صفحه نخست > دیدگاه > دموکراسی ابزار احیاء قدرت قبیلوی

دموکراسی ابزار احیاء قدرت قبیلوی

انور یوسفی
يكشنبه 22 سپتامبر 2013

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

وقتی سخن از دموکراسی به میان میاید، نباید فراموش کرد که منظور از دموکراسی افلاطون یونانی، جیمزنیکتون، جان لاک و جرمی پتهام انگلیسی، ژان ژاک روسو، منتیسیکو و میشل فوکر فرانسوی، توماس جفرسون، پارسونرو ابراهام امریکایی، اگست کنت، مارکوزه و ماکس وبرآلمانی و کارل پوپر انگلیسی و ...نیست؛ بل منظور از دموکراسی زلمی خلیل زاد، اشرف غنی احمد زی، احمد جلالی و حامد کرزی و ... افغانستانی میباشد؛ دراین دموکراسی نه حکومت اکثریت و یا نصف به اضافۀ یک مطرح است،بل حکومت اقلیت سی بر هفتاد فیصد مطرح است، دراینجا همۀ بشریت به حکم انسانیت از نظر کرامت و منزلت با هم برابری ندارند،بل این قبیله ی است که بطورمیراثی و بدون داشتن کمترین شایستگی از این منزلت و جایگاه بر خوردار اند،در اینجا آزادیهای فردی و مدنی به حکم قانون برای همه ی افراد جامعه یکسان نیست، بل انواع تبعیضاتِ قومی، مذهبی، لسانی،جنسیتی و سیاسی بجای قانون حاکمیت دارند؛ و بلاخره در کشور های دموکراتیک، انسانهای دموکرات، متعهد به نهادینه کردن دموکراسی در کشورهایشان اند، اما در افغانستان برای نابود دموکراسی توطیه ی طولانی در جریان است؛ آنانیکه با غضب حاکمیت و تمام دارایی های مردم افغانستان، توا نستند از این فرصت باد آورده استفاده نموده و به تحصیلات به کشورهای غربی بپردازند، سپس با قرار گرفتن در جایگاه تصمیم گیری مردم افغانستان و به نیابت از آنان با دستگاهای جاسوسی قدرتمندانِ جهان،برای منافع قبیلوی خویش در افغانستان کار وتلاش نمودند؛ آنانیکه به اصطلاح در دامن دموکراسی رشد و نمو کرده بودند و به ظاهر امر توانستند ولینعمت های خویش را نیز بیفریبند ودر جنگ های با روس ها و رقیبان داخلی خویش، بشکل نامری و پشت پرده ی بعنوان عاملان اصلی به قدرت رساندن سردمداران قبیلوی خویش نقش محوری ایفا نموده، با جمع آوری پول و امکانات و با تبلیغات وسیع و همه جانبۀ ، مرتجیعترین و متعصب ترین چهره های عقب مانده و جاهلِ( حکمتیار و یونس خاص) و ... را بر مردم افغانستان تحمیل نمودند و این حمایت ها در جنگ های جنایتکارانه و وحشیانه ی آدمکشان قبیلوی، تا آخرین لحظات عمر سیاسی و افشای چهره ی ضد انسانی و تروریستی آنان در منطقه و جهان ادامه داشت؛. بعدازآنیکه تمام باند های قبیلوی به اجزای خویش تجزیه گردید و از هم پاشید، ظهور احزاب های قدرتمند سیاسی رقیب در صحنه، احساس ترسِ پایان حاکمیت سه قرنه را در روح وروان سردمداران قبیلوی بیشتر تقویت نمود؛ لذا دیگر مجال هرگونه پنهان کاری را از آنان گرفتند، بناءاً این ضرورت آنان را واداربه این کرد که از پشت صحنه به روی صحنه یعنی از پنهان کاری به عیان کاری روی آورند، تا به هر بهای حاکمیت پشتون ها را احیاإ نمایند، از پای دوانی های کمپانی های نفتی( یونیکال ) گرفته تا به پیشخدمتی کردنِ خانم لیلی هلمز به در بار کاخ سفید مزایقه و دریغ نفرموده و به بهای از دست دادن حیثیت و آبرو به این ننگ بزرگ تن دادند ، چون هدف خیلی بزرگ بود بناءاً به خاطر آن از هر وسیله ی باید کار گرفت،تا به آن رسید؛.

بلاخره تفکر حاکمیت قبیلوی در بیستر جدید، همبستری نا متجانس و در خفا را سازماندهی کرد، که این مقاربت نا مشروعِ ارتجاع و استعمار سر انجام مولود هرامزاده و ناقص الخلقه ی بدنیا آورد(طالبان) که در جهان امروز کمتر میتوان به چنین معجزه ی رو برو شد؛(تلفیق سنت با تجدّد) یا قبیله گرایی با اومانیسم، اما ماشین های معجزه آسای استعمار به آسانی چنین پدیده ی را خلق میکند!!

رشد و نموی این موجود خارقلعاده، بدور از چشمان جهانیان و در زیر چادر های صحرایی، زنگ خطرِ توحّش و یاغیگری این پدیده ی شوم را پیش از پیش به صدا درآورده بود، لذا پیش از رسیدن به بلوغ هویت خویش را افشا کرد، مخالفت و دشمنی با تمام ارزش های انسانی، تنها چیزی بود که رفتار واعمال روزانه ی این موجود را تشکیل میداد و این باعث شد تا جهان آزاد و انسانِ به محکومیت این مولود نامبارک و نامیمون متوسل شوند و خطرآت آینده ی آنرا به جهان هشدار دهند، اگرچه این محکومیت در اوایل با مخالفت حامیانِ منطقه ی و بین المللی این پدیده مواجه شد، اما در نهایت خود آنان مجبوربه اعتراف خطرناک بودن و حرامزاده بودن این مولودشدند. به قول خانم بوتو که گفته بود این ما نبودیم که اینان«طالبان» را درست کردیم و شما(انگلستان و عربستان) و... نیز در ساختن این موجود با ما مشارکت داشتید؛ سر انجام دیری نپایید که این مولود عاصی و نافرمان، با القاعده دست برادری و همکاری داده و برعلیه اولیای گرامی خویش(امریکا) به جنگ بر خیسته و قلب آنان را نشانه گرفتندکه این عمل گستاخانه باعث شد تا صبر بزرگترین حامی آنان« امریکا» بسرآمده و دست به تنبیه و مجازات این مولود نا خلف بزند،لذا با حملۀ نظامی یک ماهه توانستند تمام قدرت و توانمندی فرزند خوانده ها« طالبان و القاعده» را نابود نمایند؛.

سرانجام بازی این مرحله از سناریوی نه چندان موفقِ تیوریسین های قبیلوی ظاهراً به پایان رسیده و تمامی آن زحمات و تلاش های مذبوحانه، به جُز رسوایی و آبروریزی چیزی فراتر از آن برای آنان به ارمغان نیاورد؛ لذا این شکست مفتضحانه با عث گردید تا نیوپشتونیست ها با چرخش یکصدوهشتاد درجه ی موقف و سیاست خویش را نسبت به افغانستان تغیر دهند؛ آنان به یکباره از حامیان و مبلغان تفکر طالبانی، بر ضدآنان تغیر جهت دادند؛ دیگر طالبان در نزد آنها فرشتگان نجات و حامیان صلح و امنیت نبودند، بل همکاران القاعده و تروریست بودند که باید نابود میگردیدند. بازیگران این صحنۀ جدید، با تجربیات از گذشته این دور را با پختگی نسبتاً بهتر آغاز کردند، یعنی به نام تفکر جهانپسند« دموکراسی و آزادی» و به بیانی دیگر با درهم آمیختن سنت و تجدّد، پا به درون سیاست و بدست آوردن قدرت در افغانستان گذاشتند؛ بنابر قدامت خدمتِ گذشته و داشتن هنر فریب و چاپلوسیِ نخبگان قبیلوی، به زودی توانستند اعتماد قدرتِ سلطه ی جهانی« امریکا» را بدست آورده تا جایگاه سفارت و ریاست را در عراق و افغانستان و سازمان ملل متحد اشغال نمایند؛ اما همین هنر سیاسی میتواند دیسکورس شخصیتی دیگری نیز برای مردم افغانستان خلق نمایند( به شهرت رسیدن اشرف غنی احمد زی).

اگرچه با وجود تمام تلاش ها و سرمایه گذاری ها در پشت تفکر ارتجاعی و قبیلوی، بنابر عدم ظرفیت و پذیرش دموکراسی در بطن این تفکر نتوانستند نتیجۀ مطلوب بیگیرند ودر نهایت تناقضات حاکم در این پروژه، حامیان آنرا نیز دچار سر در گمی کرده بود ؛ وقتی که زلمی خلیل زاد در کنفرانس بن تنها از یک قوم دفاع نموده وآنان را تنها شایستۀ حاکمیت در افغانستان میداند، تمام این رشته های ناهمگون از هم گسسته و فضای بی اعتمادی کامل بر روابط سرآن قبیلوی و باداران غربی آنها و بویژه امریکای ها سایه افگندند؛ ودر نتیجه باعث میشود که بعد از ده سال نماینده ی دموکرات سنای امریکا خواستار به محاکمه کشانیدن زلمی خلیل زاد میگردد؛ زیرا از همینجا است که حامیان خارجی این تفکرِ تلفیق« اومانیسم با قبیله گرایی را وادار به تجدید نظرکردند؛ از اینکه تفکر اومانیستی در دنیای باز و فراخ نفس میکشد وهمه ی انسانها را بدون در نظر داشت زبان، مذهب، ملیّت، قومیّت وجنسیّت، فقط با داشتن استعداد و توانمندی در اداره ی کشور، آنسانها را سزاوار حکومتمداری و دولتداری میداند.

اوبامای سیاهپوست بعنوان مسوُل اجرایی مقتدرترین کشور های جهان، تنها به همین امتیاز( شعور سیاسی بالا) پذیرفته میشود؛ اما زلمی خلیلزاد با وجود کسب شخصیت از برکت همان دموکراسی، هنوز به تک باوری قبیلوی فکر میکند، ایشان باور دارد که تنها قوم مخصوص دارای زبان،مذهب،فرهنگ،قیافه و رنگِ خاص و...« پشتون ها» میتواند در افغانستان به حاکمیت برسد؛. در نتیجه به این باور میتوان رسید که هنوز رگه های تعصبِ قبیلوی در وجود تکنوکرات های پشتون زنده و سیال است و این پدیده ی منفی باعث خواهد شد تا همۀ انتظارات عمل خردمندانه و هوشیارآنه ی سیاسی از آنان به صفر تقلیل یابد؛ وگرنه آنها میتوانستند بجای پا فشاری در به قدرت رساندن قومیت خاص در افغانستان، صادقانه و شجاعانه از مردم افغانستان عموماً واز هزاره ها به خاطر تحمیل رنج و مصایب تاریخی به آنان، مخصوصاً عذرخواهی میکردند. همچون: ( عمل شجاعانه ی کوین راد صدر اعظم سابق استرالیا)؛.

این عمل واقعبینانه وشجاعانه ی انها سبب بوجود آمدن اعتماد در بین ملیت های افغانستان شده و هم اینکه میتوانست از متلاشی شدن اجتماعی جامعه ی افغانی و انزوای قومی خود آنها جلوگیری نمایند؛ فلهذا باورمندم که برای جلوگیری از هر انشقاق اجتماعی، روحیه و تونایی در انجام واکنش ها، علیه معارضه ها در طول روند درد ناک متلاشی شدن جامعه به کلی از میان نمیرود و اما برای پیشبرد در این هدفِ خلاق در درون جامعه ی در حال تلاشی لازم است، شیوه های متاوت با گزشته پیدا شود؛ البته اقلیّت مسلط در افغانستان پیشاپیش خود را به عدم مشارکت در این کارملی و انسانی محکوم و منتفی دانسته اند، زیرا که با تنزّل خود از یک چهره ملی و انسانی به مجمع بسته ی قبیلوی و دارای عقاید و آرمانهای ثابت و لا یتغیّر، عملاً توان بلفعل وانعتاف پذیری را در انجام واکنش ها در چنین شرایط بکلّی از دست داده اند؛ از آثار و قراین موجود چنین به نظر میرسد که نه تنها سردمداران تفکر قبیلوی به چنین چیزی نمی اندیشند، بل برای همیشه در صدد توجیه و تحمیل خواست ها و نظرات خویش به دیگران اند.

حتا اگرقبیله ی مسلّط بتواند، با قبول صورت انسانی جدید، خود را از بنیاد متحوّل نمایند، بازهم نتیجه برای مردم افغانستان نخواهد داشت، زیرا که آنان به شرطی اجازه دارند تا در صف جامعه ی با هم برادرو برابر افغانستان قرار گیرند، که تمامِ عقب ماندگی ها و شکست های پیشین را به گردن بگیرند، که در حال حاضر میراث دار آنهاست؛ اما این نظر نیز میتواند یک نظر خوش بینانه باشد چراکه این اقلیّت مسلط سالهاست که بدون در نظر داشت خواست انسانی مردمان این سر زمین، بر آنان حکمروایی کرده اند، به یکباره حاضر شوند تا از کلیّه رشته های قبیلوی خویش دست برداشته و آنرا نفی و ترد نمایند،از اینکه آنان قبلاً نا توانایی های خود را در این رابطه نشان داده اند و با شکست های پیاپی تاریخی ، به اینگونه موضوعاتِ پیشآمده بصورت کاملاً انفعالی بر خورد کرده اند، بجای خلاّقیت در جستجوی پیدا کردن چالش های اجتماعی و راه حل آنها، حالت دفاعی و لجاجت را جایگزین آنها کرده اند؛ لذا لجاجتِ که هم اکنون از حلقۀ تکنوکرات های پشتون دیده میشود که کماکان همچون گذشته ها به شکل سراسیمه و دستپاچه به تلاش های مذبوهانه ادامه میدهند، میتواند مویید این ادعا باشد؛.

برگشت زلمی خلیلزاد در صحنه ی کارزار انتخابات افغانستان، یکبار دیگر آن ذهنیّت را در اذهان ها تداعی میکند که در زمان حضور او در کنفرانس بن بوجود آمده بود، یعنی اینکه نسل تحصیل کرده ی پشتونها، بخصوص امثال زلمی خلیلزاد خواهند توانست، از غرور کازب و از سلطه برتری طلبی قومی پرهیز کرده واز این به بعد نه تنها پشتون بودن را باعث امتیاز و برتری خواهند دانست، بل آنهارا با بقیه ی اقوام افغانستان از حقوق مساوی و کرامت انسانی و شهروندی یکسان دانسته وبه ارزش های انسانی دیگران احترام متقابل قایل شوند؛ اما با کمال نا باوری این انتظار مردم افغانستان نه تنها برآورده نشد،بل حاکمیت یک قوم را بر مردم افغانستان تحمیل نموده و از آن پس برای تخریب و فروپاشی تمامِ زیربناهای دموکراسی دراین کشور بدون وقفه کوشیدند، تا مردم افغانستان را نسبت دموکراسی بی باور نمایند. جای تردید نخواهد بود در اینکه زلمی خلیلزاد و دیگر حلقات پشتونیستی در اطراف حاکمیت قبیلوی ، در ترویج فساد اداری، نا کارامدی حکومتی، قانون شکنی، فلج کردن قضا و پارلمان و نهاد های جامعه ی مدنی و در نهایت جلوگیری از نابودی تروریستان طالب و در کُل در فروپاشی و اضمحلال سیستم کهنه و فرسوده ی قبیلوی دست داشته اند و در آینده ها نیز چنین خواهند کرد؛ مگر اینکه: مردم افغانستان از گذشته ها عبرت گرفته باشند و با همدلی آگاهانه و خردمندانه نگذارند که تاریخ تکرار گردد.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • دوستان دموکراسی تنها یک کلمه است در هیچ جای دنیا به صورت 100 % تعقق نیافته نه خواهد یافت چونکه هر کشور به روش خودش از این کلمه قشنگ و زیبا نام می برد و استفاده میکنند در بعضی 1% در بعضی کشور ها 30% و بعضی ها که داد از ان می زند صفر % است حتی نزد در کشور های که دموکراسی وجود دارد 60% تطبیق نشده چه رسد به کشور های جهان سوم . دموکراسی مانند یک سنگ بزرگ می ماند بعضی توان برداشت را دارند و بعضی که ندارندو بوسند به جایش می گذارند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس