صفحه نخست > دیدگاه > آیا علمای دینی جهان اسلام توان حل معضلهء افغانستان را دارند؟

آیا علمای دینی جهان اسلام توان حل معضلهء افغانستان را دارند؟

پرویز "بهمن"
يكشنبه 20 جنوری 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

خبرگذاری (تاند) که بزبان پشتو نشرات می نماید چندی پیش گزارش داد که ملا محمد عمر رهبرطالبان درکنفرانس علمای دینی کشورهای اسلامی اشتراک نمی ورزد وآن را خدعه ایی ازجانب ایالات متحدهء امریکا و هم پیمانانش بخاطر ملامت نمودن طالبان درقضایای جاری میداند. به قرار این گزارش ملاعمر گفته است که امریکا میخواهد باچنین حربهء تبلیغاتی به دوهدف عمده واساسی خویش برسد ازیکطرف یکعده علمای سست عنصر وپول پرست را برضد طالبان بشوراند وازطرف دیگر برای توجیه اشغالگری خویش وملامت نمودن طالبان ازفتواهای علمای دینی استفادء ابزاری وتبلیغاتی نماید. ملاعمر همچنین اظهار داشته است هیچ عالم دینی مومن و مسلمان که کوچکترین ذره ایی از ایمان در وجودش باشد چنین جسارت وگستاخی را نمیکند که برضد مجاهدان سلحشوریکه جانهای شان را داو طلبانه در راه خدا نذر میکنند آنها را مباح الدم ویا واجب القتل بخواند ودرمقابل؛ عساکراشغالگرصلیبی را که برای اشغال یک کشور مسلمان ازهزاران کیلو متر مسافه های دور آمده اند وهرروز باعث کشتار مردم بیدفاع واهالی استانهای جنوب کشورمیشوند آنها را قوای حافظ صلح بین المللی وکمک کننده بخواند. هرعالم دیوث ودین فروشی که اگر حاضر شود چنین فتوایی را صادر کند اوباید بداند که وی؛ خودش بدست خود فرمان قتل خویش را صادر کرده است. اما سیدحسین پاچا یکی ازنویسنده گان سایت دعوت ازین پیام آقای ملاعمر اظهار تعجب کرده است. اومی نویسد: زمانیکه بیش ازچهارصد تن عالم دین بعداز حادثهء سپتمبر ازملاعمر درخواست نمودند که اسامه بن لادن را از افغانستان یا اخراج نماید ویا هم به امریکا تسلیم دهد؛ آیا آن علما نیز همه دیوث ودین فروش بودند؟

جنگ ملا وطالب درافغانستان بعدازسقوط طالبان دراستانهای جنوب افغانستان زمانی شدت کسب نمود که بسیاری از علمای دینی ازاعمال وکردار شاگردان شان اظهار برائت نمودند. همان بود که طالبان به استادکشی رو آوردند وچندین عالم دین را دراستانهای قندهار وهلمند وارزگان به ضرب گلوله ازپا درآودند. تعدادی را هم درمساجد هنگام ادای نماز کشتند. اصولا درهمچو جنگها هیچ نوع معیار وضوابط دینی وجود ندارد. طالبان معجونی از افکار تندروانهء اسلامی با باورهای سنتی قبیلوی پشتونی بحیث دانه های شطرنج در دست افسران استخبارات نظامی پاکستان دربرابر هرفتوایی که مانع پیشرفت آنها شود می ایستند وآنرا ازبیخ وریشه رد میکنند.
درزمان حاکمیت طالبان بخاطرجلوگیری ازتصمیم آنها بخاطر تخریب بت های بامیان چندین هیئت علمای دینی ازجمهوری عربی مصر، قطر وامارات متحده وعربستان سعودی به قندهارسفرنمودند وازنظر اسلام رأی فقهی شان را مبنی برعدم جواز تخریب بتهای بامیان تشریح نمودند ولی به قول معروف حرف اوغان همانا یکی بود که :< زه نه منم>
ازآن زمان به بعد بزرگترین علمای دینی درجهان اسلام مربوط جامعهء تسنن منجمله آقای یوسف قرضاوی دربارهء هویت دینی این پدیده بنام طالبان اظهار شک نمودند که چنین گروهی برای بار اول درتاریخ اسلام ظهور نموده است که نه خود به احکام دینی می فهمند ونه هم قول دیگران را قبول دارند.
.

این چهرهء منحوس، عطاء الله لودین یکی از جنایتکاران باند گلبدین است که حالا زیرنام صلح با مخالفان مسلح میخواهد هم تباران قبیلوی اش را پرستیژ جهانی ببخشد. او به بهانهء برگزاری تدویر کنفرانس بین المللی علمای دینی جهان اسلام میخواهد طالبان وگلبدین را درسطح جهان اسلام مطرح سازد

حالا درین اواخرطرح برگذاری کنفرانس علمای جهان اسلام بخاطر حل معضلهء افغانستان را برای اولین بار آقای عطاء الله لودین یکی ازفعالان سابق حزب اسلامی برهبری گلبدین حکمتیار درشورای صلح کابل اعلان نمود.
آقای لودین امیدوار است که کنفرانس علمای دینی جهان اسلام بتواند آبشخور فکری وعقیدتی عملیات انتحاری را که طالبان وحامیان شان به آن عملیات شهادت طلبانه میگویند وهرازگاهی باعث کشتار هزاران انسان بیگناه در افغانستان وپاکستان میگردند بخشکاند وبه آنها تفهیم نماید که چنین عملی ازدیدگاه شرعی ناروا ومردود است.
البته علمای دینی جهان اسلام خصوصا دنیای اهل تسنن پیش ازطرح آقای عطاء الله لودین درسطح کشورهای مسلمان نیز پیرامون حل مسأله عملیات انتحاری ازنگاه اسلام به توافق کلی نرسیده اند. در دنیای اهل تسنن؛ چند نهاد فقهی که وجود دارد این نهادها ازنظر افراطیون مذهبی اهل تسنن نهادهای مشروع دینی بشمارنمیروند وعلمای که درچنین نهادها عضویت دارند ازنظرآنها علمای درباری خوانده میشوند. آقای یوسف قرضاوی درکشورقطر یکی ازاشخاصی است که ریاست نهادی بنام اتحاد علمای مسلمین را درآنکشوررهبری میکند. درعربستان سعودی نیز چندین نهاد فقهی بشمول سازمان رابطهء عالم اسلامی ومرکز علمای بزرگ فقهی وجود دارد. درکشورمصر علاوه بر دانشگاه الازهر؛ قدیمی ترین مرکز تحقیقات و دارالإفتای مذاهب اسلامی بشمول فقه جعفری شیعی نیز وجود دارد ولی تمام این موسسات فقهی ودینی ازنظر پیروان سازمان القاعده وهواداران این سازمان به پشیزی هم ارزش ندارند.
محمد زمان مزمل یکی از اعضای سابق حزب اسلامی برهبری گلبدین حکمتیار که بیشتر نظریاتش به نفع طالبان وگلبدین چربی میکند به این باور است که جهان اسلام درشرایط حاضر دراکثر مسایل سیاسی شان به صدور فتوا ازجانب مفتی ها ضرورت ندارد.
قبل ازآنکه نظریات آقای مزمل را دربارهء فتوا ونقش عالمان دین بدانیم بد نیست که خود آقای مزمل را بشناسیم که کی هستند؟
محترم پاچا صاحب سادات یکی ازاعضای سابق حزب اسلامی درین باره میگوید:

این چهرهء متعصب قومگرای فاشیست که حالا خودش را زیر کلمات پر زرق وبرق تبلیغات اسلامی پنهان کرده محمد زمان مزمل نام دارد. آقای مزمل در سفرهای اروپایی گلبدین درسالهای هشتاد میلادی بقچه بردار وی بود وهنگام سخنرانی های وی؛ لیوان آب گرم را بوی تعارف میکرد تا گلویش نخشکد. ولی حالا به یکی ازرقیبان قبیلوی وی تبدیل شده است ومیخواهد حزب اسلامی بدون رهبری گلبدین را سر ازنو بازسازی نماید.

" محمد زمان مزمل خود قبلا یکی ازاعضای بلند پایهء حزب گلبدین درشورای اجرائیهء آن حزب درپشاور بود که بعداز وقوع کودتای شهنواز تنی وحمایت گلبدین حکمتیار ازآن کودتا ازمقام حزبی اش کناره گیری کرد وبا قاضی محمد امین وفاد یکی دیگر ازرهبران انشعابی حزب اسلامی پیوست.
محمد زمان مزمل ازنظر قومی پشتون وازمنطقهء ده سبز استان کابل می باشد. اوتحصیلات دینی اش را درکشورعربستان سعودی درزمان حاکمیت سردار محمد داوود به پایان رسانده ولی بعداز فراغت به سبب خطرات احتمالی زندان وحبس واعدام ازطرف مقامات امنیتی رژیم سردار داوود؛ به عوض افغانستان به پاکستان بازگشت وبا دیگر فراریان اسلامگرای دانشگاه کابل درآنجا پیوست.
آقای مزمل درانشعابات وجدایی های که میان فراریان اسلامگرا درپشاور رخ داد؛ بدلایل اشتراکات قبیلوی وسلیقه های قومی جانب گلبدین حکمتیاررا گرفت ودرآن حزب مسؤولیت تبلیغات بخش عربی آن حزب را چندین سال بعهده داشت. مزمل درسالهای هشتاد میلادی نزد گلبدین حکمتیار آنقدر اعتبار ومحبوبیت داشت که او را درچند سفر اروپایی همراهی کرده است.
گفته میشود که محمد زمان مزمل درسالهای جنگ علیه شوروی سابق یکی از قوماندانهای ملیشه ای قومی دولت بنام (ملنگ ده سبزی) را توانست که ازصف دولت خارج نماید وبرضد قوای شوروی سابق ودولت وقت بشوراند. ولی بعدازیکی دوضربه ای شدیدیکه ازطرف دولت وقوای شوروی به او وقوایش وارد گردید؛ تاب مقاومت نیاورد ومجبور گردید حالت نه جنگ ونه صلح را با دولت اختیار نماید.
حزب اسلامی برهبری گلبدین حکمتیار از بدو تاسیس خویش تاکنون چندین بار معروض به جدایی ها وانشعابات داخلی گردیده است. افراد ورهبرانی که حزب اسلامی گلبدین حکمتیاررا دراوایل سالهای هشتاد میلادی؛ ترک دادند یکتعداد آنها مجبور به ایجاد احزاب مستقل گردیدند مانند مولوی محمد یونس خالص و مولوی جمیل رحمان وقاضی محمد امین وقاد. گفته میشود که نقش سازمان استخبارات نظامی پاکستان (آی اس آی) نیز دربرسمیت شناختن این احزاب درسالهای هشتاد میلادی خیلی مهم وبرجسته بوده است. مثلا مولوی محمد یونس خالص، بعداز جداشدنش ازپیکر حزب اسلامی گلبدین توانست که حزب مستقل خویش را پایه گذاری نماید وتا مناطق شرقی وجنوب شرقی کابل دامنهء فعالیتهای نظامی اش را برضد دولت کابل بگستراند. بزرگترین فرماندهان حزب اسلامی مولوی خالص درسالهای هشتاد میلادی عبارت بودنداز: ضابط حلیم درکابل که درجنگ رویا رو باقوای شوروی دربالای حصار کابل کشته شد. فرمانده عبدالحق وبرادرانش درشرق؛ فرمانده آدم خان در ننگرهار، مولوی جلال الدین حقانی درجنوب.

مولوی جمیل رحمن که قبلا معاونیت رهبری حزب اسلامی را درپشاور درسالهای هشتاد بعهده داشت مانند مولوی محمد یونس خالص صف طرفداران خویش را درکنرهار براساس گرایشهای سلفی وتمایل شدید به افکار ونظریات محمد بن عبدالوهاب نجدی بنیانگذار فکری کشور عربستان سعودی حزبی را ازپیکر گلبدین حکمتیار جدا نموده وآنرا بنام جماعت دعوت بسوی قرآن وسنت مسما نمود. اعضای این حزب بیشتر ازاقارب ونزدیکان شخص مولوی جمیل رحمان بودند ویکتعداد محدودی ازعلمای بدخشان نیز وی را درین کاروان همراهی نمودند. حزب مذکور ازکمکهای بیدریغ کشورهای عربستان سعودی وکویت ودیگر کشورهای حاشیهء خلیج فارس برخوردار بود. جنگهای تنظیمی میان هواداران مولوی جمیل رحمان وگلبدین درشرق افغانستان تاریخ خیلی خونین دارد. مولوی جمیل رحمن بعدها در اواخر سالهای هشتاد توسط یکی از اعراب افراطی طرفدار گلبدین حکمتیار بضرب گلوله ازپا درآمد که بعد قاتل توسط محافظان مولوی کشته شد. درین میان قاضی محمد امین وقاد به سبب نداشتن روابط تنگاتنگ با سازمانهای استخباراتی پاکستان وعربستان شانس ایجاد یک حزب قوی ومنظم را مانند آن دو نفر دیگر نیاورد. ولی روی هم رفته هواداران قاضی امین وقاد بیشتر در داخل حزب اسلامی باقی ماندند وگاه گاهی بنام های حزب اسلامی بزرگ وحزب اسلامی کوچک به برخوردهای نظامی داخلی میان همدیگر می پرداختند. آقای وقاد بعدا کوشش نمود که هواداران خویش را درکشور ایران متمرکز سازد ولی آنجا نیز چندان توفیق نیافت کسانیکه ازپیکر حزب گلبدین حکمتیار جدا شده اند دلایل زیادی برای جدایی وانشعاب دارند. آنها میگویند حزب اسلامی توسط فردی رهبری واداره میشود که او خودش را نابغهء دهر میداند. او خودش را مفتی اعظم جهان اسلام؛ شیخ الحدیث ، مجاهد کبیر؛ مفسر صاحب رأی درقرآن وسنت؛ صوفی وعارف پارسای شب زنده دار؛ استراتیژیست ماهر وبی بدیل درامورنظامی وسیاسی ومبلغ بی همتا درجهان اسلام؛ ادیب ونویسنده وازهمه مهمتر محبوب همهء قلبها میداند. گلبدین حکمتیار به این باور است که اورا خداوند ازبطن مادر نابغه آفریده است. او دریکی ازکتابهایش بنام توطئه های پنهان وچهره های عریان نوشته است که وی درسن پنج سالگی خواب زوال دو امپراطوری شرق وغرب را دیده بود که هردو امپراطوری به دستان پرتوان وی زوال می یابند. حالا تعبیر یک بخش آن خواب محقق گردیده است.وبرای زوال امپراطوری دیگر نیز ازهیچ نوع تلاش ومجاهدت دریغ نمی ورزد. گلبدین حکمتیار معتقد است که وی نزد هیچ ملا ومولوی زانو نزده است وتنها مطالعات وپشت کار شخصی وی اورا یکی ازنظریه پردازان جهان اسلام ساخته است.
ولی مخالفان وی ادعا دارند که آقای گلبدین حکمتیار بمرض خود شیفتگی بیش ازحد مبتلا می باشد. او مانند معمرقذافی وصدام حسین ودیگر دیکتاتوران جهان اسلام وغیر اسلام؛ دایما خودش را محق میداند. گلبدین خودش را محبوب ترین رهبر وزعیم درمیان زعمای کشورهای مسلمان میداند. گلبدین حکمتیار هرگز به این باور نیست که پشتونها تازمانیکه رقیب قدرتمند وی احمدشاه مسعود زنده بود به او نیاز داشتند ولی حالا او درنظر اکثریت مردم افغانستان خصوصا پشتونها بحیث یک اجیر زرخرید ونمایندهء استخبارات نظامی کشورپاکستان جلوه می نماید. او هنوزهم مانند معمرفذافی به این باور است که ملت مسلمان ومجاهد افغان؟؟؟؟! عاشق او است وهمهء مردم در انتظار روزی اند که اورا مانند آیت الله خمینی برسرشانه های شان حمل نمایند وشعار بدهند که زنده یاد حکمتیار!!!؟

نظریات گلبدین حکمتیار درمورد اسلام وتفسیر بعضی از آیات قرآن باوجودیکه تکرار نظریات ابوالاعلی مودودی وسیدقطب می باشد ولی درتشریح وتبیین آن پایش می لنگد. او برداشتهای سلیقه ایی خودش را صحیح ترین وصایب ترین نظریه میداند وخلاف آنرا مردود می شمارد. روی همین علت است که علمای دینی سنتی از وی متنفر اند. یکعده اشخاصیکه به جهالت ونادانی گلبدین حکمتیار پی برده اند ولی روی بعضی مصلحتها ومنافع شخصی شان درظاهر امر وی را می ستایند در خفا بر اخلاق وکرکتر وی می خندند. روزی درپشاور دریکی ازجلسات رهبران جهادی گلبدین حکمتیار رو به مولوی خالص نموده وگفت که وی میخواهد قرآن را تفسیر نماید. مولوی خالص از وی پرسید تو که به قواعد نحوی زبان عربی آشنایی نداری چطور شد که حالا قرآن را تفسیر میکنی. گلبدین درجواب میگوید که بهتر ازهرملا ومولوی به قواعد نحوزبان عربی بلدیت دارد. مولوی خالص میگوید پس اگر بلدیت داری از خودت یک پرسش کوچک دارم که فرق میان (إذ) و (إذا) را برایم تشریح کن.
گلبدین حکمتیار درمقابل این پرسش دهن اش باز می ماند وازخجالتی درمیان حاضران میخواهد آب شود .سرانجام مولوی خالص برایش میگوید که کوشش کن سنگی را که قدرت بلند کردن آنرا نداری ازجایش بلند نکن که کمرت را می شکناند. تفسرنمودن قرآن بوسیلهء انسانهای جاهل سبب گمراهی وبدبختی نسل جوان در جامعهء اسلامی میگردد این کاربه عوض ثواب گناه عظیمی درپی دارد."
آقای سادات میگوید کسانیکه حزب اسلامی را ترک داده اند بخاطر روشهای تگروانه وافراطی واستفاده از اسالیب ومیتودهای خشن دیکتاتور مابانه واستالینستی درسیستم رهبری این حزب توسط گلبدین حکمتیار ازین حزب بیزار می باشند. میشود گفت که این حزب، حالا به یک حزب خانواده گی میان خصر ودامادان تبدیل شده است. بدون شک درحال حاضر؛ محمد زمان مزمل که حالا دوران عسل محبتهای دروغین میان امیر ومادون به پایان رسیده است یکی ازرقیبان سرسخت گلبدین حکمتیار درحزب اسلامی به شمار میرود. آقای مزمل حالا درمیان پشتونهای ضد گلبدینی به یک عنصر الترناتیف رهبری دربرابرگلبدین حکمتیار عرض اندام کرده است. بیشترین اعضای حزب اسلامی پشتون تبار که حالا بدلایل مختلف حزب را ترک داده اند خواهان برگزاری یک انتخابات حزبی شفاف در افغانستان ویا پاکستان می باشند؛ ولی گلبدین حکمتیار بدلایل امنیتی از پذیرفتن این خواست سرباز زده وآنها را به منافقان عصر پیامبر تشبیه کرده است که درصدد ایجاد فتنه وفساد در صف حزب اسلامی اند. درسایت اینترنتی شهادت که ناشر افکار واندیشه های گلبدین حکمتیار می باشد درین تازه گی ها دربخش لینک ها درلست سایتهای دوست ؛ نام سایت دعوت ازلست سایتهای دوست برداشته شده است. وبه عوض آن سایت های لر وبر وبینوا وبخش پشتوی رادیو بی بی سی وافغان جرمن انلاین بحیث سایتهای دوست باقی مانده اند."

حالا برگردیم راجع به نظریات آقای محمدزمان مزمل دربارهء عملیات انتحاری ونقش علمای دینی:

هرچند آقای مزمل تاهنوز درپشاور پاکستان زیست می نماید، ولی بازهم درسایت دعوت طرفداران گلبدین وی را متهم به سازش دربرابر اشغالگران امریکایی می نمایند. آقای دکتور صفی الله صاحبزاده درکشوردنمارک یکی ازاعضای فعال حزب اسلامی؛ مدعی است که زمان مزمل با استخبارات عربستان سعودی وپاکستان رابطهء دیرینه دارد

آقای مزمل دریکی ازمقالاتش زیرعنوان خطاب به علمای دینی درسایت وزین دعوت یکی ازشروط فتوا استقلالیت مفتی را میداند که صاحب فتوا باید درزمینهء آنچه که فتوا میدهد باید تحت تاثیر هیچ نهاد حکومتی ودولتی یا سازمانی درهیچ یک ازکشورهای اسلامی قرار نداشته باشد.
آقای مزمل میگوید: شرایط موجود در جهان اسلام حالت طبیعی ونورمال ندارد؛ درچنین حالتی تعدد مراکز فتوا خود باعث فتنه وفساد گردیده است.
آقای مزمل درادامه می نویسد:< درشرایط حاضر که زمینهء آموزش مسایل اسلامی برای هرکسی آسان گردیده وهرکی میتواند درزمینهء مسایلی چون: جهاد وصلح و(تبرا) (وتولا) یعنی دوستی ویا دشمنی باکسی؛ میتواند معلومات حاصل نماید و خودش را ازمسایل حلال وحرام آگاه سازد برای مراجعه به آرای فقهاء ضرورتی احساس نمیگردد..
مثلا درمورد (ولاء) و (براء) یعنی دوستی ودشمنی با کسی ویا کسانی اصل؛ در اسلام معلوم است که یک مسلمان باکی باید دوستی نماید وبا کی دشمنی نماید> اقتباس ازسایت دعوت مقالهء محمد زمان مزمل زیرعنوان: خطاب به علمای دینی
گلبدین حکمتیار نیز درسایت رسمی خویش بنام شهادت چندین بار طی نشر سرمقاله های متعدد رسمی خویش هرنوع فتوا را مبنی برتحریم عملیات انتحاری کوبیده وآنرا کار علمای درباری و دینفروشی میداند که دین وایمان شان را دربرابر دالرهای امریکایی که وی آنرا متاع پست دنیوی خوانده است فروخته اند. ازنظر آقای حکمتیار، این علما که دررأس آنها بعضی ازرهبران جهادی نیزقرار دارند همهء آنها علمای سوء امت آخرزمان اند که پول ومتاع ناچیز دنیا را بربهشت جاودانی در روز آخرت ترجیح داده اند.
اما قطع نظراز دیدگاه های متنوع ومتضاد اسلامگرایان ورهبران تنظیم های جهادی راجع به فتوا ونقش مفتی درجهان اسلام؛ پرسشی که مطرح میشود این است که مشکلات اجتماعی وسیاسی کنونی کشور ازهم پاشیدهء افغانستان چقدر با اسلام وارزشهای اسلامی همخوانی دارد وچقدر دین اسلام میتواند بحیث یک قاسم مشترک وپیوند دهنده میان گروه های درگیر موثر ثابت شود.
مولوی عصمت الله روحانی یکی ازعلمای دینی که خود ازاهالی کنر افغانستان می باشد وچندین سال دربرنامه های دینی رادیو افغانستان درسالهای هفتاد وهشتاد میلادی؛ مقاله وتفسیر قرآن را نوشته است درین زمینه می نویسد:

" مشکل افغانستان به دین اسلام وعلمای اسلامی هیچ ربط ندارد. مشکل افغانستان، جنبهء قومی وقبیلوی دارد که ازنظر اسلام وارزشهای اسلامی هیچ اساس شرعی وفقهی درآن نمیتوان یافت. موقف اسلام دررابطهء مشکلات قومی در افغانستان که اضافه ازدوقرن بدینسوهمیشه درگیر جنگهای خانمانسور حاکمان قبیلوی بوده است روشن تراز آفتاب است. نزد الله تعالی، پشتون وتاجیک وازبیک وهزاره وبلوچ ؛ عرب وعجم وسرخپوست وسفید پوست وسیاه پوست هیچ کدام برتری ورجحان ندارد.
اسلام هرنوع تفرقه های قومی ومذهبی وسلیقوی که منجربه قتال وکشتار داخلی میان مسلمانان میشود همهء اینها را عامل شکست وزبونی مسلمانان میداند. کشتن یک مسلمان بوسیلهء یک مسلمان دیگر شرعا حرام مطلق است. تعرض به آبرو ؛ جاه ومال یک مسلمان توسط مسلمان دیگر حرام قطعی است.
اسلام مومنان را برادر همدیگر میخواند؛ وبر اخوت وبرادری میان مومنان تاکید می ورزد جنگ میان دو طایفه ایی از مومنان اگر در میگیرد ؛ بر مومنان دیگر واجب است که برای قطع جنگ وخون ریزی ازهیچ نوع سعی وتلاش دریغ نورزند و باید میان طرفین درگیر صلح را قایم سازند؛ بعداز امضای توافقات صلح میان طرفین درگیر هرطرف منازعه اگر بار دیگر بغاوت نمود باید همهء طرفها برای سرکوب نمودن باغی یکی شوند واورا سرجایش بنشانند تا منقاد به اوامر وارشادات الهی گردد وچون ازبغاوت وسرکشی خویش برگشت ،بازهم با هردوطرف درگیر با عدل وداد رفتارشود که الله انسانهای دادگررا دوست دارد.
و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما فإن بغت احداهما علی الاخری فقاتلوا التی تبغی حتی تفئ الی أمرالله فإن فاءت فأصلحوا بینهما بالعدل واقسطوا ان الله یحب المقسطین.
. سورهء حجرات.آیهء7
اسلام کشتن قصدی یک نفس بیگناه را چه مسلمان چه غیر مسلمان چه حیوان ویا نبات بدون هیچ جرم مشهودی؛ محکوم کرده وآنرا معادل کشتن تمام افراد بشریت وموجودات ذی روح دانسته است.
<من قتل نفسابغیر نفس اوفساد فی الارض فکأنما قتل الناس جمیعا>
سورهء المائده آیهء 31
اسلام کشتن قصدی یک نفر مومن را به شدت کوبیده وبرای قاتل؛ لعنت الهی و عذاب ابدی وجاودانی آتش دوزخ را وعده داده است. < ومن یقتل مومنا متعمدا فجزاؤه جهنم خالدا فیها وغضب الله علیه ولعنه واعدله عذابا عظیما>
سورهء نساء آیهء 92
اسلام مشأ پیدایش افراد بشررا ازیک مرد وزن دانسته وهیچ تمایزی میان افراد بشر بخاطررنگ پوست ونژاد وتبارقایل نگردیده ومعززترین انسان با تقوا ترین ها را معرفی کرده است.
یا أیها الناس إنا خلقناکم من ذکر وأنثی وجعلناکم وشعوبا وقبائل لتعارفوا. إن اکرمکم عندالله أتقاکم إن الله علیم خبیر
سورهء حجرات آیهء12

اسلام جنگهای ذات البینی میان مسلمانان را بخاطر برقراری حاکمیت یک قوم ویا قبیله خاص محکوم نموده وآنرا پیامبر اسلام جنگ بخاطر عصبیت وحمیت قومی جاهلانه توصیف کرده است . < من دعا الی العصبیة فلیس منا> هرکی مردم را به عصبیتهای قومی وفرقه ایی دعوت میکند ازما نیست وهمچنان جای دیگری میفرماید < من دعا الی العصبیة فقدمات فی الجاهلیة > هرکی درجنگ عصبیتهای جاهلانه می میرد وی درمرگ جاهلانه مرده است.
اسلام مرجع حکمیت وحل وفصل منازعات را قرآن واقوال پیامبر تعین نموده وبه مسلمانان امر نموده است که درصورت بروز منازعات به احکام الله ورسول او رجوع کنید وبا معیارهای قرآن منازعات خویش را حل وفصل نمائید.
< فإن تنازعتم فی شیء فردوه الی الله والرسول إن کنتم تؤمنون بالله والیوم الآخر >
اگر دریک مورد میان شما نزاعی پیدا شد آن را رد کنید بسوی خدا ورسول او؛ اگر از دل وجان به الله وروز آخرت باور دارید آیه 58 درسورهء نساء "
؛
اما دوقرن است که حاکمان قبیلوی پشتون درین خطه میان خودشان بنام غلجایی ودرانی بخاطر تصرف ارگ شاهی وبعدا ارگ جمهوری یکدیگرشان را کشته اند و حکمیت هیچ مرجع دینی را نپذیرفته اند. سلسلهء جنگهای قبیلوی میان قبایل افغان به دوران شاهان مغول درهندوستان وجنگ خوشخال خان وجنگهای تکفیری آخوند درویزه وپیر روشان برمیگردد. به استثنای قیام هوتکی ها دربرابر گرگین درقندهار به قیادت میرویس خان که او خود ازنظر تباری پشتون نبود، دیگرهمهء جنگها ومنازعات بخاطر تحکیم پایهء قدرت خانواده گی وقبیلوی بوده است که هیچ اساس شرعی وعقلی درآن نمیتوان پیدا کرد..

بعداز مرگ نادر افشار درایران امروزی؛ وبقدرت رسیدن قبایل درانی برسرکرده گی احمدخان ابدالی؛ درملک خراسان سلسلهء جنگهای قبیلوی میان اعضای خانوادهء سلطنتی به داخل خاک خراسان زمین کشیده شد و منجر برتقسیم اجزای مختلف خراسان وکشیده شدن پای سیکها وانگلیس ها وبعدا روسها به منطقه گردید. این جنگها هیچگونه توجیه دینی ومذهبی درقرآن ویا سنت نبوی ندارد. یک قبیله با انگلیس متحد گردید وقبیلهء دیگر با سیگ های پنجاب وقبیلهء دیگر باروس . همهء سران قبایل نظربه مسافهء جغرافیوی شان با اقوام غیر افغان هرکدام کوشیده اند تا پای اقوام غیر قبیلوی خراسان زمین را نیز درمنازعات ذات البینی خویش بکشانند که درین راه تا جایی موفق بوده اند.

این زد وخوردها وخون ریزیها هیچگونه سازگاری با معیارهای اسلامی ویا معیارهای عقلی بشری ندارد وکوچکترین دلیل شرعی ویا میهنی را درخویش نداشته وهمه باعث تضعیف قوت وشوکت مسلمانان درجهان شده است. کشیدن پای انگلیس ها به حریم یک کشوراسلامی نیز با ساخت وبافت سران قدرت طلب پشتون صورت گرفته که بهای آنرا بیشتر اقوام غیر افغان پرداخته و جانهای شان را بخاطر دفاع ازخاک وناموس وطن فدا کرده اند. این ساخت وبافتها ازشاه شجاع سدوزایی تا امیردوست محمد وسلطان احمدخان طلایی حاکم پشاور جداعلای سردار محمد داوود، امیر عبدالرحمن بارکزایی و وبعدا محمدنادر محمدزایی وسپس تا تره کی وحفیظ الله امین وگلبدین وملاعمر وکرزی را دربر میگیرد. تاریخ این ساخت وبافتها بس غم انگیز وشرم آور است که برای انسانهای صاحب وجدان مایهء ننگ ونفرت ولی برای انسانهای بی احساس وبی وجدان مایهء مباهات می باشد.

جنگهای کنونی نیز ریشه درهمان جنگهای جاهلانهء قبیلوی پشتونی درگذشتهء تاریخ دارد؛ امیرعبدالرحمن بارکزایی بنیانگذار افغانستان معاصر؛ بخش بزرگی ازمناطق قبایل وزیر وافریدی ومومند وشنواررا به سبب بغاوت وسرکشی های وقفه ایی که دربرابر حاکمیت مطلقه اش گهگاه ظهور میدادند یکسره عاق نموده و بارضایت خاطر سرنوشت همهء شان را به انگلیسها سپرد وبا مارتینمر دیورند نمایندهء انگلیسها مرزهای کشورهای کنونی افغانستان را مشخص ومحدد نمود.
اعقاب واخلاف وی نیز برآن امضا؛ مهر تائید گذاشتند و تاوقتیکه انگلیسها درمنطقهء آسیا حضور فزیکی داشت همه دم را غنیمت می شمردند وبرای حفظ جلال وشکوه پادشاهی شان بالای اقوام غیر افغان ترجیح میدادند تا اسباب آزار واذیت ابرقدرت استعماری انگلیس را فراهم نسازند. درانی ها بمرور زمان نسبت به غلجایی ها با اقوام غیر افغانستان رشته ها وپیوندهای خونی پیدا کردند درفرهنگ خراسانی هضم واستحاله گردیده اند. خصوصا عشیره های بارکزایی ومحمدزایی چیزی بنام زبان وفرهنگ پشتو دربساط نداشتند؛ ولی آهسته آهسته بنا به تحریک عناصر قومگرا ومتعصب پشتونی در درون خانواده های سلطنتی بمرور زمان به عناصرسرطانی برضد اقوام وتبارهای غیرافغانی تبدیل گردیدند که بهترین نمونهء آن شاه امان الله بارکزایی است که به اثر تحریک خصر خدانیامرزش محمود طرزی از راه منحرف گردیده وسعی کرد تا به اصل قبیلوی گاو چرانی وشبانی خویش بازگردد.
خوشبختانه هربازگشت سران قبیلوی حاکم در دربارهای سلطنتی به اصالت وریشه های قومی ؛ به قیمت ازدست دادن تاج وتخت وتصفیه های خونین خانواده گی میان خودشان تمام شده است که درآن اقوام وملیتهای غیرافغان هیچ نقشی نداشته اند. سقوط شاه امان الله بارکزایی، برای اولین بار درتاریخ خونبار این سرزمین مردی ازتاکستانهای شمالی را برسریرقدرت نشاند که بعدازگذشت نه ماه درمقابل آنهمه توطئه ها و زد وبندهای قبیلوی تاب مقاومت نیاورد وبار دیگر قدرت بدست یکی دیگر ازسران محمدزایی انتقال یافت.
قبایل غلجایی که درابتدا امیرحبیب الله خادم دین رسول الله را بخاطر اعلان جهادش برضد شاه امان الله مرتد و ازدین برگشته؛ حمایت می نمودند ولی بعدازسقوط کابل و اشغال ارگ بوسیلهء وی وهمرزمانش اورا حمایت وپشتیبانی ننموده وبرای برچیدن امارت وی از هیچ دسیسه وتوطئه ایی خود داری نکردند.
گلبدین حکمتیار ازجمله رهبران احزاب جهادی درپشاور درسالهای هشتاد میلادی؛ یگانه پشتون تباری است که مشروعیت امارت حبیب الله خادم دین رسول الله را دریکی ازسخنرانیهایش درمیان آواره گان افغانستانی برسمیت شناخته است ولی بعداز آنکه خودش با رقبای تاجیک تبارش چون زنده یاد احمدشاه مسعود وبرهان الدین ربانی در سالهای نود میلادی درگیر منازعه برسر قدرت گردید؛ درچندین محفل ازحبیب الله خادم دین رسول الله بحیث دزد ورهزن و جاسوس انگلیس نام برده است.

. درزمان ظاهرشاه؛ آخرین پادشاه عشیرهء محمدزایی؛ وبعدا اولین رئیس جمهور پشتون تبار محمدزایی پسرکاکایش سردار محمد داوود؛ جنگهای قبیلوی پشتونها رنگ ایدیالوژیک را بخاطرگرفت ویک عده پشتونهای باسواد محروم ازقدرت به ایدیالوژیهای مارکسیزم ونشنلیزم واسلامیزم پناه بردند.
نورمحمد تره کی وحفیظ الله امین؛ سردستهء مارکسیست های پشتون تبار غلجایی ومحروم ازقدرت با حمایت مالی سفارت شوروی درکابل ازجمله اشخاصی بودند که درصدد سرنگونی رژیم ازطریق کودتای نظامی لحظه شماری می کردند وسرانجام درهفتم ثور 1357 به حمایت وهمکاری مستقیم مشاوران نظامی شوروی سابق نظام دوصدسالهء درانی را سرنگون وبه عوض آن یک نظام دیکتاتوری قبیلوی دیگررا بارنگ وشمایل سوسیالیسم روسی را بمردم وعده دادند ولی درعوض دمار ازروزگار مردم بیچاره وغیرنظامی این کشورخصوصا غیر پشتونها برآوردند.
آنطرف دیگر؛ همهء ملاها وروحانیون پشتون تبار غلجایی به محور شخصی بنام گلبدین حکمتیار ازعشیرهء خروتی درپشاور گرد آمدند که نظام غلجایی قبیلوی خودشان را که درآن منافع ملاها وروحانیون درخطر افتاده بود سرنگون سازند.
حفیظ الله امین میخواست که ازطریق عنعنهء پشتونوالی به این مشکل نقطهء پایان بگذارد. روی همین علت بود که به قول سیدمحمد گلاب زوی درفلم (دو روز پی در پی) امین بوساطت پاکستان ویکعده اشخاص ورهبران قبیلوی تماسهای خویش را با گلبدین حکمتیار هرچه بیشتر محکم ساخت ودرکودتای مشترکی که برضد حزب دموکراتیک خلق افغانستان بشمول هردوجناح خلقی وپرچمی آن روی دست گرفته بود؛ حفیظ الله امین بحیث رئیس جمهور؛ گلبدین حکمتیار بحیث صدراعظم واقبال وزیری بحیث وزیر دفاع ؛ کابینهء مشترکی را ازهردو جناح تشکیل داده بودند که پلان مذکور توسط روسها درنطفه خنثی گردید.
هرچند درآن زمان شنیدن این سخنان توسط افرادی مانند سیدمحمد گلاب زوی تبلیغات دشمنانه برضد گلبدین حکمتیار یگانه رهبر جهادی که لاف اصولگرایی اش گوشها را کر کرده بود تلقی میشد؛ ولی با وقوع کودتای مشترک شهنواز تنی وگلبدین دیگر پرده از روی این معما برداشته شد که گلبدین حکمتیار وهم تباران خلقی وپرچمی شان درهردوطرف خط به هیچ چیزی جز قدرت وکرسی وبرقراری یک حاکمیت قبیلوی تگ قومی نمی اندیشند. این افراد نشان دادند که آنها درین راه به هیچ اصول ومبدأ اعتقادی باور ندارند ونزد آنها هیچ چیزی به اندازه حاکمیت تگ قومی وتگ قبیلوی ارزش واعتبار ندارد. اینها ثابت نمودند اسلام و قرآن و خون شهدا واخوت اسلامی، وهمچنان درطرف مقابل تعلیمات مارکس ولینن وخروشچف و رفاقت حزبی همه وهمه الفاظ وشعارهای میان تهی بودند که بخاطر رسیدن بقدرت ازآنها مثل یک آلهء موسیقی کارگرفته میشود.
بناء جنگ کنونی طالبان با آقای کرزی نیز ازسنخ همین جنگهای قبیلوی است که برضد منافع غیر افغانها براه انداخته شده است. درین جنگ قوای امریکا با شعار محو تروریزم افغانستان را اشغال نمود ولی درعوض برای خلع سلاح نمودن نیروهای مخالف طالبان خط ونقشه ترسیم نمود؛ سران مقاومت ورهبران جهادی را بنامهای ناقضین حقوق بشر وجنگ سالاران کوبید ولی درعوض دست کرزی را برای مذاکره با طالبان بازگذاشت. سیاست طالب پروری تا آن حد در درون دولت تقویت گردید که حالا طالبان جز سرنگونی کامل رژیم وخروج کامل عساکر خارجی به چیز دیگری امتیازقایل نیستند. امریکا نیز حالا اعلان نموده است که دیگر به اهداف غایی خویش رسیده است وسازمان القاعده را نابود نموده ودیگر با طالبان درگیر جنگ نمیشود. تمام این مانورها بخاطر تضعیف پایه های مردمی سران ورهبران شمال صورت گرفته است.
درمیان سیاست مداران ونخبگان غیر افغان سیاست تفرقه بینداز وحکومت کن نیز ازطرف آقای کرزی به منصهء اجرا درمیاید؛ ایجاد فضای بی اعتمادی میان هزاره ها وتاجیک وازبیکها وترساندن هریک آنها بصورت جداگانه که گویا اگر حاکمیت پشتونی ازمیان برود فلان قوم شما را میخورد؛ تا هنوز کارساز واقع شده است. این مانورها هیچ ربطی به اسلام وقرآن وعلمای دینی جهان اسلام ندارند. مشکل افغانستان قومی است وآنهم یک قوم مشخص ومعین یعنی پشتونها بخاطر انحصار قدرت قومی درین سرزمین حاضر اند تا این وطن را حتی به نابودی کامل بکشانند. بناء درچنین وضعیت ناهنجار نه آیات قرآن درین سرزمین گوش شنوا دارد ونه هم نظریات سیدقطب ومحمدقطب وحسن البنا میتواند گره مشکلات قومی افغانستان را بگشاید.
افغانستان کنونی را درشرایط حاضر میتوان یکی ازجهنم های روی زمین برای اشخاص وافراد عادی وبی وسیله وبی واسطه توصیف کرد که نه درآن قانون وجود دارد ونه هم نظم اجتماعی پابرجاست ونه هم از دیانت و صداقت و اخوت وصلهء رحم و شفقت خبری است.این چنین جوامع مناسبترین بستر برای رشد افکار وعقاید افراطی درمیان جوانان سرگشته وآواره می باشد. درحقیقت همین نوع جوامع اند که سربازان داوطلب را ازمیان اقشار محروم جامعه برای سازمان های افراطی دینی وغیر دینی تهیه میکنند. درهرجامعه ایکه فقر وبدبختی؛ وببکاری جوانان برعلاوهء جهالت وسنتهای قبیلوی قوس صعودی بپیماید آن جامعه هرگز بسوی فلاح ورستگاری پا نمیگذارد بلکه بسوی بدبختی وازهم فروپاشیده گی بیشتر درحال سقوط می باشد. بناء چنین جامعه ایی را هرگز فتوای هیچ مفتی اعظم ویا اعتراض هیچ شیخ الحدینی اصلاح کرده نمیتواند تا وقتیکه خود باشنده گان آن سرزمین با خود شان عهد ببنند که درجهت ایجاد تغیر گام برمیدارند. فرارهای دسته جمعی؛ مهاجرت های طاقت فرسا وسپردن تقدیر بدست قاچاقچیان انسان به غرض رسیدن به بهشت خیالی اروپا نیز هرگز نمیتواند فرد ویا اجتماع را سعادت مند سازد.

این علمای دینی درچندسال أخیر گلوی خویش را بخاطر ایجاد فضای برادری واخوت وجلوگیری ازتفرقه های نژادی ولسانی پاره کردند ولی تا هنوز هیچ تاثیر عملی دررفتار وکردار مردم بوجود نیاورده اند. بخش افراطی تر این ملاها برفرضیت جهاد علیه قوای اشغالگر امریکا تاکید می ورزند وچنین علمای دینی را که درزیرسایهء حاکمیت کرزی مردم را وعظ ونصیحت میکنند به آنها لقب علمای درباری ویا دین فروش داده اند.
بح بح بح !عطاء الله لودین درحال إعطای جایزه به اسمعیل یون، نویسندهء کتاب سقاوی دوم ویکی ازچهره های افراطی قومگرای پشتون که حتی ازحرف زدن به زبان فارسی ننگ دارد. اسلامگرایان پشتونی نیز بسان خلقی ها زمانیکه منافع قبیلوی شان ایجاب کند تمام مرزهای عقیدتی وایمانی را زیر پا می کنند . اسلامگرایان پشتون که درحرف نسبت به هرکسی ؛ خودشان را ملتزم به ارزشهای اسلامی معرفی میکنند ولی درعمل ثابت کرده اند که حتی ملحدین هم تبار خویش را نسبت به مسلمانان غیر خودی ترجیح میدهند.

منابع:

1 خبرگزاری تاند
2 د مذهب علماو ته یو سر خلاص لیک / استاد محمد زمان مزمل/سایت دعوت
Tuesday, 01.01.2013, 05:44pm (GMT
3 سایت دعوت مشر ملاصاحب، خلک سولې ته ضرورت لري/سيدحسين پاچا
4 بازهم همان منبع
5 سایت اینترنتی شهادت
6 مولوی عصمت الله روحانی

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • بردان این انسان فروخته شده که همه جنایت کار فاتل دزد تشریف داردند چطور می تواند برا ی مردم افغانستان تعین و تکلیف نماید که همه قافل هستد انها ها بودند که کشور را به گودال ویرانی تبدیل نمودند از دین و مذهب که جز بی خردی , نهفمی که خود شان هم در ان جمله هستند استفاده سو نماید این ها همان دار دسته جنابت کاران هستند که روزی 100 راکت را در شهر گابل پر تاب و جان صد ها اسنان را گرفت و این ملا عمر را که ملا عمر ساخت ؟ و این گلبدین را و دیگران که بوجود اورد ؟ این را همه می دانند فکر می شود که حال این دار دسته دو باره زمام قدرت را بدست خواهند گرفت از قضیه چنین بر میاید , یک سوال این جنابان چرا حالا جهاد نمی کنند ؟ ان زمان بخاطر روس ها بودند اما که جندین کشور در افغاستان حضور دارند چرا جهاد نمی کنند؟ قسم که ان ها دز کشور ها ی اسلامی هستند.

  • همه جا دکان رنگ است همه رنگ میفروشند
    دل من به شیشه سوزد همه سنگ میفروشند
    آنانیکه کتاب « کمیته 300 مرکز توطءه ی جهانی » را باور ندارند از سیاست بازی و نیرنگ ، هیچ نمی دانند اصلاً .
    استعمار از سالیان ماضی بعید تا به همین امروز ، تخم شرارت را زیر سینه دارد و بر بیضه شرارت و خشونت سینه می زند و جوجه های شرارت پیشه و ابلیس گونه را در اقصا نقاط جهان می پراگند تا در بین ملت های جهان سوم زهر هلایل پاشند . باند های آدمکش و تروریست در آسیا ، افریقا و شرق میانه زیر نام ، مجاهد ، طالب ، انصار الدعوة ، القاعده ، حزب الهی ها ، جمعیت اسلامی ، حزب اسلامی ، الشباب ، پاسداران اسلام ، سلفی های وهابی ، سپاه صحابه ، فداییان اسلام ، انصار الشریعه و ... برای بی ثبات سازی و ایجاد فضای وحشت ، تمویل و تجهیز می شوند تا خوراک مناسب برای میدیای غرب تهیه گردد و سپس تر برای صدور قوای نظامی شان بهانه ی عوام پسند بدست آورند .
    همین دو سه روز پیش ، فرانسه با کمک قوای هوایی بریتانیا ، بر کشور سومالی و الجزیره زیر نام مبارزه با گروگانگیر و تروریست ها ، نیروی نظامی پیاده کردند . همانند ورود قوای ناتو به بهانه سرکوب طالبان در افغانستان ، دفاع از حقوق بشر و دموکراسی ، همردیف آن درامه ی سرنگونی صدام و قذافی و دیگر دیکتاتوران پیشین شان در شرق میانه . تا جاییکه همه میدانند ، همه باند های افراطی مذهبی از طریق سازمان های جهنمی استخباراتی کشور های وابسته به آمریکا و انگلیس ، مجهز و اکمال می شوند و دست همین کشور ها تا آرنج در جیب شیخ های کشور های عربی فرو میرود و پول های باد آورده از نفت را با شاخی روی سر باند های اجیر و فروخته شده وآدمکش باد می کنند .
    به قول « دایی جان ناپلیون » :
    همه فتنه و شرارت زیر پای انگلیس است . تفرقه و جنگ های مذهبی ، تفرقه و جنگ های قومی ، ایجاد بی ثباتی و حضور به بهانه تأمین امنیت و لشکر کشی و نصب نوکران وابسته و زرخرید خود شان همانند ، احمد جلبی ، حامد کرزی ، مرسی و ...
    همه جا دکان رنگ است ، برادر .

  • افغانستان کى خاينان ژاړي !!!
    امريکايان شو په وتلو افغا نستان کى خاينان ژاړي
    ورځ د حساب ده راروانه له دغى ويرى په هر آن ژاړي
    وختونه راروان دي چى د تيښتى ځاى به نه وى
    دنيا به يو زندان شي ځکه له غمه په سوران ژاړي
    ريښتني فيصلي به وي رواني محکمه کى
    نه به رشوت نه واسطه وى نو ځکه له خفګان ژاړي
    حقيقت به منځته راشى چا چى ورکړى قربانى وى
    ستميان، جمعيتان له ډير افسوسه په ارمان ژاړي
    د پښتنو کورونه وران هم يى مړه کړل په زندان کى
    بدل اخستل کيږى اوس نو ځکه يى بچيان ژاړي
    چى ميخونه يى ټومبل په سرونو د پښتون بد بخته قام کى
    کابل ورڅخه پاتى اوس ټول هزاره ګان ژاړي
    ليلى او محقق کورونه دي جوړ کړي په ايران کى
    هر ځاى به کنډواله شى له غمونو يى باميان ژاړي
    دوستم په تيښته ځغلي له بلخه او مزاره
    بلخ او سرپل کى ترکمن او ازبکان ژاړي
    قانونى که عبدالله دى، ضيا که بسم الله دى
    ډالري کورونه پاتى يواځى بد بخته پنجشيريان ژاړي
    اسمعيل خان وسلي ويشلي په هرات و ارزګان کى
    د جنګ په تمه ناست دى خو ايران په وينو د خپل ځان ژاړي
    قسيم خوړلى دى قسم چى ارګ زما په قواله دى
    هم عطا جان پکى شريک دى پريږده چى ټول افغانستان ژاړي
    امريکايان ډير بيوفا دي په نيمه لار کى سړى پريږدى
    بس کلک ولاړ په اسرائيلو پريږده چى نور فلسطينيان ژاړي
    که په دنيا کى حقيقى قضاوت راشى او حق په حقه د حقدار شى
    نو "پاچا" ولى هسى بيځايه په سوران ژاړى

  • این گزارش را آقای ایمل فیضی به یکی از دوستانش ایمیل نموده است که درآن جزئیات سفراخیرآقای کرزی به امریکا فشاشده است.لطفا این گزارش ر بخوانید:
    بتاريخ 8 جنوري سال 2013 حامد کرزي به امريکا سفر نمود تا به اباما امر نمايد که عساکر تانرا از افغانستان بکشيد . ما همراي طالبان قاتل فرزندان تان يکدست ميشويم اگر اجازه تان باشد در مراحل اول در قطر برايشان يک دفتر باز مي کنيم که حثيت قانوني را پيدا نمايند. در ضمن زندانيان طالبان را بما تسليم دهد بخير بار ديگر تا آخرين رمق با دشمنان جنگيده وسلاح خودرا تسليم ندهند. در ضمن 120 مليارد دالر که وعده داديد بدهيد وهکذا تجهيزات جنگي طيارات وتانکها وسلاح هاي ثقليه نيز به ما دهيد که کسي طرف ما بد بد سيل نکند. اينک لست ضروريات که ما کار داريم بشما نوشتيم تقاضا مي بريم ضروريات مارا بدون کم وکاست دهيد. خواهشمندم پيش از اينکه وقت رياست جمهوري من بپايان رسد هرچه زودتزاز خاک ما برايد تا يک چاره شود من بنام امير المونين يا بنام ديگر براي هميشه در قدرت بمانم اگر دير کرديد باز مه از ميدان خلاص ميشوم. خواهشمندم پيسه را بدهيد اگر لازم باشد هيچ عسکر تانرا در افغانستان نمانيد زيرا طالبان باسواد وبي سواد گفته اگر يک امريکاي باقي ماند همرايت موافقه امضا نمي کنيم .موضوع را با رهبران ايران پاکستان و ملا شفيق اله کفگيري و ملا قدوس اله راکتي و مولوي گلداد آوانچي در ميان گذاشتم گفتن ولا کار خوبي مي کني بان که افغان با افغان براي صد سال ديگر بزند ، ولي خارجي درميان شان نباشد که خوگري است.
    اباما براي لحظه دستان خودرا بدان خود برده سپس گفت: جناب کرزي آيا ميدانيد که شما غريب ترين وجنگ زده ترين کشور جهان هستيد ما خواستيم شما بيچاره ها را کمک نمايم . درين مورد تعداد زيادي فرزندان ما ضايع شد نان هزاران امريکائي را از دهنشان گرفتيم بشما داديم تا از گرسنگي نجات يابيد. پس از ورود ما صدها سرک وهزاران خانه اعمار گرديد. شما نمي دانيد با برامدن ما شما اقتصاد تانرا از دست مي دهيد. خود کفائي بدون اقتصاد خود تباهي است. آيا ميدانيد شما در هر عرصه يک دولت خام هستيد. هم ماررا مي گويد خارج شويد وهم لست را آورديد. شما هر روز چهار تا زنداني آدمکش را مي خواهيد رها کنيد که هر کدام اينها به صدها قتل نموده اند. چرا از ما چند دانشمند و پروفيسور افغاني را تقاضا نمي کنيد که وطن تانرا آباد نمايد. من بشما گفتم که فساد اداري را دور کنيد تا ما به شما اعتماد نموده همکاري وکمک نمايم شما هيچگونه کاري نکرديد وحالي لست را آورديد که ما مفت ورايگان بشما مليارد دالر بدهيم. از دست شما امريکا به بحران اقتصادي مبتلا شد ولي شما هيچ کاري نکرديد. 50 کشور جهان بشما کمک نموده فرزندان خودرا غرض امنيت شما روان نمود تا براي مدت از کشته شدن افغانها جلوگيري شود. ما با عالي ترين تکنالوجي بادشمنان شما در هردو کشور جنگيديم تا آنها را ناتوان سازيم .حالي در آتش جنگ مارا ميگويد خارج شويد. اگر با برآمدن ما جنگ ختم ميشد معقول است ولي اصلاً چنين چيز وجود ندارد. نمي دانم چه مريضي داريد اقتصاد نداريد اردو نداريد اسلحه نداريد ونمي خواهيد ما باشيم پس حتماً تاريکي را مي آوريد. ما درمورد خروج خود يک پلان منظم داشتيم وو قت خروج مارا ما شما وجهان خود بخود احساس مينمود. نمي خواهم بشما ديگر کمک نمايم !!! نمي خواهم براي شما تجهيزات دهم !!؟؟نمي خواهم ديگر از شما حمايت کنم . نمي خواهم پس از سال 2014 عساکرما در کشورتان بماند اگر ميخواهيد ما هم از شما چيزي مي خواهيم .از اينکه شما در قصه رياست جمهوري دوباره هستيد ،من به رياست جمهوري شما 100فيصد مخالف هستم فقد بدست شما يک کاغذرا مي دهم که تمام افغانها بلرزه درآيند ترس وبيم سراسر خاک تانرا بگيرد . سپس اباما گفت برادر هرچه زودتر برويد که بخواست خود نوکر پاکستان وايران شديد. اگر آنها بدانند که من از شما حمايت نمي کنم نان شب وروز تان حرام خواهد بود. شما عقيده داريد مسلمانان برادر همديگرند اين راست است ودر طول 33 سال جنگ شما ديدم که برادرهايتان ايراني ، پاکستاني ، افغاني با افغاني چه کمکهاي برايتان نمودند. و بزودي باز مي بينيد.
    کابینهء آیندهء افغانستان

  • تشویش نکنید یک کتاب جدید بزبان پشتو تازه چاپ شده است ونویسندهء آن احمد ضیاء بریالی است. بانشر این کتاب عملیات خود مرداری یک درجهء دیگر گرافش در افغانستان بالا میرود.
    با احترام
    نعمانی
    http://www.dawatfreemedia.org/...کتابونه&article=10400

  • غیر افغانها بانشر این کتاب منتظر عملیات مزید خود مرداری باشند
    نعمانی

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس