صفحه نخست > عکس > بزرگداشت از مقام 10 آموزگار برتر جهان در لیسه عالی معرفت به روایت عکس

بزرگداشت از مقام 10 آموزگار برتر جهان در لیسه عالی معرفت به روایت عکس

علی امید
جمعه 13 فبروری 2015

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

لیسه ی عالی معرفت در دشت برچی کابل امروز شاهد تجلیل از مقام ده آموزگار برتر جهان بود. آقای عزیز رویش بنیانگذار مکتب معرفت، در ردیف ده آموزگار برتر جهان قرار گرفته است. طبق اعلام بنیاد جایزه جهانی آموزگار، آقای رویش ابتدا جزو پنجاه آموزگار برتر جهان قرار گرفته بود و اکنون جزو ده آموزگار برتر جهان در سال 2014 میلادی می باشند. این بنیاد اعلام کرده است که در روز 16 ماه مارچ، برنده ی نهایی جایزه ی جهانی آموزگار را در محل فوروم آموزش و مهارت جهانی در شهر دوبلین کشور ایرلند اعلام خواهد کرد.
عزیز الله رویش بنیانگذار مکتب معرفت در شهر کابل می باشد، مکتبی که در سال 2014 میلادی چهار هزار دانش آموز داشته و چهل درصد از دانش آموزان آن دختران بوده اند. در این مکتب سیستم آموزشی بر اساس شیوه های جدید و با ابتکارهای ويژه می باشد و خلاقیت در کار این مکتب بگونه ای ست که می توان از آن به عنوان بهترین مکتب در افغانستان نام برد.
کابل پرس? قرار گرفتن آقای رویش در فهرست بهترین آموزگاران جهان را به ایشان، دست اندرکاران مکتب معرفت به شمول آموزگاران و نیز دانش آموزان این مکتب تبریک می گوید.

فرستنده عکس علی امید

واژه های کلیدی

آموزش، مکاتب و دانشگاه
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • بعد از عرض تبریکات و تمنیات نیک خدمت معلم عزیز " عزیز رویش" باید گفت که در تمام این عکس ها خود علی امیری دیده می شود پس حتما باید کسی دیگری غیر از علی امیری عکس گرفته باشد چون نمی شود هم عکاس باشی و هم در عکس حضور داشته باشی.

  • ( با عرض معذرت در کمنت قبلی اشتباه اسمی بود)

    بعد از عرض تبریکات و تمنیات نیک خدمت معلم عزیز " عزیز رویش" باید گفت که در تمام این عکس ها خود علی امید دیده می شود پس حتما باید کسی دیگری غیر از علی امید عکس گرفته باشد چون نمی شود هم عکاس باشی و هم در عکس حضور داشته باشی.

  • خبر خوشی از لابلای بدخبرهای معمول این سرزمین !!!

    به حقا که جهالت و تعصب گروه خاص از گروه های باشنده افغانستان بمرور زمان توسط اینگونه مکاتب جایشانرا به سواد و دانش، ترقی و پیشرفت، تمدن و عدالت اجتماعی خالی خواهند کرد.

    عارف الف.

  • رژيم آخوندي ايران همانطوريكه به قول محمد خاتمي در اشغال افغانستان با امريكا همكاري كرد، در سقوط دادن صدام نيز با امريكا همكاري كرد، حالا اجنت ها وجواسيس خود را زير نام معلمان برتر وكار شناس و مدافع حقوق بشر و هنرمند وژورناليست در افغانستان مطرح ميسازد تا در آينده ازين مزدوران گوش بفرمان خود درجنگ هاي فرقه ايي ومذهبي وقومي استفاده نمايد وافغانستان به عراق ثاني تبديل نمايد، ايران آخوندي در تمام جهان اسلام از وجود اقليت شيعه بحيث لشكريان داو طلب استفادهء ابزاري كرده وميكند. اميد است كه هموطنان شريف ونجيب هزارهء ما فريب اين دلقكان مزدور وگوش بفرمان ايران آخوندي را نخورند. عزيز رويش كه ننگ همكاري با اشپشكش هاي مزاري را در جبين خود دارد، ميخواهد حالا آن همگامي ها وهم نشيني ها با قاتلان و وحشي هاي چون شفيع ديوانه ومزاري را رنگ عدالتخواهي بزند و تمام آن جنايات تاريخي را رنگ انساني بدهد. اين اجنت مزدور حالا أكت واداي فعال مدني را مينمايد.

  • ادمک به اسم همبستگی.... بهتر است بیگویم دلقک داعشی تو از پیشرفت چه را میفهمی؟ تو وامثال طالبت عیر از انتحار به چیزی دیگری نمی اندشید تو انقدر جاهل هستی که مثل گاب به اطرافت میچرخی معلم عزیز را ایران معلم بر تر اعلان نکرده یک موئسسه خیریه در لندن ایشان را جز10 معلم بر تر جهان معرفی کرده .. جنگ های فرقه ایی را شیعه برا انداخته این مراث عمر بن خطاب است که میخواست پیامبر اسلا را ترور کنند از همان موقع تاحالا این پیرو عمر بن خطاب است که لکه ننگ در دامن مسلمین شده است تو تاحالا یک شیعه را دیدی که انتحار کرده باشد؟ همین دیروز در پیشاور یک عمری مثل تو خود رادر مسجد شیعیان انتحار کرده باعث مرک 21 نفر ادم بی گناه شده است آلقاعده شیعه است یا سنی؟ طالبان شیعه بود یا سنی؟ داعش شیعه است یا سنی؟ بکوحرام شیعه است یا سنی که دوخترای جوان را به نام اسلام عمری دستگیر کرده می فروشند شما با این دین دورغین و تقلبی عمریتان ابروی اسلام را که بگزار ابروی انسانیت را بردید من از کتب خود شما عمریها ثابت میکنم که عمر بن خطاب حتی تیمم اش را بلد نیوده کسی که چنین بی سواد باشد آیا پیروانش بهتر از اون میشود؟ شما غیر از انتحاری چیزی دیگری را پیشرفت نمیدانید شما حذم نمیتوانید که یک فرزند هزاره چنین مقامی را بدست بیاورند 13 سال میشود فقط فرصت نفس کشیدن را به مادادند ما به این مقام رسیدیم اگر از اول مردم مارا فرصت میداد حالا ما چنین نبودیم شما عمری ها دوصد سال زمام امور این کشور را بدست گرفتید ما را بگذارید برای خودتان چه کردید ؟؟؟؟ غیر از انتحار و موادمخدر چیزی دیگری هم بلدید؟ برای یک عرب دیوانه به اسم بن لادن افغانستان را میدان جنگ ساختید .عمری این ترفند شما دیگر به درد عمه ات میخورد که بین ما تفرقه بیندازی تو کوچکتر از انکه در باره هزاره هاچیزی بیگویی چون عامل همه بدبختیها در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی خود شما هستید شما مجبور می کنید که شفیع ها پیدا شود وگرنه شما مثل حیوانات جنگل به هیچ چیزی رحم نمی کنید کوبانی عراق را بیاد دارید؟ اون دوخترهای جوان کرد شوق جنگ را نداشتن ولی پیروان عمربن خطاب مجبور شان کردند اسلحه بدست بیکیرند مثل شفیع از مردمش دفاع کنند . عمر بن خطاب حتی به دوخترپیامبرش رحم نکرد خانه اش را اتش زد همان گونه پیران عمربن خطاب در کوبانی حتی به دوختران کرد که سنی بودند هم رحم نکرد شیعه وایزیدی را بگزار ...

  • زنجير زني وقمه زني ونمايشات وحشتبار شيعه ها در روزهاي محرم كمتر از انتحار و خودكشي عمري هاي القاعده وطالبان نيست. براي من عمر وعلي وعثمان مطرح نيست، من به انسانيت و خود باوري انسان معاصر باور دارم كه متاسفانه در وجود شيعه ها چنين چيزي ديده نميشود، شيعه ها احمق تر از سني ها تمام اختيارات زنده گي وخانواده گي شانرا بدست آخوند ها سپرده اند.
    اگر شيعه ها درجهان احمق نبودند، هرگز يك پير عجوز بي عقل وكودن بنام آيت الله بر مقدرات شان از فرانسه وارد نميگرديد ويك كشور پيشرفته ومتمدن چون ايران را قرنها به عقب بر نمي گشتاند. اين از حماقت وجهالت مذهب شيعه است كه قدرت تفكر را در وجود شيعه ها كشته است، خميني ميميرد ، خامنه ايي مي آيد، خامنه ايي ميميرد ، شيرازي ميايد، وشيرازي را كه مرد، سيستاني ميايد، آنها بالاي شيعه ها خر سواري ميكنند، ضرب المثل معروف اين است كه:
    تا احمق درجهان باشد مفلس در نمي ماند. بناء تا وقتيكه هزاره هاي وطنفروش وايرانپرست وكودن وأحمق در افغانستان باشد، افغانستان هم بسوي عراقي شدن پيش ميرود. زيرا اين شيعه بازگشته از ايران، همه سربازان داو طلب رژيم آخوندي اند كه براي گسترش نفوذ ايران شب وروز جانكني دارند. اين مدال دادنها وتجليل نمودنها همه برنامه هاي سياسي آخوندهاي ايران است كه از طريق نوكران زرخريدش در افغانستان تطبيق ميگردد.
    آنچه را بنام ( ليسهء معرفت) نامگذاري شده، مركز جاسوسي ايران است، اين مركز بايد بهر شكل كه ميشود بايد نابود شود ولو توسط عمليات خود مرداري طالبان. زيرا ضرب المثل مشهور آنست :.گوشت سگ را تنها دندانهاي خر ميتواند بجود.
    بناء براي از بردن وحشي هاي قمه زن وزنجيرزنان وصيغه ايي هاي بازگشته از ايران آخوندي همان دندانهاي خر طالبان والقاعده ضروري است،

  • همبستگی خانم. تو آنقدر احمق هستی که طاقت دیدن موفقیت هزاره ها را نداری. در حسادت و خفت خود بمان تا وقتی که بادار پاکستانی ات در خشتکت بم بگذارد.

  • زنجیر زنی وقمه زنی یک عمل شخصیست اگر ضرر دارد هم برای خود ان شخص که این عمل را انجام می دهد دار نه کسی دیگر اگر گناه دارد هم در قیامت پاسخگو خود انهاست نه کسی دیگر .. برعکس انتحاری که ضررش متوجه مردم بی گناه میشود در مسجد سرکها صدها زن وطفل بی گناه کشته میشود تو این عمل را با زنجیر زنی مقایسه میکنی ؟کاش شخص انتحاری بیرود خود را در یک گوشه انتحار کنند ما برایش کف هم خواهیم زد. تو که فرق این دو عمل را نمی دانی خیلی خل و کودن تشریف داری .. معلم عزیز هیچ رابطه با ایران ندارد تو هیچ مدرک نداری که لیسه معرفت برای ایران جاسوسی کرده باشد ولی شما که عربها را عملا در افغانستان راه دادید نمونه اش بن لادن بن لادن کسی هست که از عربستان است وقتکه دست به عمل تروریستی میزند دولت عربستان بن لادن را سلب تابعیت نموده از عربستان اخراج میکند بن لادن در سودان پناهنده میشود تابغیت سودان را میگیرد برای انها سرک می زازد مکتب آباد می کند وقتکه دست به عمل تروریستی میزند سودانیها میفهمند که بن لادن به ضرر سودان است بخاطرمنفعت ملی شان بن لادن را سلب تابعیت میکنند بن لادن مردم احمق تر و جاهل تری پیدا می کنند می اید در افغانستان پایگاه تروریستی خود رادر بین جاهل ترین ادم های روی زمین بنا میکند وقتکه عمل تروریستی 11 سپتامبر را در امریکاه انجام میدهد دولت امریکاه از طالبان میخواهد بن لادن را تحویل دهید ما به افغانستان حمله نمی کنیم ولی طالبهای وحشی حاظر میشود امریکاه افغانستان را نابود کند ولی حاضرنمیشود بن لادن را تسلیم امریکاه کند این را میگویند وطن فروشی سوادنی ها خیلی باشعورتر از شماست .ازکویته در قندههار بیدن کد تلفون زنگ زده میشد حبیب بانک پاکستان در قندهار باز شده بود این را میگویند وطن فروشی تو یک مدرک بیده که مردم هزاره برای منفعت ایران انجام داده باشد صرف ادعا پوچ دلیل نمیشود در بی بی سی فارسی همین امروز مصاحبه جنرال مشرف بخش شده بیخوان که چه کسی در افغانستان نوکری انهارا می کرده و می کنند شماها یا ماه؟ تو صرف بخاطر شیعه بودن مارا به جاسوسی ایران متهم میکنی این را بیدان که هزاره ها قبل از ایرانیها شیعه بودند . بنظر من تو مشکلت این چیزها نیست تو با هزاره ها مشکل داری وقتکه معلم عزیز به چنین مقامی می رسد تو اتش میگیری میدانم کجایت میسوزد . اما در باره ایران من مسئول مدافع ایران نیستم ولی ایقدر میدانم که تو از داهانت گنده تر سخن میگویی ایرانی ها انقدر زرنگ است که مثل تو یک ادم عقده یی را صد سال درس بیدهند در فکر انها نباش تو در فکر جهالت خودت باش که هنوز در قرن هجرزنگی میکنی همون ایران را که تو انها را احمق میگویی 5 میلیون هم وطنت را 40 سال جا داده تو هنوز چشمت به جیب دیگران است حتی بیدون گدایی دیگران بودیجه نظامی تان را تامین کرده نمی توانید .. حتی توان ساختن یک مکتب را ندارید دیگران برایت مکتب آباد میکند تو مکتب میسوزانی حتی برق ات را دیگرا میدهند ایران موشک به فضا میفرستت تو انها را احمق میگوییی هاهاهاهاهاهاهاها از اینجا معلوم میشود که انقدر مواد مخدر استفاده کردی که هزیان میگویی ..

  • 1400 سال از اشغال سرزمین های مشرق زمین مانند ایران، افغانستان، پاکستان وغیره بوسیله اعراب سوسمار خور می گذرد . محمد ابوبکر و عُمَر وعثمان و علی وحسن وحسین، همه مرده اند ولی اثرات حملة اعراب وحشی درمغز مردمان این مناطق همچنان باقی مانده است. امروز مردمان این ساحه ها بجای اعیاد ملی خود، اعیاد مذهبی عرب وحشی را جشن می گیرند . سالروز تولد (قاتلان پدرانشان) را شربت و شیرینی می دهند. سالروز وفات آنان را بر سر و سینة خود میکوبند.
    اینهانام (قاتلان پدرانشان) را با پیشوند غلام ، عبدل، کلب وغیره بر روی فرزندان خود می گذارند وبه آن افتخار می کنند و بر سر قبر (قاتلان پدر) میروند و برآورده شدن آرزوهای خود را ازاستخوانهای خبیث آنان میخواهند .
    نوکران اعراب هنوز فرزندان ااین مرز و بوم را سنگسار می کنند و در زیر شکنجه می کشند و یا گردنهایشان را بر چوبة دار آویزان می نمایند.
    به آقای آخوند پرست!!
    در حالیکه مردم دنیا چشم به تسخیرکرات آسمانی دوخته اند، چشم ایرانیان تازی پرست بر ته چاه دوخته شده است و منتظر آخرین بازماندة تازی هستند که از ته چاه بیرون بیآید، و مانند اجداد کثیفش حمام خون راه بیاندازد و نسل انسان را بکلّی براندازد . تا وقتی زهر اسلام در مغز شماست همین کشت کشتار انتحار تعصب و خشونت عقب مانی وجهل وفساد ادامه خواهد یافت. بیخود یکدیگر را مسؤل این وآن قرار ندهید دست از حماقت بردارید وبجای زهر اسلام عقل ودانش وانسانیت را جاگزین سازید.

  • اقای به ظاهر بی طرف تو انقدر عقده ایی ومریض هستی که حتی نمیفهمی چه میگویی تو شاید از ان ادم های هستی که بیدون نکاح به دونیا امدی یاشاید هم مادرت تو را از کونش زایده لعنت به اون پدر ومادر که ترا به دونیا اورده تو ادعای روشنفکری میکنی حتی بلد نیستی به عقائد دیگران احترام بگزاری .. توکاری زمین را نیکو ساختی .. که به اسمان پنجه انداختی .. انهای که کرات دیگر را تسخیر کردن مثل من تو نیستند انها اول به همدیگر و عقائد هم دیگر احترام گزاشتند تا به ان مرحله رسیدن توداری به هم نوعانت توهین میکنی بعد امدی دیگران را نصیحت میکنی.. میگویند قاضی خودش کون میدهد دیگرا را پند .. تو از ان جمله انسانها هستی .. من ازکسانکه واقعا روشنفکرند معذرت میخواهم چون بعض مثل این اقای بی طرف حرف منطقی را نمیفهمند باید به طرق خودشان صحبت شود خود را به جلد روشنفکری زدی تو تاریک فکر هستی خودت نمیدانی روشن فکر که مثل تو باشد باید فاتحه جامعه جهانی را خواند چون ادم های مثل تو شاید بخواهر ومادرش هم تجاوز کند ... در ضمن وقتکه توهین کنی توهین میشنوی یادت باشد توهین راه حل نیست توهین را همه بلدند

  • همبستگی ره برق گرفته. ههههه
    بخی دیونه ای حرامی چی پر موگه؟ برو انتحار کن!

  • پاکستان خوب معلمان انتحاری دارد. شاگردانشان به نام همبستگی هر جا دیده میشوند!

  • آقای ظاهر با این فحش ودشنام ونا سزا گوئی ثابت کردی که در مکتب واقعی اسلام تربیت شده ای واگر یک مسلمان اصیل بد زبان و فحاش نباشد چگونه ثابت شود که او یک مسلمان واقعی است.
    در طی 1400 سال است که اسلام همین یک منطق را تکرار میکند که به عقاید ما احترام بگذارید، به مقدسات ما بی حرمتی نکنید، در غیر آن گردن تورا می زنیم، همینست منطق اسلامی، ولی اگر دستش به کسی نرسید به فحش و دشنام که اصل پذیرفته شده مسلمانان است متوسل می شود. دارد.آقای فحاش قلم بردار واز سهم امامان و سردمداران دینی اسلام، در امر ترقی وپیشرفت بشریت وتمدن انسانی بنویس تا دیگران هم مدلل شوند ومقلد وپیرو ایده ونظریات شماگردند. اما جالب است كه در اسلام مرغ يك پا دارد و قوانين غير قابل تغير آنچه در صدراسلام بيان شده بعد از ١٤٠٠ سال دارند پياده ميكنند و دست اندر كاران این دين هيچ تلاشي در بروز كردن قوانين ندارند و اصلا تلاشي در جهت فهميدن زماني كه در ان زندگي ميكنند ندارند و جالب است از همه امكانات روز استفاده ميكنند ولي هنوز در گذشته سير ميكنند .
    به مسلمانها اموخته اند فكر كردن خلاف است و هيج فردي نميتواند خودش راسا فكر كند لذا بايد از يك رهبر ديني تقليد كند و هر چه او گفت عمل كند و اين يعني چه ؟ شما مسلمان ها بايد از خود بپرسيد سهم اسلام در تمدن بشري چه مقدار است ؟
    اگر مثال اروپائیانرا می آورید تا قرن 17 آنها در حالت بد تر از اسلام قرارداشتند، پاپ ها، اسقف ها، خلاصه دستگاه روحانیت مانند خمینی، خامنه ئی، شیوخ عربستان، سلفیها ووهابیت بر جان ومال مردم مسلط بودند و به بهشت فروشی مصروف. وقتی آزاد اندیشان ومتفکرین اروپائی نقد کلیسا و ارباب روحانیت را آغازکردند به تدریج بذر روشننگری در اذهان مردم پاشیده شد و کلیسا در جایگاه اصلی اش رانده شده و جامعه بسوی ترقی وپیشرفت شتافتند.
    اسلام امروز و ديروز که حال شاهدش هستيم از صدر اسلام همين بوده الان هم هست اگر اسلام همینطور با سیاست خلط باشد و سیاست ودین از هم جدا نشودآینده اسلام نیز با همین وحشی گری وسبعیت وکشت و کشتار خواهد بود .

  • آقای بی نام دیگران را نصیحت میکی خودت کورکوراانه قضاوت میکنی وتوهین در اسلام توهین به هیچ کس را نمی پزیرند . شاید داستان دوزدیدن یا بزور در اوردن خلخال یا همون پا زیب که زنهای قدیمی در پاه شان میکردند وخشمگین شدن حضرت علی ازاین عمل را شنیده باشید . تهدید کرد کسی که این کار را کرده وخلخال را از پای اون زن در اورده من ازحلقوم انها در میاورم . گفت این چه اسلام هست که یک زن یهودی نتواند در سایه اش زندگی کند؟ و قضیه گم شد شمشیرش در زمان خلافت اشن .. این قتل عام های که وهابی ها انجام میدهند هچ پایه اسلامی ندارد از حرف هایت مشخص میشود هیچ اطلاعات در باره اسلام ندارید فقط یک ادم ضد دین هستید که فکر میکنید هر کس خلاف دین بود میشود روشنفکر

    چکیده: تمدن اسلامى آخرین حلقه تمدن الهى است که نهال درخت تنومندش با دستان پرتوان پیامبراکرم(ص) کاشته شد و ریشه اش با هجرت آن بزرگوار و سایر مسلمانان مستحکم گردید و همچنین میوه اش پس از گذشت چند قرن در زمینه علوم شرعى، عقلى، ادبى، تجربى، فرهنگ و هنر به بار نشست.

    با ظهور این تمدّن الهى ـ انسانى، خداوند اتمام نعمت را بر پیکر انسانیّت پوشانید، بنابراین مسلمانان با الهام از آموزه هاى قرآنى و سیره پیشوایان معصوم(ع) بیش ترین نقش را در زمینه رشد و شکوفایى ایفا نمودند.

    نگارنده سعى دارد که در این نوشتار نقش مسلمانان را در زمینه پیشرفت فرهنگ و علوم مورد بررسى قرار دهد. امید است که در سال نوآورى و شکوفایى گامى مؤثر در جهت اعتلاى تعلیم و تربیت و شکوفایى برداریم.

    مسلمانان مشعل دار تمدن: قرآن کریم در آموزه هاى خود دعوت به فراگیرى دانش و تشویق انسان ها به آبادانى و نوآورى را مورد تأکید قرار داده است. با این که عدم تبعیض در میان انسان ها از اصول تغییرناپذیر این کتاب آسمانى است، امّا خداوند به صراحت مى فرماید: «هل یستوى الّذین یعلمون و الّذین لایعلمون؛[1] آیا کسانى که مى دانند با کسانى که نمى دانند برابر هستند؟»

    قرآن کریم با دمیدن روح جدید بر پیکر نیمه مرده سرزمین هاى فتح شده، فضاى علمى و فرهنگى نوى را پدید آورد، بدین صورت که ابتدا افکار مسلمانان را متوجه فلسفه آفرینش و فرجام هستى نمود و با یادآورى آثار قدرت الهى دریچه اى به سوى اسرار خلقت گشود و گامى را به سوى پیشرفت علمى فراهم ساخت.

    با این که علوم مسلمانان در آغاز منحصر به علوم دینى بود، ولى در قرن دوم هجرى آنان به سراغ اندوخته هاى علمى سایر ملت ها رفتند وطى دو قرن قسمت عمده علوم را از ملت ها گرفتند سپس در پرتو منطق قرآنى و تجربه علمى دست به ابتکار زدند.

    مفسر بزرگ علامه طباطبایى(ره) در مورد تأثیر قرآن در پیشرفت فرهنگ و شکوفایى مى نویسد: «عامل اصلى اشتغال مسلمانان به علوم عقلى به صورت نقل و ترجمه در ابتدا و به صورت ابتکار در پایان، همان انگیزه فرهنگى بود که قرآن مجید در نفوس مسلمانان فراهم کرده بود. و معلوم است که مدنیّت اسلامى بعد از هجرت و رحلت رسول اکرم(ص) به وجود آمد و بالأخره امروز در حدود شش صد میلیون نفر از جمعیّت کره زمین را به نام اسلام در بر مى گیرد و بدیهى است که چنین تحوّلى که یکى از حلقه هاى بارز سلسله حوادث جهان مى باشد، در حلقه هاى بعدى تأثیر بسزایى خواهد داشت و از این رو یکى از علل و مقدّمات تحول امروزى و پیشرفت فرهنگ جهان قرآن مجید خواهد بود[2]

    با این بیان معلوم مى شود که قرآن از همان راهى که فکر توحید و یکتاپرستى را در بشر بیدار کرد، دقیقاً از همان راه بشر را در خط سیر علمى و کشف حقایق جهان هستى که پایه تمدّن است، قرار داد و احادیث نبوى جان تشنه مؤمنان را براى دریافت دانش هاى گوناگون با عزمى راسخ به حرکت واداشت، لذا مى بینیم که سده هاى نخستین تاریخ اسلام به ویژه قرن دوم تا پنجم هـ.ق «عصر طلایى» جهان اسلام است. مسلمانان با الهام از آیات قرآن کریم و تعالیم پیامبر اکرم(ص) و به کمک آموزه هاى دینى به پیشرفت هاى علمى و فرهنگى چشمگیرى دست یافتند.

    این زمان مقارن با دوره قرون وسطى، یعنى دوران انحطاط تمدن در تاریخ اروپا بود. قرون وسطى تقریباً از سال 476 م شروع شد و تا سال 1450 م ؛ یعنى حدود 950 سال ادامه یافت. این زمان در تاریخ اسلام مطابق بود با حدود 100 سال قبل از هجرت تا حدود 850 سال بعد از هجرت. این دوران را براى اروپا و جهان مسیحیّت «عصر ظلمت» نامیده اند.

    زمانى که اروپا رکود این دوره تاریک را سپرى مى کرد، در مشرق زمین دولت هاى اسلامى، تمدّن هاى قدیمى بین النهرین، مصر، ایران، یونان و هند را بازشناسى کرده بودند، هم چنین شهرهاى مهم دنیاى اسلام به صورت مراکز علمى و فرهنگى درآمده بودند و دانشمندان مسلمان ابتکارات خود را به دنیا عرضه مى کردند.

    نوآورى هاى فراوان، تألیفات متعدد، مساجد، کتابخانه ها، مدارس، شهرهاى با شکوه و پرجمعیت، روستاهاى آباد، ارتباطات وسیع، تجارت پررونق و دیگر عوامل مسلمانان را مشعل داران فرهنگ و تمدّن قرار داده بود. شاهکار مسلمانان در این بود که جنبش و تحوّلى در جهان پدید آوردند که قرن ها جامعه بشرى از فیض وجود آن بهره مند بود. مسلمانان در طول چند قرن آن چنان در علوم، صنایع، اقتصاد، سیاست و نظامات اجتماعى پیشرفت نمودند که به اعتراف دانشمندان غربى از همه جلو افتادند و حتّى تمدن کنونى اروپا و غرب بیش از هر چیز دیگر از آن مایه گرفته است.[3]

    دکتر حسین نصر در زمینه رشد و بالندگى تمدن اسلامى مى گوید: «تنها پس از آن که وحى اسلامى توانست به تمدّن جدید رنگ مشخص اسلامى بدهد، علم، ادب و فلسفه به اوج کمال خود رسید.»[4]

    بنابراین تمدّن اسلامى با بهره گیرى از آیات قرآن و اقدامات پیامبر اکرم(ص) در طى مراحل کمال و پختگى به درجه اى رسید که آدام متز (دانشمند سوئیسى) در کتاب خود قرن چهارم هجرى را «عصر نوزایى اسلامى» نامیده است.[5] در این دوره دانشمندان مسلمان در علوم و فنون به قدرى از خود ابتکار نشان دادند که طبق اعتراف گوستاولوبون تا قرن یازدهم میلادى دانشمندان اروپا قولى را که مأخوذ از مصنّفین مسلمان نبود، مستند نمى شمردند و تمام دانشکده ها و دانشگاه هاى اروپا تا پانصد سال روى ترجمه کتاب هاى دانشمندان اسلامى دایر بود و مدار علوم مردم اروپا فقط دانش مسلمین بود.[6]

    دانش هاى نوین رشد و شکوفایى مسلمانان فقط در زمینه فهم معارف و مباحث اعتقادى نبود، بلکه علاوه بر ابداع علومى همچون: فقه و اصول و تفسیر، دانش هایى همچون: علم کلام، فلسفه و اخلاق را مطابق مضامین آیات قرآن کریم مطرح نمودند و با شیوه اى نوین گسترش دادند و حتّى فراتر از این ها علوم طبیعى، ریاضى، تاریخ، جغرافیا، دانش هاى تجربى و هنرهاى زیبا را به اوج کمال رساندند و از این رهگذر ابتکارات، اختراعات و اکتشافات نوین را به جامعه بشرى عرضه نمودند.

    در عصر مأمون محمد خوارزمى علم «جبر» را پایه گذارى کرد و کتاب او به نام «جبر و مقابله» مرجع دانشمندان اروپا قرار گرفت.[7]

    در ریاضیّات و هندسه ابوریحان بیرونى به کشفیّات تازه اى دست یافت و در هندسه مسطّحه خواجه نصیر الدین طوسى به ابداعاتى نایل آمد. هم چنین تا قرن سیزدهم میلادى عدد صفر مجهول بود تا این که خوارزمى آن را کشف کرد. او کسى بود که علامات اعشارى را براى نخستین بار به کار برد.[8]

    دانش جغرافیا در پرتو فرهنگ اسلامى رشد قابل ملاحظه اى پیدا کرد. بسیارى از کتب «مسالک و ممالک» با محور قرار دادن مکه و مدینه که هر ساله میزان زائران خانه خدا بود، به نگارش درآمدند و در این دانش مسلمین پیش گام دیگر ملّت ها شدند.

    هم چنین «نقشه جهانى» را ابوعبداللّه ادریسى مؤلف کتاب «نزهة المشتاق فى اختراق الآفاق» اختراع نمود و مدت ها مرجع دانشمندان اروپا بود.[9]

    در علم شیمى جابربن حیّان به کشفیّات نو و آفرینش آثار پر ارج و بى بدیل دست یافت. در فیزیک ابن هیثم شهرت فراوانى پیدا نمود و کتاب وى «علم المناظر» به عنوان بهترین کتاب قرون وسطایى در نورشناسى شناخته شد.

    در فلسفه تاریخ و علم جامعه شناسى ابن خلدون مطالب بى سابقه اى را عنوان کرد. در فلسفه سیاسى فارابى با بهره گیرى از کار پیشینیان نکات جدیدى را عرضه نمود و در روان شناسى ابن سینا شیوه اى علمى پدید آورد.

    در علم پزشکى محمد بن زکریاى رازى، حنین ابن اسحاق و ابوعلى سینا آثار بى مانندى از خود به یادگار گذاشتند و پیشرفت مسلمانان در این علم به نحو بى سابقه و گسترده اى رواج پیدا کرد. به همین جهت نوشته اند که مسلمانان در ایجاد بیمارستان هاى خوب و تهیه لوازم آن پیشاهنگ جهان بوده اند.

    نخستین بیمارستانى که در سرزمین هاى اسلامى تأسیس شد، بیمارستان صحرایى (در میان چادر با برخى تجهیزات) بود که در جنگ بدر به دستور پیامبر اکرم(ص) ساخته شد.[10] امّا بعدها این پدیده روبه رشد و کمال رفت و بیمارستان هاى بزرگ و مجهزّى تأسیس شد. هم چنین ابتکارات مسلمانان همچون: اختراع چاپ، قطب نما، کشف فرمول باروت، کشف گردش خون، صنعت کاغذ سازى و ده ها ابتکار دیگر نشانه عشق و علاقه آنان به نوآورى و شکوفایى بود.[11]

    نهضت ترجمهدر پایان قرن اول هجرى مترجمان اسلامى کار ترجمه را شروع کردند. نخستین گام ترجمه هاى اسلام در زمان منصور خلیفه عباسى(158 ـ 136 هـ.ق) برداشته شد، ولى نهضت واقعى ترجمه از نیمه دوم قرن دوم هجرى رسمیّت یافت. در قرن سوم هجرى(عصر کلاسیک اسلام) این نهضت به اوج خود رسید و تا پایان قرن پنجم ادامه یافت، بنابراین مسلمانان بیش از سه قرن سخت مشغول ترجمه آثار علمى، فلسفى، ادبى و مذهبى تمدن هاى کهن بودند و از میراث انسانى بزرگى که به زبان هاى مختلف آن زمان، یعنى عبرى، سریانى، فارسى، هندى، لاتینى و یونانى بود، بهره مند شدند.[12]

    به منظور جاى دادن مترجمان و حفظ آثار آنان مؤسسه علمى به نام «بیت الحکمه» در بغداد تأسیس شد. زمان تأسیس این مرکز به درستى مشخص نیست و عدّه اى بنیان آن را در سال 210 یا 211 هـ.ق مى دانند، عدّه اى هم تأسیس آن را در عصر هارون الرشید دانسته اند. به هر صورت این مرکز در زمان مأمون به علت رواج روحیه علمى و عقلى از رونق فراوانى برخوردار گردید.[13]

    این بیت الحکمه نوعى آکادمى و دارالترجمه محسوب مى شد که داراى کتابخانه اى مفصّل با یک رصدخانه بود و در نقل علوم یونانى نقش قابل ملاحظه اى را ایفا مى کرد. رصدخانه اى که مأمون ضمیمه بیت الحکمه کرد، مرکزى شد براى مطالعه نجوم و ریاضیات. در این رصدخانه مسلمین محاسبات نجومى انجام مى دادند، چنان که طول یک درجه از نصف النهار را با دقّتى نزدیک به محاسبات امروز اندازه مى گرفتند. در زمان این خلیفه (مأمون) که مسلمانان کتاب بطلمیوس و اقلیدس را ترجمه مى کردند، در تمام اروپا تنها یک ریاضى دان مشهور وجود داشت که نوشته هاى او در ریاضیات از بعضى اصول مقدّماتى تجاوز نمى کرد، لذا در تمام قرون وسطى پیشرفت ریاضیّات در واقع مدیون نبوغ ریاضى مسلمانان بود.[14]

    مسأله مهمى که در طول نهضت ترجمه کار مسلمانان را در ترجمه و جذب کتاب هاى خارجى آسان تر مى کرد، استفاده از مترجمین هر قومى بود که در سیطره اسلام به سر مى بردند.[15] نتیجه این که آنان قسمت اعظم آثار علمى و فلسفى و ادبى اقوام مختلف را به زبان عربى ترجمه کردند و بهترین معلومات هر ملّتى را آموختند، مثلاً در قسمت فلسفه، طب،هندسه،منطق و هیأت از یونانیان استفاده نمودند و از ایرانیان تاریخ، ستاره شناسى، ادبیات و شرح حال بزرگان را اقتباس کردند، از هندیان حساب، نجوم، داستان و گیاه شناسى را آموختند و از خود چیزهایى به آن ها افزودند و از مجموع آن ها علوم و صنایع را پدید آوردند[16].

    مساجد

    یکى از اقدامات مهم نبى مکرّم(ص) پس از هجرت، ساختن مسجد بود. استقبال عظیمى که اکثریت مردم مدینه از پیامبر(ص) به عمل آوردند، آن حضرت را بر آن داشت که پیش از هر کارى براى مسلمانان یک مرکز عمومى به نام «مسجد» بسازد تا امور عبادى، آموزشى، پرورشى، سیاسى و قضایى در آن انجام گیرد. پیامبر(ص) زمینى را که شترش در آن زانو زد، براى ساختمان مسجد خریدارى نمود و تمام مسلمانان در ساختن و فراهم کردن وسایل ساختمانى شرکت کردند.[17]

    ساختن مسجد باعث ایجاد وحدت و هم دلى بین مسلمانان گردید و تا آغاز قرن چهارم هجرى در غیر اوقات نماز، مکانى براى تعلیم و تربیت بود، به طورى که بسیارى از علما و دانشمندان فارغ التحصیلان حلقه هاى تدریس مساجد بودند.

    از زمان خلافت خلیفه دوم دامنه فتوحات مسلمانان گسترش یافت و تعداد افراد زیادى از سایر سرزمین ها به آیین اسلام گرویدند، به طورى که با زبان عربى آشنایى نداشتند، بنابراین آموزش زبان عربى براى درک معانى آیات قرآن و تعالیم اسلام توسط اصحاب پیامبر و تابعین در مساجد نو بنیاد آغاز شد.

    این مساجد ابتدا در شهرهاى کوفه، بصره، حیره و مداین بنیاد گردید و به دستور خلیفه دوم برخى از صحابه پیامبر(ص) مأمور اقامه نماز و آموزش قرآن و مسائل دین در آن مکان هاى مقدّس شدند.[18]

  • آقای دوست ! اینکه میفرمائید "اسلام توهین را نمی پذیرد و هم قتل های را که وهابی ها انجام میدهند هیچ پایه اسلامی ندارد" کتابهای اسلامی از نوع سنی و شیعی آن پر از توهین به دگر اندیشان وحتا مسلمانان خود شان است. اولاً از خود قرآن که سند اساسی مسلمانان است شروع می کنیم:
    توهین اسلام به دیگران
    قرآن می‌گوید:
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيم (توبه/28)" اى مؤمنان همانا مشركان نجس هستند، لذا نبايد پس از امسالشان به مسجدالحرام نزديك شوند، و اگر از تنگدستى مى‏ترسيد، پس در آینده ی نزدیک الله شما را از فضل خويش توانگر گرداند، كه الله داناى فرزانه است.
    اگر ما بگوئیم نجس خودتان هستید آنگاه متهم به اهانت به اسلام می‌شویم!

    قرآن می‌گوید که:
    قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ" (توبه/29) و کسانیکه كه به الله و روز آخرت ايمان ندارند و حرام داشته ی الله و پيامبرش را حرام نمى‏گيرند و دين حق نمى‏ورزند، آنها را بکشید تا به دست خويش و با حقارت جزيه بپردازند.
    اگر ما بگوئیم که اسلام به دینداران مخالفش هم رحم نمیکند، ما را متهم به اهانت به اسلام مینمائید!

    قرآن می‌گوید که:
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلْيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ(توبه/123) اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد كافرانى كه مجاور شما هستند را بکشید و آنان بايد در شما خشونت بيابند و بدانيد كه الله با متقیان است.
    فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِن لِّيَبْلُوَ بَعْضَكُم بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَن يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ(محمد/4) پس چون با كسانى كه كفر ورزيده‏اند برخورد کردید گردنها را بزنيد تا هنگامیکه آنان را از پاى درآورديد پس (اسیران) را محکم در بند كشيد سپس يا منت نهيد و يا فديه (بگیرید) تا در جنگ اسلحه بر زمين گذاشته شود اين است (امر الله) و اگر الله مى‏خواست از ايشان انتقام مى‏كشيد ولى تا برخى از شما را به وسيله برخى بيازمايد و كسانى كه در راه الله كشته شده‏اند هرگز كارهايشان را ضايع نمى‏كند.

    در این آیات قرآن به صراحت دستور به کشتن و انتقام می‌دهد، دستوراتی که کوچکترین ترحمی در آن نیست، در اینجا فرقی کوچک و بزرگ قائل نشده است و همه را با یک چشم نگاه می‌کند، کفر:
    وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُم مِّنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلاَ تُقَاتِلُوهُمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاء الْكَافِرِينَ (بقره/191) و هر جائی که ايشان را يافتيد آنان را بكشيد و همان گونه كه شما را اخراج کردند آنان را اخراج کنید و فتنه(کفر) از قتل بدتر است و كنار مسجد الحرام با آنان نجنگید مگر آنكه با شما در آن جا بجنگند؛ پس اگر با شما جنگيدند آنان را بكشيد كه كيفر كافران چنين است.
    در این آیه به صراحت دستور به کشتن کفار می‌دهد:
    وَدُّواْ لَوْ تَكْفُرُونَ كَمَا كَفَرُواْ فَتَكُونُونَ سَوَاء فَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ أَوْلِيَاء حَتَّىَ يُهَاجِرُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَإِن تَوَلَّوْاْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ وَجَدتَّمُوهُمْ وَلاَ تَتَّخِذُواْ مِنْهُمْ وَلِيًّا وَلاَ نَصِيرًا (نساء/89) آرزو دارند شما کافر شوید همان گونه كه خودشان كافر شده‏اند تا با هم برابر باشيد، پس آگاه باشید از ميانشان براى خود دوستانى اختيار نكنيد تا آنكه در راه الله هجرت كنند، پس اگر از انجام این کار خودداری کردند هر كجا آنان را يافتيد به اسارت بگيريد و بكشيدشان و از آنان دوستی و کمک کننده‌ای براى خود نگيريد.

    اگر ما بگوئیم که اسلام حتی به همسایگان دگراندیشش هم رحم نمیکند، ما را متهم به اهانت به این دین میکنند!

    قرآن میگوید که:
    إِنَّمَا جَزَاء الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الأَرْضِ فَسَادًا أَن يُقَتَّلُواْ أَوْ يُصَلَّبُواْ أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلافٍ أَوْ يُنفَوْاْ مِنَ الأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ (مائده/33) سزاى كسانى كه با الله و پيامبرش محاربه می‌کنند و در زمين به فساد مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردند يا دست و پايشان در خلاف جهت‏ يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و در آخرت عذابى بزرگ خواهند داشت.
    اگر بنویسیم که اسلام دستور به شکنجه دادن مخالفینش را میدهد، ما را متهم به دروغ گوئی میکنند!

    قرآن می‌گوید که:
    وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِّنَ الْجِنِّ وَالإِنسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَّ يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا أُوْلَئِكَ كَالأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ(اعراف/179) و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريده‏ايم قلبهائی (مغز، زیرا از نظر قرآن مرکز تعقل قلب است) دارند كه با آن (علمی )دريافت نمى‏كنند و چشمانى دارند كه با آنها نمى‏بينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمى‏شنوند آنان همانند دامها بلكه پست تر هستند، آنها همان غافل‏ماندگانند.
    أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا (فرقان/44) آيا گمان مي‏بري اكثر آنها مي‏شنوند يا مي‏فهمند؟ آنها فقط مانند حیوانها بلكه پست تر هستند.

    اگر کسی به اسلام آنگونه که خودش مخالفینش را چارپایان مینامد؛ پیروانش را حیوان بنامد، دنیا را بر سرش خراب میکنند!
    اسلامیست های گرامی وقتی قانون اساسی اسلام یعنی قرآن را دقیقاً به خوانش بگیریم بعداً ادعای " پایه اسلامی نداشتن" قتل های وحشیانه بدست مسلمانان واقعی بی پایه ثابت می شود.
    ترجمه کتابهای فلاسفه و حکمای یونان، اسکندرانی وروم که از سوی مترجمین اسلامی تر جمه گردید، فخر آن به حکمای متذکره میرسد نه به مسلمانان قشریو تاریک اندیش، فلسفه و دانش بر خاسته از همان کتابها بود که ثمره اش را امروز بشریت به چشم سر می بینند، نه فقه، تفسیر، اصول وکلام که مسلمانان را در طول 1400 سال بسوی تاریکی، جهالت، تعصب و عقب مانی سوق داده است....

  • قرار گزارش خبر گزاری تسنیم عبد الله حاج صادقی جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران ایران روز دو شنبه 9 فوریه در مراسم سالگرد انقلاب ایران که از سوی شورای اصول گرایان ترتیب داده شده در سخنرانی خود در مسجدی در شهر قم گفت:" ولایت فقیه همان ولایت خداست، وسر پیچی از ولایت فقیه در حد شرک با خداست."

  • 1. قتل‌ عام بنی‌قریظه بدست محمد فرستاده‌ی الله، یکی از دردناکترین تراژدی‌های تاریخ درین قتل عام بین 700 تا 900 تن بدست علی وزبیر کشته شدند.)
    2. داستان حمله به قبیله بنی قینقاع ، نشانه‌ای دیگر از خوی تجاوزگری محمد.
    3. جنایتی دیگر از محمد رسول الله، غارت قبیله‌ی بنی نضیر و جنایتهای متعاقب آن!
    4. جنگ بدر، آغاز راهزنی محمد و وارد شدن فرهنگ جهاد و شهادت در اسلام
    5. کشتن تمامی پسران نوجوان بنی قریظه به دلیل رویش مو بر آلت تناسلی‌شان.
    6. مردم فدک برای حفظ جانشان تمام اموال خود را به محمد دادند.
    7. داستان وحشیانه‌ی کشتن ام قرفه و تجاوز به دخترش از سوی محمد و یارانش
    تفصیل این قتل عام ها بطور مستند درتاریخ های اسلامی چون تاریخ ابن هشام، تاریخ طبری و غیره ذکر شده با خواندن این کتابها آنگاه درک می گردد که اسلام آنچه را امروز انجام میدهند بر گرفته والگو از صدر اسلام است، نه اختراع وهابی و خمینی.

  • آقای بی نام .. تو یک ادم معرض هستی برادران بنند این اقا قتل عام های را به پیامبر اسلام نسبت داده وعلتش را هم نگفته این ثابت میکند که ایشان یک ادم مغرض است نه منصف .من از جمله یک آدعای این آقارا مبنی برمغرض بودنش را ثابت میکنم بقیه اش را خود شما حدث بی زنید پیامبر آغاز گر هیچ جنگی نبوده این دیگران بودند که ازدعوت محمد در حراص بودند همیشه علیه ان حضرت توطئه میکردند از جمله من ماجراه قبیله بنی قریظه که این آقا به گفته بخاطر رویش مو در الت تناسلی انها بوده من ثابت میکنم که این اقا دروغ میگوید ......

    بنی قُریْظه طایفه‌ای یهودی بودند که تا قرن هفتم میلادی در شمال عربستان در حومهٔ یثرب (مدینه) زندگی می‌کردند. در مورد خاستگاه بنی قُریْظه (همانند بقیه یهودیان مدینه) اطلاعات کافی در دست نیست؛ برخی گفته‌اند آنها نوادگان قبایل یهودی مهاجر بودند و یا، اعرابی که به یهودیت گرویده و در عین پایبندی به یهودیت، با اعراب ازدواج کرده و از بسیاری از آداب آنها تأثیر پذیرفته بودند. به نظر می‌آید که قبایل یهودی (که اقلیتی از جمعیت مدینه را تشکیل می‌دادند) در کشاورزی پیشتاز بوده‌اند و در دورانی نیز از نظر سیاسی غالب بوده‌اند، ولی قدرت سیاسی آنها بعدها رو به افول گزارده بود.

    حدود صد سال قبل از هجرت محمد از مکه به مدینه بین قبایل مختلف مدینه درگیری درگرفته و به تدریج تمامی اهالی مدینه وارد آن شده بودند. در این میان قبایل یهودی گهگاه در جبهه‌های مخالف هم می‌جنگیدند....هجرت محمد از مکه به مدینه و جنگ احزاب

    یکی از دلائل دعوت محمد به مدینه رفع اختلافات میان گروه‌های درگیر بود. [۴] وقتی محمد از مکه به مدینه هجرت نمود با تهیه میثاقی بین گروه‌های درگیر صلح ایجاد کرد. این میثاق حقوق و وظایف قبایل مدینه نسبت به یکدیگر را مشخص می‌کرد.

    در سال پنجم هجرت، متعاقب جنگ‌های بدر و احد، ابوسفیان به کمک قبایل تبعید شده بنی نضیر و بنی قینقاع، شهر مدینه را با هدف تخریب جامعه مسلمانان محاصره کرد. [۵] مسلمانان به پیشنهاد سلمان فارسی برای مقابله با مهاجمان، خندقی در شمال و غرب مدینه کنده بودند. در طول دو هفته‌ای که مدینه تحت محاصره بود، لشکر احزاب با بنی قُریْظه که در جنوب مدینه ساکن بودند وارد مذاکره شدند و آنان برخلاف پیمانی که با محمد بسته بودند، جانب دشمنان او را گرفتند..[۶] محمد از این موضوع آشفته شده و برخی از رهبران مسلمانان را برای صحبت با آنها فرستاد که نتیجه آن برایش مضطرب کننده بود.[۱] محمد سعی کرد که از به نتیجه رسیدن مذاکرات بین بنی قُریْظه و احزاب جلوگیری کند. مذاکرات نهایتاً بی نتیجه ماند.[۶] در مورد میزان حمایت بنی قُریْظه از احزاب در هنگام جنگ اختلاف نظر وجود ندارد... خوب نگاه کنید این آقا میگفت علت کشته شدن جوانان بنی قریظه رویش موی الت تناسلی انها بوده .درحالیکه بین حضرت محمد وبنی قریظه پیمانی صلح بسته بودند که در هیچ وچه بالای یکدیگر تجاوز نکنند ولی انها این پیمان را شکستن با دشمان حضرت هم کاری کردند . حضرت محمد از طرق وحی اللهی میدانستند که یهودی ها پیمان شکنند فرصت پیدا میکردند از هیچ ضریه دست بردار نبودند .از جمله جنک خندق را چرا جنگ خندق میگوید اگر محمد بالا دیگر قابائل تجاوز میکرد پس چرا دروبرش خندق کنده بود این ثابت میکند که دیگران متجاوزبودند نه محمد درهمه جنگ ها قتل صورت میکیرد که همه فتل ها را محکوم کنیم پس مردم افغانستان هم وحشی هست چرا سربازان روسیه را در افغانستان کشتند میگزاشت فقط روسیه مردم را قتل میکرد بنظرت این منطقی است ؟ وقتکه حضرت محمد اعلان پیامبری کرد چه ظلم های که ندید سنگ بارانهای شد چندین تن از صحابه اش را بشهادت رساندن تاجای زندیگی را برایش تنگ ساخته بوند که پیروانش مجبور به حجرت به حبشه شدن چندین سال ترک بلاد شدن .مدت سه سال در شعب ابوطالب در محاصره بودند ....در این شعب رسول خدا (ص) به همراه بنی هاشم و بنی عبدالمطلب به مدت سه سال در محاصره اقتصادی سایرین قرار گرفتند و آن دوران را با مشقت و رنج فراوان سپری کردند.
    علت محاصره
    در اواخر سال ششم سران قریش از نفوذ و پیشرفت حیرت‌انگیز آیین یکتاپرستانه اسلام سخت ناراحت بودند و در فکر چاره و راه‌حلی بودند.

    اسلام آوردن افرادی مانند حمزه و تمایل جوانان قریش و آزادی عملی که در کشور حبشه نصیب مسلمانان شده بود، بر حیرت و سرگردانی حکومت وقت افزوده بود و از اینکه از نقشه‌های خود بهره‌ای نمی بردند سخت متأثر بودند از این رو به فکر نقشۀ دیگری افتادند و خواستند به وسیلۀ محاصرۀ اقتصادی که نتیجۀ آن بریدن رگ‌های حیاتی مسلمانان بود از نفوذ و گسترش اسلام بکاهند و پایه‌گذار و هوادارن آن را در میان این حصار خفه سازند. این اقا ایه های قران را از پیشخود تفسیر کرده من فقط میگویم اگز قران دستور قتل غیر مسلمانها را داده بود پس چرا بعد از پیروزی مسلمانها یهودیان و مسیح یان در بلاد مسلمین زندگی میکرند؟ تاهنوزهم هستند؟ باید همه انها کشته میشد ایا محمد به اندازه تو قران را بلد نبود نمیدانستند خداوند حکم قتل همه انها را داده ؟

  • بننده گان محترم . خوب نگاه کنید این اقا خود را روشن فکر میداند یک رویداد مهم تاریخی راچگونه مغرضانه وغیر مسئولانه در خور مردم می دهد . این اقا نوشته.. داستان وحشیانه‌ی کشتن ام قرفه و تجاوز به دخترش از سوی محمد و یارانش...متآسفم بحالت چرا افغانستان پس مانده ترین کشور دونیا نباشد چرا وقتکه یکخبر را میشنوی در باره اش تحقیق نمیکنی .. خوب چرا تحقیق کنی تو که بی طرف نیستی .. بادران قضیه از این قرار است
    تفاوت و تناقض در اخبار پيرامون اين واقعه....
    1-1. تفاوت اخبار در فرماندهي اين سريه: درباره فرماندهي جنگ با بني­فزاره، در بين نقل­هاي تاريخي و كتب مورخين، تفاوت بسيار زيادي ديده مي‌َشود، از جمله اینكه در پاره‌اي از كتب­­،[2] فرمانده اين سريه "زيد بن حارثه" نقل شده است. در پاره‌اي از كتب[3]ديگر، فرمانده اين سريه "ابوبكر بن ابي­قحافه" نقل شده است. اين در حالي است كه بسياري از مورخين گروه اول كه فرمانده اين سريه را زيد معرفي كرده‌اند، بلافاصله بعد از اين خبر، خبري ديگر مبني بر اينكه فرمانده اين جنگ ابوبكر بوده است را آورده‌اند. گويا خبر از دو جهت و به صورت متفاوت به آنها رسيده و قطعي و يقيني نمي‌باشد. پس مي‌توان گفت: «اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال»؛ (وقتي احتمال- خلاف - آمد استدلال باطل است). از مجموع تمام موراد فوق كه بگذريم، جناب "علي بن عمر دار قطني"(متوفي 385) - كه در دوره كوتاهي هم­عصر طبري بوده است و از محدثان بزرگ و نامور مي‌باشد - اين جنگ را متعلق به زمان خلافت ابي­بكر و جنگ­هاي «رده» و «يوم بزاخه» مي‌داند كه در اين جنگ، ابي­بكر به سوي بني­فزاره رفت و با آنها جنگيد و ام­قرفه را كشت.[4] همچنین بيهقي از ليث بن سعد و وي از وليد بن مسلم و او از سعيد بن عبدالعزيز روايت مي‌كند كه ام­قرفه بعد از اسلام آوردنش كافر شد و ابوبكر او را توبه داد و او توبه نكرد، پس ابوبكر او را كشت.[5] بنابراين طبق اين نقل­ها، جريان ام­قرفه به زمان خلافت ابوبكر برمي‌گردد.

    1-2. با بررسي در جريان خبر دستگيري ام­قرفه باز به تفاوت ديگري در نقل­ها مي‌رسيم؛ در بعضي نقل­ها[6] خبر از دستگيري و قتل شديد است و در بعضي نقل­ها[7] خبر از دستگيري بدون قتل است. اين در حالي است كه افرادي همچون طبري در يك زمان دو نقل را ذكر مي‌كنند كه در يكي خبر از قتل ام­قرفه و در ديگري خبر از اسارت وي است. و حال آنكه ابن هشام سند اين روايت تاريخي كه در آن ام­قرفه كشته شده را نقل نكرده است. نكته مهم‌تر آنكه ناقلين خبر قتل ام­قرفه و دو شقه كردن وي دليلي بر اين امر ذكر نكرده‌اند؛ الاصالي شامي در قرن 10 عامل كشتن ام­قرفه را دشنام دادن وي به رسول خدا(ص) مي‌داند.

    حال اين سؤال مطرح مي‌شود که چرا مورخين متقدم اين نكته را ذكر نكرده‌اند و اين نكته پس از حدود هزار سال بيان مي‌شود و ثانياً كساني كه خبر قتل ام­قرفه را ذكر كرده‌اند، چرا دليلي بر آن ذكر نكرده‌اند و از بين آن‌ همه اسير فقط يك پيرزن عجوزه را كشتند؟ آيا هدف از اين خبر جعلي جريحه­دار كردن احساسات غيرمسلمين نيست؟

    1-3. تفاوت و تناقض در خبر دختر ام­قرفه: اخباري كه درباره دستگيري و اسارت دختر ام­قرفه نيز وارد شده متفاوت است؛ از جمله آنكه عده‌اي[8] قائل هستند كه رسول خدا(ص) دختر ام­قرفه را به عنوان هديه از سلمة بن اكوع گرفتند و به اهل مكه دادند و در مقابل آن، عده‌اي از مسلمانان آزاد شدند. اما در برخي منابع[9] حتي منابع گزارش قبل، خبر از بخشيدن دختر ام­قرفه به حزن بن ابي وهب است و از وي فرزندي بنام عبدالرحمن بن حزن متولد شد.

  • واقعه‌ای کشتن تمام مردان قوم یهود بنی‌ قریظه یکی از دردناکترین و غم‌انگیزترین اتفاقات تاریخی است. محمد به بهانه‌ای واهی(حمایت سران این قوم از مشرکان مکه) آنها را در حدود یک ماه محاصره نمود و پس از اینکه تسلیم شدند در هماهنگی با عامل و مزدورش "سعد ابن معاذ" که رئیس قبیله‌ی اوس بود، با این ادعا که الله حکم داده است باید تمام مردان این قوم گردن زده شوند و زنان و دختران و پسران نابالغ‌شان به کنیزی و بردگی گرفته شوند، همه را در بازار مدینه جمع‌آوری نمود و در حضور و با مشارکت خودش پس از گردن زده شدن در گودال ها دفن شدند. دردناکی این داستان زمانی است که کسیکه خود را فرستاده‌ی الله میداند دست به این کار می زند. یا شاید هم توجیه کننده عملش چنین باشد که گویا برای رسیدن به مقصود هر وسیله ای مجاز ومشروع است. این روش یعنی دست زدن به هر کاری در راه رسیدن به مقصود هر چند غیر انسانی باشد موجه است. یعنی شدت عمل و تدابیر قاطع هر چند مخالف شروط انسانی باشد اما برای بنیانگزاری دولت اسلام لازم و ضروری می شود.
    اما شرح مفصل این ماجرا درسیره ابن هشام جلد دوم صفحات 178 و 179 و تاریخ طبری صفحه 1082 یا در متن عربی همین کتاب در جلد 2 صفحه 252؛ ذکر شده است. لازم به یاد‌آوری است که تمام این داستانها را مسلمانان بازگو نمودند و هیچ یهودی در حجاز باقی نماند که از خودش و قومش در مقابل این ادعاها دفاع نمایند، اما همین مقدار هم که روایت نموده‌اند، عمق فاجعه را نشان می‌دهد:

    ملاک برای کشتن پسران بنی‌ قریظه که رویش مو در دستگاه تناسلی‌ آنان بود وآقای نویسنده آنرا جعلی واختراع مادانسته است تاریخ خود مسلمانان آنرا ثبت کرده اند. بدین قرار اگر پسری اندک موئی بر چهره داشت او بلافاصه کشته می‌شد و اگر موئی بر چهره نداشت، شلوارش را پائین می‌کشیدند تا موی آلت تناسلی‌اش را نگاه کنند، اگر موئی را مشاهده می‌کردند، بلافاصه او را گردن می‌زدند:
    عطیه قرظی یکی از بازماندگان نوجوانی است که از این فیلتر به دلیل نبود موی بر پشت آلت تناسلی‌اش جان بدر برد و مسلمان شد، می‌گوید "من را نزد رسول الله بردند و پشت آلتم را نگاه کردند، چون موئی ندیدند مرا نکشتند...": عطيه القرظی قال: عرضنا على رسول الله صلى الله عليه وآله زمن قريظه فمن كان منا محتلما أو نبتت عانته قتل فنظروا إلیَ فلم تكن نبتت عانتی فتركت...

    مسلم الانصاری گفت که رسول الله مرا بر اسیران بنی قریظه گماشت، پس نگاه به آلت تناسلی نوجوانان پسر می‌کردم، اگر می‌دیدم که موئی بر آلتش روئید گردنش را می‌زدم و اگر نروئید بود جزء غنایم جنگی گماشته می‌شد.(مجمع الزوائد / الهیثمی / جلد 6 / صفحه 141- اعیان الشیعه / محسن الامین / جلد 3 / صفحه 303. درین مورد در منابع زیاد اسلامی آمده است که بخاطر تطویل کلام خودداری شد.
    . چگونگی فروش زنان ودختران اسیر،شرح ما جرا از تاریخ طبری جلد 2ص 252:سپس رسول الله اموال و زنان و کودکان بنی قریظه را تقسیم نمود در آن هنگام پس از دریافت خمسش، سه سهم برای سوارکار مرد و یک سهم برای سوارکار زن و برای پیاده نظام یک سهم و در آن روز تعداد اسب‌های بنی قریظه 36 اسب بود.... سپس سعد ابن زید انصاری از برادران بنی عبد الاشهل را به زنان و کودکان اسیر بنی قریظه برگزید و به نجد فرستاد تا بوسیله فروش آنان اسلحه و اسب بیاورد. (التاریخ الطبری / جلد 2 صفحه 252
    سپس رسول الله اموال و زنان و کودکان بنی قریظه را تقسیم نمود و برخی از این اسیران را به همراه سعد ابن زید الانصاری به نجد فرستاد تا با فروش آنان اسحله و اسب بیاورد.(تفسیر المیزان / علامه طباطبائی / جلد 16 / صفحه 303
    آیت الله سید جعفر مرتضی العاملی از علمای مشهور و مورخ به نام شیعی در کتاب الصحیح فی سیره النبی الاعظم می‌گوید:
    رسول الله برخی از این اسیران (زن و کودک) را به همراه سعد ابن زید الاشهلی به نجد فرستاد تا با فروش آنان اسحله و اسب بیاورد.
    و همچنین گفته می‌شود که رسول الله برخی از زنان و کودکان اسیر بنی قریظه را به شام برای فروش فرستاد و اسلحه و اسب خرید. (الصحیح من سیره النبی الاعظم / سید جعفر مرتضی / جلد 11 / صفحه 225)
    امروز که بوکو حرام دختران مسیحی نا یجیر یارا می فروشد و نیز داعش که دختران وزنان ایزدی هارا بین 40 تا 160 دالر می فروشند همه ملهم از رفتار و روش محمد است.
    و این آیات داستان بالا را بیان می‌نماید
    وَأَنزَلَ الَّذِينَ ظَاهَرُوهُم مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن صَيَاصِيهِمْ وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُونَ فَرِيقًا (احزاب/26) و كسانى از اهل كتاب را كه پشتیبانی‌شان کرده بودند از دژهايشان به زير آورد و در دلهايشان هراس افكند، گروهى را می‌کشتید و گروهی را اسیر می‌نمودید.
    وَأَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَدِيَارَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ وَأَرْضًا لَّمْ تَطَؤُوهَا وَكَانَ اللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرًا (احزاب/27) و (الله) زمين‌شان و خانه‏‌ها و اموالشان و سرزمينى را كه در آن پا نگذاشته بودید را به شما ميراث داد و الله بر هر چيزى تواناست.
    قرآن آنان را به خیانت متهم می‌کند، ظاهرا منظور این است که آنان در جنگ خندق جانب محمد را نگرفتند:
    الَّذِينَ عَاهَدتَّ مِنْهُمْ ثُمَّ يَنقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِي كُلِّ مَرَّةٍ وَهُمْ لاَ يَتَّقُونَ (انفال/56) کسانی که از آنان پيمان گرفتى، هر بار پيمان خود را می‌شکنند واز الله نمی‌ترسند.
    فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِي الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِم مَّنْ خَلْفَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ (انفال/57) پس اگر در جنگ بر آنان دست‏يافتى آنگونه تارومارشان کن تا اندرزی برای آيندگانشان شود، شاید كه پند گيرند.
    اما ببینید منظور قرآن از نقض عهد چیست:
    وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِن قَوْمٍ خِيَانَةً فَانبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء إِنَّ اللّهَ لاَ يُحِبُّ الخَائِنِينَ (انفال/59) و اگر از گروهى بيم خيانت (غافلگیرانه) داری به سويشان بينداز (غافگیرانه با آنان رفتار کن) به طور يكسان؛ زيرا الله خیانتکاران را دوست ندارد.
    من برای آیات بالا شرح اضافی نمی‌نویسم، همه چیز کاملا گویاست.
    آنچه را ما درینجا می آوریم کلاً بر گرفته از تاریخ های مسلمین است که خود آنان با افتخار غزوات و فتح های محمد ویارانش را در کتب های معتبری چون سیرت النبی ها، تفاسیر و تاریخ های قرون اول ودوم هجری مستند ثبت کرده اند. ما مغرض نیستیم و دروغ هم نمی نویسیم ، این شما روضه خوانها هستید که بخاطر منافع مادی تان دکان دین فروشی باز کرده اید و حقایق را وارونه به خورد مردم نا آگاه وجاهل تان می دهید.
    درین زمینه که" محمد آغازگر هیچ جنگی (!!!) نبوده " این ادعای تان با تاریخ زندگی محمد وفق نمی دهد زیرا دو جنگ محمد و مسلمانان یعنی " احد " و " خندق " دفاعی بود وبقیه 28 یا زیاد تر جنگ های محمد تعرضی و تهاجمی بود. انگیزه این غزوات بدست آوردن غنائیم جنگی، تسلط بر زنان ودختران جوان جهت شهوترانی عرب های شهوت ران بود. وبرای کشته شدگان وعده نعمت های فراوان در دنیای دیگیر بود که درانجا عشرتکده ای بنام جنت با تمام تسهیلات ووسایل عیش وعشرت وشهوترانی منجمله زنان همیشه باکره برای شان آماده بود یعنی در دنیای دیگر هم غم پائین تر از ناف استشهادیون و جهادیون را خورده است. بر شالودۀ این گفتار قرآنی است که امروز مسلمانان استشهادی عجله دارند که با انفلاق دادن خود شان را هر چه زودتر درآنجا برسانند.!!! بعداً وصف جنت را از زبان قرآن برای تان می آوریم .

  • ماجرای کشتن ام قرفه
    داستان کشتن پیرزنی به نام ام قرفه که در میان اعراب به شرافت و نجابت معروف بود یکی دیگر از جنایاتی است که محمد و یارانش انجام دادند، آنها این پیرزن را با طناب به دو شتر بستند، و پس از دونیم کردن او، دخترش را اسیر و به وی تجاوز نمودند.
    طبری در شرح همین داستان می‌گوید:
    رسول الله (ص) زید ابن حارثه را به دره قری فرستاد، آنان با بنی فزاره درگیر شدند، برخی از یاران او در این جنگ کشته و زخمی شدند و خود او هم زخم برداشت.
    هنگامی که زید ابن حارثه برگشت، نذر نمود که غسل جنابت به جا نیاورد تا اینکه با بنی فزاره بجنگد؛ پس از اینکه زخمش التیام یافت، رسول الله او را با لشکری به سوی بنی فزاره فرستاد، پس با آنان در دره قری درگیر شد و آنان را شکست داد، قیس ابن مسحر را کشت و ام قرفه که نامش فاطمه دختر ربیعه بن بدر و پیرزنی فرتوت بود به همراه دخترش و همچنین عبدالله بن مسعده را به اسارت گرفت؛ زید دستور داد تا ام قرفه را با حالتی فجیع بکشند؛ آنها ابتدا طناب را به دو پایش بستند، پس این طناب‌ها را به دو شتر بستند تا او را پاره نمودند؛ سپس دخترش و عبدالله بن مسعده را تقدیم رسول الله (ص) نمودند، دختر ام قرفه را سلمه بن عمرو اسیر کرده بود؛ ام قرفه از شریف‌ترین مردم قومش بود به گونه‌ای که اعراب در مثال شرف می‌گفتند "اگر شریف‌تر از ام فرقه هم باشی، بیش از این نیستی"؛ پس رسول الله (ص) از سلمه درخواست این دختر را نمود که او هم به ایشان بخشید، رسول الله (ص) این دختر را به دائی‌اش، حزن ابن ابی وهب بخشید، پس از او عبدالرحمن ابن حزن زاده شد.
    روایت دیگر از این جنگ از سلمه ابن الاکوع (کسی که ام قرفه و دخترش را اسیر نمود) است؛ او می‌گوید:
    امیر این جنگ ابوبکر ابن ابی قحافه (اولین خلیفه محمد) بود.... رسول الله (ص) دستور داد تا با بنی فزاره بجنگیم، پس با مردمی از بنی فزاره جنگیدیم؛ (تاریخ طبری / جلد 2 / صفحه 287 و 288
    روایت نخست همین داستان که به نقل از تاریخ طبری در بالا بیان شد با اندکی تغییر در سيره النبوی ابن هشام / ذكر جملة الغزوات / غزوه زيد بن حارثه بنی فزاره و مصاب ام قرفه، نیز آمده
    و همین داستان را ابن حجر عسقلانی در فتح الباری فی شرح صحیح بخاری کتاب المغازی باب غزوه زید ابن حارثه آمده است، تنها اختلاف این روایت در چگونگی دو تکه کردن ام قرفه است که در اینجا گفته شده او را به دو اسب بستند
    همچنین در البدایه و النهایه / سنه احدی عشره من الهجره نوشته ابن کثیر (جلد 5 صفحه 237) و در الکامل فی التاریخ نوشته ابن اثیر جلد 2 صفحه 209 نیز آمده است.
    آنچه که در این روایات مختلف مشترک است، دو نیم شدن ام قرفه و بخشیده شدن دختر زیبایش به محمد جهت تجاوز جنسی است، زیرا قرآن به صراحت مجوز تجاوز جنسی را به زنان و دختران اسیر داده است .
    دلیل دشمنی محمد با پیرزن را باید در شاعر بودن او و دشمنی محمد با شاعران جست، خیرالدین زرکلی ادیب مشهور لبنانی و نویسنده‌ کتاب الاعلام در جلد 5 صفحه 131 همین کتاب، به شاعر بودن او و اینکه وی 11 پسر داشت و در هنگام پیری 51 شمشیر را برای 51 نفر از مردان جوان آماده کرده بود که همه از محارمش بودند.
    البته او به عنوان یک زن رئیس قبیله خویش هم بوده، چیزی که اسلام به شدت با آن مخالف است. محمداز تاثیر سحر انگیزشعر در اذهان عرب ها آگاه بود و آنانیکه محمد را از طریق شعر هجو میکردند به هیچ صورت از دست تروریستان محمد جان سالم بدر نمی بردند. اینکه آقای روضه خوان این واقعه را بدوران خلافت ابوبکر و جنگ های رده نسبت میدهد ناشی از کینه و نفرت شان نسبت به ابوبکر است. جنگ های رده در دوران خلافت ابوبکر رخداد ودلیلش هم ندادن زکات بود. ابوبکر سردار جنایت کار عرب خالد ابن ولید را که محمد لقب شمشیر خدارا به او داده بود مامور سر کوبی طوایف عربستان کرد. از جمله یکی هم مالک بن نویره باوجود که اسلام آورده بود، می باشد که خالد بادیدن زن بغایت زیبایش اورا همراه عده از یارانش کشت و سر آنهارا در تنور انداخت و با زن زیبایش همبستر شد.

  • سرزمینی که اسلام در آنجا آغاز به انتشار نمود، سرزمینی بود گرم و کم آب، پس بهترین چیز ممکن برای مردم این سرزمین، آب بود؛ آبی که برای استفاده از آن، نیازی به صرف انرژی نباشد؛ این همان چشمه است؛ چشمه‌ای که بتواند رویای داشتن باغی پر از درختان شاخه در شاخه با انواع میوه‌ها را برآورده نماید.
    قرآن نیز با آگاهی به آرزوی همین مردم بود که بیان نمود:
    قُلْ أَذَلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كَانَتْ لَهُمْ جَزَاء وَمَصِيرًا فرقان/15) ) بگو آيا اين بهتر است يا باغی همیشگی (همیشه شرسبز) كه به پرهيزگاران وعده داده شده است كه پاداش و سرانجام آنان است‏.
    سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا كَعَرْضِ السَّمَاء وَالْأَرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِحدید/21) ) و بشتابید برای رسیده به بخششی (مغفرت) از پروردگارتان و (رسیدن) به باغی که پهنای مانند پهنای آسمان و زمين است، و آماده شده براي كساني كه به الله و فرستادگانش ايمان آورده‏اند، اين بخشش الهي است (که) به هر كس بخواهد مي‏دهد، و الله صاحب بخشش بزرگی است.

    قرآن نیز از خوردنیهای آنها غافل نشد؛
    وَفَاكِهَةٍ مِّمَّا يَتَخَيَّرُونَ واقعه/20) ) و ميوه‏هائي از هر نوع كه مايل باشند.
    وَأَمْدَدْنَاهُم بِفَاكِهَةٍ وَلَحْمٍ مِّمَّا يَشْتَهُونَ طور/22) ) و همواره از انواع ميوه‏ها و گوشتها - از هر نوع که بخواهند - در اختيارشان مي گذاريم!
    مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِّن مَّاء غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِن لَّبَنٍ لَّمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِّنْ خَمْرٍ لَّذَّةٍ لِّلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِّنْ عَسَلٍ مُّصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِن كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِّن رَّبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاء حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءهُمْ محمد/15) ) مثال باغی که برای پرهیزگاران وعده داده شده است (باغی است) در آن جویهائی است از آبی که هرگز گندیده نخواهد شد ، و جويهايى از شيرى كه مزه‏اش تغييرناپذير است، و جويهايى از شراب لذت‏بخش برای کسانیکه آنرا مینوشند، و جويهايى از عسل پالوده است، و برايشان در آنجا همه گونه ميوه هست، و نيز آمرزشى از جانب پروردگارشان، (آیا اینها) همانند كسى است كه جاودانه در آتش است؟ و به آنان آبى جوشان نوشانده مى‏شود كه دل و روده‏هايشان را پاره پاره مى‏كند.
    از آنجائیکه نیاز عربها تنها خوردن و آشامیدن نبود و یکی از مهمترین چیزی که با آن توجه داشتند، مسائل جنسی بود؛ این بود که قرآن نیز از این وعده غافل نشد و به آنها وعده داده که:
    از نظر یک عرب، همسری زیباست که دارای چشمانی درشت و رنگ پوستی کاملا سفید باشد؛ از ابتدائی‌ترین شرایط یک همسر خوب کم سال بودن او و باکره بودنش می‌باشد که صفت حیا و عدم کوچکترین تماس حسی (دیدن شکل و یا شنیدن صدا و لمس کردن و ...) با نامحرم را نیز باید با آن اضافه نمائیم.
    وَحُورٌ عِينٌ ( واقعه/22) و حوری‌های چشم درشت (در این باغ هستند).
    این حوریها مانند مرواریدی که در صدف باشند و هنوز کسی به آنها دست نزده و آنها را ندیده است، می‌باشند:
    كَأَمْثَالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ (واقعه/23) همچون مرواريد در صدف پنهان (دست نخورده)!
    اما صفتی دیگر این حوریان، باکره بودنشان است؛ اعراب به این صفت اهمیتی بسیار می‌دادند:
    فِيهِنَّ خَيْرَاتٌ حِسَانٌ (رحمن/70 ) در آنها دوشيزگان نيكخو و زيبا روست‏.
    حُورٌ مَّقْصُورَاتٌ فِي الْخِيَامِ (رحمن/72) حوريان پرده‌نشين شده‌ها در چادرها.
    لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ (رحمن/74) دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آنها نرسيده است(باکره هستند).
    فِيهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانّ (رحمن/56 ) در اینها ( باغها) پرده نشینان (چشم) نگهدار از نگاه(به نامحرم) هستند، کسانی که پیشتر (نه) انسی آنها را لمس نموده است و نه جنی.
    وَعِنْدَهُمْ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ عِينٌ (صافات/48) و نزدشان پرده نشینانی هستند چشم نگهدار از نگاه (به نامحرم).

    وَفُرُشٍ مَّرْفُوعَةٍ (واقعه/34 ) و همبسترانی بلند بالا.
    إِنَّا أَنشَأْنَاهُنَّ إِنشَاء (واقعه/35 ) ما آنها را می نگاریم چه نگارشی!
    فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا (واقعه/36 ) پس آنها را باکره قرار می‌دهیم.
    قرآن از پسرانی نوجوانان برای بهشتیان یاد می‌نماید که الله آنها را مخصوص ایشان قرار داده است؛ اینها نوجوانانی هستند که از زیبائی همیشگی برخوردارند (همیشه نوجوانان می‌مانند) و در حالی که مؤمنان دنیا(بهشتیان)، بر تختی به ردیف چیده شده، نشسته‌اند؛ این نوجوانان برای آنها نوشیدنی‌هائی از جویهای بهشتی را که در کوزه، آفتابه و جامی پر کرده‌اند را (در صورت تمایل) می‌ریزند:
    عَلَى سُرُرٍ مَّوْضُونَةٍ (واقعه/15) آنها (مقربان) بر تختهائی كه صف كشيده و به هم پيوسته است قرار دارند.
    مُتَّكِئِينَ عَلَيْهَا مُتَقَابِلِينَ (واقعه/16) در حالي كه بر آن تكيه كرده و روبروي يكديگرند.
    يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ (واقعه/17) و بر گردشان پسرانی نوجوانان (در زیبائی) جاویدان می‌گردند.
    بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِّن مَّعِينٍ (واقعه/18) با كوزه‌ها و آفتابه‌ها و جام‌هائي از نهرهاي جاري .
    يَتَنَازَعُونَ فِيهَا كَأْسًا لَّا لَغْوٌ فِيهَا وَلَا تَأْثِيمٌ (طور/23) در آنجا جامى را كه نه مايه بيهوده‏‌گويى و نه گناه است، از دست هم می‌گيرند.

    در آیات فراوانی جنت توأم با حوریان فراخ چشم وزیبا و همیشه باکره ونیز نوجوانان دست نخورده وصف گردیده که آوردن تمامی آنها در ین کامنت امکان ندارد ومشت نمونه خروار آورده شد و برای علم آوری از عشرتکده جنت که در انتظار مسلمانان است به خود قرآن مراجعه شود. بر اساس همین تعلیمات قرآنی است که که مسلمانان را به جنگ های وحشیانه در اطراف و اکناف جهان و بخصوص مناطق آباد ومعمور جهان وغارت اموال ، کنیز وبرده ساختن زنان ودختران ونوجوان آنها تر غیب نموده است و در صورت کشته شدن در عشرتکده آن دنیا بین حوریان باکره غلطک زده واز صبح تا شام به عمل جماع، شراب خوری و عیش و عشرت الا ابد الابد مغشول میباشند.
    آقای روضه خوان موارد فوق صد در صد درست است برای اینکه کلام الله است و بروید برای رسیدن به این نعمت سرمدی آمادگی بگیرید. وسلام علی من التبع الهدی.

  • آقای بی نام من قبلا در باره ام قرفه مفصلا جوابت را دادم تو این فاجعه را از کتاب ذکر کردی که من از همان کتاب جوابت را دادم .که گفته بود در این باره دو نقل قول است یکی اینکه این اتفاق اصلا روخ نداده یک قول که روخ داده علتش را هم گفتم توچه قسم انسان هستی که نقل قولی از کتاب مینویسی ولی خلاف ان را از همون کتاب نمی پذیری از این جا معلوم میشود که تو یک ادم عقدیی هستی وقتکه محمد در مقابل توطئه دوشمنانش می استد تو این را بهانه واهی میگویی تواین بهانه واهی را از کجا اوردی مگر تو انجا بودی که این قدر مطمئین حرف می زنی ؟بعدش این کتاب تاریخ طبری تقریبا هزار سال بعد از وفات حضرت محمد نوشته شده تو چطور بطور قطع چنین توهین را به پیامبر چند ملیارد انسان روا میداری در هیچ یکی از کتاب تاریخ نیامده که محمد اغاز گری جنگی بوده باشد داستان قتل این قبیله را هم نوشتم تو که مرغ ات یک پا دارد چه کار کنم در مورد ایه قران که در باره حرهای بهشتی نوشتی مگر چه اشکال دارد خداوند چنین لطف به بنده اش داشته باشد ان هم در دونیای دیگر اگرتو فکرمیکنی که فقط مسلمین عیاش است سخت در اشتباهی یک سر در اروپا امروزی بیزن میفهمی اینجا چه خبره و چنگ که دراروپا روخ داده جنگ های دولت های اسلامی هیچ است تنها در جنگ دوم جهانی در اروپا 80 میلیون انسان کشته شده در همین روزها هم در هر جنگی یک سرش برمیگرده به همین کشورهای که عقل و هو شت را برده در ضمن بعد از وفات حضرت محمد کسان بودندکه فقط کارش جعل حدیث بود مثلا ابوهوریره .... ابوهريره وقتي كه حاكم مكه بود، مرد بيچاره‌اي از «عكّه» پياز آورده بود كه در «مكه» بفروشد.
    اما كسي از او نخريده بود و نزديك بود كه آن پيازها خراب شود. دست به دامان ابوهريره زد كه چكار كنم، ورشكست مي‌شوم. ابوهريره روز جمعه بالاي منبر رفت و گفت:
    «سمعت من حبيبي رسول الله من اكل بصل عكه بمكه وجبت له الجنه»، يعني هر كس پياز عكه را در مكه بخورد بهشت بر او واجب مي‌شود! مردم هم مثل مور و ملخ ريختند و تمام پيازهايش را خريدند!» پس نمیشود به همه این نقل قولها اعتماد کرد در مورد تاریخ باید خیلی وارید باشی تا مدیث صحیح و غیر صحیح یا مورخ راستگو و دروغ را تمیز داده بیتوانی چون اکثراین کتابها چندین صدسال بعد از وفات حضرت محمد نوشته شده است

  • آقای روضه خوان دوست!
    فکر میکنم همان حوضه روضه خوانی برای شما راحت تر است تا تحقیق در زمینه تاریخ وتاریخ خوانی. زیرا معلومات شما در زمینه تاریخ اسلام بسیار ناقص است. در باره تاریخ طبری نوشته اید که تاریخ طبری یکهزار سال بعد از محمد نوشته شده، به معلومات تان بیفزایم که قرار مطاله دایرت المعارف اسلام، محمد بن جریر طبری متولد 224 ووفات در سال 310 هجری در بغداد، وی در عین مورخ بودن مفسری پر توان نیز بود، وی کتاب تاریخ طبری را نگاشت که در آن وقایع به ترتیب سال تنظیم شده وتا سال 302 هجری را دربر می گیرد.تاریخ طبری مرجع عمده تاریخ جهان وایران تا اول قرن هجری است. ولی قبل از طبری مورخ نامدار دیگری به نام عبد الملک بن هشام در مصر متولد ودر سال 213 یا 218 هجری فوت کرد. او کتاب معروف سیرت رسول الله رانوشت که مادر ومرجع کلیه تاریخ های اسلامی بحساب می آید. غزوات وجنگ های پیامبر درین دو تاریخ بطور مستند ثبت شده ودر همین دو تاریخ میخوانیم که بجز از جنگ های احد و خندق که دفاعی بود بقیه جنگ های پیامبر همه تعرضی بود که هدف ازان جنگ ها غنیمت اسلامی وتحکیم پایه های حکومت وی بود ودرین راه او روش جنگجوئی سرسخت و بی گذشتی را در پیش گرفته بود که میخواست دیانت یا آیدیالوژی عربی خودرا به زور شمشیر رواج دهد. لذا در مقام تاسیس دولتی بر می آید که درراه تحقق آن از هیچگونه وسیله ای رویگردان نیست. او که در ایام فقر بیش از بیست سال با زنی بیست پنج سال مسن تر ازخودش بسر برده بود به شکل اغراق آمیزی به زن روی می آورد که لازم می افتد پیرامون این زنبارگی محمد نیزصحبت شود.
    اما در باره" بهشت اینکه خداوند چنین لطفی را به بنده اش داشته باشد آنهم در دنیای دیگر" نه خیر این لطف خداوند نیست زیرا خداوند عادل و قادر مطلق هرگز کلام غیر منطقی، خرد ناپسند وموهوم را بیان نمی دارد، بهشت موهوم یا روسپی خانه اسلامی از سیاست های زیرکانه محمد بود، او به روحیه اعراب شهوتران آگاه بود وازان طریق آنانرا بسیج کرد و اعلام داشت که تصرف زنان ودختران و اموال ودارای ممالک مفتوحه برای مجاهدین از شیر مادر هم حلالتر است، و اگر درین را کسی کشته می شود او مستقیم به بهشت می رود. ووصف بهشت را هم از قول الله به آنان بیان کردآنهم درروز قیامت!! عربهای جاهل که مشتاق مال غنیمت وزنان ودختران مناطق مرفه و پیشرفته بودند از محمد سوال نکردند که وقتی کشته می شویم جسم ما یازیر خاک می شود ویاهم اگر در بیابان ماند طعمه لاشخوران و روح هم اگر وجود داشته باشد غریزه جنسی ندارد که از نعمات بهشت بهره مند شود وقیامت چه وقت رخ خواهد داد. ازان تاریخ به بعد تا امروز مردم مسلمان درین تار عنکبوتی محمد و قرآن گیر افتاده باجهاد وغنیمت و سو ساید دمار از روز گار مردم بر آورده است.

  • آقای بی نام ..ما در افغانستان یک مثل درایم که میگویم (در کسی را نزن با انگشت که میزند با مشت )تو مرا روضه خوان معرفی کردی میدانم منظورت چیست .باوجود که من اسم دارم علی دوست مرا میگویند دوست حالا که تو یک اسم یا صفتی که من اهلش نیستم به من نسبت دادی واغاز گر این کار هستی من هم مجبورم به خلاف میلم یک اسم مناسب به شخصیت شما برایت پیدا کنم چون میگویند (سخن هرکس بیانگر شخصیت اوست)من به شما میگویم بچه بی نکاح این اسم زیبنده شماست مطمئنم ناراحت هم نمیشوید چون تو به نکاح و غیره چون اسلامیست عقیده ندارید ...مطمئنآپدر وامدرت هم به این چیزها باور ندارند..لذا مشکل نخواهم بود.. از این خاطر نوشتم که مرا روضه خوان گفتی روضه خوانی بد نیست ولی من روضه خوان نیستم خودرا لایق این کار نمیدانم. چون شما و امثالت عادت دارید اگر به دیگران حمله کنید میشود ازادی بیان اگر دیگران به شما بیگوید میشود خلاف عرف ووو مثل زمان صدر اسلام که دشمنان اسلام از هیچ ضربه علیه مسلمین دست بر دار نبودند ولی اگر مسلمین دست به اقدام میزدند شرع میکردند به مظلوم نمایی مثل کار های فعلی غربیها . القاعده را چه کسی به وجود اورده؟ طالبان راچکسی به وجود ارده بود ؟الان داعش را چه کسی به وجود اورده ؟ خودی غربیها مثلا انگلس از قدیم الایام به کدام کشوریکه حمله نکرده ولی الان یکی از مدعی بزرک حقوق بشر همین ها هست تاهنوزهم میکنند ..بعد خدمت شما عرض شود که تاریخ طبری در اواخر سده سوم پس از هجرت به رشته تحریر درآمده‌است
    فکرکن 300سال بعد من در اخر نوشته ام نوشتم چندین صد سال بعد هنوز هم نوشته ام موجود است سه صد سال بعد یا فکر کن صد سال بعد من که نوشتم ابوحوریره در زمان پیامبر بوده دیره هم نشده بود چقدر حدبث جعل کرده بود این صد سال هم زمان کمی نیست تو مرا میگویی معلوماتم در باره تاریخ اسلام ناقص است ولی شما معلومات ات از من هم ناقص تر است نوشتی غیر از جنک خندق و احد بیقه جنگهای پیامبر دفاعی نبوده اگردفاعی نبود هم انها بودند که مسلمین را مجبورمیکردند مثلا جنگ بدر من در باره این جنگ از همون تاریخ طبری نقل میکنم ...«بدر» روستای کوچکی میان مکه و مدینه بود که چند غزوه از غزوات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به نام آن روستا خوانده‌اند و مهم‌ترین آنها جنگ بدر کبری بوده است.
    جنگ بدر کبری در ماه رمضان سال دوم هجری بین مسلمانان و مشرکان مکه در سرزمین بدر رخ داد. دلیل اصلی این جنگ آن بود که مشرکان مکه اموال مسلمانان مهاجر را مصادره کرده بودند و مسلمین مهاجر در شهر مدینه در تنگدستی و فقر به سر می‌بردند. از این رو وقتی رسول خدا خبر یافت کاروان تجاری قریش به سرپرستی ابوسفیان بن حرب از شام به مکه باز می‌گردد، تصمیم گرفت با سپاه مسلمین به کاروان حمله ببرد و به تلافی اموال مصادره‌شده‌ی مسلمانان مهاجر، اموال و کالاهای بازرگانان قریش را مصادره کند تا بنیه مالی مسلمانان تقویت شود.
    رسول خدا در دوازدهم ماه مبارک رمضان به همراه 313 تن از یاران خویش از مدینه بیرون رفت. سپاه اندک مسلمانان با 20 شمشیر و هفتاد شتر و اسب در هفدهم ماه رمضان در بدر فرود آمدند. پرچم سپاه مسلمین را نیز علی ابن ابیطالب علیه السلام بر دوش داشت.
    از سوی دیگر ابوسفیان وقتی از حرکت مسلمانان آگاه شد، پیکی را به مکه فرستاد و کمک خواست. سران قریش هم بی‌درنگ با سپاهی نهصد و پنجاه نفری عازم بدر شدند. ابوسفیان با کشاندن کاروان به بیراهه، آنان را از خطر رهانید و به قریش پیام داد که به مکه بازگردند اما ابوجهل با آگاهی از تعداد اندک مسلمانان و عدم آمادگی آنان برای این رویایی بزرگ، قریشیان را به نبرد تشویق کرد.
    سرانجام جنگ درگرفت و مسلمانان با وجود تعداد اندک‌شان، با امداد الهی بر قریش پیروز شدند، هفتاد تن از آنان را کشتند و هفتاد تن را به اسارت گرفتند. ابوجهل و حنظله پسر ابوسفیان نیز در میان کشتگان بودند. از مسلمین هم 14نفر کشته شدند
    منابع:
    المغازی، ‌ج 1؛ سیره ابن هشام، ج؛ معجم البلدان، ج 1؛ تاریخ طبری، ‌ج 2 ....

    باز هم در باره بهشت صحبت کردی .. تو بچه بی نکاح حالا امدی جای خداوندهم تصمیم میگیری در قران که همه مسلمین باورش دارند صریح امده تومیگویی خیرخداوند چنین چیزی نگفته آیابرای این نظرت دلیل تاریخی هم داری ؟یا مثل بقیه نظرهایت شکمی است در ضمن محمد بهشت را فقط برای عرب ها وعده نداده بازم چرند نوشتی.... نظر شما برای ما به اندازه سر سوزن هم ارزش ندارد چون من شما را یک ادم بینهایت بی منطق وعقدیی میدانم مفهمیدم وقتکه قدرت استدلانداشتی شرع کردی به مارک زدن ... اما جنگ حنین ..دراین جنگ هم مشرکین آغاز گرجنگ بودند بودند ..
    علت جنگ

    سبب این غزوه آن بود که اشراف قبیله هوازن و قبیله ثقیف، از ترس آنکه پیامبر(ص) پس از فتح مکه، به جنگ با آنان اقدام کند، تصمیم گرفتند پیش دستی کرده و جنگ را زودتر آغاز کنند.[۲] به روایتی نیز هنگامی که رسول خدا برای فتح مکه، از مدینه حرکت کرد، هوازن و ثقیف به خیال اینکه پیامبر قصد جنگ باآنان را دارد، تجمع کردند و پس از فتح مکه در حنین اردو زده و تصمیم به جنگ با پیامبر گرفتند.[۳]

    این جنگ را یوم حنین، [۴] وقعه حنین، [۵] غزاة حنین، [۶] غزوة هوازِن[۷] و وقعة هوازن[۸] نیز نامیده‌اند

  • آقای علی دوست!
    چون در هر موضوع دراز خوانی می کردی نا گزیر شمارا به روضه خوان تشبیه کردم اگرازین تشبیه ناراحت شدی معذرت می خواهم.ولی در معتقدات شیعه روضه خوانی حرفه ای ارجداری است نه نکوهیده. بهر صورت " بچه بی نکاح " مفهوم دیگری را افاده می کند. البته این مفهوم و معنا به آنانیکه به تازینامه باور دارند صدق میکند تا نسبت به ما . در تازی نامه میخوانیم که الله مدینه آدم یا ابو البشر را از یک نفس واحد آفرید و زنش را نیز از همان نفس خلق کرد. از همخوابگی این دو پسران ودختر ان شان متولد شدند، سپس برادر ان با خواهران خویش سکس کردند واز نتیجه سکس آنان نسل های بعدی پدید آمد. مطابق احکام تازی نامه سکس برادر وخواهر زنا محسوب می شود، لذا باورمندان تازی نامه که آدم را پدر اولیه خویش میدانند، حرامی یا ولد الزنا هستند نه آنانیکه به تازینامه باور ندارند.
    همچنین ازینکه در باره نکاح اهمیت خاص قایل هستید بزودی مفهوم ومعنای نکاح رانیز برای تان می نویسم .

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس