صفحه نخست > دیدگاه > راهپیمایی مردم کابل و کارشکنی های مرموز

راهپیمایی مردم کابل و کارشکنی های مرموز

محمد کاظم وحیدی
يكشنبه 6 می 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

تدارک یک راهپیمایی در کابل که باید در راستای تحقق فراخوان جهانی هزاره¬ها صورت می¬گرفت، برخلاف توقع و انتظاری که از مجموعه تلاش¬ها و صرف انرژی وافر همکاران خود داشتیم، بیش از حد تصور زمان برد و هربار که آماده¬ی رفتن به جاده¬ها می¬شدیم، با مشکل جدیِ توأم با تهدیدهای غیرعریان مواجه می¬گشتیم. گرچه هیچ برنامه¬ریزی و اقدامی نمی¬تواند عاری از اشتباه باشد، اما این¬بار اشتباهات ما نه در چگونگی تنظیم برنامه¬ها و ضعف¬های ناشی از تدارک بلکه در افشا شدن پیش از وقت آن بود که بسیاری از سران خودباخته و پیران اورنگ¬پرست تسلیم شده را وادار به واکنش نمود تا جلو حرکت¬ها و «اکسیون»های مستقل و مردمی¬ای را بگیرند که خارج از اراده و خواست آنان، همچنین بیرون از چتر منافع سیاسی ـ اقتصادی¬شان صورت می¬گیرند که به¬طور حتم باید آن را مانع گردند تا از ریشه یافتن آن میان مردم جلوگیری شوند.

در اقدام اخیر فعالین و مبارزین کابل، عده¬ای از مدعیان روشنفکری که معمولاً در چنین بزنگاه¬هایی دست¬شان رو می¬شوند، از اولین جلسات به¬علت عدم مشوره¬ی مقدماتی جمع ما با رهبریت کلاسیک و در واقع پیران اورنگ¬پرستی که مدت¬ها است مشروعیت رهبری خود را از دست داده¬اند، ما را ترک نمودند و به بهانه¬های متعددی از همراهیِ ما ابا ورزیدند. این جمع که برخلاف داعیه¬های روشنفکری، بیش از مردم عادی دچار «خودکم¬بینی» هستند، از هرگونه اقدام مستقلانه هراس داشته و پیشاپیش برای آن سرنوشتی آمیخته با شکست رقم می¬زنند!! یعنی دقیقاً دنباله¬رو اندیشه¬هایی می¬گردند که آنان را بدین درجه از انزوا کشانیده است.
به¬هرحال، اقدام اخیر ما طی مدتی که تا اجرا شدن سپری نمود، چندین بار با بن¬بست¬های کوری مواجه گشت. بار نخست وقتی تمامی تدارکات ما به¬پایان رسیده بود، به¬بهانه¬ی مصادف شدنش با روز تاریخی 8 ثور، منتفی گشت تا شومی و ضدمردمی بودن چنین رخدادی را آشکارتر نماید. انتخاب روزی در میانه¬ی هفته نیز مخالفت دوستان مدعی تکنوکرات و روشنفکر را به¬همراه داشت که از عدم رسیدگی و بناءً عدم حضورشان در راهپیمایی شکوه¬ها داشتند. این بود که محدوده¬ی تاریخی فراخوان (20 تا 30 اپریل) را بنابه خواست آنان شکستیم، تا از افتخار! قرار گرفتن این قشر پرادعا در کنار خود، برخوردار گردیم.

بالاخره روزی فرا رسید که چک و کنترول نهایی کارها را انجام دادیم و تمام کارها را برای برپایی یک راهپیمایی نسبتاً آبرومندانه! که وسواس دائمی همراهان بود، آماده یافتیم. هنگامی که داشتیم احساس آرامش از انجام یافتن کارها می¬کردیم، ناگهان ساعت 5 و نیم بعدازظهر یکی از دوستان مطلعم ساخت که پلیس حوزه¬ی 13 امنیتی دشت برچی یکی از برادران را حین توزیع اعلامیه دستگیر نموده و به حوزه برده است. من فوراً به خانه رفته و کاپی جواز راهپیمایی را با خود به حوزه بردم تا همکارمان را آزاد نمایم. آن¬جا به من اطلاع دادند که جنرال داود امین معاون امنیتی شهر کابل شخصاً به حوزه¬ی 13 آمده تا پیام جنرال سالنگی قومندان امنیتی کابل را به¬ما برساند که ما باید از برگزاری راهپیمایی و توزیع اعلامیه جلوگیری نماییم. از چنین تصمیمی آن¬هم در شب راهپیمایی، شوکه شده بودم و بعد از رها نمودن همکارمان از بازداشت رسمی! با آنان وارد گفتگو و بحث شدم تا شاید بتوانم متقاعدشان نمایم که برنامه¬های ما روی روال عادی خود قرار گیرند. ساعتی گذشت و پس از تماس مجدد تلفنی معاون امنیتی کابل، مطمئن گشتم که این تصمیم جدی و قطعی بوده که امکان تغییرش وجود ندارد. موضوع را به دوستان ابلاغ نمودم، نظرات و موضع¬گیری¬ها از توقف راهپیمایی، به¬دلیل عدم رویارویی با پلیس گرفته تا یافتن راه میانه¬ای مانند تغییر دادن و محدود نمودن مسیر راهپیمایی و حتا جدیت بعضی از همکاران در برگزاری راهپیمایی حتا به قیمت برخورد با پلیس، متفاوت بود. این طبیعت مبارزه است که هنگام مواجهه با مشکل عمده¬ای که بتواند بر سرنوشت و تصمیمات یک جمع اثر گذارد، تنش¬ها و تضادهای درونی اوج می¬گیرند و نگاه¬ها از جلو و یافتن راه¬حلی برای برون رفت از وضعیت نابه¬سامان، اغلب به¬سوی یک¬دیگر گرایش می¬یابند که در اوج خود به¬عیب¬جویی از هم¬دیگر می-انجامند.

بالاخره پس از ساعت¬ها صحبت، بعداز ساعت 10 صبح به نتیجه¬ی نهایی رسیدیم و با آن¬که بخش¬های بسیاری از مردم و نیز دانشجویان و مدعیان روشنفکری می¬پنداشتند که راهپیمایی ملغی گشته است، با قاطعیت تصمیم گرفتیم تا راهپیمایی را از پل خشک تا میدان شهید مزاری (حدود 4 کیلومتر) برگزار نماییم. با سرعت پلاکاردها و بینرهای خود را به پل خشک انتقال دادیم و در شرایطی که اغلب می¬پنداشتند راهپیمایی متوقف شده است، حدود ساعت 11 آن را در میان ناباوری آغاز نمودیم. جمع ما اغلب مطمئن بودند که دلایل و شواهد کافی امنیتی برای متوقف نمودن راهپیمایی از سوی مقامات بلندپایه¬ی امنیتی وجود نداشت و به¬طور قطع دست¬هایی درپس این تصمیمات وجود داشتند که با فرمان توقف ما، برسر دوراهی¬مان قرار دهند. یعنی، اگر راهپیمایی نکنیم، در برابر کسانی که قول برگزاری¬اش را داده بودیم، از اعتبار تهی خواهیم گشت و اگر هم در شرایط و فاز سیاسی بی¬پروا هشدارهای مقامات بالای پولیس را زیرپا می¬نهادیم، امکان بروز سانحه¬ای ساختگی از سوی نیروهای امنیتی آن¬هم در وضعیت امنیتی نامطمئن شهر کابلی که هرلحظه¬اش توأم با انتحار و ناامنی بود، کاملاً وجود داشت تا ما را با آن¬همه هشدار مقامات امنیتی، مقصر جلوه دهند و حتا مجرم¬مان بخوانند. مسلماً علاوه بر بازتاب¬هایی مانند زندان و... که چندان ترس¬ناک هم نمی¬باشند، امکان وارد نمودن نام ما در لیست سیاهِ غیرمجاز شدن برای برپایی راهپیمایی در آینده، وجود داشت و بدین¬گونه راه مبارزات قاونی ما را در فرداها می¬بستند. بنابراین، تصمیم عاقلانه¬ی برپایی راهپیمایی با محدود نمودن مسیر آن که در آخرین ساعات پولیس به آن رضایت داد، روند کاری ما را آسان ساخت و باعث گردید تا شجاعانه یک گام به¬پیش جهت عبور از بحران بزرگ و عمیقی که با دست¬های مرموز و پنهانی ساخته و پرداخته شده بودند، برداشته شود. دست¬هایی که مطمئناً از درون مردم ما (رهبریت ناسالم) برای این کار بیرون آمده بودند و تمامی اقدامات و تلاش¬ها را جهت به بن¬بست کشانیدن یک اکسیون مستقل مردمی به¬کار بسته بودند. این تجربه و درسی بزرگ و آموزنده از نحوه¬ی مدیریت بحران در شرایط شدیداً بحرانیِ توأم با جنگ و انتحار و هراس و تهدید بود که با همت و تصمیم متهورانه¬ی فرزندان هزاره¬ی کابل به¬دست آمد.

روی¬هم¬رفته، با تمامی مراحل بحرانی و پر از تهوری که گردانندگان شجاع راهپیماییِ هزاره¬های کابل ازسر گذرانیدنده و یکی از بازتاب¬های سخت و مأیوس کننده¬اش، سرگردانی و بلاتکلیفی مردم آگاه و همیشه درصحنه بود، این اکسیون برگزار گردید و طیف گسترده¬ای از خبرنگاران رسانه¬های داخلی و بین¬المللی را به¬سوی خود جلب نمود. مردم استقبال خوبی از این اقدام نموده و با ابراز احساسات شدید خود نشان دادند که برعکس انتظارات و تحلیل¬های خودکم¬بینانه و سرشار از ذهنی¬گرایی مدعیان روشنفکری، همیشه آماده¬ی حضور در کنار تمامی جریاناتی که خواسته¬های مردم را به¬میان می¬کشند، هستند. بنابراین این مبارزین دموکراتند که باید به این نیاز و خواسته¬ی توده¬ای پاسخ مناسب و برخوردار از صداقت، آگاهی و شجاعت بدهند که امیدواریم در آینده چنین شود.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • آقای محترم محمد کاظم وحیدی،
    خیلی خوشحالم که بلاخره فردی یا جریانی سیاسی هموطنان هزاره ما این شجاعت را از خود نشان داد، که نقاب تزویر را از چهره های " رهبریت کلاسیک و در واقع پیران اورنگ¬پرستی که مدت¬ها است مشروعیت رهبری خود را از دست داده¬اند..." بردارد و ماهیت اپورتونیستی آنها را افشأ کند.
    همه شاهد بودیم که اکسیون و تظاهرات تان بدون کمک و همراهی این رهبران خودفروخته بازهم خیلی مؤفقانه عملی شد و در رسانه های ملی و بین المللی انعکاس پیدا کرد.
    بلی بدون اینها هم میتوان سیاست کرد.

    آرزوی دیرنه ای من این است که نتنها قوم شریف هزاره بلکه همه اقوام وطنم به این نتیجه برسند و از" رهبریت کلاسیک و در واقع پیران اورنگپرست ......" ببرند.
    امید است که روزی هم در افشاگری تان یک قدم جلوء تر بروید و شجاعانه نام های این رهبران اورنگپرست را نیز افشا کنید، تا مردم عوام جنازه این خاینین ملی را برای همیشه بخواند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس