صفحه نخست > دیدگاه > راهبرد جدید، مثلث کهنه

راهبرد جدید، مثلث کهنه

دایره یی که برای تلاشهای دیپلوماتیک و همچنان مسایل نظامی برای حل مشکل تروریزم در منطقه در راهبرد جدید خط کشیده شده است، متاسفانه راه رسیدن به ریشه های تروریزم و همچنان از بیخ کندن این پدیده را درست درک نکرده و باز هم نمیتوان زیاد به مهار دهشت افگنانی که در حال حاضرهر کدام یک اسامه دیگر شده اند، خوشبین بود.
محمد داود دادرس
شنبه 11 آپریل 2009

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

بعد از ادعای مبنی بر دست داشتن طالبان پاکستانی در رویداد هفته گذشته گروگانگیری در واشنگتن در همزمانی با برگزاری نشست کشور های عضو پیمان اتلانتیک شمالی (ناتو) ، برای بحث و گفتگو بالایراهبرد (استراتیژی) جدید امریکا برای افغانستان و پاکستان، چنین وانمود میگردد که این راهبرد هر چند تفاوت های زیادی با آنچه بوش در دست اجرا داشت، دارد؛ ولی از داشتن خلای های عمیق نیز رنج میبرد.

توجه جدی و عمق به افغانستان جائیکه سرنوشت خوب آن به حیثیت و اعتبار غرب و بخصوص امریکا ارتباط تنگ و عمیق دارد، بدون شک حیاتی و سرنوشت ساز برای پیروزی در جنگ غیر متعارف با تروریزم میباشد، ولی آنچه این پیروزی را به ارمغان خواهد آورد، نیاز به تلاشها و راهکار های دیگری در سطح منقطه چنانچه پیرامون آن بحثهای زیادی صورت گرفته است، بسته گی ناگسستنی دارد، اما این تلاشها چیزی نیست که در راهبرد اوباما گنجانیده شده باشد.

شناسایی همه جانبه ابعاد جنگ با تروریزم در منطقه و صدور آن به سایر نقاط جهان در هشت سال گذشته به وضوح نشان میدهد که دچار نقض های چند بعدی میباشد، زیرا در راهبرد جدید، کشورهای به عنوان کمک کننده برای رفع مشکلات افغانستان مورد توجه قرار گرفته اند که در واقع نقش بسیار جدی در حل قضایای ندارد؛ هر چند موجودیت آنان ضروری میباشد.

دایره یی که برای تلاشهای دیپلوماتیک و همچنان مسایل نظامی برای حل مشکل تروریزم در منطقه در راهبرد جدید خط کشیده شده است، متاسفانه راه رسیدن به ریشه های تروریزم و همچنان از بیخ کندن این پدیده را درست درک نکرده و باز هم نمیتوان زیاد به مهار دهشت افگنانی که در حال حاضرهر کدام یک اسامه دیگر شده اند، خوشبین بود.

در راهبرد جدید، افغانستان و پاکستان همیشه در قضیه تروریزم در کنار یک دیگر قرار داده شده اند، در حالیکه به قول آقای مسعود قیام خبرنگار مشهور افغان، سر اژدهای تروریزم در پاکستان و دم آن در افغانستان میباشد و نیروهای غربی به جای جنگ با سر اژدها، دم آنرا مورد حمله قرار میدهند و این چیزیست که هرگز اژدها را از پا در نخواهد آورد.

با نگاه به جمع بندی راهبرد امریکا که از سوی آقای منصور سلطانی در امور دو کشور نشان میدهد که:

1- افـــــــزایش نیروهای نظامی غرب و بویژه امریکا در افغانستان

2- اعـــــــزام چهار هزار مشاور امریکایی با هدف تسریع روند کند آموزش نظامیان افغان و همکاری با اردو ملی و پولیس افغانستان جهت انجام بهتر عملیات جنگی

3- تــــقویت و تجهیز قوای مسلح افغانستان (افزایش نظامیان اردوی ملی افغانستان تا سقف 140 هزار نفر و پولیس افغان تا سقف 82 هزار نفر تا سال 2011 میلادی

4- تـــلاش برای مذاکره و تفاهم با آنچه طالبان میانه رو خوانده شده است جهت پیوستن آنها به روند صلح و به انزوا کشانیدن دسته وابسته به ملاعمر

5- اصـــلاحات سیاسی و اداری در افغانستان به منظور بالا بردن ظرفیت نهادهای دولتی

6- اعطــــــای کمک های مالی به دولت پاکستان سالانه به ارزش یک نیم میلیارد دالر در طول مدت 5 سال آینده مشروط به همکاری فعال این کشور در مبارزه علیه تروریزم و القاعده

7- نابودی پایگاهها و شبکه های تروریستی القاعده در مناطق قبایلی پاکستان با حملات راکتی

8- اعزام مشاوران و متخصصین غیر نظامی به افغانستان جهت همآهنگ سازی تلاشهای نظامی و استخباراتی با اقدامات و اصلاحات اقتصادی و انکشافی

9- در اختیار قرار دادن کمک های بیشتر مالی به افغانستان به منظور رشد و توسعه

10- ایجاد زمینه های لازم همکاری میان دولت های افغانستان و پاکستان در امر مبارزه علیه پایگاههای هراس افگنان در دو سوی سرحد

حال دیده میشود که با وجود تهدید های جدی که از ناحیه پاکستان وجود دارد، جایگاه این کشور در راهبردی جدید چگونه ترسیم گردیده است.

در حالیکه هیچ تضمینی وجود ندارد که پولهای کمکی امریکا برای پاکستان در پنجسال آینده بدست تروریستان برسد، واشنگتن همچنان بر این روش تاکید دارد، کاری که تا اکنون هیچ نتیجه یی نداشت و جالب اینکه این مورد در جریان کمپاین انتخاباتی اوباما، یکی از نقاط ضعف اداره بوش عنوان میشد.

در واقع این روش بدون در نظر داشت ابعاد دیگر مبارزه با تروریزم، شیر ریختن در دهن مار است.

این امر زمانی بیشتر میتواند روشن باشد که آفتاب احمد شرپائو وزير داخله پاکستان خزان گذشته در سفر به امريکا گفته بود : معلوم نيست وعده امريکا براي کمک سالانه يک مليارد و 500 مليون دالر به مدت پنج سال به پاکستان بتواند اهداف مورد نظر و درخواست شده امريکا را در پاکستان تامين کند يا خير.

شرپائو در ادامه توضيحاتش گفته بود : بخش عظيمي از مردمي که عزيزانشان را از دست داده اند همه در جبهه ضد امريکا قرار دارند. بخش ديگر مردم هم چندان دل خوشي از امريکا ندارند، اما ترجيح مي دهند احساسات خود را ابراز نکنند . فقط يک يا دو درصد مردم پاکستان از سياستهاي امريکا در قبال کشورشان ، راضي هستند.

در حالیکه رسانه های غربی بار ها از حمایت های مالی و نظامی آی اس آی از تروریستان خبر داده اند، دولت امریکا بازهم گزینه کمک مالی را پیش کشیده است.

روزنامه نیویارک تایمز بتاریخ 26 مارچ سالجاری گزارش داد که علی الرغم ادعا های رسمی آی اس آی در مورد قطع رابطه اش با تروریستان، عناصر این نهاد مسقیما ً طالبان را در جنوب افغانستان حمایت میکنند.

با یک گذر کوتاه بر حملات تروریستی در هشت سال گذشته - حملات مرگبار متروی لندن، هوتل سرینا در کابل، تیر اندازی در مراسم هشتم ثور، هوتل ماریوت در اسلام آباد، سفارت هند در کابل، ممبی، حمله مسلحانه بر وزارت عدلیه و ریاست محابس در کابل ، حمله بر مرکز تعلیمی پولیس در لاهور گرونگیری اخیر در نیوریاک و صد ها حمله دیگر همه و همه از خاک پاکستان و اکثراً توسط طالبان این کشور طراحی و سازماندهی شده است، با توجه به این وضعیت آیا چنین بر نمی آید که محور اصلی شارت برای اوباما پاکستان باشد؟

بدون تردید همینطور است، اما مبارزه با تروریزم در پاکستان و منطقه شامل بخشهای زیادی میگردد که هیچگاه نباید بر یکی دو مورد خاص خلاصه و زوایای مختلف آن از چشم پنهان بماند.

از جریان حوادث و ابراز نگرانی های شدید مسوولان دولت افغانستان و مقامات ملکی و نظامی جامعه جهانی در رابطه به سرنوشت جنگ و صلح در افغانستان چنان بر می آید که ناگفته های این قضیه خیلی بیشتر و پیچیده تر از آنستکه فعلا به آن اقرار صورت میگیرد.

برای پیدا کردن مشکلات و مقصر شکستهای افغانستان نباید تنها به عملکرد نیروهایی که در حال حاضر در کشور به سر می‌برند؛ فساد اداری ویا کم ظرفیتی دولت حاکم توجه کرد. اینها گرچه بخشی اساسی از کل ماجرا اند؛ اما پهلوهای دیگر این حضور و این بازی نیز نباید از محاسبه بیافتد. باید با دید جامع‌تری به مساله افغانستان و منطقه نگریست و در پی کشف و بازگویی پوشیده های دیگر پرداخت.

جنرال ديويد پتريوس فرمانده نيروهاي نظامي امريکا در خاورميانه گفته است که دهشت افگنان در افغانستان و پاکستان در حال قدرتمندتر شدن بوده و جنرال دیوید مکیرنان فرمانده نیروهای امریکایی در افغانستان نیز به اینکه دهشت افگنان خارجی از مرزهای پاکستان که کنترول چندانی بر آن نمی‌شود وارد افغانستان می‌شوند، اشاره دارد.

گرچه از سخنان جنرالان امریکایی بر می آید که پاکستان باید نقش همان مقصر گم شده را در این بازی ملامتگرانه ایفا کند ولی اعطای هفت و نیم ملیارد دالر برای آموزش و تجهیز اردوی پاکستان ظرف پنجسال آینده میرساند که در واقع اداره جدید امریکا راه صواب را برای رویارویی با چالش بی امنیتی و بی ثباتی در منطقه گم کرده و باردیگر در خط اشتباه و مسیر بحرانزای گذشته در حرکت میباشد. زیرا امتیاز دهی به پاکستان؛ فقط به مثابه بنزین پاشی به خشونتهای جاری میتواند ثابت گردد.

در واقع مشکلات موجود در میدان های گرم وسوزان جنگ نه بلکه ناشی از ناآرامی در عقب میزهای آرام برنامه سازان میباشد که باید هزینه های آن توسط نظامیان و مردم بیگناه ملکی پرداخته شود. اساساً دید محض امنیتی به قضایای کشور و تکروی های توهین کننده و دشمن ساز اداره بوش در مسایل بین المللی باعث شد این جنگ کاملا امریکایی و اشغالگرانه بنماید.


بناً میتوان گفت که:

1- باز هم در راهبرد جدید برای تهاجم برای خشکانیدن ریشه های تروریزم در پاکستان به جز از حملات راکتی با هواپیمایی های بدون سرنیشن و تقویت نیروهای اردوی پاکستان تدبیری دیگر سنجیده نشده است. این یعنی ادامه یی راهکاری های قبلی که ابراز تبلغاتی خوب در دست دهشت افگنان برای سربازی گیری بیشتر از میان جوانان مناطق قبایلی داده است.

اوباما از یکطرف استدلال میکند که برای احترام به تمامیت ارضی پاکستان نمی خواهد نیرو نظامی خارجی وارد این کشور گردد اما در عین گفته است که حملات راکتی همچنان برای کشتن تروریستان ادامه خواهد داشت، معلوم نیست که با وجود مخالفتهای دوامدار سران اسلام آباد، امریکا این دو گانگی را چگونه میتوان در قالب روابط دپیلوماسی تعریف و توجیه کند.

اگر ضرورت است که برای مبارزه با تروریزم به افغانستان حمله پیاده صورت گیرد؛ چرا این امر برای پاکستان بدون ذکر دلایل موجه استثنا قرار داده میشود؟

گرچه ورود نیروهای نظامی غربی به مناطق زیر تصرف تروریستان نمیتواند تنها راهکاری موثر برای درهم کوبیدن آنان باشد؛ اما نباید این گزینه از گردونه راهبردهای مبارزه منطقوی علیه تروریزم بیرون بماند.

تازه این در حالیست که پاکستان به محور اصلی فعالیتهای تروریستی مبدل گردیده و عدم صداقت رهبران استخباراتی و بعضاً سیاسی این کشور بطور دراماتیک شرایط را روز به روز برای گسترش اهداف تروریستی طالبان پاکستانی به شکل شگفت انگیز آن به بیرون از مرزیهای این کشور توسعه بخشیده است.
وضعیت پاکستان در حال حاضر بیشتر از آن چیزیکه تصور میشود بحرانی و وحشتناک قرار گرفته است.

آتش بس های گونه گونه یی که چون موج های یک دریای نا آرام میان حکومت و اردوی پاکستان از یک سو و طالبان پاکستانی از جانب دیگر، در شمال این کشور به راه انداخته شده اند، تازه ترین آن را می توان لغزش تند و سریع در سراشیب آشوب و هرج و مرج و از دست رفتن لگام قدرت از سوی اداره کشور در ساحه گسترده یی به حساب آورد.

این آتش بس، تلاش رزم آریانه و استراحتی طالبان هر دو سوی مرز یعنی افغانستان و پاکستان در راستای تمرکز نیرو برای تهاجم بهاری در برابر ورود هفده هزار سرباز امریکایی در جنوب که در آن جا هم اکنون سه هزار سرباز کانادایی، درگیر نبرد اند، صورت می گیرد.

ملا محمد عمر ، رهبر طالبان در افغانستان با ارسال نامه یی را برای قوماندانان طالبان در پاکستان از آنان خواسته است که به صورت فوری یورش بر اردوی پاکستان را متوقف سازند.

گزارشی حاکی از آن است که او در این نامه نوشته است، اگر کسی به راستی خواستار جهاد است، باید به نبرد علیه نیروهای اشغالگر در داخل افغانستان ، دست بزند. این امر روشن است که حمله و یورش بر اردوی پاکستان به وسیله نیروهای جهادی در مناطق قبایلی و هر جای دیگر در این کشور، بر نبرد علیه امریکا و ناتو ، صدمه وارد می نماید.

ملا عمر که می گویند در شهر کویته در ایالت بلوچستان زنده گی می نماید، این مساله را با ارسال نماینده گانی در منطقه اداره فدرالی قبیله یی ــ سرزمین قبیله یی که افغانستان و پاکستان را با هم پیوند می زند . رهبران طالبان مربوط به پاکستان در آن جا پایگاه هایی دارند، دنبال نموده است.

این اقدام او، در خط تلاش مشترک رهبران القاعده و طالبان افغانی مانند جلاالدین حقانی»، برای آن است تا میان طالبان مربوط به پاکستان اتحاد به میان بیاورد.

این تلاش ها به صورت شگفت آوری به نتیجه رسیده اند. همه شاهد شکل گیری اتحاد میان قوماندانان طالبان پاکستانی که زمانی به شدت در جریان نبرد علیه اردوی در برابر هم قرار داشتند، می باشیم. سه جنگ سالار مهم در این جا به نام های بیت الله مسعود ، مولوی نذیر و حافظ گل اتحاد تازه یی را به نام شورای اتحاد المجاهدین ، به راه انداخته اند.

آنان آنش بسی را با اردوی پاکستان در باجور جایی که این اردو از ماه اگست سال پار دست به یورش برده بود، اعلام داشته اند.

اکنون این سازش و معامله، توفان و انفجاری را در پاکستان راه انداخته است.

رهبران القاعده و طالبان ، حالا فرصت آن را به دست می آورند تا در سوات ، به دور از منطقه قبایلی، پناه گاه های جدیدی را به وجود بیاورند. زیرا آنان در منطقه های قبایلی، در این آخر ها زیر ضربه های خرد کننده، مرگبار و به شدت موفق هواپیمای های بدون پیلوت امریکایی (برخی رسانه ها از زبان بنیاد گرایان یاد آور شده اند که آنان این هواپیما ها را «پرنده گان مرگ»، نام گذارده اند.) قرار گرفته اند.

در کابل و اسلام آباد همه و همه دل به این بسته بودند که حزب محبوب «عوامی ملی»، که یک حزب متعلق به پشتونان است، بهتر ازهمه نیروها می تواند در برابر خیزش موج طالبان سد سکندر بسازد. حالا چنین به نظر می آید که شیشه این امید به سنگ یاس خورده است. همچنان حزب مردم پاکستان که یک حزب هوا دار دموکراسی و دنیا نگری است، و زرداری بار ها و بار های تعهد سپرده که دربرابر افراطگرایی مقاومت می نماید، در مساله سوات نشان داد که به همه وعده ها و باور ها پشت پای گذارده است.

اردو روحیه ناتوان دارد و به شدت تیت و پراگنده گردیده است. این ساختار همچنان در تب بیماری هند ستیزی، این دشمن سنتی اش، می سوزد. به همین سبب حاضر نشد تا به پیشنهاد امریکا، برای آموزش سربازانش در خط نبرد با نیروهای شورشی، پاسخ مثبت بگوید. هنوز باور به این امر وجود دارد که هند تهدید بزرگ تری شمرده می شود.

ضعف اراده پاکستان، در خط عدم مقابله با تروریستان، بر ناتوانی اقتصادی کشور که هم اکنون با بیماری شدید افزایش بیکاری، تورم پولی و فرار سرمایه دست و پنجه نرم می کند، روز به روز می افزاید.

بر خورد با قضیه تروریزم در پاکستان در دو بعد صورت میگیرد.

الف: گروهی مشخصی حمایت از طالبان را نه یک تکتیک بلکه آنرا مسوولیت شریعی خود میدانند. این گروه را میتوان "تشکیلات پاکستانی" نام گذاشت. این دسته بیشتر کسانی اند که تروریستان پاکستان را فرزندان اصیل و وفادار به منافع دینی کشورشان در برابر دشمنان میدانند و در داخل نهادیهای موثر و با اهمیتی مانند آی اس آی یا در گذشته و یا هم در حال حاضر حضور دارند.

ب: گروهی دومی جریانها و افرادی اند که نسبت به موجودیت گروه های تندرو در این کشور دید ابزاری دارند و از موجودیت آنان سود جوی میکنند. این گروه بیشتر حاکمیت دولتی را در دست دارند و افرادی اند که اکثراً متهم به فساد مالی و سو استفاده از قدرت متهم میباشند. این دسته شامل جریانهای ظاهراً سکولار و طرفدار دموکراسی میباشند که بار ها برای کم کردن فشار ها و زر اندوزی دست به معامله زده اند.

گروه اول مانند جنرال دراني رئيس متقاعد آي اس آي پاكستان و جنرال كمال متين الدين يك افسر ارشد پاكستان کسانی اند که دولت پاكستان را به بي كفايتي مضمن و خطر ساز در منطقه متهم كرده اذعان نمود اند دولت كنوني پاكستان زمام اختيارش را به دست امريكايهاي سپرده است و اين موضوع به استقلال كشور آسيب جدي وارد كرده است.

این افراد هرگز حاضر نیستند برای امریکائیان در افغانستان و دولتهای طرفدار واشنگتن در پاکستان همکاری کنند، در عین حال گروه دوم مانند زرداری و داردسته اش قادر به کنترول تندروی های طالبان نیستند، بلکه تشکیلات نظامی پاکستان نیز توان مقابله با طالبان را در مناطق مرزی از دست داده و یا اینکه اردوی پاکستان نمی خواهد خود را درگیر جنگ فرسایشی و پر مصرف با طالبان منطقه کند بلکه منتظر است تا در سیاست های جدید امریکا مصرف این جنگ برایشان پرداخته شود.

با توجه به این موارد و عدم توانایی های مدیریتی در دولت فعلی پاکستان در کنار کشمکش های شدید قدرت، اوباما باید یک راهبرد هوشمندانه نسبت به پاکستان ترتیب دهد؛ چون در این کشور مواجه با مشکلاتی خواهد شد که بصورت سیستماتیک از جانب "تشکیلات پاکستانی" طرح ریزی میشود.

اوباما باید راهبرد هوشمندی، منعطف و غیر ثابت نسبت به پاکستان در نظر داشته باشد، زیرا "تشکیلات پاکستانی" بسیار با زیرکی میتوانند برای ستون های اصلی راهبرد اوباما چالشهای جدی و خطرناک بیآفریند و آن را با شکست مواجه کند. پس اوباما به طرحی یک راهبرد ثابت اکتفا نباید کند.

در همین حال دولت کابل به هیچ قیمتی برای کشور های حاضر در افغانستان اجازه ندهد که از قلمرو افغانها برای عملیات استخباراتی علیه هیچ کشور همسایه صورت گیرد. زیرا در گذشته یکی از عوامل تنش زا میان کابل و اسلام آباد دادن نماینده گی های غیر ضروری برای کشور هند در پشت مرز های استراتیژیک پاکستان بوده است.

هر چند دولت افغانستان حق دارد هر تعداد از نماینده گی های را که خواسته باشد برای کشور دهد؛ اما جلو گیری از ایجاد حساسیت ها بدون شک برای راضی نگهداشتن پاکستان نیست؛ بلکه این مورد به دلایل حفظ منافع مشترک و بخصوص منافع افغانستان باید صورت گیرد.

2- در حالیکه در ماه های گذشته تاکید زیاد بر روی همکاری ایران در مسایل افغانستان صورت گرفته و مقامات مختلف امریکایی و اروپایی بار ها ابراز علاقه مندی گرفتن تعهد از تهران جهت همکاری تلاش کرده اند، توجه کمتری بر هند به عنوان رقیب اصلی پاکستان مدنظر بوده است.

بدون تردید بخشی عمده یی از بحران جاری در منطقه ناشی از جنگهای آشکار و پنهان این دو کشور که در 61 سال گذشته بعد از تولد پاکستان جریان دارد، میباشد.

در راهبرد جدید تنها اشاره یی کوتاه بر این نکته صورت گرفت که کشور ها برای مبارزه یی موثر با تروریزم اختلافات خود را کنار بگذارد؛ اما اختلافات میان این دو کشور و حفظ آن نوع غرور ملی برای دولتهای آن بحساب میاید که نیاز به همکاری های همه جانبه یی برای حل از سوی جامعه جهانی دارد.

پاکستان - هند

سه کشور فوق در قرن 18 از سوی افغانها اداره میشد و بخشهای از آن توسط سیگهه ها کنترول میگردد بعد از غول استعماری انگلیس در قرن 18- 19 در پی قرار های استعماری لندن با عوامل و گماشته گانش در کابل به چند بخش تقسیم گردید.

در ماه اگست سال ۱۹۴۷ دو کشور هند و پاکستان استقلال خود را به دست آوردند؛ اما موضوع کشمیر باعث شد تا دو کشور تازه استقلال یافته درگیر تنش های مختلف و یک جنگ ناخواسته شوند.

جدایی هند و پاکستان از یکدیگر در سال ۱۹۴۷ یکی از بزرگترین موج های مهاجرت در تاریخ را به دنبال داشت به طوری که بیش از ۱۰ ملیون نفر از مرزهای دو کشور عبور کردند. هند در سال ۱۹۴۷ از انگلیس استقلال یافت، همزمان با آن پاکستان نیز از هند جدا شد و پاکستان مستقل تشکیل شد.

سلطه انگلیس بر شبه قاره هند طی سال های گذشته این منطقه را به دو بخش تقسیم کرده و هند را در بخش شرقی و پاکستان را در بخش غربی شبه قاره قرار داده بود. یعنی در واقع هندو ها و مسلمانان این شبه قاره را ازهم جدا کرد و ازهمان زمان تنش و درگیری میان هندو ها و مسلمانان آغاز شد تا جایی که این منطقه شاهد یکی از خون بارترین درگیری های قومی در جهان بود.

سیاست انگلیس برای استقرار مسلمانان در غرب شبه قاره که موجب تشکیل کشور پاکستان شد، بعد ها کشور بنگلادش را نیز بوجود آورد. تقسیم شبه قاره به دو کشورهند و پاکستان به تشدید ناآرامی ها و حرکت جمعی هندو ها، سیک ها و مسلمانان به مناطق مختلف دو کشور جدید منجر شد که با درگیری و خشونت همراه بود. ظهور این دو کشور استقلال یافته در اواسط اگس ۱۹۴۷ (۱۴ و ۱۵اگست) باعث شورش و تنش های قومی و مذهبی به خصوص میان مسلمانان و هندوها شد که از آن زمان تاکنون ادامه دارد.

قول بعضی از تحلیلگران و تاریخ نویسان، انگلیس با بر جا گذاشتن عمدی اختلافات مرزی میان هر سه کشور در واقع حضور خود را به نوعی همیشه در اذعان مردم و دولت های این کشور حفظ کرده تا روزنه یی باشد برای دخالتهای بعدی.

مناطق کمشیر، مرزی اختلافی میان هند و پاکستان و دیورند رشته یی خونجکان میان افغانستان و پاکستان تا حال باقی مانده است.
هم هندی ها و هم پاکستانی ها به تناسب افغانستان از موقعیت های بهتری از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برخودار اند و در عین حال هندی ها به تناسب پاکستان از جایگاه برتری در سطح مسایل جهانی قرار دارند، هر چند دو کشور همزمان اتومی میباشد.

ادامه یی اختلافات در کمشیر طی 61 سال گذشته میان هندیها و پاکستانی همشیه مایه دلواپسی اسلام آباد بوده و این کشور برای مهار دشمن قدرتمند هم از نظر نیروهای انسانی، فناروی، اقتصادی و پهنای سرزمین، به ابراز های مختلف توسل جسته است.

جهاد مهمترین عنصر برای مقابله با هند

یکی از ابراز بسیار برنده و حیاتی برای پاکستان مسلمان در برابر حریف غول پیکرش، زنده داشتن و ترویج روحیه جهادی در میان سربازانش و همچنان وسیله یی برای داشتن همکاری مسلمانان آنسوی خط از بدوی تاسیس این کشور مطرح بوده و یقیناً این روحیه در کشیدن این کشور از طوفان های سهمگین اختلافات با هند نقش زیادی داشته اما بر عکس در مسایل داخلی این کشور را تا مرز فاجعه و قرار دادن تا سراشیبی سقوط پیش برده است.

پاکستانی ها همشیه روحیه جهادی و فداکاری را در میان زرمنداهگانش نه نتها حفظ کرده اند بلکه برای تقویت آن الگوهای زیادی نیز تراشیده اند. در عین حال پاکستانی ها برای پیشبرد بهتری دفاع از سرزمین شان در سالهای قبل از حضور اسامه بن لادن در مناطق مرزیش، گروهای را به وجود آورده بود که تنها کار آنان جهاد بود و بس.

در همین حال داشتن این ورحیه بدون تردید در میان افسران عالی رتبه نیز وجود دارد و چه بسا تعدادی زیادی از آنان مانند نصر الله بابر و کسان دیگری به سمت های عالی در پاکستان رسیدند.

این گروه ها که توسط افسران لایق و کارکشته یی سازمانهای استخباراتی بخصوص اداره استخبارات ارتش پاکستان (آی اس آی) تربیت میشدند، دارای مهارت های قوی نفوذ به سرزمین دشمن و خلق مشکل برای آنان با تجهیز به روحیه جهادی اند، آنان وقت با تروریست های مانند اسامه و بوجود آمدن نسل جدیدی از آنان روبرو شدند، دایره فعالیتهای خود را گسترده تر ساختن و همچنان در حال توسعه میباشد.

بناً جهاد مهمترین عنصر برای پاکستان میباشد و حال ارتباط تنگاتنگ با منافع ملی اش دارد. اگر اختلافات با هند و نگرانی از سوی حضور گسترده و مشکوک هندیها در پشت مرزهای راهبردیش در قلمرو افغانستان وجود داشته باشد، منافع ملی این کشور ایجاب خواهد کرد تا نگذارد، رویای تامین صلح در افغانستان به یقین مبدل گردد.

افغانستان- پاکستان

نگرانی از بوجود آمدن دولت های مخالف پاکستان در کابل در طول تاریخ بخصوص با موجودیت روحیه ضد پاکستانی در میان شهروندان افغان، این کشور را واداشته است تا همیشه با چشم خصم به آن نگاه کند و گسترش بسوی هندوکش را به عنوان عمق راهبرد خود در صدر برنامه ها داشته باشد.

پاکستانی ها بدون تردید همشیه خود را در بین سنگهای آسیاب افغانستان و هند احساس میکنند و برای همین است که تلاشهای دوامدار از سوی اسلام آباد بخصوص بعد از سقوط دولت داکتر نجیب الله در دهه 1990 میلادی، صورت گرفته است تا یک حکومت طرفدار اسلام آباد در کابل روی کار باشد.

تلاش برای این منظور به وجود آوردن گروهی زیر نام طالبان در این دهه بود که حال به یک معضله یی بین المللی و خطر جدی برای این کشور مبدل گردیده است.

پاکستانی ها زمانی به این موضوع زیاد حساسیت نشان میدهند که در کابل حکومت دوست با دهلی نو روی کار باشد، اینجاست که آنان به هر قمیتی در پی بدنام ساختن و سقوط آن گام میبردارند.

برای اسلام آباد بسیار سرنوشت ساز است که دست کم از یک جبهه خیالش راحت باشد تا برای جبهه قدرتمند هندی رسیده گی کند.

از سوی دیگر اسامه به دلایل تاریخی، فرهنگی و اعتقادی میدانست که زمین ناهموار مناطق قبایل برای کشت ترور تنها مساعد است، بلکه خیلی هم قویست؛ چون کسانی زیادی در داخل دستگاه های استخباراتی پاکستان حاضراند کمک کنند.
برای اسامه دشمن اصلی امریکاست نه هند، و این چیزیست که آهسته و آهسته در میان جهادیان پاکستانی نیز ترویج گرده است، زیرا او توانسته است گروه تروریستی پاکستان را به این امر متقاعد کند.

در کنار این مسایل با صلح اخیر اسلام آباد با تروریستان در سوات، اوضاع پاکستان شدیداً دچار دگرگونی های خونین گردیده است و همانطوریکه انتظار میرفت؛ حکومت زرداری زیر بار خشونتهای طالبان کشورش کمر خم کرده است.

با آن که رژیم نظامی مشرف ، چندین آتش بس نا پایدار را با طالبان پاکستانی که آنان را اجازه داد تا بر نیروی شان بیفزایند و ساحه نفوذ خویش را گسترش بدهند، امضا نمود، اما، اردو هیچگاه حاضر نشد تا تن به دگر گونی هایی در سیستم سیاسی و یا قضایی، بدهد.

حتا در افغانستان جایی که طالبان بر چند تا ولایت مسلط اند، حکومت کابل هرگز حاضر نشده است تا از فرمانروایی بر آن جای ها صرف نظر نماید. این حکومت، بار ها و بار ها اعلام داشته است که بر این جای ها دست تصرف خواهد یافت.

راه حل سه ضلعی

در این سه ضلعی، افغانستان به عنوان میدان بازی های خطرناک استخباراتی و حال تروریستی، هند به عنوان کشوری برای دادن انگیز - دلیل و پاکستان به عنوان مرکز و بازیگر این میدان مطرح اند.

تلاشها برای پایان دادن به بازی های خطرناک بدون تردید با توجه به تجریبات گذشته حداقل در هفت سال، نشان میدهد که پیروزی در برابر تروریستان کار ساده نیست، بلکه این آرزو زمان گیر و دارای ابعاد و جنبه های گوناگون میباشد. از این رو حل اختلافات میان سه کشور افغانستان، پاکستان و هند در شرایط فعلی یگانه راه معقول به نظر میرسد.

پایان جنگ پنهان هند و پاکستان در افغانستان تنها در گروه حل قضایا میان هر سه کشور میباشد.

ادامه یی این جنگ پنهان در افغانستان باعث شده که اسلام آباد در برابر تروریستان که نوع همشیه در برابر منافع این کشور مشترک عمل میکنند؛ از سازش و تساهل کار گیرد.

بدون شک باید در راهبرد جدید اوباما نیاز راهبرد پاکستان برای حفظ اسلام گرایی مطالعه گردد، در عین حال مشکل کنونی بنیاد گرایی باید در چار چوب مشکلات منطقه يی افغان – پاک - هند مورد بررسی قرار گیرد.

جنگ با تروریزم در هر منطقه يی تا اندازه مربوط به وضعیت سیاسی روابط کشور ها و تاریخ منازعات منطقه آن میباشد. در منطقه ما شرایط مخصوص وجود دارد که سیاست های مبارزه با تروریزم بر اساس آن سنجیده و عیار گردد؛ روابط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، حتی قبیلویی گزینه های اند که باید مورد توجه جدی در راهبرد جدید مدنظر باشد.

طوریکه وضعیت مبارزه با تروریزم در عراق کشور که در همسایگی ایران و سوریه قرار دارد نیز دارای مشخصات است که امریکا بدون حل برخی از منازعاتش با این دو کشور نمیتواند موفقیت خود را در عراق تضمین کند؛ اما بدون تردید در افغانستان منازعات هند و پاکستان و افغانستان نیز باید در پس زمینه های جنگ با ترور مورد توجه قرار گیرد.

شکی نیست که هر سه کشور به تنهای با توجه به حساسیت های موجود نمی توانند این اختلافات را حل کنند، پس بهترین راه تلاشهای گسترده یی بین المللی به رهبری سازمان ملل و همکاری نزدیک دو کشور انگلیس به عنوان خالق این مضعلات در میان این سه کشور و امریکا به عنوان بازیگری اصلی در منطقه صورت گیرد.

این تلاشها باید فارغ از هر گونه احساسات و استوار به عقلانیت و منطق روز دنبال گردیده و هر سه کشور و بخصوص پاکستان به عنوان کشور اصلی، انعطاف زیادی باید از خود نشان دهد و جبراً مجبور ساخته شود که تن به خواستهای جهان دهد.

حل قضیه دیورند میان افغانستان و پاکستان باید در یک اجماع ملی و بین المللی حل گردد تا مرزی های رسمی میان دو کشور مشخص گردد. بدون شک به بارو بسیاری از آگاهان افغان عدم مشخص بودن مرزی ها یکی از دلایل نا امنی در این مناطق میباشد، اما مهم تر از آن، از میان بردن انگیزی است که همشیه در هر دوسوی خط و بخصوص پاکستان برای شعله ور نگهداشتن تنور تنفر موجود بوده است.

در عین زمان تلاشهای دیگری برای حل اختلافات میان هند و پاکستان نیز به طور گسترده باید انجام گردد. حل قضیه و مشکلات میان و هند به طور اساسی با همکاری انگلیس و جامعه جهانی از آن جهت ضروری است تا بتوان تروریست را خلا شعار کرد. شاید در اینصورت میتوان از ترویج بیشتر تروریزم در منطقه جلوگیری کرد.

تمام این تلاشها بر محور دو موضوع استوار گردد:

1- برداشتن انگیزه های ترویج تروریزم در منطقه که باعث سربازگیری و گسترش جنگ و خونین ریزی گردیده است.

2- داشتن تضمین های عقلانی، عملی و استوار بر منافع هر سه کشور

در کنار این تلاشها باید عوامل همکار در نهاد های امنیتی- استخباراتی پاکستان با تروریستان دست شان از کار گرفته شود؛ هر چند این کار آسان نیست اما میتوان با احتیاط و همکاری جامعه جهانی و کشور های پر قدرت به آن دست یافت.

بدون تردید حمایت از تروریزم در پاکستان بناً به انگیزه یی های که ذکر گردید وجود دارد، رهایی از این نگرانیها در محور هر سه کشور مهمترین عنصر برای رها شدن از چنگال تروریزم خواهد بود.

در واقع باید یک تصویر سه بعدی روشن از روابط، منافع و تهدید های مشترک میان افغانستان، پاکستان و هند زیر نظارت همه جانبه یی جامعه جهانی ترسیم شود تا همه در یک صف واحد برای مبارزه با تروریزم ایستاده شوند و غربی ها نیز با روشن ساختن هر چی بیشتر اهداف شان در منطقه و تعهدات بلند مدت برای حمایت از این روند تضمین های لازم را بدهند.

فاصله بین انتخاب جنگ و صلح ؛ شکست وپیروزی و مردم سالاری و دیکتاتوری برای مبارزه با تروریزم خیلی نزدیک و باریک شده است؛ برنامه سازان و مجریان این پروژه حالا بجای ترمیم این کشتی شکسته؛ نباید در پی یافتن مقصر و گوسفند های بلاگردانی باشند تا خود را ولو با پای شکسته و سر افگنده ازاین ماجرا رهایی داده و از این کابوس شکست خارج شوند؛ زیرا اگر سراغ تروریستان نرفتید، آنان سراغ شما را خواهند گرفت.

منابع:

1- یادداشت های از دوست عزیرم مسعود قیام، خبرنگار مشهور افغان

2- "لغزش بر سرشیبی هـَـرج و مــَرج و آشوب و فتنه" نوشته احمد رشید – ترجمه از انگلیسی به پارسی: صدیق رهپو طرزی

3- "معضله پشتون ها بيشتر يك معضله پاكستاني است تا افغانستاني" - احمد بصيربيگزاد

4- گزارشهای از نیویارک تایمز


استراتژی اوباما در افغانستان و پاکستان

توجه از عراق به افغانستان، اعزام 17 هزار نيروی تازه نفس، چهار هزار نيرو برای آموزش نيروهای افغانستان، حمايت از برگزاری انتخابات، حمایت از حقوق بشر بويژه حقوق دختران و زنان و../ متن کامل سخنان باراک اوباما

جمعه 27 مارس 2009

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سلام به تمام خواننده گان کابل پرس? :

    ما در دوران داکتر نجیب الله مرز داشتیم که داکتر نجیب الله کسی که همیشه از مرز خود دفاع کرده ودر این راه جام شهادت نوشید از طرف isi . ماو شما حالا از کدام مرز خود سخن بگویم ماو شما همیشه وقت قربانی سیاستهای انگلیس - هند- چتلستان - و امریکا بودیم و میباشیم !!!

    و هیچ وقت در افغانستان عزیز ما آرمی نخواهد آمد باز هم از خدای بزرگ نا امید نیستیم این سیاست مداران که در حق مردم افغانستان جفا میکند به خدای بزرگ میسپاریم شان خدای بزرگ جزای این همه خاینان را به زوترین فرصت بدهد که ماو شما شاهد این همه ماجرا باشیم!!!
    به امید یک افغانستان آزاد سربلند و مرفع !!!
    محمدمسعود رافع !!!

    • سلام برای همه یی خوانند گان غزیز کابل پرس?؛ برادر زیاد گپها را کشالدار نکنید؛ و بگوید که این مرز خونخوار دیورند را که توسط نوکران و جاسوسان انگلیس توسط یک قوم وطنفروش بالای مردم ما تحمل شد، از سوی افغانستان به رسمیت شناخته شود تا این دندان گندیده را از دهن افغانستان که بوی تعفن آن هر روز هوایی آنرا با دود باروت و خون آلوده مبکند، بکند.

      دورغ های مثل جدایی دو قوم و خانواده ها هم بهانه های بیش نیست زیرا مگر دیگر مردم افغانستان با جدا سازی مرز ها در گذشته از هم جدا نشده بودند که این قوم بزرگوار که سراسری تاریخ جعلی شان پر از خیانت و جنایات علیه دیگران و کشور است، جدا نشوند.

      مگر این قوم بزرگوار قوم برگزیده یی خدا اند که نباید از هم جدا شود والا قیامت خواهد شد! در حالیکه هم این ها دورغی بیش نیست.

      از سوی دیگر باید یاد آور شد که هیچ سندی هم وجود ندارد که تا پل اتک مربوط افغانستان است و هیچ کسی هم اینرا ثابت ساخته نمی تواند.

      این چیز ها خواب است و خیال و است و محال است!

      والسلام

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس