان و زمین را گفت: بیایید فرمان پذیر یا ناگزیر، گفتند: آییم فرمان پذیران

    فولادوند
    سپس آهنگ [آفرینش] آسمان کرد و آن بخاری بود پس به آن و به زمین فرمود خواه یا ناخواه بیایید آن دو گفتند فرمان پذیر آمدیم

    مکارم
    سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که بصورت دود بود، به آن و به زمین دستور داد:
    وجود آیید و شکل گیرید، خواه از روی اطاعت و خواه اکراه! آنها گفتند: ما از روی طاعت می آییم و شکل میگیریم!

    آیتی
    سپس به آسمان پرداخت و آن دودی بود پس به آسمان و زمین گفت: خواه یا ناخواه بیایید گفتند: فرمانبردار آمدیم

    همانطور که می بينيد در يک مورد گاز و دود در مورد ديگر بخار و بقيه دود ترجمه کرده اند. در واقع لغت عربی آن "دخان" است که فقط معنی دود می دهد. نمونه ای از تحريف، مغلطه و بازی با کلمات، بويژه توسط کسانی که به دانش امروزی آشنا، اما جزم گرايی و تحجر فکری، پذيرش واقعيت را برايشان دشوار می سازد.

    اما ادعای آنان در جزيياتش:

    دود، بعنوان ذرات معلق، قياسی بی عيب برای گازهای هيدروژن و هيليوم توجيه ميکنند در حاليکه دود ذرات خاکستر و بيشتر آن کربن است. بر خلاف گاز از سوختن يعنی اکسيداسيون بوجود آمده و هيچ شباهتی با عناصر تشکيل دهنده هيدروژن و هيليوم ندارد.

    ايده آغاز پيدايش جهان از مواد گازی شکل از قديم در ميان ايرانيان و يونانيان وجود داشته و قرآن آنرا به غلط بعنوان دود تکرار کرده و گرنه زبان عربی لغات کافی برای توضيح و تشريح گاز داشته است.علاوه بر اين حدس و گمان در موضوعات علمی در ميان فيلسوفان يونانی رواج فراوان داشته و حتی بسياری از فرضيات آنان مانند پيش بينی اتم، قوانين علم ترموديناميک، وجود منظومه های ديگر، چگونگی بوجود آمدن باران و پروسه تکامل به واقعيت پيوسته است. آيا درستی اين گمان زنی ها منتج به نتيجه گيری ما از دسترسی آنان به ماورالطبيه و غـيب گويی بايد بشود؟

    و اما نکته اصلی اينجاست که آغاز جهان از گاز نبوده است. اگر تيوری انفجار بزرگ صحيح باشد، پيدايش جهان، قبل از اينکه هر نوع ماده ای وجود داشته باشد، از انرژی محض است. چندين لحظه بعد از انفجار است که ماده شکل می گيرد و آنهم نه بصورت گاز بلکه پلاسما. بعد از سرد شدن پلاسماست که گازها بوجود می آيند. حتی در اين نقطه نيز هنوز گازها تنها مواد و يا بيشترين مواد تشکيل دهنده جهان نيستند. اشعه های الکترومغناطيسی، نور، جرم-انرژی و ... از کميت بيشتری برخوردارند.

    اما مشکل مسلمانان دو آتشه آشتی دهنده علم و دين به همين جا خاتمه نمی يابد. ذيلاُ به پس و پيش ترجمه آيه فوق توجه فرماييد:

    معاذیخواه
    بگو: آیا به کسی که زمین را در دو روز آفریده است کافر میشوید
    و برای او همتایان قرار میدهید اوست پروردگار جهانیان (آیه 9)
    بر روی زمین کوه ها پدید آورد و آن را پر برکت ساخت
    و به مدت چهار روز رزق همه را معین کرد، یکسان برای همه سائلان (آیه 10)
    سپس به آسمان و زمین گفت: خواه یا
    ناخواه بیایید گفتند: فرمانبردار آمدیم (آیه 11)
    آنگاه هفت آسمان را در دو روز پدید آورد
    و در هر آسمانی کارش را به آن وحی کرد
    و آسمان فروردین را به چراغهایی بیاراستیم و محفوظش داشتیم
    این است تدبیر آن پیروزمند دانا (آیه 12)
    مکارم
    بگو: آیا شما به آن کس که زمین را در دو روز آفرید کافر هستید و برای او همانندهایی قرار میدهید؟ او پروردگار جهانیان است! (آیه 9)
    او در زمین کوه های استواری قرار داد و برکاتی در آن آفرید و مواد غذایی آن را مقدر فرمود،
    اینها همه در چهار روز بود- درست به اندازه نیاز تقاضا کنندگان! (آیه 10)
    سپس به آفرینش آسمان پرداخت، در حالی که بصورت دود بود، به آن و به زمین دستور داد:
    وجود آیید و شکل گیرید، خواه از روی اطاعت و خواه اکراه! آنها گفتند ما از روی اطاعت می آییم و شکل میگیریم (آیه 11)
    در این هنگام آنها را بصورت هفت آسمان در دو روز آفرید، و در هر آسمانی کار آن آسمان را وحی و مقرر فرمود
    و آسمان پایین را با چراغهایی (ستارگان) زینت بخشیدیم، و با (شهابها از رخته شیاطین) حفظ کردیم، این است تقدیر خداوند توانا و دانا (آیه 12)

    درآيه 9 واضح و روشن اظهار می شود که در ابتدا زمين در دو2 روز آفريده می شود. آيه 10 کوهها و برکات روی زمين را در چهار روز بعد می آفريند. در اينجا بروشنی تنظيم زمانی را در آيه ها می بينيم. يعنی اول زمين بوجود می آيد(آيه 9) و سپس بر روی آن کوهها و درختان و برکات ديگر قرار می گيرند(آيه10). و سپس در آيه های 11 و 12 بقيه جهان آفريده می شوند. آيه 11: سپس به آسمان پرداخت... يعنی در حاليکه زمين و کوهها و برکات روی آن (درختان و گياهان و حيوانات) وجود داشته اند، در همان زمان بقيه جهان دود و يا بنا بر تحريف بعضی مسلمانان گاز بوده است. در اينجا می بينيم نه تنها ادعای پيش بينی قرآن در رابطه با کشفيات علوم جديد با سر به زمين می خورد، بلکه اشتباه غير قابل تکذيب قرآن در وجود داشتن زمين قبل از بقيه دنيا بخوبی مبرهن است.

    می دانيم که از لحاظ علمی وجود داشتن زمين همزمان با گازی شکل بودن جهان غير ممکن است بويژه زمين پر از برکات"کوهها، درختان، ميوه ها، حيوانات". برای بوجود آمدن زمين و ديگر"برکات" ابتدا بايستی جهان گازی شکل منقبض شده، ستارگان را تشکيل دهد و سپس ستاره ها منفجر و دو باره منقبض شوند. فقط در سلسله سيکلهای انقباض و انفجار ستاره گان است که مواد سنگين (جامد) ، که زمين و محتوياتش از آن تشکيل شده، شکل می گيرند. در نتيجه زمين ميلياردها سال بعد از گازی شکل بودن جهان است که بوجود می آيد و بايستی صدها ميليون سال ديگر بگذرد تا ابتدايی ترين شکل زندگی يعنی گياهان بوجود آيند.

    چنين اشتباه فاحشی فقط می تواند از انسان زمينی با اطلا عات محدود علمی سر زند. قرآن همانند بسياری از کتب و متون مذهبی نوشته شده در دوران گذشته، مملو از اينگونه ابهامات و اشتباهات است. البته بايد اذعان داشت که اين خطای علمی را قرآن از کتاب پيدايش((Genesis تورات بعاريت گرفته و آنرا تکرار ميکند با اين تفاوت که در تورات ستاره گان در روز چهارم آفريده می شوند و در قرآن روز پنجم و ششم. آفرينش زمين قبل از آسمان و ستاره گان در هر دو مشترک است.

    آيه 12 وضع از اين هم بدتر کرده و خرافات رايج بين ايرانيان و يونانيان آنزمان را تکرار می کند. اعتقاد به هفت طبقه بودن آسمان بين مذاهب چند خدايی و تک خدايی آنزمان مانند مسحيت و يهوديت نيز وجود داشته است. تکرار اين اشتباه بدون هيچگونه توضيح علمی در قرآن کاملا عادی و نشان دهنده تراوشات طبيعی مغز انسان آن دوران است.

    تنها توضيحی که برای ايده هفت آسمان می توان داد اين است که در آن زمان به غلط معتقد بودند منظومه شمسی دارای هفت "سياره" است که در محور خود بدور زمين در گردشند: خورشيد، ماه، مريخ، ژوپيتر، عطارد، زحل و زهره. هنوز هيچ کس از وجود اورانيوس، نپتون و پلوتون خبر نداشت و به اين واقعيت دست نيافته بودند که فقط ماه است که بدور زمين در حرکت است و زمين و ديگر سيارات بدور خورشيد در گردشند.

    باورهای مانده از قرون و اعصار هر چند صدها سال دوام آورده اند دليل صحت و سقم آنها نمی باشد. برای دستيابی به حقيقت بايد جزم انديشی را رها کرده و اعتقادات خود را با کمک علم و منطق مورد ارزيابی قرار دهيم.

    شنبه 16 فوريه 2002

    پاورقی:

    در تهيه و تنظيم مقاله فوق بيشتر از متونهای انگيسی ذيل استفاده شده است

    Reference:

    N?deke, Theodor. "The Qur’an," Sketches from Eastern History. Trans. J.S. Black. London: Adam and Charles Black, 1892.

    P.M. Holt, et al., The Cambridge History of Islam, vol. 1, 1970.
    R. Bell, The Origin of Islam in its Christian Environment, 1926.
    A. Hourani, A History of the Arab Peoples, 1991.
    Hugh Kennedy, "Islam," Late Antiquity, 1999, pp. 219-37.
    I. Lapidus, A History of Islamic Society, 1988.

    Warwick Ball, Rome in the East, 2000.
    James Evans, The History and Practice of Ancient Astronomy, 1998.
    Peregrine Horden & Nicholas Purcell, The Corrupting Sea: A Study of Mediterranean History, 2000.
    Richard Horsley, Paul and Empire: Religion and Power in Roman Imperial Society, 1997.
    Richard Carrier A Response to Muslim Fundamentalists (2001)

    Ramsay MacMullen, Christianity & Paganism in the Fourth to Eighth Centuries, 1997.
    Alan Cromer, Uncommon Sense: The Heretical Nature of Science, 1993

    Internet Encyclopaedia
    ترجمه های قرآن: دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم

    منبع:
    http://www.zandiq.com/articles...

  • سوره النساء
    الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض م بما انفقوو.....
    ترجمه
    مردان را بر زنان تسلط و حق نگهبانی است بواسطه ان برتری(نیرو وعقل) که خدا بعضی را بر بعضی مقرر داشته.
    ایا زن حق تحصیل،کار در ادارات دولتی،معاش وامتیازات،حقوق مساوی در امور خانواده را ندارد؟
    درکدام یک از دهات افغانستان تنظیم خانواده،زمینه تحصیل وکار در ادارات دولتی مساعد است.ایاعلم تنها به علوم دینی خلاصه میشود.در تمام افغانستان یک ملا را دریافت نماءید که خانمش در یک اداره دولتی کارمیکند.به شمول رءیس جمهور برای خود ننگ میدانند که خانمشان در اداره دولتی کار کند.

  • جهان با انفجاری بزرگ به نام مهبانگ متولد شد و از آن انفجار به بعد در حال انبساط است. پایان و زندگی جهان: جهان اکنون در حال انبساط است و بنابر یافته‌های جدید علمی تا ابد در حال انبساط خواهد بود تا ماده ه موجود در آن تمام شود که پس از آن احتمالا پس از ۱۰ به توان ۲۹۸ سال جهان عاری از هرگونه ماده‌ای حتی یک پروتون به صورت سرد و تاریک البته با یک تابش زمینهٔ خفیف به انبساط خود ادامه خواهد داد.

    البته معتقدان به فرضیهٔ جهان‌های موازی بر این باورند که انفجار بیگ بنگ امری عادی است که هنگامی که دو جهان موازی به هم برخورد می‌کنند شکل می‌گیرد. برای اینکه جهان‌های موازی را تصور کنید دو صفحهٔ موازی با هم را در نظر بگیرید که با فنری به هم متصلند که از هم دور و نزدیک می‌شوند. این فنر همان گرانش است که وقتی صفحه‌ها را به هم نزیک کرد با هم برخورد می‌کند و انفجار بزرگ رخ می‌دهد.

    گیتی [ویرایش]
    WMAP 2010.png

    جهان شامل همه چیز، ما را به درک وجود فیزیکی، کل فضا و زمان، و تمامی اشکال ماده و انرژی وا می دارد. جهان ممکن است در مدت کمی از معانی مختلف متنی استفاده شود، مثل مفاهیمی مانند کیهان، جهان، یا طبیعت. کلمه عالم معمولاً به عنوان فراگیر همه چیز تعریف شده است. با این حال، با استفاده از تعریف‌های جایگزین، برخی از کیهان شناسان بر این باورند که "جهان" متشکل از گسترش فضا به عنوان - ما - دانش آن را میدانیم، اگر تنها یکی از بسیاری از کیهانها قطع شود که مولتیورز نامیده می شوند برای مثال، در بسیاری از فرضیه های- دنیای جدید "کیهان هایی" هستند که با هر اندازه گیری کوانتومی استناد می شوند. [کلکسیون‌های مورد نیاز]. این کیهان‌ها که معمولاً تصور می‌شود به طور کامل از خود ما قطع و در نتیجه با تشخیص آزمایشگاهی غیرممکن می باشند.

    مشاهدات قطعات بزرگتر از جهان ( دور) نشان می دهد که جهان از حداکثر همان قوانین فیزیکی و ثابت خود در طول تاریخ اداره می شود. با این حال، در تئوری حباب جهان، ممکن است تنوع نامحدود از "کیهان های" ایجاد شده در شیوه‌های مختلف، و شاید هر کدام با ثابت‌های فیزیکی مختلف وجود داشته باشد. در طول تاریخ جهان ثبت شده، چند پیشنهاد کیهانی و کیهانشناسی برای حساب مشاهدات شده اند .اولین مدل‌های کمی زمین محوری که توسط یونانیان باستان، پیشنهاد کردند که جهانی دارای فضای بی نهایت و ازلی وجود داشته است، اما شامل مجموعه ای از تک حوزه‌های متحدالمرکز از اندازه محدود — مربوط به ستاره ثابت توسعه داده شدند، خورشید و سیاره‌های مختلف — دواراما در مورد زمین کروی حرکت نمی کند.

    در طول قرن‌ها، با مشاهدات و تئوری‌های دقیق منجر به بهبود گرانش مدل کوپرنیک دارای مرکز در خورشید و مدل نیوتنی از منظومه شمسی بود. پیشرفت‌های بیشتر در نجوم به تحقق منظومه شمسی در یک کهکشان متشکل از میلیون‌ها ستاره‌های جاسازی شده منجر شد، کهکشان راه شیری و کهکشان‌های دیگر که خارج از آن وجود دارد، تا آنجا که با ابزار نجومی میتوان به آن رسید. مطالعات دقیق توزیع از این کهکشان‌ها و خطوط طیفی آنها به رهبری بسیاری از کیهان‌شناسی مدرن می انجامد. کشف مادون قرمز و تابش زمینه کیهانی نشان داد که جهان در حال گسترش است و ظاهرا تا به حال آغاز شده است.

    این تصویر با کیفیت بالا از میدان فوق العاده ژرف هابل طیف متنوعی از کهکشانها را نشان می دهد، که هر کدام شامل میلیاردها ستاره است. منطقه معادل از آسمان، که تصویر را در گوشه پایین سمت چپ اشغال می‌کند نشان داده شده است. کوچکترین کهکشان ردست، در حدود، برخی از کهکشان‌های بسیار دور توسط تلسکوپ نوری تصویر100 شده، در زمان اندکی پس از بیگ بنگ به وجود آمده اند. با توجه به مدل‌های علمی رایج جهان، به نام بیگ بنگ، جهان از شدت داغ، فاز چگال به نام دورهٔ پلانک، گسترش پیدا کرده است که در آن همه ماده و انرژی متمرکز جهان قابل مشاهده بوده است.

    از آنجا که عصر پلانک، جهان به شکل کنونی خود در حال گسترش بوده است، احتمالا با دوره کوتاه (کمتر از 10-32 ثانیه) تورم کیهانی پیدا کرده است. چندین اندازه گیری تجربی و نظری مستقل، از این گسترش و، به طور کلی، نظریهٔ بیگ بنگ حمایت می کند. مشاهدات اخیر نشان می دهد که این گسترش به دلیل شتاب انرژی تاریک، و بیشتر از ماده در جهان ممکن است در صورتی که می تواند توسط ابزار حاضر قابل شناسایی نشده باشد، و بنابراین در مدل‌های کنونی جهان به حساب نیاورده شده است، به نام ماده تاریک نامگذاری شده است. عدم دقت درمشاهدات فعلی مانع از پیش بینی‌های سرنوشت نهایی جهان شده است.

    تفسیرهای فعلی مشاهدات نجومی نشان می دهد که سن جهان 13.73 (± 0.12) میلیارد سال است، و قطر قابل مشاهده از جهان حداقل 93 میلیارد سال نوری است یا 1026 × 8.80 متر می باشد. بر اساس نسبیت عام، فضا می تواند سریعتر از سرعت نور گسترش بیابد، اگرچه ما می توانیم تنها بخش کوچکی از جهان را به دلیل محدودیت‌های اعمال شده توسط سرعت نور مشاهده کنیم.

  • دوستان گرامی

    همه کتب به اصطلا ح اسمانی هیچ مبدا و اساس علمی ندارد و جز قصه و امر و نهی و ان هم ناسازگار به شرایط فعلی - جیز دیگری نیست.
    تعجب در این است که اکثر افراد چیزفهم ما معتقد به ان اند.

    کتاب قران جز کابی از کتب گذشته چیز دیگری نست. البته بنا بر ضرورت زمان بعضی گبها در ان علاوه شده.

    لطفا به قوانین مدنی رو بیاورید و جستجوی زنده گی در قم و دیوبند ضیاع و قت است.

    والسلام

    کابلی والا

  • پیدایش حیات
    از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
    پرش به: ناوبری, جستجو
    برای دیگر کاربردها، آبیوژنز (ابهام‌زدایی) را ببینید.

    این نوشتار به نگرش علوم طبیعی درباره پیدایش حیات می‌پردازد. برای آگاهی از سایر نگرش‌ها در این باره، به نوشتار اسطوره‌های آفرینش رجوع کنید.

    حیات‌شناسی (به انگلیسی: abiogenesis) عبارت است از:

    علمی که به مطالعه‌ی چگونگی و چرایی به وجود آمدن موجودات زنده از مواد غیر زنده می پردازد.[۱]
    علم مطالعه‌ی فرایند پدید آمدن زندگی [۱]

    در علوم طبیعی، تئوری تشریح کننده چگونگی ایجاد حیات در زمین از مواد بی جان را پیدایش حیات یا حیات زایی (آبیوژنز یا بیوپویز) گویند. نباید این تئوری را با تکامل یا فرگشت که به مطالعه روند تغییرات ایجاد شده در موجودات زنده با گذشت زمان می‌پردازد ویا کیهان‌زایی که به دنبال توضیح چگونگی آغاز دنیاست، اشتباه گرفت.
    بیشتر اسیدهای آمینه که گاه آنها را آجرهای سازنده حیات می‌نامند، می‌توانند در اثر فرایندهای شیمیایی طبیعی نامربوط با حیات نیز ایجاد گردند. این مطلب را میلر و یوری و دیگر دانشمندان در طی آزمایش‌هایی در آزمایشگاه، با ایجاد شرایط مشابه با زمان بوجود آمدن حیات در زمین نشان دادند. در تمامی موجودات زنده این اسیدهای آمینه به شکل پروتئین سازماندهی شده‌اند و ساخت چنین پروتئین‌هایی بواسطه اسیدهای نوکلئیک ممکن می‌گردد. تئوری پیدایش حیات به این نکته که کدامیک از این مولکول‌های زیستی ابتدا پیدا گشته‌اند و چگونه نخستین اشکال حیات را تشکیل داده‌اند می‌پردازد.
    دو ویژگی با اهمیت حیات باید در تمامی تئوری‌های آبیوژنز مورد توجه قرار گیرند. این ویژگی‌ها همانندسازی و سوخت و ساز هستند. این پرسش که کدامیک از این دو در ابتدا بوجود آمده‌است، سبب ایجاد دو نظریه متفاوت در این زمینه گردید. ابتدا فرضیه پیشنهاد کننده اولویت پیدایش سوخت و ساز(متابولیسم) مطرح گردید. مدتی بعد از آن فرضیه ایجاد اولیه همانندسازها نیز مورد توجه قرار گرفت.
    در درک مدرن در مورد ایجاد نخستین اشکال موجودات زنده، احتمال آن مطرح می‌گردد که این موجودات پروکاریوت‌های تک سلولی (فاقد هسته سلولی) بوده باشند. این تک سلولی‌ها خود می‌توانند از پروتوبیونت‌ها (مولکول‌های آلی که توسط پوششی شبه غشایی پوشیده شده‌اند) بوجود آمده باشند. قدیمی‌ترین سنگواره شبه میکرب بدست آمده حدود سه ونیم میلیارد سال قدمت دارد که خود تقریبا یک میلیارد سال پس از تشکیل کره زمین است. در حدود ۲٫۴ میلیارد سال قبل نسبت ایزوتوپ‌های پایدارکربن، آهن و گوگرد نشانگر اثرگذاری موجودات زنده بروی مواد معدنی و رسوبات هستند. دیگر نشانگرهای مولکولی نیز بیانگر وجود فتوسنتز در آن دوران هستند که این خود نمایانگر پراکندگی وسیع حیات در آن دوره در زمین است. سلسله وقایع شیمیایی که منجر به ایجاد نخستین اسید نوکلئیک گردید هنوز به طور کامل شناخته نشده‌اند. چندین فرضیه در رابطه با حیات اولیه پیشنهاد گردیده‌است که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به نظریه جهان آهن- گوگرد (سوخت و ساز بدون وجود توارث) و نظریه جهان آران آ ( اشکال حیاتی برپایه آران آ) اشاره کرد.

    محتویات
    [نهفتن]

    ۱ نظریه پیدایش خود انگیخته
    ۲ پاستور و داروین
    ۳ تئوری سوپ اولیه
    ۴ مدل‌های امروزی
    ۵ منشا مولکول‌های آلی
    ۶ منابع
    ۷ جستارهای وابسته

    نظریه پیدایش خود انگیخته [ویرایش]

    تا اوایل قرن ۱۹، مردم به پیدایش خودانگیخته اشکال حیات از مواد بی جان معتقد بودند.این عقیده همراه با اعتقاد به گوناگونی بود که به ایجاد نوعی از حیات از نوعی دیگر می‌پرداخت(مثلا زنبور عسل از گل).تصور کلاسیک آبیوجنسیس که امروزه با نام پیدایش خودانگیخته نامیده می‌شود به این موضوع اشاره می‌کرد که مواد پیچیده ارگانیک از تجزیه مواد غیر ارگانیک ایجاد می‌شوند.ارسطو معتقد بود که شپش از قطرات شبنم که بر روی برگ ریخته می‌شوند ایجاد می‌شوند.او همچنین معتقد بود مگس از مواد متعفن، موش از علفهای کثیف و کروکودیل از کنده‌های درخت در حال فساد در اعماق آب ایجاد می‌شود. در قرن ۱۷، در فرضیات پیداش خودانگیخته تردیدهایی به وجود آمد.در سال ۱۶۴۶، سر توماس براون، کتابی تحت عنوان شیوع باورهای غلط تالیف نمود که حمله‌ای به عقاید غلط و اشتباهات عامیانه رایج بین مردم داشت.استدلالات براون نتوانست به طور گسترده‌ای پذیرفته شود.الکساندر راس که معاصر توماس براون بود در نوشته‌ای در خصوص توماس براون نوشت: تردید کردن در اصل پیدایش خودانگیخته، تردید کردن در برهان، تجربه و منطق است.اگر توماس در این مورد شک دارد، بگذارید تا به مصر سفر کند و در آنجا با میدان‌هایی که مملو از موش است مواجه خواهد شد که از لجن رود نیل به وجود آمده‌اند که مصیبتی بزرگ برای ساکنان آن دیار می‌باشند. در سال ۱۶۶۵، رابرت هوک، اولین نقاشی ازمیکروارگانیسم‌ها را ارائه کرد.در سال ۱۶۷۶ آنتوان فن لونهوک توصیف دقیق تری از میکروارگانیسم‌هایی که امروزه با نام باکتری وتک یاخته شناخته می‌شوند ارائه داد.بسیاری در آن زمان گمان می‌کردند که وجود میکروارگانیسم‌ها دلیلی بر نظریه پیدایش خودانگیخته‌است چون میکروارگانیسم‌ها برای تولیدمثل جنسی بسیار ساده بودند و در آن زمان هنوز خاصیت تولید مثل غیرجنسی از طریق تقسیم سلولی ناشناخته بود. اولین دلیل محکم بر خلاف نظریه پیدایش خودانگیخته در سال ۱۶۶۸ توسط فرانسیسکو ردی بیان شد.او نشان داد که چنانچه از تخم گذاری مگس روی گوشت جلوگیری شود هیچ تخم مگسی روی گوشت مشاهده نخواهد شد.تدریچا در مورد سایر مواد زنده بزرگتر نیز نشان داده شد که نظریه پیدایش خودانگیخته نمی‌تواند درست باشد.بدین نحو نظریه جایگزین با نامبیوژنز به وجود آمد که پیدایش هر موجود زنده‌ای را از موجود زنده قبلی اش می‌پندارد.
    پاستور و داروین [ویرایش]

    تئوری بیوژنز در میانه قرن نوزدهم بدنبال شواهد فراوانی که از سوی پاستور و دیگران ارائه گردید چنان جای خود را گشود که نظریه پیدایش خودبه‌خود در عمل کنار گذاشته شد. پاستور پس از یافته‌هایش در سال ۱۸۶۴ گفت:" نظریه پیدایش خودبخود هرگز ازضربه کشنده‌ای که این آزمایش ساده بر پیکره اش وارد کرده‌است بهبود نخواهد یافت." از سوی دیگر فروپاشی نظریه پیدایش خودبخودی خود سبب ایجاد خلآ در پاسخ به دلیل علمی چگونگی پیدایش حیات در ابتدا گردید. داروین در نامه‌ای درسال ۱۸۷۱ ذکر می‌کند که حیات ممکن است در حوضچه گرم کوچکی که حاوی آمونیاک، نمک‌ها ی فسفره، نور، حرارت، الکتریسیته وسایر عوامل بوده‌است آغاز شده باشد. این شرایط ایجاد ترکیبات پروتئینی که خود آماده تغییرات پیچیده تری بوده‌اند را ممکن می‌ساخته‌است. چنین ترکیباتی امروزه به سرعت تجزیه شده یا خورده می‌شوند ولی این تجزیه و نابودی هنگامی که هنوز موجودات زنده وجود نداشته‌اند رخ نمی‌داد.
    تئوری سوپ اولیه [ویرایش]
    الکساندر اپارین در آزمایشگاه

    در سال ۱۹۲۴ الکساندر اپارین پیشنهاد کرد که اکسیژن موجود در جو زمین مانع تشکیل برخی ترکیبات آلی ضروری برای ایجاد حیات است. اپارین در کتابش بنام اصل حیات این نکته را مطرح می‌سازد که پیدایش خودبخودی حیات که مورد حمله لویی پاستور قرار گرفت، در حقیقت یکبار اتفاق افتاده‌است. البته وقوع دوباره آن در شرایط حاضر زمین که بسیار متفاوت با شرایط آن در زمان پیدایش نخستین حیات است، ناممکن می‌نماید. به نظر اپارین بوجود آمدن سوپ اولیه حاوی مولکول‌های آلی در شرایط فاقد اکسیژن و تحت تاثیر نور خورشید ممکن بوده‌است. این شرایط می‌توانسته‌است به ترکیب مولکول‌های ساده تر و تشکیل مولکول‌های پیچیده تر بیانجامد.نظرات اپارین کماکان برای بسیاری از تئوری‌های مدرن مربوط به پیدایش حیات نقطه شروع محسوب می‌شود. تقریبا همزمان با اپارین دانشمند دیگری بنام جی بی اس هالدین بیان گر این نکته شد که اقیانوس‌های پیش از پیدایش حیات تفاوت چشمگیری با اقیانوس‌های امروزی داشته‌اند. در آن زمان اقیانوس‌ها سوپی داغ و رقیق بوده‌اند که در آن ترکیبات آلی توان شکل گرفتن داشته‌اند.
    مدل‌های امروزی [ویرایش]

    در واقع هیچ مدل استانداردی در مورد پیدایش حیات وجود ندارد.در مدل‌های جدیدتر در بیشتر موارد خطوطی از فرضیه اپارین-هالدین به چشم می‌خورد. آن چه در زیر می‌آید بر پایه یافته‌ها و نظرات متنوعی است که در این مورد وجود دارد.

    ۱-برخی تئوری‌ها ذکر می‌کنند که اتمسفر زمین در ابتدا بازی بوده‌است و در آن ترکیباتی چون متان، آمونیاک، سولفید هیدروژن، دی اکسید کربن، منوکسید کربن و فسفات وجود داشته‌است. در چنین اتمسفری اکسیژن و اوزون نایاب بوده‌است و یا وجود نداشته‌است.
    ۲-در چنین اتمسفری فعالیت‌های الکتریکی توان تسهیل و تسریع ایجاد مولکول‌های حیاتی ساده را داشته‌اند. در سال ۱۹۵۳ این واقعیت در آزمایش میلر- یوری نشان داده شده‌است.

    نمایی از آزمایش میلر-یوری

    ۳-فسفولیپیدها (در صورتی که به اندازه کافی بلند باشند) توان تشکیل خود بخودی لیپید دو لایه که یکی از اجزای بنیادین غشای سلولی است را دارند.
    ۴-یکی از پرسش‌های اساسی در این باره، ماهیت نخستین همانندساز است. در سلول‌های امروزی همانند سازی در اثر تعامل و همکاری پروتئین و اسیدهای نوکلئیک رخ می‌دهد. بر اساس دیدگاه اندیشمندان در مورد اولویت تشکیل پروتئین یا اسید نوکلئیک نظرات به دو دسته تقسیم می‌گردند. یک دسته معتقد به پیدایش نخستین پروتئین هستند و گروه دیگر به اولویت ایجاد اسید نوکلئیک اعتقاد دارند. نظریه مربوط به اولویت ایجاد اسید نوکلئیک به موارد زیر اشاره دارد
    ۱-بر اساس نظریه جهان ار ان آ، پلی مریزه شدن نوکلئوتیدها ممکن است منجر به ایجاد ریبوزیم‌ها ی (مولکول‌های آران آ با خصوصیات آنزیمی) همانندساز شده باشند.
    ۲-از آن رو که الیگوپپتیدها توان اتصال به آران آ و ایجاد کاتالیزورهای بهتری را دارند، ممکن است بر اساس فشارهای انتخابی برای گزینش عملکرد آنزیمی، پپتیدیل ترانسفرازها از این راه بوجود آمده باشند. پروتئین‌ها ی کوچک خود می توانند در نتیجه این گزینش ایجاد شده باشند.
    ۳-پروتئین‌های ایجاد شده خود توان رقابت با ریبوزیم‌ها به عنوان کاتالیزور را دارند و از این راه می‌توانند به عنوان بیوپلیمر غالب در تنظیم فعالیت‌های نوین اسیدهای نوکلئیک که بیشتر انتقال اطلاعات ژنتیکی است، انتخاب شوند.

    منشا مولکول‌های آلی [ویرایش]

    دو احتمال برای منشا مولکول‌های آلی اولیه بروی کره زمین مطرح است.

    منشا زمینی- مولکول‌های آلی با کمک انرژی ناشی از تصادف اجرام آسمانی و سایر منابع انرژی (مانند انرژی الکتریکی) در زمین بوجود آمده اند
    منشا برون زمینی-مولکول‌های آلی توسط اجرام آسمانی چون کندریت‌های کربنه (سنگ‌های آسمانی بدون نشانه‌ای از ذوب شدن یا تغییر)و یا به طور مستقیم و به شکل مولکول‌ها ی آلی یا اشکال اولیه حیات ازفضا بوسیله جاذبه زمین، به کره زمین راه یافته اند.

    مشاهدات انجام شده در سایر اجرام سماوی جای هیچ شكی باقی نگذاشته است كه آمینواسیدها در جاهای دیگری از منظومه شمسی غیر از زمین نیز بوفور یافت می‌شوند. اولین نشانه‌ها از شهاب سنگ‌هایی به دست آمد كه گرفتار میدان گرانشی زمین شده و بر سطح این سیاره سقوط كرده‌اند. ابتدا گمان بر این بود كه شاید یافته‌های فوق ناشی از رسوخ آمینواسیدهای زمینی به دل این سنگ‌های آسمانی بوده است. اما خیلی زود و با كشف ساختار متفاوت این آمینواسیدهای كشف شده، مشخص شد که آمینواسیدهای کشف شده قطعا منشا فرازمینی دارند. [۲]

  • باقی سمندر
    دوم حمل/فروردین سال ۱۳۹۱ خورشیدی
    ۲۱ مارچ سال ۲۰۱۲ میلادی

    سلام به خوانندګان ونویسندګان در این ستون کابل پرس?
    نخست نوروز یا فرارسیدن روز نو را برایتان خجسته خوانده وارزو دارم که این نوروز سر اغاز روز نو برای بحث نو و برپایی دنیای نو وزندګی نو باشد . نو به مفهوم اصلی کلمه .
    من نبشته عزیز یاسین و تبصره های وی و از همه انسانهایی راکه برله وعلیه تفکر وی دراین ستون نوشته اند و تاحال بیشتر از چهل تبصره را احتوا مینماید ، به خوانش ګرفتم .
    اګر عزیز یاسین سخن از خرد وعقل میزند که سخن درست ایست وبایست عاقلانه وخردمندانه اندیشید ، من میکوشم دراین بحث سهم بګیرم وابراز نظر نمایم منتها بین من و سایر هموطنان دراین جا یک تفاوت در میان است وان اینکه من به نام اصلی ام مینویسم ومسوولیت بیان هرکلمه را دارم و اګر هموطنی بانام مستعار مینویسد ، این دلیلی است که در افغانستان و یا ایران یا پاکستان یا بسا کشورهای دنیا تفتیش عقیده وهمچنان سانسور عقیده کماکان وجود دارد وبسا انسانها به جان شرین خودشان و یا خانواده وکودکان شان نمیتوانند ظلم نمایند و بنام خود بنویسند و من به اینګونه انسانها تفاهم دارم وارزو دارم فضای بحث چنان باشد که بتوان بدون اهانت به دیګران به دګر اندیشان ارج قایل شد .
    سخنم متوجه عزیز یاسین است .
    شما خواننده های خویش را به تارنمای عصر جدید رهنمایی مینمایید یعنی به تارنمای سوسیالیست های که بخش زیادتر شان در فغانستان بدنیا امده اند .
    من برای شما چند نمونه را ذکر مینمایم و لطف نمایید خط فاصل خویش را ترسیم نمایید تا سو تفاهم به وجود نیاید .
    شما شاهدید ودرسانه های نوشتاری و دیداری و شنیداری خوانده و دیده وشنیده اید که یک عسکر یا خرد ضابط امریکایی دریک شب چند انسان و یا بیشتر از شانزده انسان را در قریه ای زنګ اباد کشته است و همان عسکر به امریکا انتقال داده شده است تا محاکمه ګردد و به کیفر اعمالش برسد .
    سوال من دراینمورد اینجاست .
    انسانهایی که کشته شدند دریک شب به خاک وخون کشیده شدند - همه یا بخش زیاد شان که پا از سن کودکی بیرون مانده بودند ، ایا پیرو دین اسلام بودند یاخیر ؟ اګر اری ؟
    انها که کشته شدند به کدام بهانه کشته شدند ؟ قاتل ان انسانها که مسلمان نبود و در دنیای مدرن پیدا شده و رشد کرده بود ، چرا همچو انسان مدرنی دست به جنایت زد ؟
    ایا شما میدانید که دربګرام نسخه های قران کریم کتاب دینی مسلمانان را به آتش کشیدند ؟
    واکنش پیروان دین دربرابر کسانیکه قران کریم را سوختاندند چه بود و یا چه می باید می بود ؟
    واکنش شما در هر دو مورد چیست ؟
    نظر شما در هر دو مورد چیست ؟
    شما میدانید که عساکر امریکایی بالای اجساد کشته شده ګان ادرار نمودند ؟
    واکنش شما مردم در این مورد چه بود و نظر شما در این موارد چیست ؟
    تاجاییکه من از این بحث های شما متوجه شدم وملتفت شدم که سوسیالیستها در اساس و ریشه برضد نظام سرمایه داری و بهره کشی و استعمار نو وکهن اند اما باتاسف که بحث شما در مورد کتاب دینی مسلمانها زمانی نوشته میګردد که افراد مدر ن و پوست مدرن با ابزار بسیار پیشرفته دنیای مدرن انسانهای متدین را در دهات پیش مدرن فغان ستان می کشند و به قتل میرسانند و یا کتاب دینی مسلمان ها را میسوزانند و در این حالت متاسفانه
    بحثی براه انداخته میشود که چګونه توجیه خواهد شد ؟
    ممکن درک وشناخت من از دین اسلام و یا سایر ادیان به شکل بسیار ابتدایی باشد و یا شاید به ګفته عده ای درسطح ارثی و یا سنتی باشد و شناخت من از جهان ضرب در صفر باشد و به سطح یک انسان بسیار عادی در میان هفت ملیارد انسان باشم ونه کمتر ونه زیاد تر از این . باینهم میدانم که در قران کریم بارها از عقل ومشتقات عقل یاد شده است و اګر وقت به شمارش فعل عقل در قران کریم داشته باشیم پنجاه بار به واژه عقل برمیخوریم وسخن از « افلا تعقلون » را تا سیزده بار در قران کریم خوانده ام . افلا تعقلون یعنی :
    آیا شما عقل ندارید ؟ شما میتوانید در سوره های بقره ، یونس ، مایده و سوره حج بارها به ایه های چشم بدوزید که شما را به عقل و خرد ورزی اشاره مینماید .
    درقران کریم شما به « اولاالباب » یا خردورزان بارها برمیخورید .
    به نظر من هریکی از انسانهایی که مومن اند یا مسلمان برداشت های خود را از هر آیه قران کریم میتوانند به نزد خود داشته باشند و درمورد شش هزار وشش صد و شصت وشش ایه ممکن بیشتر از هفت هزار تفسیر هم وجود داشته باشد .
    اګر عزیز یاسین خوانندګان متن خودش را به عقل ګرایی تشویق مینماید ، این تشویق در قران ګریم نیز وجود دارد ؟. اګر عزیز یاسین خوانندګان خودش را به علم اندوزی فرا میخواند ، این علم اندوزی دراسلام نیز وجود دارد ؟و ممکن بارها خوانده باشید یا شنیده باشید که از پیامبر اسلام نقل قول میګردد که ګفته است :
    اطلب العلم ولو کانو بالصین - علم را بیاموز حتی اګر در چین باشد
    میدانیم که باری راه ابریشم وجود داشت و از مکه تا ختن نیز کاروانها در رفت و امد بودند و کالا های چینایی نیز همانطوریکه در مکه بازار داشت در روم نیز بفروش میرسید .
    پس پیامبر اسلام از فراګرفتن کدام علم در چین سخن میګفت ؟
    شما شنیده اید که روایت مینمایند که :
    اطلب العلم فریضته علی کل مسلمته ومسلمه - فراګرفتن علم برای همه مسلمانها اعم از مرد وزن فرض است
    یا شما شنیده اید ویا خوانده اید که :
    اطلب العلم من المهد الاا لحد - ز ګهواره تاګور پی دانش بجوی
    اګر من دراین مورد فقط به چند اشاره اکتفا مینمایم دلیلی برای اینست تا بحث عزیز یاسین بحث زمینی ګردد و به مشکلات انی وآتی فغانستان بپردازد به ویژه اینکه نشانی سوسیالیستها را به خوانندګان میدهد .
    ایا سخن ګفتن در مورد سکولاریسم یاجدایی دین از دولت در فغانستان ستان تاهنوز به شکل درست وعلمی اش شګافته شده است ؟
    ایا تا هنوز در مورد لایسیسم در فغان ستان سخن دقیق علمی درمحافل علمی راه یافته است ؟
    ایا نیروهای مورد خطاب سوسیالیستها که همانا کارګران و زحمتکشان و استثمار شوندګان وقربانیان و یا کشته شده ګان سرمایه مالی و صنعتی اند درفغان ستان برای جدایی دین از دولت بیاندیشند و کار وپیکار نمایند یا اینکه به شکل از اشکال دچارماجراجویی و یا اناشیسم ګردند ؟
    اګر عزیز یاسین بخواهد همین نظریه اش را در کارخانه ای با کارګری در میان بګذارد یا با زحمتکشی در یک ګوشه از زحمتکشان چه واګنشی خواهد دید ؟
    نتیجه این نظر به مفاد کی خواهد بود ؟
    یار زنده و صحبت باقی

    آنلاین : اعجاز علمی در قران بی يایه ؟

    • باقی سمندر عزیز درود بر شما
      از اینکه کامند شما در واپسین ساعات شب به دست نشر رسید و از طول وعرض آن پیداست که از سرشام تا این نیمه های شب مصروف تفکر و تفحص روانکاوانه پیرامون عقائد و آراء من بیچاره و جستجوی آبرویی برای دیانت به قول خودشما موروثی تان که دارد قطره قطره با انفجار های انتحاری و اعلامیه ها و بیانیه های شورای به اصطلاح علمای اسلام عزیز شما که قرار معلوم مورد تأیید شمانیز هست وبازدو بندهای خائنانه میان علمبرداران اسلام ناب محمدی با پیام آوران" دموکراس مدرن آمریکایی" به روی جاده های همان شهر ویران شدهء کابل و نقاط دیگری از سرزمین بلا کشیده یی به نام افغانستان میریزد بوده اید و اکنون بعداز گذاشتن این تعلیق دور ودرازو به زعم خودشما تحلیل گرانه وسیاست مئابانه در ستون کامندها ، فاتحانه به بستر خواب خویش غنوده اید ومن هم به علت کبر سن و خسته گی های کار روزانه نیازمن استراحتم لذا موضوع را به آینده موکول نموده من هم میگویم : یارزنده صحبت باقی با سمندر ... اما این نکته را قابل یاد آوری میدانم که آنانی که شما را نمی شناسند با خواندن این دفاعیهء جانانهء تان از اسلام عزیزتان فکر خواهند کرد که شمایک مولوی و یک مؤمن مخلص بالله هستید و لی آنانی که شما را میشناسند میدانند که شما یک ( چپُ المسلم ) ویا به عبارت دیگر یک ( مسلمُ الچپ ) هستید که گاهی فیل و گاهی مرغ میشوید و پیوسته در استحاله هستید و اینکه چه میگویید و چه میکنید خودتان هم تا هنوز از آن سر در نیاورده اید.

      من حاضرم با شما مناظره های کتبی فراوانی دا شته با شم اما نه به نماینده گی ازسایت عصر جدید و یا سایت کابل پرس? که مقالاتم درآنها به نشر رسیده است بلکه به نماینده گی از شخص خودم و از شما هم خواهشمندم تا پای دیگران رابه میان نکشید و بحثها را به همان موضوعات مشخص مطرح شده در مقالات منحصر نگهدارید

      امید وارم ماتریالیسم دیالکتیک به دادت رسیده استقرار فکری را نصیبت گراند
      إرادت مند شما عزیز یاسین

    • بح بح! آقای عزیز یاسین!
      این را میګویند پاسخ مؤدبانه ومدارا جویانه!!!!!؟ به کسی که خود سابقهء جپی ومایووستی دارد توکه اینقدر مودبانه پاسخ داده ایی خدا ازپاسخ دادن تو به اسلامیست ها نجات دهد.
      واقعا که توقع حیا وادب و تحمل دګراندیشی مدارا جویی ازیک کمونیست ملعون بیخدا بعید است.
      زبان همجو کمونیستان وملحدان را قرآن می فهمد
      فاقتلوهم حیث ما وجدتموهم
      بکشید ایشانرا هرجایکه بیابید ایشان
      وهمچنان
      فاقتلوهم أین ما ثقفتموهم
      بکشید این ویروس ها را هرجاکه می یابید ایشان را
      این زبان قرآن فراخور همین کفار ومنافقیین اند که نه از راه جدال حسن بلکه ازراه توهین وتحقیر به عقاید مسلمانان ازمخفیګاه های شان بخاطر خوشخدمتی به باداران جدید شان امریکا وناتو وغرب بخاطر انحراف اذهان مردم از اصل معضلات جوامع اسلامی براه می اندازند
      ولی خودشان توسط خودشان رسوا میشوند.
      پرسشی که باقی سمندر ازعزیزیاسین نموده که درهمچو شرایط که در وطن ما هرروز انسانهای بیګناه هم ذریعهء بمباردمانها وحشیانه وهم بوسیلهء عملیات انتحاری چوچه های نامشروع انګلیس یعنی پاکستان ازبین میروند ضرورت به این ماجراجویی ها چیست؟
      این خودش جواب است
      یعنی اینکه این نطفه های حرام بنام کمونیزم وسوسیالیزم نمایشی درحقیقت ایمان وعقاید ملیونها تودهء مسلمان را نشانه رفته اند تا غیر مستقیم خدمتی به باداران صهیونیست خویش کرده باشند وزمینهء تسلط استعماررا به کشورهای مسلمان خصوصا افغانستان مساعد سازند.
      ورنه چه چیزی را این آقا کشف کرده است که قبلا مسلمانان از آن کشف بیخبر بودند

      باقی سمندریکه بارها درکامنتهایش حتی ازوحشی ترین انسان یعنی استالین هم بدلیل کمونیست بودنش دفاع کرده امروز نزد عزیز یاسین مسلم الجپ معرفی شده است.
      این مسلم الچپ یک نکتهء دیګررا نیز آشکار ساخت یعنی اینکه عزیز یاسین به زبان عربی هم آشنایی ندارد. مسلمان چپ ګرا را درعربی (المسلم الیساری) می نامند:
      امیدوارم بعداز ارائهء پاسخ به این مسلمان چپ بامن به زبان عربی کامنت بنویسند تا میزان عربی دانی شان بیشترازین بخواننده ګان معلوم شود.

  • خلاصه انچه که عیان است چه جاجت به بیان است ان دست اورد های را که دین عزیز اسلام به مسلمین عزیز خود داده است انرا بچشم خوددیدیم ودارد تجربه میمنمایم .
    هر انچه را که جهادیها جه در دوران جهاد وجه بعد ازان در وطن ما انجام داده اند بتاسی از احکام دین وشریعت عرای محمدی بوده واست بخاطر اینکه رهبران ان هریک تا انتهای درجه علمی اسلامی پروفیسورها وایت الله ها درس خوانده ومدارک تحصیلی هایشان را بدست اورده اند واز اعمال انجام داده شان پیشیمان هم تیستند وبه ان افتخار هم میکنند.
    گروه دیگری بنام طالبان که متشکل از مولوی ها وشخ الخدیث های بوجود امد ادامه دهنده وتکمیل کننده احکام قرانی وشریعت عرای محمدی بعد از مجاهدین بوده وملی متری هم از ان عدول نه میکردند وحالا هم در تحت حاکمیت شان نمیکنند انسانها را با نعره های تکبیر سر میبرند وجوانان را با انفجارات انتحاری روانه جنت میسازند .
    یک یا دو تن که درس اسلام شناسی بما میدهند ونوشته عزیز یاسین را که بر مبنای واقیعت های عینی تحریر گردیده است نقد مینایند فهم ودرک شان بالاترازان پروفیسورها شیخ الحدیث ها وایت الله ها نیسند. خوشبختانه امروز به برکت انترنت ورسانه های ازادونویسنده گانی توانا نظیر عزیزیاسین سلیمان راوش بابک اسحاقی وسایر قلمبدستان محترم مردم اهسته اهسته به محتوای قران این کتاب سواد اموزی محمد پی مبرند وان اهمیت خیالی خود را هر روز از دست میدهد.
    عزیزیاسن نازنین !
    همان طوریکه در نوشته های قبلی خویش وعده داده بودید . این راه را ادامه دهید . ازنوشته های نظر دهندهگان معلوم میشود که مقاله شما طرفدران وعلاقه مندان خودرا دارد و مورد تایید قابل ملاحظه از هموطنان قرار گرفته ومیگیرد
    موفقیت وصیحتمندی برایت ارزومندم.

  • باقی سمندر
    سوم حمل / فروردین سال ۱۳۹۱ خورشیدی
    ۲۲ مارچ سال ۲۰۱۲ میلادی

    سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
    سلام به عزیز یاسین
    عزیز یاسین – هموطن من !
    آنچه راشما بعد از خستګی وکا ر روزمره وپیش از استراحت نمودن در ساعت سه بعد از نیمه شب نوشته بود ید ، به خوانش ګرفتم .
    اینکه همین نظام سرمایه داری لیبرالی نوین یا متعارف در عصر ګلوبالیسم در سن کهولت نیز در همین نظام حاکم سرمایه داری جهانی از پیکر میلونها انسان شیره کشی مینمایند و تاهنوز بهره کشی اکٍثریت توسط اقلیت بیشتر از پیشتر شده و هر روزه ملیونها انسانها از کران تا کران کره زمین مورد استثمار قرار میګیرند و شما نیز درجامعه ایکه اقلیت اشتثمار ګر برګرده اکثریت استثمار شونده حکمروایی مینماید ، از این ظلم و استبداد وبهره کشی مستثنی نمی باشید ، من درهرګام روزمره وانی وآتی از مبارزات سیاسی و اقتصادی شما و همه زحمتکشان برای فردای بهترحمایت نموده ام وخواهم نمود . اګر زحمتکش ای پیروکدام دین باشد یا نباشد بازهم مورد استثمار و استعمار قرار ګرفته است ومیګیرد واز اینرو من برضد ظلم وستم واستبداد وبهره کشی قرار داشته ام ودارم .
    خودت این عصر را چه میدانی ؟
    من در دینی که از پدر ومادرم وجامعه پیش مدرن یاد ګرفته ام ، بمن چنین ګفته بودند :
    قران میګوید :
    بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ
    وَالْعَصْرِ ﴿١﴾ إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿٢﴾ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿٣﴾

    به نام خداوند رحمتگر مهربان بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
    سوگند به عصر (۱) وَالْعَصْرِ ﴿۱﴾
    كه واقعا انسان دستخوش زيان است (۲) إِنَّ الْإِنسَانَ لَفِي خُسْرٍ ﴿۲﴾
    مگر كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كرده و همديگر را به حق سفارش و به شكيبايى توصيه كرده‏اند (۳) إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ ﴿۳﴾

    من از دین پدری ومادری ام چنین آموخته ام و تفسیر این سه ایه را به شما وهمه خوانندګان می ګذارم وهریک مطابق میل وخواسته های خود این سه آیه سوره والعصر را تفسیر مینمایند .
    عزیز یاسین چه خواهد اندیشید ؟
    ان یکی که در اثر انفجار بم چند صد کیلویی در افغانستان یاعراق یا لیبیا کشته میشود و یا جاهای دیګرکشته میشوند ، مګر چند تن شان مسلمان اند وچند تن شان پیروان ادیان دیګر اند و چند تان شان دین باور نمی باشند ؟
    ان هاییکه مواد انفجاری را به دوش و بغل کودکان یا بزرګسالان بسته بندی مینمایند و انها را بسوی خود کشی میفرستند و با ریموت کنترول یا ارتباط تیلفونی وابزار مدرن انسانها را پارچه پارچه مینمایند ، پیرو کدام دین وآیین اند ؟
    انسانی که خود را در کابل یا در قندهار ، در تخار یا مزار می کشد و انتحار مینماید ، بدون شک وی در دستګاه ای آموزش دیده است تا به این شکل به زندګی خود و دیګران پایان دهد و لی کارګزاران اصلی در پشت درهای بسته با یخن های سفید ارزو ها و خواسته های سیاسی و اقتصادی و فرهنګی و نظامی در منطقه جیو استراتیژیک دارند و ندانستن این حرف برای انسانی که چنان می پندارد که ګویا از ماتریالیسم دیالګتیک مدد می ګیرد ، تا جایی غیر دیالکتیکی جلوه مینماید .
    انسانهایی که در اثر انفجار ها و انتحار ها کشته میشوند البته درافغانستان مګر انها مسلمان نیستند ؟
    اګر کسی که قتل مینماید و کسی که مقتول است وهر دو مسلمان اند ، متریالیسم دیالکتیک که شما ازان مدد ګرفته اید ، بین قاتل ومقتول فرق می ګذارد یا خیر ؟
    اګر انسان پیش مدرنی درافغانستان با اعتقاد اسلامی اش شبانه روزمورد تلاشی و جستجو وتوهین واذیت عساکر مدرن اروپایی و امریکایی یا افغانستانی و مسلح با سلاح های مدرن قرار میګیرند و انسانی مورد تهاجم قرار میګیرد وخانه وکاشانه اش بخاک وخون کشیده میشود همچو انسانی پیش مدرن با لباس ژولیده و خانه ویرانه و شکم ګرسنه بخدا وقران ومحمد ایمان دارد ووی به خاطر ایمان داشتن به قران وخدا ومحمد بایست کشته شود ؟
    همین را شما از ماتریالیسم دیالکتیک مورد نظر تان فرا ګرفته اید ؟
    ممکن از نوشته های احسان طبری اموزش دیده باشید ؟
    من ارزو دارم تا امشب بعد از رفع حستګی اندکی بیا ندیشید .
    به نظر من نه طالب و حزب اسلامی و ګروه حقانی ونه تیکه داران ګوناګون اسلام هیچ کدام شان نمایندګان دین مردم فغان ستان نیستند و انها برای به قدرت رسیدن شان از مردم ودین و اعتقاد دینی مردم سو استفاده ها نموده اند ومینمایند و ازبام تاشام در فکر نارکودلارو اقتدار میباشند .
    از اینرو من میان دین ایکه از مادر وپدرم اموخته ام با دینی سیاسی ساخته شده ایکه بنام سلفییسم – اسلامیسم و طالبیسم ووهابیسم یاد میګردد ، خط فاصل کشیده ام واین خط فاصل بسیار درشت است و درتمام مدت زندګی سیاسی ام دین مردم را از دین دشمنان ګوناکون مردم جدا دانسته ام ومیدانم .
    درمورد شورای علما و فتوا هایشان من درهمین کابل پرس زیاد نوشته ام . یکبار بخود زحمت بده تا چند ستون دیګر را بخوانی .
    اګر من در نزدیکی خانه ات قرار میداشتم برایت یک چاینک چای سبز دم می کردم و میکفتم که پیامبر اسلام ګفته است :
    الکاسب حبیب الله
    یعنی کسبه کار دوست خدا است .
    اینکه مرا :
    از چپ به راست و از راست به چپ چه میدانی و می اندیشی ، در این مورد مورد من نمی نویسم .
    من میدانم که کیستم وچه میخواهم .
    یار زنده و صحبت باقی

    آنلاین : إعجاز علمی در قرآن

    • سمندر عزیز سلام
      نظریات شما زنت بخش سایت کابل پرس? بوده و من همیشه مرور مینمایم.

      اول .. اگر تو میگوئی که محمد یک ادم صادق و راست کار وراستگو بود فقط تو تثبیت بکو که محمد چطور به معراج رفت وچند مدت در معراج سپری کرد.
      دوم .. خدا به عقیده شما در هر جای حضور دارد پس چرا محمد در پشت خانه خود خدا را ملاقات نکرد که به کیلومتر فاصله ها را بطرف اسمان پرواز نموده طی کرد.

    • جناب باقی سمندر عزیز!
      پس از تقدیم احترامات، ازهمدردی واحساسات انسان دوستانه ی که همواره در مورد مردم بد اقبال وجفا دیده ی ما از خود نشا ن میدهی ولو زبانی قابل تکریم است.اینکه فرموده اید احزاب گوناگون اسلامی و تیکه داران دین از دین وعقاید دینی مردم افغان ستان سوء استفاده میکنند، به نکته ی اصلی تماس گرفته اید.درینجا این سوال پیش می آید که آیا این چگونه دین و عقایدی است که به این سهولت مورد سوء استفاده دیگران واقع میشود؟ آیا کدام نقطه ی ازدین به این اندازه آسیب پذیر است که دیگران به آسانی ازان نقطه بهره برداری سیاسی میکنند ؟ برخی از فرایض دینی اسلام باادیان دیگر شباهت دارد،چون توحید، نماز یا طاعت وذکر خدا، روزه که در آیین مانی بود ونیز دین یهود باکمی اختلاف در مدت آن ، زکات ونیز تنها زیارت خانه ی کعبه( که بقول محققین بیشتر مسایل در آمد مالی قریش مورد نظربوده است) از مختصات دین اسلام میباشد، گمان نکنم که ازین اصل ها کسی بتواند به آسانی بهره برداری سیاسی کند. نکته ی اصلی جهاد وشهادت است. پیامبر اسلام با فراست ذاتی وموهبت بیمانند مردم شناسی که داشت با روحیه ی اعراب بدوی ونیمه وحشی خوب آشنابود. یعنی مردم فقیری که با هجوم بر قبیله ی ضعیف تر از خود و غنیمت بردن چند شتر حرص خودرا فرومی نشاند،وازدست یافتن بزنی باکمال فخر از گفتن خصوصیات بدن اوکوتاه نمی آمد ، مردمی که برای غنیمت های کوچک خودرا به مخاطره می انداخت وازمرگ برای سیراب کردن تشنگی های مادی وروحی خود هراسی نداشت. حضرتش از همین روحیه استفاده کرد وبه آن نام "جهاد " داد وآنرابه یکی از اصول وارکان اسلامی تبدیل کرد. دست آورد این جهادرا اعم از مال ودارائی ونیز زنان تحت نام غنیمت اسلامی (یعنی پنج یک آن حق خدا ورسول وبقیه ازمجاهدین) وبا مجوزآیه ی قرآنی از شیر مادر پاک تراعلام داشت. ضمناَاگر درین راه چه کشته شوند وبکشند به عنوان" شهید" مستقیم به بهشت میروند. ونعمات بهشت را نیز مانند زنان سفید وزیبا و همیشه باکره ونعمات پایان ناپذیر برشمرد. امروز بر مبنای همین دو اصل اسلامی است که اسلام مورد قضاوت وداوری قرارمیگیرد. براستی اگر چنین تضمین قرآنی وجود نداشته باشد چگونه انسانِ با افق فکر باز کنونی مانند انسان 1400 سال قبل دیده ودانسته کمربند انتحاری را بکمرخود بسته وبدون هراس وتزلزل خودرا مفتخرانه به کشتن میدهد. همین یکی دو روز است که در بی بی سی خبر یک نفر مجاهد 23 ـ24 ساله ی الجزایری الاصل مقیم شهر تولوس فرانسه که سه نفر عسکر فرانسوی و 4 شاگرد مکتب ویک خاخام را در مکتب یهودی بقتل رساند و مدیر مکتب را زخمی کرد، به تفصیل نشرکرده است. وی پس از ساعت ها گفتگو ودر گیری مسلحانه با پلیس به عمل خود افتخار نمود و زنده تسلیم نشد واعلام داشت که میخواهد با افتخار تفنگ بدست شهید شود. در دنیای اسلامی صد ها جوان نظیر وی شایدوجود داشته باشد که با برداشت از اصل متون قرآنی برای امر مقدس "جهاد وشهادت" وشوق وصول به بهشت خودرا آماده بسازند.
      آقای سمندر! از شما وامثال شما روشنفکران که درد واحساس مردم دوستی دارید توقع برده میشود که موضوع جهاد وشهادت رااز روی علم وعقل به تحقیق بگیرید وپیرامون آن نوشته کنید تاجوانان وطن خود تان آگاه شوند وبه قول شما در دام شیادان وتیکه دارن دین نیفتند،آیا براستی وواقعانه حاصل جهاد وشهادت همان بهشت و نعماتی است که در قرآن ذکر شده یا دران کدام رمز، تاویل وتمثیلی نهفته است؟ فکر میکنم بجای انتقاد به یکدیگر اگر پیرامون این گونه موارد که امروز درکل دین اسلام را زیر سوال برده است، واز اسلام چهره ی منفور وکریه در میدیای جهانی ترسیم میگردد، روشنی علمی انداخته شود مفید خواهد بود. با درود فراوان نظام

    • برای من خیلی جالب است که بحث برسر اعجاز علمی قرآن است ولی بیخدایان برموضوعاتی بحث میکنند که نمایانګر شکم سیری وبیکاری شان است. موضوع قضا وقدر جهاد وشهادت وجوان الجزائری به عنوان مضمون بی معنای عزیز یاسین جه ربط دارد؟
      به این میګویند ګمراهی ومشت زدن در تاریکی

  • دستهای فولادین همگی تان پرنیروتر باشد، که پاسخ های دندادن شکنی بر دهن کج جیره خواران اسلام و نوکران اعراب بیابانگرد کوبیده اید. امیدوارم تسلیم این نیروی دشمن انسانیت نشویم.

    • جناب سمندر!
      چه شد که بروی خود سلاح کشیده اید؟
      به دروس دینی که از والدین گرامی فرا گرفته اید یکبار دیگر مراجعه نموده ببینید در مورد مقولات جبر و اختیار چه ارشاد میفرماید،انگاه با تعلیمات دیالکتیک مقایسه کنید و...
      ما نسل به نسل بد بخت بوذیم و این بد بختی مانرا اذلی بخورد مان داده و گفتند که از طرف خداست. وقتی نان نداشتیم مادرم میگفت خدا مهربان است ، او از بندگانش امتحان میگیرد و ایه مبارکه را قرات میکرد( ان الله مع الصابرین). وقتی لباس نداشتیم مادرم میگفت از طرف خداست، او از بندگانش امتحان میگیرد. وقتی میپرسیدم که این خدا با اینهمه بزرگی چرا فقط ما را انتخاب کرده که در هر مورد ما باید مورد امتحان قرار بگیریم؟ قهر شده میگفت: کافرمیشوی اینطور نگو... همسایگان ما مردم پولدار بودند و هیچ بخاطر نداشتم که اقلا یکبار مورد امتحان قرار گرفته باشند.وقتی دلیلش را از مادرم می پرسیدم ، میگفت : به انها خدا داده...و...و...
      خوب ببینید! اگر بجای این تعلیم ،می اموختم که مجید خان زابلی مزد زحمات چندین ساله پدرم را به یغما برده و ملای مسجد هم با دریافت لقمه چربی به دفاع از او چنین تغلیماتی را بخوردمان داده، زود تر از امروز قیام نمیکردم؟ این مثالی بود.
      هر جا که ثروتی است حاله یی از تقدس بدور او کشیده میشود و مرا از تفکر درمورد کسب ان ولو که حق خودم باشد ،باز میدارد.
      حالا ببینید که شما در چه موضعی قرار دارید!! حراست از خرافات به همان اندازه بد است که شمشیر بدست گرفته و سر سپاه گرسنه را که نان میخواهند ،برید.
      اگر نمیتوانی به حقایق بپردازی و شهامتش را نداری ، در کنار ارتجاع قرار نگیر.. از جانبی میبینی که این کرگسان منفور دارند جامعه ما را با ترویج و تخدیر دینی به قهقرا میبرند
      لطفا!
      بنام انسانیت و معتقدات خود از دفاع و ترویج خرافات پرهیز کنید!...

    • باقی سمندر عزیز سلام و خسته نباشید
      چون بازهم دیرتر به سروقت کمپیوتر رسیدم و وقت کافی در اختیار ندارم تا به پاسخ نامه های شما که در حقیقت میتوان آنرا دفاعیه هایی برای اسلام متبسم و به زعم شما عقل باور و خیر اندیش ودانش پژوه و دانش پرور و شکیبا و ووو.... دانست بپردازم ولی با سپاس از دو دوست عزیز و خردمند مان آقایان ( نظام ) و ( حقبین ) ، از شما خواهشمندم تا عجالتاً کامند های آنان راکه بخش بزرگی از آنچه را که من باید برایتان مینوشتم ، برمن منت گذاشته و برای جناب عالی نوشته اند مطالعه بفرمایید . ومن برایتان وعده میسپارم که فردا ویا پس فردا با لای هریک ازتعابیر وتعاریفی که شما از اسلام مورد پسندتان إرائه داده اید اندکی به تفصیل خواهم نوشت و برایتان حالی خواهم ساخت که چراو به چه دلیلی من شما را به ماتر یالیسم دیالکتیک سپرده ام تا شما را هدایت بفرماید . در ضمن قابل تذکر میدانم که هر گاه و قت و توانایی آنرا داشتید لطفا پاسخ کوتاه و قناعت بخشی برای سوالهای دوست عزیزوگرامی مان آقای فراری إرسال فرموده ممنون گردانید
      به آرزوی اینکه با گفتمانهای سازنده و متمدنانه همدیگر خویش را دریافته ودر جهت تحقق آرمانهای والای انسانی گامی به پیش گذاریم
      عزیز یاسین

    • معراج پیامبر
      در آغاز سوره ی الاسرا قضیه ی معراج چنین آمده است: " بزرگ ومنزه است خدائی که بنده ی خودرا شبانه از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که پیرامون آنرا مبارک ساخته ایم سیر داد تا آیات خودرا بدو نشان دهد." تفسیر جلالین که از معتبر ترین تفسیر های قرآن است در ارتباط قضیه ی معراج حدیثی را از زبان پیامبر بدین قرار نقل کرده است:
      " آن شب جبرئیل آمد وچارپائی همراهش بود که از الاغ بزرگتر وازاستر کوچکتر، سفیدرنگ (خصوصیات براق را بر میشمرد) برآن سوار شدم. به بیت المقدس رفتم درانجا دورکعت نماز خواندم، پس ازبیرون آمدن جبرئیل دو ظرف از شیر وشراب برایم آورد. من ظرف شیررا اختیار کردم و جبرئیل مرا بدین کار تحسین کرد، سپس بسوی آسمان اول پرواز کردیم. دم در موکل آسمان پس از پرسش درِ آسمان را باز کرد، حضرت آدم به استقبالم شتافت وخیر مقدم گفت.( بهمین ترتیب هفت آسمانرا می پیماید ودر هر یک از آسمانها یکی از انبیا به استقبال وی می شتابد) در آسمان هفتم ابراهیم را دیدم که به " بیت المعمور" که روزی هفتاد هزار فرشته وارد آن میشود وبیرون نمی آیند تکیه کرده است. پس ازان مرا به سدرت المنتهی برد... سپس به من وحی شد که شبانه روز پنجاه بار نماز بخوانم، بعد در مراجعت حضرت موسی بمن گفت: پنجاه بار نماز زیاد است، از خداوند بخواه تخفیف بدهد، پس بسوی خدا بر گشتم و تقاضای تخفیف کردم. خداوند آنرا به 45 نماز تخفیف داد. باز موسی گفت: من این موضوع را درقوم خود دیده ام وآزموده ام مردم نمی توانند شبانه روز 45 بار نماز بخوانند، دوباره بسوی خدا باز گشتم ( خلاصه آنقدر چانه زده است یعنی جگره کرده است تا خداوند راضی شده است که فقط پنج بار نماز خوانده شود.) در اخیر حضرت محمد به موسی میگوید که خداوند گفت دیگر تخفیف نمیدهم.
      بر حسب همین حدیث معراج فقهای اسلامی رکعات نماز را تعیین کرده اند که باید در یک شبانه روز 5 بار نماز خوانده شود، ورنه در قرآن گفته شده که در یک شبانه روزسه بار نماز خوانده شود. مطابق این حدیث حضرت موسی که چنین مشوره ی معقولی را به حضرت محمد ارایه داشته، در واقع خدمت بزرگی به مسلمانان انجام داده است، ورنه مسلمانان ناگزیر بودند که از صبح تا شام نماز بخوانند، وبه کار وفعالیت نپرداخته وبه نیاز مندیهای شان زندگی رسید گی کرده نتوانند.حال ایجاب میکند که مسلمانان قدر شناس ارزش این مشوره ی نیک حضرت موسی را فراموش نکرده از دشمنی، نفرت ولعن و طعن قوم حضرت موسی خودداری کنند. با احترام حبیب

    • آقای عزیز یاسین که ماتریالیزم دیالیکتیک را نسخهء علاج تمام مصایب جامعهء بشری به دیګران پیشنهاد میکند فراموش کرده است که این ماتریالیزم دیالکتیک را دززمان استالین بخش بزرګی ازبشریت با ګوشت وپوست خویش جشیده اند ودیګر حاضر نیستند که یکبار دیګر دوره های کوره های آدم سوزی وتبعید ګاه های سایبریا را به تجربه بنشینند
      ننګ ابدی باد برشما انسان نماهای بی رحم وبی منطق که زیر شعار های پر زرق وبرق عدالت وماتریالیزم دیالکتیک وآزادی انسان درحقیقت انسان را به فهقرا وبه سوی حیوانیت می کشانید
      بدون شک زبان شما را بازهم قرآن میداند که باویروسهای جون شما جګونه برخورد کند

    • salam.

      az nahwe type nawesende kament bala (bedoni nam)fahmida meshe ki khode jenabe baqe samandar ast, akher chera bedone nam?

    • معراج پیامبر اسلام افسانه جالب است . خداوند جبریل را با یک راس الاغ (خر)بخاطراحضار محدمد پیغامبر خاتمالنبین اش از اسمان هفتم بخاطر یک کار بسیار مهم به زمین میفرستد ومحمد سواره بر ان خیوان عازم بیت المقدس شده بعد از ادای دو رکعت نماز جبریل دو ظرفی از شیر وشراب را برای او پیشکش میکند ومحمد با پذیرش شیر مورد ستایش جبریل قرا میگرد بعد از نوشیدن ان شیر یکجا با جبرییل سوار بر ان خر به هوا پرواز میکند ودر هر اسمان بعد از دریش پهره دران ودادن نام شب ازجانب محدمد در ها باز پیغامبران وانبیا ها به استقبال وی میشتابند محمد جبرییل والاغ بدون اینکه ضرورتی به اکسیجن داشته باشند به پرواز خود ادامه میدهند . تااینکه به بیت المعمور رسیده بدون اینکه خداوند اورا به محضر بپذیرد بر وی وحی صادر میکند . وبنده گانش را که که بدون کام ورقه درخواستی خود انان خلقت نموده موظف ادای 50بار نماز در یک شبانه روز میسازد این اندازه زیاد نماز برای یک انسان در مرحله اول صدور حکم نه عقل خداوند به ان کار میکند ونه از محمد وحضرت موسی انها را متوجه اشتباه شان مینماید ومحمد باردیگری سوار بر ان الاغ بیجاره بخاطر اخذ وحی در پشت دروازه خداوند حاضر میشود و خداوند اینبار بخاطر نازکی روی محمد پنج نماز را تخفیف میدهد وان را به 45 کاهش میدهد محمد بعد از ایرایه گذارش به موسی مذکور بعد تکان دادن سر دوباره اورا مجبور میسازد که رفته با خداوند چانه بزند وبیگوید که از خود خواهی خود کاسته انرا اضافه تر کم کند این بار خداوند عادل بنده گانش را موظف میسازند که روزانه پنج بار ویرا عبادت نمایند ومحمد این بار خوشنود سوار برهمان الاغ در میدان هوایی عربستان فرود میاید ومورد استقبال تعداداز عربها قرل میگرد .
      من در گذشته ها معراج رفتن محمد را از زبان اخوند ها شنیده بودم ازینکه با منطق سازگار نبود به ان اعتنای نداشتم ومیگفتم که شاید ملا ها این افسانه را از سینه خود یگویند . نوشته ی حبیب بار دیگری ان را بخاطرم داد. وتلاش کردم که ایا در قران همچو چیزی وجود دارد .یک اخوند از مردم عراق که به لسان فارسی تسلط کامل دارد ونیز در همسایگی همدیگر زندگی داریم از او درین مورد سوال کردم او حرفهای محترم ی حبیب را تایید کرد.

    • درود به شما

      مسلمانان مرتکیب گنای بزرگی نا بخشودنی نسبت به الاغ شده است به این حساب الاغ هم یکی از ملک ها است که پیغمبر انرا سوار شده به اسمان رفته است بهتر خواهند بود که مسلمانان از مکه و غیره زیارتگاه ها کرده همان خر را که محمد سوار شده زیارت کنند زیرا در زمینه اسناد مود جود است که خر یا الاغ سفید توانمندی بیشتر را داشته تا محمد را به اسمان برده است ما بد بخت ها چقدر غفلت کرده ایم الاغ که محمد ما را به اسمان برده سوار شدیم در دین اسلام سوار شدن الاغ حرام و کناه کبیر و صغیره است از این به بعد اگر من الاغ پیدا کردم برایش احترام قائیل شده جو و دانه برایش خواهند داد تا ذریعه ان به جنت بیروم انقدر جو برایش بدهم تا از خوردن شهید شود.

      میگویند که خر اگر از جو خوردن بیمیرد شهید است .

  • باقی سمندر
    سوم حمل – فروردین سا ل ۱۳۹۱ خورشیدی
    ۲۳ مارچ سال ۲۰۱۲ میلادی

    سلام به خوانندګان ارجمند کابل پرس?
    سلام به عزیز یاسین ، نظام،حق بین وهمه هموطنان ای که به طرفداری و یا مخالفت با عزیز یاسین نوشته اند !
    سخنی به عزیز یاسین !
    امیدوارم که خستګی هایت را رفع نموده و هر زمانی که وقت کافی یافتی به این مباحثه ادامه بدهی . مشکل افغانستان نه یکشبه به وجود امده است ونه در یک شب حل میشود . عجله و شتاب در کار نیست . اګر راه حل مشکل افغانستان ګویا قران سوزی میبود تاحال از نیویارک تا عراق و از عراق تا بګرام قران سوختانده اند اما دیده شد که برضد این قران سوختاندن صد ها هزار انسان اعتراض نمودند و من همانطوریکه کتاب سوزی هتلری و فاشیستی را محکوم نموده ام هر نوع کتاب سوزی را محکوم نموده ام و خواهم کرد .
    همچنان تجربه زندګی بمن اموخته است که ارتجاع و سرمایه بین المللی برای بقای خود از هر دین ومذهب وفکر وایدولوژی تاهمین اکنون استفاد ه ابزاری نموده است و ګاهی به نفع یک دین وګاهی برضد اش موضع کجدار ومریز ګرفته است واز ایادی خود برای بقای خود حد اکثر استفاده را نموده است .
    در اینجا تقصیر وګناه مردم چیست ؟
    در امریکا بنام جنګ کلتور ها و یا کلش ده کلچر برای صد سال دیګر سازماندهی مینمایند تا جنګ ادیان و مذاهب و فرهنګ ها را سازماندهی نموده و کنترول نمود ه و برای تداوم وبقای کارخانه های اسلحه سازی زرادخانه هارا از کران تاکران کره زمین از انواع ګوناګون سلاح ها پر نمایند واز کشته انسانها پشته ها بسازند و در ساحه امنیتی جنګ های استخباراتی و سایبر را سازماندهی نموده اند و درخانه وکاشانه وامورد زندګی فردی و اجتماعی نفوذ نموده اند و کماکان مداخله مینمایند و
    در اروپا بنام ازادی ګفتار و بیان کارتون پیامبر اسلام را بخاطر تحریک نمودن مسلمانها می کشند ویارسم مینمایند و یا آیات قرانی را به سخریه میګیرند و در فغان ستان انسانی که خود معترف است که به سن کهولت رسیده است – وداد از ماتریالیسم دیالکتیک میزند و ارتباط دیالکتیکی پدیده ها را ندانسته بابقلم خود درکنار سرمایه جهانی قرار میګیرد و با افکار یک هزارپنحصد ملیون انسان ای که خود را مسلمان میدانند – در مقابله قرارګرفته و درکنار سرمایه بین المللی و قران سوزان و تحقیر کنندګان مسلمانها قرار میګیرد.
    این چه ربطی به منافع اکثریت مردم مسلمان دنیا دارد ؟
    این چه نوع ماتریالیسم است و چه نوع دیالکتیک ؟
    مګر جوامع مسلمانها جوامع طبقاتی نیستند و در این جوامع ده ها و صد ها مجید زابلی ها و حسنی مبارک ها و شرکایشان وجود ندارند ؟
    مګر در جوامع اسلامی همه خون اشام اند و جنایت کار یا اینکه مردم و زحمتکشان وتوده های ملیونی هم در این جوامع قرار دارند و از جانب ارتجاع خودی ومنطقه ای وجهانی مورد ظلم و ستم واستبداد و استثمار و استعمار قرار میګیرند ؟
    اګر با شعار دادن میتوانستند جامعه را تغییر بدهند مګر حفیظ الله امین سخن از دیکتاتوری پرولتاریای شمشیر بدست نمی زد ؟
    اګر بارنګ سرخ میتوانستند جامعه را تغییر بدهند کجای افغانستان در زمان حاکمیت حفیظ الله امین و تره کی با رنګ سرخ مزین نشده بود ؟
    اګربامیګ ها وبی ۵۲ ها میتوانستند جامعه را یک شبه با کاروان سرمایه داری جهانی انحصاری دولتی و یا لیبرالی یا لیبرالیسم نوین یا محافظ کاران نوین پیوند بدهند از سی سال واندی این پروسه میکانیکی ادامه دارد اما چرا ماسکو و شرکا و واشنګتون و شرکا و اسلام اباد و تهران وریاض و شرکا و لندن و برلین و پاریس و شرکا به بن بست رسیده اند ؟
    چرا در یک سو حاکمیت حامدکرزی را میخواهند نګاه دارند و از سوی دیګر با طالبان و شرکا در معاملات سری و اشکار قرار دارند ؟
    در این میان قران و دین مردم را کی ها به سخریه ګرفته اند ؟
    ایا بین کسانی که ادم می کشند و جنایت مینمایند و انسانهایی که کشته میشوند به غیر اینکه هر دو خود رامتدین میدانند – چه وجوه اشتراکی دیګر وجود دارد ؟
    به نظر من :
    دین ا مر خصوصی افراد باید ګردد و شناخته شود و هرنوع تعرض به دین مردم بایست تعرض به ازادی فردی و اجتماعی تلقی ګردد .
    راه حل به نظر من جدایی کامل دین از دولت است . با این جدایی دین از دولت تیکه دارا ن واجاره داران دیګر نمیتوانند برای مردم بهشت یا دوزخ را بفروشند ومردم میتوانند میان دین و مذهب خود و برداشتهای جنایت کاران از دین ومذهب فرق قایل ګردیده و صف خود را ازجنایت کاران بیشتر از پیشتر جدا سازند .
    دین ستیزی بنام ماتریالیسم دیالکتیک و یا تاریخی یا هر عنوان دیګر رابطه دیاکتیګی مردم را با سعادت و ترقی و رفاه و صلح وآزادی مخدوش میسازد و عده از انسانهای تحریک شده در کنار ارتجاع تا مغز استخوان سیاه بازهم قرار میګیرند .
    بایست میان ماجراجویی از یک سو و انارشیسم دین ستیزی از سوی دیګررابطه دیالکتیکی را یافت و صف مردم مسلمان را با چند خون خور که از قران و مذهب واسلام سالها به نفع سیاسی و اقتصادی خود استفاده کرده اند فرق قایل شد .
    عزیز یاسین
    درهمه جا سخن از عقل وخرد را عنوان نموده ای امامردم میګویند :
    عاقل نکندکاری که بار آورد پشیمانی!
    اینک مختاری که در کنار قران سوزان و کارتون سازانی قرارمیګیری که قران و پیامبراسلام را به سخریه ګرفتند و جنګ صلیبی را دامن زدند و یا میزنند یا اینکه در کنار مردمی قرار میګیری که دین ومذهب شان هم مانند زندګی شان اماج میګ ها و بی ۵۲ ها قرار ګرفته است ؟
    روشنفکر فغان ستان خود میداند که درکنار مظلوم قرار میګیرد یا درکنار ظالم ؟
    دراین جا سخن از جبر درمیان نیست .
    سخن از اختیار درمیان است و من اختیار افکار خود را دارم تا به نفع کسانی که قران را میسوزانند یا به روی اجساد مرده ها می شاشند و یا شبانه و روزانه کودکان را سلاخی مینمایند ، قلم ام را به جولان نیاورم ولو عده ای مکتب رفته ها چنان پندارند که من برضد مدرنیستها قرار دارم .
    انهایکه مردم من را با سلاح مدرن و یاافکار مدرن و پسا مدرن میکشند ، من از انها فرسخ ها فاصله داشته ام وخواهم داشت .
    من با غریب ترین وبیچاره ترین مسلمان دریک ګوشه نشسته ام ونانخورده ام وهمچنان دیده ام که چګونه به فرمان امپراتوران خانه وکاشانه مردم به خاک وخون کشانیده شده است ومیشود .
    من از تظاهر به مدنیت قران سوزی و یا انجیل سوزی ویا تورات سوزی یا ګرنګ سوزی و یا کتاب سوزی بیزارم و اینرا مدنیت نه بلکه بربریت میدانم .
    بربریت مدرن و پسا مدرن به کتاب سوزی و کتاب شویی افتخار می نمایند و من به پاسداری از مردم خویش خود را متعهد میدانم .
    میان برداشت مادروپدر من و شخص بن لادن و یا شرکا از دین اسلام هزاران فرسخ فاصله وجود داشت ودارد .
    دين و مذهب پدرمن دین ومذهب سیاسی شده نبود ونیست و من میدانم که دین اکثریت مردم فغانستان دین سیاسی نیست و انهایکه دین را سیاسی ساخته اند در اقلیت قرار دارند اما به زو ر ناکو دلار برای تداوم اقتدارخود تلاش دارند .
    من میدانم که پدر ومادر عزیز یاسین نیز دین سیاسی نداشتند واګر عزیز یاسین از قران سوزی دربرابر پدرش دفاع نماید ، به یقین که به موافقه پدر خود مواجه نخواهد شد .
    یار زنده و صحبت باقی

    آنلاین : عجاز علمی در قرآن

    • دوست ارجمند باقی سمندر ! سال نو و بهار نو را به شما و فامیل نجیب تان مبارک باد میگویم . نقد ، بحث و گفتمان داشتن پیرامون دین و کتابهای دینی فکر نکنم دین ستیزی باشد . دین اسلام همانگونه که آئین سنگ پرستی به حضرت ابراهیم به میراث رسیده بود به ما نیز با خوبی ها و زشتی هایش به میراث رسیده است . قرآن در زمانش مترقی بوده ، بیگمان بوده و به سویه تفکر و خیال تازی ها وهمان مردمان بدوی ابلاغ شده است . امروز احکام جهاد ، جزیه ، کنیز و غلام داشتن مطابقت با شرایط نمی کند ، باید این واقعیت و حقیقت تلخ را بپذیریم . شوربختانه که احکام آیات خوب و نیکوی "کافرون" را هم منسوخ اعلام میدارند . میگویند ( دشمن خندانده میگوید و دوست گریانده !) اگر امریکائیان و غربیان با کشیدن کاریکاتور از دین و پیغمبرش می خندند ، ما باید به حال خود بگریم .

      چی باید کرد که رسوای عام و خاص نشویم ؟ بیآئید مردم را بفهمانیم ! چگونه ؟

      راه راست و مستقیم را پیدا نمودن ، کنار آمدن و ریختن اشک تمساح همراه با مردم بیسواد و خوش قلب به فرموده شما فغان ستان فکر نکنم درد ما را دوا نماید . آهسته آهسته باید واقعیت های تلخ به مردم فهمانده شود که برادرعزیز من خوب گوش نما و فکر کن که :

      حج رفتن ، جهاد کردن ، کنیز داشتن ، غلام گرفتن و چندین زن گرفتن از خود شرایط دارد ، پاک بودن و مکتب رفتن و آموختن فرض عین است ، خواندن کورکورانه قرآن نتنها که ثواب ندارد بلکه گناه هم دارد ، نماز خواندن ثواب دارد به شرطیکه در لب بام وبه خاطر مردم نباشد ، احترام داشتن به زن و فامیل فرض خداوندیست ، احترام داشتن به مقام انسان را خداوند فرض گردانیده و غیره و غیره. این سخنان را کی و چگونه به مردم بفهماند ؟ صفات ملا و آخند را که شما قطار نمودید ، پس کی این رسالت خطیر را بدوش کشد ؟ بلی سمندر عزیز ، من ، شما ، یاسین ، حقبین ، نظام و و و . آنهایی که پی برده اند معراج رفتن پیغمبر اسلام یک دروغ مقدس است . چگونه باید به مردم فهماند که دین بخاطر بلند بردن معرفت معنوی و درونی انسانها ظهور نموده نه بخاطر سیستم سازی مدیرت سیاسی جوامع بشری ؟ پرسش اساسی اینست .

      آنهایی که واقعأ از خط سرخ ملا و آخند شهامت نموده و قدمی به پیش مانده اند به تعداد شمار انگشتان اند که یکی دو نفر از جمع ایشان با هویت مشخص نوشته میکنند . باید با مردم بیسواد بطور پنهان و پوشیده کار نمود که نه دین شان جریحه دار شود و نه هم از اعتماد و ایمان از حد فزون ، انتحاری بار آیند . همانگونه که دین به مدت سه صد سال در اذهان مردم به زور شمشیر و جزیه ریشه دوانیده ، همانگونه سه صد سال دیگر ضرورت است که مردم را روشن بسازیم تا از دین به نوع بهتر و خوبتر به نفع اجتماع استفاده و بهره برداری نمایند . ناگفته نماند که این نوشته ها نه تبلیغ ماتریالیزم دیالکتیک است و نه هم غلامی غرب و شرق ، بلکه نخستین قدم هایست که باید و حتمی آنرا به منظور روشن شدن تفکر مردمی برداریم .

    • جهاد و‍‍کنیز گرفتن وبرده ساختن انسانهای مانند عزیز یاسین ؛ مزاری ؛ خان بی دم خادیست ؛ بابک تاریک ضمیر وبی وجدان وشر‍کای ‍کمونیست مشرب وی حتی درعصر حاضر نیز روا میباشد
      هر وقتی که این اشخاص ملحد ومت‍کبر برسر قدرت بیایند بالای زن ومرد ملت افغان جهاد فرض بوده مال ونوامیس این افراد شرف باخته درجمله ء غنایم مسلمین همچو شیر مادر حلال است
      شبیر ‍کا‍کر
      گران افغانستان

    • آقای سمندر عزیز!
      کامنت شما مرا به یاد گفته ی عامیانه ی که از خُردی به یادم مانده می اندازد:" می گویند در قریه ی ملای وجودداشت که هنگام وعظ چشمان خودرا می بست وبه وعظ دینی وحلال وحرام مردم می پرداخت. روزی باچشمان بسته با حرارات وعظ میکرد، وعظ طول کشید ومومنین خسته شدند، ناگزیر یکی پس از د یگری مسجد را ترک کردند ونفر آخری با صدای بلند گفت: ملا صاحب هر وقتی خلاص شدی ( یعنی وعظت تمام شد) دروازه ی مسجد را بسته کن."
      آقای سمندر! در کامنت قبلی جناب شما بیش از همه روی موضوع بهره برداری تیکه داران دین از معتقدات دینی مردم ما تکیه کرده بودید و بنده نیزپیرامون علل وعوامل همان موضوع از شما وسایر روشنفکران وقلم بدستان جامعه ی خود پرسش و خواسته بودم که این روشنگری شما امکان دارد تا حدی منجر به بیداری اذهان جوانان بی خبر ما گردیده وبیش ازین بدام تیکه داران دین نیفتند. ولی جناب شما بجای ارایه ی جواب مدلل آسمان وریسمان بافتی وبحدی سوالیه گذاشتی که پرداختن به یکایک آن ولو بصورت مختصر چندین کامنت را می طلبد. بهر صورت ازبین سوالیه های بیشمار شما این بار نیز روی یک سوالیه ی که از نظر شما محوری تلقی میگردد یعنی " جدائی دین از دولت" تمرکز مینمائیم.
      آقای سمندر! ما هم طرفدار جدائی دین از دولت هستیم که دین در جایگاهش منحصر گردد و دولت درجایگاهش قرار بگیرد ، تا مردم در زمینه ی گزینش معتقدات مذهبی خود آزاد باشد و گزینش دین منتج به رفتن به پای چوبه ی دار نگردد.زنان که نیم پیکر جامعه را تشکیل میدهند در زمینه ی درس و تعلیم، محل کار وفعالیت، رفت وآمد به بازار، پوشیدن ونپوشیدن سر وچادری وغیره شمشیر داکلیموس متشرعین را بالای سر شان حس نکنند. دختران نه ساله ( به تاسی از سنت مقدس نبوی) مجبور به ازدواج با مردان 50 ـ 60 ساله نشوند. وزنان همچون انسان آزاد حق تعیین سرنوشت خودرا داشته باشند ومکلفیتش به آوردن بچه و فرونشاندن عطش شهوانی مرد منحصر نگردد وبیش ازین درقطار انسان درجه دو ودرجه سه شناخته نشودغیره وغیره. سوال اینجاست که کی وکی ها دراین امر خطیر جدائی دین از دولت پیش قدم می شود وتوده را به آگاهی میرساند ودین را از قید وبند دین کاران و دکانداران دین میرهاند؟ خودت بیشتر از ما نیمه باسوادان با تاریخ جدائی دین از دولت در کشور های اروپائی معلومات داری واز سیر تحول کلیسای مسیحیت کاملا مطلع هستی که اروپائیان چگونه دردام عنکبوتی کلیسا گرفتاربودند وچگونه بیرحمانه استثمار می شدند. وهم چگونه مردم به آگاهی رسیدند، ادراک پیدا کردند که ارباب کلیسا به خدا تبدیل شده اند خرافات وتخدیر دینی را به خورد آنان داده اند، به نام دین مورد بهره کشی بیرحمانه قرار گرفته اند. البته روشنفکران، متفکرین، منورین، قلم بدستان گام به پیش نهادند،پرده از روی نیرنگها، اوهام، خرافات دینی، ابتذالیات مذهبی واعمال وکردار های ناروا وفریبنده ی ارباب کلیسا برداشتند. این جدو جهدروشنگری که درتاریخ اروپا ازان بنام عصر روشنگری یادشده سر آغاز شکست کلیسا گردید وسر انجام روابط دین از حیات اجتماعی مردم بریده شد ودین منحصر گردید در داخل کلیسا و امری گردید خصوصی که تاامروز این خصوصی سازی تداوم داردوفرد دیندار میداند وخدایش، و جامعه بسرعت درجاده ی ترقی وکمال به پیش شتافت.
      درآیین مسیحیت این شعار وجودارد که " آنچه از قیصر ( یعنی دولت ) است از آنِ قیصر وآنچه ازآنِ خداست ازخدا) ولی در اسلام دعوت حضرت محمد صرفاً خصوصیت یک دعوت روحانی ومعنوی را دربر ندارد، بلکه حضرتش بنیان یک واحد سیاسی وقومی را ریخت که درزیر پرچم آن دولتی بوجود آمد، ودر این 14 قرن خلفا، زمامداران، ومتشرعین وفقهای اسلامی هر کدام بزعم وبرداشت ومنافع خود به تفسیر وتعمیل آن پرداختندوچه بسا که شاخ و برگ از اصل فزونی گرفت و مضمونی شد برای تمسخرو استهزاء دیگران وعاملی شد برای عقب مانی اسفبار مردمش یا امت . فقط به همین حدیث مستهجن ومزخرف معراج که در کامنت فوق آمده نگاه کنید که بر اساس آن مسلمانان به ادای پنج وقت نماز ملزم شدند شاید خودت و پدرانت نیزبه همین حدیث تأسی جسته باشی. در قرآن در باره ی نماز صرف در دو جای ذکر شده است.
      اول ـ سوره 11 (هود) آیه 114" ونمازرا در دوطرف (اول وآخر روز) بپادارید ونیز در ساعت تاریکی شب که البته حسنات و نکو کاری های شما سیئات وبد کاری های تانرا نابود می سازد یاد آوری است برای اهل ذکر."
      دوم ـ سوره الاسرا آیه 78" نمازرا دروقت زوال آفتاب تاتاریکی شب بپادارید ونماز صبح را نیز بجا آرید که آن نماز مهم است."
      از ورای این دو آیت صریحاً فهمیده میشودکه نماز در شبانه روز فقط سه بار است نه پنج بار واکثریت مسلمین هم عقیده ی مطلق دارند که حضرت محمد آخرین پیغمبر ونیزبزرگترین همه پیغمبران است، اما این حدیث حضرت محمد رانه تنها تنزیل مقام داده بلکه اورا بی پروا، لاقید وفاقد درک از شرایط واحوال پیروانش معرفی میداردکه صرفاً میخواهد خدا ازو راضی باشد. بناءً درین مورد نقش موسی را بمثابه ی یک مشاور ارشد و دارای افق فکر باز، وآ گاه نسبت به مسایل پیروان حضرت محمد ترسیم میدارد.
      آقای سمندر! این فقط یک مورد جزئی ازخرافات دینی است که طی قرنها وقرنها بخورد من و تو وتوده های عظیم ما داده شده وما تعبدانه بدون دلیل و بکار انداختن عقل وخرد گوسفند وار ازان پیروی کرده ایم، اگر کسی به آن معتقدات بی دلیل وفاقد تعقلی ما انگشت انتقاد گذاشت ویا گفت استناد عقلانی ندارد بجای تعمق و بکار انداختن خرد انسانی، واویلا ودادو فغان سرداده ایم وبه فحش ودشنام متوسل شده ایم که به دین وعقیده ی ما تعرض شده است. درین مقطع زمانی بیش از همه وظیفه ی شما روشنفکران متعهد، قلم بدستان آگاه است که مانند روشنفکران ومتفکرین عصر روشنگری اروپا مردم خود رااز طریق نوشته های تعقلی واستدلالی روشن سازید تا در راه جداسازی دین از دولت و نه گفتن به اسلام سیاسی تفکر وآماده گی پیدا کنند. چه خوب است که نوشته های سهل وبی پیرایه وبی شایبه ومؤجز آقای نبیل مزاری را سرمشق قراردهیم وبه مواردی بپردازیم که منجر به" روشن شدن تفکر مردمی" وآگاهی آنان شود. با درود فراوان. نظام

    • اینه بیا ازی نوده پیوند بگی که یک اسلامزده بیدم دگه هم قد بلندک میکنه. این هم اینطوری اندیشه های حیوانی را از رهبران خود به میراث گرفته که فتوای کشتن و کنیز گرفتن ره بسیار به سادگی که برگ از برگ نجنبد صادر میکند.

    • کاکر گله یی .

      من تا حال در باره اسلام حرفی نگفته ام بخود اجازه نمی دهم چونکه قطره از دریا هم در این باره نمی فهمم .
      همچنان من پیرو خره کی و جلاد تاریخ امین نیستم تا به عقائد مردم بتازم .

      من از نامسلمانی اوغان ها خوب واقفم در این باره میتوانم ساعت ها صحبت بکنم مثل حلال کردن مردم , سنگسار کردن زن و مرد , نیم قران را قبول کردن , خرزوری با خدا و خلق اش , زبان دوزخ , زن فروشی , چور و چپاول مردم , وطن فروشی ,تریاک فروشی , انتحار در راه عامه و امکان مقدسه مردم , سود خوری , لاف زدن ......

      خان

    • نفری اخر اخوند زاده از اب در امد .

      منظور پیرو ماهو بزرگ است (سمندر ).

  • باقی سمندر
    سوم حمل / فروردین سال ۱۳۹۰ خورشیدی
    مارچ سال ۲۰۱۲ میلادی

    سلام به خوا نندګان ارجمند کابل پرس?
    سلام به دوست ګرامی وارجناک مزاری !
    مزاری ګرامی !
    من تبصره شما را چند لحظه ای پیشتر به خوانش ګرفتم ومن هم یکبار دیګر فرارسیدن نوروز وسال نو رابرای شما و همه اعضای خانواده ګرامی شما تبریک و تهنیت ګفته و خجسته میخوانم . من میکوشم تا بسیار فشرده وبه شکل تند نویسی چند جمله ایرا به نګارش بیاورم وبدست نشر سپاریده وبرای انجام کاری دور از دستګاه کمپیوتر ګردم .
    شما درتبصره خویش نګاشته اید که :
    « . نقد ، بحث و گفتمان داشتن پیرامون دین و کتابهای دینی فکر نکنم دین ستیزی باشد . دین اسلام همانگونه که آئین سنگ پرستی به حضرت ابراهیم به میراث رسیده بود به ما نیز با خوبی ها و زشتی هایش به میراث رسیده است . قرآن در زمانش مترقی بوده ، بیگمان بوده و به سویه تفکر و خیال تازی ها وهمان مردمان بدوی ابلاغ شده است »
    در این بخش تبصره شما میبینم که سخنانی نهفته است وممکن برداشتهای متفاوت درمیان باشد . فشرده نظرم را چنین بیان میدارم ولو از بدیهیات شمرده میشوند .
    « . نقد ، بحث و گفتمان داشتن پیرامون دین و کتابهای دینی فکر نکنم دین ستیزی باشد .«
    دراینجا با شما همنظرم . ادیان که از ابراهیم حنیف تا حضرت محمد (ص) توسط پیامبران به مردم درساحه فلسطین و مصر باستان ونواحی ان تا شبه جزیره عرب تبلیغ و ترویج شده اند ، پیوسته مورد نقد و بحث وګفتمان قرار داشته اند و این جریان تاهمین لحظه وحالا نیز ادامه دارد .
    درمورد ابراهیم خلیل الله یاابراهیم حنیف با خواندن متون تورات و قران کریم متوجه میګردیم که ابراهیم حنیف دربرابر آِذر پدرش از نګاه فکری نیز قیام نمود و تفکر خود را بدون ترس ولرز درمورد توحید اعلام داشت ولو به آتش انداخته شدومجازات ګردید . وی بت شکن بود و بت ها یی را شکست که پدرش میساخت و اجدادش می پرستید اما ابراهیم با تفکر وتعقل دریافت که راه پدرش اشتباه است وراه دیګر را اختیار نمود و بت های ساخته شده دست انسان را شکست .
    اینک هستند انسانهایی که از بت پرستی و از بت شکنی نیز تفاسیر ګوناګون دارند .
    درهمین کره خاکی ما بجای بت های ساخته دست اذربت تراش بت ها یا تندیس دلار و پوند استرلینګ یا اویرویا دینار ودرهم را قرار داده اند و هزاران انسان دلار و پول رامی پرستند و فتیشسم جریان غالب در سیاره ماست . به نظر من بایست این فتیشسم شکستانده شود وروشنګران ازګران تاکران کره زمین برضد این فتیشسم درنبرد اند . سرمایه مالی و بانک جهانی و بانک اسیایی و بازار های بورس در جایګاه ګوساله سامری نشسته اند و رسانه های دیداری و نوشتاری و شنیداری پرستیدن پول ودلار را توصیه مینمایند و به فکر سازی مشغول اند .
    البته جز بدیهیات است که تفکر حاکم در جهان تفکر طبقه حاکمه است و امروزه سرمایه مالی وبانکی جهانی تفکر حاکم رابرای بشریت هفت هزار ملیونی ما ساخته است ومیسازد .
    دراینجا من ازنقد وبحث وګفتمان حمایت نموده ام ومینمایم .
    دین اسلام درسرزمین ما با شمشیرراه اش را ګسترده است و با یعقوب لیث صفاری بیشتر از پیشتر ګسترش یافته است .اما فراموش ننماییم که در جامعه دیروزی خراسان زمین یزدان پرستی وتوحید ریشه داشت و این دین اسلام برپایه همان توحیدی که برخی آن را توحیدی نه بلکه دو تاپرستی – اهورایی و اهریمنی میدانند ، راه یافت و درهزار سال اخیر بارها دچار تطور و دګر دیسی شده است وجامعه فغان ستان امروزی درقرن بیست ویکم اشکال مختلف مالکیت بروسایل تولید رانیز تجربه نموده است . به همین ترتیب اشکال ګوناکون تفاسیر از دین رانیز .
    به نظر من توحید ویکتا پرستی در اسلام درمقابل سنګ پرستی قرارګرفت و خط فاصل همچنان در برابر ټثلیث یا سه خدایی ( خدا – عیسی فرزند خدا و مریم همسر خدا ) قرارګرفت و سوره قل هوالله احد خود بیان از این امر است .
    دین اسلام در ۲۳ سال زمان زندګی پیامبر اسلام هم پیوسته درمعرض نقد ، انکار و یا نفی قرار داشته است وامروز نیز چنین است .ازخود می پرسم که :
    محمد فرزند عبدالله که در دوران کودکی ازداشتن پدر ومادر محروم ګردیده و یتیم کردید وأنزمان یک انسان بود ، چکونه امروز یک هزار و پنحصد ملیون انسان در روی زمین میګویند :
    لا الله الا الله محمد رسول الله
    ؟
    مسلمانها جنګهای صلیبی را نیز پشت سر ګذاشته اند و نام صلاح الدین ایوبی برای مسلمان و غیر مسلمان تحقیق کننده به همان اندازه اشنا است که نام ابو مسلم خراسانی یا سند باد ګبر برای تحقیق ګننده ای از سر زمین ما .
    به نظر من جریان سلفی و اسلام سیاسی نیز تلاش مینماید تا خود را جریان توحیدی جلوه دهد اما به یک شکل استهزا آمیز وتاریخ زده اش .
    طالبان تندیس بودا را انفجار دادند و دولت عربستان سعودی بت های پیش از اسلام را در پاریس به نمایش ګذاشت تا فرهنګ پیش اسلامی خود را به نمایش ګزارند . این تناقض سیاسی بخاطر چیست ؟
    شما بهتر میدانید که همه ساله از ازمنه قدیم به اینسو جشن نوروزی وګل سرخ در بلخ و مزارشریف وبسا ګوشه وکنار وکابلستان تا چهل روز ادامه می یابد و از زمان ظهور پنج پیری ها ، طالبان و سلفیست ها در افغانستان واسیای میانه تلاش دارند تا میله نوروزی پرپا نګردد و جشن وشادی وتبسم را ازلب های مردم جراحی مینمایند .
    هزاران مسلمان در جشن نوروزی شرکت مینمایند و چند مسلمان خودرا می کشند و میله نوروزی را میله پيش اسلامی و زردشتی میدانند و تحریم میکنند و فقط دو عید – رمضان وعید قربان را به نام روز های خوشی مي پذیرند و هر خوشی دیګر را بدعت می شمارند .
    پس ما میبینیم که حتی در جریان های شناخته شده اسلامی در فغان ستان این بحث جریان دارد و شما دیدید ګه امسال با وجود هزاران مخالفت آشکار و پنهان بازهم نوروزوجشن نوروز و جهنده بالا آغاز شد وبه روز چهلم نوروز هم شاهد جهنده غلتان خواهیم بود .
    دین و اسلام پدری ومادری شما ومن و عزیزیاسین از نو روز به ګرمی استقبال مینماید اما دین وبرداشت طالبانی و سلفی از دین اسلام مخالف برپایی جشن نوروز بود و است .
    چرا من مخالف خوشی مردم ګردیده و درکنار کسانی قرار ګیرم که این جشن باستانی را تحریم مینمایند ؟
    شما بهتر میدانید که درروز عاشورا درکابل چه کربلایی برپا کردند ؟ چند انسان را کشتند و درسه ولایت کشور انتحاری ها به کشتن خود ومردم خون ریختاندند . اینک من درهمین ستون بحث درمورد زیارت ابوالفضل میخوانم که در منطقه مراد خانی قراردارد و نویسنده هم هرکه است ومی باشد و من ازخودم سوال مینمایم که :
    اګر درده روز مردم به زیارت ها و تکیه خانه ها بروند و از ظلم ظالم بنالند و شکوه نمایند و به شکل نمادین از شداد و یزید هم نقد جانانه بنمایند ، من چرا مانع شان باشم ؟
    مګر همین حالا در فغان ستان صد ها یزید و صد ها شداد وجود ندارد و مګر درفغانستان حمام خون برپا نشده است ویک هزار وهفتصد برابر شهدای کربلا در فغان ستان درهمین سی سال واندی به شهادت نرسیده اند ، زخمی نشده اند ، معیوب نګردیده اند ، بیوه ویتیم نشده اند ؟
    ازاینرو من مخالف شدید سلفیسم و طالبانیسم بوده ام ومیباشم و هیچګاه مخالف انسانهای نیستم که جامعه مارا درهرساحه روبنایی و زیر بنایی نقد نموده اند ومینمایند .
    شما بهتر میدانید که حنظله بادغیسی میګفت :
    مهتری ګر بکام شیر در است
    شو خطر کن ز کام شیر بجوی
    یا بزرګی وعز ونعمت وجاه
    یا همچو مردان مرګ رو یا روی

    شما بهتر میدانید که ابن سینا و یا فارابی به چه مشکلاتی دست به ګریبان بود یا ابن رشد و جریان معتزله کلاسیک و معتزله نوین را می بایست برای خوانندګان شناختاند .
    ابن سینا باری ګفته بود :
    با این دوسه نادان که چنان میدانند
    ازجهل که دانای جهان آنان اند
    خر باش که این جماعت از فرط خری
    هرکو نه خر است کافرش میخوانند

    من نمیخواهم باعث ضیاع وقت شما وخوانندګان ګردم . شما ومن وهمه خوانندګان وهرکدام ما تاجایی میدانیم که درفغان ستان چه میګذرد و تیکه داران دین از یکسو در قطر و سعودی و برلین و اسلو چه جلسه هایی با خداوندان سیم وزر دارند و از سوی دیګر چګونه خودرا مدافع دین جلوه داده و از دین باوری مردم برای به اقتدار رسیدن
    و استحکام افکار و ساختار قدرت با ارتجاع فغان ستان ومنطقه در زدوبند اند .
    من نه درکام دین ستیزان خواهم افتید تا چاقوی اماده سلفیسم و طالبانیسم را دسته بدهم ونه در دام نارکو دلار و نه طرفدار ازخود بیګانګی انسانها در قرن بیست ویکم میباشم .
    برداشت من از دین اسلام اینست که :
    لکم دینکم ولی الدین - هرکه رادین خودش
    و تاکید مینمایم که
    لا اکراه فی الدین- دردین جبر وزور نیست
    لا اظلمو و لا تظلمو - نه ظلم بنما و نه بګذار تا برتو ظلم نمایند

    ببینیم که دین ستیزان به مردم فغانستان نزدیک ترخواهند بود یا باقی سمندر ؟
    ببینیم که دین ستیزان راه به کجا خواهند برد و باقی سمندر در کجا ؟
    من به ګفته سعدی باور دارم که میګفت :
    اګر بینی که نا بیناه وچاه است
    ګر خاموش بنشینی ګناه است
    من از رفتن بسوی خطری که هیچ دست آورد ندارد وبجای دوستی مردم – دشمنی مردم به چنین نوع از متفکرین زیاد ترخواهد کرد و برای سالهای دیګر از مردم تجرید شده و در حالت ازخود بیګانګی در کشورهای اروپایی و امریکایی در رنج دایمی خواهند بود ، هشیار باش داده ام وخود شان میدانند که در کدام راه میروند ؟
    این سخن را تاریخ قضاوت خواهد نمود . من منقدین زیادی را میشناسم که از زوایای مختلف درمورد دین نوشته اند و می نویسند ومن تاجایی که توانایی ووقت داشته ام ُ ، در پنجاه سال واندی با قران کریم واحادیث بخاری آشنایی دارم و نقد دیګران را از الازهر تا دیوبندی هم خوانده ام ومیخوانم و ګوشه برداشت من هم در رسانه های دیداری و شنیداری یا نوشتاری تا همین اکنون بازتاب یافته است .
    یار زنده و صحبت باقی

    آنلاین : إعجاز علمی در قرآن

    • سمندر ګرامی!
      شما باو جودیکه سابقهء جپی دارید ومطالعات تان در ساحهء آثار مائو ومارکس ولینین قابل تأمل است ولی یک نکته را فراموش نکنید که شما را هم این کمونیستهای بی دم درجملهء اسلامیستان واخوانی ها حساب میکنند نزد این نطفهء حرامی فقط دو راه وجود دارد یا با ما ویا برضد ما.

      این را کفرمعلن وبواح میګویند که حالت تهاجمی دارد این طایفه شایستهء مناظره ومباحثه را ازنظر اسلام ندارد اینها اولادهای حرامی بورواژزی اند که پدر ګم کرده اند
      تاریخ نشان داده است که درزمان استالین ملعون به هزاران کمونیست دګراندیش ومنتقد به اسالیب مختلف سربه نیست ګردیدند مګر شما کی استید که مورد تائید این آقایون قرار بګیرید یک کلمهء عزیز یاسین برای شما کفایت میکند که شما را بدون مقدمه شتر مرغ خواند
      حال قیاس کنید که اګر دستش بشما برسد باشما جه معامله خواهد کرد.
      من به این باورم کسی که خدا را یعنی همین الله بزرګ وخالق کائننات که محمد بن عبدالله آنرا بحیث معبود برحق به جهانیان معرفی کرده هرکسی که با تمام معجزات آشکار این پیامبر ګرامی بدون داشتن دلیل وبرهانی زیر پرده نقد دین وغیره به معارضه برمیخیزد حرامی است
      یکی ازصفاتی که قرآن به این قوم ارزانی فرموده صفت مستکبر است.
      استکبار یعنی تکبر را خواستن وآرزو نمودن.
      بعداز انقلاب خمینی درایران که تا آن وقت به شیعهء صفوی ګرایش پیدا نکرده بود ومیشد آن را انقلاب علوی دانست آقای خمینی امریکا را استکبار جهانی معرفی کرد
      خمینی درحقیقت این صفت را از قرآن ګرفت وبعداز آن این مقوله وارد ادبیات سیاسی ګردید
      امروز امریکا خودش را ابرقدرت جهان میداند برهرجا که میخواهد حمله میکند هرکی را بخواهد تاپهء تروریست میزند فیصله های که بمذاقش برابر نباشد آن را درسازمان خودساختهء ملل متحد ویتو میکند
      درزمان شوروی سابق کمونیزم نیز یک مستکبر جهانی بیش نبود
      به افغانستان بیجاره حملهء نظامی کرد به ملیونها انسان بیګناه را بخاک وخون کشاند بعدازاینکه شکست خورد باردیګر اینجنګ نا عادلانه را به رقیبش به میراث ګذاشت
      برای یک مسلمان فلسطینی عراقی سوری وافغانی فرق میان این دو ایدیالوژی درجی است؟
      جه خوبی کمونیزم ومارکسیزم لییزم داشت که لبرالیزم غربی وامریکا آنر ندارد وبا برعکس؟
      برای مسلمانانیکه قرنها زیر تسلط این ابرقدرتهای مستکبر جهانی حتی هویتهای ملی خویش را از دست داد اند کمونیزم یا کپیتالیزم جه به ارمغان آورده است؟
      البته این درساحهء عینیات بود؟
      واما درساحهء ذهنیات!
      این آقای عزیز یاسین ورفقای حرامی وی به این فکر اند که قرنها مسلمانها درجهل وبیخبری بسر برده اند. وتاکنون هم ازنظر ایشان مسلمانان انسانهای نورمال وهوشیاریکه به پای خودشان بایستند نیستند.
      به پندار اینها مسلمانها فقط ګله های حیوانی اند که قدرت تعقل وخرد ورزی ومتکی شدن به ذات خودشانرا ندارند پس اول باید این ګله های حیوان را باید آقای عزیز یاسین وامثال شان انسان بسازند آنهارا ازخواب ګران وسنګین شان بیدار سازند.
      روی همین مطلب ایشان شب وروز جان می کنند تا تناقضات آیات قرآن را به زعم باطل شان برای مردم بیان کنند.
      آقای عزیز یاسین!
      این را بدان که خرد ورزی وعلم با اسلام وقرآن ارتباط ناګسستنی دارد. این دین طوریکه بارها نوشته ام دین فطرت های سالم بشراست نه ازفطرت های کثیف وحیوانی که نه مادر می شناسند ونه هم خواهر
      این دینی است که بزرګترین شخصیت های سوسیالیستی جون مصطفی محمود مصری را بسوی خود کشاند و اورا به یکی ازبهترین نظریه پردازان اسلامشناسی مبدل کرد.
      با این دین طرف شدن جز اینکه سبب ایجاد تغیرات اساسی درفکر و روح یک پژوهشګر با وجدان شود دیګر راهی ممکن نیست
      بناء دست ازین ماجراجویی های بی فایده بردار نه خودرا ریشخند بساز ونه هم رفقای حرامی ات را

    • خان شبیر خان ، بیشک که اوغان استی ! بسیار زورت داده که گاهی نامته نوشته میکنی و گاهی هم از درد زیاد نامته فراموش می کنی . طاقت کو که هنوز شروع کار اس یا ایکه شاش شتر بنوش که دوای دردت شوه !! هه هه هه

    • آنچه در ذیل میآید اصلاح نوشته ای یکی از جن گرایان است و لغات رکیک هم از جناب جن گرا است.

      سمندر ګرامی!
      شما باو جودیکه سابقهء جپی دارید ومطالعات تان در ساحهء آثار مائو ومارکس ولینین قابل تأمل است ولی یک نکته را فراموش نکنید که شما را هم این اسلاميست هاي دمدار درجملهء اسلامیستان واخوانی های خود حساب میکنند، نزد این نطفهء حرامی ها فقط دو راه وجود دارد یا با ما ویا برضد ما.

      این را اندیشه خر اسلامیستی محص میګویند که حالت تهاجمی دارد این طایفه شایستهء مناظره ومباحثه را با خردگرایان ندارند اینها اولادهای حرامی ودست پرورده اسلام خرپرور اند که پدر ګم کرده اند.
      تاریخ نشان داده است که درزمان محمد بچه باز ملعون به هزاران انسان های دګراندیش ومنتقد( مانند ابو الحکم ) سربه نیست ګردیدند مګر شما کی استید که مورد تائید این آقایون قرار بګیرید، اگر روزی دست این اسلامیست های کودن و جن گرا به شما برسد، بنام کمونیست سر شما را خواهند برید.
      من به این باورم کسی که خدا را یعنی همین الله عرب وخالق دروغین کائننات که محمد بن عبدالله آنرا بحیث معبود دروغین به جهانیان معرفی کرده هرکسی که با تمام مذخرف و مهمل و تناقض گویی های آشکار این پیامبر دجال و دروغین با داشتن دلیل وبرهانی زیر پرده نقد دین وغیره به معارضه برنیخیزد حرامی است.
      یکی ازصفاتی که قرآن به جن گرایان ارزانی فرموده صفت وحشی گری است.
      وحشیگری یعنی اینکه بهم زدن نظم جهان از طریق تیرور و آدم کشی.
      بعداز انقلاب خمینی گجستک درایران که تا آن وقت به شیعهء صفوی ګرایش پیدا نکرده بود ومیشد آن را انقلاب راستین مردم دانست، آقای خمینی انقلاب عدالت خواهانه مردم ایران را منحریف کرده و چهره کثیف و اسلامیستی خود را به جهانیان معرفی کرد. و هزاران هزار مردم بیگناه ایران به کام مرگ کشاند.
      خمینی درحقیقت این صفت تیروریستی و آدم کشی را از قرآن ګرفت وبعداز آن این مقوله وارد ادبیات سیاسی ګردید
      امروز بخواطر این اسلامیست های کودن امریکا برهرجا که میخواهد حمله میکند هرکی را بخواهد تاپهء تروریست میزند فیصله های که بمذاقش برابر نباشد آن را درسازمان خودساختهء ملل متحد ویتو میکند
      به افغانستان بیجاره هم به خاطر همین اسلامیست های کودن بود که شوروی برای جلوگیری از گسترش اسلام خرپرور در مرز های خودش، حملهء نظامی کرد به ملیونها انسان بیګناه را بخاک وخون کشاند و از افغانستان خارج شد باردیګر اینجنګ نا عادلانه را به رقیبش یعنی آمریکا و اسلامیست های حیوان صفت به میراث ګذاشت.
      برای یک انسان پایبند به حقوق بشر و انسانیت فرق میان دو ایدیالوژی اسلام فاشیستی و فاشیسمی هیتلری در چی است؟
      جه اندیشه های ضد انسانی فاشیسم هیتلری داشت که اسلام این آیین بیابانی و ضد بشری آن را ندارد؟
      برای مسلمانانیکه قرنها زیر تسلط این آیین بیابانی زیسته اند که حتی هویتهای ملی خویش را از دست داد اند اسلام الاغ پرور چه به ارمغان آورده است؟
      البته این درساحهء عینیات بود؟
      واما درساحهء ذهنیات!
      آقای عزیز یاسین ورفقای خرد گرای وی به این فکر اند که قرنها مسلمانها درجهل وبیخبری بسر برده اند. وتاکنون هم ازنظر ایشان مسلمانان انسانهای نورمال وهوشیاریکه به پای خودشان بایستند نیستند.
      به باور اینها مسلمانها فقط ګله های حیوانی اند که قدرت تعقل وخرد ورزی ومتکی شدن به ذات خودشانرا ندارند پس اول باید این ګله های حیوان را باید آقای عزیز یاسین وامثال شان انسان بسازند آنهارا ازخواب ګران وسنګین شان بیدار سازند.
      روی همین مطلب عزیز یاسین و دیگر خردگرایان شب وروز جان می کنند تا تناقضات آیات مانیفیست شیطانی بنام قرآن را برای مردم بیان کنند.

      اسلامیست های از دنیا بیخبر
      این را بدانید که خرد ورزی وعلم با اسلام وقرآن هیچگونه ارتباط ندارد. این دین طوریکه بارها نوشته ام نوع بیماری است مانند طاعون، و باید به گودال تاریخ سپرده شود.فطرت این دین کثیف وحیوانی است که نه مادر می شناسند ونه هم خواهر.
      این دینی است که شخصیت های مانند عمر خیام، رازی، و دیگر اندیشمندان نهصد سال پیش به دروغ بودن آن پی برده بود.
      این دین جز اینکه سبب بدبختی و بیچارگی جامعه شود، هیچگونه تغیرات و بیهبودی به جامعه به ارمغان نیاورده است
      بناء بیایید از این آیین بیابانی و ضد بشری دست بردارید که شاید رستگار شوید و نه خودرا ریشخند بسازید ونه هم رفقای حرامی خود تان را.

      رب العالمین رهگذر

    • آقای نویسنده ی بی نام وبی هویت!
      وقتی نوشته ی بی مفهوم و پرت وپلا گوئی تورا خواندم، به نظرم چنین معلوم شد که گویا کدام آدم مالیخولیائی این مزخرفات را نوشته که نه خودش می فهمد که چی نوشته ونه به سایرین کدام مفهومی را میرساند. وقتی کامنت دیگری را که صورت اصلاح شده ی نوشته ی شما آقای بینام وبی هویت بود خواندم آنگاه ملتفت شدم که آنچه نوشته ی صورت مثله شده ی نوشته ی کسی دیگری است که سرقت نموده ی ودرک نمودم که با یک مسلمانی اصیل مواجه هستم که دارد خصلت ذاتی اسلامی خودرا به نمایش می گذارد وبجز از کلمه ی" شرم باد" برتو نویسنده ی مسلمان بی هویت چیز دیگری ندارم که نثارت کنم.این نکته را نیز باید علاوه بدارم که فقط بی ادبان وقتی چیزیرا مینویسند ازذکر نام خودابا می ورزند. حبیب

    • آقای حبیب!
      آنجه را شما ازقلم من خواندید سرقت ادبی نبود بلکه خواستم جواب آقای بینام را با کلمات خودش بدهم. با این اخوانی باهمین سبک مبارزه باید کرد

    • ajab ! hi Ajab in abdolbaghe az eslam defa mee konad ? hi ajab andar ajab ! bachagak khobee ast-az kofr wa kaferee hayesh ne mee konam tahreer-khodam blala duo gosh am az jalat-me-ab shaneede basham ! ajab we alajab ! abdulbaghee de akher omer eslam aworde ! alajab

  • رهګذر بیخدا جنین فرموده اند:
    ؛؛یکی ازصفاتی که قرآن به جن گرایان ارزانی فرموده صفت وحشی گری است.
    وحشیگری یعنی اینکه بهم زدن نظم جهان از طریق تیرور و آدم کشی؛؛
    اما من بینام این را می پرسم که برای اولین سلاح هستوی را علیه بشریت کی استعمال کرد وهزاران انسان بیګناه را پیروان کدام ایدیالوژی بخاک وخون کشاند؟ امروز پیروان کدام قدرت شیطانی برکشورهای ضعیف حمله نموده ونظم امنیت انسانی را بالای کشورهای ضعیف برهم میزند؟
    بفرمایید با تمام جعلکاری ودشنامزنی های تان اګر ذرهء ازمنطق وخرد انسانی دروجود تان است صادقانه جواب بګویید!

    • استعمال اولین بمب هسته ی
      آقای بینام دین پرست! علل استعمال بمب هسته ی ناشی از تجاوز جاپان به بندر پریل هاربرامریکا بود، نه ملهم از کدام آیدیالوژی. امپراطور جاپان که مردمش مقام نیمه خدای به او قایل بود، به اتکاء نیروی مردمش و اقتصاد قوی و تکنالوژی پیشرفته ی نظامی وبه تبعیت از هیتلر و موسولونی فاشیست در صدد کشور کشائی بود، چنانچه چین را به اشغال در آورد، مردمش را به نحو ظالمانه ی مورد بهره کشی قرارداد. سپس ماشین جنگی جاپان متوجه کشور های شرق دورشد واین ساحه کلاً زیر سلطه ی جاپان در آمد. درصبحگاه 7 دسمبر 1941 جاپان بدون اعلام رسمیی جنگ،با حمله ی غافلگیرانه و بطور بسیار مخفی بزرگترین بندر بحری امریکا بنام پریل هاربر را مورد تهاجم قرارداد، درین تهاجم 353 بال طیاره ی بمباردمان نظامی جاپان شرکت داشت، خسارات جانی ومالی ناشی ازین تعرض بی نهایت سنگین بود، دولت ومردم امریکا در شاک عمومی فرورفتند واین حمله باعث شد که امریکا وارد جنگ جهانی دوم شود.این قانون جنگ است وقتی ضربه زدی منتظر عکس العمل جانب مقابل نیز باش. اگربرداشت شما اینست که ما مدافع متجاوزین وآیدیالوژیهای سلطه گر هستیم، این پندار شما بکلی غلط است. ما مخالف هرگونه آیدیالوژی سیاسی،مذهبی ودینی هستیم ومعتقدیم که معتقدات خواه سیاسی وخواه دینی ومذهبی مانع می شود که انسان خرد وعقل خودرا بکار اندازدوروشن بیندیشد وتحت تاثیر چنین عقیده ی خرد وادراک آدمی از کار می افتد. ونیز باید بدانی که درکلیه کشورهای اروپائی وامریکای شمالی آیدیالوژی مذهبی حاکم نیست، مذهب را در درون کلیسا قفل کرده اند و معتقدین به عیسا وخدایش بدون مزاحمت به دیگران ونیزبا تحمل دیگران درانجا رفته وبه دعا و ذکرونیاز می پردازندو هدف ازین نوشته ها نیز همین است.
      آقای بینام دین پرست! به نحو معترضانه سوال کرده ای که کدام قدرت شیطانی بر کشور های ضعیف حمله نموده و نظم وامنیت انسانی را بر هم می زند. این خودِ کشور های جهان سوم یا بقول شما ضعیف است که زمینۀ تجاوز رابر خود مساعد می سازد، زیرا رهبرانش نالایق، فاسد، بی کفایت وفاقد دانش سیاسی است، یا ازطریق کودتا به قدرت رسیده یا در اثر تقلب یا میراثی به چوکی قدرت تکیه زده ویا هم به کمک وپشتیبانی دولت های بیگانه در رأس امورقرارگرفته اند، که درانصورت ناگزیر باید الویت منافع کشور حامی خودرا درمرکز توجه قراردهند. قانون اساسی که نیاز های متحول مردمش را جواب بگوید ندارند، دموکراسی وجود ندارد واگر وجود هم دارد شکننده است، حکومت خوب و خوب حکومت داری حکم کیمیارادارد، فسادبیداد میکند ، جامعه ی مدنی که رکن اساسی ملت ومردم را تشکیل میدهد قوام نگرفته و پلورالیزم اصلاً در قاموس آنان راه نیافته است.اگر بزعم شما هر کشوری که ضعیف بود مواجه با تهاجم قدرت شیطانی میشود، پس چرا کشور های کوچک اسکاندناوی که جمعیت بر خی از آنان از 5 ـ 6 ملیون تجاوز نمیکند، مورد تعرض قرار نمیگیرند وامروزاین کشور ها از مرفه ترین و پیشرفته ترین کشور های جهان محسوب میشوند، سرانه ی در آمد مردمش حتا از امریکا وکانادا بالاتر است.
      آقای بینام دین پرست! طوریکه دیده میشود در قبال قرآن حساسیت داری هرچند تناقضات قرآن با دلایل منطقی آورده شود، عقیده ی جزمی ات مانع از پذیرفتن آنست وقبول نمیکنی که کلام خدانیست. حال برای یکبار هم که شده تعصب وعقیده ی جزمی ات را در اختیار عقل بگذار وبه کتابهای دینی که زندگی مسلمین را سمت دهی میکند،مراجعه کن وببین که این امامان ، فقها، علامه ها وآیت الله چه نوشته اند وچگونه شمارا استحمار کرده اند. اگر مسلمان سنی هستی آثار زمخشری، مسند احمد بن حنبل یا خلاصه صحاح سته را بزبان مادری ات مطالعه کن ومحتویات آنرادر ترازوی عقل گذاشته موردداوری قرار ده. اگر مسلمان شیعه هستی اصول کافی کلینی، من لایحضرالفقیهه، بحار الانوار، حلیت المتقین علامه محمد باقر مجلسی ونیز توضیح المسایل های آیت الله ها را بخوان وببین که این حضرات چه چیزی را بخورد تان داده است، که اگر آنرا به شاگرد صنف چهار امروزی بخوانیم خواهند گفت : " چه جوکی!" تا وقتی این کتابهای مسموم وفاقد علمی از حیات مردم بیرون نشودودر موزیم ها نگهداری نگردد، وطبقه ی روحانیت قشری سلب صلاحیت نشود، مردم روی خوشی، نشاط وترقی وتحول را نخواهند دید. همین یکی دوروز قبل ملای بنام زین العابدین در مورد نوروز می گفت که: نوروز عقیده ی اسلامی نیست، عقیده ی زردشتی است و ازدوران جمشید بیاد گار مانده تجلیل آن حرام است،مردم چرا درین روز لباس نو می پوشند شادی وخوشی میکنند. اگر کمی به این طبقه ی طفیلی میدان داده شود با استناد به کتب فوق چنان فتواها ی صادر و زمینه ی تطبیق آنرا فراهم نمایند که قانون " احوال شخصیه ی شیعه" و فتوای جدید شورای علما در مورد زنان را" بیامرزی" خواهیدگفت. با احترام نظام

    • نظام جان حرامی!
      ببین که من ګفته بودم که کمونیستها نسل حرامی جامعهء بورژوازی اند خودت را این را ثابت کردی که تو یک حرامی تشریف داری، زیرا خیلی خوب در دفاع از پدر غیر شرعی ات یعنی همان امپریالیزمی که تا دیروز باداران کمونیست تو آنرا امپریالیزم جهان خوار صدا میزد بدفاع برخاسته ایی. تا آنجا پیش رفته ایی که نوشته ایی استعمال اولین بم هسته ایی ملهم ازکدام ایدیالوژی سیاسی نبوده است؟
      حرامی جان!
      آیا ایدیالوژی سلطه جویی وسیطره جویی آشکاریکه تا همین اکنون ازطرف باداران قصرسفید تو برعلیه کشورهای ضعیف اعمال میشود نزد تو ایدیالوژی نیست؟
      مګر فکر کرده ایی که ساختار جیو پولیتکی امریکا فاقد ایالوژی است؟
      بح بح!
      تو شاید از امریکا فقط همین سخنان جرب ونرم باراک اوبا را درپرده های تلویزیون دیده ایی که ترا مست ساخته است که برای اولین بار بعداز قرنها تحمل رنج وبدبختی یک سیاه پوست به قصر سفید راه پیدا کرده است واقعا که علاوه بر حرامی بودن که احمق نیز تشریف داری!

      ببین! من باتو بحث قرآنی نمیکنم زیرا تو نه بازبان قرآن آشنا هستی ونه هم دارای کدام وجدان سالم انسانی میباشی من با تو ازخلال همین جملات پراګندهء خودت با توبحث میکنم.
      من ازجاپانی ها و افکار عظمت طلبانهء آنان نیز دفاع نمیکنم زیرا آنها نیز نه پیرو اسلام بودند ونه از قرآن ودساتیر انسان ساز اسلام چیزی درکله داشتند.

      آنها نیز مانند تو ګمراه بودند که بخدا بودن پادشاهان خویش باورمند بودند، ګمراهی بالای ګمراهی! اما اسلام ادعای رسالت و داعیه داری نجات بشریت را ازین هلاکتها دارد. این دین تنها درحوزهء یک سلسله احکام ومسایل عبادی خلاصه نمیشود، اسلام برنامه دارد، اسلام طرح نجات بخش برای کافهء بشریت دارد. منظورمن ازتمام پیامهای سابقه وحالیه ام این است که باید به تناقضات جامعهء بشری وافکار واندیشه های که درظاهر خودشان را حامی بشریت میدانند به آنها پرداخته شود تا معلوم میشود که مثلا کمونیزم برای بشریت جه ارمغانی ببار خواهد آورد؟ بی دینی ولاقیدیت نتیجه اش بکجا منتهی میشود؟
      از اولین نظام ایدیالوژیک براساس آموزه های مارکس ولینین دراتحاد شوروی واروپای شرقی چه چیز را بشریت آموخته است؟ آیا دوباره باید به همان قهقرا رجعت داده شویم؟ آیا این خودش برګشت به قهقرا وارتجاع نیست؟
      منظور من این بود که این ایدیالوژیهای شیطانی غیر اسلامی چه کمونیزم چه مارکسیزم چه داروینزم چه امپریالیزم جهان خوار ومستکبر کنونی این ها برای شما جهان ایده آلی ننه جانت را اعمار نمیکنند. زیرا درآنها هر وقتیکه منافع اقتصادی وحیوانی شان به مخاطره بیفتند همان روزی را بالای انسانها می آورند که بالای مردمان هیروشیما وناګاساکی آوردند. که حتی تاثیرات بد آن آن بم های هستوی حتی تا امروز هم مشهود وملموس است. لطفا به آمار وارقام زاد ولدهای ناقص که درجاپان سالانه بوقوع می پیوندند یک بار مراجعه کن ای انسان بی عاطفه حرامی !
      تو ازکتابهای اسلامی نام برده ایی وبمن توصیه کرده ایی که من آنها را به زبان فارسی مطالعه کنم
      جانم!
      من آنها را به زبان اصلی خودشان همین اکنون مطالعه میکنم تو فقط نامهای آن کتب شنیده ایی اما من به اصل سرجشمهء آن در ارتباط هستم.
      هرجیزیکه خلاف عقل وخرد باشد آن را نمی پذیرم هرجیزیکه با عقل وخرد برابر باشد آن را می پذیرم من دین خویش را با بصیرت وآګاهی کامل قبول کرده ام
      آنجا که قرآن ازقول یوسف نبی میفرماید
      علی بصیره انا ومن اتبعنی
      ما با بینایی کامل این دین حنیف را پذیرفته ایم. مشکل ما وشما درهمین نکته قرار دارد که تو از قرآن ما جیزی نمی فهمی ولی ما ازماتریالیزم دیالکتیک شما میدانیم
      ازمارکس وانګلیس میدانیم ازداروین وفلسفه تکاملی اش میدانیم. از اندیشه های عظمت طلبانهء امپریالیستها میدانیم ازتاریخ جنګهای اروپا واقف هستیم. ولی شما از قرآن ما فقط آنجه را می بینید که الایاری وملازاده بشما میګوید یا خمینی برای تان ګفته است. تعدادی هم مثل شما کورکورانه آن اندیشه ها را پذیرفته اند وتعدادی هم مانند شما کورکورانه آنرا رد میکنند درکوری وجهالت فرق میان تو وآنها نمی بینم.
      من زمانیکه مدعی استم که دین اسلام مطابق فطرت سلیم بشری است این سخن نه ګزافه است ونه هم دروغ.
      فطرت یعنی چه؟
      یعنی اینکه شما یک انسانیکه ازحیث روحی وروانی وجسمی دارای سلامت عقل وبینش باشد این دین را مطابق خواسته های خودش می یابد
      خرد ورزی وعقل ګرایی بخشی ازدین است که یک مسلمان مومن ومعتقد به آن مامور ګردیده است.
      ان فی خلق السماوات والارص واختلاف اللیل والنهار لایات لاولی الالباب
      الدین یذکرون الله قیاما وقعود وعلی جنوبهم ویتفکرون فی خلق السماوات والارص ربنا ماخلفت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار
      به تحقیق در آفرینش آسمانها وزمین نشانه های قدرت برای صاحبان خرد آشکار است
      آنانیکه خدا را درهرحالتی جه ایستاده وچه نشسته وچه هم پهلو یادمیکنند ودربارهء این آفرینش به تفکر می پردازند وبعد میګویند ای پروردګار ما بدرستی که این آفرینش را عبث خلق نکرده ایی پاکی مطلق مخصوص تو است مارا ازعذاب آتش نجات ده
      به امید ره یابی همه کفار کینه توز افغانستان جه آتش پرست وجه کمونیست وجه مسیحی شده وچه مشرک وچه ملحد وچه منافق ترسو وجبون

    • آقای قرآن یار!
      از ورای نوشته ات معلوم میشود که براستی " مسلمان واقعی " هستی، اگر کسی درست درک کرده نتواند، از فحاشی او میتوان پی برد که او یک مسلمان است. نمیخواستم که مانند خودت قلمم را به فحاشی آلوده سازم ولی با مراجعه به قرآن که فرموده چشم بمقابل چشم ، من نیز با معذرت تورا با لقب "حرامی قرآنی" یادمیکنم. این عنوان بر گرفته از قرآن است که میفرماید" ما انسانرا از یک نفس واحد خلق کردیم" بدینترتیب که پسران ودختران آدم وحوا باهم سکس کردند و نتیجه ی این سکس برادری وخواهری، شما حرامیان قرآنی هستید.
      آقای حرامی قرآنی! من از امپریالیزم دفاع نکرده ام وابداً دفاع نمی کنم بلکه مخالف هرگونه آیدیالوژی ضد انسانی هستم. در کامنت گذشته صرف به تاریخچه ی استعمال بمب هسته ای روشنی مختصر انداختم که امپراطور جاپان که مقام نیمه خدائی بخود قایل بود و بلند پروازی سلطه ی جهانی را در سر می پروراند به حمله ی غافلگیرانه مبادرت ورزید که این یک حقیقت مسلم است واگر جانب مقابل ضعیف می بود سلطه گری جاپان تحقق می یافت، ونیزاین اصل مسلم است که جامعه تاوان رهبری بد ونالایق را پرداخته ومی پردازد . حمله ی غافلگیرانه ی جاپان با حمله ی غافلگیرانه ی پیامبر نازنین اسلام به خیبر که غازیان اسلام سحر گاهان چون صاعقه بر سر خیبریان که آنها تازه از خواب سحری بیدار شده بودند، فرود آمد. ازین فتح بزرگ بنا به فرموده ی قرآن غنائیم بیشمار اسلامی منجمله زنان بیچاره وبی پناه نصیب غازیان اسلام گردید. بنیان گذار بزرگ اسلام نیز عطش شهوانی وتنوع طلبی خودرا با تصاحب زن یکی از روسای یهودی خیبر آنهم بین را ونرسیدن به مدینه فرونشاند. درد آور تر از همه اینکه شوهر بخت بر گشته ی این زن را پیش رویش شکنجه کرد تا محل اختفای گنج خودرا بگوید و پس ازینکه به گنج او دست یافت خود اورانیز بقتل رساند. اگر یهودی های خیبر قدرت میداشتند ویا بعداً به قدرت میرسیدند خواه نا خواه به عمل با المثل دست میزدند و این وحشی گری وبربریت را با وحشی گری وبربریت تلافی میکردند واین اصل مسلم جنگ است.( کارنامه های تاریخی دینی اسلام نازنین را بعداً تاریخ وار نقل خواهم کرد.)
      وقتی غازیان اسلام به کشور متمدن و پهناور ایران حمله کردند در بسیاری موقع که دفاع از مردم دیده می شد، سرداران غازی اسلام قسم یاد میکردند که بحدی خون این مردم را جاری خواهند کرد تا از خون آنان آسیاب بگردد، گندم را آرد کند وازان آرد نان پخته کند وبخورد ودر چندین شهر چنین نیز کردند. آیا این اعمال امپراطوری اسلامی با استعمال بمب هسته ی امپریالیزم برابری نمی کند؟ یا شما آنرا جنگ مقدس مینامید وبجز خون شما خون بقیه مردم حلال است؟
      آقای حرامی قرآنی! ازتاریخ عمل دین خود فرار نکن، دین الا یاری و ملا زاده دین حقیقی اسلام ناب محمدی است وتمسک هردوی ایشان نیز قرآن وحدیث است، در واقع هردو ماهیت ومبادی ضد انسانی دین مبین اسلام را به انظار جهانیان می کشد، فح و دشنام به فِرق یکدیگر نیز بر گرفته از قرآن این سند اساسی و مقدس مسلمین وحدیث وفرمایشات دینی اولوالامران واوصیای پاک اسلام است.
      اهمیت یک اثر، یک آیدیالوژی ویک مکتب در پی آمد ، نتیجه ومیراث آنست، میراث اسلام در طی این 14 قرن چه بوده است؟ تعصب، جهل، فقر، بیسوادی، سنگسار، اعدام، دست وپابریدن،گردن زدن وذبح انسان با نعره ی تکبیر. در حقیقت کار نامه های این دین به حدی وحشتناک، زشت وبقدری سیاه است که هیچ آبروی برای اسلام ربانی باقی نمی گذارد. اما در عرصه ی پیروانش ودرین عصر اجتماعی پیشرو اگر کوچکترین انتقاد یا حتا سوالی ازدین داران شود، اورا محارب با خدا،ملحد، زندیق، کافر، مرتد ومهدورالدم اعلام داشته ودستور قتل او صادر میشود. بدینقرار ازشما هیچ گله و شکایتی نیست.

    • نظام بی نظم!
      مراد ازکاربرد اصطلاحات فحش وناسزاګویی این بود که برایت بفهمانم که فحش دادن وناسزا ګفتن درفضای آزاد کابل پرس? آسان ترین چیزیست که هرکسی قادر به اجرای آن میباشد.
      بهمان ترتیبی که هم مکتب دیګرت را بنام مزاری نیز با اسناد وشواهد فهماندم که ګپ ازچی قرار است وحالا سوراخ می پالد وبحث را از اسلام وارد مسایل قومی ساخته است که با اصل عناوین این مقاله هم سر نمیخورد.
      برای من فرق نمی کند که توخودت عزیز یاسین هستی یا جعفر رضایی ویا کدام دیوث دیګر مهم سبک نوشته ات وتراوش افکار مالیخولیایی وعقب مانده ات میباشد که حتی حالا نیز چنان زیر تاثیر احساسات چنګیزی ات قرار ګرفته ایی که نزدیک است بکفی!
      جانم!
      من ازتاریخ اسلام منکر نیستم بلکه به آن مباهات می ورزم واحکام جزیه وکنیز ګرفتن وجهاد را علیه کفر والحاد ودشمنان حق وحقیقت همین حالا نیز برخویش وبر مسلمانان واجب میدانم.
      مثلا اګر خودت را دریک جامعهء مسلمان باهمین افکار وعقاید بیابم دقیقا همان کاری را میکنم که پیامبر بزرګوارم علیه دشمنانش درعصر نبوت کرده است.

      من مانند خودت هزار چهره نیستم که ازبخشی ازکارهای خوب پیامبررا تجلیل کنم وبربخش دیګری اعتراض نمایم. ازامریکا غیر مستقیم دفاع کنم ولی سایت کمونیستهای عصر جدید را هم بستایم.
      ازنظر من وبه باور من، دین اسلام وپیامبر آن یک تنه واز درون لایه های پاینی جامعه اش قد براشت صادقانه وصریح پیام توحید ویګانه پرستی را درجزیره عرب بر افراشت ومدعی شد که های مردم!
      این دین برحق خداست شمارا به یګانګی ویکتاپرستی فرا میخوانم، ازپرستش خدایان خودساختهء تان وازشرک کفر شمارا بیم میدهم.
      کیها دربرابر این ندای بر حق انسانی قرار ګرفتند طبعا انسانهای ازطینت جناب عالی خودت وجد بزرګوارت چنګیز. آنانیکه میخواستند صدای حق وروزنهء روشنی را درهمان ابتدایی ترین روزهای پیدایش آن نیست ونابود کنند آنها زبانی جز شمشیر را برسمیت نمی شناختند. وحالا هم نمی شناسند.
      خودت ازخودت بپرس درصورت موجودیت تو ویافتن تو دریک جامعهء اسلامی باید با تو چی برخورد شود؟ آیا پیامهای تاکنون بنام نظام درین صفحه درج کرده ایی ذرهء از آداب واخلاق وعفت کلام درآن رعایت شده است؟ پس ترحم وشفقت را تو خودت اګر مسلمان می بودی ویاهم غیر مسلمان با انصاف می بودی درمقابل کی انتظار داشتی وداری؟
      درمقابل کسی که با لطایف الحیل درپی ازبردن تو است چګونه باید برخورد نمود؟
      تو کی که کابل پرس بیچاره را این قدر وسیلهء عقده ګشایی خویش قرار داده ایی اګر قدرت سیاسی ونظامی در دست خودت بیفتد با مسلمانان چه برخوردی میداشته باشی؟
      واضح است! اول اینکه شما مسلمانها را همه ګله های حیوان بشمار می آورید وهمهء آنها شایستهء نابودی میدانید زیرا همهء آنها تخدیر شده ګان اند که یا باید مورد مداوا قرار ګیرند ویا نابود شوند. چنانچه پیامبر بزرګوارت کارل مارکس فرموده اند: دین افیون ملت هاست. افیون یعنی چه؟ یعنی مخدر تخدیر کننده پوشانندهء عقل وخرد. خودت با درنظرداشت این تعلیمات بزرګوارانهء پیامبرت مارکس چه راه حلی برای بخش بزرګی از بشریتی که اکنون بحیث یک واقعیت زنده بنام مسلمان زیست می نمایند وازکران تا کران جهان اسلام صدای الله اکبر بلند است درچانته داری؟
      همان راه حل چنګیزی ؟ استالینستی؟ مايووستی؟ هتلری؟ پولپتی درکمبودیا؟ کدام یک؟
      جد بزرګوارت چنګیز با مسلمانان چه کرد؟
      وبعد چه به ارمغان آورد؟ جز اینکه احفاد واولادش بار دیګر به این دین ګرویدند استحالهء اجتماع شدند ودین اسلامر پذیرفتند. اګر اسلام امپراطوری فارس وروم را ازبین برد درمقابل، انسانیت وشرافت وعدل وداد را به بشریت ارمغان آورد وانسان را از ذلت وپرسش پادشاهان وامپراطوران رهانید وتوده های بشری آن را با جبین ګشاده پذیرا شدند. تو چه داری؟
      برای یک لحظهء کوتاه فرض کن که مردم دین اسلامرا وقرآن را یکسره رد کنند راه حل پیشنهادی تو برای بشریت چیست؟
      بناء خیلی خودت را زحمت نده!
      من درهمان اولین پیامهای خویش نوشته ام که سایت کابل محل مناظره نیست. اینجا به شکل داوطلبانه هرکی خواست هرنکته ای را جالب وقشنګ دید ودرآن معلومات داشت آنرا می نویسد که من وتو عزیزیاسین ومزاری ازین امر هم مستثنی نیستیم.
      شماها که از مناظره رویاروی بدلیل ترس تان ازطالبان وعملیات انتحاری دارید. چګونه میشود مناظره نمود؟

      مناظره باکی؟ درچه موضوعی؟ چرا ؟ چه کسانی باید داوری کنند؟

      ولی من این موضوع درپیام قبلی ام نوشته ام که شما وعزیز یاسین ازطالبان ترس ندارید بلکه از اجتماع که درآن زنده ګی میکنید از آن ترس دارید زیرا عقاید کفر والحاد با سرشت وطینت مردم افغانستان چه شیعه وسنی سازګار نیست تو وعزیز یاسین هرګز قادر به افشای هویت تان نخواهی شد ونمی شوید واین ازبرکت همان جهاد مبارک مسلمانان است که ترس ورعب آن برقلوب وعقول شما هنوز هم وجود دارد واین جای خوشی ومسرت است.

    • قرآنیار(شبیرکاکر)، اینکه بقول شما که بمب هستوی (هسته ای) به کاربرد یا نبرد، مربوط به تاریخ گذشته است و تآثیر به زندگی امروز من و شما ندارد. کسی اینجا مدافع امریکا و غرب هم نیست. بحث بر سر دشواری ها و ناهنجاری‌های جامعه امروز من و شما است. از آنجایکه اسلام با قوانین عقب مانده خود سد راه پیشرفت جامعه شده است و از آموزه های فاشیسم اسلامی قانون تعیین می‌کنند و آیین ضد بشری اسلام بر مقدرات زندگی مردم حاکم است، دوستان خرد گرا ناچار اند این طاعون آدمی را نقد کنند. اگر اسلام شما ادعای حقیقت نکرده بود و در حوزه باورهای شخصی کسان قرار داشت، کسی کار به کاری اسلام نداشت. فکر می‌کنید عزیز یاسین و یا هر انسان اندیشمند دیگر بیکار اند که ذهن خود را خراب کنند که مثلا هزار و چهارصد سال پیش یک انسان مشنگ مثل محمد چه غلطی کرده؟

      اسلام هم یک نوع بیماری روانی است همانند بقیه ادیان، مانند موش پرستی، و تا زمانیکه در حوزه شخصی کسان باشد محترم است!

      فکر نکن با بکارگیری واژه های زشت می‌توانید دوستان خرد گرا را وادار به خاموشی کنید. اگر من به شما بگویم محمد از پدر پدر مفعول تشریف داشتند و خود جناب عالی فرزند یکی مفعولین افغانستان تشریف دارید، چیزی را ثابت نکردم، جز چند تا سخن مزخرف و بیهوده نوشتم، همین!

      و در پیام برای دوست بنام نظام چیز های در باره خرد نوشته‌اید.

      قرانیار( شبیرکاکر) می‌نویسد: «خرد ورزی وعقل ګرایی بخشی ازدین است که یک مسلمان مومن ومعتقد به آن مامور ګردیده است»

      بیخود است، اسلام تشویق به خرد گریزی می‌کند، نه خردگرایی! پشتوانه ای خردگرایی استدلال‌های عقلی است. استدلال عقلی (علمی) استدلال‌های است که قابل اثبات باشند. برای نمونه: مسلمین را باور بر این است که اجنه وجود دارد، چون از دید استدلال‌های عقلی (علمی) اجنه قابل اثبات نیست، این در تقابل با خردورزی و خرد گرایی قرار می‌گیرد. باور به اجنه یعنی گریز از خرد تندرست آدمی!

    • قرانیار بچیم عجب گه میخوری !!! تو زمانی که با دشمنان خود میخواهی کار محمد را انجام دهی پس دیگران نیز حق بده که در دهان تو و پیامبرانت بشاشند!!!

    • آقای قرآن یار
      درتمام نوشته ها شما به قدر کافی از لغت حرامی کار گرفته اید آیا معنی حرامی را میدانید ؟
      حرامی به کسی گفته می شود که مادر وپدرش بدون مراسم اسلامی یعنی بدون نکاح با هم آمیزش کرده باشند وطفلی که متولد میشود حرامی است در صورتیکه این دو مادر وپدر بعداً همراه یک دیگر نکاح شرعی هم بکنند ار نگاه دین اسلام به آن طقل حرامی خطاب می شود ویا اگر زنی از مرد بیگانه در اثر کار های خلاف اخلاق عمومی و یا بخاطر پول حامله شد این طفل بدون پدر هم حرامی است که معمولاً مادر هم این طفل را از خود دور می سازد اطفال بدون پدر و مادر در جامعه ما بصورت کلی حرامی خطاب می گردنند
      آقای قرآنیار گاهی به فکر تان هم خطور کرده است که پدر ومادر حضرت محمد مصطفی سرور عالمیان هم نکاح اسلامی نکرده اند واز نگاه اسلام عزیز حضرت محمد مصطفی هم حرامی است زیرا مادر وپدر شان بت پرست بودند
      شما فعلاً به فکر خود شوید تا کسی مثل شما خودت را امت حرامی صدا نکند

  • درنوشته های یک یا دوتن از کامنت دهنده گان اضافه تر کلمه دین ستیزی بکار رفته است اگر دقیق متوجه شویم در حقیقت این دین اسلام است که است که با انسانها در ستیز است .این دین عادل اسلام است که با ایه های دقیق وغیر قابل انکار تفاوت میان انسانها قایل است مرد ها را اصل وزنها فرع قرارداده اند این دین است که برای مرد ها اجازه تعدد زوجات را داده است ویک مرد میتواند تا چهار زن را در عقد نکاح حود در اورند. این دین است که بر شخصیت انسانها تعرض مینماید که تا ریش های شان را نتراشند ونماز را بطور تحمیلی پنج وقت ادا نمایند وباید روزه بیگیرند و انسانها را مجبور به خواندن کلمه شهادت نمایند و بمن شخصان وجدانم اجازه نمیدهد که چیزی نا دیده در مورداش شهادت بدهیم که محمد رسول خدا است اگر طبق فرموده مسلمانان یکنیم میلیارد ادم اور قبول دارند پنج ونیم میلیارد انسان دیگری به او هیچ ارزش قایل نیستند . انکار کردن ازین نوع بی عدالتی دینی ومذهبی من فکر میکنم که کار شایسته هیچ فرد با سواد نخوهند بود . هیچ کسی بخاطر خلقت خود برا خدا کدام ورقه در خواستی نداده است که انها را مجبور ومکلف به اجرای به عبادت خود مینمایند وبه سپردن شمشیر بدست پیروان خود هر انکسی که ازان اوامر تمرد ورزند سر شانرا از تنش جدا کنند. ا
    اقایان عزیز یاسین نبیل مزاری نظام وسایر دوستان !
    شماها باین نوشته های تان خدمات قابل قدری را انجام میدهید موفق باشید.

  • بادرود به همة هم میهنانکه در سرتا سر این گیتی زندگی دارند
    هفت شهر عشق را عطار گشت
    ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم

    من با این مقاله موافقم. که موی لای درزش نمیرود.

    آنلاین : خرد در چکامه

  • مطالعه این کتاب را به هموطنان گرامی توصیه مینمایم.
    http://www.ariaye.com/etlaat/i...

    • غیب دانی ناکار آمد
      آقای قرآنیار! بگمانم غیب دانی ات را کثافات اسلامی چرکین ساخته ودرست نمی تواند با عالم بالا ار تباط بر قرار کند و جلو خبر گزاری اجنه های قرآنی وابلیس را هم ماهواره های علمی سد کرده ، ازینر ونمی توانی با اجنه ها وابلیس کتاب مقدست ارتباط بر قرا رکنی و از آنها معلومات بخواهی که آیا این نظام بی نظم همان عزیز یاسین یا جعفر رضائی یا کدام (... است) این نوع فحش مخصوص مسلمانان واقعی است لذا مرا از ذکر با لمثل آن معذور فرما ویاهم کدام نبیره ی چنگیز است. بنده نه عزیز یاسین هستم نه جعفر رضائی ونه هم ذات چنگیزی دارم. به این تهمتت چه بگویم، اگر مسلمان نبودی بدون دلیل ومدرک اتهام نمی بستی، چون مسلمان واقعی هستی لذا معاف هستی هرچه در چتل دانی ات ذخیره داری بیرون بینداز، من ابداًنه ناراحت میشوم ونه هم از تو گله مند. فقط به این تذکر بسنده میکنم که در علم اخلاق اسلامی مقوله ی است که میگوید عالم اول باید انسان شود بعداً عالم، پناه بر خدا از کسیکه اولاً عالم شود بعد انسان.
      آقای قرآنیار! ازینکه جد مرا چنگیز گفته ای وهم از خون خوارگی چنگیز یاد کردی، باید خاطر جناب عالی را مستحضر بسازم که من نژاد چنگیزی ندارم، لطفاً تهمتت را پس بگیر. اما علل وموجبه ی تهاجم چنگیز هم ناشی ازدستور قرآنی مسلمین بود، بدین قرار که چنگیز جهت تبادله ی داد وستد تجارتی بین کشور خود وممالک اسلامی یک قافله ی تجارتی بسیار بزرگی را مشتمل بر چهار هزارنفر بازرگان وتجار بدربار خوارزم شاه پاد شاه بخارا و مناطق تحت سلطه ی او فرستاد. به فرمان پاد شاه اسلامی یعنی خوارزم شاه تاجران وبازرگانان چنگیز بیرحمانه سربریده شدند واموال تجارتی ایشان مشمول غنیمت اسلامی گردید. در بدل این عمل حیوانی وخونخوارگی مسلمانان( البته تاآنهنگام چنگیز از کارنامه های بزرگ اسلام که از طرف حضرت محمد به عنوان اصل مسلم اسلامی در قرآن گنجانیده شده بود اطلاع نداشت) چنگیز قسم یاد کرد تا جهان را از لوث اسلام پاک نسازد شمشیر در نیام نگذارد. همانطوریکه قبلاً خدمت محترم معروض داشتم هر عمل از خود عکس العملی دارد، یا بگفته ی عامیانه نزن به انگشت که می زند به مشت یا هرکه باد کاشت طوفان درو خواهد کرد.
      اینکه فرموده ای امروز از چهار گوشه ی جهان صدای الله اکبر بلند است، باور کن مو بر اندامم راست شد، زیرا پیش چشمم ذبح وسر بریدن انسانهای بیدفاع وگوسفند وار و صدای الله اکبر تجسم یافت، وباور کن که هنگام نوشتن این سطور دستم میلرزیدودر عالم خیال منظره ی گودال کندن مدینه و سربریدن یهودی های امان خاسته وتسلیم شده ی مدینه واهل کتاب را بخاطر آوردم که ذبح وسربرین آنان توسط مجاهدین شمشیر زن اسلام از صبحگاهان شروع وتا پاسی از شب ادامه یافت و زنان وفرزندانش با چشم اشکبار گاهی بسوی سر برین بستگانش وگاهی بسوی پیغمبر رحمت مینگریستند تا مگردریای رحم وعطوفت مبارک بجوش آمده و قلم عفوبرجرم ناکرده ی بقیه بستگانش کشیده وخود آنان را از تجاز جنسی مجاهدین شهوت ران اسلام در امان نگهدارد. لذا مغز و اعصابم به من نهیب زد که ای ساده بخاطر ذبح کفار، ملحد، مفسد فی الارض وبیدین احساساتی نشو رسول مقبول خون این طبقه را مباح اعلام داشته ومال ایشان را حلال، و این ذبح ها وتکبیر های پر شور وجذبه دار اسلامی تا آنگاهی ادامه دارد که در این دین مبین اصلاحات نیاید و مطابق تعاملات زمان تلطیف نشود وجنبه های وحشی گری اش زدوده نشود. لذا با نوشته وداع و پدرود گفتم وموضوع را در معرض قضاوت خوانندگان سایت می گذارم. نظام

    • یار قرآن باش و قرآن یار تو
      تا شود نسل جوان بیزار تو
      نسل نو را کی توان قانع نمود
      با حدیث و آیت و اسفار تو
      عزیز یاسین

      آقای قرآنیار ! قبل از همه به گونه یی بسیار دوستانه ودلسوزانه به شما پیشنهاد مینمایم تا نام مستعارتان را به جای ( قرآنیار) که از نظر آهنگ و ایقاع چندان خوش آیند نیست ، بهتر است ( فرقانیار ) بگذارید تا هم آبرومندانه تر و آهنگینتر شود و هم در معنی آن تغییری رو نما نگردد آبرو مندانه تر به این سبب که برای قرآن واقعا دیگر آب و آبرویی باقی نمانده است و با گذشت هر روزعیبها ونارسایی هایش نمایان و نمایانتر شده میرود...بازهم اختیار با شماست و این صرف یک پیشنهاد دلسوزانه بود و بس !..
      واما در مورد کامندهای شما که مملواخلاقیات و مصطلحات و واژه های ناب اسلامی است باید عرض شود که من نه تنها از خواندن آن متأثر و بر آشفته نشده و نخواهم شد بلکه برعکس خوشحالم از اینکه توانسته ام توجه و اهتمام شمارا به قضایایی که تا کنون مطرح نموده و در آینده میخواهم مطرح نمایم ، جلب نموده وشمارا به ساحۀ بحث و گفتمان بکشانم. من همانگونه که در پایان این مقاله و در مقدمۀ هریک از بخشهای هفتگانۀ « خطاها و تناقضات قرآن » که تا حالا در سایت کابل پرس? به نشر رسیده است ، نوشته ام ، به شما و امثال شما و پیشوایان نامدار شما پیشنهاد کرده ام که مقالات و نوشته هایم را نقدنمایند و بامن کتباً به بحث و مناظر پرداخته از عقائد و باورها وارزشهای دینی خویش به دفاع برخیزند مگر متأسفانه تا اکنون به جز جناب مولوی صاحب خُبَیب خان سادات و شخص شخیص شماکه هردویتان در بی ادبی و فحاشی بی جوره بوده و دست هربی ادب و زشتگوی دیگری را از پشت بسته و به جای پرداختن به بحث و گفتمان مؤدبانه و متمدنانه ، به فحاشی و ناسزا گویی پناه برده اید ، کس دیگری جرأت نکرده است تا بامن کتباً به مناظره و مکاتبه بپردازد . در اینجا میخواهم یاد آور شوم که حساب آقای باقی سمندر که ضمن تبصره های خویش بر من خورده گرفته وبه اصطلاح نِق نِق کرده است کاملاً از حساب شما و آقای سادات ودیگر همفکرانتان جداست زیرا اواز اسلام ناب محمدی اطلاع چندانی نداشته و ارزشهای و باور های خیرخواهانۀ خودش و احساسات توده های مردم را با اسلام عزیز عوضی گرفته وبه اتکاء برآن بالای من تاخته است که عنقریب ضمن نامه یی ایشان را به سوی آشنایی با حقایق تکان دهندۀ اسلام اصیل و ناب محمدی رهنمون خواهم شد ... من در پاسخ به یک نامۀ بی حرمتانۀ آقای سادات چیزهایی نوشته وبرایش فرستاده ام که میشودبا برخی از جمله های آن شمارا نیز مخاطب قرارداد ، و ان اینکه :

      « هرچند ازرش آنرا نداری که با فرستادن درود برایت باب سخن را بگشایم ولی من به تأسی از اخلاقیات متعلق به خط فکری وباورهایی که دارم و به آن سخت میبالم برایت سلام فرستاده خاطر نشان میسازم که متأسفانه شما مسلمانتر از آن بودید که من تصور میکردم.
      واما درمورد پاسخ بی حرمتانه و بی ادبانه یی که فرستاده اید باید بگویم که از موجوداتی چون شما توقعی بیشترازآن هم نمیتوان داشت شما که در مکتب جهالت وفحاشی و گردن بریدن وسنگسارونفرت انگیزی میان انسانها وزورگویی وقلدری وتهدید و إرعاب وترورو فتنه گری و مزدور منشی و تقیه و متعه و زن ستیزی و کودک آزاری و غیره وغیره که دریک کلام همان« اسلام ناب محمدی » باشد تربیه یافته اید با ید با چنین لهجه یی صحبت نمایید.»

      بلی جناب قرآنیار! شما همچو مو جوداتی هستید ! و چون حرف حسابی و منطقی برای گفتن ندارید به فحاشی و بی ادبی و ناسزا گویی پناه میبرید ... سخن را به درازا نکشانده یک بار دیگر به شما و از طریق شما به همه مدافعین راستین اسلام ناب محمدی أعم از شیعیان و سنیان به آواز بلند پیشنهاد مینمایم که تادیر نشده قلمهای خویش رابرداشته ازباورها و ارزشهای دینی خود که اینجانب عزیز یاسین ودیگر آزادیخواهان و برابری طلبان در افغانستا ن و سائر نقاط جهان آنرا بیرحمانه مورد نقد قرار داده ایم ودر آینده نیزبه این کار شرافتمندانه إدامه خواهیم داد به دفاع برخیزند تا در پرتو مناظره ها و مکاتبات ما اذهان روشفکرانی چون جناب آقای باقی سمندر نیز روشن گردد .
      خرد و منطق یارو یاورتان باد
      عزیز یاسین

  • بنده تحصیلات عالی از انگلستان دارم و در حال حاضر استاد دانشگاه می باشم. نمی دانم این افراد بی سواد چگونه اینقدر علاقه دارند که ژست علمی به خودشان بگیرند و در مورد اعجاز علمی قرآن اظهار نظر کنند. به قول دکتر شریعتی اگر پیشرفت علمی حاصل شده به تو چه؟ تو چه کاره ای که در مورد علم اظهار نظر کنی. اگر ایمان نداری چرا سعی می کنی عقده ات را با ژست علمی جبران کنی. بنده هر چه بیشتر در قرآن مطالعه می کنم به مطالب علمی بیشتری پی می برم. بعضی را در برخی سایت ها اشاره کرده اند و بسیاری از موارد نیز هست که جایی ندیده ام و اگر خدا توفیق دهد بیان خواهم کرد. امیدوارم کوردلانی نظیر نویسنده چرندیات فوق انصاف به خرج دهند و برای جبران کفر خود دست به دامن علم که خود از آن بی بهره اند نشوند. والسلام علی من اتبع الهدی

    • نام تو خری که تحصیلات عالی در انگلستان نموده ای چیست؟ در کدام دانشگاه استاد استی؟ در کدام رشته درس خوانده ای؟ خر بدبخت. اول اینکه تمام نوشته تو دروغ است. دوم اینکه هدف از ذکر نام محل تحصیل هم قصدآ اشاره به این موضوع است که گویا تو در کشوری درس خوانده ای که در ان سطح دانش بالا بوده و سطح تحصیلات دانشگاهی هم بلند است و تو خواستی از این نام سئو استفاده نموده و به مردمان ساده لوحی پیام بدهی که گویا یک خرکار فامیده با دیپلوم جعلی انگلسیسی از اعجاز قران با خبر بوده و انرا تصدیق مینماید. پس نتیجه اینکه قران کلام الهی بوده و بر حق میباشد و در ان اعجاز فراوانی وجود دارد. و بر عکس عقاید تو انهایی که از این اعجاز روشنتر از نور خورشید انکار مینماید افراد بیسوادی استند. چونکه تو استاد دانشگاه هستی باید ادعا های تو درست باشد. خر بیخرد.
      گو خورده است ان داکتر شریعتی پدر لعنت و بیسواد و یاوه گوی تو. بیا که من برایت هزاران غلطی فاحش علمی و دروغ های محمد زنباره و قطاع الطریق را برایت در قران نشان بدهم. قران کتابی است مملو از اشتباهات و پاهینتر از سطح دانش یک شاگرد ابتدائیه. محمد در زمانش انقدر چتیات گفته است که حد ندارد. تو اگر واقعآ به عقایدت استوار هستی بیا تا من در همین صفحه برایت ثابت کنم که قران کتاب مردار و بی ارزشی بیش نبوده و محمد یک یاوه سرای دروغگویی بیش نیست.

  • گفتن واقعیت برای یک ابله مذهبی بمانند تاباندن نور بر مردمک چشم است که هرچه شدت آن بیشتر باشد تنگ تر می شود بر انانکه هیچ وقت گمان ندارند که سعی کنند که بفهمند و همچنان مثل گاوان زندگی یکنواخت در چرخه روزگار را می پسندند همان بهتر که گاو بمانند و به نشخوار علفهای هرزه و پوچ دینی دلخوش باشند.ای احمقان ای اشباح متحرک فقط به یک سئوال من پاسخ دهید آی دکتر که گمان داری چون دکتر هستی در تمام رشته ها سواد داری و همه چیز باید به فرمان تو حرکت کند اگر سوره صافات ذکر خورده شدن یونس به توسط ماهی(از جنس عنبر یا نهنگ پدر ژپتو در برنامه کودک پینکیو)را خوانده باشی که گمان ندارم خوانده باشی چرا که همه دین و قرانت را از ننه بزرگت شنیدی ٰجواب بده که کدامین علم بجز داستان کودکان می تواند توجیه نمایدکه ماهی انسان را بخورد و استخوانش شکسته نشودحال بماند مسئله اسید معده و تنفس و ....مذهبیون پفیوز دلیل می آورند که جریان یونس از جنس مسایل عقلی نیست مربوط به حکمت الهی است که چون او خواسته حتما امکان قطعی وقوع ان است.در پاسخ باید گفت:در شهر هرت چوپان رعیت با چوپان ارباب دعوایش شد و گوش اور بدندان گاز گرفت و قطع کردپیش قاضی رفتند وچپان خان عرض شکایت و بیان ماوقع کرد قاضی از چوپان رعیت علت خواست چوپان رعیت گفت من نکرده ام خودش کرده تا گناه را بر گردن من اندازد قاضی گفت آخر چگونه امکان دارد چوپان رعیت گفت او چون چوپان خان است و قدرت هرکاری را دارد و قاضی بدین پاسخ قانع شد.حال چون مذهبیون ادعا می کنند(وفقط خودشان قبول دارند خود بافته خویش را)که این داستان در قران امده با وجود غیر قابل قبول بودن می تواند روی دهد چرا که مصلحت خداوندی بوده است.خاک برسرتان که شرمم می اید نام ادمی بر خود نهم در برابر شما جانداران تهی مغز.

  • خیلی ها شرم آور هست برای یک انسان که از آب کثیف منی خلق میشود و بر خالق خود آنقدر بی ادبانه حرف میزند که ګویا خالق زاده مخلوق باشد. فکر کنم در جهان حتی یهود و نصارا به اعجاز علمی قران پی برده اند هندو ها و بودایی ها را بګذار که اکثرا ایشان به حقانیت و اینکه قران یک کتاب اسمانی و کتاب بیان کننده حقایق هست اعتراف مینمایند. یک افغان کم تجربه و کم علم بنام عزیز یاسن که نامش بر ګرفته شده از کلماتی است که در قران به آن نام سوره وجود دارد (يس) و عزیز... که چندین بار تکرار شده است. آنقدر سویه علمی اش ضعیف هست که حتی هنوز ماستر چیزی بیشتر نیست و تجربه در امور دینیات و عقاید جهان ندارد و در رشته درس خوانده است که کاملا متضاد با اسلام وکوشش میکند که خود را مشهور سازد و همجون عبدالرحمن خود را به ایتالیا و غیره جاها برساند و خاطر همین علت خود را جرات میدهد و سطری چند از موضوعات پوچ و بی پایه را به دیګران مینویسد. این را بداند که در قران آیات نظر به شرایط آن زمان هر آیه از خود شان نزول دارد و بنا بر یک علت نازل شده است. و این را بداند که در قران بعضی آیات دلیل ونشانه از حقانیت و وجود هستی آلله جل جلا له دارد. و بر انسان های مثل یاسین خان کم علم ضرور که در آیات خداوند فکر کند و در تفکر خلقت کاينات شود. حرف بیشتر هست اما اګر در قلب این مرتد آثاری از عقیده بر وجود هستی خداوند باشد کافیست که هر چه زود تر توبه کرده بر کردار خود پشیمانی نماید.

    • عالمیار عزیز درود بر شما
      من هرگز و در هیچیک از نوشته هایم ادعای" فیلسوف بودن" را نداشته و نخواهم داشت و هر آنچه را که نوشته ام و در آینده نیز خواهم نوشت ، مسائلیست که در نتیجۀ تلاوتها و مطالعات گسترده و مخلصانه ام در لابه لای کتاب قرآن که من آنرا جنگ نامه یی بیش نیافته ام ، دریافت کرده ام . حال اگر جناب شما تصور میکنید که من درست نگفته ودر مواردی به خطارفته ام پس لطفا همان موارد را به گونه یی مشخص و مدلل بنویسید تا هم من وهم سائر خواننده گان کابل پرس? از یمن دانش شما به آگاهی نائل آییم . ورنه ، شمانیز همانند ده ها آیدیالوگ اسلامی مانند جناب استاد عبدالستار سیرت ومتصوف بزرگوار آقای نگارگر که پیامها یم را یکسره ناشنیده گرفته و بیجواب گذاشته اند ، خود را به در بی خبری زده و به اصطلا ح تیرتان رابیاورید و بگذارید تا من و امثال من به کار روشنگری و بیدار سازی توده های ملیونی مردم ادامه دهیم.
      به امید اینکه روزی شمانیز همانند من سر عقل آمده جهان و ما فیهارا با چشمان باز و بی تعصب نگاه کنید
      دلسوز شما
      عزیز یاسین

  • دانشمند گرامی عزیز یاسین. شما گفته اید که اعجاز علمی در قران یک ادعای بی پایه است. در حالیکه قضیه کاملآ مخالف ان است. یعنی قران پر از اعجاز میباشد. شما کتاب دیگری به استثنای تورات به من نشان بدهید که به اندازه قران مزخرفات و تبعیض و تنفر و جهالت اعراب و خباثت و زنبازی و مشروع بودن تجاوز بر زن اسیر وغیره هزاران نا برابری ، سفاهت، بربریت و پدر لعنتی در ان وجود داشته باشد؟
    شما یکماه وقت دارید و جستجو نمائید که ایا کتابی زشت تر و قبیحتر از قران یافت میشود؟
    کتاب ترور و اختناق و تجاوز، کتابی که در ان از انواع شکنجه های اختراعی الله بحث میکند که حتی هیتلر از شنیدنش تعجب خواهد نمود. حالا در ختم ماه شما موفق به یافتن کتابی معادل قران نه شدید پس باید اعتراف نمائید که این یک معجزه میباشد. معجزه یک مریض روانی بنام محمد ابن کلب. که بر کعبه او هزاران بار ادرار نمایم.
    علمیار که همان دلاک سنگچارکی است بجای رد نوشته شما با دلائیل قناعت بخش به نقد شخصیت شما پرداخته است. قرار گفته این سلمان ، از اعجاز قران حتی یهود و نصارا و هندو و سیک با خبر شده اند و همه سر از شروع سال نو میلادی چهار چهار زن گرفته یا به حستجوی صیغه راهی ایران میشوند. علمیار احمق با منطق خرانه و اسلامی خود.

    • دوست عزیز و دانشمند گرامی جناب دلدار درودهای گرم نثارتان باد
      از لطف و مهربانی یی که در حق من رواداشته اید یک جهان سپاس گزارم . در ضمن از جناب شما صمیمانه و از ته دل خواهشمندم تا لطفا از به کار بردن تعبیرها و واژه های تند برای مخالفینتان دروی جسته آنان را با مهربانی و عطوفت متوجه اشتباهات وتوهماتشان ساخته راه صواب را برایشان نشان بدهید و حتی الوسع کوشش کنید و تلاش به خرج بدهید تا آنان را از این حالت رقت باری که متأسفانه درآن به سر میبرندنجات بدهید
      به امید همکاریهای قلمی هرچه بیشترتان
      إرادتمند شما
      عزیز یاسین

  • اکثر مردم ایران,افغانستان دین اسلام را مطالعه نکرده بودند . دین اسلام را پدران ما از زبان آخوند های ک… شنیده بودند و البته آخوند, که زندگی اش از همین اسلام و دروغهایی که می گفت اداره میشد، نمی آمد حقایق اسلام را با مردم در میان بگذارد. وقتی خمینی, دروغگوی جانی, در ایران قدرت گرفت کمی از مردم قرآن را از طاقچه خانه بیرون آورده و شروع به خواندن کردند و به اراجیف آن آشنا شدند. در قرآن جز یک مشت اراجیف چیز دیگری نیست برای اثبات عرایضم چند تا آیه از قرآن می آورم . آیه هایی که در مورد آدم کشی مردم میگوید . سوره توبه آیه ٥ و سوره توبه 29 و سوره محمد آیه ٤ و ….. . این ٣ آیه فرمان میدهد که هر کس محمد را قبول ندارد بکشید. در چند آیه مانند سوره ٥٥ آیه ٥ و سوره ٣٩ آیه ٥ و سوره ٣٦ آیه ٣٨ میگوید خورشید و ماه دور زمین می چرخد . آخر کدام خدایی بوده که نمی دانسته این زمین است که دور خورشید میچرخد. ترجمه سوره ٢٢ آیه ٦٥ را برایتان مینویسم : ندیدی که هر چه در زمین است خدا مسخر شما گردانید و کشتی به فرمان او در دریا سیر میکند و اسمان را او نگهداشته که به زمین نیفتد که همانا خدا در باره بندگان بسیار رئوف است
    آخر توی آخوند ک… که میگویی در قرآن همه چی هست ، چرا نمیگویی کدام آیه در قرآن است که مردم بخوانند و بدانند که در قرآن همه چیز است
    هزاران طفل ناقص در ایران است که علت آنها ازدواج پسر عمو و دختر عمو ست که در قرآن و اسلام آنرا حلال دانسته و گناه همه آنها به گردن همین اسلام کثافت است . برای اینکه علم ثابت کرده که ازدواج پسر عمو و دختر عمو درست نیست. به نظر من اگر یک آدم مثل هیتلر پیدا شود و هر چه مسلمانه در کوره ها بسوزاند، من ازش بشدت پشتیبانی میکنم . آخوند ها که همه دروغگو هستند باید نابود شوند

    من شش تا قرآن را نه یک بار بلکه چندین بار زیر و رو کردم ، کاملن واضح است که این کتاب را یک آدم احمقی که خود را منتصب به خدا کرده نوشته و سر تا پا هم ایراد است . محمد برای اینکه به مقصود خود برسد حتی از کس کشی و جارکشی هم ابا ندارد اگر باور ندارید به این آیه ها توجه داشته باشید
    سوره واقعه آیه های ١٥ تا آیه های ٣٦ : آنان در بهشت بر سریر های زربفت تکیه زنند (١٥ ) همه روبروی یکدیگر بر آن نشینند (١٦ ) و پسرانی که حسن و جوانیشان ابدی است گرد آنها به خدمت می گردند (١٧ ) با کوزه ها و مشربه ها و جامهای پر از شراب ناب (18)
    نه هر گز دردسری یابند و نه مستی عقل و رنج خمار کشند (١٩) و میوه خوش هر چه برگزینند(٢٠) و گوشت مرغان هر غذا مایل باشند(21)
    و زنان سیاه چشم زیبا (٢٢) که در لطافت چون در و لؤ لؤ مکنونند بر آنها مهیاست (٢٢) و ….. و فرشهای پر بها با فراش و زنان زیبا (٣٤) که آنها را ما بیافریدیم (٣٥) و آنها را باکره گردانیدیم (٣٦) و….
    این محمد برای اینکه به قدرت برسد خدا را هم خانم بیار کرده و هم پسر بیار . آخر ایراد یکی دو تا نیست که ، لطفن به این آیه هم توجه کنید . سوره احزاب آیه ٦٥ : خدا و فرشتگانش بر روان پاک این پیغمبر درود می فرستند شما هم ای اهل ایمان بر او صلوات و درود بفرستید و با تعظیم و اجلال بر او سلام گوئید و تسلیم فرمان او شوید
    در این آیه دو ایراد است اول اینکه محمد خود را بالاتر از خدای خود گذاشته که میگوید خدا و فرشتگان به محمد سلام و درود میفرستند و دوم : در این آیه معلوم نیست که آیا چه کسی این آیه را گفته؟ اگر خدا گفته که باید میگفت که من و فرشتگانم به پیغمبر سلام میفرستم . ولی بصورت شخص سوم آمده . کی گفته معلوم نیست .مگر محمد ادعا نمی کند که این قرآن حرفهای خداست ؟ لابد در اینجا یادش رفته که قبلن چه گفته . همه آیه ها ضد و نقیظ . هموطنان اگر آخوند ک… هستی که باید با افرادی که دست شما را و دست محمد را خوانده اند مخالف باشی چون این افرادی دارند دکان آخوند ها را می بندند ولی اگر آخوند نیستی همین قرآن که اساس و پایه اسلام است را مطا لعه کنید. اگر وقتش را ندارید فقط سه تا سوره توبه و احزاب و واقعه را بخوانید مطمئنن حقیقت را در خواهید یافت و میتوانید قضاوت کنید که آخوند های ک… راست گفتند و یا افرادی مانند همین وبسایت . درود فراوان بر شما که این مطالب را مینویسید.

    آنلاین : http://bidinii.wordpress.com

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس