صفحه نخست > دیدگاه > سیکولاریزم افغانی؟!

سیکولاریزم افغانی؟!

مشکل عمده در اینست که مورد بخش دوم اساسات اسلام که رابطه انسان با انسان و ماحول است برای نتنها ‏عوام بلکه اکثریت علما دین علم کامل ندارند. این عدم آگاهی کامل یگانه دلیل بی اعتباری حاکمیت اسلامی ‏گردیده. در حالیکه همین بخش دوم به مراتب مهم تر از بخش اول است.
ر.صدر.س
چهار شنبه 16 سپتامبر 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

از بیشمار هموطنانم شنیده بودم , ولی چندی قبل مضمونی تحت عنوان « وای اگر پس از امروز بود فردایی» ‏در سایت انترنتی کابل پرس? به نشر رسید, که تبدیل به آغاز بحث دور ودراز میان چند تن گردید. از جمله آقا ‏یا خانم محمدیار نیز نظر خود را آزادانه نوشتند که در یک قسمت آن آمده:" ... به طور مثال تصور میکنیم که ‏در یک جامعهء سیکولار زندگی داریم. درین جامعه من حق دارم که خدا پرست باشم و هرچه دینم میخواهد ‏انجام دهم به شرطی خداپرستی ام به همسایهء هندو و مشرک و یا بیدینم ضرر نرساند. به همین گونه است ‏حقوق آن هندو و آن بیدین.اینست آزادی. اینست دموکراسی."‏

نمیدانم که منظور نویسنده سطور فوق تائید سیکولاریزم است یا خیر, ولی به یقین و وضاحت دیده میشود که ‏از سیکولاریزم شنیده اند و از آنچه تحت نام سیکولاریزم میگذرد کمتر آگاهی دارند.‏

سیکولاریزم اصطلاحیست که رسما توسط جورج هولی اوک در سال 1851میلادی بکار گرفته شد,( مشتق ‏از کلمه لاتین ‏Saeculum ‎‏ معانی چون دوره, عصرتاریخی و عهد را میرساند) بر جدایی و دور نگهداشتن ‏دین و دولت تاکید میکند.‏

در یک مفهوم سیکولاریزم به معنی آزاد بودن از حاکمیت و تعالیم دینی و تاکید بر منع تحمیل دین توسط ‏قدرت دولتی بالای مردم میباشد. و یا به کلام دیگر حاکمیت دولتی را تجویز مینماید که بر اساس عقاید دینی ‏امتیاز قایل نگردند. که این اصل سیکولاریزم کاملا مغایر تعالیم دین اسلام است, چون در حاکمیت اسلامی ‏ساکنین غیر مسلمان به پراخت جزیه مکلف اند, و در حقیقت یک امتیاز برای مسلمانان قایل است. در مفهوم ‏دومی سیکولاریزم به عقیده اطلاق میگردد که طرفدار باور , عملکرد و تصمیم گیری انسانها و خاصتا ‏تصامیم و عملکرد سیاسی بر مبنای حقایق و تجارب باشد که از تعالیم دین متاثر نباشد, بدین معنی که اثباتیه ‏مادی و بالفعل را محک باور , تصمیم گیری و عمل میخواهند, و آنچه را که غیر قابل لمس, ثبوت و تصور ‏باشد, منتفی میداند. که در این معنی خود باز هم خلاف شعایر و تعالیم دینی و خاصتا دین اسلام است.‏

سیکولاریزم در برجسته ترین نوع خود منتقد بنیادگرایی دینی است و تاکید مینماید که دین با خرافات و عقاید ‏تعصب آمیز به جای منطق و اثباتیه های علمی مانع انکشاف بشریت میشود.‏

آنچه در بالا در مورد سیکولاریزم گفتیم , تنها معانی سیکولاریزم و یا تفاسیر سیکولاریزم در کلام است, در ‏حالیکه در عمل سیکولاریزم کاملا چهره دیگری به خود گرفته است. سیکولاریزم امروزی آهسته – آهسته به ‏انتی کلریکیزم (‏‎ Anti-clericalism ‎‏) ( ضد روحانیت) نزدیکتر میشود.‏

سیکولاریزم نخستین بار در نظریات فلاسفه روم و یونان باستان از جمله مارکوس, ایپیکروس طرح و ‏فلاسفه قرن هژدهم اروپا از جمله ولتر, جمز مدیسون, و توماس جفرسون و سایرین تعقیب و توسط ‏معاصرین چون برنارد رسل , سام هاریس و آلبرت انشتین توضیح گردید.‏

اهداف و مباحث طرفداران سیکولاریزم متفاوت است. طور مثال به تعبیر لاسیزم اروپا که مشتق از کلمه ‏فرانسوی ‏laïcité‏ است , سیکولاریزم عدم مداخله دین در دولت و در عین زمان جدایی دولت را از دین ‏مساویانه حکم مینماید. در قرن بیستم مفهوم برخورد مساویانه با تمام ادیان رامیرساند, ولی بعدا تغیر نموده و ‏خاصتا بعد از 2004 بیشتر محدود کننده اجرا و ابراز احکام دینی است تا رهنمودی برای آزادی آن. استعمال ‏این کلمه که در اواخر قرن نوزدهم آغاز شد, در ابتدا برای آزادی فکری و آزادی دینی بکار میرفت, در ‏حالیکه دولت غیر مذهبی و در نتیجه آن رهایی دولت از کلیسا لازمه این آزادی پنداشته میشد. طرفداران ‏لاسیزم مدعی اند که این نظریه مجزا از انتی کلریکیزم (ضد روحانیت) که مخالف تمام معنی روحانیت است, ‏میباشد. ولی در زمان حاضر لاسیزم بجای تبلیغ آزادی, با تغیر فاحش عملا حکم به منع ادا و اظهار عقیده ‏میکند. مثالهای آن در اروپا شامل منع حجاب در محل کار یا تحصیل, منع فعالیت مکاتب مذهبی و محدودیت ‏در بنای مساجد را میتوان نام برد, و در امریکا منع عبادت در مکاتب را آن جمله برشمرد.‏

در اروپا سیکولاریزم به صفت حرکت به سوی مدرنیزه شدن و دوری از ارزش های کهن دینی پنداشته ‏میشود. در حالیکه مانع دخالت دین و دولت در امور همدیگر گردیده ولی در سطح اجتماعی بدلیل ایجاد مراجع ‏رسمی هدایت دهنده امور دین عیسویت مانند اسقف اعظم کلیسای انگلیس و پاپ برای کاتولیک ها مستقیما ‏باعث تقویه آن گردیده است. بر عکس در امریکا سیکولاریزم در رسمیات باعث محافظت بیشتر دین از ‏مداخله دولت شده , ولی عملا باعث تضعیف دین در سطح اجتماعی گردیده است .‏

تفاوت ها در تعبیر سیکولاریزم تنها به قاره ها و ممالک محدود نمیشود, بلکه در هر مملکت جریان های ‏مختلف سیاسی باور ها و تفاسیر جداگانه خود را دارند.‏

سیکولاریزم دولتی (دول سیکولاریست):‏

اصطلاح سیاسی سیکولاریزم عبارتست از جدایی دین از دولت, که شامل بریدن رابطه دولت با دین و تغیر ‏قوانین و احکام با منشا دینی به قوانین مدنی و از بین بردن امتیاز و تبعض دینی میشود.‏

جریان های سیکولاریست از سیاستمداران میخواهد تا تصامیم شانرا به طور کامل بدون در نظرداشت احکام ‏دین اخذ نمایند. طور مثال ازدواج همجنس ها و سقط جنین از عمده مسایل است که سیکولر ها بر سیاستمداران ‏فشار میاندازند تا احکام دین را در این موارد بخصوص نادیده بگیرند.‏

بنیادگرایی عیسویت ( خصوصا در امریکا) جریان عمده مخالف سیکولاریزم است. به نظر آنها سیکولاریزم ‏به شکل خیلی فعال در دشمنی با دین قرار داشته و آنرا خطری بزرگی به دین عیسویت و امنیت امریکا قلمداد ‏میکنند. ‏
بنیادگرایی عیسوی و بنیادگرایی اسلامی دو مخالف عمده سیکولاریزم اند, در حالیکه جریانات ضد ‏سیکولاریزم متشکل از اقلیت های مذهبی نیز وجود دارد.‏

دول عمده که بشکل رسمی و قانونی سیکولر هستند عبارتند از فرانسه, هندوستان , ترکیه, کوریای جنوبی و ‏مکسیکو, در حالیکه هیچکدام از این ممالک شیوه دولتداری مشابه به دیگری را ندارد.‏

حالا میپردازیم به اینکه ,آیا ایجاد حکومت سیکولار در افغانستان امکان دارد؟ و یا حد اقل , ضرورت ایجاد ‏حکومت سیکولار در اقفانستان وجود دارد؟ جواب ما «نه» خواهد بود. نه ضرورت آن دیده میشود و نه ‏عملیست, مشروط به اینکه اساس حکومت اسلامی آنطوریکه اسلام حکم مینماید گذاشته شود, نه آنچه که ‏حکومت اسلامی آقای ربانی و یا القاعده و امارت اسلامی ملا عمر عملی نمود. ‏

دولت به مفهوم عصری آن سازمانیست متشکل از قوای ثلاثه (مقننه, اجرائیه و قضائیه) که امتیاز و وجیبه ‏تنظیم امور یک مملکت را دارد. این وظایف شامل تامین امنیت و عدالت اجتماعی, اقتصادی و فرهنگی ‏تابعین کشور است. برای ممالک پیرو عیسویت و سایر ادیان (به جز یهودیت) مشکلی نیست که دولت یا ‏حاکمیت جدا از دین داشته باشند, چون بهر حال ادیان متذکره در موارد خاصی که از وظایف دولت شمرده ‏میشوند, احکام صریح ندارند. سایر ادیان تنها از رابطه بنده با خداوند سخن میرانند, و تمامی احکام آن ‏منحصر به شناخت و عبادت خالق است. ‏

برعکس دین اسلام از دو رابطه یاد آوری نموده و حکم داده است, یعنی اسلام یک طرف حق الله رابطه ‏انسان را با خالق را تنظیم نموده و شیوه و آداب عبادات را تشریح مینماید, و از جانب دیگر حق العبد رابطه ‏انسان را با انسان و اجتماع تشریح و احکام خاص را در باب روابط و مشکلات بین الانسانی و طریقه ‏برخورد و وظایف حکومت اسلامی را در مقابل آن واضح ساخته. طور نمونه در بخش اقتصادی شریعت ‏اسلام مسایل مالکیت, میراث, جمعاوری مالیه و تقسیم عادلانه آن و غیره را به شکل واضح و کامل تشریح ‏نموده و مکلفیت برخورد حکومت اسلامی را در هر مورد روشن ساخته. پس حکومت اسلامی ضرورت و ‏صلاحیت تعدیل این احکام را ندارد, چون تغیر آن در حقیقت انکار از اوامر الهی است. یا در بخش امنیت ‏جانی افراد, شریعت اسلام تمامی جرایم را طبقه بندی و جزای هر عمل جرمی را تعین نموده, حال اگر این ‏جزا مانند قطع دست, قصاص و یا ضرب دره خلاف میل اکثریت نامسلمان است و آنرا خلاف حقوق نامنهاد ‏بشر میدانند اختیار آنهاست و لی حکومت اسلامی و مسلمانان حق آنرا ندارند تا جزای تعین شده شرعی را ‏تغیر دهند, و اگر میخواهند آنرا مطابق میل غیر مسلمان تغیر دهند باید در ایمان خود به کلام و اوامر الهی ‏تجدید نظر کنند.‏

مشکل عمده در اینست که مورد بخش دوم اساسات اسلام که رابطه انسان با انسان و ماحول است برای نتنها ‏عوام بلکه اکثریت علما دین علم کامل ندارند. این عدم آگاهی کامل یگانه دلیل بی اعتباری حاکمیت اسلامی ‏گردیده. در حالیکه همین بخش دوم به مراتب مهم تر از بخش اول است. به اساس تعالیم اسلامی حق الله قابل ‏بخشش است , خداوند (ج) وعده فرموده که آنرا با شرایطی خواهد بخشید, ولی برعکس حق العبد را نمیبخشد. ‏این مسئله خود نشان دهنده اهمیت بخش دوم اسلام است. ‏

در این اواخر بعضی ها با کمال تاسف مخالفت خود را با شریعیت و احکام اسلامی با تکیه به مشاهده ‏پیشرفت ممالک غیر اسلامی و عقب مانده گی دول اسلامی ابراز میدارند و خواهان اجرای قوانین غیر ‏اسلامی در افغانستان هستند. این عده فکر میکنند که حکومت اسلامی یعنی سالهای دوران حاکمیت مجاهدین ‏که تمامی زیر بنا های مملکت از بین رفت, و یا حاکمیت شرعی به معنی دوره سیاه طالبان که قتل عام ها و ‏دشمنی با طبقات خاص و آثار فرهنگی دستاورد های آنست. درحالیکه برعکس این دو دوره ناکامی اسلام و ‏حکومت اسلامی نیست, این دو دوره نشان میدهد که اگر کشور اسلامی از عمل بر احکام و اصول اصیل ‏شرعی فاصله میگیرد , نتیجه جز تباهی و بربادی ندارد. دوره حکومت وابسته گان شوروی سابق را نیز ‏محک استدلال خود قرار دهید. آنها حکومت را ایجاد کردند که بر اساس نظریات سیکولاری عمل مینمود, آیا ‏موفقیتی همراه داشت؟ نه. چرا؟ بدلیل اینکه جامعه اسلامی هیچگاهی روی سلامت نخواهد دید مگر آنکه ‏حاکمیت مطلق اسلامی را برقرار سازد. تمامی شیوه های حکومت داری دیگر در ملک اسلامی ناموفق است. ‏ولی متوجه باید بود که حکومت اسلامی نه به معنی حکومت نظریه پردازان القاعده و یا عملکرد رهبران ‏جهادی, بلکه حکومت اسلامی که امثال سید جمال الدین افغان از آن یاد آوری مینماید.‏

وای اگر از پس امروز بود فردایی

پرویز کامبخش/ قانون اساسی افغانستان و قانون نشرات در بسیاری از مواردی شفافیت ندارد و هر کسی می تواند از آن تعبیر های خود را داشته باشد. از طرف دیگرما نمی توانیم تمام احکام های صادر شده در مورد پرویز کامبخش و محقق نسب ها را به چند ملا بخیه کنیم و بگویم که این کار چند نفر متعصب است.

پنج شنبه 10 سپتامبر 2009, نويسنده: کاوه غرجی

واژه های کلیدی

دين، عقايد و باورها
آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • دوست عزیز آقای ر. صدر س. ! درود و سلام تقدیم به شما و تمام کابل پرسیان ارجمند !

    نخست ، نقل قولی که از نظر و پیام دوست ما در سر عنوان نوشتۀ خود نموده اید باتعریفی که بعدأ خود از سیکورالیزم نموده اید ، فرق فاحشی ندارد که شما را وادار به نوشتن این مطلب نموده .

    دوم ، در جامعه اسلامی اوغانستان که باشنده گانش نود و پنج فیصد مسلمان و آنهم بیسواد به مشکل میتوان الترناتیف سیستم دیگری را سراغ کرد و پیاده نمود . اینکه دوستان باسواد و جامعه روشنفکر اوغانستان خواهان یک دولت سیکولار هستند ، علت جای دیگری نهفته است که میخواهم بطور فشرده آنرا بشمارم :

    1 _ ملا ها و اخند ها با وجود داشتن احکام صریح قرآنی در قوانین اجتماعی که خود از آن یاد آوری نموده اید ، نتوانستند عدالت اجتماعی را تأمین نماید . زیرا دین چیز دیگری و سیاست چیز دیگریست . دین سیاسی شده مانند چار دیواریست که نه سقف دارد و نه دروازه . ملا ها و آخند ها با دم و دعا و شوئیست و دعای بد میخواهند سیاست کنند .

    2 _ حاکمان دول اسلامی تا میتوانند جنایات خود را زیر پرده اسلام و ایات قرآن و احادیث پیغمبر می پوشانند ، که دین و احکام دینی را به افتزاح کشانیده اند .

    3 _ مذاهب ، شعبات و فرقه های گوناگون اسلامی با احکام مختص به خود باعث شده که دولت منظمی به اساس قوانین قرآنی بوجود نیاید .

    4 _ با وجود داشتن محاکم عدلی ، جوامع اسلامی در طول سده ها در دامان خود محتسب ، اداره امربالمعروف ، شیخ ، ملا ، آخند ، طالب و غیره کنترولران دینی دیگری را پرورانیده که عدالت اسلامی را به باد تمسخر گرفته است .

    5 _ گرفتن جزیه و غنیمت از مسلمانان ، چور و چپاول بیت المال مسلمانان ، تعرض به ناموس مسلمانان ، حلق بریدن مسلمانان ، آتش زدن مکاتب ، شفاخانه ها ، ودیگر موسسات اقتصادی مسلمانان همه جنایات بشری زیر نام مقدس جهادفی سیبل الله به عمل پیاده شده و میشود که قانونمندی اسلامی و عدالت قرآنی را زیر سوال برد است .

    6 _ بخاطر تحکیم و استوار ساختن حکومت اسلامی ، اصلوب سانسور ، توهین ، تحقیر و بلاخره جزا دست بریدنهای بی شاهد ، سنگسار نمودهای بیموجب ، اعدام نمودنهای بی محکمه و و و بالای مسلمانان قبولانده شده که عدالت اسلامی را زیر سوال برده است . ( شما میدانید که در قرآن همه جزا ها را با بودن شهود و نبودن علت روا دانسته است .)

    این گوشۀ از بیعدالتی هایست که در گذشته و امروز عملأ در جوامع اسلامی مروج است . داد و بیداد مردمان این مرزو بوم بیجا نیست آقای ر صدر س که فریاد بر آورده اند ما را تیر ازین اسلام و دین به لحاظ خدا و جد تان ما بگذارید ، تا یک دولت سیکولار بسازیم ! اگر شخصی یا حزب با تقوایی حاکم در امور مسلمانان باشد ، بیشک که بهترین قوانین بشری در اسلام است . اما کجاست آن پرهیزگارو توده پرهیزگاران ؟ یا مهدی صاحب زمان باشد یا عیسی آخر زمان !!!

    • جناب مزاری سلام!
      نخست : بلی نقل قول دوست ما با تعریف و تفسیر سیکولاریزم همخوانی دارد, ولی در عمل سیکولاریزم امروز و آنچه در جوامع سیکولار میگذرد کاملا متفاوت است. اینرا با مثال واضح ساخته ام که در فرانسه یک دختر مسلمان حق ندارد که حجاب به سر کند. آیا اینرا آزادی دینی در جامعه سیکولار میدانید؟
      دوم: تمامی دلایل شماره وار بعدی تان یک مطلب را میرساند, و آن اینکه ملا ها و در مجموع رهبران جوامع اسلامی به نام اسلام تجارت کردند. کاملا بجا فرموده اید. از نام اسلام سو استفاده کردند. ولی سو استفاده از اسلام به این معنی نیست که اسلام را رد نمایم. بلی کسانی را که بنام اسلام جنایت و خیانت کردند محکوم مینمائیم. اسلام به ذات خود ندارد عیبی - هر عیبی که است در مسلمانی ماست.

    • ببینید آقای صدر باز هم کمی از واقعیت ها چشم پوشی کردید ؟ اینکه جامعه سیکولار فرانسه دختران مسلمان را از پوشیدن حجاب اسلامی منع نموده است ، انهم بخاطریست که دختران اعراب افراطی در پوشیدن حجاب افراط کردند ، مانند زنان پادشاهان تنها چشمانشانرا باز گذاشتند و بدروس رفتند . چنین طرز لباس پوشیدن را استادان مکاتب نپذیرفتند . جامعه سیکولار فرانسه آیا مانع عبادات روزانه دیگر ادیان شده ؟ آیا دروازه مساجد و دیگر محلات عبادات ادیان بسته شده ؟ بفکر این حقیر در فرانسه قوانینی که طرحریزی شده ، بخاطر همگون ساختن جامعه است و این همگونی یکی از پایه های اساسی سیستم سیکولار است .

      ( اسلام بذات خود ندارد عیبی + هر عیب که هست در مسلمانی ماست ) این شعر سند فراغت حکمفرمایان و پیشوایان مسلمان شده نمی تواند . حکام و رهبران دینی ما هزارن عیب را در اعمال اسلامی خود دارند و هی فریاد میزنند که دین و مذهب ما عیب ندارد . شریعت حاظر را میبیند ، پس شما کجا روانید ای دینفروشان بی فرهنگ که ما زیربار ملامت مردمان غرقیم . به لحاظ روی حبیبش همان اسلامی را به کار بندید که عیبی ندارد . مرا به کفر نگیرید و لطفأ قضاوت بیطرفانه نماید اگر واقعأ مسلمانید !

    • جناب مزاری!
      نکته اول اینکه گیریم فرموده شما بجاست و حکومت فرانسه حجاب را بدلیل افراط منع نموده. آیا گفته میتوانی که این افراط (پوشانیدن تمام بدن بجز چشم) چه زیانی بدیگران میرساند. اگر معتقد به آزادی هستی که بدیگران مضر نباشد, چرا به آن دختر حق نمیدهی که آنگونه بپوشد که میخواهد؟

      نکته دوم اینکه فرمودی:" ...بخاطر همگون ساختن جامعه است و این همگونی یکی از پایه های اساسی سیستم سیکولار است ."
      وقتی از همگون ساختن حرف میزنی به این معنی است که تمام افراد جامعه یکسان بپوشند, بنوشند, فکر کنند, باور کنند و ...تا آخر. حالا در قدم نخست خلاف مدعی جناب شماست که از آزادی و اختیار انتخاب سخن میرانید, چون تلاش برای تغیر دیگران حتی به منظور یکرنگ سازی خود نوع دیکته و خلاف آزادی است. دوم اینکه آنها میخواهند جامعه خود را به اساس کدام ارزش ها و داشته ها یکسان سازند؟ اگر میخواهند که همه (مینی ژوب) بپوشند تا همگونی بمیان آورند, برای جناب شما قابل قبول است؟ چرا نمیخواهند با اجبار حجاب جامعه را یکسان و همگون سازند؟ جواب واضح است. و آن همانا دشمنی و رد شعایر اسلامیست.

      سوم اینکه در کجا از رهبران تجارت پیشه دفاع نموده ام؟ خیلی واضح گفته ام و باز تکرار میکنم که حاکمیت اسلامی واقعی را طرفداریم و رهبران اسلام فروش را دشمن.

    • اقای صدر سلام .
      نوشته تان را خواندم. در مورد اصل و فرع و رابطه انسان با انسان و انسان با خدا همیشه یک برعکس نمائی دیگری هم شده است. در اینکه هر حکومتی که با پایه های دینی و ایدیالوزیک به وجود می اید استبدد را می اورد نمی توان شک داشت ، چون یک چیز ثابت شده است و نمونه های ان را در کشور های زیادی می توانید دید. در عمل پیاده نمودن اساسات دینی و اسلامی در جامعه حتی با تکیه بر همان اندیشه های مدرن اسلامی باز هم نتیجه اش همان حکومت طالبان در افغانستان و جمهوری اسلامی در ایران خواهد بود. سخت گیری های دینی در بسیاری از موارد که حتی ضرورت هم نیست و دخالت بیجا در زندگی شخصی و فردی انسان است موجب مشکلات زیادی می شود. دین های کمی بهتر، این سخت گیری ها را به دوش خود همان پیروانش و خود فرد می گذارد چون در غیر ان صورت خود را رسوا می سازد. دین اسلام با دخالت در این امور و اصل های چون امر به معروف و ...موجب گرفتن ازادی هر فرد توسط فرد دیگری می شود . حق زندگی و ازادی را از انسان های اطراف می گیرد و....

    • جناب غرجی سلام!
      نخست برایم روشن نشد که مطلب شما از دین های کمی بهتر چیست؟ کدام دین را شما بهتر از اسلام میپندارید؟

      دوم: بیشک که تمام حاکمیت ها بدون با در نظر داشت اینکه بر چه نوع ایدیالوژی استوار است مشکلات خود را دارد.زیرا حاکمیت ها به واسطه انسان ها تمثیل میشود نه ملائک, و انسان ها یا مرتکب اشتباه میشوند و یا گاهی تحت اثر خواهشات و امیال نفسانی از راه اصلی به بیراهه میروند.
      بحث ما این نیست که از حاکمیت طالبان دفاع نمایم و یا جمهوری اسلامی ایران را کاملا خالی از نارسایی بشمارم. بدلیل اینکه هردو باوجوددعوی حاکمیت مطلق شرعی در بسا مسائل پا از دائره شریعت برون کرده اند.
      بحث ما در اینست که کدام نوع حاکمیت در افغانستان عملیست, با وجود تجربه تلخ حکومت اسلامی و امارت اسلامی نمیتوان به شیوه حکومت داری دیگری دلبست. حکومت واقعی اسلامی یگانه شیوه موفق حکومتداری در افغانستان است.
      تجربه سقوط حکومت های نیمه سیکولار امان الله خان, داود خان و رژیم وابسته به اتحاد شوروی سابق, نشاندهنده غیر عملی بودن شیوه حکومت داری مورد نظر شماست.

    • اقای صدر..
      در مورد اینکه تمام دولت ها و حاکمیت ها مشکلات خود را دارد نمی توان شک کرد. هر دولتی بلاخره مشکل دارد اما شما باید میزان مشکل را در انواع مختلف حاکمیت ها بسنجید. اما در مورد حاکمیت های مختلف در افغانستان چند جمله از نوشته قبلی ام می گیرم که— اخوانیتِ ما، کاربن پیپر گزاری از روی فرمایش های سید قطب و اخوانش بود در یک جهت و در نوعی بازگشتِ به خویشتنِ رمانتیکِ شریعتی در جهتِ دیگر. و از آنجا که کاربن پیپرهایِ ما نیز مانندِ تمامِ چیزهایی دیگری که ما افغانها احیاناً تولید کرده ایم، از کیفیتِ خوبی برخوردار نبوده و نیست، اخوانیت ما سر از گریبانِ گلبدین، ملاعمر و سیاف و احمد شاه مسعود و محقق و محسنی و.... برمی آورد. به همین گونه است که ملی گرایی وقتی از کاربنِ پیپرِ افغانی می گذرد، در سیمایِ خشن افغان ملت و روستار تره کی و اسماعیل یون تجلی می یابد و دادخواهی و برابری طلبی قومی با داشتنِ اگر نگوییم تجربه، دستِ کم باخبری از نهضت های ضد اپارتاید و... به استفراغیاتِ لطیف پدرام و حفیظ منصور کاهش می یابد. مارکسیزمی که پس از کاربن پیپرِ حزب توده و... به کابل می رسد، لباس خلق و پرچم می پوشد. حزب دمکراتیک خلق و پرچم را هیچگاه شما نمی توانید یک حاکمیت سکولار بنامید. در همان حزب انسان های زیادی را تنها به خاطر اینکه نماز می خواندند به قتل رسانیده و یا زندانی نموده اند. ان حاکمیت ،خود نمونه ای از حاکمیت ایدیالوزیک است که هیچ وقت منظور من نبوده است. شما نوشته اید که دولت ایران و طالبان با وجود مدعی بودن حاکمیت مطلق شرعی در بعضی موارد پا از ان فراتر گذاشته اند.... انها پا از حاکمیت مطلق شرعی فراتر گذاشته اند که تا این حد وحشی استند در غیر ان صورت فکر کنید .......
      از دین های بهتر منظور خاصی ندارم، چون راستش دینی نمی تواند....... بگذریم. اما دین های استند ه این سخت گیری های شرعی و دینی چی در رابطه انسان با انسان و رابطه انسان با خدا را به دوش خود شخص می گذارد. و چون انسان توان انجام ان اصل ها را ندارد انگاه فرع می اید. یعنی اینکه خدا مهربان است و بخشنده و تو کوشش کن اگر نتوانستی خدا ترا می بخشد. در حالیکه همین مهربانی خدا فرع است که برای زیبا نمائی ان را اصل ساخته اند. اصل ان احکام و فرمانی است که باید انجام شود. منظور از اصل و فرع دیگر هم همین بود.

    • برادرم غرجی سلام!
      حد اقل در این بخش کاملا با شما موافقم که نه اخوانی ما به تمام معنی اخوانی بود, نه ملتگرای ما مفهوم واقعی ملت را میدانست, نه مارکسیست ما از مارکسیزم خبری داشت و نه مساوات طلب ما به مساوات عقیده دارد.

      اما در مورد خلق و پرچم, کلمه سیکولار را بکار نبرده ام. من اصطلاح نیمه سیکولار را استعمال نمودم و آنهم بدلیل اینکه حکومت ایشان نه دینی بود و نه سیکولار واقعی. بدین معنی که چون قوانین مدنی عصری داشتند که احکام شرعی خاصتا احکام مربوط ملکیت و حقوق جزای اسلامی در آن به چشم نمیخورد, و در عین زمان دشمنی واضح با کسانیکه پابند دین اسلام بودند از مشخصات آنها بود. پس با داشتن حد اقل بخشی از حکومت سیکولار(قوانین غیر دینی) آنها را نیمه سیکولار نامیدم.

      و آنگاه نوشته اید : "... انها پا از حاکمیت مطلق شرعی فراتر گذاشته اند که تا این حد وحشی استند در غیر ان صورت فکر کنید ....... " در غیر آنصورت فکر میکنم مشکلی وجود نمیداشت. زیرا مثلا انتقاد در مورد حکومت طالبان چیست؟

      نخست - آنها به طبقه اناث اجازه تعلیم ندادند. این حکم آنها خلاف احکام شرعی بود. چون به اساس شریعیت اسلام طلب علم به هردو (مرد و زن ) یکسان فرض است.

      دوم - آنها انسانهای بیگناه را تنها به جرم غیر پشتون بودن به زندان افگندند و به شهادت رسانیدند. در حالیکه اینگونه تبعیض در اسلام حرام است.

      سوم - آنها ریش را جبری ساختند , در حالیکه داشتن ریش فرض نیست, بلکه سنت است, و عمل به سنت مزایای خود را دارد ولی اختیاریست نه اجباری. پس آنها خلاف شریعیت عمل نمودند.

      الی اخیر

      حالا اگر طالبان تمامی این نارسایی ها را که همه آنها خلاف احکام شرعیست, نمیداشتند چه اعتراضی میتوان داشت.

    • بله اقای صدر اگر طالبان فرق بین سنت و فرض را می دانستند و اگر دست مردم را قطع نمی کردند و اگر به زنان اجازه می دادند مکتب بروند و اگر سنگسار را که یک عمل واقعا ضد انسانی و نقض حقوق بشر است انجام نمی دادند و اگر به مردم اجازه ازادی عقیده و بیان می دادند، چون ازادی عقیده بدون ازادی بیان معنا ندارد و اگر .... زیادی دارد اقای صدر.. ان وقت واقعا عالی می شد و هیچ مشکلی نداشت. اما انگاه خلاف فرضیات دینی می شد. یکبار به ین ایه ها توجه کنید.
      آیه ای 29 از سوره توبه:

      قاتلوا الذین لایومنون بالله ولابالیوم الاخر...» یعنی" بکشید کسانی را که به الله و روز واپسین ایمان نمی آورند."

      آیه 123 سوره توبه:

      یا ایهاالذین امنوقاتلوا الذین یلونکم من الکفار و لیجدوافیکم غلظه» یعنی ای مومنان بکشید کافران را یکی پس از دیگری، آنان باید سختگیری و عدم گذشت و ملایمت را در شما احساس کنند.

      وقتلوا فی سبیل الله و اعملوا ان الله سمیع علیم« جنگ کنید در راه الله و بدانید که الله شنوا و داناست. آیه 244 سوره بقره

      آیه 76 سوره نسا: الذین یفتلون فی سبیل الله | مومنان در راه الله می کشند.

      در ایه 84 همین سوره: فقتل فی سبیل الله لاتکلف الاانفسک و حرص المومنین عسی الله ان یکف باس الذین کفروا والله اشدبا سا واشد تنکیلا: بکشید در راه خدا، تو عهدار کسی جز خود نیستی و مومنان را نیز به جنگ تشویق کن، چه بسا الله بلای کافران را بگرداندو الله سخت ستیز تر و سختگیر تر است.

      سوره انفال ایه 39: وقتلوهم حتی لاتکون فتنته و یکون الذین کله الله...: بکشد تا فتنه باقی نماند و دین، سراسر دین الله باشد.

      همین سوره آیه 65: یا یها النبی حرض المومنین علی القتال» ای پیغمبر مومنان را به قتال برانگیز

      سوره توبه آیه 5 : فاذا انسلخ الاشهرالحرام فاقتلوا المشرکین حیث و جدتموهم و خذوهمو احصروهم و اقعد و الهم کل مرصد...» چون ماه های حرام به سر آمد مشرکان را هرجا که یافتید بکشید و به اسارت بگیریدشان و محاصره شان کنید و همه جا در کمین شان بنشینید..

      اقای صدر، اسلام دو چهره دارد یکی همان لااکرافیدین است و دیگرش این است. وقتی ما از اسلام انتقاد می کنیم شما از این چهره اسلام حرف می زنید و چهره دیگرش نیز ان است. در عمل پیاده نمودن اسلام همان حکومت طالبان است و یا هم ایران و تمام. تضاد ها و دو رویه گویئی در احکام و ایه های اسلام خیلی زیاد است. همین است که اجازه نفس کشیدن به مخالف را نمی دهد.

    • آقای غرجی !
      از کلام اخیر شما چنین برمی آید که شما با آیه های متبرکه که ذکر نمودیه اید مخالفت دارید, در حقیقت آنرا رد مینمائید. و اگر چنین است با شما اصلا دعوی ندارم. شما را میگذارم به حال خودتان. چون نزد من به صفت مسلمان حکم الهی با منطق آن که از درک بنده های عاجزی چون من و تو سالها و شاید قرن ها مسافه داشته باشد, غیر قابل تغیر و انکار است. تا صد سال قبل دلیل حرمت شراب واضح نبود ولی امروز حتی کفار آنرا با دلایل علمی قبول دارند. حرمت گوشت خوک بیست سال پیش غیر قابل درک بود ولی حالا کفار آنرا به دلایل علمی مضر میدانند. اصول اقتصاد اسلامی توجه کسی را جلب ننموده ولی سقوط اقتصاد جهانی و ثبات بانکهای اسلامی همه را متعجب ساخت . و الی اخیر.

      روزی خواهد رسید که تمام احکام قران که حالا از درک و قبول اشخاص چون جناب عالی دور است علما و عملا ثابت خواهد شد. امیدوارم زنده باشی و زمان برگشت نگذشته باشد.

      شب و روز خوش

    • از طرف دیګر
      آیه ۵ سوره التوبه اینست:"فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ
      ترجمه : پس چون ماه‏هاى حرام (چهار ماه مهلت و حرمت تعرض) پايان يافت مشركان را هر جا كه يافتيد بكشيد و آنها را دستگير نماييد و در محاصره قرار دهيد و برايشان در هر كمينگاهى بنشينيد، پس اگر توبه كردند و نماز را برپا داشتند و زكات دادند راهشان را بازگذاريد، كه همانا خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است

      و نکات ذیل را از آیه فوق متوجه شوید.: كافرانى كه 13 سال پيامبرصلى الله عليه وآله و مسلمانان را در مكّه آزار دادند و پس از هجرت نيز 9 سال از هيچ توطئه‏اى فرو گذار نكردند، مستحقّ سركوبى شديدند.

      1- پس از طىّ همه‏ى مراحلِ دعوت، استدلال و پيمان‏بستن، اگر مشركان باز هم توطئه و دشمنى كردند، براى سركوبشان از همه‏ى شيوه‏ها استفاده كنيد. مثل كشتن، اسير گرفتن، راه بستن و محاصره.«فاقتلوا، خذوا، احصروا»

      2- هم قاطعيّت لازم است هم نرمش. «اقتلوا، خلّوا»

      3- آزادى مذهب آسمانى آرى، امّا انحراف فكرى و سقوط عقل و انسانيّت، قابل تحمّل نيست. «فاقتلوا المشركين حيث وجدتموهم»

      4- مسلمانان بايد همواره در كمين توطئه‏گران باشند. «واقعدوا لهم كل مرصد»

      5 - تشكيلات اطلاعاتى مسلمانان بايد چنان باشد كه حتّى توطئه‏گران را در خارج از مرزها زير نظر داشته باشند. «كلّ مرصد»

      6- براى سركوبى دشمنان توطئه‏گر، مرزها و تمام راههاى نفوذ را كنترل كنيم. «واقعدوا لهم كلّ مرصد»

      7- توبه را حتّى هنگام جنگ هم بپذيريد. چون اسلام دين سماحت و بزرگوارى است، نه عقده‏گشايى و انتقام. «فاقتلوا .... فان تابوا»

      8 - توبه بايد همراه با عمل باشد. از توبه‏ى بى‏عمل، فريب نخوريم. «فان تابوا واقاموا...»

      9- توبه از شرك، ايمان است و نشانه‏ى توبه‏ى واقعى، نماز و زكات است. «تابوا واقاموا الصلوة...»

      10- نماز، در رأس عبادت‏هاست. به كسى كه به شعائر دينى (نماز و زكات) احترام مى‏گذارد، تعرّض نكنيد. «اقاموا الصلوة...فخلّوا سبيلهم»

    • و آیه 39 سوره الانفال اینست :وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَ تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلّه فَإِنِ انتَهَوْاْ فَإِنَّ اللّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ.
      ترجمه:و با آنها بجنگيد تا ديگر فتنه‏اى نباشد و دين يكسره از آن خدا گردد. پس اگر [از كفر] باز ايستادند، بى‏ترديد خداوند به آنچه انجام مى‏دهند بيناست.

      حالا, جنگ و جهاد در اسلام، براى كشور گشايى نيست، بلكه با هدف گسترش مكتب اسلام و مقابله با فتنه است. در قرآن، فتنه بالاتر از قتل، «الفتنة اكبر من القتل» بلكه شديدتر از آن شمرده شده است. «الفتنة اشدّ من القتل» , «فتنه»، معناى وسيعى دارد و شامل هر گونه اِعمال فشار مى‏شود. در قرآن، فتنه به معناى شرك نيز آمده است، شايد به اين لحاظ كه از سوى مشركان انواع محدوديّت‏ها و اِعمال فشارها بر فكر وروح حقّ‏طلبان و جامعه‏ى آنان انجام مى‏گيرد، يا از آن جهت كه شرك، موجب عذاب ابدى مى‏شود. همچنين تحميل كفر بر مؤمنين و انسان‏هاى پاك‏فطرت نيز فتنه است. اين آيه، با آزادى در پذيرش دين: «لا اكراه فى الدّين» منافات ندارد، چون بايد فتنه و طاغوت را زدود، تا فضا براى انتخاب و اختيار انسان باز شود.

      1- هدف از جهاد در اسلام، رفع فتنه و سلطه‏ى كفّار و ايجاد فضاى سالم براى دعوت به حقّ است. «قاتلوهم حتّى لاتكون فتنة و...»

      2- تا زمانى كه كفّار مشغول فتنه‏گرى‏اند، فرمان مبارزه وجود دارد. «قاتلوهم حتّى لاتكون فتنة»

      3- دشمنان، در هر مقطع كه دست از جنگ بكشند، با آنان، برخوردى مناسب با همان مقطع مى‏شود. «فان انتهوا...»

    • و آنگاه آیه 65 سوره الانفال اینست : يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ

      ترجمه : ای پيامبر ، مؤمنان را به جنگ برانگيز اگر از شما بيست تن باشند و در، جنگ پايداری کنند ، بر دوصد تن غلبه خواهند يافت و اگر صد تن باشند ، بر هزار تن از کافران پيروز می شوند زيرا آنان مردمی عاری از فهمند.

      درس این آیه چیست؟ اين آيه، موازنه‏ى قوا را در عدد نفى مى‏كند و به روحيّه، ايمان و صبر تكيه مى‏كند و براى اينكه گمان نشود پيروزى بيست نفر بر دوصد نفر مبالغه است، تكرار مى‏كند كه صد نفر بر هزار نفر چيره مى‏شوند، به شرط آنكه مؤمن و صبور باشند. در جنگ‏هاى صدر اسلام، هرگز موازنه‏ى آمارى بين مؤمنان و كفّار نبوده است. در جنگ بدر، 313 نفر در برابر هزار نفر، در اُحد، 700 مسلمان در مقابل 3000 كافر، در جنگ خندق، سه هزار نفر در برابر ده هزار نفر و در جنگ موته، ده هزار مسلمان در مقابل صد هزار نفر از كفّار قرار داشتند.

      1- از وظايف رهبر، تشويق مردم به جهاد و مبارزه با دشمن است. (نقش سخنان فرماندهى قبل از عمليات). «يا ايّها النّبىّ حَرِّض»

      2- كارهاى دشوار، نياز به تشويق، ترغيب و تلقين دارد. «حَرِّض»

      3- در جنگ و جهاد، تبليغات ضرورى است. «حَرِّض»

      4- عامل تعيين كننده در جبهه‏هاى نبرد، ايمان و پايدارى است، نه تنها تعداد نفرات و موازنه‏ى ظاهرى نيروها. «عشرون صابرون يغلبوا مأتين»

      5 - در آغاز اسلام، حكم جهاد با وجود يك دهم نيروهاى دشمن، محقّق مى‏شد. «عشرون صابرون يغلبوا مأتين» مسلمانان صدر اسلام داراى چنان ايمان، معرفت و يقينى بودند كه پيروزى آنان بر ده برابر خود، قطعى و تضمين شده بود. («يغلبوا»، بيانگر تضمين بودن پيروزى است)

      6- سرباز اسلام بايد سه ويژگى داشته باشد: ايمان، صبر و آگاهى. («مؤمنين»، «صابرون»، و در باره‏ى كفّار مى‏فرمايد: «لايفقهون»).

      7- تكاليف خداوند، بر اساس توانايى‏هاى فكرى و جسمى انسان است. (در برهه‏اى از زمان، يك نفر بايد با ده نفر مبارزه مى‏كرد كه اين آيه به آن اشاره دارد، ولى در برهه‏اى ديگر، يك نفر در برابر دو نفر كه در آيه بعد اشاره شده است.)

      الآنَ خَفَّفَ اللّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّئَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللّهِ وَاللّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ
      ترجمه: اکنون خدا بار از دوشتان برداشت و از ناتوانيتان آگاه شد اگر از شماصد، تن باشند و در جنگ پای فشرند ، بر دوصد تن پيروز می شوند و اگر از شما هزار تن باشند ، به ياری خدا بر دو هزار تن پيروز می شوند و خدابا آنهاست که پايداری می کنند

    • و حالا آیه 76 سوره النسا اینست: الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا
      ترجمه :آنان که ايمان آورده اند ، در راه خدا می جنگند ، و آنان که کافر شده ، اند در راه شيطان پس با هواداران شيطان قتال کنيد که مکر شيطان ناچيز است.

      مقصد چیست؟
      1- لازمه‏ى ايمان، جهاد با كفّار است. «الّذين آمنوا يقاتلون»

      2- جهاد اسلامى، در راه خدا و براى حفظ دين خداست، نه كشورگشايى يا انتقام‏گيرى. «يقاتلون فى سبيل اللّه»

      3- جامعه‏ى الهى و غير الهى را از نوع درگيرى‏هايشان مى‏توان شناخت. «فى سبيل اللّه، فى سبيل الطاغوت»

      4- درگيرى و تضاد هميشه بوده وهست، ولى در چه راهى وبراى چه هدفى؟ «فى سبيل اللّه...»

      5 - مثلث كفر، طاغوت وشيطان، اتحاد محكمى دارند. «كفروا، الطاغوت، الشيطان»

      6- با مقايسه ميان دو نوع مبارزه وهدف، به ارزش كار خود پى ببريد ودر جنگ بكوشيد. «فقاتلوا اولياء الشيطان»

      7- گرچه دشمنان نقشه‏ها دارند، ولى نترسيد، كه نقشه‏هايشان ضعيف است. «انّ كيد الشيطان كان ضعيفاً»

      8 - پايان خط طاغوت و راه شيطان، ناكامى است. «انّ كيد الشيطان كان ضعيفاً»

    • آیه 84 سوره النسا : فَقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ لاَ تُكَلَّفُ إِلاَّ نَفْسَكَ وَحَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَسَى اللّهُ أَن يَكُفَّ بَأْسَ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَاللّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنكِيلاً .

      ترجمه : پس در راه خدا نبرد کن که جز بر نفس خويش مکلف نيستی ، و مؤمنان رابه ، جنگ برانگيز شايد خدا آسيب کافران را از شما بازدارد و خشم و عذاب خدا از هر خشم و عذاب ديگری سخت تر است.

      پس از پيروزى كفّار در احد ابوسفيان با غرور گفت: بار ديگر با مسلمانان در موسم بدر صغرى (محلّ برپايى بازارى در سرزمين بدر در ماه ذى قعده) روبرو خواهيم شد. هنگام رسيدن موعد، پيامبر مردم را به جهاد دعوت كرد. عده‏اى به جهت شكست در احد روحيّه‏ى حضور نداشتند. آيه‏ى فوق نازل شد و پيامبر بار ديگر مردم را به جهاد دعوت كرد. هفتاد نفر حاضر شدند ولى درگيرى رخ نداد و مسلمانان سالم به مدينه برگشتند. «نكول»، به معناى امتناع كردن از روى ترس است. و «تنكيل»، انجام كارى است كه طرف را منصرف كند، همچون كيفر و مجازات.

      پس از نزول اين آيه پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله تمام جنگ‏ها را شخصاً فرماندهى مى‏كرد.

      1- رهبر بايد پيشاهنگ ديگران باشد. «فقاتل»

      2- اگر مسلمانان نسبت به ناله‏ى مستضعفان بى‏تفاوت شدند، پيشوا بايد به تنهايى حركت كند. «الاّ نفسك»

      3- رهبر بايد چنان قاطع باشد كه همراهى يا عدم همراهى مردم در جهاد، در او بى‏اثر باشد. «الاّ نفسك»

      4- هر كس مسئول كار خويش است. «لاتكلّف الا نفسك»

      5 - بايد دل به خدا بست، نه مردم. «الاّ نفسك»

      6- وظيفه‏ى پيامبران، تشويق و دعوت است، نه اجبار. «حرّض المؤمنين»

      7- جبهه و جهاد، نياز به تبليغات قوى دارد. «حرّض المؤمنين»

      8 - وظيفه‏ى ما قيام و جهاد است، شكستِ دشمن کارخداست. «فقاتل... عسى اللّه ان يكفّ»

      9- قدرت الهى، برترين قدرت و مايه‏ى دلگرمى مؤمنان و تهديد متخلّفان است. «واللّه اشد بأساً»

    • و نیز آیه 123 سوره التوبه اینست : يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ

      ترجمه :ای کسانی که ايمان آورده ايد ، با کافرانی که نزديک شمايند جنگ کنيد، تا در شما شدت و درشتی يابند ، و بدانيد که خدا با پرهيزگاران است.

      پرداختن به دشمنانِ‏نزديك‏تر و جنگيدن با آنان، مزايايى دارد، از جمله: به هزينه و امكانات كمترى نياز است، اطلاعات ما از آنان بيشتر است، تدارك جبهه آسانتر و آمادگى عمومى براى مقابله با آنان بيشتر است، خطرشان مقدّم‏تر است، راه دفع آنان ودسترسى به منطقه‏ى جنگ سريعتر است، هم خودش دشمن است، هم مى‏تواند بازوى دشمنان دورتر باشد. «غِلظة» به معناى صلابت، قدرت و هيبت است، نه سنگدلى و بدخلقى. از اين رو در مسائل نظامى، مانور و قدرت‏نمايى ورژه ولباس وشعار وهرچه كه قواى اسلام را قدرتمند نشان دهد، مورد ستايش است. پيامبر خداصلى الله عليه وآله نيز هنگام فتح مكّه، مسلمانان را فرمان داد تا در مقابل چشم ابوسفيان رژه رفتند تا با نشان دادن قدرت و شكوه سپاه اسلام، روحيّه‏ى مشركان تضعيف شود. مسأله‏ى «الاقربُ فالاقرب»، يعنى اولويّت دادن به آنچه نزديكتر به انسان است، در همه‏ى امورِ تعاليم اسلامى مطرح است، در انفاق و صدقه، ابتدا يتيم و فقيرِ خويشاوند، در پرداخت زكات ابتدا نيازمندان محلّى و نزديك، در جنگ، نخست دشمنان نزديكتر، در دعوت وتبليغ، ابتدا بستگان نزديك و اهل منطقه، در مسجد، تقدّم همسايه‏ى مسجد، در سفره و مهمانى، طعام نزديك انسان و در نماز جماعت و در صف اوّل، آنان كه به امام جماعت در كمالات نزديكترند. اين آيه، جهاد آزاديبخش را مى‏گويد، نه جهاد دفاعى را. از اين رو به صفات مبارزان اسلامى پرداخته، نه به شرايط هجوم كافران. در سيره‏ى پيامبر، نمونه‏هاى بسيارى ديده مى‏شود كه به سپاه اسلام توصيه مى‏فرمود: با تقوا باشند، به زنان كفّار آسيبى نرسانند، به درختان لطمه نزنند. حتّى يك بار كشته‏ى دختر كافرى را ديد و به شدّت ناراحت شد.

      1- ايمان بايد همراه با عمل و مبارزه باشد. «يا ايها الذين آمنوا قاتلوا»

      2- دفع شرّ دشمنان نزديكتر، اولويّت دارد. «يلونكم من الكفّار» (استراتژى جنگى اسلام، ابتدا مقابله با دشمنان نزديكتر است، همچنان كه در مبارزه‏ى فكرى و عقيدتى نيز بايد ابتدا شبهاتِ رايج و موجود را پاسخ داد)

      3- هر چه براى ايجاد صلابت و شدّت لازم است بايد تدارك ديد، چه شجاعتِ رزمندگان و چه ابزار و سلاحهاى پيشرفته و چه آموزش‏هاى پيشرفته و تخصّصى. «وليجدوا فيكم غلظة»

      4- سپاه اسلام، بايد صلابت و هيبت داشته باشد. «غلظة»

      5 - شجاعت درونى بايد با صلابت بيرونى همراه باشد. «و ليجدوا»

      6- غلظت وصلابت اسلامى، همراه با تقواست. «ان اللَّه مع المتقين»

      7- جهاد، جلوه‏اى از تقواى الهى است. «قاتلوا... ان اللَّه مع المتقين»

      8 - چون در جنگ، غرائز، هوسها و كينه‏ها ممكن است پيش آيد، تقوا براى رزمندگان شرطِ اساسى است.«انّ اللَّه مع المتقين»

    • سلام خدمتی شوما و کابل پرسیان ! از جنابی ر.صدر.س تشکر میکونوم که مانای کاملی آیات ره نویشته کدن اگه نی مه ام د امی کار غلطیده بودوم که شوما از مه کده خوبتر نویشته کدین . مه نمیفاموم ای کاویدن های غرچه های مسلمان نما ها از ای آیات خدا چی است ؟ میخایه خدا ره ملامت بکونن یا به غلطی هایش متوجی بسازن ؟ العیازبالله ... باید ای مردوم بی دوم بفامن که ای کابل پریس است نی که کافر پریس . ای جمهوری اسلامی افغانستان است نی یونانی قدیم .به ای مردوم بگوین که از خدا یک کمترک بترسن . اگه خدا ره نمیشناسن بریشان بگوین که از مردوم یک کمترک شرم و حیا بکونین .

    • صدر !

      به این شب های عید ادم کشی اسلامی را بس کنید بهتر خواهد بود . قتلو و قتلو را اهسته اهسته ورد زبان خود نماید وقت که خالی نشسته اید و یا بعد از نماز به جای توبه و استغفار قتلو قتلو بگوید . من یک مسله را این جا متوجه شده ام , هیچ کدام این ملاه ها و یا اخوند زاده ها و یا پیروان اهل کتاب از خداوند ان چنان که در خور خدا است تا حالی حرف نزده اند . شاید این قصور ایشان در خدا شناسی ایشان است و یا اصلا از کوچه خدا شناسی نیز عبور ننموده اند . و شاید خدا وند را یک داروغه و یا قشلاق بان این دنیا میپندارند که به جای او عمر و ابوبکر و علی و عثمان را با قدرت دانسته احترامی که به خدا باید داشته باشند به این ادم کشان روا میدارند . و یا شاید هم به خاطر ترسی که از جهالت ایمانی خود دارند از توجیه خدا در نفس خود میترسند و یا اصلاء به جز نماز خواندن که خداوند را از دیدین خود در پنج وقت خسته ساخته اند . کار ی بلد نیستند . تاسف ما این است که ما همیشه با یک عده مسلمان جاهل سرو کار داریم . اکثر این جاهلون مور استفاده شاطرانی تاریخی چون ملاه لنگ , ملاه کور , قرار گرفته ار ایشان غلام , کنیز , نوکر و چاکر , شاطر , پای دو ساخته تا جایی که به کمر شان بمب را بسته به میان خانواده ها و عزیزان خودشان میفرستنشان تا خود را با جمع دیگر ار همنوعان خود بکشند . جنگ کار و بار انسان های غیور است , که برای ازادی و ناموس و عزت هموطنان خود و نوع بشر میجنگند , نه کاری یک عده نوکر وطن فروش و چاسوس و مسلمان کودن و چاپلوس بیگانه گان .

    • محترم آقای صدر: من که متاسفانه از تمام علوم مانند 99 فیصد دیگرمردم وطن عزیز بی بهره هستم ، و تنهابه خواندن ونوشتن عادی کمی بلدیت دارم بعد از کارهای روزمره فرصتی اگر میسر شود به خواندن مجله وروزنامه
      ویا سایت های انتر نتی میپردازم که واقعا" درین اواخر بسیار دلچسپ و مملو از موضوعات آموزنده میباشد. ضمن مرور به موضوعات مختلف اخیرا" به نوشته های جناب شما که آیاتی از قران را ترجمه نموده اند بر خوردم. دردوران کودکی پدرم که شخص متدین ولی روشن فکر بود برای من ازوجود خداوند و دین اسلام ارشاداتی می فرمودند وبرای من باهمان افکار طفلانه شک وتردید و سوالاتی ایجاد میشد ومرحوم با حوصله مندی تا حد امکان به جواب میپرداختند ولی من قانع نمیشدم. متاسفانه در سن ده سالگی وی را که یگانه رهنما وعزیز ترین موجود زندگی من بود ازدست دادم ونسبت مشکلات یتیمی وبی بضاعتی وبی سرپرستی مانند گل خودرو در محیط مملو ازبی عدالتی ظلم واستبداد دین داران حریص، بی علم وکمال بزرگ شدم وخوشبختانه شرایط دشوار ونا مساعد ، انسان با احساس ، سر براه ومسئول از من ببار آورد . و اما تا امروز که خودم پدر وپدر کلان شده ام به سوالاتی که در ذهن من وهر انسان منطقی وعاقل درمسایل دینی و مذ هبی پیدا میشود جواب قانع کنندهء دریافت نکرده در شک وتر دید بسر میبرم. ومن نمیتوانم به آنچیزی که اثبات نداشته باشد
      باور کنم. وقتی نوشته های جناب شمارا با ترجمهء آیاتی از قران خواندم یکبار دیگر احساس تفحص درمغزم بوجود آمده وخواستم اگر جواب قانع کنندهء با دلیل واثبات از جناب شما دستگیرم شود. طوریکه معلوم میشود جناب عالی قران را میتوانید ترجمه وتفسیر نمائید فقط میخواهم بدانم که
      از شروع تا ختم ، در قران به جزداستان های پیامبران ، فتوحات وکارروایی های شان ، و قهر ورحم خدا وند ، جنت ودوزخ وعذاب قبروروز جزا وترس و وحشت و کشتار کافران وگرفتن به غنیمت گرفتن اموال وزن واولاد کفار وشراب وکباب وحوروغلمان برای مسلمانان بهشتی وآنانیکه در راه اسلام فداکاری واز خود گذری نموده اند وبسیار چنین مسایل، آیا کوچکترین ذکری درمورد تنظیم وترتیب زندگی روزمرهء انسانها وتشویق واموزش، بکار وکسب وزراعت و آبیاری واعمار
      بند وانهاروامرار معاش از راه درست ودیگر موضوعات حیاتی وجود دارد؟ من که متاسفانه در تمام دوره زندگی ام نه کتاب وترجمهء از قران درین موارد دیده وخوانده ام و نه هم اززبان علما ومبلغین ومفسرین رادیو ها وتلویزیون های امروزی چه عرب وچه عجم شنیده ام. همه وهمه فقط از پنج بنای اسلامی وقهر خدا وعذاب دوزخ وهمان داستانهای تکراری کوچکترین اشارهء به موضوعات حیاتی امروزی نمیکنند و یا اینکه چنین چیزی وجود ندار د. سوال من اینست آیا وقت آن نرسیده که علمای محتر م ما نند جناب عالی بعوض تکرار مسایلی که ازدوره طفولیت به ملیون ها مرتبه در گوشهای ماپف ودر مغز های ما تزریق گردیده، توجه شانرا به موضوعات مهم حیاتی که هدف از بهبود در وضع زندگی هموطنان بیچاره ودرمانده وظلم وجبری که این شیاطین و جابران خونخواربنام دین واسلام روا میدارند مبذول دارند؟ آیا جناب عالی با همه علم وعقل ومنطق ودرایت شان قبول مینمایند خداوند با آن همه فهم ودانش وتوانایی وقدرت وبزرگی اش مانند ما انسانها فکر کرده، انتقام جو، ظالم ، متردد ، حسود و...... باشد. اگر چنین اعمال وگفتار ضد ونقیضیکه ما همه روزه به آن برمیخوریم،گفتار خداوند باشد پس فرق بین انسان وخداوند چه خواهد بود؟در همین سایت به هزاران دلیل از جانب نویسندگان و متفکرین ارایه گردیده که متاسفانه جواب معقول داده نشده طوریکه جناب شما در جواب یکی از نویسندگان ابراز فر موده اند که اگر به این آیات باور ندارند ، با وی کاری ندارید. آیا این شد جواب معقول؟ به نظر شما ما هرچه میخوانیم ویا از زبان یک عالم
      دین میشنویم باید بدون شک وتردید کورکورانه به آن باور کنیم؟
      شما خود بهتر میدانید که با انکشافات امروزی علم وتکنالوژی
      طفلی که به حرف زدن آغاز میکند در گفتار وعمل تان دلیل و اثبات میخواهد. آیا بهتر نیست ما بزرگان کمی در افکار، اعمال وگفتار خود توجه وتجدید نظر کنیم؟ آیا شما فکر نمیکنید که ما در کجا قرار داریم وجهان متمدن که سعی دارند به موهومات پایان دهند درکجا هستند؟ بهتر نخواهد بود علمای مانند جناب شما کمی به اطراف واکنا ف خود بنگرند و موهومات را با حقایق وواقعیت های عینی مقایسه ونتیجه گیری نمایند؟ باعرض حرمت

    • جناب صدر واقای مزاری درود نوشتار شمارا خواندم نکاتی را قابل یاد اوری میدانیم ازجمله درمورد گفته های اقای صدر که گفته بودید که حق العبد را خداوند نمیبخشد خدا ئی که در قران تعریفی ازان رفته است میبخشد چرا نمیبخشد نظر تان را به ایاتی از قران جلب میکنم در سوره ای قصص ایه 15 او به هنگامیکه (موسی پیامبر) اهل شهر درغفلت بودند وارد شهرشد ناگهان دو مردرا دید که به جنگ ونزاع مشغولند که یکی ازطرفدارن موسی ودیگری از طرف مقابل ایشان بود انکه طرفدار موسی بود ازوی تقاضای کمک نمود واو مشت محکمی به سینه ای طرف کوبید واورا کشت وموسی گفت این نزاع شما از عملی شیطان بود که او دشمنی گمراه کننده ای اشکاری هست . ایه ای 16 همان سوره : سپس عرض کرد پردگارا من به خویش ستم کردم مراببخش خداوند اورا بخشید که اوغفور ورحیم است .ایه 18 همان سوره : موسی درشهر ترسان بود وهر لحظه در انتظار حادثه ناگهان دید همان کسی که دیروز ازاویاری طلبیده بود فریاد میزند وازاوکمک میخواهد موسی به او گفت تو اشکارا انسانی ماجرا جو وگمراهی هستی .خوب به ایه های بالا یک کمی دقت کنید اولا که موسی درزمانی حادثه به پیامبری مبعوث نشده بود که اختیار عام وتام زنده گی واموال مردم برایش داده میشد که هرچه دلش خواست همانگونه کند دوما انکه ازیک انسانی ماجرا جو حمایت کرده بود به گفته صریحی ایات فوق درینجا اصلا پای دفاع ازدین درمیان نبوده که هرکاری زیری نام وسایه اش خاصتا که طرف غیر دین باشد میتوان توجیه کرد درینجا میبینیم به عوض انکه برای موسی جزا داده شود پاداش هم بوی داده شدوبه پیامبری مبعوث شد ویکی از پیامبران بسیار عزیز خداوند شد دراینجا میبینید که حق العبد بخشیده شده. ودرمورد دیگر از شجاعت سپاهیان اسلام قلمفرسائی کرده وشجاعت ودلاوری انانرا از ایمان قوی انها قلمدادکرده بودید عرب انروز ایمان اصلا موضوع مهمی برایشان نبوده وانگیزه ای که انانرا وادار به جنگ میکرد چور وچپاول اموال مردم وبه اسارت گرفتن زنان ودختران وفروختن انها ویا اشباع نبودن غرایض جنسی همرای دختران وزنان مردم تحت نام غنیمت بوده نه ایمان برای ثبوت ادعایم جنگ احد وکربلا رادر نظر بگیرید درجنگ احد وقتیکه نیروهای اسلام برعلیه قریشیان دربحبوحه پیروزی قرار میگیرد همان سپاهیان اسلام که شما انهارا موئمن قلم داددنموده اید برایبدست اوردن غنیمت کوه احد را که ازنگاه جنگی موقعیت استراتیجیکی برای لشکریان اسلام داشته ازامر فرمانده که همان خود رسول باشد که سرپیچی از امر ایشان معادل سرپیچی از خدا ست سرباز میزنند واز کوه برای بدست اوردن غنیمت هجوم میبرند که نتیجه ان شکست مسلمین میشود ودرکربلامیبینیم که به هزارن هزار لشکر جمع میشوند که با نواسه ای رسول شان بجنگد ایا انها نمی شناختند حسین کیست مگر لشکریان کوفه وشام ازکجا امده بودند ایا شمر ابن ذی الجوشن که خود از نزدیکان عباس برادر حسین بود ویکی از سردارن سپاه کوفه وشام نمیدانست که باچه کسان میجنگند وبه ده ها تن انان شناخت کامل ازحسین داشتند اما وقتی حسین را میکوشند برای ربودن انگشتری ازدست حسین انگشت شانرا میبرند وتمام دار وندارش را به یغما میبرند ایا این همه را شجاعت ایمان ومردانگی قلمداد کنیم پس نامردی چوروچپاول چه را میگو ید وبعد از جنگ احد که غنیمتی نصیب موئمنان بنا به ادعای شما نشده بود با وصف وعده ووعید های بسیار ی که از طرف رسول برای سپا هیان با ایمان داده میشد کسی حاضر به جنگیدن نمیشد کجا شدند ان ایمانداران به ایه هائی از سوره ای ال عمران توجه فرمائید که میگوید ایه 123 خدا شمارا درجنگ بدرکمک کرد درصورتیکه شماضعیف بودید پس ازنا فرمانی وغذاب خدا بترسید تا سپاس گزارباشید.ایه 124 وقتی را یاد اوری کن که به موئمنین گفتی ایا برای شما کافی نیست که خداوندتان شمارا باسه هزار فرشته ای که فرستاد کمک نمود. ایه 125 اری اگر استقامت داشته وپر هیز کار باشید ودشمنان همین حالا با سرعت وشدت بشما حمله کنند خداوند شمارا با پنجهزار فرشته نشان گذار کمک میکند .ویا ایه 17 سوره انفال رادر نظر بگیرید که میگوید : شما انهارا نکشتید بلکه خدا انها را کشت وتو تیر نینداختی بلکه خدا تیر انداخت .برای انکه خدا افرادبا ایمان رابا امتحان نیکو امتحان کند چون خدا شنوا وداناست .با این همه تشویق های رنگارنگ این دنیائی وتشویق بهشتی که دران حران چشم درشت است وانواع میوه جات که عرب ان روز عربستان به جز عده ای کمی ازانها ازان میوه جات نخورده بودند وفقط بنام شنیده بودند بازهم مردم با ان شوق وعلاقه ای که در جنگ بدر شرکت کردند شرکت نکردند چون پیش ازجنگ بدر واقعه کاروان زنی صورت گرفته بود واز غنیمت بدست امده یکعده بنان ونوائی رسیده بودند که باعث تشویق یکعده دیگر به جنگ شده بود امابعد ازجنگ احد سستی چرا چون غنیمتی بدست نیامده بود وکسی که ازجنگ منظور بجز غنیمت نداشته باشد ان وقت استکه ایمان زیر سوال میرود .بدنیست نظری هم به ایات 65و66 سوره انفال بیندازیم که بی ارتباط باموضوع نیست :ای پیغمبرافراد باایمان را به جنگ تشویق کن .اگرازشمابیست نفر با استقامت باشند بر دوصد نفر غلبه میکند واگر ازشما صدنفر باشد بر هزارنفر ازافرادبی ایمان غلبه میکند چون انها افرادی هستندکه نمیفهمند. وبدنبال ان ایه 66 میگوید:حالا خدا به شماتخفیف داده ومیداند که درشما ضعف وجود دارد لذا اگر ازشما صد نفر با استقامت باشند بردوصد نفر غلبه میکند واگرهزار نفر باشد به اذن خدا بردوهزارنفر غلبه میکنند خدا با افراد با استقامت است .خوبدقیق توجه کنید که درایه های سوره ال عمران خداوند هزاران فرشته را که به چشم دیده نمیشوند برایکمک به لشکریان اسلام میفرستد وحتی در ایه 17 سوره انفال میگوید شما انهارا نکشتید بلکه خدا انهارا کشت وتو تیر نینداختی خدا تیر انداخت شما بو بینید که پیامبر با لشکریانش باهزارن فرشته که باچشم دیده نمیشو د دشمنان اسلام را شکست داده نمیتواند تا جائیکه خود خداوند استین را بالا زده مداخله میکند وتیر اندازی وکشت وکشتار را شروع میکند ان وقت شما میگوئید که شجاعت ومردانگی نیروهای اسلام جنبه ای ایمان داشت حالا شما بگوئید ایمانداری سپاهیان اسلام را بگفته ای شما قبول کنیم یا ایات فوق را بهتر است قضاوت را بخواننده بسپاریم.

    • جناب شادولا!
      بلی, بیشمار آیات و احکام دینی که تشریح کننده مسائل اجتماعی و مدنی, علمی و صنعتی و سایر عرصه های زنده گی بشریست موجود است. برای آغاز میتوانید (جهانبینی اسلام) نوشته یوسف قرضاوی و رسالات و نوشته های سید جمال الدین افغانی را به مطالعه گیرید.

      دوم: بلی برای جناب غرجی نوشتم که دیگر با ایشان دعوی ندارم. زیرا نمیخواهم او را بیشتر از این به نوشتن جملات تخریش کننده احساسات مسلمین وادار سازم, و شریک بحثی شوم که در آن به عقاید و باور های ما اتهامات ناروا صادر شود. با بعضی ها خموشی.

    • آقای خرد جو!
      چنین بر میآید که از مبادی حقوق اسلام اندک معلوماتی ندارید. پس دلیلی نمیبینم که با شما بحث نمایم. نمیخواهم انکار مرا بی احترامی نسبت به خود تلقی نمائید. یگانه دلیل انکار اینست که میدانم به نتیجه نمیرسیم.
      شب و روز خوش

    • تشکر صدر عزیز منهم قضاوت را ازهمان اول بخواننده داده بودم امید وارم بخوانندوقضاوت کنند چون شما دیگر ایاتی از قران را برایتان نمانده اید که درنوشتار بعدی ازان استفاده کنید چیزی که در خورجین داشتید در میدان کشیدید ارزومندیم کم نیارید 144 سوره وبه هزاران ایه است البته یک کمی تکراری دارد اما بازهم برای استفاده کردن درلابلایش چیزکی یافت میشود امید واریم گفته هایم بی ادبی تلقی نشود.بدرود

    • محترم آقای صدر:
      جای تاسف است از اینکه علمای دینی ما وقتی به سوالات منطقی طفل خوردسال جواب قانع کننده ندارند ، درعوض پرداختن به جواب سوالات اصلی ویا اعتراف به واقعیت ها وحقایق ، سوال کننده را به این کتاب وآن کتاب ویا این سایت وآن سایت پشت نخود سیاه میفرستند ویا با ذکر چند آیت ضدونقیض که هیچ واقعیت را ثابت نمیکند سوال کننده را ملزم به کفر وگناه نموده خموشی اختیارمینما یند. من در طول عمرم جواب معقولتری از هیچ عالم دین نگرفته ام. با احترام

    • شاد اولای عزیز سلام ! آیا براستی میخاین که حقیقتی ای موهومات ره بفامین و یا ایکه شوما ام د ای موهومات مات و مبهوت شده موهوم شودین ؟ مه نمیدانوم که عقلتان کار نمیته و یا د ای بحری بیکران قد نداده شیشته . از ای دو دانه یکتایش خو است . اگه د ای موهومات غرق شودین خو باز مشکل است آدم شوما ره باد از شست سال بکشه و نجات بته و امکان نداره که از گیری نهنگا و ماهی های کلان کلان (شیطان) استوخان هایتان ام باقی مانده باشه . و اگه د جستجوی ای موهومات استین مه بریتان با ایتمینان کامل میگوم که ای موهومات موجود و پیشی چشمایتان قرار داره بی ادبی ماف خوده د کوری نپرتین و نر واری سیل بکونین . شوما که د چشمتان عاینک های سیا ره مانده باشین گونای موهومی موجود چیست ؟ شوما که با دیده ای روشن ای دونیای مقبولکه دیده نتانین گونای کیست ؟ شوما که با ای چشم ها و با ای عقل و فراست و ای منطق و شعور خودتانه دیده نتانین و از حالاتی وجودی خود بیخبر باشین گونای ای موهومی موجود و حاضر و ناظر چیست ؟ و امی رقم هزار ها گپای دیگه . عزیزوم ! دوستی قدردانوم ! دشمنی جان خود ! بیغم باش که موهوم وجودی موجود و بر حق است و دینیش کامل و بی عیب . از مسایلی اجتماعی تا علایدگی . از مسایلی زنا شویی تا حکومت داری و غیره چیز ها د پالوی ای قصه های بگوفتی شوما تکراری تکرار تکرار گوفته شوده و موجود است . باز ام د ای قسمت چشمانی بینا و گوشی شنوا و قلبی پور نور بکار است که اگه خفه نشوین ندارین . قلم چرخاندن و درکی موضوعاتی روز و سیاست یک تکنالوجی الایده است که با دین و عقیده و ایمان فرق داره . کسی که از زندگی آخرت خبره اوسو بان اگه بوی ببره د زندگی امروزه غرق نمیشه . اگه یک نفر داکتری پیدا شوه و ادم های پیری هفتاد ساله ره جوان بیست و پنج ساله ساخته و به او عمری صد سال زندگی با گرنتی بته و د مقابلی مزدیش از شوما بخایه که فقط بخاطری ای خدمتیم بری یک دقیقه مره تاریف کده و تعظیم بکونین . آیا بری اپایمنتی ای داکتر امکانی نوبت رسیدن خات بود ؟ و یا تنها بری تاریف و تعظیمیش قناعت خات کدیم ؟ یا او نخاسته او ره سجده ام میکونیم ؟ بلی شاد اولای عزیزوم او موهومی موجود د مقابلی بلیون ها نعمتیش از ما فقط تعظیم میخایه که او ام د نسیب ما نمیباشه . چشمانیت . گوش و بینی و دهانیت . موی سر و گوشت و اوستخانیت . پوستی کلفتی مرد و جلدی نازوکی زن جانیت . عقلی نادان ما و روح و روانیت . محبتی اولاد و کدورتی دشمن جانیت . کودکی و نادانی و جوانی و مستی و پیری و حالتی حیرانیت . آفتابی روشنی روز ماهتابی شبی تاریک ستاره های ریزانیت . دریا و بحری بیکرانیت . باران و برفی زمستانیت . ابری غم و سایه ای درختانیت . گل و برگ و سبزه و لاله ها . د دامنی سحرا و دره ها . د پوشتی کو و لب جویچه ها . خیمه و دیگ و کاسه و میله ها . با موتر و کشتی و تیاره ها . خنده و خوشالی . تیاره وانی و کلالی . داکتری و نجاری . ایالاتی متحده و قشلاقی سر پل . خلاصه. است و بودی ای دونیا نعمت است . ما که ندانیم گونای کیست ؟ عیبی د آسمان ها میبینی ؟ عیبی د وجودی خودیت میبینی ؟ آیا گوفته میتانی که اگه ای چشمانیت د دلی خودیت میبود د کوجای بدنیت میشاندی ؟ آیا عیبی د ای گل ها و منظره ها و کو ها و دشت و سحرا میبینی ؟ آیا اگه صرف د دونیا آب نمیبود چه میشود ؟ پس گپه بسیار نمیکونوم و میگوم که او خدای که ایقه جهانی کلانه بدون عیب ساخته میتانه د دینیش ام عیب نیست و اگه کودام عیبی ام است د خودی ما مردوم و یا د عقلی کمی ماست . چه گوفتین آشنا جان د ای گپی اندیوالی بیسوادتان ؟ د مقابلی گپی آخرتان راجی به تمدن و پیشرفتی ای دونیا باید بگویوم که ای ام از برکتی امو موجودی است که شوما او ره موهوم میخانین . آیا ما باید بخاطریکه امو خدا ما ره ایقه عقلی بسیار داده و موترقی ساخته از او انکار بکونیم ؟ ایا ای کاریما ناجوانمردی و ناسپاسی نیست ؟ کتی کودام عقلی رسا و قامتی شمشادتان ایتو فکر کدین ؟ دیگه گپا ره خو اوسو بانین خداوند حتا رفتاریما ره با مورچه ها بما نشان داده چه برسه که ما ره از موضوعاتی اجتماعی بیخبر مانده باشه . خدا داران صاحیبی هدف و مقصد استن و بیخدایی یانی که راهی موهومی . امید وار استوم گپای آشنایتان د دماغیتان بد نرسیده باشه و قار کده عکس تر نرین . بیخار استین ای تمدن تا اخری دونیا نمیتانن یک مگس ره ام بسازن و هر چی که تابلی ساختن خدا بریشان نشان داده چه کافر چه مسلمان تا بنده هایش د آسایش باشه و شکر بکونن نه ایکه کمالی عقل خود بدانن . برین خدا شوما ره ازی حالتی موهومی بدونیای حقیقی و آشکار بیاره تا اندیوالتر شویم .

    • سلام و احترام خدمتی آقا و یا خانم صدر . شاد اولا جان . خرد جو . هزار بوز داشتگی و قرچه گکی میکاویدگی ! عیدتان مبارک باشه . خدا بکونه که عید ره بچتیات گویی ها تیر نکده باشین . به اجازی برادر بزرگوار اقای صدر و دوستی قیمیم شاداولا جان میخایوم چند گپ بزنوم قبول کدین خوبی خوب نکدین گوش بکونین مجرا نتین جای جنگجال نیست . مه میخایوم بگویوم که آقای صدر بری شوما جنابان چرا جواب نگوفتن " آیا اونا جواب ندارن یا قصدن د دلکایتان غوره ماندن ؟ نی " اونا جواب های منطقی دارن لاکن ما منطق جو و منطق شنو نیستیم . ما دعوا داریم مثلی شاد اولا جان که خدا ره میشناسیم لاکن گپایشه قبول نداریم . مطلبی ما از ای سوال کدن ها و آوردنی آیت ها فامیدن و یا درکیش نیست . ما بفکری خودیما د خمیر موی پیدا کدیم و باید خمیر گره زیری ملامت بگیریم د حالیکه او موی نیست زعفران است که بخاطری تقویه شودن افکار تو د خمیر انداخته شوده . حالی آقای صدر میبینه که امکان داره نفرای مقابلیشه قناعت بته و بقبولانه که او موی نیست زعفران است ؟ د حالیکه میفامه که میفامن یا نمیفامن بهانه گیری میکونن . مشکل تراشی میکونن . امه ره مانده خدا ره ملامت میکونن و یا به قرآن باور ندارن . مه نمیگوم شوما بگوین که آیا آقای صدر میتانه کلی ای رقم مردومی که زبانشان و نویشتیشان یک چیز میگه و د دلکیشان دیگه چیز است قناعت بته و یا اونا ره بتانه بفامانه ؟ خات گوفتین که " نی " پس آقای صدر به امی خاطر بری اموتو نفرا جواب نگوفت و نگوفتنیش مره مزه کت . اقای شاد اولا صاحیب شوما فرمودین که اوقاتی بیکاری ره به مطالعه ای روزنامه ها و سایت ها تیر میکونین و از گپایتان مالوم میشه که از شونیدن و یا خاندنی مانای قرآن ام کم و بیش خبر استین و قصه هایشه بدون باور و بهشت و دو زخیشه سر سری تیر شودین حتمن از قصای جنگ و جنگ بازی هایش باخبر استین و از آیاتی قتلو قتلو بد میبرین و ایکه قرآن کافرا ره نجس میگه و یا حیوان میخانه خوشتان نمیایه لاکن نسبت به خرد جو که د یافتنی خرد سرگردان است . هزار بوزی بیچاره خو د غمی بوز هایش است و کاوه ره از نامیش مالوم است که هر چیزه کاویده میره ولی درک نمیکونه . ببینین غرجی خو مانا نداره . شاید مقصدیش غرچه باشه . د خودیش بگوین که د لوغت نامه سیل بکونه که غرچه چه مانا میته . شوما خو شخصی باخرد استین و د جستجوی حق و حقیقت روزنامه میخانین و ای عالم پور از بگوفتی شوما مردوم تکنالوجی ره سیل کده رایستین و از طریق امی یک تکنالوجیش ما و شوما از ای سری دونیا به اوسری دونیا به آنی واحد د رابته میباشیم میدانین باز دیگه چرا مشکوک استین ؟ امی تکنالوجی کمپیوتریتان بسیار کار ها ره میکونه مثلن د پیشانیش نویشته میکونین که مهوش باز مجبور استین که انتره پچیق بکونین تا که مهوش جانیتانه بیاره لاکن ای بچاره گک از دلتان بیخبر است د شوما صد ها تا مهوشه از گوشیش کش کده میاره یانی که میگه بگو کودامیشه کار دارین . شوما ام از قاتی ایقه مهوش ها مهوشی خوده پیدا کده بالایش باز انتر میکونین . باز ام ای غولدینگ نمیفامه که شوما از مهوش چه میخاین پیشی رویتان از سجل و سوانحیش گریفته تا ده ها خاندن هایشه نشان میته که بگو چه میخایی باز شوما مجبور استین بگوین که خاندن هایشه و از قاتی خاندن هایش "ملا مامد جانه" باز که انتر کدین . امیست که او ام خاندنیشه شرو میکونه . لاکن ...لاکن تکنالوجی پروردگار که یکیش امی مغز باشه اوتو نمیکونه . امیکه خاستین شوی عروسیتانه د یادیتان بیارین حتا کودام صحنیشه میخاستین ببینین بدونی نویشته کدن و انتر و منتر بدونی سرگردانی و پالیدن د پیشی روی چشمان دلتان میاره و میگه سیل بکو . نه صندوقی کمپیوتر بکار است نه کیبورد و نه شیشی تلویزونیشه کار داره نه سیم بکار و نه برق بکار و نه ام بتری و ایقه کلکک کدن و کش و فشی بسیار " آخریش از یک مشتک گوشت و ریشه و رگ و خون جور شودگیست . شوما تکنالوجیستای عصر و زمان د مه بگوین که کودامیش تکنالوجی پیشرفته بود ؟ آیا بشر میتانه یک سوزن بی سوراخه ام بدونی کومکی ای تکنالوجی خدا دادیش بسازه ؟ و یا ... و یا امکان داره ای رقم تکنالوجی ره یک مادی کر و کور و یا طبیعت نادانی بیعقل و منطق بسازه ؟ و یا ای انسانی که سرا پایش از امی رقم تکنالوجی های قوی و بسیار میم جور شوده خود بخود جور شوده باشه ؟ از دیگه تکنالوجی ها تیر میشیم که شوما بزرگوار ها از مه کده هزار چند میدانین خو سریش فکر نمیکونین . آقای صدر میفامید که گپ تا اینجه ام امکان داره پیش بره . او ایره ام میدانیست که پیش رفتن فایده نمیکونه . چرا ؟ بخاطریکه دلیل او از پردی گوشهایتان پیشترک نمیره و ده او مغزیکه مه تاریفیشه کدوم هرگیز نمیرسه . گیروم اگه د اونجه ام برسه یک تکنالوجی دیگه ام است که بنام ضمیر و وجدان و یا ایمان که مافوقی ای مغزکی چار مغزک میباشه و اونمو ممانیت میکونه که گپا سورت یا تحلیل شوه که د پالویش راستیشه پورسان بکونین خداوند خودیش نمیخایه که ای امه چیز ها ره درک بکونین به امی خاطر گرد و بریتانه دیوال های آینی گریفته و ای نشانی های خدا ره دیده نمیتانین . ای گپی مره ام مزاق ندانین چرا که ای ام یک تکنالوجی عجیب است . پس خات گوفتین که اگه خدا خودیش نخایه گونای ما دیگه چیست ؟ ای گپه ام بریتان روشن میکونوم که شاید یگانتایتان تجربه بکونین و د حقیم دوعا گوی شوین ( یک کمترک از خود خایی پاین بیاین و از امو عقلی خدا داد کار گریفته نشانی هایشه که د چار و طرفیتان تیت و پاشان با یک نظم و نظامی ماکم و قوی افتاده سیل کده تصدیق بکونین که به غیر از خدا امکان نداره ایقه چیز ها خلق شوه . باز ای تمام تکنالوجی ها ره از طرفی او دانیسته و باز به بزرگیش تسلیم شوده خوده به سجدیش یک کمترک خم بکونین و از او به صدق دل بخاین که شوما ره راهی راسته نشان بته و صاحیبی توفیق بسازه . اگه گریه میتانین خو خوبی خوب و اگه نمیتانین چیره ای گریان بخود بگیرین باز خات دیدین که ای دیوال ها چه رقم پس میشه و شوما ها چیز های ره خات دیدین که تا حال ندیدین . هر وقت ایساس کدین که دیوال ها پس شوده باز برین بر سری امو آیاتی که بند مانده بودین که انشاالله بدون کومکی برادر عزیز ما آقای ر صدر س خودتان میفامین و مشکلتان حل میشه ) اگه نشود مه مسول دونیا و آخرتتان استوم . خدا یار و مدد گارتان سرپلی بیسواد .

    • جناب شادولا خان! امید سرحال باشی.

      چند نکته که باید واضح سازم.

      نخست: فهرست ماخذ را که جواب دهنده سوالات شما است, برایتان نوشتم بدلایل ذیل:

      1- شما نوشتید که شایق مطالعه استید.

      2- بحثی را که شما خواستار روشنی در آن موارد شده بودید, آنقدر ها زیاد است که در این صفحه نمی گنجد.

      3- چون ایام عید بود, بنا موقع نوشتار کمی مینمود.

      دوم: من در اصل مضمون آیتی را ذکر ننموده ام. آیاتی را که بعدا در جریان مباحثه نوشتم, روشنی بود در جواب نبشته های آقای غرجی که عمدا آیات متبرکه فوق را با تحریف و کوتاه سازی نوشته بودند.
      وهیچگاهی کسی را به کفر متهم نساخته ام, چون نه اعمال روزانه شما را شاهدم و نه هم از عقاید درونی تان آگاهی دارم. پس چگونه و بکدام دلیل شما را کافر بنامم؟

      هرگونه سوال کوتاه ومشخص تانرا تا حد توان جواب خواهم داد.

      خیلی کوتاه باید بنویسم که, آیات متبرکه قرآن در مورد تمام مسائل اعم از کار و امور روزانه, ساینس( به معنی کامل امروز آن), صنعت وغیره اشاراتی دارد.به آیات 27 و 28 سوره التکویر توجه نمائید.

      إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِينَ. ترجمه: این جز یاد آوری(پندی) نیست برای جهانیان.
      لِمَن شَاء مِنكُمْ أَن يَسْتَقِيمَ . ترجمه: برای هر کس از شما که بخواهد به راه راست رود.

      حالا اگر آیات قصه را بیان نموده, بدون شک در آن قصه پند و حکمتیست. اینکه بعضی ها به آن تنها به چشم قصه مینگرند راه و خواست خود آنهاست. ولی برای کسانیکه به منطق آن قصه و دلیل ذکر آن میاندیشند, همین قصه مالامال عبرت هاست.
      آیات قران راز های بزرگ علمی را در خود گنجانیده, جای تاسف در این اینست که غرب از قران استفاده علمی نمود و شرق با قران تجارت دینی. به تمامی دستاورد های علم امروز به شکل واضح در قران اشاره گردیده, طور نمونه:

      نشان انگشت: چند سال میشود که علم غرب کشف این مسئله را افتخار خود میداند که نشان انگشت دو شخص یکسان نیست؟ در حالیکه به این شگفت علمی 14 قرن قبل قران اشاره مستقیم دارد. به سوره القیامه توجه نمائید. خداوند (ج) بعد از قسم به قیامت و نفس ملامتگر میپرسد (أَيَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ) آیا آدمی میپندارد ما استخوان هایش را جمع نخواهیم کرد؟ بَلَى قَادِرِينَ عَلَى أَن نُّسَوِّيَ بَنَانَهُ. بلی ما قادر هستیم سر انگشتانش را برابر کنیم.

      حالا جناب شادولا! نزد بعضی ها سوره القیامه تنها از قیامت و جنت و دوزخ قصه دارد. در حالیکه نه! چنین نیست. همانطور که میبینی در این سوره یک راز بزرگ علمی نهفته, به راز نشان انگشت اشاره شده, وظیفه مسلمانان بود تا این اشاره را تعقیب و کشف نمایند که سر انگشت چی مشخصات خارق العاده دارد. ولی چنین نشد. کفار کشف این مسئله افتخار خود ساختند در حالیکه قران ما همه را متوجه آن ساخته.

      و یا غرب افتخار خود میداند که به ماه و مریخ سفر میکند. در حالیکه آیات متبرکه قران 14 قرن قبل انسان را به آن اشاره نموده. در آیه 33 سوره الرحمن خیلی واضح میخوانیم. ( يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ إِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسُلْطَانٍ) ترجمه : ای گروه جنيان و آدميان ، اگر می توانيد که از کناره های آسمانها و، زمين بيرون رويد ، بيرون رويد ولی بيرون نتوانيد رفت مگر با داشتن قدرتی.

      وظیفه مسلمانان بود تا اندیشه کنند. چه قدرتی؟ با کدام قدرت میتوان از کناره های آسمان گذشت؟ که بد بختانه از آن چشم پوشی شده. و کفار به جای مسلمان به تحلیل و بررسی آن پرداختند تا راکتی ساختند و از کناره های آسمان گذشتند.

      خلاصه : آنچه در نظر شما قصه های تکرار دوزخ و جنت مینماید, در حقیقت گنج علم است و اشاراتی به آنچه که توا ن بشر است. ولی از بخت بد مسلمانان چون جناب شما این چهره علمی قران را دیده نمیتوانند و تنها آنرا مشوق قتال و قصه های دوزخ و جنت میشمارد.

    • به خدمت عالی جنابا ن محترم آقای صدر واقای سرپلی: با اینکه چندین بار خدمت شما عالی جنابان و دیگر نویسندگان محترمیکه هم عقیده شما هستند به مرا تب عرض کرده ام که من به خالق کاینات عقیده وایمان کامل دارم.
      وجود وتوانایی وقوانین الهی برای من درموجودیت خودم ، شما، حیوانات حشرات ، نباتات ، آب وهوا ونظم ونسق جهان که کوچکترین نقص وعیب واشتباهی دران وجود نداشته همه منظم وسیستماتیک وظایف شانرا ازملیارد ها سال به اینطرف اجرا مینمایند، ثابت واستوار میباشد. وروی همین دلیل برای من سوال پیدا میشود که چنین خالق توانا ودانا چگونه مانند ما انسانها اینقدرطفلانه فکر کرده و در یک نقطهء معیینی ازجهان پهناور
      چند کتاب مختلف برای چند نفر محدود فرستاده وایمان داران هر کدام را بجان همدیگر انداخته است؟
      من به این اوامر،دستورات وقوانینیکه در چار کتاب از طرف خداوند برای پیامبران نازل گردیده. منجله سوالهای زیادیکه ازدوران کودکی در مغز من میچرخد فقط به تعداد محدود اکتفا نموده وازشما دانشمندان وعالمین دین خواهش میکنم بسیار ساده وعام فهم بدون ذکر لغات قلمبه وسلمبه یاذکر آیاتی ازقران ، فقط به لسان من بیسواد و 95 فیصد هموطنان دیگر بدون اینکه مرا به خواندن این کتاب وآن سایت ویا فلانی عالم دین راجع نمائید ، توضیحات ارایه فر موده و ممنون سازند.و اگر جناب سرپلی هم از جملات توهین آمیزشان و جفنگ گویی ویاوه سرایی بتوانند جلوگیری کنند واگر واقعا" فهم ودرایت داشته باشند
      عاقلانه ومنطقی، نه به حدس وگمان وخواب وخیال واشعار بی معنا وبی قافیه، به اصل مطلب مختصربنویسند، شاید بالاخره همه به یک تفاهم برسیم. درغیرآن این گفتگوها باید در همینجا ختم شود.
      اولین سوال ازخودم شروع میشود. وقتی سرنوشت ما انسانها ازروز ازل تعیین شده خوب باشیم ویا خراب کافر باشیم یا مسلمان به عیسی ایمان داشته باشیم یا به موسی یا به محمد و من که اینگونه افکارمتجسس ومشکوک دارم، گناه من چیست وقتی خداوند مرا چنین آفریده؟ وآیا همین موضوع در مورد تمام انسانها صدق نمیکند؟آگر آقای یمدری وهزار بز و بابک هزاران دیگر به خداایمان ندارند ویا آن هندوی که درسرک ها سوزان هند بدنیا میاید ودرهمانجا می میرد نه از خداونه از پیامبر خبردارد،

      آیا خدا خود،آنانرا چنین نیا فریده؟ من که به مراتب
      ازعالمین دین شنیده ام که میگویند عزت و ذلت ازجانب خداست پس ما
      کدام را بپذیریم؟ قضا وقدر و یا عمل خودرا که خداسرنوشت مارا تعیین
      کرده که عمل خوب ویا خراب را انجام دهیم؟
      وقتی جناب سرپلی ادعا میکند که تا خداوند نخواهد کسی در راه درست قدم نمیگذارد، وهمیشه دعای خیر برای هموطنان بی دین مینماید آیا با این دعا های سرپلی صاحب سرنوشت تغیر میکند؟ وآیا خداوند اینقدر متلون مزاج است که هر روز با خیرات ودعا و نمیدانم نماز وروزه سر نوشت ملیون ها انسا ن را هی تغیر وتبدیل کند؟
      درهمینجا یک سوال از شما عالی جنابان دارم که در تمام دوره عمر تان آیا موردی در زندگی تان بوقوع پیوسته که متقین باشید از برکت دعاو یا بد دعای تان پدید آمده باشد؟
      یکی از نویسندگان چندی قبل نوشته بود که نواسه خوردسالش در مکتب پیتزا که گوشت خوک داشت خورده بود ومادرش مانع وی شد وبرایش دلیل آورده بود که باخوردن گوشت خوک مریض میشود اما طفلک سوال کرده بود که دیگر همصنفانش چرا مریض نمیشوند؟ برای این کودک در محیط غرب شما چه جواب دارید؟
      به نظرشما وقتی در سراسر جهان فقط یک چهارم نفوس جهان فقط بنام مسلمان بوده وازان جمله هم نود فیصد بشمول اینجانب نمیدانند الحمد یعنی چه؟
      واین دین طوریکه ادعا شده بهترین وآخرین ومکمل ترین ادیان جهان است چرا همه ممالک اسلامی در 1400 سال با همه ذخایر ومنابع سر شار طبیعی قدرت ساختن سوزن را ندارند؟ ویک مملکت اسلامی را امروز سراغ نداریم که در رفاه وآرامش زندگی داشته باشند. ؟ وقتی شما طفل تان رابه مدرسهء غرض فراگرفتن علم میفرستید اما بعد از مدتی متوجه میشوید که طفل تان بعوض پیشرفت عقبتر رفته، آیا نمیخواهید مسیرش را عوض کنید؟
      بعضی ها ادعا دارند که عیبی در ادیان نیست ، وعیب در خود ماست.
      خوب وقتی میبینیم جهانیکه سعی دارند خرافات را کنار زده واقعیت ها را ببینند امروز در کجا قرار دارند وما اگر در 1400 سال هنوز سواد نداریم چه مدتی باید انتظار بکشیم؟
      به نظر شما این طالبان کرام که مرتکب وقیح ترین جنایات میشوند ویا
      سیاف وربانی و محقق ومجددی وحکمتیار ومحسنی وغیره که خون بیچاره ومظلوم گرسنه را زهر مار میکنند ولی پنج بنای اسلامی را بجا می آورندو
      مسلمان هستند خدااوشان را میبخشد و بی خدا ها روانه دوزخ میشوند؟
      شما بهتر میدانید طوریکه علم واقعیت هارا همه روزه به اثبات میرساند، از موجودیت زمین وبوجود آمدن انسان به ملیون ها سال میگذرد که ما هنوز نمیدانیم چه دوره ها وتمدن های گوناگون آمده ورفته باشد. اگر قانونی از جانب خداوند نازل شده باشد فکر نمیکنید که خداوند با همه توانایی ودانایی اش از آغاز تاختم جهان یک قانون سر تاسری برای تمام باشندگان زمین نازل میکرد؟ روی چه دلیلی پیامبر های مختلف با قوانین مختلف برضد یکدیگر که باعث این همه اختلافات و کشت وکشتار گردیده فرستاده است؟ و چه دلیلی خواهد بود که خداوند تنها دوست یک عده محدودی یعنی یک بر چهارم نفوس جهان (اسلام) بوده وبا بقیه خصومت ودشمنی داشته که از فرستادن پیامبری مانند محمد وقران انهارا محروم ساخته؟ بعضی دانشمندان میفرمایند که همه اهل کتاب مورد لطف خداوند هستند، اگر چنین است پس چراوقتی یک مسلمان به عیسویت یا یهودیت می پیوندد، با ید به قتل برسدوهمچنان زن ویا دختر مسلمان حق ازدواج با عیسوی ویا یهودی را ندارد؟
      مانند این سوالهای زیادی درذهن هر انسان متفکر وعاقل وجود دارد ولی متاسفانه از ترس و وحشت که در دین اسلام وجود دارد هیچکس جرات این سوال هارا ندارد. ما شاهد حادثات وحشت ناک در جهان بوده ایم که انسان های متفکر جانهای شانرا فقط با پرسشهای ازین گونه ازدست داده ودر وطن عزیز ما سرنوشت عبدالرحمن ، وکامبخش به همه معلوم است. اما اکنون از برکت این سایت های انتر نتی جوانان وروشنفکران ما میتوانند نظریات وعقاید شانرا آزادانه ابراز نمایند. بر علما و دانشمندان واقعی لازم است با دلایل وعقل ومنطق به جواب این گونه سوالات بپردازند.
      ما امروز نمیتوانیم حتی اطفال خورد سال را بدون دلیل و منطق قانع بسازیم.
      با عرض احترام

    • دوست گرامی و با ایمان مه آقای شاد اولا جان سلام ! اگر چی د مقابلی بیادر محترم ما آقای صدر بی ادبی میشه که گپ بزنوم خو یک چیز به مه اجازی ای بی ادبی ره میته که باضی بیسوادای مثلی خودیم ام ای نویشتا ره میخانن شاید سری اونا د لوغت پرانی خلاص نشوه . شوما بزرگوار گپای مه ره نا دیده گریفته جواب بیادری ما شاداولا جان ره نویشته بکونین .
      شاداولای عزیز ! قسمی که گوفتین بخدا ایمان دارین و خداوند از ملیارد ها سال تمام ای دونیاره منظم و سیستوماتیک میچلانه و کار هایره او کده و میکونه که د عقلی بشر جور نمیایه . البته او کار های دیگیش ام که نمیدانوم چند کیتاب به چند نقری محدود روان میکونه و یک سری دونیا ره ایمان دار میسازه و دیگایشان از داشتن دین و یا پیغمبر محروم میمانن شاید د ای کاریش ام از جملی کار های باشه که د عقل ما جور نامده باشه . یک مثال میتوم د امریکا و کانادا چوقت عیسی ع تشریف برده بود که امگیشان عیسوی شودن . آیا د او وقت ای امریکا بود ؟ آقای شاداولای عزیز ! هر کس از هر طریقی که بطرف مه پیش بیایه جوابیشه امو رقم میتوم . با شوخی آمدین شوخی کدوم انوز ای بیسواد توهین هایتانه با شوخی و گویا نفامیدوم تیر کدیم که جای و وقت گله نیست و اگه خاسته باشین یک یک تا برویتان میتانوم بکشوم . خیر باشه زدنی ادیب ها ادبیست و مهم نمیباشه . حالی که شوما خود مثلی یک آدمی ماقول د میدان داخل شودین سرپلی ام از جفتک و خیزک میمانه و د را مثلی شوما سیده میشه .
      جای شک نیست که قسمت و تقدیر و خیر و شر از طرف خداوند است و ای گپ مانای ای ره نداره که ما بکلی اختیار نداریم که اگه ایتو باشه باز گپی شوماست و ما اگه هر فحش و نا سزا بکونیم گونای ام نداریم . لاکن ای گپ ایتو مانا نداره و ایتو نیست که فکر میکونین امورقم که د کار های دیگیش عیب ندیدین ای کاریش ام بی عیب است خو یک کمترک باریکی داره و د داخلیش خوده باید باریک کده دراین تا از ای راز با خبر شوین . اگه نی سرسری نمیتانین چیزی ره برداشت بکونین و مه د شوما یقین میتوم که اگه سریتان د ای گپ خلاص شود سوالای دیگیتانه خودیتان میفامین . فامیدنی ای باریکی چشمی باریک بین کار داره نه عقل بسیار و دانشمندی فراوان . د ای گپ باسواد و بیسواد نداره شاید مه واری بیسوادی تانسته باشه خوده د ای باریکی از یک باسوادی دانشمند کده رسانده باشه . نظر بفرمایشتان نه آیت میگوم و نه ام حدیث . از عقلی کار میگیریم که د مابین امگیما مشترک است . از یک فرصتی خوب مه میخایوم استفاده بکونوم و او ایکه الحمد لله از ایمان بسیار خوب و ماکم د قسمتی خدا برخوردار استین که د نصیبی هر کس نمیباشه و از برکتی علمیش قدرت هایشه تماشا میکونین و یقینی کامل دارین که خداوند است و ای امه چیز ها ره خلق کده و شوما خودتان ام مخلوقیش میباشین حالی مه از شوما یک سوال میکونوم آیا د یک موتریکه سه سه نت و بولتی هر چار تیریش کشیده شوده باشه با توکل خدا د او شیشتن و سفر کدن جایز است ؟ با ای که یقین کامل دارین که هر چه خدا کد امو رقم میشه و مرگ و زندگی بدیست خداست . حتمن میگین که نی . که خدا بما عقل داده . شعور داده . ای خو خودیش یک خود کوشیست . از گپای تبلیغاتی و ملایی که میفاموم خوش ندارین تیر میشیم و مه ام د ای بیسوادیم نمیتانوم شوما ره ازو طریق قناعت بتوم لاکن ای ره باید تصدیق بکونیم که خداوند با ای تمام علمیش خو نمیتانه ایقه بی عدالت باشه که ام آدمه کافر بسازه و ام او ره جزا بته و حقی مسلمان شودنه ام د او نته . باید که یک راهی حل د ای گپیش که بار بار د کیتابیش میگه وجود داشته باشه و نفامیدنی ای رقم موضو ره باید از کمرسی عقل خود دانیسته مثلی جناب شوما عاجزان د غمی پیدا کدنیش برایه . حالی مه یقینی کامل داروم که اگه واقین شوما د تلاشی امی گپ باشین خداوند شوما ره هدایت میته و از ای رازی کلان شوما ره باخبر میسازه . ایکه گپی سرپلی ره یک بهانه میسازه و یا از آقای صدر ره و یگانتای دیگه ره خودیش میفامه . مه چون خط بخط گپایتانه خانده نویشته کده شیشتیم باید سوال شوما ره د قسمتی که از دوعا کسی چیزی ره یافته باشه باید بگویوم که بلی و بلی و مه خودیم شاید و گواه استوم که بسیاری ها د زیری نظریم با دوعا ها و نماز ها چیز هایره یافتن که ممکن نبود و عقل قبول کده نمیتانیست . و شوما ام دیده باشین که کسای ره که از خدا شو و روز چه طلب کدن و امو چیزه یافتن و ازی حق تیر نشین . شوما خودیتان میتانین ای گپه تجربه بکونین . بیاین باد ازی از او خدای که تمام دونیا ره تانیسته خلق بکونه حتمن شنوا و بینا ام است چیرا که ایچ وقت کور و کری نمیتانه چیزی ره خلق بکونه پس بخدمتی امو خدای توانا خوده بسجده پرتین و از او امی چیزه بخاین که خدا یا مره از ای سوالاتی که مره پوریشان ساخته نجات داده و مره ازی باریکی که براستی تو میدانی و ما نمیدانیم بیرون بکش و رانمایی بکو . هرچی سوالی داری بدون کم و کاست بحضوریش بشنوان و مه به یقین کامل میگوم جوابیشه خودیت میشنوی میبینی و میفامی و ای ره ام از خداوند خاستگار شو که اگه ای قرآن کیتابی تو باشه دلی مره بفامیدنی آیاتیت روشن بساز . خودیتان خات د خود دیدین او چیزی که مه د دیگرا دیده بودوم و د خود ام تجربه کردیم . د قسمتی گوشتی خوک فکر میکونوم مرضی انفلونزای خوکی که سرا پای دونیاره سراسیمه کده بیترین دلیل باید به خورد و بزرگ ما مسلمان ها باشه . بخشیش میخایوم گپ بسیار دراز شود که چاره نیست . د حالیکه سوالای شوما اموتو بیجواب ماند . از نویشتی بعدیتان خات فامیدوم که ادامه بتوم یا بس کدن بخیریم است . ناگوفته نمانه آشنا جان دین بزور و جبر نیست هر کس میتانه براهی خودیش باشه بشرطی که د دینی مردوم مثلی یمدری و چند بیخدای دیگه تجاوزات توهینی نکونن و سرپلی ره دیوانه نسازن . شاداولا جان بری فعلن بامان خدا .

    • برادرم شادولا سلام!
      کوشش خواهم نمود که تا حدود آموخته های خودم به جواب سوالهای شما بپردازم. ابتدا در این مسئله هیچ عیبی نیست که سوال داشته باشیم, از آنجمله سوالهای خودت مانند: چرا مسئولیم اگر نیک و بد از جانب خداوند است؟ و یا چرا خداوند فرستاده هایش را از یک منطقه جهان برگزیده؟ زیرا , طوریکه قبلا یاد آوری نمودم احکام دین اسلام که منبع اصلی آن قرآن کریم است, اشاراتی دارد به همه امور و راز ها, و دریافت جواب کامل و تشریح و تفسیر آنرا به عهده بنده گان گذاشته, یعنی از بنده گان میخواهد آنچه را که قابل درک نیست ابتدا از خود بپرسند و آنگاه در تلاش دریافت جواب به آن شوند. ندانستن عیب نیست, نپرسیدن عیب است.

      به جواب سوال اول شما در مورد فرستادن پیامبر و کتاب در یک نقطه معین جهان و به چند نفر محدودباید بنویسم و خیلی ها ساده و به منطق بشری بنویسم:

      اول اینکه, بلی هر دیر گاهی خداوند(ج) رسولی فرستاده برای رهنمایی, چرا برای هر هزار نفر یک رسول نفرستاد؟ زیرا کثرت رهنما باعث ایجاد تنازع و بی بندوباری میشود. مثال خیلی ساده و قابل فهم آن را در کثرت گروههای جهادی در جنگ علیه قوای شوروی در نظر بگیرید. با وجودیکه شعار یک, هدف یک, و راه یکی بود, مجاهدین به اطاعت از هژده رهبر پرداختند که نتیجه آن همانا جنگ های تنظیمی, تباهی و ویرانی وطن, شهادت هزاران بیگناه و از دست دادن استقلال است. پس بمنظور وحدت جامعه انسانی تحت یک مشخصه(انسان بودن) و جلوگیری از تقابل طبقاتی همفکر هر زمانی یک رسول فرستاده شده.

      حالا بخش دیگر همین سوال, چرا در یک نقطه معین جهان؟

      علما انسان شناسی و زیست شناسی به این نتیجه رسیده اند که قاره های کنونی جهان میلیونها سال قبل خیلی به هم نزدیک و در اکثر نقاط متصل به هم بودند که در نتیجه حرکات تکتونیکی از هم فاصله گرفته اند, این به معنی آنست که در بدو خلقت کره زمین یک خشکه واحد بزرگ وجود داشت و نفوس انسانها که بمراتب کمتر از نفوس امروزی آنست در مرکز این خشکه بزرگ زیست داشته اند, و این مرکزیت خشکه ساحه است در شمالشرق آفریقا ,غرب آسیا و جنوب اروپای امروز. براساس این برآورد مصر و ممالک همجوار آن در همین ساحه موقعیت دارند. و با کشف آثار بیشمار که از مدنیت مصر قدیم و ساحات چون فلسطین و عراق گواهی میدهد, این مسئله به یقین کامل نزدیکتر است که انسان امروز در همین ساحه زنده گی را آغاز و به مرور زمان به دلیل کثرت نفوس و کمی منابع به سایر نقاط جهان پراگنده شده اند. پس به همین دلیل اکثریت پیامبران در همین منطقه معرفی شدند تا به سایر نقاط نفوس کنند.

      مسئله تقدیر آنچنانیکه بعضی ها می اندیشند مطلق بدون مسئولیت نیست, اگر تقدیر مطلق بدون مسئولیت میبود پس ضرورت به دوزخ در پهلوی جنت بی مفهوم است. عاقلان با تدبیر معامله میکنند و جاهلان به تقدیر حواله. تقدیر به معنی آنچه در لوح محفوظ درج است, و در لوح محفوظ جز مسائل چون تولد, حالت فزیکی و جسمانی بعد تولد و مرگ که مطلقا به اراده خداوند است, سائر مسائل مانند چگونه و به چه می اندیشی, به حکم عقل و منطق معتقد به چی استی , چه مینوشی و میخوری همه و همه به اراده تست ولی خداوند بر آن آگاه است. انتخاب آن به تو سپرده شده ولی خداوند عالم است که تو اشتباه میکنی و به خطا میروی و یا به راه مستقیم قدم میگذاری. بلی ! اگر کسی انتخاب نماید که بعد از اینهمه دلایل بر وجود قدرت مطلق و یکتا از آن انکار کند, انتخاب شخص است نه اراده خداوند(ج), انکار یک شخص اراده خداوند نه بلکه در حدود علم خداوند است. لوح محفوظ حکمی نیست. بدین معنی که آنچه که در لوح محفوظ ثبت است معنی امریه (بکن) را ندارد بلکه از (میکنی) آگاهی دارد. خداوند عاقل و توانا آگاهی دارد که چنین کار نیک و یا چنان عمل بد را انتخاب میکنی.
      امر و نهی در قرآن است نه لوح محفوظ. بعضی ها میان اراده خداوند(ج) بر آنچه اتفاق میافتد و آگاهی خداوند(ج) از آنچه واقع خواهد شد در مغالطه هستند. مسائل است که به اراده مطلق ارتباط دارد, از آنجمله مرگ انسان, که کاملا به اراده خداوند است, تولد انسان. ولی مسائلی هستند که آنرا نمیتوان به اراده مطلق حواله کرد مانند , انکار اوامر الهی با وجود آگاهی و اقرار به قدرت مطلق. مثلا اگر کسی شراب مینوشد, و یا به اعمال زشت دیگر دست میزند, و یا هم چنانکه خودت مثال زدی که : "اگر آقای یمدری وهزار بز و بابک هزاران دیگر به خداایمان ندارند,ویا آن هندوی که درسرک های سوزان هند بدنیا میاید ودرهمانجا می میرد نه از خداونه از پیامبر خبردارد،"
      انتخاب خود آنهاست. بیدینان بیشتر از همه دعوی حکم عقل و منطق را میکنند در حالیکه اعمال شان کاملا خلاف عقل آدمیست. کدام بنی آدم نمیفهمد که نوشیدن شراب به صحت مضر است؟ همه میدانند, پس چرا مینوشند. گیرم ایمان ندارند, و لی آیا عقل حکم میکند که آنچه را که مضر حال است بنوشد. و یا میلیونها مثال از موجودیت قدرت برتر وجود دارد, و حتی هندو به قدرت برتر ایمان دارد و به همین دلیل برای خود بتی تراشیده پس کدام منطق آدمی قبول مینماید که بتی را که ساخته دست خودت باشد به صفت قدرت برتر عبادت کن. پس میبینیم که این آقایون به خواست خود منکر خداوند هستند و هیچکاهی از منطق و عقل خود به نفع خود استفاده نکرده اند.خداوند(ج) به آنها عقل اعطا فرموده, حالا اگر آنها از عقل کار نمیگیرند, چرا آنرا حواله به تقدیر نمائیم.

    • صد هزاران سلام به آقای صدر ! بسیار عالی بود . شوما خو از مه کده فامیده برامدین . خی تابالی کوجا بودین . قربانی دلایلی جاندارتان تشکر . شاد اولا جان نویشتی مره قات کده د دیوال بزنین و نویشتی آقای صدر ره با مزیش بخانین که مره ام مزه کد . و از آقای بابک ام به خاندنی ای مضمون دعوت میکونوم . اگه بابک با آقای صدر یک گوفت و شنودکی نازوکک بکونن چشم ما ره روشن خات ساختن .

    • هموطنان محترم جناب صدر واقای سر پلی:
      از لطف و مهربانی شما دانشمندان و اینکه وقت گرانبهای تانرا به سوالات بی منطق وبی سروپای من صرف نموده اید ابراز امتنان نموده وفقط میخواهم خاطر نشان کنم شما به یقین سوالات من وجواب های خودرا بهتر از من قضاوت نموده و میدانید. بیش ازین مزاحم تان نمیشوم. سعادت وموفقیت شما وتمام انسان های خوب روی زمین آرزوی من است. احترام

    • جناب شادولا سلام!

      نمی دانم که منظور شما از سپردن قضاوت به ما در مورد اینهمه بحث چیست؟ آیا قناعت نمودی و یا جواب مارا دور از منطق یافتی؟ من قبلا نوشتم که چون میدانم به نتیجه نمیرسیم, بنا از جواب به بعضی سوالات خودداری مینمایم. و این شما بودید که ما را متهم به فرار از بحث نمودید. چه دلیل سبب این میشود که حالا شما به خود این حق را میدهید که در جریان مباحثه و بدون نتیجه گیری و بدون وضاحت به اینکه دلایل مارا قبول دارید یا نه؟ فرار را بر قرار ترجیح میدهید؟

    • محترم آقای صدر:
      من نمیخواهم به جناب شما که میدانم انسان با شخصیت، متفکرو دارای معلومات زیاد در مسایل دینی هستید بی احترامی کنم. زیرا من به دین وایمان ومذهب انسان هاکه مساله شخصی هر فرد است کاری ندارم. اما وقتی مرا فراری میخوانید، مجبورم به پاسخ تان عرض کنم که شما به هیج یک از سوال من جواب منطقی ارایه نکرده اید. و ارشادات شما نسبت اینکه به نتیجه نمیرسیم، به بعضی پرسشهای من جواب نمیدهید، واضح است که جواب ندارید ورنه چه دلیل است که فقط یکی دو تا راانتخاب کرده اید؟
      بطور مثال طبق فرموده جناب عالی آیا اگر طفلی در هندوستان و یا فامیل یهودی، عیسوی ، بیخدا ویا هر مذهب دیگر تولد وبزرگ میشود، دران محیط نه از قران ونه از محمد و یا خدا خبر است، گناه اوست که کافر بار آمده؟ وآیا واقعا" خداوند آنقدر ظالم است که بجز تعداد محدودی از بندگانش یعنی مسلمانانرا که کمترین جمعیت زمین را تشکیل میدهد ، بقیه همه را در آتش دوزخ میسوزاند؟ شما اگر از یک والدین بی خدا ویا هر مذهب دیگرمتولد میشدید آیا همین عقیده امروزی تانرا میداشتید؟
      واضحا" به این سوال وصد ها سوال مانند این جواب ندارید. ویاوه گویی های که اقای سرپلی و یا هم عقیده های شان مینمایند جای بحث وگفتگو را ناممکن میسازد؟ اگر شما آرزو دارید که بااین دلایل غیر موجه تان چند هم عقیده تان مانند آقای سر پلی را میخواهید برای تان کف بزند وبا گفتار وچتیاتش دل شمارا خوش بسازد موضوع جداگانه است در غیر آن چه جای بحث ومجادله وجود دارد؟ این گفتار شما را سالهای متمادی ازطالب وملا شنیده ایم که شک وتردید وسوال درین موارد کفر است که شما هم عین عقیده را دارید وبرای سوالاتیکه جواب ندارید طفره میروید.
      آیا واقعا" این جواب شما قابل قبول است ، جهانیکه به اثبات علم ملیارد ها سال عمر دارد ،یک کتله بزرگ بوده وهمه پیامبران وکتب در همان جا نازل گردیده. اگر این گفتار شما واقعت داشته باشد پس چه دلیل است که در چنین یک مدت محدود تمام جهان به یک لسان صحبت نمیکنند؟ شکل وقواره ورنگ، تمدن ورسم ورواج شان متفاوت است؟ آیا واقعا" مدنیت فقط در 1400 سال بوقوع پیوسته وقبل ازان انسانها دختران شانرا زنده بگور میکردند وسراسر جهان وحشی بودند؟ آیا هیچ انسان عاقل وبی سواد تر از من این چرندیات را قبول خواهد کرد؟ این همه گفتارتکراری ملا ها وطالبان مساجد است که با مطالعه چند کتاب خاص ازنسل به نسل پخپوغ وانتقال داده اند. وداستانهای کشتی نوح وشق القمر وصد ها چرند وپرند را درمغزانسان های ساده تزریق نموده اند. من به فهم ودانش شما احترام میگذارم زیرا شرایط محیط وزمان بر افکار همه ما تاثیر به سزایی داشته واضحا" در هر محیط وشرایطیکه نشو ونما نموده ایم تحت تاثیر همان شرایط زمانی ومکانی بوده هرمورد دیگر برای ما بیگانه و ناشناخته است. اما آیا گناه خواهد بود اگرعینک دودی را ازچشمان خود بدور انداخته و از مسیر مسقیم خود خارج کمی دورترزوایای دیگر زندگی وجهان را که چگونه توانسته اند بد بختی بشررا کاهش بدهند ، با یک نظر دور از تعصب نگریسته مورد غور و بررسی قرار بدهیم ؟ آیابر دانشمندان مانند جناب عالی لازم نیست خود ، اطفال ، فامیل جوانان ووطن داران خودرا متوجه بسازند که از خواب غفلت بدر آمده به عوض دعا و زیارت و عذر وزاری و دیگر مزخرفات ، به علم ودانش و کسب وکار وآبادانی کشورمبادرت ورزند. شما فکر نمیکنید دلیل این همه بدبختی جهان اسلام طوریکه قبلا" مفصل خدمت تان عرض کرده ام چه خواهد بود؟
      چه دلیل است که دنیای غرب در کمترین مدت به این همه موفقیت های چشمگیر نایل گردیده وبا گذشت هر دقیقه وساعت دانشمندان بازحمات شب وروز به صد ها کشفیات تازه برای رفاه جامعهء شان مبادرت میورزند ولی جهان اسلام بعد از1400 سال هنوز برای بدست آوردن لقمهء نان به دعا وزیارت وملا ومسجد متوصل گردیده ومتاسفانه گوش شنوایی برای این عذر وزاری های هزاران گرسنه وبینوا وجود ندارد. دانشمندان وعلمای دینی در هیچ موعظه وگفتار شان کسی را به کسب وکار برای بدست آوردن احتیاجات شان تشویق نکرده گفتار شان مختص به اینکه زنهاباید از شوهران شان اطاعت کنند وچه نوع لباس بپوشند وکریم دندان عطر حلال است یا حرام ونمیدانم قبله کدام طرف است موسیقی وخنده حرام است ودیگر مسایل ازن قبیل. بهر صورت نمیخواهم وقت گرانبهای شمارا با این چرندیات ضایع کنم و متیقن هستم مطلب مرا شما خوبتر درک مینمائید ازینکه به نتیجه نمیرسیم شما بهتر میدانید. زیراطوریکه قبلا" عرض نموده ام من بدون اثبات واستلال منطقی نمیتوانم کورکورانه هرآنچه در جایی میخوانم و یا از عالمی میشنوم، باور کنم. زیرا درچهل سال اخیر عمرم آنچه شنیده وخوانده ام کوچکترین نتیجه مثبت وعملی ازین گفتار ندیده ام. لذا به همین اکتفا نموده گفت وشنود بی نتجه را در همینجا به امید سعادت صلح وخوشبختی تمام موجودات جهان و موفقیت جناب شما خاتمه میدهم. احترام

    • آقای شادولا سلام

      نخست خاطر تان جمع باشد که هیچگونه عکس العملی را که نشان دهنده بی احترامی باشد, شاهد نبوده ام.

      اگر متوجه شوید, قبلا اظهار داشتم, اگر میخواهید به سوالی جواب بدهم( در محدوده آموخته های خودم) لطفا کوتاه و مشخص بنویسید. اصول مباحثه حکم میکند که بحث از یک نقطه صفری و از یک مجهول معین آغاز شود, و بعد از توافق قدم بعدی و سوال بعدی.

      بد بختانه, مشاهده میشود که هر سوال شما 30 سطر و حاوی بیشمار مجهول است. اگر تنها به یکی دو جز سوالات شما جواب فرستادم, دلیلش این است که میخواهم در مورد نخستین نکات توافق نمائیم, و آنگاهی اگر زنده بودیم, به متباقی بپردازیم.

      نمیدانم که مشخصا کدام قسمت جواب را از منطق دور یافتید, ممکن من نتوانسته باشم, با جملات قابل فهم بنویسم و یا هم سوال شما ترتیبی تحریر شده که نتوانسته ام اصل مقصد را درک کنم.

      میپردازیم به طفلی که در هندوستان و یا یک فامیل یهودی, عیسوی, بیخدا و یا هر مذهب دیگری تولد و بزرگ شود. و در محیطی بزرگ میشود که نه در آن از قران , نه از محمد(ص) و یا خدا(ج) خبری است, گناه کفر او بدوش کیست.؟

      تا زمانیکه طفل (صرفنظر از اینکه در کدام محیط تولد میشود) به سن بلوغ نرسیده, و از توان کامل تفکر بی بهره است بار هیچگونه مسئولیتی را بدوش نمیکشد. چون تا آنزمان همه عقاید و اصول را از محیط کسب میکند. ولی زمانیکه دوران بلوغ را آغاز نمود و قادر به سوال و جواب به اساس حکم عقل و منطق شد, آنگاهی مسئولیت حقیقت یابی بدوش او میافتد. مثال خیلی زنده آن جناب شما استید. شما که مسلمان زاده هستید و در محیط صد در صد اسلامی بزرگ شده اید, احکام دین اسلام را باید با چشم بسته و بدون هیچ سوالی قبول کنید. ولی آیا چنین است؟ کاملا نه, زیرا عقل و منطق شما حکم میکند که مسائل غیر قابل درک نظام را که به آن کاملا عقیده مند هستید بدانید. باز تکرار مینمایم, به اساس عقیده ارثی و کسبی شما باید شکی نداشته باشید در مورد آنچه احکام اسلامی حکم میکند, ولی عقل و منطق به شما حکم میکند که از خود بپرسید, چرا؟ و چگونه؟.

      حالا کسی که برعکس شما در محیط دور از اسلام بدنیا میاید, مثلا یک هندو. زمانیکه بالغ میشود و صاحب عقل و منطق باید از خود بپرسد, آیا این بتی که خودم آنرا ساخته ام و نه قدرت حرکت را دارد, نه توان تفکر را, خدای قدرتمند شده میتواند؟ و آن یهود که به یکی از کتب الهی ایمان دارد, چرا از آنبخشی که از آمدن آخرین نبی مژده میدهد انکار مینماید. چرا از خود نمیپرسد که دلیل عمل به تمام کتاب و انکار یک بخش چیست؟

      در هر نظامی که مکافات و مجازات موجود است, به این معنی است که مسئولیت وجود دارد و مسئولیت زمانی مورد بحث میشود که تعقل وجود داشته باشد. خداوند(ج) به هر کسی عقل ارزانی فرموده او را مسئول ساخته. حتی در نظامهای تنظیم شده توسط بشر نیز طفل و دیوانه مسئولیت ندارند, چرا ؟ زیرا آنها از عقل کامل برخوردار نیستند. ولی زمانیکه صاحب عقل شدند, مسئول میشوند.

      پس مسئولیت سرچشمه میگیرد از عقلمندی, اگر تنها زنده بودن مسئولیت می آفرید باید طفل, دیوانه و حتی حیوانات باید مجازات میشدند, در حالیکه چنین نیست زیرا آنها عقل کامل ندارند.

      اما در مورد یک قاره بزرگ و واحد!! بلی مسئله ایست که تکنالوژی و علم امروز آنرا ثابت ساخته. تجربه آن خیلی ساده است. نقشه جهان را پیش روی خود بگذارید, ابحار فاصل میان قاره امریکا را با قاره اروپا و آفریقا قطع نمائید و همچنان آبهای فاصل میان آسترالیا و آسیا را و آنگاه متوجه این حقیقت خواهی شد.

      و آنگاهی چرا تمام جهان به یک زبان صحبت نمی کند؟ و چرا قیافه های همگون ندارند؟ لطفا بحث های زبانشناسی را مطالعه نمائید. حرکت و جابجایی کتله های بزرگ انسانی در طی میلیونها سال دلیل تولد زبانهای جدید بوده, و اکثرا یک زبان نخست به چند لهجه متفاوت تغیر شکل داده و در مدت چند هزار سال به شکل زبان های کاملا متفاوت بروز نموده اند. شباهت کلمات ابتدایی گواه اینست که اکثر زبانهای که امروز کاملا متفاوت از همدیگر هستند زمانی یکی بوده اند, طور مثال کلمات چون مادر,پدر, برادر وغیره که تقریبا در تمامی زبانها یکسان و یا با شباهت فراوان به یکدیگر تلفظ میشوند.

      و در مورد تغیر چهره ها و خصوصیات جسمانی, تاثیر زیست در اقلیمهای متفاوت و خوراک و شیوه زنده گی و اختلاط جین های تازه و مختلف طی هزاران و میلیونها سال دلیل اینهمه تفاوت است.

      تا همینجا.

      اگر میخواهید دوام بدهیم , بنده حاضر است.

      و اگر نوشتن کلمه فرار شما را آزرده ساخته, قلبا معذرت میخواهم. درسی بود که آموختم تا در آینده احساسات کسی را جریحه دار نسازم.

      شب و روز خوش

    • درود

      پس شما فرگشت ( تکامل ) را که برخلاف اسلام و دیگر ادیان است قبول دارید ! بلی!؟

    • تکامل هیچگاهی خلاف دروس اسلام نیست, و اگر منظور شما تیوری تکامل ارائه شده توسط چارلز داروین است, بلی من کاملا مخالف آن هستم, زیرا تغیر و تکامل میمون به انسان نه پایه علمی دارد نه عملی. تکامل در اثر اختلاط جین های انسانی در انسان مسئله ایست قابل قبول.

    • آقای غزنوی سلام ! ما مسلمانان اموره ام که آقای صدر قبول نکدن به اجازیشان قبول داریم د صورتیکه ثبوت داشته باشین . تا وقتی پیدا شودنی ثبوت که علمایتان د تلاشیش شو خو ندارن قرار د جایکیتان بشینین . بگوفتی مزاری جان ما فقط همین و بس . لاکن یگ گپی دیگه از پیشیم اموتو زنده و زار ماند که آقای شاد اولاجان نازنین ما د آخرین وقت پیش از برامدن از مکتبی کابل پریس یک یاوه گکی ادبی ای بی ادبی یاوه گوی ره شونیده براین تا به یاوه سرایانیکه فکر میکونن یاوه هایشانه د داخلی ادبیات ادبی کدن درس اخلاق شوه . تا او وقت مزاهیم نمیشوم .

    • محترم آقای صدر:
      ازاینکه ستون بندی این قسمت تغیرنموده توجه تانرا در اخیر صفحه جلب میکنم. احترام

  • عرضم به حضور شما که : در یک مسجد یک ملاه نشسته بود و بهشت را به قطعات خورد و بزرگ میفروخت , مثلاء اپارتمانی در نزدیکی نهر انطهوررا که چند تا درخت سیب و چند تا تاکء انگور میداشت به قیمت یک میلیون ریال سعودی میفروخت و زمینی که در نزدیکی کوه های قروت بود ارزان تر . بر همین منوال کسانی که سند ملکیت خانه های بهشت را میگرفتند و و قتی از جهان وفات یافته میرفتند , در اخرین لحظات یکی از فامیلی های ان شخص سند ملکیت خانهء که ان شخص در دوران حیات خود از ملاه با پول هنگفت در بهشت خریده بود به زیر سر شخص وفات یافته میگذاشت و سر قبر را میبستند تا انکر و منکر کاغذ را دیده بدون سوال و جوب متوفی را مستقیم به بهشت بالای زمین هایش و یا به اپارتمانش ببرند و زنده گی که الله وعده داد ه بود با حور و غلمان شروع میکردند . ولی در قسمت کسانی که پول نداشتن که اپارتمان هایء و یا حد اقل زمینی در بهشت بخرند , همه ناراحت بودند و میپنداشتند که اتش دوزخ مال انها است و اگر پول دار میبودند به بهشت خانه میخریدند و باقی زنده گی بعد ازمرگ را در انجا به راحتی بسر میبردند . در عین زمان قیمت زمین های دوزخ بسیار ارزان بود و هیچ کس حاضز نیود که دوزخ را به مفت بخرد . و ملا ه ها و اخوند ها و درنه بدستان و دلالان دینی و مذهبی پول های هنگفتی به جیب زده و کار و بار ایشان چنان پر رونق بود که حتی ظلل الله ها و پادشاه های که خود را سایه خدا میدانستند نیز از انها ها حساب میبردند . درین حیث و بیث یک روز یک شخص داخل مسجد شد و از اخوند قیمت تمام دوزخ را در بدل پول نقد پرسید . اخوند اول فکر کرد که اشتباهی میشنود ولی وقتی خوب دقیق شد دانست که شخص مقابلش میخواهد که تمام دوزخ را بخرد . اولین بار بود که مشتری برای دوزخ پیدا شد ه بود و ملا ایلا دادنی نبود تا اینکه به قیمتی مناسبی دوزخ را فرخت . شخص مزبور بعد از گرفتن سندء تمام دوزخ از مسجد بیرون شده خود را به چها راهی شهر رسانید و با صدای بلند در حالیکه سند خریدن دوزخ را در هوا تکان میداد اعلان داشت که : ای مردم از این به بعد احتیاج به خریدن بهشت نیست . مالک تمام دوزخ من هستم و هیچ کس را به دوزخ راه نخواهم داد . بهشت مال شماست .

    • دوستای عزیز سلام ! مه سیکولار میکولاریتانه خو نمیفاموم لاکن یک خایشی جدی از پیشتان داروم که اگه مسلمان استین خو دین تانه د مزاق نگیرین . گپ ها و خوشتبی ها غیر از ریشخندی به اسلام کم نیست . خوده با ای رقم مزاق های بی مانا خراب نکونین . حدیث شریف است که شوما نا فامیده گپی ره میزنین که باعث میشه خداوند تمام گونایتانه بوبخشه و یا گپی بی مانای از طرفی یک مسلمان زده میشه که تمام اعمالیشه برباد میکونه . ایتیاط بکار است . و اگه مسخره میساختگی ها مسلمان نیستن باید بدانن که به دینی مردوم ریشخند کدن خلافی ادب و انسانیت و شرافت و اعمالی ضدی حقوق بشر است . ای بود فاماندنی شوما عزیزان به بسیار نرمی و انسانیت . ای بود انتهای بی شهامتی مه د مقابل بی عدالتی دوست و دشمن . مه ام باید نزاکت ره مراعات بکونوم و د مقابلی دو و دشنام و ریشخند بخدا باید به ای هزار خرا احترام بگزاروم و حرمتیشانه نگا بکونوم . مه قوربانی ای رقم عدل و انصاف . برین ببینیم چه گپ میشه .

    • سرپلی !

      دین اسلام دین قتل و غارت گری و توحین به انسان و حمایت از دوزخ و شیاطین و خرافات است . ورنه از ادم در قرن تمدن انسانی مانند خودت ( کله ونگ ) درست نمیکرد . یک سوال دارم از تو : ایا تو از سرپل مزار هستی و یا فقط میخواهی که تاریخی جلوه کنی و ایا میدانی که زیارت که به نام زیارت سر پل در قسمت های بلخ است , چه شخصی ان زیارت را کشف نمود , کدام سال بود . و ریشه مالک ان زیارت به کدام یک از خانواده پیغمبر میرسد . تا ببینیم که چه قدر مسلمان هستی .

    • آقای یک لک بوز سلام ! شو های عیدتان مبارک باشه . روزه ره مسلمانا گریفتن عید و مستیشه شوما بکونین . خیر باشه ما مردوم قاتل و غارت گرا بخیل نیستیم . بهشت و جنت از ما و دوزخ و شیاطین و خرافاتیش از شوما باشه تا د مابین بوز هایتان تقسیم بکونین . لاکن کله ونگ گوفتنیت مزه کت آشنا بیا مه ام امی رقم یک توفه بریت بتوم . براستی که ما ره شوما مردوم کله ونگ کدین لاکن شوما چیرا ایقه جلترنگ زده روان استین و راهیتانه نیافتین . خیر باشه بیا که سوالکیته تا جای که میدانوم بگویوم . ما د سرپل یک زیارت بنام حضرت یحیا صاحیب داریم که بشونیدگی مه او از اولادی علی کرم الله وجهو نواسی ذین العابدین است و که امی چند سال پیش که مه سرپل رفتوم مردوم شیعه هایما د جور کدنیش سرگردان بودن که تا کوجا حقیقت داره یا نداره مه اوقه د زیارت بازی الاقه نداروم و ای زیارت د سرپل است نی د بلخ و سرپل ما یک وقت مربوطی شبرغان بود نی بلخ و مزار لاکن بود و باش ما زیات تر د مزار است نی د سرپل . خدا بکونه شوما ره ام کله ونگ تکده باشوم . امی کله ونگیت مزه کت . چطو آقای جلترنگ باز ؟

    • جناب سرپلی جان::

      بعد از تقدیم احترام فکر میکنم که ای آشنایته فراموش کدی . و ده تمام نوشته های بی سر وپای وشعر وشاعریت، که اگه مبالغه نشه 85% کابل پرسه هر روز پرمیکنه یکذره یاد آوری از مه نکدی. دوسه روز پیش ده امو صفهء اخوان الشیاطین (صبغت) یک سلام ویک فکاهی برت نوشته کده بودوم مگم اوصفه بشمول نوشتای خودت پر از بدگویی وگفتار دور ازعفت قلم ونویسندگی بود، فکر میکنم مسئولین کابل پرس? چند لحظه باد تمام اوصفه ره ازبین برده بودند گرچه نامهء مه بر خودت بسیار ساده و مودبانه بود اما کاریگرای کابل پرس وخت خاندن همه نوشتاره نداشته همه ره از بین برده ویا ایکه مه که هنوز ده کمپیوتر بیران شده زیاد حوصله پالیدنه ندارم البته که نیافتمش. اگه ده بر وبغل ده نظرت خورد مره هم خبر کو. راستش وختی مه بخاطر خاندن یگان ای میل وغیره کمپیوتره چالان میکنم، با وختی کمی اگه میسر شوه به سایت کابل پرس هم یک سر زده ومینبینم که جناب سرپلی ماشاالله ده تمام موضوعات از الف تا یاخیلی مفصل نظرداده وحالی به شعر وشاعری هم شروع کده. وراستش حسادتم تور میخوره که مه ده تمام عمر خود هفته هشت روز بری پیدا کدن نان وزندگی کار میکنم اما هنوز ده آخر ماه از مصرف روزمره قرضدار میمانم و اما اقای سر پلی از صبح تاشام وشاید شوتا صوب (بغیر وخت کار خیر ودگه ضرورتای حتمی) پشت کمپیوتروبا بیخدا ها، عیسوی، یهودی ، هندو ، وهابی، بهایی، شعیه وهزاره واوغان زد و گیر داره که اگه بتانه ثابت کنه که یگانه وعاقلترین موجود روی زمین اس، مصارف زندگیش از کجا تامین میشه؟ مه میفامم جوابته. داد خدا جان اس. خوب ازی زیاد پیش نمیرم اما برت با ای مقاومت وسر سختیت ده مقابل مخالفایت که تعداد شان روز بروز از برکت علم ودانش وتکنالوژی زیاد میشه صد آفرین میگم. راستی که پخته اوغان استی که از گپ اولت تیر نمیشی . مخصوصا" ده ای آخرا علاوه به آقای بابک ، مزاری ، یمدری جوانای بنام های هزار بز و کاوه غرجی ویکتعداد دیگه که نامایشانه فراموش کدیم پیدا شدن که باعث افتخارهمه جوانا وروشنفکراستند. امید اس زمانی برسه که جمعیت بزرگتری ازی جوانای ما بری رهنمایی ؛ ورفاه زندگی خود وفامیل واولاد وطن عاقلانه ومنطقی فکر کده ملک ماره از سلطه شیطان صفتای که بنام دین ومذهب جنایتای بی حده مرتکب میشن نجات بتن. نوشتای خودته همیشه میخانم. زیاد دلچسپ و واقعا" تفریحیس. ده آخر مه تنها ده قسمت خالقی که جهانه هست کده همرایت هم عقیده هستم وتمام دیگه مسایله باور ندارم. امید اس که قار نشی. ده آخر میخایم که همو فکاهی ره برت تکرار کنم. اگه ایره شنیده بودی مره ببخش. مه فقط میخایم که دل خوده خوش کنم که لا اقل اگه شعر گفته نمیتانم یک فکاهی تکراری ده حافظیم اس . میگن یک قاچاقبر با یک خلطه باروت از طرف پولیس دستگیر شد. پولیس سوال کد که ده ای خلطه چیس؟ قاچاقبر گفت بوره. پولیس خلطه ره واز کد وگفت ای خو باروت اس چرا دروغ میگی؟ قاچاقبر گفت نه بوره اس. پولیس یکزره باروته ده قف دست قاچاقبر انداخت و گوگرد زد. باروت انفلاق کد موی وروی ودست قاچاقبره سوختاند. ده همی حالت قاچاقبر بر پولیس میگه: نه گفتم که بوره اس. خدا کنه خنده کده باشی. به امید خوشی وسلامتیت

    • بیادر و دوست قدیمی مه آقای شاد اولا جان سلام مره ام قبول بکونین . پیش از نمازی تراوی وقتی که ایسو اوسون ره سیل میکدوم د نام مقبول شوما سر خوردوم و فورن د شوما یک سلام و چن خوش آمدید نویشته کده بخیالی خودیم روان کدوم لاکن نویشته تیر نشود و جام ماند . وقتیکه گیری لیورسه زدوم نویشتیم گوم شود . باز د صفی اصلی رفتوم دیدوم که هزار دانه بوز پیشی رویمه گریفته . امو بود که کتی امو سرگردان شودوم و باز یمدری چیزی نویشته کت بری ازو چیزی نویشته کدوم و خاستوم که بریش روان بکونوم دیدوم که جای است و جولا نی . امو بود که یک نویشتی تبریکی بری کامران جان نویشته کدوم و حالی نوبتی شوما بود که از مه پیش دستی کدین خیر ببینین و تشکر . بیغم باشین 85% ره د 15% میاروم . حالی ام بسیاری نویشته ها ره از امی ترس نمیخانوم که باز د بلایش خات ماندوم . " ها " د قسمتی گپی دیگه مه وقتی به سفر بروم که د نویشتیم بری کامران واضی کدوم از ای کار ها میمانوم . لاکن امی که د خانه و د هوتلی پیشی خانه آمدوم وقت پیدا نی وقت میکشوم و خوده از امی خاطر بسیار نوقسانی کده گی استوم تا با ای جوانای که باعثی افتخار شوما و باعثی خجالتی مه استن پنج و چار بکونوم . با او شیطان صفتانی که بنام دین و مذهب گوفتین مه ام مخالیفی سر سختیشان استوم . لاکن شاداولاجان اگه شوما فکر بکونین که جناب های مثلی یمدری هزار بوز و چندتا بیخدا های دیگه میتانن ای وطنی ما ره نجات بتن میبخشین که بسیار میده بچه گانه چورت کدین که ای رقم چورت لایقی شوما بزرگوار نمیباشه . کلگیشان یک رقم و د یک آواز نویشته میکونن و از خدا منکر استن و صد دلیل که بریشان بگویی باز میگن که مه نگوفتوم که بارئد نیست بوره است . از نامیتان تشکر روزی عیدی خوشی ره بریتان امید وار استوم . ممکن از نصیتی شوما و مزاری جان استفاده بکونوم . بامان خدا

    • بادرود به فرهیختگان افغان و ایران و تاجیکستان

      متاسفانه تعدای افغانهای ما بسیار از تاریخ و دانش بدور اند و شب وروز بدور خود میچرخند مانند سرپلی
      بنظر من این آدمنمای که سرپلی نام دارد اکت های ملانصرالدین را می کند . نه ادبیات می داند و نوشتارش همه و همه برعلاوه اغلاط املایی همه مثل تازی نامه دارای نقص های زیادی است.
      1-
      عرب تازی فکر می کردکه مهتاب اندازه بشقاب است و درسوره شق القمر که همان ماه نو یا 14 که سایه زمین به روی مهتاب قرار می گیرد و شکل قوس را میگیرد ( مثل قاش تربوز ) عرب تازی سوسمار خور فکر کی کرد این معجزه است الله تازی مهتاب را قاش می کند و باز دوباره درست می کند . این تازنامه را که سلمان فارسی نوشته جهل عرب را در آن منعکس کرده که ماه را نمیتوانی شق کنی بلکه قسمت سایه آن به چشم دیده نمیشود. و قسمت روشن آن به چشم دیده میشود .درهر صورت ماه شق نشده و چشم تازی آن را شق می بیند. حالا اگر این شق شدن را الله گفته است پس الله نادان است .
      2-
      در سرزمین عربستان تازی احمق های تاریخ 8 نوع حیوان وجود داشت که در قرآن (تازی نامه ) از 8 حیوان عربستان نامبرده شده در حالیکه در دنیا ملیون ملیون حیوان وجوددارد اگر الله تنها عربی است درست وگر نه نمی شد نام حیواناتی مثل دایناسور، کانگرو ، کوالای آسترالیائی ، پاندی چینی و غیره را هم نام می برد .
      پس معلوم می شود که خداوندگار جهان جدا از الله گک تازی است که حتی 14 قرن پیش حیواناتی را که خود خلق کرده در کشور های دیگر نمیدانست

      3-
      در قرآن بارها گفته شده والمشرقین والمعربین که همان دو تا مشرق و دوتا مفرب میشود . درست وقتی به شبه جزیره عرب تازی ناقص العقل بنگریم سه طرف آن آب است که از شروع خشکی تا وسط را مشرقین و از وسط تا نوک دیکر خشکه را مغربین گفته اند و این نظر به حساب جزیره عربستان است و مغز تازی ، اما امروز جهان دارای چار سمت است که شمال و جنوب باختر و خاور . پس الله گک تازی با چشمان قیچ خود مشرق و مغرب را دوتا می بیند.
      و مصریان که علم نجوم را پایه گزاری کردند . با شمشیر حتی زبان شان را هم عربی ساختند و تمام مصر را تاراج کردند.

      4-
      پیش از محمد هم تازیان الله داشتند و الله ساخت محمد نیست چون پدرش هم عبدالله بود و بنده الله که نخست کفربود نظر به دین محمدی که تا سن 40 سالگی خودش سنت هم نشده بود . یکی بگوید که پیشاز محمد یهودان پسرانشان را ختنه می کردند و این هم از محمد نیست وحرام شدن گوشت خوک هم از یهودان گرفته شده است .
      و آتش دوزه را هم سلمان فارسی که مادرش زرتشتی بود برای روز قیامت و دوزخ محمد تدارک دیده است .
      حالا یک روز که محمد پهلوی سلمان نشسته بود به سلمان گفت این که ما تازیان میگوئیم :لاالالالله میشود که اینرا کمی تغیر بدهیم . سلمان خندید و گفت چرا نمیشود. و گفت لاالالاالله و به شانه محمد زد و باز گفت : محمد رسوا الله و هردو خندیدند. و این شد کلمه طیبه نیم از زمان کفر تازی و نیمی ساخت سلمان جادوگر که تمام راه و چاه را به محمد یاد می داد.

      5- در تازی نامه آمده که آفتاب در لجنزار غروب می کند غلط آفتاب ساکن است و زمین بدورش می چرخدو ما از نور خورشید بی نصیب میشویم. اما کسی که در عربستان است درلب آب فکر می کند که آفتاب در بین آب رفت که آنهم مثل آبهای بیحار عربستان گندیده.

      6-
      باز الله گک می گوید که : من زمین را بری شما مثل فرش گستراندم . ای احمق یک بلستی ، زمین مدور است مثل توپ نه مبه فکر جهل تو مسطح باز تو احمق می گویی که یک آیه مثلش بیارین . انسانهای فرهیخته نمیتواند چرند بیآورد .
      و این سرپلی تمام نوشته هایش شبیه به این آیه های است که ما آورده نمیتوانیم . چون خرد در آن وجود ندارد غیر کشتار انتحاری و شمشیرو چوروچپاول ...

      حالا این سرپلی نمیدانم از کدام چرندیان صحبت می کند . صدقه همین پول های غربیان کفر شودکه ازش تناول می کند.

      امیدوار هستم که کورس بیسوادی بروی و کمی املا وا نشایت را درست کنی . درست که با حجاب هستی و خودت را کسی نمیشناشد.ولی نام سرپل را کثیف می کنی و مردم سرپل بنظر دیگران جاهل خوانده میشوند.
      و تو کودن مشتی از خروار میشی.

      http://www.sepandarmazd.com/za...

    • مردوم د مقابلی جاهل و بیسواد خاموشی میکونن و ای سرپلی بیسواد د مقابلی یمدری . ای گپی مه چه مانا میته ؟ یانی که یمدری از مه کده ام بیسواد تر و جاهل تر است که است و حقیقت ام امی است . اگه کسی میگه نیست نر شوده از او دیفا بکونه . خدا بکونه که خوده پست ترین بیخدا ها بگیره . مه ام ببینوم که یمدری ام د ای گپایش خریدار داره یا سگی بود و غوی زد و رفت . مه نمیخایوم وسیلی عذابی زیاترک بریش شوم و د قسمتی خودیم اقرار میکونوم که به منطق ملا نصرالدین رسیده نمیتانوم و ای کاش یمدری ام منطق و فلسفی شاشی او ره میداشت حالی از جملی کودن ها نمیبود .

    • یک مثل است که میگوید چیزی که در دیگ باشد در کاسه هم همان میریزد . از شتر چران تازی تو جز بزغاله وگاو ماده ( بقره ) چه یاد بگیری وقتی کتاب تازینامه با گاو ماده شروع شود . از آن جز سرپلی طالب مجاهد ، تروریست ، بم گزار انتحاری چیزی نمی روید. همین است که تازی سوسمار خور ترا هم نشخوار کن ساخته
      که در کله ات یک نخود مغز و خرد نیست جز دشنام و ناسزا گویی لعنت باد برتو که شما ها با این چرندیات تان کشور تاریخی مارا به این روز سیاه انداخته اید . زیاده از چهل و چند کشور به گفته شما کفر آمده و هنوز مرداری مجاهدین و طالبان تازی پرست را جمع نمیتوانند. و همه ملا های وقیح میخورند و دالر در جیب میریزند و به اطفال تجاوز می کنند و مکاتب را ویران میکنند. واگر به این جهالت و کودنی تو و امثال تو مثل ماده گاوی سوره بقره شاخ هایتان را در مقابل دانش و دیگراندیشان بکشید و زور بزنید. نه تنها افغانستان تا ابد پیشرفت نمی کند بلکه تو هم برای خوردن ادرار شتر تازی به عربستان سعودی تروریستان خواهی رفت .
      و اگر دست از پا خطا کنی عرب تازی سرت را با شمشیر از آن بدن بی مصرف ات جدا خواهد کرد . وآنوقت شاید بدانی که یک من آرد چند فتیر است .

      http://video.google.com/videop...

    • اول سوادیته سهی بکو چیرا که بخیالیت باسواد استی / یک مثل است که میگوید/ مثلیست که میگویند // به عربستان سعودی تروریستان خواهی رفت / به عربستان سعودی تروریست خواهی رفت .

      درد درونی دلکیت مره مزه میته .

      آه و سوزی جگریت مره مزه میته .

      عزیزی دلی هزار بوزغاله جان .

      کچل کچل را رفتنکیت مره مزه میته .

      ای شاخی گو د کوجایت بند مانده که د نالشی .

      بخدا ای هنگ و غوغوکیت مره مزه میته .

    • ما با چوچه تازی سرپلی بنشینیم از ادبیات سخن بگویم : کل بچه بخوان : حالا باز در کله خامت خوب جمله را چند بار چپ و راست کن : تا کله کدو ات خلا ص شود : جمله را تمام بخوان بعد کلیپ را ببین ؟

      بلکه تو هم برای خوردن ادرار شتر تازی به عربستان سعودی تروریستان خواهی رفت

      http://www.youtube.com/watch?v...

    • جناب ادیب صاحیب ! اول ادبیات خوده صحی بساز باز یک کمترک زیاد ترک سواد یاد بگی باز ایتراضه سری مردوم شرو بکو . لالایت از وقت بیسواد است لاکن جای شرم و خجالت د اینجه است که هر وقت مه بیچاره ره بزامت میکونی تا غلطی های تو ره بگیروم . کوشیش بکو باد ازی نویشتایته سری یگان باسواد تیر کده باز سونی مه روان بکو فامیدی یا تکرار بکونوم .

      اول عنوانیت غلط محظ است که د ایچ ادبیات جور نمیایه . تو باید ایتو نویشته میکدی که :
      ای تازی زادگکی کله خالی جناب آقای سرپلی ! باز د جملی اولیت از راهی ادبیات به سونی طویله خانه رفتی و نویشتی : ما با چوچه تازی سرپلی بنشینیم از ادبیات سخن بگویم : / حال ما با چوچه تازی بنشینیم و ازو ادبیات بیاموزیم / و یا : حال ما با چوچه تازی از ادبیات بحث کنیم // در کله خامت / با کله ای خامت // خوردن ادار شتر / نوشیدن ادار شتران – د اونجه یک شتر خو نیست لوده // تو هم / تو نیز
      مه نمیدانوم که د سه خط نویشته چار خط غلطی املایی که سرسری از طرفی یک بیسواد کشیده شوه د او ادیبی بی ادب دیگه شرم و حیا باقی خات ماند ؟ بچه جان اگه مه غلط نشوده باشوم و مردوم مره د ای گپ ملامت نکونن امی تروریستی کلان خو یانی که نری یمدری امریکاست امونا بودن که مثلی تو واری چند مرکبه جم کده و خر واری سوار شودن و خوده د مقصد رسانده سگ واری ایلایشان کدن . ای کلیپکیته یک دفه واز کده دیدیم و میفاموم که امو کلکینچی دوزخیت است که کتیشان یک جای بخیر حشر شودنی استی قسم بخداست که هنگیته از آلی د گوشیم شونیده شیشتیم که از مابینی شوله های آتش که لبی بالایت رویته پوشانده باشه و لبی پاینیت تا نافیت آویزان خات بود د نظریم میایه . دلیم بریت میسوزه آشنا . تو با امو تروریست ها چه فرق کدی . اونا ام استیمال تروریست های کلان و شیطان شودن و تو ام اموتو استیمال شوده شیشتی . دینی زردشتی خدا نداره ؟ زردشت خو دعوای پیامبری میکد . از امو خدای زردشتیت خود یک کمترک شرم بکو . ای پندار نیک و گوفتار نیک و کردار نیکیتانه د کودام زباله دانی و کثافت دانی انداختین ؟ شرم از بشر بکو شرم از حقوقی بشر داشته باش حیا از مردوم دونیا داشته باش توهینی مه به تو یک توهین است مثلی که به مه صد بار توهین میکونی جواب سخت نمیتوم چرا ؟ بخاطریکه تو فقط یک توهینی مره کدی .مهیم نیست مه چیستوم که دعوای شرافت بکونوم یک انسانی پور از گونا ها برامده شوده از درونی دو دو و دشنام کلان و ساخته شوده از یک قطره آب منی کثیف و تو ام ام چنان و دیگرا ام از امی چیز ساخته شودن لاکن دو و دشنام تو توهینی تو به بیشتر از یک ملیارد نفر و بشری مسلمان است ایکه مه با تو تا حلق پیش رفتیم و دلکیت قرار نمیگره و درونیت هر سات که یادیت میایه در میگیره انوز کم و ناچیز است که از گاو غدودیشم نیست که تو تمام مسلمان ها ره توهین کدی و تا سرحدی خدا و پیامبریشان پیشتازی کدی . آیا دوستانی مسلمان نداری او بیغیرتا نویشتی تو ره نمیخانن ؟ بکدام روی طرفیشان سیل میکونی ؟ بگو مره هرچی میگی بگو کله خالی میگی کله خام میگی چوچه تازی میگی تروریست میگی آزاد استی و مه ام اگه چیزی بگویوم صرف بخودیت میگوم که به بیادریت بر نخوره وقتی از چوکات برامدی مه ام مجبور استوم ازی دایره برایوم . به ای چپوله گویی تو آیا مردوم زردشتی میشن ؟ یا ای مردوم از اسلام میبراین ؟ نخیر ایمانشان قویتر میشه .بلی از خوی خرگوش بیدار شو . مه د ای کابل پریس آمده قریب قریب باسواد شودوم و تو بتر بیسواد شوده شیشتی تا کی مه بیسواد بکومکی مردوم نویشتای تو ره اصلا بکونوم . مه به بیسوادیم افتخار میکونوم ازی که مثلی شوما باسوادای کفر گوی باشوم . با خدا میجنگی ؟ کتی کودام صلاحی زرویت . کتی کودام توپ و تانگیت ؟ بچه جان ما و تو از جملی یک خلقتی ناچیزیش استیم . غیر از ما و تو خداوند دیگه خلقت ها ام داره اگه ما چشم و بصیرت داشته باشیم . اگه ما صاحیبی عقل و منطق باشیم . اگه ما ضمیر و وجدان ره قاضی بسازیم . اگه ما به انسان بودن قانی شویم و الا که ای امه چیزه دیده نتانیم و باست خاص گری ام نداشته باشیم باز کتی حلق اموتو ام میکونیم و ای ره ام باید بخود عیب ندانیم چیرا ؟؟؟ خودیت بدان . یک سوال : اگه تمام دونیا کافر و بیخدا شوه بتو چه فایدیش میرسه ؟ اگه خدای بود و ای ملیارد نفر غلط نکده بودن و تو د راهی اشتبا رفته بودی و ای دوزخ عذاب ها راست شود چه خاکه برسر خات کدی که اموتو ام است . بیا از خری جهالت پاین شو . اگه نی جنگی ما و تو پایان نداره نوش جانیت که د زندگیت یک بار ام مره بتانی بی عزت بکونی پیش از ای که بتو چیزی از عزت و شرافت گوفتنی نام و نشان بانه . فرقی ما و تو د ایست که تو بخاطری خود میجنگی و مه بخاطری خدا و دیگرا . بامان خدا

    • کلوخ انداز را پاداش سنگ است

      من نمیدانم که زندگی درچشم تو و امثال تو چه است . نوکربودن .شهروند یکی از عقب مانده ترین کشور های جهان بودن هویت نداشتن ، تروریست نام گرفتن ، از لنگ تازی شکم پرست قمار باز و مفت آویزان بودن چه است ؟
      در اروپا و آمریکا وقتی افغانستان میگویند : میگویند کشور تروریست ها ، او گوساله تازی ؟تو نمیدانی که اسامه بن لادن عرب تازی سوسمارخور است پس چرا باز کشور ما را تروریست می نامند. بخاطر گوساله های امثال تو .
      ،مثل درست است که میگویند هم نری هم غری هم جنگ خیبری .

      مردم ما این آخرین جنگ را با سوسمار خواران دارند و این جنگ برای نابودن این چرندیان دین خرافات و جهل و بی پایه واساس در ایران و افغانستان است و راه دوم وجود ندارد.
      امروز در افغانستان( سر اسلام با کونش جنگ دارد )

      اگر طالب است سر میبرد کلک میبرد. دست می برد پای میبرد اطفال را برای انتحار آماده می کند و پولش را عرب های سوسمار خور میپردازد. ...همان طوریکه وقتی محمد وارد مدینه شد در اولین مرحله 100 مرد یهودی را گردن زد.
      طوریکه تمام آیات مکی دروقت ناتوانی توسط سلمان حرامزاده نوشته شده ، از خوبی از الله از راه راست صحبت می کند بعد در تمام آیه های مدنی که کمی قدرت بدست محمد آمده بود از کشتن از بستن از روز قیامت و آتش ابد و غیره صحبت میکند.

      کشور ما را ویروس های سرپلی نوکر سوسمارخواران تاریخ جهل فرا گرفته . مردم شریف افغانستان بدانند تا به دین اجدادی شان که همان زرتشت گرامی است بر نگردند و اجساد پوسیده تازیان را از افغانستان به عربستان نفرستند و همین آش است و همین کاسه . انگلیس با آمریکا و دین چرند تازی دست به دست هم داده و این روز را بر سر تو و امثال تو آورده که شبیه نوکر نو کر نوکر شدة و هم نمیدانی .
      او سرتمبه کله گنس؟ تو خود را بخواب زدة اگر منده را هم در .... بکنند تو همین هزیان تازی وار و سوسمار خوری را میگویی . چرا آدم اگر خواب باشد با یک شرفه بیدار میشوند. مانند همین ایرانیان ارجمند که عنقریب تازیان و تازی زاده ها را با تمام چرند و خرافات از ایران بزرگ خارج و به عربستان می فرستند .
      باز هم تو احمق باقر سرپلی میتوانی کتاب بخوانی کتابی را که حقیقت را بگوید، نه ملا که دودست در خدمت انگیس و آمریکاست .
      نمی بینی اینهمه مسجد و ملا که در پهلوی آمریکا میخورند و میچرند .و نصف دیگر بهمرای تروریستان طالب و عربستانی از طرف تازیان سوسمار خور تمویل می شوند.
      تما م فکر و ذکر ملاها از کمر به پاهین زن است و نه چیز دیگر.
      شما چه قت خواهید فهمید ؟ 14 قرن گذشته او کله پوک بی مغز ؟

      برو در تاریخ طبری یا ویکی پیدیا درقسمت تاریخ اسلام و جنگ قادسیه کمی بخوان
      غارت 1200 سال تمدن شاهنشاهی و فتح اولین کاخ سفید جهان ملقب به کاخ تیسفون مدائن ببین که تاریخ واقعی چه است او بقره تازی؟
      تمام این جنگ ها برای این بود که ما در امپراتوری بسر می بردیم و تازیان در دشت ها دنبال سوسمار برای خوردن میگشتند. از گرسنگی روزه می گرفتند. و حالا شکم عرب تازی با دهن جوال را گرفتن با انگلیس و آمریکا سیر شده و تو احمق پست فطرت و کودن مانده یی و پول های تکس فاحشه خانه مشروب فروشی ها و قمار خانه های انگلیس و آمریکا و اروپا که نشخوار می کنید. شاید حقیقت برای تو کودن باقر تلخ باشد و اگر ما ازین واقعیت ها نتوانیم عبور کنیم باغ ایت ژورنالیستانی که در یک دست قرآن و یک دست شمشیر است افغانستان نابود میشود و لی نجات ممکن نیست .

      این است حمله تازیان به ایران که ماهم جز آن هستیم :

      با کشته شدن رستم سپاه ایران به حالت متزلزل در آمد و خود شاهنشاه یزدگرد در راس ارتش قرار گرفت و آماده مقابله با مسلمانان در برابر هجوم آنان به پایتخت گشت . به گفته طبری جنوب عراق بعد از فتح مسلمانان ویران و روستاها و شهرهای آنجا دچار قحطی شد و در سال 17 هجری بخش زیادی از مردم آنجا از گرسنگی تلف شدند . وبا و بیماریهای مرگبار روانه آنجا شد حدود 9 ماه از رخداد قادسیه سعد ابی وقاص چندین لشگر روانه ماورای فرات کرد . در این هنگام یزدگرد در منطقه بابل عراق بر کرانه فرات مستقر شده بود تا سد راه لشگر مسلمانان از ورود به پایتخت ایران شود . مهران - هرمزان - نخویرگان که از سرداران ایران بودن وی را یاری دادند فیروزان حدود 9 ماه پس از قادسیه از سعد ابی وقاص شکست خورد و لشگرش کشته شدند و بابل به تصرف سعد در آمد . این فتح مسلمانان را نزدیک به تیسفون کرد و خطر حمله جدی شد . "هرمزان" برای جمع آوری لشگری از مردم راهی اهواز گشت . "فیروزان" به همین قصد راهی نهاوند شد . "شهریار درکوتی" به نزدیکی تیسفون رفت و در انجا مستقر شد . "نخویرگان" در غرب تیسفون در ناحیه شرقی بابل مستقر شد . "فرخان و پیهومان" هر کدام در نواحی از جنوب غرب تیسفون مستقر شدند . ولی باز این لشگر آرایی ها ایرانی ها در برابر عربهای جنگجو و قبایل متعدد عربستان ناچیز بود و از طرفی دیگر کشور در مرحله بحران قرار داشت . به گفته طبری شمار لشگر

      عرب بیش از 100 هزار مرد جنگجو بوده است . لشگر ایران بعد از مقاومت هایی شکسته شد و عربان تیسفون را محاصره کردند . در نتیجه یزدگرد از ناحیه غرب پایتخت به شرق تیسفون منتقل شد . شهر تیسفون یکی از آبادترین - پررونق ترین - زیباترین و متمدن ترین شهرهای خاورمیانه بود . ثروتهای 1200 سال شاهنشاهی ایران در آنجا اندوخته شده بود . مجسمه های طلای پادشاهان گذشته - مجمسه طلای حیوانات - تاج های شاهنشاهی نوشیروان و خسروپرویز - جامهای زرین چندین هزار ساله و . . . از طرف دیگر خبر این منابع ایران به گوش مردمان عربستان رسید و به گفته تاریخ نویسان عرب بیش از نیم میلیون نفر برای بدست آوردن این جواهرات و طلاها روانه تیسفون شدند . مدافعان ایرانی بیش از دو ماه مقاومت نمودند . در همین حین هیئتی از ایران جهت صلح و پیشنهاد دادن جنوب عراق راهی لشگر عربان شد . ولی مسلمانان آن را رد کردند و محاصره شهر را ادامه دادند . در نتیجه مردمان از گرسنگی گربگان و سگان شهر را خوردند و به تدریج از روی ناچاری شهر را تخلیه کردند تیسفون غربی در سال 19 سقوط کرد . چند ماه بعد کل پایتخت به تصرف عربها در آمد . طبری در این گزارش مینویسد : مسلمانان مهاجم در شهر به کافورهای بسیاری برخوردند و به خیال آنکه آنها نمک هستند کافورها را در غدا ریخته ولی بعد از طعم تلخ کافور متوجه شدند که نمک نیست . آنان کافورهای بسیاری را به یک تاجر دادند و از او در قبال آنهمه کافور یک پیراهن گرفتند .طبری ذکر میکند : عده زیادی از مسلمانان وقتی جامهای طلا را در کاخ دیدند رنگ سفید نقره را به رنگ زرد طلا ترجیح دادن و فریاد میزدند - چه کسی حاضر است که جامهای زرد را با جامهای سفید عوض نماید . . بلاذری درباره فتح شهر ابله مینویسد : جنگجویان مسلمان در شهر با کلوچه های ایرانی برخوردند که به آنان گفته شده بود این کلوچه های باعث فربه شدن انسان میشود . سپس آنان تعدادی از این کلوچه ها را خوردند و به بازوان خود نگریستند و پرسیدند پس چرا هیچ تفاوتی حاصل نشد ؟؟؟؟ بلی ایران به دست چنین مردمانی فتح شد که فرق کافور و نمک و طلا و نقره را نمیدانستند . طبری گنجینه ایران در تیسفون را بالغ بر 865 میلیون درهم تخمین زده است که در تاریخ بشریت یکی از بی سابقه ترین اموال حکومتی بوده است . وی میگوید - بعد از آنکه خمس این مبلغ برای خلیفه جدا شد - بقیه جواهرات و گنجینه پادشاهان گذشته ایران بین 60 هزار جنگچوی مسلمان تقسیم شد و به هر کدام از آنان 12 هزار درهم رسید . یکی دیگر از فجایع تاریخ ایران پاره شده فرش بهارستان بود این فرش که در 900 متر مربع ( 60 ذرع در 60 ذرع ) از ابریشم و زمرد و جواهرات بافته شده بود نمونه ای از هنر و عظمت ایران بود و شاهان را در شکارگاه و بزمهای سالانه و باغهای وسیع نشان میداد . مسلمانان فرش بهارستان را روانه مدینه نمودند تا خلیفه از آن بهره برد . عمر با دیدن این هنر شگفت تاریخی بر آن شد تا آنرا به عنوان فتوحات اسلام نگه دارد و نشان از بزرگی اسلام و مبارزات مردمان عرب قرار دهد . لیکن علی ابی ابیطالب ( امام علی ) با نگهداری این کالای پر ارزش مخالفت نمود و گفت این کالای با ارزش باید بین همه بزرگان تقسیم شود تا همگان بهره بردند . بدین گونه فرش تکه تکه شد و هر تکه به بزرگی از شهر داده شد و خود علی قسمت خود را با قیمت 20 هزار درهم فروخت . یکی دیگر از افتخارات تاریخ ایران درفش ملی کاویانی بود که از زمان اردشیر بابکان تا آن روز دست به دست چرخیده بود و هر پادشاهی به آن جواهری نصب مینموده و در تمام جنگهای به عنوان پرچم ایران حمل میشده زیرا آنرا یادگار فتح کاوه آهنگر و درفش چرمی او علیه ضحاک میدانستد . مسعودی مینویسد : درفش از پوست پلنگ ساخته شده بود و نگینهای یاقوت و مروارید و جواهرات سلطنتی به آن آویزان بوده مسعودی قیمت درفش کاویانی را بالغ بر دو میلیون و دویست هزار درهم تخمین زده است مسعودی اذعان میکند که درفش اصلی در خزانه ملی نگهداری میشده و درفشی مشابه در جنگهای برده میشده است . به گفته وی عربها اورنگ سلطنتی خسرو پرویز و دیگر اشیایی که از طلا ساخته شده بودند مانند مجسمه سر پادشاهان گذشته را ذوب کردند و از آن شمش طلا گرفتند !! "سعد" که مرد زیرکی بود از دیدن آنهمه جلال و جبروت یکه خورد و تصمیم بر آن گرفت که در آنجا بماند و سپاهیان دیگری را روانه جنگ با ایرانیان کند تا خود از آنهمه بزرگی و عظمت و زنان زیبای روی ایرانی که به اسارت در آمده بودند بهره گیرد . که بعدها برادرش چندین بار به این کار او اعتراض

      بر گرفته شده از تاریخ طبری : جنگ قادسیه از ویکی پیدیا

      عرب سوسمار خور جز جهل و نکبت و خرافات چیزی ندارد و از امثال تو کودن استفاده می کند دور نیست آن روز که به در ک واصل شوند و اسرائیل همه تازیان را به کیفر سوسمار خوری برساند.

      http://zartosht.fr/

    • سگی دیوانه لایقی کوچوله است .

      کلوخ ام از تو بود و سنگم باید که د فرقی تو بخوره .

      زندگی د چشمی مه گل است عزیزوم لاکن با خار پوشتکا باید خاری چشمشان باشوم . نوکر بودن نوکر بودن است چه از کشور های پس مانده و چه ام پیشرفته . یا امیتو نیست گوساله گکی ریخی ؟ او کره خرکی شیر مستک ! او کودنکی بی عقلک . او پستی بی مغزک ! د ای نویشتی دور و درازیت خو خوده خر جور کدی . مره چرا سریت سوار میکونی ؟ مه خر سواری ره خوش نداروم و سگ سواری که نمیشه . د ای نویشتیت کودام کاری کلانه نکدی از ترسی بیسوادیت نقلی قول کده ازسریش خام پلک گریفتی و د آخریش چار پلاق ماندی . مه ام امی ره گوفته شیشتیم که غیرت و مردانگی نداری . خوب شود که قصی که د مقابلی لشکر مسلمانا دوختر های سکسی تانه آورده بودین تا مسلمانا ره فکریشه طرفی زن های لوچیتان بسازین و مسلمانا ام د قصی دوخترکای مقبولکایتان که یک نیکرم ام بریش نپوشانده بودین "او بیغیرت" ازو بیغیرتیایت خوب شود که قصه نکدی . یا ای دله گی هایتان یادیت رفت و قصی نمک و کافوره د مه طانه میته . او بیغیرت . او بی شهامت . او کودنی نادان . چوپ شو و خپیته بزن که حالی د ما کودام بیغیرتی های کلانتری دیگیته گله گویان قصه نکونی . آیا شرم گوفتنی چیزی ره میشناسی یا از کوچیش تیر شودی ؟ مه تابالی توره کابلی میدانیستوم نفامیدوم ایرانی بودی و ایرانی ها ام تا جایکه مه اوناره میشناسوم شرم و حیا دارن و حیثیتی خود و دیگرا ره نگا میکونن . نمیدانوم تو از کودام پادی سگا خطا خوردی و هر سو غو میزنی و قوله میکشی ؟ د حلق و حلقومیت خو کودام چیز بند نمانده باشه که ایحتیاج به باز سومبه کدن باشه . از خاطری تو بد بخت مه ام یک کمترک بی ادب شودوم تا به لسان و زبانیت تو یابو ره بفامانوم و از تمام خانندا معاضرت میخایوم و از تمامیشان تقاضا میکونوم که نویشتی بعدی مه ره د قسمتی یمدری م... نخانن .
      ای داستانکای که تو گوفتی از سریش تا آخریشه خاندیم و خبر داروم و ما ایره بخود افتخار میدانیم و شوما باید از شرم ای تاریخه در بتین نی که جگری سوختیته پیشی دوشمنیت نشان میتی که سریش دیگام نمک یا کافور پاش بته . اینی عقلیت است و امی فراستیتست برابری یک حیوان شعور بخر باز بیا د میدان . ای دفه ام به لیاظی خانندای خوبی کابل پریس چیزی نگوفتوم د آینده زبانی کثیفی بوز چوشکیته اگه نگیری از امو بیخ و حلقیت کشیده د موشتیت خات دادوم . اگه به دین و آینی مردوم احترام نداری بی احترامی ام نکو . اگه به غلامی امریکا افتخار میکونی کار توست پبشی مه خوده نپوندان که کتی یک سوزن گپ بادیته کشیده میترقانومیت . تاصنفی شش خاندگی ره که کتی نقل و واسطه د ده سال خانده باشه مه کتی ای سه صنفه د دو سال خاندنیم برابر نمیکونوم و سویته برابری بچیم که صنفی اول ره خلاص کده د صنفی دو است نمیدانوم و الا از مردوم رای بخای که چه میگن .

    • ادب از کی آموختم از سرپلی هاهاهاهاهههها

      البته سرپلی سه پلی تو آنقدردر لجن جهل تازی غرق هستی که دو ودشنام و چتیات گفتن تو و آدم کشتن طالبان و آدمکشی های را که در تاریخ بنام غزوات محمد انجام یافته و چورو چپاول مجاهدین و تجاوز به زنان از آن اعمالی است که فقط آدمنها های بی مغز و بیخرد را بدنبالش می کشد . ازین معلوم می شود آن الله گک که ترا هست کرده چرا خرد به تو نداده ؟ تو با گوسفند چه فرق داری ؟ گوسفند هم در سرزمین می چرد و بع بع می کند و تو هم به سر زمین میچری و بع بع می کنی و این انترنت را که کافران نه تازیان سومارخور درخدمت روشنفکران ساینس و دانش افغانستان قرار داده است . تو به بدترین شکل آن استفاده می کنی و مثل آیه های مدنی تان که در پائین همه را بخوان و جز تاریخ است و تمام دنیا این چیز ها می دانند . اروپائیان وقتی تازیان را بعد از 700 سال زده زده از اسپانیا بیرون کردند . بخاطر این بود که اروپا را کثیف نکنند . امروز در اروپا مرز وجود ندارد و اما مشکلی هم نیست چون آنها دنبال خردو عقل و دانش اند و به انسان بودن افتخار می کنند. حتی شیخان عرب هم تروریست را خوش دارند ولی نمیخواهند کشور خودشان بنام تروریست معروف شود. ولی تو کودن بی همه چیز که از جمله وقیح ترین فرد در کابل پرس? هستی . هیچ چیز در چنته نداری بجر دشنام و فحش که یکی از تحفه های ناب اسلام عزیز تازیان سومارخور است .

      در تمام زبان اروپائی ها جز دو سه دشنام بیشتر وجود ندارد . اما در مسلمان زاده نوکران تازی چپ و راست فحش دادن به زن به دختر به قوم به خانواده به مرغان به هرچیزی که در چشم دیده شود . شرم باد براین دین و این پیروان دزد و دغل و آدمکش و جاهلش .

      اگر ما بهترین مسلمان را نام ببریم در کشت و قت و آدمکشی و دست برای و انگشت بری طالبان ومجاهدان و در دشنام و فحش و نا سزا گویی سرپلی کودن بیث همه چیز خواهد آمد .

      قتل‌های سياسي از کتاب : علی دشتی

      كعب‌بن الاشرف از يهودان بني‌النضير بود كه پس از جنگ بدر از بسط نفوذ و قدرت پيغمبر نگران شده به مكه رفت و با قريش همدردی و به جنگ تشويقشان مي‌كرد پس از برگشتن به مدينه به شيوه خود با زنان مسلمان به مغازله پرداخت. پيغمبر اين مطلب را بهانه كرده فرمود: من لی بابن الاشرف، كيست كه كار اين پليد را بسازد؟ محمد بن مسلمه برخاست گفت من كار او را مي‌سازم. حضرت فرمود اگر مي‌توانی بساز. پنج نفر از قبيله اوس را با وی همراه كرد كه يكی از آن‌ها ابونائله برادر رضاعی كعب بود تا بدين حيله كعب بدگمان نشده از خانه بيرون آيد. سپس آن‌ها را تا خارج شهر مشايعت كرده گفت برويد به نام خداوند، خدا يار شما باشد.

      دسته پنج نفری شبانه به راه افتاد تا به خيبر رسيد. طبيعی است كعب به واسطه ابونائله بدگمان نشد و از خانه بيرون آمد و با دوستان چرب‌زبان گرم گفتگو شد تا از حصار خيبر دور شدند، آن گاه پنج تن بر سرش ريخته كارش را ساختند. وقتی به مدينه رسيدند پيغمبر هنوز بيدار و منتظر خبرخوش بود.

      سلام‌بن ابی الحقيق از دوستان قبيله اوس بود. خزرجيان از پيغمبر اجازه خواستند تا سلام‌بن ابی الحقيق را يكی از سرشناسان يهود و هم پيمان با طايفه اوس بود بكشند. پيغمبر اجازه داد و عبدالله‌بن عتيك را به رهبری آن‌ها برگماشت. آنان نيز مأموريت خود را به نحو دلخواه انجام دادند و سلام بن ابی الحقيق را كشتند و هنگامی كه برگشتند و به پيغمبر خبر دادند از خوشحالی فرياد زد “الله اكبر”

      پس از كشتن كعب و سلام‌عبدالله‌بن رواحه مأمور كشتن يسير بن برزام شد زيرا او در بنی غطفان مردم را به جنگ با محمد تشويق مي‌كرد. خالد‌بن سفيان هذلی در نخله مردم را برضد محمد برمي‌انگيخت امر فرمود عبدالله بن انيس كار او را بسازد و او نيز چنين كرد.

      رفاعة بن قيس، طايفه قيس را به مخالفت با محمد تحريك مي‌كرد. عبدالله ابن جدر از طرف پيغمبر مأمور شد سر او را بياورد و چنين كرد. بدين ترتيب كه نخست در كمين او نشست و با تبری وی را از پی درآورد سپس سرش را بريده نزد حضرت آورد.

      عمروبن اميه مأمور قتل ابوسفيان گرديد ولی ابوسفيان مطلع شده جان به سلامت برد و چون توفيق نيافته بود عمرو در برگشتن به مدينه قريشی بي‌گناه و مرد ديگری را كشت.

      پيرمرد صد و بيست ساله‌ی به نام ابوعفك به جرم آن كه متلكی گفته و پيغمبر را در شعری هجو كرده بود به دست سالم‌بن عمير و به دستور حضرت رسول كه فرمودند “من لی بهذا الخبيث” كشته شد و در پی آن عصماء دختر مروان كه قتل آن پيرمرد او را به گفتن ناسزايی در باره پيغمبر كشانيده بود به قتل رسيد.

      ابو عزة الجمحی و معاويه بن‌مغيره، كه از اسراء بدر بودند ولی امان يافته بودند در مدينه زندگی مي‌كردند. پس از شكست احد معاويه ناپديد شده بود. ابو عزه به محمد گفت:“اقلني” مرا ببخش يا آزاد كن محمد بي‌درنگ به زبير امر كرد گردنش را بزند و كسی به دنبال معاوية بن مغيره فرستاد تا بر او دست يافته به قتلش برسانند و اين دستور نيز اجرا شد.

      عبدالله بن ابی از سران خزرج بود كه اسلام آورده بود پس از تغيير وضع و مشاهده بسط نفوذ اجتماعی و سياسی پيغمبر سخت ناراحت شده بود تا به حدی كه ديگر از خلوص و ايمان نشانی نداشت از اين رو او را در رأس منافقان به شمار مي‌آورند. نفاق و دسيسه (وی بر) پيغمبر نيز مكشوف شده بود و حتی عمر مصمم به قتل وی بود ولی سعد‌بن عباده به پيغمبر گفت

      “با وی مدارا كن، خداوند تو را بری ما فرستاد كه از شر رياست طلبی او راحت شويم وگرنه برايش در صدد تهيه مهره و درست كردن ناجی بوديم”

      محمد حسن هيكل در اين باب مي‌نويسد:

      “روزی حضرت محمد به عمر مي‌گفت اگر به ری تو رفتار كرده و عبدالله‌بن ابی را كشته بودم كسانی به خون‌خواهی وی برمي‌خاستند ولی رفتار او طوری ناپسند شده است كه اگر فرمان دهم همان كسانش او را خواهند كشت و باز در همين باب مي‌نويسد كه حتی پسر عبدالله بن ابی به پيغمبر گفت اگر مي‌خواهی پدرم را بكشی خود مرا مأمور كن زيرا اگر ديگران به اين امر قيام كنند من برحسب رسم و معمول عرب مجبور خواهم شد به خون‌خواهی او برخيزم.

      اما سيوطی در شأن نزول آيه ۸۸ سوره نساء:

      “فَمالَكُمْ فی اْلُمنافقينَ فئَتَيْن وَ اللهُ اَرْكَسَهُمْ بماَ كَسَبُوا اَتُريُدوَنَ اَنْ تَهَْدُوا مَنْ اَضَلَّ اللهُ”

      شما را چه كه در باره منافقان دو دسته شده‌ايد آن‌ها مردودند. آيا مي‌خواهی كسی را كه خدا گمراه كرده است هدايت كنيد؟

      مي‌نويسد: مقصود عبدالله بن ابی است كه پيغمبر از وی به تنگ آمده فرمود كيست كه مرا از شر وجود شخصی كه پيوسته درصد آزار من است و مخالفان مرا در خانه خويش گرد مي‌آورد نجات دهد؟ ولی ميان اوس و خزرج دو دستگی افتاد و همين امر او را از كشتن نجات داد.

      گاهی نيز يا از راه خوش خدمتی يا از راه غرض شخصی كسی را مي‌كشتند و به حساب اسلام گذاشته مي‌شد. چنان كه اين امر بری تاجر يهودی كه با مسلمانان آمد و شد مي‌كرد و روابط خوبی هم داشت پيش آمد. روزی پيغمبر مي‌فرمود: بر هر يك از رجال يهود دست يافتيد بكشيد، محيصة ابن مسعود از جا جست و ابن‌سينه بي‌گناه را بكشت و جز برادرش كسی او را بر اين كار ملامت نكرد.

      هنگام جنگی كه مي‌خواستند با روميان به راه اندازند به حضرت خبر رسيد كه جمعی در خانه شويلم يهودی اجتماع مي‌كنند و عليه اين جنگ كنكاش (=مشورت) دارند. طلحه را با عده‌ی مأمور كرد. آن‌ها آن خانه را محاصره كرده آتش زدند. فقط يك نفر توانست فرار كند كه او هم پايش شكست. آيه ۸۱ سوره برائة راجع به كسانی است كه به واسطه گرمی شديد نمي‌خواستند در جنگ شركت كنند

      “وَقالُوا لا تَنْفِرُوا فی اْلحَرَّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ اَشَدُّ حَرّاً”

      گفتند در گرما به جنگ نرويد به آن‌ها بگو آتش دوزخ بسی سوزان‌تر است.
      حالا این ویدیوی رفیق سوسمار خورت را هم ببین و کیف کن ؟

      http://www.youtube.com/watch?v...

    • مخو تو ره گوفته بودوم که تمام نویشتایته مثلی مه سری یگانتای دیگه بکو که مردوم د ادبیاتیت نخنده باز گپی مره گوش نکده ای عنوانه حتمن خودیت نویشته کدی که مه نمیدانوم اولتر غلطی املاییشه بگیروم و یا انشاییشه ؟ از امی قوس انداختنیت که غلط است تا آخریش . مه دیگه ایقه بیکار نیستوم و معلیم دری د تو شوده نمیتانوم خو یک نصیحت بریت میکونوم چه گوفتی آشنا د امی گپی مه ؟ " بگو " خیر ببینی اینیتو خوب بچه گک شو خی گوش کو بچیم . امی امروز خوده د یگان کورسی بیسوادی شامل بساز . سیل کو .. قار نکو مه میگوم نفامیدن ایچ عیب نداره خو ای رقم با سوادی بیسواد بودن عیبی کلان است . تشکر که گپیمه قبول کدی . خی د دیگه نویشتایت چیزی نمیگوم میفاموم که از کیتاب ها خپ و چوپ دوزی کدی . راستی د مه ایتو نشان دادی که مردوم پیشرفتی که شوما د او ملک استین ایچ دو و دشنامه یاد ندارن . نه کسی کسی ره زن گوفته دو میزنه و نه ام دوختر گوفته . ای گپی تو ره مه بکلی تصدیق میکونوم و ازی اخلاقیشان ام که افتخاری شوما باشه باید یاد بکونوم که : وقتی زنیشه د پیشی رویش از دیستیش گریفه برده کتیش دانس کده بتانه و یا بای فرن دوختر پیشی روی پدر د اوتاق کتیش خلوت کده بتانه دیگه بد بکونن که یکی دیگیشانه دو بزنن . دکسی که پلو و چلو هر سات مهیا باشه خیال پلو دیگه چه مانا داره . برو آشنا جان امروز امیقه درس بسیتست . گرنگ ترک مالوم میشی نشوه از ای زیاد ترکیش از یادکیت بره . د قسمتی مخالیفت با قتل و قتال و ظلم و ستم مره ام امنظریت بدان لاکن د قسمتی جهاد با روس ها که میخاستن امو اخلاق تاریفی شوما ره د وطنی ما بیارن مه کتیت سخت مخالیف استوم لاکن د قسمتی رهبرا باز ما و تو شاید یک نظر داشته باشیم د دیگه باقی گپا و خیالات مثلی شیر و قیر فرق داریم . تو از شیر بد نگو و مه از قیر د حالیکه میدانیم شیر قیر نمیشه و قیر ام شیر . بان که شیر شیر باشه و قیر قیر . باقی تو میدانی و کاریت .

  • سالم ترین مردمان جهان بی دین ها میباشند .

    نام خدای انها وجدان میباشد .

    • او آشنا جان . او بوزغاله چران . او کودن نادان ! د جانیم بزنی تو کتی ای رقم عقل و منطق و افکار اوگاریت . بگوفتی یمدری بیادرکیت صدقی پشقلی بوز و گوسفندا شوی عزیزی دلکی ای سرپلی بیسوادک نادان . ای راهی که تو میری راسن بطرفی طویله خانست خدا بکونه که د ای نظری تو بسته یک پاده بوز و گاو و خرم روان باشه . پاده ای بی پاده وانه امیشه گرگ میخوره . مه نفامیدوم عزیزی دلکیم که تو ای وجدان ره از کوجا یافتی ؟ او ام که مثلی خدا دیده نمیشه . ( سالم ترین مردمان جهان بیدینان اند . نام خدای آنها وجدان است ) براستی که ایچ دیوانه نمیگه که مه دیوانه استوم و براستی که شوما از امو هوشیار هایش استین که باید ام باشین و چرا نباشین . ای حقیتان است و ای ام عقلیتان . بسیار آلی بسیار بجای آفرین شاباس . ای گپیت بلکل د نام مقبولیت سر خورد .

  • از سر گرفتن و از نو ساختن عامل بزرگ حفظ تمدن ها در جهان ما است , هر ملتی که نتواند در دو راهه مرگ و زنده گی , خودش را با نیاز های بنیادی , زمانی و مکانی تطبیق دهد , متوقف میشود , راکد میشود , فاسد میشود و اخر میمیرد , ولی اگر در انجا که تجدید زنده گی شرط زنده ماندن است , ( از این توانایی برخوردار باشد که زنده گی را از سر گیرد ) , خواهد توانست به بقای خود ادامه دهد , این کاری است که کشور شما از هزاران سال پیش تا کنون همواره با درجات مختلفی از موقعیت انجام داده است ( از سر گرفتن و از نو ساختن و تجدید زنده گی از دینی که روز روشن مردم میهن را به شب تار تبدیل کرده است ) نیاز مبرم افغانستان میباشد . ( ب )

    • هزار بوز جان خدا ترا صاحیبی یک لک بوز و گوسفند بسازه . بس بکو دو بوتله خو سر نکشیدی که ای رقم نویشتای میکونی که نه سریش مالوم است و نه ام کونیش . آشنا جان هر وقت خماریت میده شود یک دفه خودکیت ام ای نویشتیته بخان که د کودام سمت روان استی .

    • حاجی صیب سلامالیکوم ! اینه بیبینین که باز گپ تان خطا خورد ! شوما از کجا خبر دارین که او سبیلی یک بوتله و دو بوتله داره ؟ ولا که حاجی صیب هم از خرابات هستین و هم از مناجات . ناقی خوده قت ما کله ونگ ساختین . دیدین که ما مردوم گله گکی سون دوزخ روان هستیم ، زود تر دست کی ره میگیرین ؟ نشه که همیتو کت ما ده بین گله بند نمانین و یک وقت سیل کنیم که حاجی صیب از همه کده زیادتر رنگ و رویش سیا برامده و غرق در غرق اس و امو گپ شاعر راست برایه که میگه .

      راه پنهانی میخانه نداند همه کس + بجز از من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دیگر

    • سلام عزیزی دلکی ای سرپلی مزاری جان خوش رویکی مه ! یگان وقت یگان یگان گپکای خوب خوب میزنین که د جانیم میشینه و ای گپیتان ام از امو جمله بود راست میگین و راست گوفتین مه باید خوده ازی پاده جدا بکونوم و ازی پاده وانی باید دیست ورداروم . مه ازی بباد دیقانی ره شرو میکونوم و د سری زمینکایم میباشوم لاکن اگه بوز و گوسفندایشان د سری زمین های ما آمد باز اجازه خو میتین که پایشه میده بکونوم ؟ برین عزیزوم بامان خدا .

    • حاجی صیب سلامالیکم ! انالی شدین آدم حسابی . بورین بخیر سرزمینهایتان ، دلتان پخته میکارین یا بته فقیرانه یا کوکنار . مردوم ام بانین که هر چی دلشان خواست بکنن . دلشان زمین خوده غودل کدن یا چمن کاشتن یا پارتمان جور کدن . اگه همگی مثل شما ده کار خود باشن ، هرکس زمین خوده جور کنه ، خو دنیا گل و گلزار میشه . شوما حق دارین که هرکسی همرای گله بزو گوسپندای سر زمین تان آمد پاهایشانرا بشکننانین و این حق را نیز به دیگا هم بتین . اگه زمنینای مردومه هم حق خود بدانین فکر می کنوم که کار عاقلانه نیس . امی ملا ها خو نمی مانن مردومه که به طبع دلشان کار کنن ، گاهی ده کون ای چنگو هستن و گاهی ده کون او . دمی ملا و آخندا چی که ما زمین خوده چی میسازیم . گه یگانتا نقشه نو و خوبتر و سالم تر بیاره که ما بتانیم از زمنینای خود خوبتر استفاده کونیم دمی ملا ها چی که خوده افسدقال ساخته ده کون هر کارما چوقوله چوقوله میکنن . حاجی صیب گپا زیاد اس خو همیقه بس اس . اگه کس اس همی بس اس !!

    • مزاری جان شیرینکی شربت سلام ! مه خو گوفته بودوم که یگان یگان وقت گپکای خوب خوب میزنین . نی که هر گپیتان خوبیش است مثلی خودکیتان . خوب سیل بکونین که ای مردوم کتی ای زمینا چه میکونن . کاشکی زمینایشانه غودل میکدن یا چمن و گومبزک میساختن . مه نمیدانوم که اینا چه خو دیدن از یکسر کولگیشان صانه جور میکونن و تیاتور میسازن و باز د سری استیجیش لوبلوج برامده میرقصن مثلی میمانای کرزی .اری و ای نمایشیشان کودام تکیت ام نداره . موفت . سیلی بی پیسه . حالی باز خات گوفتی که د تو چی ؟ مزاری جان عزیزوم ایقه نادانی و نافامی و خوده د اپنگی زدنم خو خوب گپ نیست . بچای ماره اینا چشم سفید میکونن . از کار و باری زمین داری میکشن . خی ما زمینای خوده سری کی آباد بوکونیم ؟ اینا که تمام ساله د خیزک و جستک تیر کدن باز د زمستان پشقل گوسفندایشانه میخورن ؟ آخر ما کتی یکی دیگیما شف داوا داریم . اینا ام مثلی ما دیقان و چوپان استن ای زمین ها از بابیما نیست هر کودامیما ای زمین ها ره از ارباب کلان اجاره گریفتیم و ای ملا های که گوفتین اگه اصل باشن نمایندی امو ارباب کلان استن و اونا خوب میفامن که ما چه بکاریم و چه نکاریم . خی گپی اونا ره ام امنیت نتیم خودیما ام چیزی ره ندانیم بچای مردومه ام بیرا بسازیم و از امه کده ایره نمیگی که نه پیسی ایجاره ره داریم نه د پوشیدن ایزاری ره داریم و نه د خوردن یک لوقمه نان . یک اومیدی که شاید ارباب ما از ناداری ما بما رحم بکونه و از ایجاریش تیر شوه و د زمستان یک کمترک کندوم ام د ما بته تا زار و مرگ بکونیم اونموست که ما او اربابه ام دو میزنیم و یا قواله داوا داریم . اینالی شوما خودیتان د مه بگوین چیرا که شوما ام د خوی و بوی ای ارباب کلان بلد استین و از قصه های دیقانای سابقیش ام خبر دارین که اگه یک دفه قار شوه زمین و زمانیشه سری کلگی یکدم چپه میکونه و میتانه . باز ما او وقت چه خاکه د سر بکونیم ؟ ما بیچارا از ترسی جانی خود د کاریشان کار داریم . اگه نی د ما چی که بگوفتی شوما افسقالی بکونیم . مزاری جانیم نبیشته ام که ازی زیاد نمیشه بازم که سریتان خلاص نشوه مه نمیفاموم که شوما ره کتی کودام چولبول و ارغمچین بسته بکونوم و یا کتی کودام قلمی نی خیله بکونوم که تا ازی خوی خرگوش بیدار شوین . یگان وقت ایتو فکر میکونوم که شکمه از میوی امو بوتی فقیریتان سیر کده بلبل شودین یگان وقت د سریتان خماری گلی کوکناره میبینوم و یگان وقت فکر میکونوم که از تمام تاک های انگوری شمالی یک کاسه جوهر کشیده یکدم سر کشیده باشین و یک پایتان د مریخ مالوم میشه و پای دیگیتان د المرات المسلسلات . سری حال شوین و یک دیقان استین و دیقان باشین و دیقان شوین و دیقانا باید چوپانی ره ام بدانن . چوپان شون و قدری چوپانی ره بدانن . یا چوپ چاپ طیاقی چوپان شوین یا قولتوق طیاقی حضرت قیقانوس

    • حاجی صیب بزرگوار سلام و درود به شما تقدیم است . بیبنید حاجی صاحب در هیچ یک کشور جهان تیاتر و یا صحنه های سکسی در محضر عام نبوده و نیست ، حتی در آلمان ! شما کاملأ مبالغه فرمودید . بلی در امریکا و اروپا گاهگاهی دختران و پسران در ستیژهای کنسرت که شرایط کشور شان ایجاب میکند می رقصند ، نه لچ و لموخت . منکه تا هنوز با چنین رویدادی بر نخورده ام . آنهایکه در اوغانستان خود را لچ نموده عکس گرفته اند کاملأ استثنا است که نمیشود بطور کل چنین برداشت داشت . فرزندان هر فامیل به شرایط و فرهنگ زیست همان فامیل بزرگ شده و میشوند که ما شاهد هزاران فامیل مذهبی در اروپا هستیم که با وجود همۀ آزادیها بازهم فرزندان شان کاملأ مذهبی بار آمده اند . اینکه فرموده اید فرزندان ما را به بیراهه ها میکشانند هم کمی مبالغه نموده اید زیرا فرزندان شما در میحط خانواده گی شما رشد میکنند و زیر تأثیر کلتورو فرهنگ خانواده های خود اند و به رشد میرسند . بلی اجتماع تأثیر خود را دارد ، در صورتیکه بزرگ و رهنمای ملت وخانواده با ضمیر روشن و درایت کامل انسانی در مسایل اجتماعی و فرهنگی برخورد نداشته باشد . آیا در ممالک اسلامی فاحشه نیست ؟ آیا دزدی و کلاه برداری وجود ندارد ؟ آیا قتل آدم کشی به اوج خود نرسیده ؟ چی فرقی میان اجتماع اسلامی که همۀ جنایات زیر بیرق اسلام و در خفا صورت میگیرد و در ممالک سیکولار تحت نام دموکراسی و حقوق بشر ؟ ما باید جلو انحرافات اجتماعی را بگیریم ، ولی نه به شکلی که دوشیزه گان را از رفتن به مدرسه مانع شویم ، ترنم و سرایدن سرود مردمی را خلاف شرع حکم نمایم و دزدی و رهزنی حکام جبار را غنیمت جهاد !

      موضوع مهمی دیگری را فقط به نوشتن کلمۀ واقعی اکتفا نموده و کاملأ سطحی و بی پروا از موضوع گذشته اید ، آن کلمه ملای واقعی است ! کجا اند این ملا های واقعی حاجی صیب سرپلی ؟ ما که تا خوانده ، دیده و شنیده ایم همه اجیر اند و مزدور . این ملا های واقعی با ظهور مهدی آخر زمان هویدا میشوند و یا با نزول عیسی روح الله از آسمان ؟

      یک دوست ما نگاشته بود ( اسلام بذات خود ندارد عیبی + هر عیب که است در مسلمانی ماست ) این از دین حقیر مذهب فقیر در جستجو و پالیدن همان اسلامی هستم که عیب نداشته باشد . درتکاپوی این اسلام چنان مدهوشم که نه کشیدن عصاره بته فقیرانه ( حاجی صیب بته فقیرانه خورده نمیشود ) کارگری دارد و نه نوشیدن عصاره آب انگور گندیده !

      شما سر حال شوید حاجی صیب که مریخ و المرات المسلسلات ( راستی نمی دانم که این دیگر در کجا است ؟ شاید در مدخل همان زورکتابی باشد که ما نخوانده ایم ! ) را آنقدر دور شمرده اید که از وصف خارج است ولی پیش پرودگار من به نزدیکی مژه از چشم است ! من از پرودگار خویش همیشه التجا دارم که امری نفرماید که از توان من خارج باشد . این از دین حقیر فقط دهقان زمین و باغ خودم و هیچگاهی دو تربوز را به یک دست نمی گیرم . خود را سزاوار نمی بینم هدایت و رهنمایی بنده گان خدا را نمایم ، زیرا توان و شایسته گی آنرا ندارم . فقط با آنانی سر پرخاش و بغاوت دارم که از امر نیکی ( زیرا امر بدی را خدای من نفرموده) پروردگار عالمیان سر پیچی میکنند و نام بزرگ خدای روءف و مهربان را بد نموده اند . حال که شما پا های مرا بین مریخ و فلانچه فرتاس میدانید افکار پیچکاری شده شماست ، زیرا پا های من در جایش است و این خیالات سرگردان شماست که در دشت و بیابان جستجوی باد و شمال را دارد . خدا رهنمای تان باشد .

    • سلام عزیزوم ! اگه انوز د وطن استین خو بتی فقری آسان پیدا میشه یک پلته گکیشه صدقی سری ای نویشتای مه بکونین بگوفتی ملا های بدل از دو تای دیگیش بگریزین که حرام است (خاک د سری هر سیش) باز ای نبیشته ره دو باره بخانین که خاص بری شوما بفکری خودیم فلسفی نویشته کده بودوم که احدی منناس نفامه شوما ام که نفامین باز کی خات فامید ؟ از ملای و یا عالیم های اصل و دانشمند و روشن عصریتان انکار نکونین . استن مردمانی بی نام و نشان د یگان دشت و کو و کوچه و بیابان . لاکن د انتر نت اونا ره نپالین که انوز اوقه روشن نشودن اگر چی نویشتایشان د کونج و کناری ای سایت ها میباشه مگم خودیشان نمیباشه . المرات المسلسلات نامی یک از کهکشان های است که بخیالوم بیشتر از 4000 سال نوری از زمین و افتاب فاصله داره و به اندازی ملیون ملیون ملیون ملیون بار از آفتاب کده کلانترک است . مقصدیم از ای صانه و تیاتور او رقم که شوما برداشت کدین نبود خایش میکونوم باز بخانین و به غور بخانین و خوده باریک کده بخانین . تشکرات .

    • حاجی صیب معظم در پناه پروردگارم باشید . نخواستم دیگر به زبان عامیانه با شما پیام بفرستم و این طرز نگارش عامیانه را خواستم که ویژۀ شما باشد . این از دین حقیر تمام نوشته فیلسوفانۀ شما را که برمبنای اصول فلسفی منحصر به فرد شما بود با خاطر آرام و مغز سرد مرور نمودم . یاد آوری شما از خوی و بوی ارباب کلان که فلسفه نیست .

      در ارتباط عالم و شخصیت های خدا جوی عزلت گزیده ، یک قصۀ بیادم آمد که خواستم به شما و تمام دوستان کابل پرسی تقدیم نمایم .

      ( گویند روزی سلطان محمود را هوای سیر ملوک شاهانه به مخیله گشت و باندیمان و ارکان معظم و منظم شاهی قصد سفر بکردندی . در وادی سرسبز و شاداب پای انداز سلسله های البرز کوه ، کنار چشمه ساری که بوی عطر گلهای نیلوفر و نسترن فضا را اگنده نموده بود از باد رنگش فرو بیامد و بادرنگی خواستی . حضور شاه اطاعت امر نمودند و سفرۀ شاهانه بگستراندند . ندیمی نزدش شرف حضور داشت و بفرمود : شاها ! در نزدیکی های همین بادیه شخصی عزلت گزیده یی را سراغ دارم که عمریست در جستجوی دوست ازعالم و آدم دوری جسته و گوشۀ فقیرانه اختیار نموده است . بفرمود : او را حاضر آورید ! پیکان شاه برفتندی و امر شاه به عاشق کوخ نشین اعلام بکردندی . آهی کشید و بفرمود : شاه را به من کاریست ؟ یا من را به شاه ؟ بگفتند شاه را به شما ! بفرمود من را به شاه کاری نیست و پیکان شاه را رخصت بفرمود . احوال دیده و شنیده را به شاه عرض نمودند . شاه آیۀ واطعیوالله و اطعیوالرسول و اولاامر منکم را به پویندۀ حقیقت پیغام فرستاد . باز آهی کشید و بفرمود : در واطیعوالله چنان مستغرقم که در واطیعوالرسول بسی خجالتی ها دارم ، چی رسد به اولاامر ؟ )

      جناب حاجی صیب معلوم است که عالمان ودانشمندان حقیقی دور از شر و حریم روزگار و درخلوتگۀ دوست درد فراق میکشند و در تنور وصلت میسوزند . ایشانرا که با ما کاری نیست ، ایشان که بخاطربقای حرمسرای خوبرویان سیمین کمر و مغ بچه های برهنه صورت خود شبانه بدرگاه الهی استخاره نمی کنند . ایشان را به این دنیای بی بقا سروکاری نیست . اگر هم احیانأ یکی از ایشان پردۀ تقوا بدرند و راه فلاح و رستگاری مردمان رهنمود دهند ، کجاست گوش شنوای ملاها و آخند های کاخ نشین و فرمانروا ؟ ما صد ها مثال داریم در تاریخ که اینگونه شخصیت ها یا بدار ملاها و اخندها آویخته شده اند و یا تبعید ! امید وارم جواب نگارش فلسفی شما را ارایه نموده باشم . کمی حقیقت بین شوید . خدا با شما باشد .

    • محترم آقای صدر:

      از لطف شما ممنون. قبل از همه باید عرض کنم که من به همهء انسان های خوب مخصوصا" دانشمندان ، بدون کدام تبعیض نژادی ، عقیدوی وغیره احترام داشته وهیچوقت آرزوندارم به کسی توهین ویا بی احترامی نمایم. اما بحیث یک انسان اگر بعضا" اشتباهی صورت میگیرد آرزومندم با لطف وبزرگواری عفو نمایند. سعی خواهم کرد سوالات را مختصرو محدود بسازم.
      شمافرموده اید پسرهندو(فکرنمیکنم ازقران در کتاب بودا تذکری رفته باشد) یهودی ویا عیسوی وقتی درتورات ویاانجیل ازآخرین کتاب یعنی قران باخبر میگردد باید تفحص به حقایق بنماید. بلی؟

      یک مسلمان واقعی، آیا برای اولاد وخانوادهء شان در مسایل دینی اجازه میدهند که بغیر ازقران کتابهای ادیان دیگر را مطالعه نمایند؟ شماچون انسان روشنفکر ودانشمند هستید شاید جواب تان مثبت باشد که خودتان میدانید. پس شما فکر میکنید پیرو دیگر ادیان طرز تفکردیگری دارند؟
      وبازهم اگر فرض محال برای بعضی جوانان شرایط مساعد میگردد و با خواندن کتابهای دیگریک عضو فامیل تغییر عقیده بدهدوراه وروش دیگر به نظرشان معقولترتجلی کند، آیا والدین ویا دانشمندان اسلامی به وی اجازه انتخاب را خواهند داد. تاجاییکه من میدانم چنین اشخاص سزای شان مرگ است. مگر نه؟ پس پیروان متعصب دیگر ادیان عین نظر را ندارند ویا نباید داشته باشند؟ با این ترس وحشت وبدبیینی وتعصب نسبت به همدیگر که در همه ادیان وفرقه های مختلف داخل این ادیان موجود است امکان پذیر خواهد بود که ما راه درست را بیا بیم؟
      ازین که بگذریم شما میدانید که منجمله شش ونیم بلیارد نفوس جهان فقط یک بلیارد آن مسلمان بوده وآنهم به فرقه های مختلف ونظریات مختلف ، مانند شعیه وسنی وهابی وبهایی که اکثرا" یکدیگر را مسلمان ندانسته بنام های توهین آمیز یاد میکنند (مانند آن گوینده تلویزیون سلام که تمام سنی هارا حرامزاده خوانده وبه حضرت عمر توهینات که ازشان یک انسان عاقل بدور است نمود). تنها مسلمانانی که در قسمتی از قارهء افریقا وچند مملکت در آسیا، لسان شان عربی بوده شاید تا حدی هدایات قران را بدانندوامابقیه تیت وپاشان وبا لسان های مختلف درگوشه وکنارجهان که اسلام بالای شان تحمیل شده و بطور ارثی ادامه یافته، اکثریت مطلق جز چند سوره ، پنج بنای مسلمانی وبعضی احکام دینی را از زبان والدین شان وآنها هم ازطالبان وملاهای کنج مساجد که از نعمت سواد محروم بوده اند و از اساس ومحتویات دین آگاهی نداشته اند، ثمه به ثمه ازیک نسل به نسل دیگر انتقال و اگر بصورت تخمینی محاسبه کنیم شاید تعداد اسلام واقعی که نمیدانم کدام یک ازین فرقه ها خواهد بود،(که این یک مشکل دیگر در طرز تفکر انسان بوجود میاورد.) از چند ملیون تجاوز نخواهد کرد.
      سوال دیگراین است ، که درجمله این یک بلیارد مسلمان چند فیصد دانشمند مانند جناب شما ویا با سویه بالاتر ویا پائین تر وجود خواهد داشت؟ تاجاییکه من شنیده ام در تمام جهان اسلام، بیش از سه هزار دانشمند وجود ندارد. که با گذشت 1400 سال، این واقعا شرم آور است. و بازبه نظر شما چه تعدادی از مسلمانان جهان قرآن را با تفسیرآن خوانده وازتمام هدایات آن با خبر اند؟ آیا بقیه نفوس جهان در هر دین وآیینی که هستند، هم مانند مسلمانان، به دین و آیین شان پشت پا نزده از کتاب ومسایل دینی خود بی خبر نمانده اند؟ واگر چیزی بدانند، شما توقع دارید که به همه رفاه ،آسایش، آرامش ، دست آورد ها ومسؤلیت های زندگی شان پشت پازده و درجستجوی بدست آوردن هدایات آخرین کتاب وپیامبر الهی شده پیرو آدمکشان و جاهل ترین موجودات روی زمین(بجز انسان های واقعی، شریف ، خدمتگار جوامع وبی آزار) راکه خودرا اشرف مخلوقات میدانند، بنمایند؟ ازان گذشته درمورد بودایی ها، زرتشتی و آنهائیکه در سایبریا وچین والاسکا وقطبین زیست دارند چه؟ اطفال آقای بابک وهزاربز وراوش ویمدری وکمونست های بی خدا وبی کتاب وبی دین چه؟ آیا ایشان برای اطفال شان اجازه میدهند که قران را با تفسیر آن بیاموزند و آیا قرانی در منازل شان وجود خواهد داشت. آیا این بیگناهان وبی خبر از همه چیز باید روانه دوزخ شوند؟ شما بهتر میدانید که در همین وطن عزیز خودما که 99.99% مسلمان هستند، قران در رفک با هفت پوش وسالها آنرا بازنکرده برای حفظ ونگهداری از جن ودیو وپری گذاشته شده.حتی آنانیکه ادعای فهم ودانش قران را دارند بجز چند آیت وحدیث وآنرا هم به درستی معنی وتفسیر نمیتوانند چیزی نمیدانند. و آنهاییکه مانند سیاف وربانی ومحسنی وبعض جنایت کاران دیگر که در جمله نخبه ترین عالمین دین مملکت بیچاره ما بحساب می آیند با همه ترس ووهم وبهشت ودوزخ که از همه خوبتر وبهتر میدانند گوشت وپوست وخون مظلومان وگرسنگان را مانند شیر مادر زهرمار میکنند. پس ما انسان های نا دان وبی علم کدام را باور کنیم ؟ آنچه در عقل خدا داد ما معقول است و یا سخنان این علمای خونخوار را.با احترام

    • جناب شادولا! سلام

      در اینجا اگر اشتباه ننموده باشم, از مشکلات فرا راه حقیقت جویی مثالهای آورده اید. کاملا موافقم که رهنمایان تمام ادیان و مذاهب در تلاش حفظ جمعیت خود و تخریب دیگر ادیان هستند. ولی مسئله ارتداد در دین اسلام عواقب واضح و تند تر دارد نسبت به سایر ادیان. سایر ادیان احکامی درمورد دعوت و عبادت دارند, ولی در صورت ترک یا ارتداد پیرو هیچگونه حکمی خاصی که مجازات شدید تعین کند ندارد. شخصا تا حال از هیچ منطقه آگاهی ندارم که در آن پیروان سایر ادیان به خاطر ترک دین خود با مجازات روبرو شوند(بجز در دار اسلام). همین حالا طور نمونه در اروپا عده از عیسویان به اسلام گرویده اند, تعداد دیگر به بودیزم رو کرده اند, و بهمین ترتیب سایر ادیان. تغیر عقیده و دین در اروپا مشکلی ندارد.

      حالا سوال اینجاست که چرا تنها دین اسلام به پیروان خود حق ارتداد نمی دهد, در حالیکه عیسویت نیز دین الهی بوده؟

      جواب به این سوال حقانیت و اکمال دین الهی را ثابت میسازد.
      تعلیمات دینی اساس علم حقیقت یابی است. منظور از فرستادن پیامبران رهنمایی بشر برای حق و حق یابی است. آغاز از بابا آدم (ع) الی حضرت عیسی (ع) پیروان قدم به قدم به حقیقت تزدیک شدند, تا آنکه با فرستادن خاتم الانبیا محمد(ص) حقیقت کامل و راه حقیقی را معرفی نمود. خداوند(ج) میخواهد پیروان سایر ادیان به اسلام بپیوندند و به حق نزدیک شوند ولی هیچگاهی نمیخواهد مسلمان که به حق نزدیک آفریده شده از حقیقت دور شده و به سایر ادیان بپیوندد. به همین دلیل در ادیان قبلی برای ارتداد اشد مجازات وجود ندارد ولی در اسلام وجود دارد.چون خداوند(ج) عالم و دانا بر همه امور میدانست که ختم نبوت بر بهترین عالم است, پس غیر عملی بود که پیروان ادیان قبلی را از گرایش به آخرین دین منع نماید. ولی پیروان آخرین و مکمل ترین دین را از گرویدن به ادیان ماقبل منع نموده چون نمیخواهد آنکه به حقیقت نزدیک است دورتر شود.

      در علم حقوق دو اصطلاح De facto و De jure وجود دارد که از آنچه در اصول موجود است, و آنچه به « عمل میشود(اگرچه در اصول هم از آن ذکری بعمل نیامده باشد) بحث مینماید. De facto به عمده واقعیت های عملی یا حضوری اطلاق میشود که رسما منشا اصولی و قانونی ندارد. در اسلام این حکم صریح وجود دارد که مسلمان حق ارتداد را ندارد(De jure ), ولی در سایر ادیان چنین حکمی وجود ندارد, و اگر پیروان ادیان دیگر مانع تغیر دین همکیش خود میشوند( De facto ) خواهد بود, و آن به این معنی است که در احکام دینی آنها چنین ممانعتی رهنمایی نشده, ولی آنها به اساس تبعیض دینی به چنین اقدامی دست میزنند.

      نتیجه اینکه در سایر ادیان دعوت وجود دارد ولی ممانعت از پیوستن به دین دیگر به چشم نمیخورد, زیرا آنها باید به حق برسند. ولی در اسلام دعوت و جود دارد و در عین زمان ممانعت از پیوستن به دین دیگر, زیرا اسلام نمیخواهد که پیروش از حقیقت دور شود.

      در این مسئله که والدین و یا هم اجتماع مانع حقیقت جویی میشوند با شما موافقم, ولی در اینکه دین اسلام کامل, برحق و یگانه است هیچ تردیدی نمیتوان داشت.

      امروز در جهانی زنده گی مینمائیم که دسترسی به مواد تعلیمی و علم سرحدی ندارد, بودایی ها، زرتشتی و آنهائیکه در سایبریا وچین والاسکا وقطبین زنده گی دارند همه و همه از همه حال آگاه و به همه اطلاعات دسترسی دارند.اطفال آقای بابک وهزاربز وراوش ویمدری وکمونست های بی خدا وبی کتاب وبی دین دیگر نیز ممکن با ممانعت ایشان روبرو باشند ولی اگر احساس حقیقتیابی داشته باشند و از تعقل کار گرفته و بخواهند به حق برسند, قبول کنید که تمام امکانات برای شان میسر است. نخست همین عالیجنابان از عقل و منطق و آزادی شعار میدهند, پس کدام عقل و احترام به آزادی آنها را اجازه میدهد که مانع فرزندانشان شوند, در صورتیکه فرزندان آنان چنین بخواهند یا چنان؟

      در مورد این سطور تان : ("و بازبه نظر شما چه تعدادی از مسلمانان جهان قرآن را با تفسیرآن خوانده وازتمام هدایات آن با خبر اند؟ آیا بقیه نفوس جهان در هر دین وآیینی که هستند، هم مانند مسلمانان، به دین و آیین شان پشت پا نزده از کتاب ومسایل دینی خود بی خبر نمانده اند؟واگر چیزی بدانند، شما توقع دارید که به همه رفاه ،آسایش، آرامش ، دست آورد ها ومسؤلیت های زندگی شان پشت پازده و درجستجوی بدست آوردن هدایات آخرین کتاب وپیامبر الهی شده پیرو آدمکشان و جاهل ترین موجودات روی زمین(بجز انسان های واقعی، شریف ، خدمتگار جوامع وبی آزار) راکه خودرا اشرف مخلوقات میدانند، بنمایند؟") باید بنویسم که:

      بدبختانه تعداد خیلی کمی از مسلمانان از واقعیت اسلام آگاهند و بهمین دلیل با هزاران مشکل روبرو هستند. در صورت که به خود اندکی زحمت بدهند و به حقیقت اصول اسلامی و تعلیمات قران آگاه شوند, دیگر مشکلی نخواهند داشت. پیروان سایر ادیان نیز از احکام دین خود بیخبر تر از مسلمانان هستند, و اگر آگاهی میداشتند دیگر با اسلام دشمنی نمی نمودند و به حقیقت میپیوستند. و اما در مورد اینکه حاضر به ترک آسایش و پیروی از آدمکشان و جاهل ترین موجودات روی زمین میشوند یانه؟ نه هیچگاهی. اسلام کسی را دعوت به پیروی از آدم کش و جاهل ننموده, دین انسان را به حق دعوت میکند. و برای رسیدن به حق هیچگاهی حکم ننموده که کار و روزگار را ترک نماید و 12 ماه در سال و 24 ساعت در روز را صرف آموختن و خواندن نمائید. و یک مشکل اصلی دیگر در اینجاست که اکثریت مردم دین اسلام را مساوی میدانند به سیاف وربانی ومحسنی وبعض جنایت کاران دیگر . در حالیکه سرسخت ترین دشمنان اسلام آنها هستند که در لباس اسلامی و با استفاده از چند آیت و حدیث که آموخته اند, اسلام را بدنام نمودند. آیا میشود عیسویت را به هتلر و بوش مساوی دانست؟ و یا میتوان کفر و بیدینی را به استالین مساوی دانست؟ رابطه دادن دین به چند استفاده جو کاریست دور از تعقل.

      محک قضاوت عمل است نه علم, اگر اینها واضحا خلاف تعالیم اسلامی قتل و غارت کردند, چرا تعبیر اسلام را از عمل آنها استخراج نمائیم؟

      نمیخواهم و نمیتوانم از مسلمان نما ها دفاع نمایم, ولی از اسلام دفاع مینمایم. شاید کفار از عمل آنها به اندازه من متنفر نباشند. تلاش من این نیست که کسی را دعوت به پذیرفتن اسلامی کنم که آنها معرفی نموده اند, تلاش من اینست که ثابت سازم اسلام حقیقی چیزیست بغیر از آن. نمی دانم چرا بعضی ها عالمان حقیقی اسلام مانند سید جمال الدین را نمی خواهند معرف اعمال اسلامی بشمارند. چرا زمانیکه میخواهند در مورد اسلام تحلیل نمایند نام از کسانی میبرند که در لباس دوست, به دشمنی به اسلام پرداخته اند, و بر عکس آنانیکه اسلام حقیقی را میخواهند معرفی کنند به باد فراموشی میسپارند.

      بدلیل مریضی که دارم شاید نتوانسته باشم که به شکل متمرکز و مستدلل به مسائل بپردازم. امید وارم تا اندازه روشنی انداخته باشم. سر حال باشید

    • محترم آقای صدر:

      صحتمندی تان را آرزو مندم.
      خوشوقتم ازین که با دانشمندی مانند شما بر خورده ام که با حوصله مندی تمام وبدون تعصب واهانت ودو ودشنام به سوالهای من که مانند هزاران هم وطن وهم دین وهم آیین خود بی خبرمانده ایم جواب میدهند. خواهشمندم این کنجکاوی های مرا گستاخی نه پندارید زیرا درطول عمرم ، مانند دیگر جوانان جرات این را نداشته ام که از بزرگان و دانشمندان واقعی که متاسفانه در وطن ما وجود ندارد درین موارد بحث ویا سوالی بنمایم. اما اکنون که شرایط مساعد وخوشبختانه تعداد دانشمندان در موارد مختلف هرروز افزده میگردد، باعث امید واری برای آینده اولاد ووطن عزیز مامیگردد.
      سوالات بی حد زیاد است که میدانم نمیتوانیم به همه فقط در چند سطر جواب گفته شود وبهمین دلیل برای اینکه از موضوع دور نشوم درینجا خیلی مختصربه عرض میرسانم که بعدازمطالعه اظهارات جناب عالی به کلی گیچ شده ام . زیرا از یکطرف مدعی هستیم که تمام مسایل موجودات جهان از الف تا یا تحت کنترل ، اراده وقدرت خداوند، که عادل و مهربان است و قطرهء بارش ویابرگ درخت بی ارادهء او بر زمین نمی افتد واما از جانب دیگر میبینیم که درپهلوی دیگر بی عدالتی ها، در قسمتی از جهان از وفرت محصولات زراعتی باشندگان شان ازپرخوری وشکم سیری می میرند وقسمت دیگرکه "مسلمان و بندگان خوب" خداوند هستند، با همه دعا وتکبیر وبجاآوردن اوامر الهی از خوشکسالی وگرسنگی علف وخاک میخورند وباذلت وبدبختی بخاک وخون کشیده شده اکثرا" بی کفن زیر خاک میشوند.و در طول یکی دو هزار سال اخیر با بوجود آمدن شیطان وملایکه وجادو وجنبل و پیامبران وکتابهای مختلف چه دردسر هایی دیگری برای این بندگان خلق نشده. آیا امکان دارد بدانیم که منظورخداوند ازین بازی که تعداد بیشتر به خواسته وارادهء اوباید کافربمانند وتا ابدالابد در آتش دوزخ بسوزند، چه خواهد بود؟ وقتی اوبه انسان وحتی حیوانات این احساس را داده است، که به اولادوفامیل وهمنوع خودکوچکترین زجرویادرد واندوه را روا دارنبوده تا زنده هستیم برای رفاه وآسایش شان فکر کنیم ، اما خودش که رحمن ورحیم وعادل ورستگار است ،وماهمه مخلوق وبندگانش ، روی چه ملحوظی با فرستادن پیامبران وپیام های مختلف بین ما تفرقه ایجاد وهمه را بجان همدیگر انداخته است؟ آیا عاقلانه ومنطقی تر نبود که حل اقل در هر قاره از جهان، که من یقین دارم قبل از سه چهار هزار سال بوجود آمده، همین قران را که کاملترین وآخرین هدایاتش است، به لسان همان منطقه وبا یک پیامبری ازهمان منطقه فرستاده به این همه چرا ها وسوالات و کشت وخون خاتمه میداد؟ واگر ادعا برین باشد که حضرت محمد بهترین عالمیان بود ، وقتی توانست به ملاقات خداوند به عرش معلا به آسمان هفتم سفر کند، به قدرت خداوند نمیتوانست مدتی را هم در قاره های مختلف جهان سپری کند؟ وتمام انسان های روی زمین را با ارشادات شان از آتش دوزخ نجات بدهد؟ شاید من موضوع را درست وطور شاید وباید افاده نتوانسته باشم ، اما میدانم که شما مطلب مرا بخوبی درک میکنید. با احترام

    • درود بر خردگرایان

      صدر> تکامل هیچگاهی خلاف دروس اسلام نیست, و اگر منظور شما تیوری تکامل ارائه شده توسط چارلز داروین است, بلی من کاملا مخالف آن هستم, زیرا تغیر و تکامل میمون به انسان نه پایه علمی دارد نه عملی. تکامل در اثر اختلاط جین های انسانی در انسان مسئله ایست قابل قبول.

      بیخود است ؛

      فرگشت یا تکامل که بنیان گذار آن چارلز داروین بود ، یک نظریه علمی است؛ نظریه های علمی دارای سه خصوصیت است ، منطقی بودن ، توانایی پیشبینی ، و ابطال پذیری با هر کشف، مشاهده و آزمایش جدید ، نظریه ها در معرض بررسی مجدد قرار میگیره و در صورت عدم سازگاری با شواهد باطل می شوند . با هر اکتشاف تازه در زیست شناسی ، شیمی و فیزیک ، نظریه فرگشت در معرض سنجش دوباره قرار گرفته و همواره با این کشفیات سازگار بوده و صحت آن بیش از پیش تایید شده است . و نظریه فرگشت و تمام نظریه های علمی دیگر تا ابد در معرض سنجش خواهند بود . برای فهم نظریه علمی یا تئوری به این آدرس مراجعه نمایید :http://wilstar.com/theories.htm

      نکته دوم اینکه فرگشت هیچ گاه نمیگوید که انسان از میمون بوجود آمده این درک ناقص دینداران است !

      http://en.wikipedia.org/wiki/Human_...

      http://upload.wikimedia.org/wikiped...

      فرگشت انسان > http://www.talkorigins.org/faqs/hom...

      فسیل های کشف شده > http://www.talkorigins.org/faqs/hom...

      فرگشت با زیر نویسی فارسی: http://www.youtube.com/watch?v=t43P...

      شما داستان خنده آور خلقت که خدا انسان را طبق آیات شوخی های عربی ( قرآن ) از لجن گندیده خلق کرده از نظر علمی چیگونه توجیه منمایید !؟

      شاد باشید

    • جناب شادولا! از گزند روزگار در امان باشید.

      موضوع را درک مینمایم. آنچه را که امروز شاهدیم و در نظر ما بیعدالتی مینماید, در اصل طور دیگریست. رفاه و آسایش کفار و مصایب و بدبختی های مسلمانان به این معنی نیست که خداوند(ج) میخواهد مسلمین را به خاطر مسلمان بودن شکنجه نماید و زجر دهد. درک این موضوع بحث خیلی طولانی و مغلق دارد. ولی کوشش میکنم خیلی کوتاه تا اندازه روشنی بیاندازم و یقین دارم متباقی معما را خودتان حل خواهی نمود.

      در قدم نخست همانطوریکه والدین نمیخواهند اولادشانرا در فلاکت و بیچاره گی تماشا کنند, و دولت ها (در تیوری) نمیخواهند تابعین خود را نا آرام و پریشان بگذارند, خداوند(ج) نیز بنده گان خود را لایق هیچگونه ظلم و ناروا نمی بیند. ولی در عین زمان همانطوریکه والدین اولاد خود را در صورت گمراهی و تنبلی سرزنش میکنند, و دولتها تابعین خود را به خاطر بد رفتاری و قانون شکنی مجازات مینماید, خداوند عادل نیز بنده گان خود را در صورت عدول از راه مستقیم و سهل انگاری در وظایف دینی و دنیوی با قهر خود درس عبرت میدهد.

      برای اینکه موضوع را بهتر درک کنیم اندکی به حاشیه میروم و میپردازم به گوشه از اعمالیکه واجب و گاهی فرض است بر مسلمانان, تا راحت و سربلند باشند, ولی از بخت بد مسلمین به آن اندک توجه ننموده اند.

      بیائید دو دین بزرگ را که دین اسلام و عیسویت به مقایسه بنشینیم.

      به اساس تعالیم عیسویت پیروان به ترک دنیا, گوشه نشینی, گذشت در مقابل ظالم وغیره دعوت شده اند. تا سرحدی که در دروس عیسویت حکم شده اگر کسی به روی شما با سیلی بکوبد رخ دیکرتانرا هم به او بنمایانید. ولی تعالیم اسلام پیروان خود را به ایجاد قدرت , فعال بودن, مقابله با ظلم و غیره دعوت میکند. تا حدی که حکم مینماید چشم در مقابل چشم. ولی امروز شاهدیم که مسلمانان تعالیم عیسویت را برگزیده اند و با گوشه نشینی, تنبلی, ترک دنیا, و خموشی در مقابل ظلم روز و شب سپری میکنند, و بر عکس عیسویان از تعالیم اسلام استفاده نموده قدرتی ایجاد نموده اند, به تسخیر عالم پرداخته اند, و مشت را با بمب اتم جواب میدهند.

      تعالیم اسلام به ما حکم مینماید که قدرتمند و با هیبت باشیم. حالا چگونه میتوان قدرتمند و پرهیبت باشیم؟ طبیعیست که یکپارچگی, اقتصاد و اردوی قوی ما را به این مقام میرساند. حالا بیائید به وطن خود برگردیم, بزرگترین مصیبت که گریبانگیر ماست تفرقه است, مردم ما با مزخرفاتی چون تبعیض قومی, لسانی, مذهبی و غیره خون همدیگر را میریزند. تا سرحدیکه در اثر رقابت ناسالم برای برتر و رواج مزخرف (اودر زاده گی) کاکا زاده ها در یک فامیل بیشتر دشمن یکدیگر اند تا بازو و یارو یاور روز بد. چگونه میتوان توقع داشت که چنین مسلمانانی زنده گی آرام و مرفه داشته باشند. این رقابت های ناپسند سبب ایجاد دسایس و توطئه در سطح فامیل ها میشود, و دسایس فامیلها در سطح منطقه , ولایت و بالاخره به شکل زنجیره ای تمام مملکت را دستخوش بی باوری و بی ثباتی نموده و زمینه را برای استفاده جویان مساعد میسازد, که نتیجه آن حالتی جز آن نیست که امروز شاهدیم. حالا اگر افغانها به این همه اعمال و طرز تفکر های پوچ و ناپسند پشت پا بزنند و یکدست با هم و به کمک هم برای بهبود وضع معیشت خود تلاش کنند, با اینهمه ذخایر فراوان و طبیعت خداداد, آسایش ممکن است یا نه؟ به یقین بلی, نسل آینده ما در رفاه زنده گی خواهد نمود و از اینهمه بی نانی و خونریزی اثری نخواهد بود. پس میبینیم که قصه اینهمه فلاکت را ما بدست خود نوشته ایم. اینکه برگ درخت بدون اراده خداوند(ج) نمی افتد کاملا بجاست, ما اگر با اینهمه مصیبت دست و گریبان استیم اراده اوست به صفت سزای اعمال خود ما. در حقیقت این قهر الهی را ما قصدا بجان و دل خریده ایم.

      چرا کفار در آسایش زنده گی میکنند؟ عمل هر انسان مستوجب مکافات و مجازات است, اعمال ما در این دنیا دو بعد دارد, دینی و دنیوی. نخست آنچه که برای بهبود امور دنیوی و شرایط معیشتی انجام میدهیم, که مجازات و مکافات آنرا در این دنیا شاهد خواهیم بود, دوم آنچه که برای کسب مقام آخرت انجام میدهیم, که نتیجه آنرا در آخرت شاهد خواهیم بود. حالا اگر کفار در این دنیا در رفاه و آسایش زنده گی میکنند, نتیجه کار و پلانگذاری آنهاست, اینکه کافر هستند مسئله ایست که در آخرت به آن پرداخته خواهد شد. و اگر مسلمان در این دنیا به عبادت و ذکر میپردازد, مکافات آنرا در آخرت کمایی خواهند نمود, ولی آنچه را در این دنیا برایشان میرسد, حاصل تدبیر و کار وزحمت شان برای بهبود و ضع معیشت است.

      خداوند(ج) هیچگاهی راضی نیست که بر بنده گانش ظلم نماید, هیچگاهی نمیخواهد کسی کافر بماند. اینکه کسی کافر میماند انتخاب فردیست, کسی که با وجود اینهمه تظاهر قدرت مطلق نمی خواهد به آن ایمان بیاورد, خود بالای خود ظلم مینماید. خداوند(ج) اگر کسی را لایق دوزخ میبیند و شخص دیگری را وارد جنت میکند, جز عدالت چیزی نیست. جنت تنها برای پیروان دین اسلام نیست, در عین حال دوزخ یگانه جایگاه پیروان سایر ادیان نخواهد بود. آنکس که از داود (ع) قبل از دین بعدی پیروی کرد, و آنکس که از تعالیم حضرت عیسی(ع) قبل از اسلام پیروی کرد داخل جنت میشود.او پیرو محمد(ص) نبود, ولی پیرو دین برحق زمان خود بود. یقین کامل دارم آنکس که در طول عمر خود از ادیان سماوی آگاهی نداشته, ولی به اساس حکم عقل خود به قدرت بر تر عقیده داشته واجب الجنه خواهد بود. ولی تکرار میکنم که در صورتیکه هیچگاهی توسط کسی دعوت نشده باشد و از ادیان سماوی نشنیده باشد. آیا چنین شخصی را سراغ دارید؟ من که از چنین شخصی سراغ ندارم, من مطمئن هستم تمامی انسانهای روی زمین از قدرت یگانه و ادیان سماوی معلومات دارند, حالا که بخود زحمت دریافت حق و حقیقت را نمی دهند, چرا گناه کفر او را به اراده خداوند(ج) بیاندازیم. خداوند(ج) تمام انسانها را با دو گوش, دو چشم و یک مغز آفرید, یکی از آن جهت تعلیم حق استفاده میکند, دیگری نمی کند, مسئول کیست؟ خود شخص یا خالقیکه او را همانند آن دیگر آفریده.

      در قست پیامبران! بلی خداوند(ج) پیامبران زیادی فرستاده, ولی پیام ها مختلف نیستند, در اصل تمامی پیامبران ایمان و اعتقاد به خالق واحد را تحفه میدهند, تفاوت در اینست که این دعوت به شکل مرحله ای به اکمال رسیده. از ابتدایی ترین تعلیمات شروع و به کاملترین آن خاتمه یافته. ما نمیتوانیم به یک شخص مستقیما فزیک اتوم را تدریس نمائیم, ابتدا باید به او الفبا بیاموزانیم آنگاه خوانش و ریاضیات را با اصول ابتدایی فزیک و آنگاه بپردازیم به تدریس فزیک اتوم. برای انسانهای ابتدایی درک اینهمه مفاهیم ناممکن بود, به همین دلیل دین الهی به شکل مرحله ای تکامل نموده و لی در اساسات تفاوتی نیست.

      اینکه
      چرا قرآن به زبان عربی است؟ و چرا به دیگر زبانها نیامده؟ حکمت بعضی امور و احکام هنوز که هنوز است از درک بشر بالاست و جز خداوند(ج) بر آن آگاه نیست. ولی با آنهم تا آنجا که عقل بشر حکم میکند:

      ارسال رسولان و پیامبران الهی به سوی اقوام و ملت های مختلف، جز به زبان آنها صورت نگرفته و این هم زبانی هر پیامبر با قوم خویش یک اصل کلی و فراگیر بوده است: « و ما أرسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم» ما هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (حقایق را) برای آنان بیان کند.(ابراهیم4) این قاعده کلی در ارسال رسل الهی ، در زمینه انزال کتب آسمانی نیز جاری گشته است: « و کذالک اوحینا الیک قرانا عربیا لتنذر ام القری و من حولها» و بدین گونه قرآن عربی به سوی تو وحی کردیم تا مردم مکه و کسانی را که پیرامون آنند هشدار دهی.(شوری7)

      بنابراین، عربی بودن قرآن امری طبیعی بوده است؛ چرا که پیامبر از میان قومی مبعوث به رسالت گشت که زبانشان عربی بود. این امر منافاتی با رسالت جهانی و دعوت همگانی او که برای همه عصرها و نسل هاست و هدایتگری کتابش که « هدی للناس » است ، ندارد. هشدار به مردم مکه که در سوره شوری آمده است تنها از این جهت است که پیامبر در مراحل اولیه حرکت جهانی خود مأمور به هدایت بستگان، نزدیکان و مردم منطقه خویش است معقول نیست که پیامبری به هدایت مأمور گردد آنگاه کتابی را که مردم با زبان آن بیگانه اند به آنان عرضه کند.

      در مورد زبان عربی به این واقعیت نیز باید توجه داشت که زبان شناسان عقیده دارند که زبان عربی از دامنه و گستره ای بسیار وسیع برخودار است و از این جهت بر سایر زبان ها تفوق و برتری دارد. به عنوان مثال افعال در زبان عربی به جای شش صیغه چهار ده صیغه دارند، تمامی اسم ها مؤنث و مذکر دارند و افعال و ضمایر و صفت ها هم مطابق آنها می باشند. فراوانی مفردات و اشتقاق کلمات، دستور زبان و فصاحت و بلاغت آن نیز، این زبان را از دیگر زبان ها ممتاز می سازد. بدون تردید خداوند برای آخرین کتاب آسمانی خود، که تا ابد زنده و پاینده خواهد بود، بهترین زبان را انتخاب می کند و برای دفع هر گونه ابهامی همه جا انتخاب آن را به خود نسبت داده و از آن به «عربی مبین» یاد می کند.

      از آن چه گفتیم معلوم شد که با توجه به ویژگی زبان عربی، و بعثت پیامبر از میان عرب , عربی بودن آن امری طبیعی و عادی بوده است.

      و اینکه چرا پیامبر به تمام قاره ها سفر نکرد؟ ساده ترین جواب این خواهد بود که آنحضرت (ص) مانند سایر انسانها عمر معین داشتند و عمر آنحضرت (ص) به اندازه بود که ساکنین شبه جزیره عرب را تدریس نمایند, و اگر عمر خودرا تقسیم چهار قاره دیگر مینمودند, آنگاه امکان آموزش کامل در یکی از این مناطق نیز میسر نمی شد. معقول ترین و بهترین راه آن بود که در همان منطقه تعالیم را به شکل کامل بجا بگذارند تا از آنجا به سایر نقاط جهان منتشر شود. متباقی حکمت ها به خداوند(ج) روشن است.

      امید با پرگویی سبب درد سر نشده باشم.

    • تصحیح آدرس ها

      خوانواده انسان > http://www.talkorigins.org/faq...

      فسیل های کشف شده >http://www.talkorigins.org/faq...

      فرگشت با زیرنویس فارسی >http://www.youtube.com/watch?v...

      فرگشت انسان > http://en.wikipedia.org/wiki/H...

    • محترم جناب صدر:

      امید وارم صحت و سلامتی کامل شامل حال تان گردیده باشد. از لطف و مهربانی تان که بجواب سوالات اینجانب پرداخته اید اظهار امتنان مینمایم. من وقتی گفتار واظهارات دانشمندان محترمی را که دور از هرگونه تعصب بوده ، ولو به منطق واستدلال من سازگار نبا شد ،با غور ودقت کامل آنرا شنیده ویا مطالعه مینمایم تا شاید چیزدستگیرم شده وبه این شک وشبه که در طول عمرم به آن دست وگریبان هستم خاتمه دهم، ولی متاسفانه اکثرا" جزتکرار و استدلال دور از منطق وعقل خود، موضوع تازه وقانع کننده نمی یابم.
      تنها تفاوتی که درین گفتار می بینم جناب شما با دانش وفهم عالمانهء تان و بدون تعصب واتهام گناه وکفر به من ، سوالهارا با حوصله مندی تا حد امکان جواب ارایه می فرمائید ، که این خود موجب احترام من نسبت بشما میگردد. زیرا در گذشته وقتی درین موارد جر وبحث آغاز شده طرف مقابل،بدون توجه به اصل مطلب، همینکه دریافته که طرف مقابل به فرقهء غیر از او تعلق دارد، به اهانت وجملات رکیک ودور از عفت قلم ونویسندگی، خواسته به این سوال وجواب خاتمه دهد. بهر صورت من طوریکه در آغاز خدمت عرض کردم که نسبت شرایط روزگار نه اهل این دنیا شدم ونه ازان دنیا، و با خواندن نظریات موافق و مخالف ، بالاخره تصمیم برین شد تا در جستجوی سایت های ترجمهء قران بزبان خودما ، گردیده ومروری به این کتاب (قران) نموده وتا حد توان به قناعت خاطر خود بپردازم. وبعد سوالاتی که پدید می آید با جناب شما آنرا در میان بگذارم. خوشبختانه سایت های ترجمه قران بزبان فارسی، بسیار زیاد است ومن اکنون به خواندن یکی ازانها آغاز وچند صفحهء آنرا مطالعه نموده ام. ولی طوریکه شنیده ام تفاوت واختلافات زیادی بین هر ترجمه وجود دارد که شاید آنچه مطلوب است بدست نیاید. لذا از جناب محترم آرزومندم اگر معلومات داشته باشند که کدام یکی ازین تفاسیر قابل اطمینان است ، مرا رهنمایی نمایند تا زیاد سرگردان وبیشتر از پیشتر دچارشک وتردید نگردم. ضمنا" بعرض تان میرسانم که آقای بابک ، که من به درایت، علم ودانشمندی شان احترام بی حد قایل هستم، اخیرا" در مورد کشتی نوح، که مورد سوال من نیز قرار دارد، مضمون بسیار علمی وطولانی نوشته اند. امکان دارد جناب محترم نیز در مورد نظرشانرا ابراز فرمایند؟ با احترام

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس