صفحه نخست > دیدگاه > فاروق فارانی روشنفکر عصر سلاطین هوتکی

فاروق فارانی روشنفکر عصر سلاطین هوتکی

حوادث تاریخی مارا بدون کوچکترین زحمت به این دهلیز رهنمائی میکند که ناسیونالیزم افغانی هیچ جایگاه وپایگاه تاریخی ندارد
گوربز خان "عطاخیل "
جمعه 4 سپتامبر 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

چندی قبل اقای فاروق فارانی یکی ازنویسنده های که با پورتال بدنام وکثیف جرمن جرمن وداع کرده دریک مباحثهء تلویزیونی دربرنامهء ( لیدلوری) که ازسوی شبکهء جهانی آریانای کابل پخش شد اشتراک نموده و پیرامون بعضی ازقضایا داد سخن داد. برداشت من ازمیزهای مدور تلویزیونی که درآن تحلیل گران وصاحبنظران افغانستان چه در داخل وچه هم درخارج اشتراک میکنند این است که تاکنون هیچ یک ازشبکه های تلویزیونی موفق به ارائه برنامه های که درآن آرا وافکار کاملا متضاد ملاحظه شود نشده اند. درابتدا ازبرکت دموکراسی وارداتی ، صرف یکی دو مورد برنامه هایکه ازطرف جناب نصیر فیاض قبل از زندانی شدنش درتلویزیون آریانا پیش برده میشد میتوانست یک روزنهء امیدی ولو کوچک برای نهادینه شدن بحثهای آزاد تلقی شود وهمچنان یکی دو برنامه ایکه درتلویزیون طلوع ازطرف آقای رزاق مامون به نشررسید نیزدرهمین ردیف برنامه ها حساب میگرددکه متاسفانه با طردشدن رزاق مامون ازتلویزیون طلوع ومحبوس شدن اقای نصیرفیاض این امیدها به یأس مبدل گردید. از آن زمان به بعد در مجموع میتوانم بگویم که درتمام نشست های تلویزیونی بلا استثنا جنبه های تشریفاتی و دیپلوماتیک آن برسایر جنبه ها چربی میکند.

اگر چهار نفرمهمان مختلف الافکار را دریک برنامهء سیاسی وتحلیلی یکجا کنید همه سخنان یکذیگررا تائید نموده و ازقول یکدیگر استشهاد میکنند درتحلیل نهائی همه یک مطلب را به بیننده القا میکنند اما باعبارات مختلف. دایرکتر ویا گردانندهء پروگرام نیزازقبل تصمیم گرفته تا بخاطر اثبات نظریه شخصی اش که آنرا درآغازپروگرام انانس داده به بیننده ها فرصت طرخ سوالهای مخالف را ندهد. با این وضعیت ناهنجار به مشکل میتوان گفت که دست اندرکاران رسانه های دیداری ما ازمحدوده های کلیشه ای قدیم بیرون آمده وبا سازه های ژورنالیزم معاصرخودرا وفق داده اند. برنامهء (لیدلوری) یا به تعبیر درست ترآن (دورنما) ازین قاعده مستثنا نبود سه نفرمهمان برنامه آقایان هریک ستارسعیدی فاروق فارانی و فاروق بشر همه نظرات یکسان ارائه داشتند. من ندانستم که چرا به عوض سه نفر یک نفردعوت نشده بود. ولی به هرحال ، تنها نکته مهمی که توجه مرا بخود معطوف نمود وآن، نظریهء اقای فارانی درمورد ناسیونالیزم افغانی نقطهء مقابل ناسیونالیزم ایرانی میباشد. حالا میخواهم اندرین باب چیزهایرا خدمت خواننده گان عزیز تقدیم کنم. ناگفته نگذرم که آقای فاروق فارانی در زمینهء محاکمهء جنگ سالاران نیز درفشانی کردند که بحث آنرا به فرصت دیگری موکول میکنم. جناب فارانی فرمودند که ایران نظربه دلایل که پیش خود دارد ازایجاد ثبات وامنیت درافغانستان جلوگیری میکند. زیرا ناسیونالیسم ایرانی چه درزمان شاه پهلوی وچه بعداز انقلاب اسلامی روح اصلی در کالبد نظام های حاکم برایران بوده واین روحیه سبب تضعیف روحیه ناسیونالیزم افغانی شده و میشود.

البته بنده نیزدرین مورد با آقای فارانی متفق الرأی هستم که کشورهای همسایه بشمول ایران هیچگاه آرزومند یک کشور باثبات ودارای یک حکومت قوی مردمی بنام افغانستان نیستند اما نه به دلیل ترس ازناسیونالیزم افغانی بلکه به دلایل افتصادی وجیو پولیتکی که بحث آن درین مقاله نمی گنجد. بنده قبل ازاینکه به ناسیونالیزم ایرانی بپردازم بدنیست که اول خود ناسیونالیزم را مختصرا مورد بررسی قرار داده وبعد سراغ ناسیونالیزم ایرانی وافغانی رابگیریم. .

اولاناسیونالیزم یا ملت خواهی ویا ملت گرائی ویا گرایشات ملی گرایانه اندیشه ایست مانند سایر اندیشه ها که در اروپا زاده شده ودراروپا پرورش یافته واز اروپا به کشورهای که سالها تحت استعمارزنده گی کرده اند منتقل گردیده است. مفکورهء ناسیونالیزم دربسیاری موارد ازنظرتاریخی با فاشیسم پیوند تنگا تنگ دارد. ادولف هتلر درابتدا ازنردبان دموکراسی وبا استفاده ازهمین واژهء ناسیونلیزم پا به عرصهءقدرت گذاشت و اروپا را در قعر بدبختی وجنگ ونفرت فروبرد. امروز ناسیونالیست های کشورهای شرقی چون ایران والجزایر وهندوستان وپاکستان ومصر وغیره برخویش می بالند که گویا ناسیونالیستان دو آتشه ویا نیم آتشه اند درحالیکه درکشورهای اروپائی علی الخصوص سیاستمداران بلاک چپ ازین واژه نفرت دارند حتی احزاب دست راستی محافظه کار نیزکوشش دارند که از استعمال واژه ناسیونالیزم دوری جویند ولو اینکه عملکردهایشان برمعیارهای ناسیونالیستی استوارباشد. . اروپای امروز را میتوان اروپای دانست که درآن فرهنگ ها وزبانهای مختلف حکومت میکند. در اروپای امروز حرف برسر ناسیونالیزم آلمان وفرانسه وانگلیس نیست بلکه سخن از ایجاد اتحادیه سرتاسری است بنام اروپا. هرچند درین مورد نیزنظریات وجود دارد که این اندیشه باعث ظهور ناسونالیزم اروپائی میگردد ولی تاجای که دیده شده بازهم کهنه گرایان و طرفداران اندیشه های نژاد پرستانه بیشتر ضدیت با اروپای واحد را نشان میدهند تا نسل جوان و آنانیکه فرا قومی وفرا نزادی می اندیشند. خلاصه میخواهم بگویم که مقولهء ناسیونالیزم امروز در اروپا بمفهوم کلاسیک آن به یک واژهء مسخره وغیرمفید تبدیل گشته که حتی اطفال دبستان برآن میخندند.دربرابر این واژه اکنون واژه دیگری قدعلم کرده است patriotism که میتوان آنرا میهن پرستی ویامحبت به خاک و وطن ترجمه کرد.

درشرایط حاضر مبلغان پروپاقرص این واژه ، امریکائی ها استند. ویا مهاجران غیراروپائی که در اروپا تازه اروپائی شده اند ولی ریشه درکشورهای آسیائی دارند. . هرچند عشق به زادگاه ووطن وخاک یک پدیدهء فطری است که در وجود هرانسان وحتی حیوان وجود دارد. دفاع ازحریم مسکن ومأوای نمیتواند مخصوص امریکائیان یا مهاجران اروپا باشد ولی طرح این اندیشه به مفهوم عصری آن بیشتر رنگ غربی دارد تا شرقی . مثلا قسمت اعظم از تاریخ امریکا تاریخ مهاجران است. چه مهاجرت بخاطر نجات ازگرسنگی باشد ویا مهاجرت بخاطر رهایی ازتفتیش عقاید پس این ملت ها ونژاد های دیگر بودند که به آنجا رفته و رحل اقامت افگندند وامریکا رابه خانهء مشترک خویش مبدل نمودند.. این واژه یعنی وطنپرست ویا میهن دوست همیشه وردکلام سیاست مداران امریکائی است اکنون درقلب وروح وروان نسل جوان اروپایی نیز ریشه دوانده است . تا آنجا که یک فوتبالست الجزایری الاصل چون زین الدین زیدان زیر پیرق فرانسه سرود میهنی را زمزمه نموده وهنگام سرودن اشک شادی ازچشمانش سرازیر شده وشانه هایش به حرکت میاید. زلاتان بوسنی الاصل دززیر بیرق کشور سویدن سرود میهنی میخواند وخودرا یک سویدنی میداند. بناء همهء این احساسات ناشی از گرایشات وتمایلات وطنخواهی است که افراد یاشد با وجود ریشه ها ونژادهای متفاوت، خودرا متعلق به وطن واحد میدانند. همان وطنی که اولادهای مختلف الاعراق را ازطوایف گوناگون یکجا بدون تبعیض وتمایز درخویش پرورش داده و زمینه های رشدهمه را یکسان فراهم کرده است. پس آنها حق دارند که احساس مشترک پیداکنند. البته اینجا منظورم چشم پوشی از معضلات ومشکلات ونقاط ضعف که اجتماع کنونی اروپا با آن دست وپنجه نرم میکند نیست.

واما درمورد ناسیونالیزم ایرانی خدمت آن عالی جناب باید عرض کنم که ناسیونالیزم ایرانی به مفهوم اروپائی آن برای اولین بار بعدازختم جنگ دوم جهانی وارد فرهنگ وادبیات ایزان امروزی گردید. دکتور محمد مصدق را میتوان ازپایه گذاران اندیشهء ناسیونالیزم ایران بشمار آورد..درهمین حال فراموش نشود که ناسیونالیزم عراقی نیزدرعهد آدولف هتلر توسظ شخصی بنام رشید گیلانی گماشتهء هتلر درعراق بذرخویش را درشوره زار آنکشور پاشیده بود که حاصل چندانی نداد.

اکثریت قریب به اتفاق علمای جامعه شناسی را عقیده برآن است که اطلاق کلمهء ایرانی ازنظر تاریخی تنها محدود به حدود وثغور ایران امروزی نمیشود به عبارت دیگر میان کلمه فارس وایران بنا به قول ملا های علم منطق عموم وخصوص من وجه وجود دارد. به این معنی که اقوام ایرانی شامل فارس ها، لرها، پتان ها که زبان افغانی دارند ،کردها وغیره نژادهای خورد وبزرگ دیگر میشود. درایران باستان قلمروهای چون افغانستان کردستان وحتی مناطق زیادی ازآسیای مرکزی و چین امروزی شامل میگردد درحالیکه فارس نام تاریخی ایران امروزی است. پس اطلاق کلمهء ایرانی برایرانیان امروزی یک انحصار طلبی اجحاف وغصب مواریث فرهنگی کل منطقه است. اینجا منظورمن ازسلطه سیاسی نیست که کدام قوم برا قوام دیگر ازنظرتاریخی ادعای سلطه رانی دارد بلکه منظوراز ذکر ایران وایرانیان همان مواریث فرهنگی آریانا است که اگر قبول کنیم پایتخت اریائیان بخدی یا بلخ امروز بوده است پس ایران تاریخی افغانستان کنونی است نه ایران امروزی. . حال اگر ازنظرفرهنگی وتاریخی میان ناسیونالیزم ایرانی واقوام ساکن افغانستان امروزی فرق قایل شویم درحقیقت به تاریخ خویش جفا کرده ایم. اینکه ایرانی های امروزی این حق را بخود میدهند که به مولانای بلخ افتخار کنند و اورا مال خودشان بشمارند ودیگران را ازآن محروم سازند نمونهء از تردستی وانحصارگرائی است که اقوام دیگر ایرانی الاصل به اثر نبود یک حاکمیت مردمی نتوانسته اند ابراز هویت کنند. پس به قول معروف باید گفت هرکه آب از دم شمشیر خورد نوشش باد .. مگر یک تبعهء افغانستان زمانی که می بیند نام قریهء خواجه بها الدین پدر مولانا را زمام داران کشورش ( اشپولی ) گذاشته اند چگونه به مولانا افتخار کند؟ زمانیکه اتباع یک کشور ازاستعمال کلمات اصیل زبان دری که مادر زبان فارسی است محروم میگردند چه حقی دارند که برحافظ و سعدی افتخار کنند؟

این حوادث تاریخی مارا بدون کوچکترین زحمت به این دهلیز رهنمائی میکند که ناسیونالیزم افغانی هیچ جایگاه وپایگاه تاریخی ندارد. این ناسیونالیزم، جدید وخلق الساعه است که بنیانگذاران آن اشخاص وافراد جبار تاریخ چون سردار داوود ومحمد گل خان مهمند وغیره اند که دست حاکمان ایران را سخاوتمندانه براجحاف وانحصار مواریث فرهنگی منطقه باز گذاشتند. این جباران تاریخ هرچه ازدست شان بخاطر محو آثار وآبدات فرهنگی زبان فارسی آمد از عملی ساختن آن فروگذاشت نکردند.همه را نیست ونابود کردند نام مناطق را به خوشی خود تغیرداده ودرجهت جاگزین سازی یک زبان جدید گام برداشتند که اکنون تبعات وآثاربد آنرا همهء ساکنان این سرزمین می چشند
.
پس نمیدانم که آقای فارانی کدام مورد ناسیونالیزم افغانی را برجسته تراز ناسیونالیزم ایرانی یافته اند و آنرا عامل قوی در ادامهء بحران میان دوکشورهمسایه وهمزبان میدانند. نشود عاملی را که ایشان بحران زا تلقی کرده اند برعکس بحران زدا باشد؟ اگر منظور آقای فارانی از ناسیونالیزم افغانی مطابق چرندیات برادر حکمتیار همانا تفاوتهای فرقه ای میان شیعه وسنی باشد پس پیوستن شانرا به آن دار ودستهء جنایت تسلیت عرض مینمایم و اما نباید فراموش کنند که جناب عالی درحالی به حلقه برادران تحریک اسلامی پیوسته اند که اعضای سابق آن ازآن حلقه فرار کرده اند. .
.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • به ادارهء محترم سایت وزین کابل پرس?!
    خواهشمند است این نظر را درجواب گوربز عطاخیل فاروق فارانی روشنفکر عصر سلاطین هوتکی انلین نماید .
    ممنون شما وردک
    فاروق فارانی روشنفکر عصر سلاطین هوتکی

    به کژدم گفت شخصی کای بداندیش چرا برسنگ خارا میزنِی نیش

    چومیدانی که زخمت کارگر نیست نخواهد کرد نیشت سنگ را ریش

    جوابش داد کژدم کاین چنین است ولیک ازدست ندهم عادت خویش

    همه را مار خورد آقای فاروق فارانی را بقهء کور آقای فاروق فارانی در یک

    میز مدور که از طرف تلویزیون آریانا افغانستان دایر شده بود، محترم احمدسعیدی ومحترم فاروق بشردر ان نیز دعوت شده بودند پیرامون وضع سیاسی و امنیتی افغانستان ابراز نظر میکردند . برداشت آقای عطاخیل ازآن به دو معنی می تواند باشد یا عطاخیل در سیاست طفل شیر خوار است ویا از بغض،عداوت و کینه ورزی انرا نوشته است. تا حایکه من آقای فارانی را می شناسم او به خاطر مردم شریفش اعم از هزاره، تاجک، ازبک،پشتون و هندوی خود زیاتر از ده سال را در زندان حفاشان خلق و پرچم با انواع و اقسام شکنجه ها گذرانده ولی قد در مقابل ستم گران خم نکرد. حالا چطور می توانیم انرا فاشیست به نامیم.؟ این خود آقای عطاخیل است که خود را علم بردار فاشیزم تاجک نموده است (خوشبختانه تعداد آنها اندک است)وانچه گند در شکم دارد انرا از راه دهن بیرون آورده در سایت های وزین انترنتی نشخوار می کند. حتی ارادهء عطا بخشی وطن ما را به بیگانه ها دارد. این اوباشان بی مایه نه از راه انتخاب بلکه از راه کلاشینکوف می خواهند مرد نظر خود را به ریاست جمهوری نصب کنند(حتی در سایت های معلوم الحال و تفرقه انداز نوشته شده که درین روزها قیمت کلاشینکوف دو برابر شده) و یک بار دیگر زخم های وطن را خون چکان کنند. آقای فاروق فارانی هم همین نکته را روشن نمود واقوام شریف افغانستان را در روشنی قرار داد که;

    هـای مردم می شناسید جبهـۀ چنگـیـز را # جبهـۀ گرگـان آدم خوار هـول انگـیـز را#
    یکطرف بنشسته گرگ وحشی دیوانه ای # سوی دیگــر بـرۀ محکوم در زولانـه ای#

    مجمع خرس و پلنگ و اژدها بار دیگــر # عهـد و پیمان بسته اند با امر بادار دیگـر#

    تا کنند بر سرنوشت خلق بازیهـای شوم # باز دریائی زخون سازند در این مرز و بوم#

    محترم داکتر اکرم عثمان نویسنده و تحلیلگر توانا که حرف آخر را میزند درمورد فارانی چنین می نویسند :منظومهء بلند « .از قفس تا قاف» با مايه های عميق فلسفی و عرفانی سروده شده و آميزه ای از خردورزی غرب و اشراق شرق می باشد

    با اين منظومه خواننده، سيمرغ و ار گوشه هايی از هفت آسمان منطق الطير عطار نيشاپوری را در می نوردد و درميابد که
    فاروق فارانی آدمی تک بُعدی نيست و به مسايل بسيار عميق توجه کرده است
    حالا عطاخیل راست می گوید یا داکتر اکرم عثمان ؟
    ازطرز تفکر و حملهء عطاخیل به سایت مردمی افغان جرمن آ نلین که مثل سایت وزین کابل پرسس ناشر افکار مترقی و درخدمت مردم قرار دارد ، به وضاحت دیده میشود که ایشان چقدر بدخواه ترقی و پشرفت است . برحق گفته اند گلیم بخت کسی را که سیاه بافته باشند به آب زم زم هم سفید نمی شود

  • سخی محمد حسینی

    با عرض سلام!
    باید خاطر نشان کرد که خانم گوربز عطاخیل شخصی است ضد ملت افغانستان که می خواهد آتش نفاق بین اقوام افغانستان را غرض در گیری جنگ دامن بزند مثلیکه در رواندا ، یوگوسلاویا و... و... به اثر همین اشخاص اتفاق افتاد و نسل ها را به تباهی کشید یعنی همه طرفهای در گیر در آتش جنگ سوختند و سرزمین ها تجزیه شد که در آخر سر بنفع بیگانگان انجامید . این شخص گماشته شدۀ اجنبی با خورده گیری بر سخنان فاروق فارانی که گویا طرفدار شئونیزم پشتون میباشد آب را خت کرده ماهی صید می نماید .
    حرف فاروق فارانی را چنین تحریف کردن نشانۀ وا بسته گی وی با اجانب است . تا جایکه فاروق فارانی را می شناسم شخص خبیر ضد تمام برتری طلبی و شئونیزم می باشد و برعکس عاشق وطن و ساکنین آن بدون تبعیض قومی لسانی ومذهبی بود ه جز راه رفاه و ترقی افغانستان راه دیگری را ارج نمی گزارد .
    پس چرا خانم گاو بز چنین ادعای را نمود ه است . ؟ بخاطر این که شوینیزم ایران را به نحوی پشت کرده باشد و سیادت اورا که زیر نام ایران واضحا ًدر منطقه بزور پول و نوکران مثل خانم عطاخیل چادری پوش می خواهد پخش کند کمرنگ جلوه داده زیر نام فارس می خواهد ایرانی بودن آنرا زیر بزند .
    من که سالها در ایران بوده ام و جنایات ناسیونالیزم ایرانی را باگوشت و پوست خود و قوم هزاره خود احساس
    کرده ایم زبان گندگی این نامرد را خوب می شناسیم . این نامرد هرگز مظالم ایرانی ها بر افغانهای مظلوم هزاره در ایران را تم اصلی نوشته هایش قرار نداده نکوهش نکرده ، بلکه درین موقع حساس شکنندۀ افغانستان که هر آن زمینه های جنگ
    بین الاقوامی ممکن است و این آتش بدامن زدن ایران و پاکستان شعله ور خواهد شد قلم فرسایی جنایی دارد . تفو بر تو ای زادۀ دشمن تفو

    • محترم وردک صاحب عزیز!

      پرسش بنده از جناب عالی این است که آیا با دشنام وتوهین میشود زبان ها را برید وقلم ها را شکست . اگر توهین وتحقیر و دشنام وظلم وبیداد نتیجه میداد باید تا امروز مرحوم حفیظ الله امین زنده میبود وزنده گی به کام مراد شان می چرخید قبل از آن نظام های نادری و داوودی که هزاران فرزند آزادیخواه وحق گو وحق پسند این ملت را به سیاه چالها فرستادند باید به مراد خویش میرسیندند. درصورتیکه آن عالی جنابان نتوانستند صدای حق را خاموش سازند آیا شما میتوانید که با چند دشنام رکیک بنده را ازاظهار حقایق و واقعیت های تاریخ باز دارید؟

      جناب عالی جز اینکه مرا نوکر ایران خوانده اید دیگر چه دلیل برای رد محتوای مقاله بنده دارید؟ مگر ظلم ایرانیها بالای هزاره ها بخاطر ناسیوالیزم ایرانی میتواند که همان قوم را زیر نام ناسیونالیزم افغانی تحقیر وتوهین کنیم؟

      من هیچگاه نگفته ام که کدام ناسیونالیزم بهتر از دیگری است بلکه خاک برسر هردو. اما اینکه ناسیونالیزم افغانی تعریف آن درشرایط امروز ناسیونالیزم جدید الخلقهء پشتون میباشد مگر شما منکر این هستید؟ اگر منکر باشید پس وجدان خویش را خود تان زیر پا کرده اید. بنده هیچ گاه نگفته ام که فاروق خان خوب است یا بد اما این حق را هرکس دارد که افکار ونظریات کس دیگری را نقد کند اگر جناب عاالی دلیل داشته باشید لطفا بدون توهین ودشنام آنرا ارائه کنید تا بعدا به جواب تان بپردازم موفق باشید

      عطاخیل

    • با عرض سلام و حرمت بی پایان جناب محترم آقای عطاخیل !

      قبل از همه مشکل اولی از طرف خود شماست . زیرا که هویت تان معلوم نیست که آدم با سنگین وسبک کردن آن بتواند وزن ناقد را بداند . اگر در زیر یک نوشته مهم ، کسی نداند که از طرف کی بیرون داده شده است و بعد ها واضح شود بطور مثال که این نوشته ها از کدام شخص ایرانی است ویا نوشته ملا محمد عمر یا چنگیز پهلوان یا مخملباف که آمده با هویت نامعلوم در تشنج و تخریب بین اقوام افغانستان دست می زند به نظر عالی شما چه خواهد بود وچه باید کرد ؟ اگر گیریم که این نوشتۀ فرضی ما ، از طرف یک آدم خیر خواه طرح شده باشد که حساس بودن اوضاع رادرک نکرده از روی سادگی نا فهمیده به نفع جنگ افروزان بیگانه همیش به نکاتی توجه دارد که بیشتر از خیر وصلاح ، تعصبات قومی را که از جانب خلق . پرچم آغاز شد و درین مرحلۀ حساس آنرا بیشتر دامن میزند کاریست نا بجا و ناروا ، که به منافع دشمنان افغانستان تمام میشود . امروز آن شؤنیزم منحط پشتون های نازی عملا ً از بین رفته واوضاع ناجور فعلی سبب شده که ناسینالیزم تاجک پشتون هزاره وزبک به اشکال دیگر تبارز کرده و زمینه دوام جنگ است و نابودی تمام اقوام درگیر جنگ . اگراز نظرشما رفاه مردم به معنی بزرگش مطرح است . آنکه مثل نوشته های شما از طرف نازی های پشتون، این مسایل را دامن می زنند ، کسانی اند که واضحا ً از پاکستان یا روسیه ویا ایران موظف اند تا ثبات کوچولوی که بعد از سه دهه بدست آمده ، آنرا تخریب کنند. با این انتقاد های یکطرفه و غرض آلود اگر نیت خیر خواهانه هم در میان باشد باز هم ساده لوحانه برای تحریک اقوام علیه یکدیگر بنظر من عمل جنایی است . ازینرو شناخت وبجا آوردن اشخاص درچنین اوضاع حتمی وضروری است . و نباید چنین اشخاص را اجازه داد که با کتمان هویت خود مبارز باهویت و آشکار ملی رابد نام سازند . زیرا کسی را که با گذشته اش آشنا نباشیم یعنی هویت گذشته اش در قبال افغانستان روشن نباشد واضحا ً ریگی در کفش دارد. ثانیا ً باید از شما پرسید که نمی شود شما علیۀ همین عناصر جنگ افروز(بخاطر آرامش مردم بعد از اینهمه دربدری) مبارزه کنید . تا زمانیکه یک ثبات قوی و امنیت لازم دوباره بمیان آید آنگاه میتوان در فضای روشن استوار برمعقولیت و رای اکثریت استوار بر دموکراسی ، مشکلات را حل وفصل نماییم .اگر درآن آرمش و معقولیت فیصله شود که نام افغانستان را چیزی دیگربگذارید زبان پشتو رامنع قراردهید نظام را فدرالی بسازید و.... و.... امریست بسیار عادی وبجا ، پس به منکرش لعنت . زیرا تجربه نشان داده است که در تعصبات وجنگ هیچ چیز حل نشده و نمی شود . هر نوشتۀ که درآن بنحوی تعصبات دامن زده شود ، بخصوص درین وقت حساس از هر جانب که باشد به نظر من مردود و منفور است و من درین زمینه قاطع بوده زیرا تمام اقوام سر زمینم را یک برابر وین سان میبینم و دوست دارم برایم کهتر ومهتر قابل قبول نیت همان امتیاز راکه تاجک وپشتون دارد همان امتیاز را اهل هنود باید داشته باش با حرمت وردک

    • وردک عزیز! سلام الله علیک!

      مثل اینکه بی خریطه فیرمیکنید نوشته های بنده بخاطر ریشه یابی حقایق تاریخی است نه دامن زدن به تعصبات قومی. چرا هرسخن وهرنوشته ایکه رنگ تحقیقاتی داشته باشد شما آنرا برچسپ تعصب قومی میدهید. شما نوشته اید که شوونیزم پشتون مرده است وهیچ وجود ندارد مثل اینکه جناب عالی پشتون نیستید ورنه مستعارنویسان سایت بینوا را نیز میتوانیستید که باهمین چماق که مرا نوازش داده اید آنها را نیز مینواختید اگر انصاف میداشتید. جانم !

      کسی که کتاب دوهمه سقاوی را بعنوان یک اثر علمی برای مردم تبلیغ میکند آیا دیگران حق ندارند که آنرا مورد نقد قرار دهند؟ شما درپیام قبلی تان از روندا و بروندی مثال زده اید میشود که ازشما بپرسم که آیا میتوانید به صورت مفصل از قضایای یادشده به خواننده گان معلومات دهید که در آنجا چه واقع شد و ریشه مشکلات آنها در چه بود؟

      جالب است جای که منفعت تان اققضا میکند ظالم ومظلوم را همه یکسان دوست دارید وهمه را هموطن خطاب میکنید اما جای دیگر کسی را که حقایق را مورد بررسی قرار میدهد نوکر کشورهای بیگانه میخوانید بنازم به این قضاوت عادلانه وروشنفکر انه تان. اینکه خود اعتراف دارید که از سابقه سیاسی من آگاه نیتید ولی بازهم اصرار دارید که بنده باید حتما ازطرف یکشور اجیرشده باشم تا تعصبات قومی را دامن بزنم. وجناب عالی حتی یک جمله برای تائید مدعای خویش نیاورده اید که بنده درکدام قسمت دامن زننده تعصبات قومی بوده ام. اگر جناب عالی ازعملکرده دیگران احساس خفت وذلت نمیکنید پس بگذارید که اعمال بربرانهء آننها درسایت آزاد کابل پرس? به نقد گرفته شود نظرات انسانهای متعصب ولوی هرکی باشد باید نقد شود

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس