صفحه نخست > حقوق بشر > آزادی بيان > داد نورانی روزنامه نگار مشهور افغانستان در اثر سکته قلبی درگذشت

داد نورانی روزنامه نگار مشهور افغانستان در اثر سکته قلبی درگذشت

کابل پرس
چهار شنبه 13 جولای 2011

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

کابل پرس?: داد نورانی یکی از روزنامه نگاران مشهور افغانستان و منتقد سیاست های دولت، در اثر حمله ی قلبی درگذشته است.

منابع مختلف درگذشت آقای داد نورانی را تایید کرده اند. پیشتر یکی از نویسندگان کابل پرس ضمن اعلام این خبر، انتقاد کرده بود که چرا رسانه ها، خبرهای مربوط به کشته شدن قاچاقچیان مواد مخدر و جنگ سالاران را پوشش می دهند اما درباره روشنفکران افغانستان سکوت می کنند.

کابل پرس پس از دریافت این خبر بارها کوشش کرد تا با آقای داد نورانی به تماس شود اما موفق به برقراری تماس نشد.

آقای داد نورانی مدیر مسئول نشریه روزگاران بود که پس از چندی کار در این نشریه، استعفا داده و نشریه ای بنام پیشرو را تاسیس کرد. او همچنین با رسانه های مختلف افغانستان همکاری داشت و مصاحبه ها و گفتگوهایش درباره مسایل جاری افغانستان از سوی رسانه های کشور نشر می شد.

کابل پرس درگذشت داد نورانی را به خانواده، دوستان و همکاران ایشان تسلیت می گوید.

آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • متاسفانه این خبر واقعیت دارد، من نیز از طریق خانواده ایشان مطلع شدم که وی بعد از چند روزی بستری شدن در شفاخانه درگذشته است.

    • نورانی هرچند در گذشته تاریخ درخشان مبارزه داشت، اما طی سالهای اخیر در دام دالر امریکا افتاد و نیشش را اشغالگران بیرون کردند. او هرچند طی نوشته های اینترنتی بیدون نام و نشان خود را سرخ و انقلابی تر از مارکس نشان میداد اما در عمل در دام سیاست های استعماری امریکا افتاده بود و با مطبوعات اشغالگران همکاری داشت و دالر درو میکرد. در "تحلیل" هایش در تلویزیون ها به جای سرخی موجی از زردی را میشد دید و فقط خوش داشت با بیان آمار و ارقام از عمق فاجعه افغانستان و آنچه در اعلامیه هایش می آمد طفره رود.

      نورانی برای اینکه توانسته باشد خود را به امریکا و دولت پوشالی نزدیکتر کند و به مقامی برسد، تا توانست در مورد آزادیخواهان و مبارزین افغانستان آنچه میدانست بیرون داد و به صورت یک روسپی سیاسی از پشت به مبارزین ضد اشغالگران تاخت.

      این سیاست خیانت او عملا نورانی را به یک جاسوس اشغالگران مبدل کرد و از او فراوان سود بردند. بر اساس همین مسخ شدنش بود که بعد از مرگش بزرگترین جاسوس امریکا در افغانستان (سپنتا) به خود حق داد در سوگ او بنویسد و از او تمجید کند.

    • احمدی خان اوغانی .

      فکر کنم ان مرحوم دشمن انتحار و تریاک و کشت و کشتار طالبان کرام یا نوکر عرب و پاکستان بودند. از این رو پشارت بالا رپته است .

    • عزيزم مبين جان
      به نظر من بهتر است در مورد هر مساله اى صادقانه عمل كرد. اين كه شما مي فرمايد كه داد نوراني در سالهاي اخير در دام دالر امريكا افتاد و نيشش را اشغالگران بيرون كردند،دروغي است شاخدار و در عين زمان نشان مي دهد كه شما بايد عقده اي هاى از داد نوراني فقيد در دل داشته باشيد، اينكه اين عقده ها چيست من هم نمي فهم.
      نوراني نه تنها كه در دام دالر نه افتاد بلكه سخت ضد تشكلاتي بود كه در اين دالرها تمام نيست و بود شان را باختند. حال اگر شما مربوط به يكي از اين تشكلات باشيد كه نه تنها كه در دام دالر بلكه در دام يورو نيز گير آمده اند، مساله حل است.
      شما نگفته ايد كه او در كجا و چطوردر دام سياست هاي استعماري امريكا افتاده بود اگر تنها مثالي تان كارش در دفتر كليد باشدد آن هم فقط براي معاش و امرار زندگي كه باور داشت بايد از بازوي خود خورد، پس شما بفرمايد بگويد كه او مثلا كجا كار مي كرد تا هم از بازوي خود مي خورد و هم نشريه پيشروش را گردانندگي مي كرد؟ و شما راستي كجا كار مي كنيد كه اين هم لاف مي زنيد. در افغانستان امروز هر جا كار كنيد، مردمي نيست يا مربوط به سرمايه دار است يا مربوط به فيودال يا مربوط به خارجي يا مربوط به دولتي كه باز هم از دشمنان مردم است، يا هم انجو كه معلوم است پولش از كجا مي آيد و... حال شما آقاي مبين در كدام ارگان انقلابي كار مي كنيد كه از بازوي خود مي خوريد؟ در افغانستان با تاسف كه سازمان هاي واقعي انقلابي از توانايي مالي برخوردار نيستند كه به اعضاي خود مصارف زندگي را بپردازند، پس شما كجا كار مي كنيد؟ اگر با هر يكي از ادارات ذكر شده كار كنيد پس شما هم بايد همكار اشغالگران به حساب برويد؟
      كساني كه دالر درو مي كنند معلوم هستند. فقط موتر هاي آنان كافي است كه مصارف كار و مبارزه واقعي را تا ۲۰ سال به پيش ببرد.
      شما لطف كنيد يك تحليل ارائه بداريد و مرد مردانه يا زن زنانه در رسانه ها حضور برسانيد، آمار هم فراموش تان نشود.
      در مورد باقي مانده كامنت تان تبصره نمي كنم، چون به همه آشكار است

    • آقای مبین
      دوستانه تقاضا می نمایم تا از آغاز این بحث کثیف و پر از اتهام و افترا بپرهیزید، در غیر آن ما مجبور خواهیم بود به دفاع از آن ابرمرد برخیزیم و به خاطر این اتهامات چتل شما حقایقی را بر روی این صفحه نوشته کنیم که آنگاه حق شکایت ندارید.
      صبر یاران داد نورانی را امتحان نکنید، مسوولیت بعدی هر کامنتی که در این یادداشت بیاید بدوش شما یعنی رهبری سازمان رهایی افغانستان خواهد بود(زیرا ما آن هوشیاری سیاسی را داریم که مضمون کامنت ها را درک کنیم که از افکار کدام جناح آب می خورد). تقاضا می شود بپرهیزید ورنه آغاز می شود!

      ما تا اکنون از تمام یاران زنده یاد نورانی خواسته ایم تا از کامنت گذاری در این بحث جدا خوددداری کنند، و به همین باور نیز هستیم و نمی خواهیم وارد این بحث شویم، ولی اگر شما می خواهید ادامه بدهید، باور دارید که قلم ما نیز کوتاه نخواهد آمد آن گاه روسپی وار نالش سر ندهید، زیرا ما نمی توانیم بپذیریم که یاد آن انسان رزمنده با افترا روسپی وار تو جنده سیاسی آلوده گردد.

  • tahlil hai dorost mekard khuda biamurzieh

  • داد نورانی روزنامه نگاریکه با قاطعیت حاکمیت فاسد را علمی انتقاد میکرد، نورانی روزنامه نگار انقلابی بود که با جرات تمام خواسته های توده های فقیر را با اواز بلند بدون کدام ترس وهراسی تحویل جا معه میداد.مرگ نورانی ضایعه جبران ناپذیر برای مطبوعات رسالتمند بوده برای خانواده مرحومی صبر جمیل ارزو میکنم.

  • با تاسف بسیار این خبر درست است. دادنورانی روزنامه نگار انقلابی در گذشته است. یادش گرامی باد.

  • داد نورانی روزنامه نگار مشهور افغانستان در اثر سکته قلبی درگذشت
    داد نورانی یکی از روزنامه نگاران مشهور افغانستان و منتقد سیاست های دولت، در اثر حمله ی قلبی عصر روز چهارشنبه در شفاخانه وزیرمحمد اکبرخان به عمر 55 سالگی داعی اجل را لبیک گفت.
    داد نورانی فرزند نور محمد در سال 1335 در مرکز ولایت فراه در یک خانواده روشنفکر دیده به جهان گشود تحصیلات ابتدایی و لیسه را در لیسه ابونصر فراهی به اکمال رساند. بعد از سپری نمودن امتحان کانکور شامل پوهنحی طب پوهنتون کابل گردید
    داد نورانی مدیر مسئول نشریه روزگاران بود که پس از چندی کار در این نشریه، استعفا داده و نشریه ای بنام پیشرو را تاسیس کرد. او همچنین به حیث مسوول تصحیح ومحتوا کلید گروپ نیز ایفا وظیفه می کرد,
    مرحوم نورانی گردانندهء برنامهء تحقیقی تاریخی " افغانستان در چهاردههء اخیر" بود که از رادیوی کلید به نشر رسید و از مهم ترین تحقیقات رادیویی در مورد چهاردههء اخیر افغانستان محسوب می شود.
    با رسانه های مختلف افغانستان همکاری داشت و مصاحبه ها و گفتگوهایش درباره مسایل جاری افغانستان از سوی رسانه های کشور نشر می شد.

  • اعلان جنازه و فاتحه شادروان داد نورانی
    انجنیر صالح محمد صالح،آمر عمومی خدمات مشتریان د افغانستان بریشنا شرکت و سلطان محمد شهیر کارمند شبکه خدماتی نی،برادران.
    عبدالبصیرنورانی متعلم صنف دوازدهم،و شیرازنورانی متعلم صنف هفتم لیسه عبدالهادی داووی، پسران.
    لیلا نورانی و غزال نورانی متعلمین لیسه الفتح ،دختران.
    دردانه رسولی نورانی،معلمه لیسه عبدالهادی داووی خانم
    داکتر حامد صالح موظف در شفاخانه چهارصد بست هرات،برادر زاده
    داکتر فرید حکیمی موظف در شفاخانه ملکی ولایت فراه و فرهاد کارمند شرکت مخابراتی افغان بیسیم ،خواهرزاده ها.
    جان محمد خان،انجنیر نیاز محمد رییس افغان تلکام در ولایت نیمروز ،بازمحمد خان سارنوال در ولایت فراه،غلام حضرت سابق کارمند بانک انکشاف زراعتی و حاجی نور محمد خان گدامدار، پسران کاکا.
    انجنیر غلام دستگیر سابق کارمند افغان کارت و دگروال متقاعد غلام غوث ،پسران عمه.
    حاجی عبدالصمد ،حاجی عبدالعزیز،سارنوال عبدالمجید،عبدالله خان رسولی و عبدالحمید خان باشندگان ولایت نیمروز ،خسربره ها.
    نسبت وفات روزنامه نگار نخبه کشور" داد نورانی "،مدیرمسوول جریده پیشرو و مسوول بخش محتوا و تصحیح کلید گروپ به اطلاع دوستان رسانیده می شود که جنازه فردا جمعه مورخ 24سرطان ساعت 9 قبل از ظهر از بلاک 164 مکروریان سوم برداشته بعد از ادای نماز جنازه در مسجد جامع عیدگاه ، در حضیره سرک بالایی قلعه زمان خان کابل به خاک سپرده می شود.
    فاتحه مردانه روز شنبه مورخ 25 سرطاناز ساعت 1:30 تا 3:30 بعد از ظهر در مسجد جامع حضرت نعمان ابن ثابت واقعا مکروریان سوم و فاتحه زنانه در سالون فاتحه خوانی بی بی مهرو (ع) برای یک روز گرفته می شود.
    روحش شاد و یادش گرامی باد

  • مروری بر فراز هایی از فعالیت های فقید داد نورانی
    داد نورانی؛ روزنامه نگار روشنفکر و یکی از منتقدان جدی سیاست‌های دولت افغانستان در اثر حمله قلبی عصر روز چهار شنبه، 22 ماه سرطان 1390 خورشیدی در کابل ( شفاخانه وزیر محمد اکبرخان) به عمر 55 سالگی داعی اجل را لبیک گفت.
    داد نورانی، فرزند نور محمد به سال 1335 در "مرکز ولایت فراه" در خانواده روشنفکر و دانش پرور دیده به جهان گشود، او تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در لیسه عالی ابو نصر فراهی به پایان رساند.
    او پس از سپری نمودن امتحان کانکور شامل پوهنحی طب پوهنتون کابل گردید.
    او همانند بسیاری از روشنفکران و نخبگان با تحولات سیاسی و تغییر رژیم در کشور، مجبور به ترک وطن شد. نورانی در دنیای مهاجرت نیز دست از اطلاع رسانی و انتقاد بر نداشت. نورانی به دلیل مطالعات عمیق سیاسی، در حوزه سیاست صاحب نظر بود. او همفکرانش را در عالم مهاجرت نیز از دست نداد.
    نورانی حتا با بسیاری از سیاست مداران مطرح کشورهای منطقه ( که امروز در تحولات کشورهای شان نقش مهم دارند) در ارتباط بود و با آنان روی مسایل مختلف به بحث و مناظره می پرداخت. داد نورانی در دیار هجرت در صف مبارزان سیاسی کشورعلیه نظام وقت فعالیت های سیاسی، فرهنگی و علمی داشت و در عرصه تعلیم و تربیت فرزندان کشور تلاش های خستگی ناپذیزی را انجام داد.
    او شاگردان زیادی را با روحیه وطن پرستی آموزش و تربیت نموده و آنان را برای خدمت به وطن و ترویج روحیه وطندوستی تقدیم جامعه نمود.
    نورانی در دوران مهاجرت اتحادیه محصلان افغانستان را در تهران اساس گذاشت. او از سال 1980- 1983 مسئولیت این اتحادیه را به عهده داشت. او ضمن فعالیت های گروهی نشریه ای را به نام "صدای افغانستان" در همین سالها در تهران منتشر می کرد.
    او از سال 1983- 1986 مسئول کورس آموزشی تاریخ ادبیات افغانستان در ولایت زاهدان ایران بود.

    البته او پیش از مهاجرت به پاکستان در آن سال ها؛ یعنی از 1998- 1990 مسئول "شفاخانه استقلال" در کنر و نورستان بود و از این طریق به هموطنانش خدمات صحی را فراهم می ساخت.
    نورانی پس از مدتی ایران را به مقصد پاکستان ترک نمود و به جمع مهاجران افغان مقیم پاکستان پیوست و از 1990- 1993 به حیث مدیر مسئول مجله" فرهنگ فردا" در پشاور ایفای وظیفه نمود.
    نورانی در پاکستان نیز لحظه ای از آموزش فرزندان مهاجر افغان غفلت نکرد و از سال 1993- 1997 مسئولیت لیسه های " نسیمه" و " قباد" را در جلوزی پشاور به عهده داشت.

    • دادنورانی، پس از سقوط طالبان به وطن برگشت و فعالیت های سیاسی و فرهنگی اش را در داخل کشور آغاز نمود.
      نورانی به شعر و ادب علاقه خاص داشت. او از 1997- 2001 در زاد گاهش ولایت فراه به سر برد و در این سال ها مسئولیت اتحادیه شعر و ادب را در ولایت فراه پیش می برد.
      پس از تحولات سیاسی در کشور به سال 2002 ولایت فراه را ترک نمود و در کابل اقامت گزید.
      او از سال 2002 به این طرف در کابل مسئولیت های زیر را به عهده داشت:
    • از 2002- 2005 مدیر مسئول هفته نامه روزگاران
    • از 2005- 2006 مدیر مسئول هفته نامه ترقی
      از سال 2006 تا آخرین روزهای زندگی ... مدیر مسئول هفته نامه پیشرو و مسول محتوا و مبصر سیاسی کلید گروپ بود. او در کنار این مسئولیت ها مقالات و تحلیل های زیادی را در رسانه های مختلف کشور نشر می کرد.
      او برای تغییر افکار عمومی و روان خسته مردم، تنها راه توسعه سیاسی و فرهنگی را استفاده از سلاح قلم دانست. او خشونت ها و منازعات چند دهه اخیر را در کشور به شدت تقبیح می کرد و در نوشته های انتقادی اش همواره از راهکارهایی خردورزانه را پیشنهاد می کرد.
      او شخصیت چندی بعدی داشت؛ کسی که هیچگاه نفس خود را به خاطر به دست آوردن مادیات و رسیدن به مقام و منصب خار نکرد.
      او سر تسلیم ناپذیر داشت و از محافظه کاری و روحیه معامله گری به شدت نفرت داشت. افکار و اندیشه های نورانی تنها در مقالات انتقادی اش خلاصه نمی شود. او برخی از دردهایش را در قالب شعر بیان نموده و برای تایید این گفته ها کافی است که نگاهی به اشعار سیاسی و انتقادی نورانی داشته باشیم.
      او شعر را برای تفنن و سرگرمی به کار نبست، شعر برای او ابزاری بود برای بیان دیدگاه و عقایدش. نورانی از دامن زدن به مسایل زبانی، قومی، ایدیولوژیکی به شدت انتقاد می کرد. او طرف دار شکیبایی و زندگی مسالمت آمیز مردم افغانستان بود.
      این روشنفکر منتقد با رسانه های مختلف افغانستان همکاری داشت. مصاحبه ها و نظریه هایش در رسانه های افغانستان جایگاه خاصی داشت. او از مسایل جاری افغانستان و منطقه تحلیل های کارشناسانه داشت و نظریاتش بسیار دقیق و کار شناسانه بود.
      داد محمد نورانی از جمله چهره های شناخته شده عرصه سیاسی و فرهنگی در تاریخ معاصر کشور بود. او هیچگاه در بحث ها و سخنرانی هایش از حقایق چشم پوشی نمی کرد و بربیان واقعیت ها ( که منعکس کننده دردهای مردم ستمدیده افغانستان بود) تاکید می‌کرد و به هموطنان زجرکشیده خود عشق می ورزید.
      روحش شاد و یادش گرامی باد
    • مرگ داد نورانی را به فامیل محترم اش و همکاران اش تسلیت می گوییم. اما در رابطه با نورانی و فعالیت هایش باید کمی واقع بین بود و نباید بخاطر مرگ یک انسان- هر انسانی که باشد- از واقعیت چشم پوشی کرد. اینکه نورانی مبارز ضد جهادی ها و طالبان بود واقعیت ایست که نمی توان از آن چشم پوشی کرد. اما نورانی بخاطر تنها خودش نورانی نبود. تا چار سال قبل (قبل از برآمدن اش از صف مبارزان و سیاسیون سازمان رهایی افغانستان) هست و بود نورانی مربوط می شد به سازمان رهایی افغانستان. نورانی تمامی فعالیت های سیاسی و فرهنگی و ادبی خویش را با رهنمایی های سازمان رهایی انجام می داد و تمامی مبارزات اش و مدیریت هایش تحت نظر مستقیم رهبران سازمان رهایی افغانستان انجام می گرفت. اگر نورانی در ایران انجمن ساخت و یا در مناطق نورستان و چترال مصروف کار مردمی و سیاسی بود تنها و تنها بخاطر مسئولیت هایش بود که از سوی سازمان رهایی افغانستان برایش داده می شد. در بسیاری از این مسئولیت ها نورانی با توافق صد فیصد انجام وظیفه نمی کرد. اگر نورانی مسئول لیسه قباد و نسیمه شده بود تنها و تنها بخاطر این بود که سازمان رهایی می خواست از او بخاطر توانایی ها ادبی و زبانی اش کار مثبت به نفع جوانان زیر تربیه اش کشد. تربیه صد ها جوان در این لیسه ها دست آورد سازمان رهایی است نه شخص نورانی.

      نشریه روزگاران و ترقی مربوط حزب همبستگی بود و از نورانی تنها بخاطر نوشتن بعضی مقالات و تصحیح استفاده می شد. اما بالاخره بخاطر مواضع نورانی به نفع تیم کرزی (نباید از روابط نزدیک نورانی با جاوید لودین و غیره حواریون کرزی چشم پوشی کرد) حزب همبستگی او را از هیئت تحریریه ای روزگاران و ترقی سبک دوش کرد. همین مسایل بود که نورانی اختلافات با همبستگی و رهایی پیدا کرد و بالاخره با دور جمع کردن چند جوان انجویی و پولی به تاسیس یک سازمان مستقل چپ پرداخت که بیشتر مصروف نقد سازمان رهایی وغیره بودند که بشدت غیر علمی و اولترا چپ منصور حکمتی بود. نورانی با تمام فهم اش از بافت جامعه اش چنان دور و از واقعیت های جهان خارج از افغانستان چنان پرت بود که دوای همه درد های افغانستان را انقلاب پرولتری می دانست. این مواضع نماینگر ناشی گری و کتابی بودن نورانی و جوانان هم حلقه اش را می رساند.

      نورانی به نام پاغر شعر می گفت و از برکت روابط نزدیک اش با بعضی مقامات (مثل جاوید لودین) به پول هم رسیده بود. در آخرین کمپاین انتخاباتی کرزی بخاطر رباست جمهوری بنفع کرزی کمپاین می کرد.

      این ها ناگفته های بود در رابطه با نورانی.

    • سلام, از سازمان رهای هم شناخت دارم و در مورد دادنورانی هم, اگر از حسادت و کینه جوییها پرهیز کنیم, مهم این است که کی چه کرد, چه میکند و کار کرد هایش چه اهمیت دارد. من فکر میکنم استعداد, اندیشه و عمل نورانی مهم است, مهم نیست در کجا و در کنار کی فعالیت میکرد. نورانی اگر تنها هم بود کاری را انجام داد که رهایی با تمام نیرویش قادر به انجامش نیست. عمر سازمان رهایی به چندین دهه بر میگردد اما کجاست دست آورد این همه سالها "مبارزه"!! هر چه از عمرش میگذرد سایه اش کوتاهتر و هستی اش زیر زمینی تر میشود و با چسپیدن به اندیشه مارکس و لنین که مربوط به قرن 19 بود, به خود اجازه بیرون رفتن از تحجر فکری نمیدهد. به جای اینکه به تحلیل و مطالعه دقیق تاریخ کشور خودش بپردازد, بلبل وار و عاشقانه نوشته های لنین, استالین و ماووتسه دونگ میخوانند. اما نورانی ترجیح داد تا از زیر زمینی های رهایی بیرون آمده, با چشمان باز دورو برش را ببیند و همگام با زمان حرکت کرده و حرفهایش را مستقیم با مردمش بگوید که کرد. من به سازمان رهایی پیشنهاد میکنم؛ از دنیای کنونی هراس نداشته باشید و به اعضای جوان تان اجازه دهید تا دنیا را از چشم خود ببینند! نه از پشت عینک کهنه لنین و ستالین! از شکست کمونیسم یک قرن میگذرد؛ جوامع سرمایه داری چندین مرتبه استحاله کرد, ایا شما هنوزهم با اسلحه جنگ جهانی اول و دوم به جنگ اتم میروید ؟

    • گل گفتی غزنوی جان اما یکجانبه گفتی! تو از رهایی گلایه می کنی که جهان را از پشت عینک لنین و استالین نبیند که درست می گویی اما اینرا از یاد می بری که نورانی دو طرفه می زد. بخاطر پول با دولت مرتجع کرزی و حواریونش مماشات داشت اما بخاطر بزرگ نمایی و چپ بازی چنان نوشته ها و طومار های به خورد حلقه محدود سرخ هایش می داد که منصور حکمت ایرانی و لنین هم تاب تحمل اش را در این حال و احوال نخواهند داشت. آیا نوشته های رهایی را و نیز نوشته های نورانی را (نوشته های زیر زمینی نورانی که عمر شان تنها ایمیل ها و وب لاگ ها محدود است) خوانده اید؟ آیا هیچ دیده اید و خوانده اید که نورانی خواهان کدام نوع انقلاب و تحول و شیوه های تحول و تغییر در جامعه اش بود. من اینجا از نیم عریان نورانی نمی گوییم. این نیم عریان اش در مماشات و مراوده با همه افراد و مکتب ها بود بدون تحلیل علمی و منطقی از دولت و حلقه کرزی. نورانی خوش داشت همه الله و بلا را در گردن ملا (جهادی ها و طالبان بطور عام) بیندازد بدون اینکه تبر را در درز زند- درز فهیم، سیاف، قانونی، محقق، دوستم، ربانی و غیره خاینان و جانیان جهادی و طالبی. نورانی هیچ وقت کرزی و حواریونش را به باد انتقاد انقلابی قرار نداد و در انتخابات اخیر به نفع کرزی مصروف کمپاین می کرد.

      نورانی در رویا درگیر انقلاب کمونیستی با خود و سرخ های کابل بانکی و انجویی اش بود. حلقه ای نورانی در حالیکه از یک سو با نوشته های اولترا سرخ خویش رهایی را سوراخ سوراخ می کردند و هست و بود اش را به هیچ می گرفتند اما از سوی دیگر مصروف کار و بار و پول اندوزی در انجو های امریکایی و کابل بانک و غیره بودند و حتی در تلویزیون ها ظاهر شدند تا مردم را خر سازند که گویا کابل بانک دچار بحران مالی و گندیدگی نیست. آیا از پهلوی نورانی خبر بودی؟

      من کار نورانی را در حوزه افشای طالبان و جهادی ها و جرم و جنایت آنان مثبت می بینم و کمبود اش احساس خواهد شد ما مماشات اش را با افرادی چون لودین ها و غیره شرم به جنبش چپ و جنبش انقلابی افغانستان می دانم. اگر از مردم و انقلاب می گوییم باید به هر قیمتی حاضر به کسب جاه و جلال و پول و منال نشویم.

      جامعه و انقنلاب کاغذی نورانی سرخ تر از رهایی و واهی تر از هر سرخ دیگری بود - حتی سرخ تر از سرخ های افغان-اروپایی و عصر جدید و غیره. نورانی در عدم وجود طبقه کارگر در افغانستان مصروف انقلابات و جنبش های کارگری در ذهن اش بود و امیدوار بود تا در یک جامعه بشدت سنتی، عقب مانده و چندین قرن عقب از پیش زمنیه های برپای انقلابات دهقانی و کارگری در قلب کابل شاهد برافرازی پرچم سرخ انقنلاب ذهنی اش باشد. البته این ها قابل احترام بودند اگر، بلی اگر هر دو نیمه ای نورانی سرخ و پرولتری می بود. متاسفانه یک نیمه ای نورانی -که ذهنی و آسمانی بود- الترا سرخ بود و اما نیمه عملی، محسوس و این زمینی نورانی راست انقلابی بود. اگر به برنامه های تلویزیون طلوع و غیره (مثل گفتمان، کنکاش و غیره) دقت کنید، بسیاری از روشنفکران و استادان و خدا نکرده آگاهان سیاسی و غیره بهتر از نورانی فروعات دولت و حکومت را مورد ملامتی قرار می دهند و حتی بسیاری با تنفر تمام از جهادی ها و تنظیمی ها انتقاد می کنند. آیا احمد بهزاد کرزی را حاکم خطاب نمی کند و آیا دیگران ریشه ای بدبختی را در تنظیمی ها نمی دانند؟ بگو که فرق نورانی در این میز گرد ها با این حرافان و روشنفکران دولتی و انجویی چه بود؟

    • من نمیخواستم خودم را خیلی درگیر اینکه نورانی چگونه میخواست "انقلاب" کند؛ کنم؛ اینکه شماهمه موفقیت های نورانی را مدیون سازمان رهایی میدانید؛ بی انصافیست. شاید شما هم به عنوان هوادار یا عضو سازمان رهایی همه کسانیکه بیرون از سازمان شما قلم بزند و یا حرف انقلابی بزند؛ را نادان و معامله گر بدانید, چون این یکی از خصلت های ناب سازمان رهایی است که به شدت دیگران را بباد انتقاد بگیرد اما از خود کاملن بیخبر!!
      در مورد اینکه نورانی معامله گر(بقول شما) بود؛ من هیچ نمیدانم؛ چون هنوز کسی سندی معامله اش را بیرون نداده, اما من فکر میکنم سازمان رهایی فقط بلد است بهانه ی پیدا کند تا نیش انقلابی اش را بیرون کشیده و انتقاد کند. من نمیدانم آخر این سازمان چه هدف دارد وکدام سو روان است؟ گاهی فکر میکند که با از دست دادن یک نورانی به زعم شما خطا کار؛ چه ضربه ی به نیروی روشنفکری افغانستان وارد میشود؟ شما بجای انیکه در صدد پر کردن جای خالی نورانی تلاش کنید؛ کمر بسته بر تابوتش میکوبید!! این سازمان رهایی وقتی میبیند که هیچ کسی همراهش نمی شود چرا خودش را کمی تکان نمی دهد؛ یا اینکه مرغش فقط یک لنگ دارد!
      باور کنید من هیچ خصومت با سازمان رهایی ندارم اما از ینکه مدعی نجات افغانستان با این سیاست استایش است؛ ادعای بیجاست. این سیاست مربوط دهه ی دوم قرن بیست است. سازمان های مثل سازمان رهایی یا خود منحل شدند یا با تغییر سیاست پیروز شدند و برای ملت شان آزادی و اسایش دادند. شما روش نورانی مرحوم را نقد میکنید اما روش انقلابی سازمان رهایی را نمی بینید که هنوز خواب انقلاب بلشویکی و هم نسلانش را می بیند؛ روش غلط که هر گز ممکن نیست.

      من طرفدار آزادی و رفای افغانستانم؛ اما شما و سازمان رهای تان با این سیاست حق این ادعا را وجدانن ندارید. مردم افغانستان نورانی, بشردوست؛ احمدبهزاد و امثال شان را بیشتر از سازمان هفتاد ساله شما میشناسند و طرفدار شان اند.

    • باقی سمندر
      سرطان ۱۳۹۰
      جولای ۲۰۱۱

      یاد داد نورانی را ګرامی میدارم
      با نوشتن چند جمله بسیار کوتاه میخواهم بنویسم که از مرګ نابهنګام وسکته قلبی داد نورانی تکان خوردم و بسیار ناراحتم- من به همه اعضای خانوداه شادروان داد نورانی - به دوستان و یاران وهمکاران اش تسلیت میګویم - من جزیک بار شاد روان داد نورانی را بیشتر ندیده بودم انهم در کلوله بشته سرک رادی کلید- من از داد نورانی چند شماره از جریده ای بیشرو را خریده وخوانده بودم - جریده وی جریده مترقی بود و برای ترقی و دیموکراسی و تعالی وعدالت اجتماعی مبارزه میکرد/ جریده وی مبلغ خط فکری ملی -دیموکراتیک بود
      یادش ګرامی باد- بخاطر داشته باشیم که بایست غم واندوه خود را به نیرو تبدیل نماییم

    • parwez jan bisiar awsaqal shodi. wa khod ra jame- ul kamalat wa kharequl hada mependari

    • آقای محترم چرا نمیگویی که نورانی وقتی از سازمانی رهایی افغانستان به دلایل مادی و امتیاز نه دادن به وی جدا شد به دامن گرم امپریالیزم امریکا رفت و کمر بست که سازمان رهایی را با ساختن سازمان انقلابی بد نام کند

  • داد نورانی را از نزدیک میشناختم زیرا هردو عضویت سازمان رهایی را داشتیم. یک زمانی در سازمان رهایی ان گمانه زنی ها وجود داشت که نورانی میتواند رهبری این حزب را به عهده بگیرد ولی کم کم اختلافات وی با اعضای این سازمان اوج گرفت. علت اختلافات این بود که داد نورانی برخلاف ایین نامه سازمان رهایی به طبیق کمونیزم به شیوه استالینیزم عقیده داشت. اگر چه دادنورانی لنین را یک اموزگار ومارکس را به حیث پدر قبول داشت ولی به نظر وی یگانه راه حل بیرون رفت از وضعیت جاری در افغانستان اولا قیام مسلحانه اقشار زحمتکش وطبقه کارگر به ضد نظام فیودالی وسرمایه داری فعلی بود. داد به این عقیده بود که وی میتواند یک رهبری باشد تا حکومت کارگری بعد از انقلاب را رهبری کند وسران جهادی وکمونیست های سابق وطالبان را به جزای اعمالشان برساند. یکی از کسانی که همفکر داد نورانی بود ملالی جویا است که از عین خط فکری دفاع میکند.

    در سه سال اخیر داد نورانی کم کم به انجیو های که از سفارت خانه های غربی فند میگرفتند نزدیک شد واز رهبر انقلابی به یک انجیوست مبدل شد ولذت سرمایه داری را چشید و به بطلان عقیده خود پی برد ولی همیشه میگفت که هروقت که زمینه برایش مساعد شود انقلاب خواهد کرد وطبقه کارگر را به قدرت خواهد رسانید.

    داد نورانی تیوری انقلاب سرخ را در قرن بیست ویک نوشته کرده بود. طبق عقیده وی: دهقانان وکارگران در سرتاسر افغانستان به ضد قوای اشغالگر قیام میکنند, حکومت به دست طبقه کارگر میافتد, طبقه کارگر یک دیکتاتوری موقت جهت سرکوب مخالفین را راه اندازی میکنند, بعدا نوبت رفاه اجتمایی میرسد, مالکیت خصوصی از بین مرود وهرچیز اشتراکی میشود ومردم مرفع میشوند.

    افسوس که مرگ به این فرد روشنفکر اجازه نداد. سازمان رهایی هنوزهم سوگوار دادنورانی است

  • مرگِ نابهنگامِ دادنورانی یکی از چهره های انقلابی و مبارزِ فعال کشور را برای خانوادة شان و برای همة دوستان و همفکران وی تسلیت می گویم. جدا از داوریهایی که بر له و یا علیه نورانی از روی احساسات صورت می گیرند، با شناخت نسبی ای که از فعالیت های چند سالة اخیر وی در کابل داشتم، دادنورانی مردِ خسته ناپذیر، فعال و مبارز بود. فعالیت های سیاسی و فکری نورانی تنها به نشر نشریة پیشرو، فعالیت در رادیو کلید و برخی بحث و گفتمان های رادیویی و تلویزیونی خلاصه نمی گردد، بلکه از این حد و مرزها فراتر می رود. دادنورانی یکی از آن انسان های آزاده ای بود که مسؤلیت روشنگری نسل جوان را به عهده داشت و با تمامِ توش و توان در این راستا گام بر می داشت.
    پررهرو باد راهِ نورانی

  • من روز شننبه در هشت صبح مقاله رنگين دادفر را خواندم افشاي ارتباطات داد نوراني لكه ي سياهي به چهره ي طرفداران وحواريونش است كه از صبح تا شام عليه ي اشغالگران حرف ميزنند ولي در زير لحاف با رنگين خان شبگذاراني ميكنند. نميدانم طرفداران وي بالاخره سخنان رنگين را چگونه توجيه ميكنند دوست غزنوي كه سند ميخواهند مراجعه كند بمقاله رنگين در روز نامه هشت صبح

    • خوشحال شدم ازینکه برای تثبیت ادعای تان سند می آورید؛ ایکاش میتوانستم به این روزنامه دسترسی میداشتم! به هر حال؛ من نه طرفدار نورانی ام و نه رهایی؛ چیزی که برای من مایه تاسف است ادعای کسانیست که سالهاست جا بجا در زیر سقف های بسته نشسته و شعار انقلاب ( انقلاب که مربوط به 100 سال قبل میشود) میدهند و بدون اندکترین تغییری بازهم گفته های رهبران کمونیسم را قلقله میکنند. نورانی هم با ادعاهای انقلاب سرخش به باور من به راه که به ترکستان است روان بود. اما از راه که رهایی روان است چه توقع دارید که به کجا منتهی شود؟ من با شناخت که از حیات سیاسی رهایی دارم, هیچ سیاست ندارد!! سیاستش فقط حفظ همان چند نفر عضوش است؛ درغیر آن اگر سیاست زنده میداشت شما هم نشانه ی از کسترشش را میدید, اما بر عکس این سازمان با گذشت هر روز از تعدادش کاسته میشود و به یک سازمان فاملی تبدیل میشود.

    • شما "انقلابیون" چرا همیشه بجای منطق دست تان را به تنبان خود یا دیگران درون می کنید. این لحاف و شبگذرانی چی مفهومی دارد؟ نکند خودتان هم دیگر از تکرار گفته های مارکس، انگلس، لنین، استالین، مائو، تروتسکی و ده ها رهبر دیگرتان خسته شده اید و دیگر بیان مسایل به شیوه استدلال بیرون لحافی را موثر نمی دانید و ک..ر تان را بجای زبان استفاده می کنید.
      می گویند شما رهایی والان در مسایل تنبان کشی حرفه ای تر هستید، بخصوص آنکه در سایه زنان و دختران راه می روید و راوا بازی را بیشتر از کارهای مرسوم انقلابی های دیگر دوست دارید.
      بهرحال، از نورانی که گاه در تلویزیون می دیدم و مرد شناخته شده ای بود بدم نمی آید. ولی این منطق تنبانی شما هادی جان افتضاح است.
      سرخ و تنبانی باشید و بجای لحاف سپنتا در لحاف کسانی بخوابید که دوست دارید!

  • وطندار نازنین ، بیایید اگر یکبار هم شده سر به گریبان خود کنیم. ضرورت به اینهمه صغرا کبرا بافتن ها چیست؟ آدم مگر کور باشد و یا خود را به کوری و کری زده باشد که اوضاع رقت بار وطن را نبیند و یا نگاهی به گذشته نفرماید. امروز صف ها مشخص شده است. یکطرف جواسیس دولت های بیگانه ، مافیای قدرت و مجرمین جنگی و طرف دیگر مردم دربدر و خاک به سر افغانستان. گروه هایی که دست شان به خون ملت رنگین نیست ، چرا کفاره گناهان ناکرده را بپردازند؟ و باز چرا افراد را بخاطر تعلقات حزبی و ایدئولوژیک شان سرزنش کنیم. کسانی که توان دارند خط ایدئولوژیک و سیاسی گروه ها را عالمانه و منطقی نقد بفرمایند. اتهام زنی ها دردی را دوا نمی کند. گپ بر سر زنده یاد داد نورانی است. او انسانی بود آگاه ، وطندوست که بخاطر ملتش از جا نجنبید و ترک سنگر نکرد. میتوانست مانند دیگران خود را از معرکه بیرون بکشد و در غندی خیر بنشیند که نکرد. هدف او رسیدن به قدرت و ثروت نبود. مقالات منتشر شده از او و مصاحبه های مطبوعاتی او مبین نقطه نظر های او پیرامون جامعه ، دولت ، قوای بیگانه ، اوضاع حال و آینده می باشد. ایکاش مانند "نورانی" این سرزمین هزاران تا میداشت! کسانی که هم دانا میبودند و هم متعهد. تعهد به نجات وطن از چنگال استعمار و رسیدن به دموکراسی واقعی و ترقی اجتماعی- اقتصادی. سازمان رهایی و هرسازمان دیگر راه و رسم مبارزاتی خود را دارد. جایی که قاتلان مردم حق داشته باشند در صحنه سیاسی کشور اکت های دل بد کن وطن دوستی ، آزادی و شرافت بزنند ، سازمان رهایی و داد نورانی چرا حق زندگی و حق مبارزه نداشته باشد؟ گمان نکنی که من عضو سازمان رهایی هستم . من در زندگی یکبار هم چهره دااد نورانی را ندیده ام. گپ بر سر یک اصل است . اصل عدالت و حقوق افراد و گروه های سیاسی. اخوان و طالب و "خاد" اگر حق دارند دم از حق طلبی بزنند ، سازمان هایی که غیر از قربانی دادن و سینه سپر کردن در برابر تجاوز ، ستم و زورگویی کاری نداشته اند ، برای چه از این حق محروم شوند؟ گمان نکنم که عیب جویی و اتهام زنی های بدون دستاویز کار انسان های شریف و اهل منطق باشد.

    • دوست گرامی (بینام)؛ هر آنچه در باب روشنفکران و نجات وطن نوشته ای؛ قابل تقدیر است؛ اما اینکه خود به بیخبری از رهایی اعتراف میکنی مطمنن از حیات سیاسی سازمان رهایی هم خبر ندارید. من میدانم صدها عضو سازمان رهایی در نبرد علیه شوروی سابق و عاملان افغانستانی اش شهید شدند که همگی در کنار هزاران شهید گمنام و غیر سازمانی در خور احترام اند, ولی بهتر است ما هر اتفاق را در وقتش با عوامل و دلایلش ملاحظه کنیم. آیا این درست است فکر کنیم که امروز (قرن 21؛ عصر انترنت و عصر که همه چیز بطرف جهانی شدن روان است)؛ با سا لهای جنگ سرد و قبل از آن یکی است و هیچ تغییری نکرده؟؟ اما متاسفانه رهایی ها دنیایش همان دنیا ست و سیاستش همان کشتن و انتقام گرفتن! رهایی ها هنوزهم منتظر اند یک جنگ تحمیلی دیگرمثل جنگ علیه تجاوز روسها در کشور آغاز شود تا آنان بازهم سینه های شان را سپر قرار دهند! آیا این روشن نگری و روشنفکری است ,مگر با این "سیاست" معظله افغانستان حل میشود؟
      من با شما کاملن موافقم اینکه در افغانستان هیچ کسی و هیچ جریان سیاسیی انعطاف پذیر نیست, کسی حاضر نیست اشتباهاتش را بپذیرد, بخود اجازه نمیدهد برای یک لحظه به همان فیصدی کم سیاست درست دیگری تعمق و توجه کند و انتقاد را با اتهام یکی نکند. امید روحیه ی همدیگر پذیری در میان قشر روشنفکر ایجاد شوه و از غیرت, روشنفکری, انتقاد و انقلاب و دگرگونی یک تعریف مدرن و منطقی داشته باشیم!

  • نورانی عضو گروهک پاکستانی راوا بود. روحش شاد.

    • جناب غزنوی سلام! از نامه تان تشکر می کنم. سمت حرکت پدیده ها از گذشته به آینده می باشد. بنابران یکی گذشته داریم و یکی آینده . گذشته های ما دیگر به تاریخ مبدل شده اند. برخورد با گذشته یعنی برخورد با تاریخ است. گذشته ها را نمیشود بر گرداند. تنها از آن میتوان عبرت گرفت. هم از جنبه های مثبت آن و هم از جنبه های منفی آن. حالا اگر ما نمیتوانیم غلطی های کار خود را ببینیم و آنرا اصلاح کنیم ، مشکل ما است. هیچ فرد و یا گروهی نیست که در زندگی و بخصوص مبارزه سیاسی از اشتباه مصئون باشد. افراد نخبه و گروه های دارای امکانات قوی( ذهنی و مادی) دچار اشتباه شده اند. ما که در یک کشور عقب مانده و پر از موانع زندگی می کنیم ، اشتباهات مان سنگین تر است. از نظر من آموختن از گذشته ها علاوه بر داشتن اراده برای تصحیح غلطی ها ، ظرفیت هم کار دارد. بعضی اوقات عدم توانایی باعث می گردد که نتوانیم اشتباهات مانرا اصلاح کنیم. ضمن اینکه در کشور من و تو رسم بر انتقاد پذیری و اصلاح اشتباهات نبوده است. این را میتوان از زمره بدبختی های ما برشمرد. روی سخن من اوضاع پر آشوب و نا بسامان جاری است. مشکلات افغانستان هیچ زمانی به اندازه امروز ثقیل و پیچیده نبوده است. مشکلات موجود مانند کوهیست سر راه ما افتیده. این کوه را تنها قوت بزرگ میتواند از راه بردارد. اگر بگوییم که فلان سازمان و فلان فرد چنین است و چنان ، به اصطلاح ریاضی قدیم نُه طرحه کنیم ، در حوض چند سطل آب باقی میماند که با آن کاری نمیتوان کرد. فکر ما این باشد تا در قدم اول نقاط اشتراک را پیدا کنیم. از نظر من این نکات اشتراک پیش شرط های ایدئولوژیک ندارد. وفاداری در نظر و عمل روی استقلال و آزادی افغانستان ، پابندی و باور به دموکراسی و عدالت اجتماعی است. من به دگم ها باور ندارم. اندیشه های اجتماعی جدا از جامعه نیستند. اگر نتوانند درد جامعه را دوا کنند ، ارزشی ندارند. روشنفکر عاقل آنست که شرایط و ایجابات زمان خود را بسنجد و مطابق آن نقشه بکشد. این نقشه هرگز برضد منافع ملت و خلاف جریان تاریخ نباید باشد. حرکت های قهقرائی نوع طالبان و هم مسلکان آن ها پیش چشمان ایستاده اند. دانش بشری راه صد ساله را یک شبه پیموده است. منظورم پیشرفت معجزه آسای تخنیک است. ولی این پیشرفت ها به معنای ان نیست که دیگر بشریت به همه چیز رسیده است و پرابلمی ندارد.
      سخن پایانی اینکه: ما به یک خانه تکانی فکری ضرورت داریم. همدیگر را تحمل کنیم و معیار های مان را مطابق ضرورت های زمان بنا نهیم، در غیر آن عمر ما به جنگ و دعوای بیهوده خواهد گذشت و دشمنان مردم ما با بد مستی قهقه زنان بر نادانی و بیکارگی ما خواهند خندید. ممنونم که مرا تحمل کردی.

    • در کشور ما بینش روشنتری ازین نخواهد بود هموطن گرامی؛ ایکاش اکثریت روشنفکران ما چنین میاندیشید! و رفیق بازی و عقده گشایی سیاسی را یکطرف میگذاشت. کامیاب باشی

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس