صفحه نخست > دیدگاه > یادداشت های یک دیپلومات

یادداشت های یک دیپلومات

از ایجاد ادارهء انتقالی تا سراشیبی سقوط سیاسی رئیس جمهور
میرحسام الدین برومند
يكشنبه 7 دسامبر 2008

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

یادداشت سوم

میر حسا م الد ین برومند سا بق مد یر اطلاعات و نشرات وزارت امور خارجه

تحول در کشور :

آوانیکه احمد شاه مسعود با زنده گی وداع گفت ، من در پشا ور بودم . آنگاه در پاکستان دونوع فضا مسلط بود .تعداد قابل ملاحظهء پشتونها ، خورسند به نظر میرسید ند، محافل خوشی میگرفتند ، اما برخلاف اکثریت قاطع تاجک ها که به مسعود به عنوان یک ناجی دلبسته بودند ، با نبود او به خاطر آینده نگران بودند .

این استنتاج رااز قیافه های آنا نی که با علاقمندی رویدادهای افغا نستان را بویژه در روزنامه های «سهار » ، «هیواد » وده ها نشریه صبحا نه دیگرکه درما رکیت های فروش نشریه ها ی بورد وحیات آباد پشاور، محل اسکان وتجمع اکثریت افغانها ، عرضه میشد ، به ساده گی میتوانست به دست آورد .

با حادثه 11 سپتمبر ، حوادث رنگ دیگری به خود گرفت . خاک افغانستان آماج راکت های «ب 52» امریکا قرار گرفت
راکت های مخربی که تا امروز که امروز است وهفت سال تمام از آن میگذرد ، چنان بمبارد مانهای مهیب ومخوف ، هنوز هم جان هزاران غیر ملکی بیگناه را گرفته ومیگیرد .

پس از حادثه 11 سپتمبر ، کنفرانس بن به عنوان نقطه عطفی سیر حواث را در تاریخ کشوربه گونه ء دراماتیک عوض کرد ، چنا نیکه علی الرغم نجات مردم وکشور از چنگ طالبان والقاعده ، امروزه اکثریت صاحبنظران افغان وجهان فیصله های آن را بجا وسودمند به حال افغانستان نمیدانند .

در آغا زایجاد رگه های امید در دل وضمیر افغا نها با باور به آینده نسبتا مطمئن ، باعث شد که با رونما شدن تحول عده یی از افغا نها که به خاطر بمبارد ما نهای جت ها ی امریکایی موقتا به پاکستان رفته بودند ، هکذا بخشی از مهاجرین در کشور های همسایه پاکستان وایران ، به افغانستان برگردند .شرایط تازه ایجاد شده باعث شد تا کتله های عظیم مهاجرین برگشت نمایند . امید فزاینده در سیمای پیروبرنا وزن ومرد این خطه خوانده میشد .

تحول در وزارت امور خارجه :

من حدود سه هفته بعد از سقوط طالبان وایجاد اداره انتقالی به رهبری حامد کرزی، با خانواده ام از پشاور به کابل برگشتم.

جنا ب داوود پنجشیری که الی ترگ گفتن وزارت امور خارجه درنخستین سال حکمروایی طالبان در کابل منحیث سرپرست شعبه سوم سیاسی ایفای وظیفه نموده وبعدا کابل را به صوب پنجشیر ترک گفته وطی اقامتش در پنجشیر تا شهادت احمد شاه مسعود ، سمت ریاست دفتر وی را به دوش داشت ، با رونما شدن تحول به وزارت خارجه برگشته ، بنا به اقتضای وقت وهدایت شخص دوکتور عبدالله عبدالله وزیر امور خارجه افغانستان منحیث مدیر مامورین در جذ ب مجدد تمامی آن عده کا رمندان وزارت که در زمان طالبان تحت نام « افراد نامطلوب » از وزارت منفک شده بودند ، به اسرع وقت همت گماشت و تمام کا رمندان منفک شده را مجددا دربست های درخور لیا قت وشا یستگی افراد پیشنهاد ومقرر نمود .

از قضا روابط میا ن وزیرامور خارجه وداوود پنجشیری بزودی به تیره گی گرایید وداوود پنجشیری آرام آرام از وزارت فاصله گرفت . سر انجام پس از چندی شرایطی فراهم آمد که داوود پنجشیری به حیث سفیر افغانستان درتاجکستان تقرر یافت.

خدا یارجان یگان دوست ورفیق . من پس از انفکاکم از وزارت در زمان طالبان ، تا کابل را ترک نگفته بودم ، روز ها به دکان سیمساری سید محمد که اززمان حکومت مجاهدین در شعبه اول سیاسی ( شعبه ما یعنی مدیریت اطلاعات ونشرات دردوران جنگها ی تنظیمی در سال 1992درکابل،از قصر ستور به تعمیر مرکزی وزارت در شعبه اول سیاسی وزارت مهاجرشده بود )، با هم زیاد صمیمی شده بودیم ،میرفتم . هردو که جز منفک شد ه گان بودیم ، ساعتها در همان هوای سرد زمستان که ا کثرا هوا تحت صفر بود در هوای آزاد باهم روی حوادث وجریا نا ت سیاسی کشور بحث ودرد دل مینمود یم .

ازقضا وقتی طالبان سقوط کردند ومن دوباره به وزارت برگشتم ، سید محمد مدیر مامورین وزارت شده بود . وی دیگر آن دوست روز ها ئی که درد مشترک داشتیم وقصه ها از جور روز گار میگفتیم نبود . دوستم مدیر مامورین جدید به من گفت : « برومند صاحب بسیار ناوقت آمدی . چه میدانم که وزیر صا حب پیشنهاد تقررمجدد ت را منظور نماید » .

خلاصه روزها گذشت . مدیر مامورین هر روز بها نه می آورد تا اینکه روزی صریحا برایم گفت که وزیر صاحب مقرری تان را منظور ننمود ند .

به تعجب افتیده پرسیدم : عجب است .در جمع بیش از صد نفر از منفک شد ه گان وزارت ، چرا فقط من باید مقرر نشوم ؟

همان روز بی هیچ گپ اضافی از سکرتر وزیر امر ملاقات گرفتم .

برخلاف سید محمد مدیر مامورین ، رویه ء داکتر عبدالله بقدری صمیمانه وگرم بود که ابدا آن روز را فراموش نمیکنم . داکتر عبدالله از روز گار ، از فعالیتهایم در زمان دوری از وزارت پرسید ووقتی دانست که من مدیر مسوول مجله « صبا » بوده ام . معلوم میشد که با مجله متذکره از قبل آشنا یی داشته است .از شیوه کار وپالیسی مجله اظهار رضا یت نموده گفت : من این مجله را چندین بار دیده ام . واقعا مجله پر محتوی است .

وقتی دلیل رد تقررم را پرسیدم ، در جوابم گفت که خودت را دریک بستی پیشنهادکرده بودند که من بدان موافق نبودم. هدایت داده بودم که پیشنهاد را تغییر بدهند . مدیر مامورین را بگویید که اسناد شما را برایم بیاورد .

پرسیدم : جناب وزیر ، من میتوانم همزمان به کاردر وزارت ، در اوقات غیر رسمی ، به کار مجله « صبا» رسید گی نما یم .میخواهم موافقت شما را داشته باشم که آیا از نظر اداری اشکالی ندارد . با ستایش از کار های مطبوعاتی ام گفتند :

به هیچوجه ! شما کار فرهنگی وژورنالیستی مینمایید . ما نعی ندارد ، موفقیت تانرا میخواهم .

تقریبا هفت هشت ماه را به کار مدیریت مسوولی مجله در بعد از وقت ادامه دادم . چند ماه بعد نسبت تراکم امور در وزارت امور خارجه ودلزده شدن از فضای نامساعد وزدوبند هایی که در CHA حاکم بود ، با مجله متذکره خداحافظی نمودم .

کار در وزارت امور خارجه با یک تحرک سیاسی چشمگیر آغاز شد . از نظر من داکتر عبدالله از موفقترین وزرای امور خارجه افغا نستان در سی سال اخیر بوده است .

تیم کاری که وی برایش برگزید ، افراد آن بیشترینه اسا سا ت متشکله رهبری یک اداره خوب را دارا بودند .
میگویند: « صد مرد جنگی به از سیاهی لشکر» .

وی همکاری وتوجه افراد با انرژی ، فعال وکارکن ، مخصوصا افراد جوان برگشته از غرب را به وزارت جلب کرد .
عمر صمد ، خالد ذکریا ، فواد مسلم ، عزیز آرینفر وچند تای دیگر افراد کلید یی بودند که در ارتقای ظرفیت کاری وزارت نقش ستوده یی را انجام دادند .

فواد مسلم جوان نماز خوان و خدادوست برگشته از امریکا ، تکنالوژی معلوما تی و کمپیوتر ساینس را برای اولین باردرادارات ا فغا نستان آنهم در وزارت امور خارجه بگونه گسترده ووسیع آن به کار گرفت .

با مساعی زیاد موصوف وجلب کمکهای گسترده کشور های جهان ، دستگاه ها ی جدید همراه با پیشرفته ترین وسایل تخنیکی تورید وکار نصب ومنتاژ آن در اسرع وقت عملی گردید .

در نتیجه در یک فرصت زما نی کوتاه وزارت امور خارجه بشمو ل تمامی شعبات آن با تکنالوژی پیشرفته کمپیوتر مجهز شدند. ریاست تکنالوژی به مدیریت فوادمسلم به کار شروع نموده ، چندین جوان مستعد که در پاکستان در زمان مهاجرت کمپیوتر سا ینس را فراگرفته بودند ، در چوکات شعبه جد یدالتشکیل به کار آغاز نمود ند .

ویژه برنامه های تدریس کمپیوتر همزمان برای دیپلوما تان ومنسوبین وزارت امور خارجه ، برای کارمندان اکثریت ادارات و وزارت خانه ها ی دیگر با جدیت رویدست گرفته شد .

بدین ترتیب شمار زیادی از کارمندان خارج از وزارت ، طور رایگان دروس عملی کمپیوتر را به کمک وزارت امور خارجه فراگرفتند . البته با گذشت زمان ودسترسی با امکانات ، بعد ها سایر ادرات کشور به تدریج با سیستم کمپیوتر مجهز گردیدند .

شخصیت وکرکتر ستوده ، وسعت نظر ، برخورد یکسان صمیمانه وگرم داکتر عبدالله با همه ستاف وزارت از بالاتا پایین ، حکایه از برازنده گی وتوانایی اش در ایجاد یک اداره موفق در آغاز داشت .
هرچند از نظر سن ، نامبرده درهفت سال قبل وزیرامور خارجه ء نسبتا جوان بود ، ولی استعدادی بخصوصی در جلب همکاری شخصیت های برجسته همتا یش در سطح منطقه وجهان داشت .

در چند سفری که من منحیث مدیر اطلاعات ونشرات در ترکیب اعضای وزارت با ایشان داشتم ، از موضعگیری های سالم وسازنده ، قوت گفتار وجسارت سیاسی واستدلالا ت منطقی شان نهایت حظ میبردم . انسان به وضوح میتوانست ببیند که شخصیت های سیاسی همتا یش با چه علاقمندی زا ید الوصفی ، سخنا نش را استقبال وتا یید میکردند .

هرچند آنکه واسطه وارتباطی با داکتر عبدالله یا رده های بالایی دولت داشت ، توانست در وزارت امور خارجه یا مستقیما به نمایند ه گیها ی سیاسی آن در خارج تقرر حاصل نماید وآنا نیکه واسطه شان ضعیفتر بود به عنوان افراد ناراض علیه وزارت ووزیر متذکره ، قرار گرفتند .

با شناختی که من از داکتر عبدالله دارم ووی را انسان مهذ ب ، با درایت ویک سیاستمدار شایسته وپر هیز گار میدانم ، تقوای سیاسی اش را تا یید میدارم . فکر میکنم اکثرا بامن موافق باشند که داکتر عبدالله صرفنظر از مجاهد بودنش که آ ن را نیز میتوان یک مجاهد متقی نامید ، در هیچ زدوبند سیاسی دخیل نبوده وتا حال هیچ شنیده نشده که از وی به عنوان انسان ضد منافع ملی یاد شده باشد . در وزارت امور خارجه ویا هم هیچ پست واداره کلیدی کشور شنیده ودیده نشده که برادران وافراد خانواده داکتر عبد الله ، کرسی هارا اشغال نموده باشند، چنانیکه برادران حامد کرزی و یونس قانونی ووابستگان دورو نزدیک شان ، از وزارت امور خارجه گرفته تا بسیاری ادارات کلیدی دیگر، پست ها یی را اشغا ل وتا حا ل در اختیار دارند .

داکتر عبدالله نه به عنوان یک آمر دلسوز بل به عنوان یک انسان مهربان پیوسته درصدد کمک به مجموع منسوبین وزارت بود . از روزی که به پست وزارت امور خارجه رسید تا روزی که وزارت را ترک گفت ، ماهانه 2000 دالر خرچ دستر خوانش را به دسترس ریاست اداری گذاشت تا صرف نا ن چاشت کارمندان وزارت گردد . در اعیاد ، ماه رمضان المبارک وبه خاطر خریداری آذوقه زمستان ، مجموعا سال سه بارامر اجرای معاش بخششی را میداد .

اگر او توانست سالها در مسند وزارت امور خارجه بما ند ، از توانا یی های لازم اداری وپختگی سیاسی وی بود که از تجربه کاری خود با گذشت زمان آموخته بود .

وقتی پروسه اصلاحات اداری درسطح کشور آغاز شد ، داکتر عبدالله با استدلا ل قوی از کلیدی بودن وزارت امور خارجه وعدم کفاف معا شا ت درین وزارت ، مخصوصا این که دیپلوما تان وزارت پرنسیپا مکلف اند ، با دریشی منظم در خور یک دیپلومات در وزارت ظاهر گردند که این امر مستلزم درآمد بیشتر برای کارمندان وزارت امور خارجه میباشد ، پس از زمینه سازی های لازم به دستور ایشان ، کلیه کارمندان وزارت موفق شدند از طریق راه اندازی رقا بت آزاد وسپری نمودن امتحان شامل پروسه اصلاحات شده واز امتیازات ماهوار آ ن مستفیدگردند که این به مثابه یک دستا ورد قوی در جهت دفاع از حقوق منسوبین وزارت ، درزمان تصدی داکتر عبدالله محسوب میشود .

بزرگترین شکا یت کارمندان وزارت از داکتر عبد الله این بود که اکثریت کارمندان وزارت میخواستند وحق شان هم بود که با ید در مقرری ها در نما ینده گیهای سیاسی عدالت به کار گرفته شود که این کار به طور قطع وجود نداشت . واقعیت هم ، آ نکه وزیر را میشنا خت ویا از مقاما ت بالایی ، بالایش تحمیل میشد ، باآ ن که وزیر اکثرا واسطه های قوی را رد مینمود ، اما با قبول این واقعیت که « آب زورسربالا میرود » در جامعه سنتی افغانستان ، امروزه واسطه به یک عنعنه تبدیل شده و بی واسطه هیچ کاری پیش نمیرود ، افراد غیر مستحق در خارج مقرر میشد ند .

اکثرا در وزارت شاهد بوده اند که یقینا وی به اندازه یی تحت فشار بالایی ها قرار داشت که در تامین عدالت اجتماعی در وزارت کوتاه می آمد. به حدی که بسیاری از کارمندان سابقه وزارت بیست سال میشد که به نمایند ه گیهای سیاسی مقرر نگردیده بودند ، اما افراد واشخاص زورمند بدون آنکه در وزارت قدم رنجه کنند ، به طور ترانزیت از کشوری به کشوری مقرر واشغا ل وظیفه میکردند .
چنا نچه من چندین بار در دفتر داکتر حیدر معین اداری وزارت د رزمان داکتر عبدالله با چشم سر شاهد بوده ام که شاید هم به صلاحیت خود ویا هم شناخت روحیه داکتر عبدالله چندین نفر را در فرصت های زما نی مختلف که احکا می از حامد کرزی ، معا ونینش و یا هم ازمسوولین با نفوذ ریاست جمهوری با خود به همراه داشتند تا مستقیما به سفارتخانه های افغانستان مقیم خارج تقرر یابند ، با جد یت جواب رد داده وحتی بعضا سفارشنامه ها را پاره کرده ، استدلال مینمود که اگر قرار باشد همه واسطه داران به سفارتخانه ها مقرر شوند ، جواب کارمندان سابقه دار وزارت را چه باید داد؟

نا گفته نباید گذاشت که ، برخلاف داکتر عبدالله ، معین اداری وزارت داکتر حیدر، که درضمن ادعا میکرد دوست وزیر است ، به خاطر برخورد های خشن وجنجالی اش با کارمندان ومنسوبین وزارت ، کدام محبوبتی نداشت .
موضوع جالب دیگر اینکه آقای کرزی هرچند گاهی که بریکی از همکاران دورو برش خشمگین میشد ، نظر به رابطه هایی که وجود داشت ، برای اینکه چنین فردی را از دفتر خود واز پیش چشمش دور ساخته باشد ، فورا امر مقرری اورا به حیث سفیر ومستشار وزیر مختار یا سکرتر اول در یکی از سفارتخانه های افغا نی مقیم خارج صادرمینمود .
وقتی رئیس دفتر ویا یکی از کارمندان عالیرتبه دیگر دفتر کرزی تبدیل میشد ند ، رئیس قبلی حتما باید سفیر مقرر میشد که بگونه مثا ل از جاوید لود ین سفیر افغا نستان درکشور ناروی وسید طیب جواد سفیر افغانستا ن در ایالات متحده امریکا میتوان یاد کرد .
البته کیس سید طیب جواد قویتر از آنست که بتوان تصور کرد .
از یاد نبریم که سید طیب جواد وعمر صمد سفیر افغانستان در کانا دا ، از سفرای موفق وبرازنده یی اند که جا دارد بالای شان افتخار کرد .
نکته دیگر قابل توضیح این که ، تقرروارسال شخصیت های رانده شده از کابینه های مختلف به عنوان سفیر به خارج ، تقریبا ازسی سال بد ینسو به یک عنعنه تبدیل شده است .

از انتقادات دیگر درزمان تصدی داکتر عبدالله در وزارت امور خارجه ، تقرر افراد مسن وسالخورده چون کاکای حامد کرزی یا وابسته گان مسوو لین با نفوذ دیگر در دستگاه دولت ، در پست های کلیدی وزارت امور خارجه بود که از طریق وزارت خارجه درمرکز ویا هم مستقیما در نمایند ه گیهای سیاسی کشور در خارج مقرر میگردیدند .

همچنان بعضی کارمندان سا بقه وزارت امور خارجه در در دوسه دهه قبل ، با اینکه سواد چندانی هم نداشتند ، با وجود کبر سن از اثر مساعی واسطه های شان ، مجددا در وزارت امور خا ر جه جذ ب شده ، بدون تشخیص صلاحیت کاری آ نا ن چه بسا که مستقیما در راس مدیریت های پنجگانه سیاسی یا ریاست های وزارت قرار گرفته ، پس از سپری نمودن چند ماهی به طور غیر مستحق به عنوان سفیر یا نفرات دوم وسوم سفارتخانه های افغانی تقرر اشغا ل وظیفه مینمودند. برخی از چنین افراد پس از گذشت مدتی به مقصد ارتقا ، از بست یک سفا رت به سفا ر ت دیگر تبدیل میشدند .

آ قای انورزی که بیش از هفتاد سال عمر دارند ، دیپلومات در آلمان ، سپس سفیرافغانستان در آسترالیا ، بعد سفیرافغانستان در سو یس بوده اند ، دیده میشود که قحط الرجالی بر این کشور چنان سا یه افگنده است که از مرده ها کار زند ه گان را میگیرند ...
به همین ترتیب آقای طرزی که سالهای سال سفیر افغانستان در اسلام آباد بود وفعلا سفیر افغانستان در سویس تشریف دارند ، با ید مادام العمر سفیر باشد .

هرگاه از ز مان آغاز حکومت مجاهد ین محاسبه شود ، همین اکنون دیپلوما تا نی وجود دارند که نزدیک به بیست سا ل را درنما ینده گیهای سیاسی سپری نموده اند. در زمان حاکمیت مجاهدین در کابل ، ربانی وسیاف ، دوستم ، رهبران سایر تنظیمها وامثالهم وپس از آن کرزی واطرافیا نش ، واسطه های این آقا یون بوده واستند .

خوب اینکه میگویند « بنده بی عیب نیست » ، مقوله یی است که روی تجربه گفته شده است . به باور من داکتر عبدالله طور شا ید وبا ید در مقرری ها دست با ز نداشت . بست های نمایند ه گیهای سیاسی وزارت در خارج قطعا در انحصار واسطه داران و زورمندان بوده ، از مرز متذکره نمیتوانست فراتر رود . ازینرو کوشید ند خسته آن همه بیعدالتی ها در وزارت امور خارجه را به پای وزیر وقت بشکنند .
اما به نظر من ، شخصیت داکتر عبدالله در نفس خویش محفوظ از گزند هرنوع تعصب وزد وبند سیاسی بوده است .

معین سیاسی با مسوولیت :

نخستین معین سیاسی وزارت امور خارجه پس از رویکار آمدن اداره انتقالی جناب داکتر عبدالر حیم شیرزوی بود که با کارنامه های برازنده وسلوک نهایت نیک خویش طی دوره کارشان در وزارت ، خاطرات بس بزرگی در دل ودماغ فرد فرد وزارت امور خارجه ،از خود به جا گذاشتند .

جنا ب زلمی عزیز که از کا در های سا بقه دار ومطرح وزارت در گذشته ها بود ند ، در دوره انتقالی به حیث مدیر شعبه ملل متحد وزارت امورخا رجه ایفای وظیفه مینمودند . ایشان بنا بر اهلیت وشایستگی بخصوص پس از تقرر داکتر عبد الر حیم شیر زوی در پست سفیر کبیر ا فغانستان مقیم قاهره ، به سمت معین سیا سی وزارت به کار گماریده شدند .

شایستگی ، تجربه وتخصص اداری وسیا سی زلمی عزیز در یک فاصله زمانی کوتاه متبارز گردیده ، ایشان بزودی محبوب القلوب کلیه کارمندان وزارت گرد ید ند ، به حدی که منسوبین وزارت با افتخار ّبه همدیگر میگفتند:
« وزارت امور خارجه در داشتن معین سیاسی مهربان ، ورزیده وخوب ، چا نس طلا یی دارد ».( البته با تبدیلی زلمی عزیز از پست معینیت سیاسی ، کارمندان وزارت خارجه شانس داشتن یک مدافع خوب را از دست دادند ) .

جناب زلمی عزیز از آغاز کارشان با آنکه یک دیپلومات نخبه وموفق بودند ولیکن نه به عنوان یک معین بلکه به حیث یک دوست ورفیق وهمکار خوب یکسان برای همگان ، به حساب می آمدند . این حقیقتی است که مطمئن استم همه کارمندان وزارت برآن مهر تا یید میکوبند .

من به موجودیت آمر ودوست گرانقدری چون زلمی عزیز پیوسته افتخار نموده ومینما یم . شخصیتی که همیشه در صدد بود از دردها وآلام درونی منسوبین وزارت آگاهی داشته واگر بتواند مرهم گذاری باشد .

زلمی عزیز پیوسته در تلاش آن بود که حقوق کارمندان وزارت امور خارجه اعاده گردد مخصوصا درقسمت تقرر کارمندان در نمایند ه گی های سیاسی سخت در تلاش بود کارمندان وزارت به طور متناوب سه سال در خارج وسه سال درمرکز ایفای وظیفه نما یند .
در وزارت امور خارجه هرچند گاهی یکبار به مقصد دلخوشی وشاید مصروف نگهداشتن ذهن کارمندان وجلو گیری از تقاضا ها جهت اعاده حقوق شان ، از ترتیب لست ها از سوی وزارت غرض مقرری ها به ترتیب نوبت ، آوازه هایی پخش میشد . اما کجا بود که جنبه عملی به خود بگیرد .

زلمی عزیز که ازین بیعدالتی در قسمت کارمندان سابقه دار وزارت رنج میبرد ، خود را درزمینه مسوول میپنداشت . وقتی متوجه شد که تلاشهایش نتیجه نمیدهد ، استعفایش را به رئیس جمهور تقدیم وموضوع را به هیات رهبری وزارت که من منحیث منشی جلسه توظیف بودم وموضوع درج پروتوکول های روز مره وزارت گردیده است ، به جلسه گزارش داد ند .

لاکن رئیس جمهور استعفای موصوف را نپذیرفته واز ایشان خواست به کارشا ن ادامه بدهد .

آخرالا مر از اثر پافشاری های زلمی عزیز ، بن بست مقرری های کارمندان سابقه وزارت شکست . حدود پنجاه تا شصت فیصد واجد ین شرایط پس از پا نزده تا بیست سال کار مستمردرمرکز وزارت ، به علاوه یک تعدادی از کارمندان جدید که سه سال را در وزارت کار نموده بود ند ، به اسا س لست مرتبه زلمی عزیز معین سیاسی که درزمینه خود را متعهد میدانست ، در سفارتخا نه ها ونماینده گیهای سیاسی کشور در خارج مقرر گردید ند که به تاسی از آن من نیز از بست مدیریت اطلاعات ونشرات وزارت امور خارجه تبدیل و به تاریخ 19 اکتوبر 2005 به حیث سکرتر اول سفارت افغانستان دربرلین ،با خانواده ام عازم جمهوری فدرال آلمان شدم .

داکتر عبدالله به مثا به حریفی در چشم کرزی :

داکتر عبدالله در یک مقطع سرنوشت ساز ، توانست با کار خستگی نا پذیرش چهره واقعی افغا نستان را چنا نیکه بود در مجامع بزرگ بین المللی به جهان معرفی دارد ودر لحظات حساس وسرنوشت سازی که کشور به دستگیری در عرصه های سیاسی واقتصادی نیاز مبرم داشت ،توانست پا به پای زمان موفقانه پیش رود .
به نظر من توانا یی ها وظرفیت کاری بلند داکتر عبدالله عبدالله ، باعث شد که جهان به موصوف به چشم یک سیاستمدار توانمند بنگرد.

تا جاییکه شنیده میشود میان وی وبرخی از شخصیت های سیاسی مطرح جها نی صمیمیت ها ئی ایجاد گردید که افتخار وفیضش به ملت افغانستان میتوانست برسد .

میگویند در بسا از ملاقات ها که به سطح بلند یعنی میان رهبران دوکشور انجام میپذیرفت ، وقتی حامد کرزی حین معرفی اعضای معیتی اش وی را معرفی میکرد ، در مقابل با این جواب روبرو میشد که :
« با شخصیت ایشان از گذشته از زمان جهاد ومقاومت آشنا استیم » .

ازینجاست که حسادت حامد کرزی برانگیخته شده ، وی را به عنوان رقیب سیاسی خود تصور میکرد . ازینروحریف در پی لحظه ها وفرصت ها بود تا به فکر خودش چگونه این خار بغل را از سر راه بردارد. کرزی برای اینکار به زمان نیاز داشت . زیرا داکتر عبدالله کسی نبود که به ساده گی از کنا ر حامد کرزی دور ساخته میشد . جهان به وی به عنوان یک چهره موفق ، صمیمی ومحبوب مید ید .
سیاستمداران جهان وافغا نها یی که کرزی وداکتر عبدالله یعنی هردورا میشناختند ، از نظر شخصیتی میان این دو تفاوتهای زیادی مشا هده میکردند ، به نظر من از نظر شخصیتی ، موقعیت داکتر عبدالله نزد شان والاتر بود .

در روز های پا یا نی کارم درمرکز وزارت ، پروسه انتخابات پارلمانی در جریان بود . همه میدانند که طبق قانون بعد از تشکیل پارلمان ، با یست رئیس جمهور کرزی ، کا بینه جدید را به پارلمان معرفی ورای اعتماد میگرفت .

از نخستین روز ها آوازه تبدیلی داکتر عبدالله به گوش میرسید که در میان کاند یدان از زلمی رسول مشا ور امنیت ملی کرزی ، هدایت امین ارسلا ، سید طیب جواد وداکتر رنگین سپنتا وزیر مشاور کرزی در امور بین المللی ، نام برده میشد .

وقتی این آوازه ها توسط دوستان داکتر عبدالله در وزارت ، به وی باز گو گردید ، نامبرده آن را نا ممکن دانسته ومتذکرشد که با شناختی که من از جامعه بین المللی نسبت به خود دارم ، امکانا ت این تبدیلی راغیر عملی میدانم .
باری از زبان عزیز آرینفر رئیس مطالعات ستراتیژیک وزارت در آن وقت شنیدم که به داکتر عبدالله گفته بود :
داکتر صاحب ، میگویند سپنتا وزیر خا رجه میشود ، شما چرا دست به کار نمیشوید ؟
داکتر عبدالله در پاسخ گفته بود : اصلا این کار مقدور نیست .

قرار اطلاعات بعدی داکتر عبدالله قبل از سفر رسمی اش به ایالات متحده امریکا به رئیس جمهور گفته بود که آیا من در پست ام منحیث وزیر خارجه ابقا شده ام ویا چسان ؟
اگر مساله تبدیلی من دقیق باشد ، من درین سفر رسمی منحیث وزیر امور خارجه ، حاضر نیستم اشتراک کنم ّولی حامد کرزی بنا برتفاهما ت قبلی که با دیگران داشت ، ظاهرا به داکتر عبدالله اطمینان داد که : خیر شما درپست تان باقی مانده اید وبا ید سفر کنید .
حینیکه داکتر عبدالله مصروف سفر رسمی درامریکا بود ، کرزی تلفونی مساله برکناری اش را برایش ابلاغ نمود.

...وبدین ترتیب جنا ب داکتر سپنتا درمقام وزارت امور خا رجه قرار گرفت . اما مد ت ها قبل ، زما نی که سپنتا وزیر مشاور کرزی در امور بین المللی بود ومن هنوز مدیر اطلاعات ونشرات وزارت امور خارجه بودم ، من وسپنتا یک صحبت مختصر تلفونی جنجالی داشتیم .

آغاز خصومت سپنتا با من :

در ریاست اطلاعاتی آژانس باختر ، در سرویس داخله آ ن چنین مرسوم است که اخبار واصله یومیه را به خاطر همد ست ساختن وبه یک زبان واحد در آوردن ، اکثرا باز نویسی مینمایند .

به باور من منحیث یک ژورنالیست ، این کار دومزیت دارد ، اول اینکه از ادا رات ومراجع مختلف با ادبیات مانوس وغیر ما نوس ، گزارشها یی بگونه مفصل ومطول ویا هم گنگ وکوتاه در آژانس باختر مواصلت مینماید . آژانس مکلفیت دارد اخبار وگزارشها را از نظر ارایه همگون ویکدست ساخته ، متن آن را مطابق پالیسی نشراتی خویش باز نویسی نماید .

از روزی که مسوولیت مدیریت اطلاعات ونشرات در وزارت امور خارجه به من محول گردید ، چون از شیوه کار در آژانس بلد بودم ، بجهت آن که محتوای اخبار وگزارشهای ارسا لی وزارت امور خارجه به آژانس باختر صدمه ندیده با شد ، بارئیس آژانس اطلاعاتی باختر ومسوولین مربوطه آن ملاقات گرفته وبه نتیجه رسیدیم که :

« مدیریت اطلاعات ونشرات با شناختی که از پالیسی دولت ، بویژه پالیسی وزارت امور خارجه ، رعایت اصول ژورنالیزم وادبیات متداول وزبان مشخص نوشتاری دارد ، اخبار ملاقات ها ، گزارش ها ، تحلیل ها ، پیام ها ی تبریکیه وتسلیت مربوط به وزارت خارجه وسایر مراجع ، بخصوص ریاست جمهوری را که از طریق این مدیریت ارسال میگردد ، همه مسوولیت آن را متقبل وآژانس باختر اجازه هیچگونه تغییر وتصرف ویا باز نویسی آن را ندارد » .

بنا ء با امتنان از ریاست آژانس باختر ، طی دوره کارمن در مدیریت اطلاعات ونشرات ، این اصل جدی تعقیب شد .

بنا برهمین مسوولیت وظیفوی ، مکلفیت داشتم متونی را که از ریاست جمهوری می آید پس از باز نویسی جهت نشر به آژانس اطلاعاتی باختر ارسال بدارم .

روزی وقتی زنگ تلفون دفترم به صدا آمد ، حینیکه گوشی را برداشتم ، صدا یی نا آشنا یی به گوشم آمد که میپرسید :

ـ آقای برومند است ؟

ـ بلی امر کنید !

ـ من داکتر سپنتا استم ، وزیر مشا ور دولت درامور بین المللی ریاست جمهوری . در مورد تغییرات در متون ارسالی این اداره به آژانس باختر زنگ زدم ، گفتند چون اخبار وگزارشات د ولتی دررابطه به مسا یل بین المللی از جانب شعبه اطلاعات ونشرات وزارت خارجه وبه امضا ء شما به آ ژانس میرسد ، درین مورد خواستم همرایتان تماس بگیرم .

ـ بفرمایید جناب سپنتا ، موضوع از چه قرار است ؟

ـ شما کلمات وجملات را دست میزنید ، در متونی که از ریاست جمهوری میفرستم مخصوصا در قسمت القاب رئیس صاحب جمهور . نوشته میباشد : « حامد کرزی رئیس جمهوری افغا نستان » ، شما آن را به « حامد کرزی رئیس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان » تغییر میدهید . موصوف همچنا ن چند مثال دیگر آورد .

در مقابل من استدلا ل نمودم :

ـ ببینید هردولت یک اسم دارد . مستند به قا نون اسا سی افغانستان نام دولت افغانستان : « جمهوری اسلامی افغانستان » است که بعضا دولت جمهوری اسلامی افغانستان نیز میگویند .

هرگاه اسم رئیس جمهوررا کناراسم رسمی دولت قرار بدهیم ، « حامد کرزی رئیس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان » خوانده میشود . مگر چرا رئیس جمهوری ؟

گذشته از اینها باید خدمت تان عرض شود که ما درین شعبه از کاربرد کلمات نا ما ء نو س وشیوه های نگارشی با ادبیات ایرانی باید بپر هیزیم . وقتی میگوییم رئیس جمهوری افغانستان ، فورا ادبیات مروج ایران در ذهن انسان تداعی میگردد ، گذشته ازین ها ....

( من با پروفیسور دوکتور حسین یمین استاد فاکولته ادبیا ت پوهنتون کا بل ، دوکتور اسد الله حبیب و نویسنده توانا وچیره دست اعظم رهنورد زریا ب درمورد صحبت نمودم . آ نا ن کاربرد ترکیب « رئیس جمهوری » را غلط محض ونا درست ارزیابی نمود ند .)

ـ خیر، من درین مورد مشخص با رئیس جمهور حرف زده ام .آنهاموافقه کرده اند که باید « رئیس جمهوری افغانستان » نوشته شود .

ـ به احترام شما این کار را خواهیم کرد .

شعبه برای چند روز تقاضای سپنتا را مدنظر گرفت . من نخواستم شعبه به راه غلط رفته وبا ادبیات نا متجا نس ، به کار ادامه بدهد .

حدود ده روز بعد آقای سپنتا مجددا به من زنگ زده ، گفتند :

ـ آقای برومند ، شما با من موافقت نمود ید که مطالب ارسالی شعبه مرا دست نمیزنید ، در حالیکه مخصوصا « حامد کرزی رئیس جمهوری افغا نستان » را باز هم « رئیس جمهور جمهوری اسلامی افغانستان » مینویسید .این بار من از خودت به رئیس جمهور شکا یت میکنم .

به خنده افتیده ، گفتم :

ـ اختیار با شما ست ، تا من درین شعبه استم ، خود را به اصول اداره ، اصول کار واصول ژورنالیزم ، پا بند میدانم .

درواقع آغاز خصومت سپنتا با من از همین نقطه بود .....

حقیقت وکلای پارلمان افغانستان :

حقیقت زنده گی برخی از وکلای معلو م الحال پارلمان بردروغ ، دسیسه ، جنایت وخیانت واستفاده از نام مقدس نماینده مردم استوار میباشد .مبرهن است که در گذشته انتخا با ت در افغانستان اعم از انتخابات ریاست جمهوری وپارلما نی بگونه تصنعی وساختگی ، از طریق فریب ، اغوا وتطمیح به منصه اجرا در آمده است .

اینکه میگویند پارلمان افغانستان ، پارلمان جوان وکم تجربه است ، حرف دقیقی نیست . افغا نستان از گذشته های دور پارلمان های زیادی را تجربه کرده است . با جروبحث های داغی که جریان آن از طریق رادیو تلویزیون وقت منعکس میشد ، به گوشه گوشه زنده گی مردم روشنی انداخته میشد .

محمود حبیبی آخرین رئیس پارلمان افغانستان ، در زمان زمامداری داکتر نجیب الله بود . پارلمان ها در وقت وزما نش نشریه های اختصاصی خود شان را نیز داشته اند .

وکلای پارلمان در گذشته ها ، عمد تا اشخاص بادرد وبا احساسی بودند که عشق ملت را در قلب داشتند ، در حالیکه امروز تقریبا برعکس آن بوده ، وکیل مردم شدن یک امتیاز برای استفاده جویی ونوعی قدرت نما یی است .

یک موضوع را در تاریخ کارنامه های سیاه از آغاز دوره انتقالی تا اکنون باید به خط درشت نوشت :

نه دموکراسی در افغا نستان جوان است ، نه پارلمان . فقط محدود افرادی ، به خاطر آن که روی جنایات مکرر شان ، روی خبط های کلان سیاسی شان ، روی پالیسی های نابخردانه شان روپوش گذاشته باشند ، اعمال نا شایست شان را زیر نام « دموکراسی جوان » و« پارلمان جوان » مخفی میسازند .

چنانیکه در افغانستان گاهگاهی اعمال ننگین عما ل دولتی ، توسط اصطلاحات وکلمات پنهان کاری میشود .

باز هم باید با خط زرین باید نوشت که :

تاریخ هفت سال اخیر ، سیاه ترین دوره از رهگذر سوء استفاده های کلان دولتی از نام ملت وکشور بوده ، دولتمردان بزرگ و برخی پارلمان نشینان ، عظیم ترین جفا ها ، خیا نا ت وجنا یا ت را در حق ملت افغانستان روا داشته اند .

مسلما درهر جامعه یی افراد خوب وبد ، خاین ووطنپرست و صادق وکاذب وجود دارد . اما درارتکاب جرایم انسانی هفت سال اخیر ، اکثریت رهبران که بیشترینه وابستگی های حزبی وتنظیمی داشته اند ، دست جنایت پیشگان جهان را از عقب بسته اند .

از یادنبریم که درپارلمان کشور افرا د وشخصیت های منور ، دلسوز ، دانشمند وبا بصیرت هم وجود دارند که واقعا پشتوانه مردمی داشته و به خاطر صداقت ، استعداد ، پشتکار وشا یستگی های لازم که سزاوار شان یک وکیل است ، به پارلمان توسط رای مردم راه یافته ا ند وهمواره مشکلات ، رنج ها وآلام ودرخواست ها ومطالبات برحق مردم را منعکس میسازند که به نظر بنده شمار همچو افراد فکرنشود نها یتا از پا نزده فیصد تجاوز نما ید .

اینکه محمود کرزی وسایر وابستگان زور مندان با چه نیرنگ وخدعه وصرف مبالغ هنگفت رای گرفتند ، این سرجایش
اما بخشی از وکلا با معاملات وزدودبند های عجیب ، به پارلمان ره یافتند .

دررابطه روی مثالی استناد میکنیم . ازروی این میتوانید در مورد چگونگی انتخابات پارلمانی درمجموع قضاوت نمایید :

یکی از وکلای زن ، خانم قدریه یزدان پرست است که وقتی نامش را بشنوی ، میا نگاری متقی ترین انسان این خطه است .

خا نم یزدان پرست در دوره جهادی ها در سال 1371 خورشیدی از جانب استاد ربا نی به حیث رئیسه موسسه عالی نسوان که در واقع جا گزین موسسه « میرمنو تولنه » سابق بود ، مقرر گردید .

قدریه یزدان پرست خودش همیشه با مباهات یاد میکرد که دختر خوانده استاد ربا نی است و از آن جاییکه کاررا به اهل کار میسپارد ، با تشخیص دقیقش وی را بدین مسند رسانیده .

من خواهرخوانده ودوستی داشتم به اسم « لیلا صراحت روشنی » شاعر و نویسنده فرهیخته یی که اکثریت فرهنگی های کشور نامبرده را گرامی میداشتند. لیلا صراحت دختر زنده یاد سرشار روشنی شاعر ، ادیب وژورنالیست توانای وطن بود که سراسر عمر پر بارش را در مطبوعات کشور به سر رسانیده بود . شادروان سرشار روشنی درسال 1363 خورشیدی دردوره زمامداری ببرک کارمل توسط امنیت دولتی وقت زندانی وبه گونه مرموزی به شهادت رسید .

لیلا صراحت روشنی علی الرغم مستحق بودنش ، برای اینکه مربوط سمت شمال بود ، در سال 1371 خورشیدی به حیث معاون اول موسسه عالی نسوان مقرر گردید . وی دست به ابتکارات فرهنگی متعددی زد ازجمله جریده معروف « ارشاد النسوان » را احیا نمود .

من سوای وظا یف رسمی دولتی ، در جمله سایر فعالیت های فرهنگی ، با تراجم ونوشته ها ی خویش، مجله میر من و هفته نامه ارشاد النسوان را ، به اساس یک قرار دا د با ا لمقطع ، همکاری مینمودم .

معرفت من وقدریه یزدان پرست از کار با همان دونشریه موسسه عالی نسوان آغاز شد . نامبرده بعضا از من میخواست
وی را در قسمت نوشتن سخنرانی ها یش همکاری نمایم .
آ ن سال ها گذشت .در خزان سال 1383 که من در وزارت امور خارجه مصروف کاررسمی بودم ، روزی جوانی به دفترم آمده ، پیامی از قدریه را به من آورده ، گفت :

قدریه یزدان پرست مد تیست از کشورهالند برگشته وبه عوض سید مخدوم رهین به حیث رئیس شورای شهر وندان شهر کابل ایفای وظیفه میکند .آرزودارد شما راببیند .

به پا س همکاری های قبلی فرهنگی ملاقات مختصری با وی داشتم .

توقعات وی نهایت زیاد بود . وی روزانه در نواحی مختلف کابل ، در مراکز متعدد علمی وفرهنگی مرکز ، در ولسوالی های اطراف کابل ، برنامه های تبلیغاتی داشت .از من خواست بیانیه هایش را بنویسم .

منکه بعلاوه مسوولیت مدیریت اطلاعات ونشرات وزارت ، مسوولیت اداره خد مات اجتماعی وفرهنگی « نخل فردا» ، مسوولیت مجله « ازدواج » ماهنامه یی در راستای خانواده ، حقوق بشر وجامعه مدنی وهمچنان مسوولیت مجله « مژده » ماهنامه یی برای کودکان را ، که موسس وبنیا نگذار هرسه اداره شخص خودم بودم ، به عهده داشتم نتوانستم به تقاضا های وی لبیک بگویم .

بالاخره پروسه آما ده گی ها برای انتخابات به راه افتید . روزی قدریه یزدان پرست به دفتر مجله « ازدواج » که در « دهن باغ » منطقه یی در مرکز شهر کابل موقعیت د اشت ، قدم رنجه نموده ، از کا ندید ا توری خود گفت واین که باید در قسمت تهیه متن ودیزاین پوستر های رنگی تبلیغاتی وی را کمک نمایم . همچنان از من خواست بنا برمعرفتی که با مسوولین وهمکاران رادیو BBC ورادیو آزادی دارم ، زمینه ترتیب مصاحبه ها را برای وی فراهم سا زم .

به اثر اصرار وی نتوانستم خود را کنار بکشم . لاجرم به وی وعده همکاری دادم .خلاصه پوستر ها آما ده وچاپ شدند .
قدریه میگفت : من پولی در بساط ندارم . یک دستبند الماس دارم . به شوهرم گفته ام آن را در هالند فروخته پولش را برایم بفرستد تا صرف انتخابات نما یم . چون مطبعه از دوستت است ضمانتم را کن که تارسیدن پول مهلت ام بدهد .
پس از مدتی ، تلفونهای مطبعه که پیوسته پولش را طلب مینمود قطع شد ، متیقن شدم که حق الطبع پرداخته شده است .

چند روز بعد خبرشدم که خانم قدریه یزدان پرست در هوتل « آسمان آبی » در منطقه تا یمنی سه روز پیهم بیشتر از یک هزار نفر را شکم سیر نان داده است .

واضح شد که بار دیگر پدر خوانده اش (!) استاد ربانی به سر ر وقتش رسید ه بود .

قدریه یزدان پرست قرار گفته خودش روز ها را به دفتر لالایش (!) که منظورش معا ون اول رئیس جمهور احمد ضیا ء مسعود بود، به شام میرسا ند . از همین با بت همواره کلمات ( استاد ) و(معاون صاحب اول ) ورد زبانش بود .

میبینیم که عشق کرسی پارلمان وپول وقدرت چنان یک خا نم را از آغوش شوهر وفرزندان قد ونیم قدش دور نگهداشته که کشورها لند را به صوب کابل ترک میگوید وبرای رسیدن به هدفش چه پله ها یی را که نمی پیما ید .
نه تنها قدریه یزدان پرست بلکه فیصدی قابل ملاحظه وکلا ء پارلمان ، چنا نیکه باچشم سر د ید یم وبا گوش جان شنیدیم
بارای های قلابی وپرداخت حتی فی رای تا صد افغانی که فقط پول ده تا نان خشک میشود ، از ناگزیری مردم استفاده نموده ، حاکم برسرنوشت ملت گردیده واکنون که به مقصد رسیده اند ، آن ها را بی هیچ دستگیری یی ، آغشته در مصیبت رها میکنند .

اکنون ازروی این مثال حد س بزنید که محمد یونس قا نونی ، وابستگان کرزی ، استاد ربا نی ، استاد سیا ف «صیاد » که به گواهی مردم وتاریخ ، در غضب دارایی های عامه وزمین های مردم شریف پغمان وبسا مناطق دیگر کابل وقتل انسان های بیشمارومظلومی دیگر درین کشور ، دست بالا یی دارد وافراد دیگری ازین قماش ، از چه نیرنگ های شیطا نی کار گرفته وچقدر پول مصرف نموده اند تا مخصوصا ، به مقامات رهبری پارلمان رسیده ا ند . چنا نیکه در انتخاب کرزی معاملا ت بس بزرگی در مقیا س بالاتر از تصور با پشتوانه داخلی وبین المللی ، به کار گرفته شد .

انجو ها ، نظامی در داخل نظام :

اینجا لازمست برکا ر وفعالیت انجو ها ، خاصتا انجوهای افغانی که در بالا بدان اشاره شد ، مکث کرد .
با مدیریت سالم یک رئیس جمهورفعال ،صادق ، وطنپرست ومصصم ، بدون شک انجوها ، موسسات وسازمان های اجتماعی وخیریه افغانی وبین المللی ، نقش خیلی ها برجسته وچشمگیری میتوانستند داشته باشند .
طی هفت سال هزاران افغان وخارجی زیر نام متخصص وکارشناس ، با آن که تعدادقابل ملاحظه آن افراد عادی خوابیده در غرب بودند ، با استفاده از شناخت ها و ارتباطا ت وزدوبند ها ی گوناگون ، به اشغال مواقف وکرسی های بلند در افغانستان دست یا زید ند وتا توا نستند چشمه های اقتصادی افغانستان را مکید ند .

به اسا س مشاهدات وبرداشت های خودم ومشاهدات واظهارات آنا نیکه دل شان برای این وطن همیشه تپیده است ، انجو های افغا نی بسان افعی های بزرگ ، بخشی ازین سرمایه ها را بلعیده ، صاحب سرمایه های بس عظیم نه تنها در داخل ، بلکه در بانک های بین المللی نیز گردیده اند . روسا ء وافراد خا نواده های این انجوها ، بلند منزل ها وبلاک های تجارتی و مسکونی در دوبی وامریکا وبعضی کشور های دیگر اعمار وبرخی ازین سرما یه هارا که پول ملت بلا کشیده ومحروم افغانستان است ، به حساب شخصی خویش به بیرون انتقال داده اند .

ناگفته نگذاشت که اکثریت این انجو ها در زمان حکومت مجاهد ین وبعد طالبان عمد تا در پشاوردست به ایجاد موسسات خیریه اجتماعی زد ند ، تعدادکثیر آ نها دفاتر مرکزی شان در پشاور ویا سا یر ایالات پاکستان موقعیت داشته ، در کابل وسایر ولایات مراکز ساحوی داشتند . چه بسا از ایجاد گران وموسسین این انجوها که به خاطر روابط گسترده با حلقا ت خارجی ، که به کرسی های وزارت ومعینیت نرسید ند که از مثال های برازنده آن ، حنیف اتمر شیخ الوزرا ء کشوررا که عهد کرده برکرسی های تمام وزارتخانه های کلید ی کشوریک بار تکیه زند ، داکتر سیما ثمر رئیس کمیسیون حقوق بشر افغا نستان ( در آغاز حکومت کرزی از معاونین اداره انتقالی )، ، عبد السلام رحیمی معین اول وزارت مالیه درسال اول حکمروایی حا مد کرزی( رئیس موسسه CHA (وروساء ده ها انجو وموسسه دیگر که چون سه فرد یاد شده سابقه بد استفاده جوئی از پول ملت افغانستان را داشته اند ، میتوان به حسا ب آورد .

از عبد السلام رحیمی رئیس موسسه CHA گفتیم . انجوی « اداره هماهنگی کمکهای انسانی » معروف به CHA با نام « همکاری » فعالیت داشته و هفته نامه موسسه نیز « همکاری » نامیده میشد . موسسه CHA در پشاور از انجوهای معتبرافغا نی که دارای سکتورهای چهار گانه زراعت ، اقتصاد ، صحت وانجنیری بود ، تا سال 2000 به گفته مسوولین آن در مجموع بیش از 2000 نفر پرسونل داشت و به دلیل اینکه آقای رحیمی از ولایت فراه بود ، دفاتر ساحوی اش عمد تا در ولایا ت پشتون نشین موقعیت داشت .

آقای سلام رحیمی بیشتر از وزیر یک وزارتخانه کلیدی در سفر های بزرگ اقتصادی مصروف میبود واکثرا به کشور های غربی به خاطر به دست آوردن پروژه های بزرگ سفر مینمود .
همچو انجوهادر واقع با قدرت روز افزون اقتصادی ومافیا یی شان که بعضا با برخی از کشور های معین دونر کارمیکردند ، هریک حیثیت نظامی در داخل نظام را داشته ودارند .
آقای سلام رحیمی چندین برادر داشت که پس از هرچند سالی ، بد نه ء ازدفتر CHA را که در چتر سکتور های مختلف وجود داشت ، جدا ساخته ، ابتدا منحیث پارتنر وبعد ها از طریق اخذ فندهای بسیار کلان آنها را مستقل میساخت تا برسرما یه های خا نواده گی شان با وصف اینکه انجوهای متذکره را ثبت وراجستر وزارت پلان وقت ، میکردند ، ملکیت شخصی میپنداشتند ، بیفزایند .
بدینسان دیده میشود که ا نجو ها چگونه به سان امپراتوری های کوچک عمل نموده، با اخذ فند های عظیم از دونران به نام بازسازی واعمار کشور وملت افغانستان سرمایه هارا به یغما میبرند ومیا ند وزند .

سلام رحیمی وچها ر برادرش طی چند سال حاکمیت مجاهد ین وطالبان هریک صاحب اداره مستقل ، سکرتر وتشکیل مستقلانه بزرگ بودند که قرار اظهار اطرافیا نش به اسثناء عبدالقیوم رحیمی وفا ، متباقی با وجود داشتن زن وفرزند ، وعده ازدواج دومی را با دوشیزه گان سکرترانجوی خویش سپرده بودند .

آقای عبدالسلام رحیمی معین اول اسبق وزارت مالیه پافراتر نها ده ، بهترین امکانات را در دسترس انتخاب خویش «سلما وقفی » گذاشته ، موصوفه را ابتدا درپشاور به حیث مسوول اداری CHA که از نظر اجرایی ، پس از شخص رئیس موسسه ، بزرگترین موقف در آن اداره پنداشته میشد ، مقررنموده بود .
وقتی در سا ل 2001 دفتر CHA به سان اکثریت انجوهای دیگر از خارج کشور به داخل منتقل شد ،سلما وقفی با معاش ماهوار سه هزار دالر در ماه به حیث معاون موسسه ارتقا داده شد .این نهایت حسن نیت وعلاقمندی آقای رحیمی به دوشیزه ایده آل ا ش واز جانبی جهت چپ ساختن دهن وی بود . چون باز هم به گفته اطرافیان دفترش ، عیاشی را بر ازدواج ترجیح میداد واین به مذاق معاونه صاحب برابر نبود .
این پول گزاف که به نام پروژه های عمرانی وباز سازی برای مردم بی بضاعت افغانستان اخذ میشد ، به یک دختر 12 پا س که ادعا میشد سواد چندانی هم نداشت ، به خاطر تحقق نیات درونی یک مرد پنجاه ساله تادیه میشد .

به علاوه مسوولین دفتر متذکره در سال 1381 خورشیدی که از پشاور به کابل منتقل شد ، بنا به هدایت وتصمیم سلام رحیمی بخش های تولیدی آن که شامل تولید قالین ، صنایع دستی ، گالری هنر های زیبا ومطبعه دولتی بود ، با آن که درپشاور در چوکات CHAایجاد وپول آن از دونران اخذ شده بود ، آن ها را در کابل به حساب مطبعه شخصی « صبا » وگالری مستقل شخصی راجستر نمود ند تا از پرداخت مالیه ، تکس وسایر پرداخت ها ی گزاف به دولت رهایی یافته باشند .
این موسسه سه منزل معمولی را در یکی از پسکوچه های منطقه خوشحال خان مینه با آن که هریک از خانه های متذکره در آ ن شب وروز بیش از چهارصد دالر ارزش نداشت ، به کرایه مجموعا حدود نه هزار دالردر ماه ، از پول انجو که در حقیقت پول بیت المال میباشد ، به سلما وقفی که خانه شخصی وی ، پدر وبرادرش بود ،به اساس قرار داد میپرداخت که گفته میشود هنوز هم همان سه منزل در دسترس انجوی خانواده گی خود شان قرار دارد .
مساله نهایت تشویش برانگیز اینکه دود چندین جنراتور های قوی که مخصوص فابریکه های تولیدی میباشد ، برمحیط زیست و زنده گی باشنده گان منطقه مخصوصا که در چهار دوروبرموسسات تولیدی متذکره CHAدر خوشحال مینه ، منازل رهایشی مردم قرار دارد ، خیلی ها زیانبار پنداشته میشود .
مردم محل از دود جنراتورها ، هکذا رنگ های کیمیاوی مختلفی که روزانه صد ها کیلو تار قالین بافی در آن منازل رنگ آمیزی وآب های کثیف وملوس آن به اطراف رها میگرددو نسبت عدم موجودیت کانالیزاسیون ، به گمان اغلب آبهای متذکره از طریق ترکیب با آب چاه ها ، برای خوراک به مصرف میرسد، سخت ناراحت اند وبه خاطر صحت شان احساس خطر میکنند .
سه برادر سلمارا که اولی داکتر طب ، دومی لیسا نس یکی از فاکولته ها وسومی درسال 2000محصل سال اول یکی از فاکولته ها در پوهنتون کابل بود ، در بست های بلند منحیث مسوول بخش صحی CHAدر دفتر مرکزی ،دیگری را مسوول دفتر ساحوی موسسه در ولایت هرات وسومی را در یکی از بست های دفتر مرکزی مقررشده بودند که معاش ماهوارهریک از دوفرد اولی بیشتر ازدوهزار دالر در ماه بود ، در حالیکه معاش یک ژورنالیست معزز با تجربه واز نخبه گان فرهنگ افغانستان آقای گل محمد ادبیار زرینگر مسوول هفته نامه «همکاری » ارگان نشراتی آن موسسه ابتداء صد دالر بوده ودر اخیر ازدوصد دالر تجاوز نمیکرد .
به خاطر حق تلفی هادر CHA با ری یکی از کارمندان موسسه متذکره به ستوه آمده ، با راه انداختن قیل وقال در دفتر مرکزی با لحن انتقاد آمیز از آقای رحیمی ، فریاد کشید که به خاطر خا نم « وقفی » ، ماها نه حدود نه هزار دالر به خانواده وقفی به عنوان معاش ونه هزاردالر دیگر را تحت نا م کرا یه منزل ، سخا وتمندانه میپردازد ، ولی دردست ورزیده ترین ومستحق ترین افراد باوصف ظرفیت بلند کا ری ، صد تا دوصد دالر را میگذارد .

باری شنیده شد که به اثر تقاضا وبه زعم بسیاری ها ، از اثر تهد ید سلما وقفی به جهت آن که سلام رحیمی در مساله ازدواج با موصوفه از تاخیر ونیرنگ کار میگیرد ، درزمان تصدی آقای رحیمی در وزارت مالیه ، داکتر وحید وقفی برادر سلما ، از سوی سلام رحیمی ، به جای خودش به حیث رئیس موسسه CHA تقرر یافت که گفتند این امر موقع تبدیل نمودن وحید وقفی ، منتج به جنجال اضافی بعدی میان آنان گردید ..

مینگریم که نشانه گرفتن لبه تیز انتقاد در برابرانجو های داخلی چقدر دقیق وبجا است .انجوها یی چون CHA مرکز فساد و استفاده جوئی بو ده ، موجودیت شان ، جفا به فرهنگ دیرین ملت شجیع افغان میبا شد ..موسسه متذکره با دست درازی به فرهنگ کشور ، آ ن را منبع تجارت خود قرار داده است . با مجله «صبا » ، مطبعه « صبا » وتلویزون « صبا »
فقط وفقط کوشیده ، موسسه خویش را فرهنگی جلوه دهد ، در حالیکه فرهنگ برای مسوولین استفاده جوی آن ، به باور بسیاری ها جز چاشنی یی برای رسیدن به اهداف پلید شیطا نی وتبلیغ کارنامه های سیاه آنان نبوده است .
فرهنگ این اداره ، جز چپاول وغارت سرمایه های ملت که به نام ملت واز آدرس ملت به چنگ آورده اند واز راه راه انداختن چند رسانه خبری کوشیده اند خود را برحق جلوه داده ، برخیانت های شان پرده افگنند ، چیزی بیش نبوده است .

همه میدانند که ظهور طالبان از قندهار آغاز شد وولایات همجواررا دربرگرفت. اکثریت این انجوها ازجمله CHA با طالبان روابط تنگاتنگ داشتند .در حالیکه طالبان زیر نام امارت اسلامی در کابل سیطره شان را تحکیم بخشیده ودر اکثر ولایات از جمله ولایات جنوب را در تصرف داشتند ، دفاتر ساحوی CHA آزادانه در ولایات متذکره فعالیت داشته اند .
طی سالها هیچگاهی ، هیچ حادثه وخبری در رابطه با تصادم موسسه متذکره وطالبان پخش نگردید . این خود موجودیت یک حلقه پیوست میان انجوها ، طالبان وکشور های دونر را که گفته میشود اکثرا دونران آنرا موسسات امریکایی تشکیل میدهد ، صحه میگذارد که به باور برخی از مفسرین اوضاع ، انجوها از پا یگاه های طالبان وحامیان بین المللی شان محسوب میشوند .
به عبارهء دیگربا نقل قول برخی ها ، تا حدودی شماری از مسوولین انجوها ی داخلی ، اجنت های کشور های خارجی اند .
علت فاصله گرفتن آقای رحیمی ازپست معینیت اول وزارت مالیه را دلایل متعددی دانسته ا ند . منسوبین CHA ، علت آ نرا بروز کشیده گی میان سلما وقفی وسلام رحیمی که در امر ازدواج با وی امروزوفردامینمود ، عنوان نموده ومدعی بود ند که د وشیزه متذکره میکوشید با راه انداختن رسوایی وافتضاح ، به رحیمی مذکور حالی سازد که در صورت تداوم تاخیر در ازدواج با وی ، از استفاده های مالی کلان وی در موسسه متذکره ، با آن که عملا کا رمند عالیرتبه دولت است ،
اما فند های بزرگ چندین ملیون دالری را با دونران همیشگی اش مخفیانه امضاء ودرپی حیف ومیل شده است ، انتقام میکشد .
اینجا ، هد ف نشانه گرفتن موسسه CHA ورسوا ساختن مسوولین آن نیست . در اکثر انجو های افغانی استفاده جوئی هایی حتی به مراتب بزرگتر از انجوی یادشده نسبت داده شده است .
این صرف یک گوشه ء کوچک از همچو استفاده جویی های ما لی و فساد در جمع ا نجوهای داخلی میتواند باشد که صرفا در دوره اداره انتقالی در کابل مشاهده شده ویا از زبان حاضرین درآن موسسه به گوش رسیده است .

البته استفاد ه جویی ها وخیانات انجوهای بین المللی در افغانستان بحدی روشن و اظهر المن الشمس است که تقریبا همه ازغارت سرمایه ها که باالنوبه توسط انجو های متذکره انجام پذیرفته ،اگاهی دارند .

رئیس جمهور صمیمی وعاطفی ، سیاستمدار ناموفق :

حامد کرزی وقتی لب به سخن میگشا ید ، به وضوح وآشکارا در مییابیم که چقدر لا ابا لی وکوچه یی صحبت میکند .
او در واقع با این اکت که رهبرمردمی است وگویا بی پیرایه وآزاد صحبت مینما ید ، میکوشد در پس الفاظ بظاهر بی پیرایه چهره ، کرکتر وشخصیت ضعیفش را پنهان سازد ، غافل ازین که مردم هویت ، شخصیت وسطح فهم ودرایتش را پوره تشخیص داده اند .

بسا از اطرافیا نش ، ازوزرا ء مشخص وافراد معلوم الحال گرفته تا سا یردنبا له روانش ، هرگاه در طول هفت سال زمامداری آقای کرزی ، یک سخنرانی جامع وعالمانه ولو تحریری و از قبل تحریر شده از وی ، میتوانند به عنوان مثال ارایه بدارند ، بفرمایند !

هرگا ه وی در جمع مصیبت دید ه گان مثلا یک حادثه بمباردمان هوایی توسط امریکایی ها یا مصیبت دیگری صحبت مینماید ، را ه حل را در مقطع کنونی که مردم بدان دست وگریبان اند ، با ریختن چند قطره اشک تصنعی چنین ارزیابی میدارد :

« ما راه حل دیگری نداریم جز ء خواری کردن و زحمت کشیدن ودرس خواندن وباز هم درس خواندن » .

درست است که با فراگیری درس وتعلیم ، انسان دوست ودشمن را تفریق مینماید وبا سلاح کاروتلاش به رفاه میرسد ولی همین حالا که سوال موجودیت یک ملت وکشورش مطرح است وسوال زنده گی مردمش ، نسخه علاج یک رهبر کشور کدامست ؟
حالانکه درد ومصیبت این وطن ازدست بیگانگان ، بخصوص همسا یگان ، ودر داخل کشور موجودیت جنگسالاران ، قاتلین مردم ، افراطیون وجنگسالا را نی چون دوستم ، سیا ف ، طالبان و برخی دیگر از رهبران وافراد بد نام تنظیم ها و احزاب میباشد که دولت نه تنها آنا ن را مجال تبارز داده وحفظ شان نموده ، بلکه دربسا موارد هنوز هم همگام با آنا ن به جلو میشتابد .

مگر همه آنا نیکه سخنرانی مختصر آقای کرزی را در روز افتتاح ترمینل میدان هوایی بین المللی کابل شنیدند ، برسخنان چنین رئیس جمهور نا توان که ارشاد فرمودند : « حالا که دوستان ما این میدان هوایی را برای ما ساخته اند ، این وظیفه ماست که آنرا خوب بچلانیم ودرست بچلانیم » ، تاسف ننمودند ؟
باور کنید یک کودک خورد سال مکتب ، به ساده گی میتواند بگوید که استعمال کلمه « چلاندن » در کجا مناسب است . آیا این برای مردم افغانستان یک افتضاح نیست ؟

از علل ناکامی های دیگر حامد کرزی عدم استقرار فکری وتفاوتهای فاحش روی اظهار نظرات متفاوتش درباره یک موضوع مشخص در یک فاصله زمانی کوتاه ، پرزه گویی های بیمورد که از شخصیتی چون رئیس جمهور به دور است ، دهن جوال گرفتن با خائنین ، استفاده جویا ن وقرار گرفتن در راس آنا نیکه مجموع تعصبات لسانی وقومی ومنطقوی وسمت گرایی را دامن میزنند ، مجال دادن به استفاده جویی های ناجا یز ومعاملا ت پولی کلان مشخصا توسط برادران وسایر اعضای خانواده اش ، بیتفاوتی دربرابر خواست های ملت ،فقر گسترده وکشنده یی که روزانه افرادی بیشماری را به کام مرگ میفرستد ، عدم کفایت و ظرفیت کاری چنا نیکه بایسته رئیس جمهور یک کشور است ... وصد ها فکت دیگر را میتوان برشمرد .

تصور کنید هرگاه داکتر عبدالله ، پروفیسور عبداللطیف جلالی ، رمضان بشردوست ویا ازاستادان پوهنتون واشخاص خبره سیاسی وشخصیت های به مراتب برازنده تر دیگر در داخل کشور که باوصف توانا یی های بلند در گمنامی به سر میبرند ، یکی به جای کرزی میبود ، با این تعهد که منافع ملی را برمنا فع قومی وگروهی وامثالهم مقدم میپنداشت ، وارد عرصه خدمت درین عصر سخاوت جامعه جهانی به افغانستان ، میگردید ، به طور قطع اکنون هزاران هزار بار وضع بهتر نمیبود . ؟؟

اکثریت سیاستمدران وتحلیلگران ، کنفرانس بن را که از جمله سرنوشت کشور را به دست شخص گمنامی چون حامد کرزی سپرد ، عامل ثبات روز افزون در کشور دانسته ومیدانند . در واقع پروسه بن یک راهکار نا موفق ومصیبت زا برای افغانستان تعریف میشود .

این حادثه که به اساس فیصله بن وفیصله شورای امنیت ملل متحد نیروهای آیساف ونا تو افغانستان را زیر پوشش امنیتی خود گرفتند ، مورد استقبال تقریبا اکثریت افغانها قرار گرفت . ابتدا نه تنها سیمای سیاسی بلکه سیمای اقتصادی کشور نیز در حال تحول قرار گرفته ، چهره نوینی به خود گرفت .

افزون برورود هزار ها متخصص وکارشنا س سیاسی واقتصادی ، ملیارد ها دالر به اساس موافقتنامه های متعدد ، به کشور سرازیر گرد ید اما هیچکدام دقیق ود لسوزانه به کار گرفته نشد .

اکنون کشور در آستانه انتخابات دیگری قرار دارد . امید اینبار خود ملت افغانستان رهبرکشور شان را برگزینند . اگر انتخاب ، باز هم انتخاب مردم نبود ورئیس جمهور ی چون آقای حامد کرزی از آنسوی مرز ها، از دوردست ها ...بدون اراده ملت براین کشور تحمیل شد ، مصیبت این سرزمین انتهایی نخواهد داشت ......

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • اقای حسام الدين برومند
    حالی چون بناهنده شده ای هرچه که ازدهنت می برايد بنويس.
    ملامت نيستی که به مداحی داکترعبدالله ميبردازی بخاطرکه او ترا دوباره مقررکرد مديرساخت و بازسکرتراول.
    اما فراموش نکنی که به عنوان يک کارمند اسبق وزارت امورخارجه خود را حق بدهی که ازمعده ات هرکلمه که برامد بنويسی. تونمی توانی براشخاص که دو برابرعمرات کارکرده اند توهين کنی.
    اقايان انورزی و طرزی يکی ازبهترين ديبلوماتان وزارت امورخارجه بودند و هستند. شايد گناه شان نزد خودت اين باشند که بشتون اند و تو نتوانستی ازبست مديريت نشرات به سفارت نايل شوی.
    تو ديگرنميتوانی خود را وطندوست بگوئی چرا نزد افغانستان تو يک ادم فراری هستی ومنافع شخصی خود را برمنافع ملی ترجيع داده فرارکردی.
    موفق باشی درياوه گوئی هايت.

  • chera een hama deer, ???????????/chera een hama deeeer

  • از آقای برومند در نوشتن یادداشت هایش تشکری مینمایم. من هم یکی از کارمندان سابقه دار وزارت خارجه هستم. اکثر موضوعات مطروحه مورد تائید این جانب نیز میباشد به استثنای نظریات آقای برومند در مورد آقای زلمی عزیز معین سیاسی اسبق و سفیر فعلی افغانستان در مسکو! آقای برومند فراموش کرده اند که آقای عزیز معین "سیاسی" وزارت امور خارجه بودند و از جناب شان توقع میرفت که در صحنه های مغلق سیاست منطقه و جهان هنرنمائی نمایند نه در امور اداری وزارت! قرار معلوم آقای عزیز از محافظه کار ترین اشخاص بود و از سواد کافی هم برخوردار نبود. اصلاً در دوران ماموریتش به حیث معین "سیاسی" کسی نمی فهمید که آیا افغانستان یک معین سیاسی دارد و یا خیر! اکثر اوقات در امور اداری و مقرری ها به خاطری دست میزد که تعداد طرفدارانش را در وزارت زیاد بسازد و جایگاه و پایگاه خود را قوی بسازد. بلی، من با آقای برومند موافقم که وی در فکر بعضی کارمندان بود. ولی، با اینکار در صدد تقویه خود و زدن حریفانش نیز بود. از آقای عزیز توقع میرفت که برای سیاست خارجی افغانستان پالیسی تهیه نماید و طرح استراتیژی بریزد. ولی متاسفانه آقای عزیز با کلمات پالیسی و استراتیژی حساسیت داشت و با هرگونه ابتکار نو، ریفورم و اصلاحات مخالفت مینمود. آقای عزیز از تولیدات همان ماشین کهن دیپلوماسی بود که افغانستان را به خاک و خون کشاند. آقای عزیز از قماش همان کهنه پیخان محافظه کار و خواب آلود بود که آقای برومند به بعضی شان (منجمله آقای انورزی) اشاره نمود اند. در هفت سال گذشته افغانستان به یک معین سیاسی ضرورت داشت که مانند شیر در صحنه های پیکار منطقه ئی و جهانی ظاهر میشد. متاسفانه معین سیاسی فعلی (آقای فراهی) ناتوان تر از آقای عزیز است و اصلاً با الفبای لسان انگلیسی و سیاست جهانی آشنائی ندارد. جای شک نیست که از تجارب اداری نسبی برخوردار است، ولی سیاست تشریفات و پروتوکول نیست و افغانستان بیچاره به یک معین سیاسی ضرورت دارد که با جهان چنه زده بتواند!!

  • آقای برومند،
    خوبتر بود در رشته ای که شما آنرا ژورنالیزم می گویید، تجربه کافی حاصل می کردید. به نظرم شما بسیار وقت دارید تا در مسایل سیاسی و بالاخص مسایلی که شما در نوشته خویش به آن اشاره کرده اید، صاحبنظر شوید. حال ههم وقت دارید فرا گیرید.
    بهتر است اول فرا گیرید که چگونه باید بنویسید، شما بعضاً در بعضی موضوعات صائب بودن خود را بر خواننده تحمیل می کنید. موضوعاتی که می نویسید، از نگاه منطقی اصلاً با هم تسلسلی ندارند. به ذکر مسایلی می پردازید که لازمه بحث نیست. مثلاً قصه های دوران انفکاک در مندوی با دوست اسبق تان سیدمحمد, و یا مؤسسه HRC که شما برای اشتهار آن چقدر کوشیده اید. به نظر من شاید کمتر خواننده ای با این نام آشنا باشد.
    خدا میدانه که آقای سپنتا از شما جقدر احساس خطر میکرده؟!!!
    لطفاً در نوشته های بعدی خویش این شعر را به خاطر داشته باشید:
    مصلحت نیست که از پرده برون آید راز
    ورنه در مجلس رندان خبری نیست که نیست

  • بنده یک مقدار وقت خود را صرف مرور یاداشتهای یک دیپلمات نمودم از سرتا پا جناب شان قصه یی روابط شخص با دوست دیرنه شان در سایت کابل پرسس نشر فموده اند جزضیاع وقت خود ودیگرا شده اند نداستم منظور جناب شان از این مقاله یی طویل چست؟
    چون جناب برومند نظر به مطالعه سایت های مختلف مرکتب خیانت بزرگ گردیده اند که از بودجه مردم فقیر افغانستان بنام سکرتر سفارت به معاش سه تا چهار هزار پول ارپایی تقرر حاصل کردند برخلاف ایفای صداقت در وظیفه سرشان از جیب اسرایلی ها برآمد واز نوشته کنونی شان سر از جیب مجاهدین میکشند نمیدانم هدف از این یاوه گویی چیست ؟
    اگر جناب در سیاسست خیلی وارد ، صادق .وطن پرست هستند چرا دورباره بوطن برنگشتند اکنون از بیکاری به نوشته های طویل وقت مردم را ضایع میدارند بهتر است که متوجه اعمال خویش باشند که از پول ملیت بیچاره که عیش ونوش فرمودند وفعلا خود را رفوجی در کشور المان معرفی کردند چه شرم بزرگتر ازاین.

  • سیاست خام برمند:
    انسانهای مجهولاهویه مثل برومند بخاطر منفعیت شخص منافع مردمی را زیر پا گذاشته چون مجنون شهرت سیاسی و اقتصادی خویش اند برای بدست آوردن همچون آرزو به یاوه گویی میپردازند. تا دیروز جناب شان که در کرسی سفارت تکه کرده بودند سیاست را با شاخی باد میکرد خود را دوست ورفیق مجاهدین سرشناس میتراشید و روزهای قبل از آن خود را یک فرهنگی مترقی خلاف خرافات میتراشید. ایکاش فاصله حرف و عمل او یک بلست میبود او ظاهر وباطن دروغین دارد وی در کتاب "رندگی روی موج " منتشره سال 1384 خورشیدی علیه هر نوع خرافات نا پشند قلم پردازی نموده و خود را یک انسان مترقی جا زده است. درزمان مجاهدین رخنه در سیاست کرد ومیگوید مصارفی خرافاتی جذ ازمسایل مذهبی بشمار میرود. راستی که مصرف اگر از کیسه غریب و دسترخوان دولت که تو در المان ازآن بهره بردی ومصارف ازجیب زاغ 888 که آنرااز کابل تا آسترالیا وتا اروپا بنام آقای دیپلمات استعمال کردی،باشد خلیی خوب خوشآیند است.
    وای بحال مردم بیچاره افغان که اعتماد شان را به پنا هندگی المان فروختی .
    منتظر هستم که فردا در کدام لحاف سیاسی گرم خود را میپیچانید.
    مردم بیچاره بالای همچون یک انسان بی کفایت ، استفاده جو،امتیاز طلب، ومجنون شهرت اعتماد کرده بودند،عملت درحقیقت نشان دهنده شحصیتت میباشد، اگر شما نمی شرمید کافه ملت مسلمان افغان ازاعمال بیشرمانه تان شما میشرمند.

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس