صفحه نخست > دیدگاه > خود شناسی درفرهنگ محترم الحاج استاد بیانزی

خود شناسی درفرهنگ محترم الحاج استاد بیانزی

پرویز "بهمن"
سه شنبه 8 جنوری 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

میگذریم ازاینکه مسعود درآنوقت کار خوب کرد ویا بد ولی پرسش اصلی این است که ناسیونالیستان پشتون، چرا همگام با اسلامگرایان پشتون یکجا وی را بخاطر همان قیام تاهمین اکنون نبخشیده اند؟ برای گلبدین حکمتیار بحیث رهبر قیام مذکور آن حادثه جزو افتخارات ومباهات وشجاعت وی تبلیغ میشود ولی برای مسعود نماد وطنفروشی . آیا این خود سیاست یک بام ودو هوا نیست؟

چرا لبهء تیز دشنامهای ناسیونالیستان پشتون بیشتر ازحکمتیار وقریب رحمان سعید بخاطراشتراک درآن قیام همیشه متوجه مسعود بزرگ می باشد؟ وجناب عالی که خودرا همسنگر وهمدورهء همان دوره ها درحویلی سکندر پوره با مسعود شهید میدانید چرا پا به پای ناسیونالستان وفاشیستان پشتون در دشنامزنی واتهامزنی وتوهین به آن شهید بزرگوار ازهیچگونه بی حرمتی وتوهین دریغ نمی ورزید؟ شما بگوئید که چنین صف جهاد که تا به این اندازه پایش غرق در عصبیتهای کور ونفرت قومی و جاهلانه فرو رفته باشد آیا خدا آن صف را پیروز می سازد؟ آیا خداوند با چنین مردمی کمک ومدد غیبی خویش را می نماید وآنها را سرفراز دارین می سازد؟
کسانیکه متاع اندک دنیا را بر آخرت ترجیح دادند، عصبیتهای کورجاهلانه قومی وقبیلوی را براخوت وصمیمت اسلامی میان خودشان ترجیح دادند، با برادر مسلمان ومومن خویش درنفرت وکینه ورزی وتوطئه چینی ولی با دشمنان خدا بخاطر تعلقات تباری وقبیلوی در دوستی وصمیمت بسر بردند آیا چنین مردمی سزاوار رحمت الهی و پیروزی در دنیا وآخرت می باشند؟ خیر است که مرا درزمرهء فاسقان وکمونیستان وبیخدایان حساب میکنید، ولی مطابق معیاری اسلامی صف جهادی خویش را برایم تشریح نمائید که آیا چنین جماعتی مستحق عنایات پروردگار می باشد؟

البته تنها سخنانم متوجه شما ویا آقای گلبدین حکمتیار که خودش را بنیانگذار جهاد افغانستان حتی درحاکمیت سردار داوود میداند نیست، بلکه میخواهم خدمت آن سرور گرامی بعرض برسام نظر به مطالعات وتحقیقاتی که تاکنون درین رشته نموده ام، جریان اسلامگرایی وسپس جهاد در افغانستان یک توطئه وسازش بین المللی بوده واست وحالا نیز غیرمستقیم یکتعداد عناصر دربازارهای استخباراتی جهانی بدون اینکه ازخود خبر داشته باشند خیلی ارزان خرید وفروش می شوند.
جناب عالی که درآخر مقالهء تان خواهان برقراری نظام سچهء اسلامی استید نیز ازمظان این اتهام خارج نیستید، چه نوع حکومت اسلامی؟
این یک سخن مفت است که درافغانستان یک ونیم ملیون شهید بخاطر برقراری نظام اسلامی جان داده اند. درحالیکه اکثریت آن بیچاره ها حتی خواندن دعای قنوت درنماز وتر را هم نمیدانستند. درین باره شواهد مستندی دارم که آن را اگر لازم افتاد درنوشته های بعدی خدمت شما پیشکش می نمایم.
کسیکه دعای قنوت را نداند، معنای کلمهء شهادت را نداند ؛ معنی سورهء اخلاص را نداند، آن بیچاره از برقراری نظامی اسلامی چه برداشتی خواهد داشت؟
آیا این یک شوخی با اسلام وقرآن واساسات این دین حنیف نیست؟
من به جریانهای اسلامگرایی درکشورهای دیگر کاری ندارم ولی آنچه که درافغانستان درطول سی سال بوقوع پیوسته است یک توطئهء سازمان یافته سازمانهای استخباراتی بیرونی است. این جریان ها بزرگترین ضربات را متوجه اسلام ساخته اند، اینها به بهانهء استقرار حکومت ناب اسلامی، برمردم بیچاره وبیسواد وفقیر ونادار افغانستان تجارت میکنند، درشهرهای پاکستان مساجد ومدارس دینی به عوض آموختاندن دین خدا وقرآن به اطفال خوردسال آنها را ازپدران ومادران شان جدا نموده و ازفقر وبینوایی شان سوء استفاده نموده ومانند یک زندانی ویک اسیر جنگی آنها را درقدم اول مورد تجاوزات جنسی وبعدا مغزشویی قرار داده وآنها را آمادهء عملیات خود مرداری می نمایند.

نوع نظام ایده آلی این جریانها به هیچ صورتی بهتر ازرژیم آخوندی درایران وطالبان افغان وپاکستانی نیست. این جریانها دشمن سرور وشادی مردم اند، دشمن فرهنگ وهنر می باشند، دشمن رقص وموسیقی اند دشمن زن اند، دشمن شعر وادب اند دشمن پیشرفت اند، با تمام مظاهر تمدن وترقی درجنگ وستیز اند وبدترازهمه اینکه در افغانستان بخش افراطی این جریان با ناسیونالیزم قومی پشتون درآمیخته است وبروحشت وبربریت آن چند برابر افزوده شده است.
دربارهء اینکه جناب استاد بیانزی؛ امین را لعین میخواند واورا همسان با زنده یاد ببرک کارمل مورد طعن ولعن قرار میدهد باید گفت:
دشنامزدن شما به جنرال نجیب الله احمدزی، وحفیظ الله امین وتره کی یا خاین خواندن آنها فکر کنم که خیلی دیر است و هرگزچهرهء معتصب وقومگرایی تان را از اذهان پنهان نمیکند. شما اگر هزاربار امین را لعین بگویئد یا به جنرال نجیب الله احمدزی دشنام بزنید چنین دشنامزدن ها وجنگهای زرگری هرگز اقوام وتبارهای غیر افغان را قانع نمی سازد که جنابعالی فاشیست تشریف ندارید ؛ کسانیکه تاریخ خوانده اند میدانند که پشتونها درطول تاریخ حاکمیت های قبیلوی شان هم باخود جنگیده اند وهم با دیگران. جنگهای قبیلوی میان پشتونی هیچ ربطی به اسلام وکمونیزم ومیهن ندارد. سلسلهء این جنگها ازحاکمیت شاهان مغول در دهلی وجنگ خوشحال خان با یوسفزی ها وبعدها جنگ های درانی وغلجایی همه بخاطر غصب قدرت وحاکمیت در دل تاریخ ثبت می باشد که هیچ ربطی به اسلام وکمونیزم واقوام بومی غیر افغان این سرزمین ندارد. وامروز نیز اختلافات تاکتیکی اشخاصی مانند گلبدین وقریب رحمان سعید با مرادزی و سلیمان لایق وتنی وبقایای نجیب الله احمدزی درسایتهای اینترنتی دلیل به آن نمیشود که یکی ازین طرفها دربرابر اقوام وتبارهای غیر افغانی دیدگاه برابری طلبانه وانسانجویانه داشته باشند. بناء دور ازکرامت انسانی ذوات محترم قول معروف این است که میگوید: سگ زرد برادر شغال!
می بخشید که کاربرد این ضرب المثل را ازبحث باشما آموخته ام. شما اگر به نوشته ها ودیدگاه اشخاص وافراد غیرمجاهد تان مانند داکتر مرادزی صاحب پرچمی وغمخورصاحب خلقی که برخلاف شما وآقای روستارتره کی؛ طالبان را نیروی مقاومت نمیگویند مراجعه فرمائید، این قول من را تصدیق میکنید که همهء این ذوات محترم دقیقا مانند شما دربرابر مسعودقهرمان وطرفدارانش موضعگیری مشابه دارند. شاید انسان خیلی بی خبر ودرعین حال بیسوادی درین دنیا پیدا شود که نداند که چنین کینه ورزیها ودشمنی ها با آن شهید قهرمان ریشه درتضادهای قومی بخاطر حاکمیت وسلطهء قومی درافغانستان چند قومی دارند ونه درمسایل اسلامی ویا وطنی.
یک مثال کوچک فقط ازخلال نوشته های خودتان میگیرم وبرای خودتان بطورفشرده عرض میکنم : کرزی که پشتون تبار است، و ذریعهء بی 52 امریکا برارگ کابل تکیه زده است، باوصف آنکه وی را درصف شاه شجاع وکارمل قرار داده اید ولی به عوض جهاد ومقاومت برعکس بحیث هیئت میانجی ومصالحه میان وی و نیروی مخالف آن عمل میکنید ولی درزمان ببرک کارمل که پشتون غیر فاشیست وغیر قبیلوی وچپی بود، به عوض مصالحه به صف مقدم جهاد پیوسته بودید. میتوانید بگوئید که فرق میان این اشغال وآن اشغال ازنظر کیفیت درچی است؟ چرا آنوقت هم بخاطر ایجاد آشتی میان طرفین درگیر دستها را برنزده بودید؟ آیا حقیقت غیرازین است که هم کرزی وهم طالبان وگلبدین بخاطر برقراری حاکمیت تگ قومی وجه مشترک دارند وشما نیز بخاطر پشتون بودنشان زحمت سفر به افغانستان را برخویش هموار می سازید وبا تحمل هزاران مشکلات وموانع خودتان را به درو دیوار میزنید تا میان طرفین صلحی برقرار شود.

میخواهم خدمت آن عالی جناب بعرض برسانم که: آنچه را که من دربارهء شهید مسعود قهرمان وبی بدیل نوشته ام، متکی به نوشته ها وخاطرات دیگران است وهیچ چیز پنهان وپوشیده ایی نبوده که تازه آنرا من کشف کرده باشم. این دیگر به برداشت جناب عالی تعلق میگیرد که از آنها چگونه برداشت می نمائید ومن هیچ اجباری بالای تان ندارم که طرز برداشت شمارا مطابق ذوق خودم تغیر بدهم. ولی تاریخ وخاطره نویسان همه همین را گفته اند: که مسعود درچهارده سال جنگ وجهاد ومقاومت علیه شوروی سابق برای یک روزهم به پاکستان نگریخته است.
پیترتامسن همین مطلب را گفته است که مسعود پولهای ما را گرفت ولی صادقانه درپروژهء جنگ جلال آباد با ما شرکت نجست. اینکه نفس پول گرفتن از امریکا نزد جناب عالی معامله گری و وطنفروشی تلقی گردیده است وازین بابت خیلی بالای مسعود خشمگین استید وجناب عالی آنرا سرآغاز؟؟؟ معامله گریهای سران مجاهدین با ابرقدرتها خوانده اید فکر کنم که به اختلالات روانی دچار شده اید. ازشما می پرسم که کدام تنظیم جهادی درپشاور ازکمکهای بیدریغ امریکا وعربستان سعودی درآن سالها بی بهره مانده بود که تنها مسعود باب آن را با امریکا باز کرده بود؟ نشود که تب هذیان گویی تان ازکنترول خارج شده باشد. مگر گلبدین وحقانی ازین کمکها وپولها برخوردار نشده اند؟ مگر جنگ جلال آباد را جنرالان آی اس آی رهبری نمیکرد؟ چرا این پولها برای مسعود حرام وبرای دیگران مانند شیر مادرحلال بوده است؟
شما باوجودیکه مطلب مرا میخوانید ولی بازهم خودتان را به کوچهء حسن چپ میزنید. من نوشته ام که باوصف اینکه با ادبیات جهاد ومجاهدین درزمان اشغال شوروی سابق تعلق فکری ندارم ولی مسعود قهرمان را بخاطر استقلالیت در رأی وعملش می پسندم، شما چرا نتوانستید که خلاف این ادعا را ثابت کنید. من در نوشتهء قبلی ام پرسیده بودم که اگر مسعود درتمام چهارده سال حضور قوای شوروی درصلح وآشتی با روسها بسر برده پس اعترافات رهبرتان گلبدین وسرور احمدزی در وصف مجاهدین ومقاومتگران درهء پنجشیر به چه معنی است؟
کدام ادعای تان را باور کنیم؟ پنجشیر درطول چهارده سال حضورقوای شوروی درصلح وآشتی بسر برده وهیچ نوع تلفات وضایعات انسانی نداشته است ومسعودهمیشه ودر هرلحظه که دلش میخواست به ماسکو سفر کرده میتوانست. آیا این ادعای تانرا حد اقل گلبدینی های پروان وکاپیسا باشما قبول می نمایند که خود درآن دوران شاهدان اصلی مصیبت ها وبدبختی ها وآواره شدن خانواده های پنجشیری بودند؟ آیا نوارهای صوتی رهبر تان گلبدین خان را درپشاور در دیدارش با زخمی های پنجشیر درهمان سالها شنیده اید که باطمطراق از مردانگی رزمنده گان مجاهد پنجشیری حرف میزد وهمین اکنون یک کاپی آن نزدم موجود است؟ جناب عالی بحیث یکی ازمجاهدین سرسپردهء راه خدا بیانات وخطابه های آتشین گلبدین حکمتیاررا در دیدارشان با زخمی ها ومجروحین پنجشیری زمان جهاد چگونه توجیه می کنید که ازتقبیح حملات وحشیانهء روسها به درهء پنجشیر با آب وتاب آن سخن میزند ومجاهدین آنزمان را به صبر وشکیبایی وپایداری درراه خدا دعوت میکند وبه پیروزی زودهنگام بشارت میدهد؟ شما با این اسناد چه میگوئید؟ آن سخنان درست است یا ادعاهای امروزی بیل ریچاردسن؟ یا اینکه میخواهید بگوئید که همهء آن مجاهدان ومجروحین همه خر وبیسواد تشریف داشتند ونمیدانستند که مسعود اصلا باروسها درارتباط بوده ودرحقیقت این خود مسعود بود که آنها را هم به کشتارگاه ها میفرستاد وهم به روسها میگفت که اینجا را بمبارد کنید که من برای تان اینقدر پنجشیری ومجاهد را نگاه کرده ام تا کشته شوند واین راز سربه مهررا تنها جناب گلبدین درک کرد آنهم زمانیکه دربالاشهرتهران مشغول نوشتن کتابی بنام : توطئه های پنهان وچهره های عریان گردید.درکتاب مذکور جناب گلبدین خان مدعی است که راپورهای را در دوران جهاد علیه شوروی سابق هم دریافت میکرده که مسعود باروسها ارتباط دارد ولی وی آن راپورها را موثق نمیدانست بخاطریکه فکر میکرد شاید چنان راپورها برخاسته ازرقابت های داخلی میان قوماندانهای مجاهدین باشد ولی بعداز آنکه به بالا شهر تهران مسکن گزین میشود چشمان مبارک اش به نوشته های بیل ریچاردسن برمیخورد که وی با استناد به گفته های صاحبمنصبان روسی که به غرب پناهنده شده اند ثابت کرده است که مسعود با روسها درارتباط تنگاتنگ قرار داشته است. بح بح بح!!! چه کشف عجیبی؟؟؟
اما آقای بیانزی وهم جناب حکمتیار وهم دیگر هواداران شان باید بدانند که ده سال میگذرد که نویسندهء چیره دست کشور آقای محمد اکرام اندیشمند خزعلیات کتاب آقای حکمتیاررا با دلایل مقنع رد وبطلان ادعاهای توخالی شان را به اثبات رسانیده اند که تا همین اکنون ازسنگ آواز برامده است ولی ازجانب آقای حکمتیار وحامیان وناشران کتاب وی هیچ آوازی برنخاسته است. نام کتاب صبح کاذب است که همین اکنون نیز ازطریق گوگل قابل دسترسی می باشد.

بهرحال اگر منطق جناب عالی این باشد پس درقسمت گلبدین وقوماندانهایش درجبهات جنگی آنروزگار چگونه خلاف آنرا ثابت میکنید که تمام قوماندانهای گلبدین درکشتار قوماندانها ومجاهدین پائینتر ازخود وتباهی مناطق شان با روسها دست داشتند؟
چگونه ثابت می کنید که سید منصور حسینیار، قوماندان گلبدین دربغلان بخاطر تاجیک بودنش ودوستی اش با فرمانده مسعود قهرمان درپشاور ازطرف گلبدین ترور نگردید؟
چگونه غلط بودن این موضوع را ثابت میکنید که زنده یاد استاد عبدالصبور فرید وفتح محمد بخاطرسرباززدن ازامرگلبدین مبنی بر آغاز درگیریهای تنظیمی باشورای نظار وبعدا دولت نوپای مجاهدین درآن ساحات درآخرین روزها مورد خشم وی قرار گرفت که منجر به جدایی وانشعاب آنها ازحزب گلبدین وپیوستن شان بدامان مسعود قهرمان گردید؟
چگونه ثابت میکنید که یک خبرنگار بیگناه وبیطرف تاجیک تبار لغمانی به نام میرویس جلیل بخاطر نشر یک راپور موثق جنگی دررادیو بی بی سی آماج خشم گلبدین خان قرار نگرفت ودرمنطقهء گذرگاه کابل آنهم تحت تسلط گلبدین جلو چشم خبرنگاران خارجی از موترپائین وبعد با بیرحمانه ترین شیوه به قتل نرسید؟

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • حامدکرزی، طالبان واردوی ملی
    حامدکرزی رئیس جمهور مصلحتی افغانستان که با وجهه قومی زمامدارکشورشد درطول یازده سال گذشته باتمام توان ازطالبان جنایتکا آشکارا وپنهان حمایت کرد ونگذاشت که نیروهای بین المللی به طورباید وشاید این گروه تروریستی راسرکوب کند.
    اما اکنون که زمزمه خروج نیروهای بین المللی برسرزبانهاست بسیاریها آگاهانه ویا نابخرانه چشم امیدبه اردوی ملی دوخته ا ند . اما غافل ازاین که طالبان و80 فیصد اردوی ملی دو روی یک سکه اند. ترکیب قومی بزرگتری معیاراستخدام دراردوی ملی است وفیصدی ترکیب هم برگرفته ازدایرت المعارف نشرشده اکادمی علوم میباشد که درآن پشتونها اکثریت مطلق اند.
    به نظرمن پس ازسال 2014 بزرگترین تهدید اردوی ملی می باشد درصورتیکه با سلاح پیشرفته تجهیزگردد.
    مسئولین نیروی نظامی شکایت دارند که غربیها آنانرابا سلاح پیشرفته تجهیزنمیکنند. واقعیت این است که دادن سلاح پیشرفته بدست آنانیکه ذهن واندیشه شان مالامال ازتحجرگرایی، تعصب، جهل وآدم کشی است بسیارخطرناک است. مردمیکه ارزش قبیله ای رابرتمام ارزشها رجحان میدهد وهرازگاهی همکارانش رابکام مرگ می فرستد به دیوانگانی میمانند که توانایی گردانندگی سلاح مدرن راندارند. چیزیکه غربیها خوب میدانند.

  • کابیل پرس هزاره رگی طوفان میکنید وقتی ازمزاری میخکوب ازخلیلی زایمان لوچ زن وازمحقق رقص مرده چیزی به روی این سایت پلید نبیشنته شود انرا به زودترین فرصت ازصفحه دور میکند اما اگر به قوم دیگران دشنام بد ورد که شایسته یک انسان و یک نویسنده نه میباشد انرا ماها به روی صفخه نگاه نیکنید مرگ به متعصب

  • مرا اشتباه نفهمید، من نه با بهمن کدام خصومت شخصی دارم، نا با آن کسانیکه بهمن علیهء شان اینجا مقاله های 12 صفحه ئی مینویسد، کدام دوستی. این افراد را اصلاّ نمی شناسم که در باره شان قضاوت کنم، و نه حوصله تشبث در باره تفاله های خلقی/پرچمی دارم. اما همینقدر میدانم که این دامنه همان خصومت های رهبران شان سر قدرت بود/است، که در نتیجه همدیگر را کشتند، و تفاله هایشان همان خصومت ها را در سایت ها ادامه میدهند. اما برای مردم افغانستان رهبران هردو جناح ِ یک حزب وطنفروش و نوکر روس ها اند که باعث کشتار یک میلیون انسان بیگناه و چهار میلیون مهاجرشدند. رهبران هردو جناح این حزب منفور تهدابگذاران همه دربدری ها و ویرانی های مردم ستمدیده این کشور در سی و چند سال اخیر هستند.
    اما درین زودوخورد علیه خلقی ها نفرت بهمن مقابل اقوام پشتون آنقدر زیاد است، که در عین پراگراف نفرت درونی اش را مخفی کرده نمیتواند. تضاد های درونی بهمن فقط در همین صفحه اول برملا میشود (حوصله خواندن بقیه این سریال را نداشتم). بهمن در صفحه اول پراگراف اخیر مینویسد:
    " لعنت فرستادن به حاکمان پشتونی ازقلم من نه بخاطر این است که آنها پشتون بودند بلکه بخاطر این است که آنها بالای انسانهای وطن خویش ستم روا داشته اند".
    اما در اخیر همین پراگرف مینویسد:"
    درقاموس زبان انگلیسی معنای واژهء افغان به شکل تصویری آن ترجمه شده است که افغان یک نوع سگ می باشد که ازنظر علم ژینتک سگشناسی؛ نسبت به دیگر سگ ها خیلی شجاع و با وفا تشریف دارد".
    یا در یکی از پیام هایش در گذشته چنین مینویسد:
    " من تاکنون پشتونی که پشتونیست نباشد، آنرا کمتر دیده ام ولی اگر بالفرض چنین انسانهای با وجدان پیدا شوند من
    ایشان را انسانهای باوجدان وآزاده می نامم نه پشتون".
    به نظر من این طرز تفکر بهمن سند یست برای فاشیزم قومی، برای راسیسزم و طرز تفکر ضد انسانی جناب ایشان.
    مشابه این اظهارات را از زبان هتلر و وزیر پروپاگند او بنام گوبلز در باره یهودی ها میتوانید در تمام اثار تاریخی بخوانید. نازی ها یهودی ها را به سگ و حشرات مضر تشبیح میکردند، که برای نابودی حشرات باید از گاز های مسموم کننده استفاده شود/ که کردند. و در لوحه ها بالای دوکان ها و مغازه ها نوشتند، "سگ ها و یهودی ها اجازه داخل شدن را ندارند."
    اگر دلسوزانه قضاوت کنیم، باید به سلامت روانی این آدم ها شک کرد.

    • نادرک بی منطق!
      من اگر دلسوزانه قضاوت کنم حالت روانی خودت خیلی ها قابل تشویش است؛ خودت بخاطراینکه بخواهی مرا موجود متنفرازیک قوم بخصوص مانند استاد بیانزی جلوه دهی؛ جملات را به شکل ناقص آن روایت میکنی.
      گویند در روزگاران قدیم دریکی از از روستاهای افغانستان بین کدام طالب که زیاد تنبل بود وبیدار شدن هنگام نماز صبح برایش خیلی سنگینی میکرد وملای استادش مشاجره ای لفظی درگرفت که چرا صبح وقت به نماز برنمی خیزد. طالب بیچاره درجواب گفت درآن وقت این آیهء قرآن را درخواب کسی درگوشم میخواند که : <فویل للمصلین> که ویل وعذاب باد برنمازگذاران. بناء من می ترسم که این عذاب و ویل نصیب من نشود ازآنرو بخواب میروم. ملا گفت هر وقتی که آن آیه را کسی درگوشت خواند، خودت نیز به آواز بلند آیهء بعدی اش را برایش بخوان که :< الذین هم عن صلاتهم ساهون الذین یراؤون ویمنعون الماعون> یعنی آن نمازگذارنیکه درنمازهایشان همیشه سهو میکنند چون برای رئا وتظاهر نمازبرپا میدارند ومانع رساندن وسایل کمکی بمردم می شوند.
      حالا روایت نمودن جملات من توسط نادرک بی عقل مثل همان استدلال طالب است که یک جمله را می نویسد ولی جملهء بعدی را قصدا نمی نوسید.
      ولی من برایش به تکرار میگویم نادرک بی عقل!
      افغان ویا ابگان ویا پتان ویا پشتون فقط نام یک قوم بخصوص است؛ اینکه درزبان انگلیسی یک نوع سگ را به این نام گذاشته اند این هم یک واقعیت است. ولی تاکید من بالای آنانی است که به این نام جعلی قداست بخشیده اند ومیخواهند چنین نام را بالای دیگران به زور واجبار تحمیل نمایند. من نوشته ام که اگر سخن ازاجبار نام یک قوم بالای دیگران باشد وتنها این نام شایستهء هرنوع افتخارات تاریخی باشد؛ بناء اول به استناد قاموس زبان انگلیسی این نام معنی سگ را میدهد وثانیا ازنظر قومی مطابق فرمودهء آقای وحید عیاثپور این نام هرگز وجاهت وبزرگی تاریخی سرزمین مارا بازتاب نمیدهد کما اینکه نامهای تاجکستان وازبکستان وغیره نیز درسطح بین المللی ازهویت مشترک باشنده گان این سرزمین نماینده گی نمیکند. درینجا فاشیسم قومی را درکجای آن شما یافته اید؟
      بلی! آنانیکه ظلم کرده اند، وحاکمان قبیلوی این سرزمین بوده اند مربوط افاغنه بوده اند، آیا درین شما شک دارید؟ اینکه بالای قوم خود نیز ظلم وبربریت روا داشته اند نیز یک واقعیت تاریخی است. ولی پیام من چیست؟
      من به مظلومان همان قوم نیز میگویم بیائید که ازخیر این نام مبارک بگذریم، یکدیگرخویش را بحیث باشنده گان اصلی سرزمین مشترک خویش برسمیت بشناسیم. وهیچ کس ما حق سروری وباداری بالای دیگرمان را نداشته باشیم. نام هیچ کدام ما را بالای دیگرما نگذاریم هیچیک ما درین کوشش نباشیم که دیگر مانرا به زور واجبار درخویش مدغم واستحاله نمائیم. این افکار ونظریات با گوبلز وهتلر چه مشابهت وسنخیت دارد؟
      اگر مشابهت هم داشته باشد عکس آن صادق است. هتلر زمانی که بقدرت رسید دمار ازروزگار یهود برآورد، نظامهای قبیلوی پشتون نیز چون قدرت بدست شان رسید، دمار ازروزگار دیگران وحتی مخالفان هم تبار خودشان برآوردند. من طرفدار عدالت وبرابری استم درحالیکه طرف مقابل من از زورگویی وادغام واستحالهء جبری صحبت میکند. پس بفرما بنویس کی با هتلر وگوبلز مشابهت دارد؟

    • به این گویند: سفسطه یا سفسطه گوئی!
      دشنام دادن هم یکی از خواص شایسته همیشگی بهمن.

  • با عرض سلام خدمت کابل پرسیان عزیز.
    به توجه محترم نادر . به هیچ وجه نمیتوانیم بپذیریم که اقای بهمن به مسیله از روزنه ه رقابت ههای حزبی وتنظیمی پرداخته امده باشند/ بنده بر این باورم که طی پنجاه سال اخیر داعیه فاشیزم قبیله را گه نادر باتیم محمد گل مهمندی اش به تعقیب دسردار داود شاخه خلق حزب خلقبرهبری ترهکی وامین بعدها گلبدین وحزبش وسرانجام طالبان پی گرفته اند .هیچ فرقی بین نگرش های یک خلقی دو اتشه .طالب. اعضای حزب اسلام گلبدین و طالبا ن وجود ندارد.بناه استباط من از نبشته اقای بهمن نقدد دیدگاه فاشیست افراد حزب اسلامی است .و این یک واقعیت مسلم جامعه ماست .دشمنی وخصومت گلبدین با امر مسعود واستاد ربانی وسایرین اساس قومی داشت نه ایدلوزیکی. فقط دشنام نثارم نکنید نقد اگر میکردید میپذیرم.

  • به این مطلع یکی غزل از حمزه شینواری توجه فرمایید :
    ته که شه پشتون شوی نو انسان به شی
    بیا که شه انسان به شوی مسلمان به شی !!
    بدین ترتیب شاعرنامدار پشتون آدم بودن و مسلمان بودن را مشروط به | پشتون| بودن می سازد . تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل !

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس