صفحه نخست > دیدگاه > جعل هویت و توهینِ قوم هزاره در سند رسمی «اطلس اتنوگرافی اقوام ساکن در (...)

جعل هویت و توهینِ قوم هزاره در سند رسمی «اطلس اتنوگرافی اقوام ساکن در افغانستان (اقوام غیر پشتون)» اکادمی علوم افغانستان

یعقوب یسنا
پنج شنبه 21 جون 2012

زمان خواندن: (تعداد واژه ها: )

همرسانی

«اطلس اتنوگرافی اقوام ساکن در افغانستان (اقوام غیر پشتون)» نام کتابی گویا تحقیقی، است که گروهی از محققان اکادمی علوم افغانستان، تحقیق کرده اند و اکادمی علوم آن را چاب و نشر کرده است. بنابر این، این کتاب نه دیدگاه یک شخص، بلکه دیدگاه علمی و رسمی اکادمی علوم افغانستان در باره اقوام غیر پشتون کشور، می باشد.
یک بخش این کتاب را محترم سرمحقق سید امین مجاهد، کار کرده و به معرفی هزاره های ولایت میدان وردک، پرداخته است. در این پرداخت، دچار احساسات شخصی شده، از معیار تحقیق و نگاه علمی به موضوع دررفته و گرفتار تناقض گویی شده، روش تحقیق را رعایت نکرده به نقل قول های مشکوک و فاقد ماخذ تکیه کرده، تفاوت نگاه علمی را یا ندانسته یا قصدا خواسته با نگاه غیر علمی و ابراز نظرهای شخصی، برداشت های روانی خود را در باره هزاره ها بیان کند؛ در حالی که نگاه علمی، نگاهی است خون سرد و فاقد هرگونه احساسات نفرت و دوستی نسبت به موضوع. اما نگاه این سرمحقق محترم اکادمی علوم افغانستان، مملو از احساست و ذوق شخصی است که به معیارهای تحقیق و ارزش علم، چندان ارتباطی ندارد.

به هر صورت، مهم نیست که این کار را کدام شخص انجام داده است، مهم این است که این پروژه ی تحقیقی از طرف اکادمی علوم کشور است. بنابر این، مسوولیت علمی و حقوقی آن ارتباط می گیرد به اکادمی علوم؛ زیرا پروژه، طرح تحقیق، هزینه ی تحقیق و چاب و نشر این اطلس، کار رسمی اکادمی علوم است.

قرار معلوم غیر از هزینه ی چاب و نشر؛ حق الزحمه و هزینه ی این پروژه ی گویا تحقیقی، پنجاه هزار دالر امریکایی بوده است. در صورتی که در یک مرجع علمی نظارت باشد، دیدگاه علمی و تعهد در برابر تحقیق وجود داشته باشد، روش تحقیق در تحقیق رعایت شود؛ کارهای علمی و تحقیقی، ارزش و جایگاه اش را می یابد با تاسف چنین مواردی در کارهای به نام تحقیق در افغانستان، چندان در نظر گرفته نمی شود. در این اطلس و در بخش کار محترم سرمحقق سید امین مجاهد، که هیچ در نظر گرفته نشده است. همین دست کم گرفتن اصول تحقیق، سبب می شود تا کارها آبکی و عاری از اعتبار علمی، از آب درآید. پول مصرف می شود، زمان هدر می رود؛ نتیجه این می شود تا نهاد رسمی و مرجع معتبر علمی یک کشور (اکادمی علوم) سندی ارایه کند، فاقد اصول تحقیق و دیدگاه علمی، ناقض وحدت ملی و حقوق بشری اقوام و مردم کشور.

در صورتی که دیدگاه های غیر علمی و مغرضانه از طرف یک فرد ارایه شود، چندان مهم نیست و می تواند قابل توجیه باشد زیرا افراد خالی از بغض و نفرت نیست اما مراجع علمی و تحقیقاتی، نباید دچار بغض و نفرت فاحش در تحقیق شود؛ آنهم یک مرجع علمی ملی کشور (اکادمی علوم).

من این نوشته را از موقیعت بیرونی و با یک نگاه خون سرد علمی نسبت به موضوع، برای نهادینه شدن روش تحقیق و اهمیت علم و دیدگاه بی طرفانه ی علم، می نویسم تا در کارهای تحقیقی و علمی بتوانیم، جدای از هرگونه نفرت و دوستی ای که به مساله داریم، به موضوع تحقیق مان، نگاه آرام، بی غرضانه و از بیرون داشته باشیم.
به صورت فشرده به مشکل های رعایت نشدن روش تحقیق و به نبود دیدگاه علمی در این تحقیق، پرداخته می شود:

محترم سرمحقق از دو الی سه منبع بیشتر استفاده نکرده و این دو- سه منبع هم منابع دست چندم و معمولا غیر علمی و روایت ضد هزاره، است. اکثر نقل قول ها و ماخذش از حیات افغانی است که این نقل قول ها توهین برانگیز و غیر علمی اند.

بنابر این، یا محترم سرمحقق، اشراف بر موضوع تحقیق نداشته و یا هم قصدا نخواسته که از منابع علمی، دست اول، به روز و آبدیت که در باره هزاره ها در این پسین ها تحقیق شده است، استفاده کند. اکادمی علوم هم به مساله توجه نکرده و این گردآوری را به عنوان سند تحقیقی و ملی، به ملت ارایه کرده است.

من به ذکر تعدادی از منابع علمی و شناخته شده در تاریخ هزاره ها می پردازم که محترم سرمحقق، از آنها هیچ استفاده نکرده است:

تاریخ ملی هزاره ها از تیمور خانوف

فرهنگ عامیانه هزاره ها از حسین علی یزدانی

سایه روشن های از وضع جامعه هزاره از چارلز میسن

مختصرالمنقول در تاریخ هزاره و مغول از محمد افضل بن وطن داد زابلی

هزارستان از محمد عظیم بیک

هزاره و هزارستان از عسی غرجستانی

پژوهشی در تاریخ هزاره ها از حسین علی یزدانی

هزاره های افغانستان از سید علی عسکر موسوی

هزاره ها از حس پولادی

هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت از بصیر احمد دولت آبادی

مردم هزاره و خراسان بزرگ از محمد تقی خاوری

متاسفانه محترم سرمحقق، معمولا در باره هزاره ها از منابعی استفاده می کند که این منابع به هزاره و تاریخ هزاره ارتباط ندارد و اگر از هزاره هم در آنها سخن رفته، حاشیه ای و از روی غرض بوده است:

د پشتو قبیلو شجری او مینی از پوهنوال محمد عمر

حیات افغانی از محمد حیات خان

نژادنامه افغان از کاتب

بیشترین ماخذی را که داده از حیات افغان است، انگار که کار محترم سرمحقق سید امین مجاهد، تخلیصی از حیات افغانی در باره هزاره ها است. باید گفت چگونه می توان بدون در نظر داشتن منابع معتبر موجود و با استفاده از سه منبعی که هر قدر هم مهم باشد-در ارتباط به هزاره ها منبع شده نمی تواند- تحقیقی را از تاریخ، فرهنگ، عقاید و وضیعت زندگی مردمی، ارایه کرد! از این سه کتابی که مولف به عنوان منبع تحقیق اش استفاده کرده، شاید از پنجاه سال پیش باشد. در حالی که در این پنجاه سال بعد دریافت علم از نژاد، تبار، تاریخ و فرهنگ تغییر کرده است و تحقیقات مهمی در این راستا ارایه شده است و با استفاده از همین دریافت عمومی علم، در ارتباط به نژاد، تبار، تاریخ و فرهنگ هزاره ها نیز تحقیقات مهمی صورت گرفته است که کتاب های بالا نمونه ای از این تحقیقات است.

نقل قول های بی ماخذ

محترم سرمحقق در صفحه ی 653 بی ذکر ماخذ به نقل از فیض محمد کاتب می آورد:
«این قوم [هزاره] که فرق های مغل و تاتار اند، و در افغانستان توطن و قرار دارند. ششصد و پنجاه هزار خانه و دو ملیون و دویست و پنجاه هزاره نفر و هم شعیه امامیه اثنا عشریه به جز قلیلی از هزاره های شیخ علی و هزاره بهسود که اسماعیلیه و پیرو آقاخان محلاتی مقم بمبی و معروف به «غالی» اند، دیگران عموما پابند دین و محب جان نثار آیمه طاهرین (ع) و شجا (ع) جنگجو و مهمان نواز و سخا (سخاوتمند) و از عدم علم و وجود جهالت- لجوج . کینه توز و زشت خو و دروغگو و بطاشند...».

نقل قول ماخذ ندارد، معلوم نیست که از کجا برداشته است.

در صفحه ی 655 به نقل از شخصی بی نام و نشانی به نام ابوالفضل، بی ذکر ماخذ می آورد:

«ابوالفضل می نویسد: اینها [هزاره ها] اولاده افواج منگوخان نواسه چنگیز خان اند که در این کوه ها مانده اند و از قول یک شخص معتبر ثقه و با معلومات که مولف با وی خود ملاقات داشته می گوید که (قوم هزاره شاخه ای از قوم چرکس میباشد) چرکس یک قوم مشهور ترکی است که در اطراف و اکناف داغستان که با روسیه ملحق الحدود میباشد، زنده گی دارند. اگر این تحقیق صحت داشته باشد، پس علت این معلوم نیست که چرا اینجا [افغانستان] آمده و مسکن کزین شده اند».

این ابوالفضل کیست؟ و این شخص معتبر ثقه کیست؟ که مولف خود با وی ملاقات داشته و از او نقل قول کرده که هزاره از قوم چرکس است! این شیوه ای که محترم سرمحقق کار گرفته آیا در تحقیق این شیوه، درست است؟ این شیوه از نظر روش شناسی به تحقیق هیچ ارتباطی ندارد و بیشتر به یک توطیه می ماند تا به تحقیق.
در صفحه ی 656 بی ذکر هیچ ماخذی، در باره ی چگونگی نامگذاری قوم هزاره و واژه ی هزاره، چنین ابراز نظر می کند:

«در مورد وجه تسمیه هزاره نظریات متعددی ارایه گردیده از جمله یکی اینست: در دوره زمامداران سابقه زابلستان، اینها [هزاره ها] در بدل باج قسمیکه در این ملک رواج بود «هزار تن» بخدمت شاهی می فرستادند. از این جهت این قوم بنام «هزاره» شهرت یافت. مردم ایران هزاره را بنام «بربری» و منطقه شان را بربر گویند و شاید هم ایرانی ها این نام را از جهت بند «بربر» که آنرا «بند امیر» نیز خوانده اند، که در شمال منطقه هزاره جات در حدودات ترکستان موقیعت دارد، بر اینها [هزاره ها] گذاشته اند».

استفاده از روایات ضد هزاره گی برای بیان تعصب مذهبی و قومی

محترم سرمحقق در صفحه ی 663 به نقل از حیات افغانی، می آورد:

«تعجب آور اینست که بعضی از ایشان از اساسات مذهب خود نیز بی خبر اند زیرا ایشان حضرت علی امیرالمومنین کرم الله وجه را جانشین خاتم النبیین حضرت محمد (ص) میداند و جای که کدام درخت یا سنگ و یا هم پل [پاشنه پا] انسان ویا اسپ را ببینند برایش بدیده مزار می نگرند و می گویند این موضع، جای نشست آنحضرت یا جای قدم های آن مبارک و یا هم جای پل و یا نقش دلدل آن میباشد و آنجا نذر میکنند و خیرات می پزند».

در صفحه ی 668 زیر عنوان «دین و مذهب و باوری های عامیانه» مردم هزاره می آورد:

«گرچه طور کلی هزاره ها شیعه مذهب و رافیضی استوار اند و در سابق با اهل سنت و جماعت چندان روابط خوبی نداشتند. اما هستند هزاره های که اهل تشیع نبوده بلکه سنی اند...».

رافضی عنوان کردن شیعه مذهب ها نامی است متعصبانه که پیروان مذاهب دیگر از روی تعصب بر شیعه مذهب ها گذاشته اند و شیعه مذهب ها این عنوان را اهانت نسبت به خود می دانند. مترادف دانستن شیعه و رافضی، و لحنی را
که سرمحقق به کار برده (هستند هزاره های که اهل تشیع نبوده بلکه سنی اند)، نشانی از تعصب مذهبی است.

بعد از سقوط حکومت نجیب الله، گروه های مجاهدین در کابل جا به جا شدند اما این گروه ها درگیر جنگ با یکدیگر شان شدند. علت این درگیری و جنگ داخلی را محترم سرمحقق در صفحه ی 666 به هزاره ها نسبت می دهد:
«... تا اینکه بعد از سقوط رژیم داکتر نجیب الله و اشغال کابل توسط مجاهدین هزاره ها نیز در قدرت سهیم شدند، ولی هرگز به سهم شان در قدرت قانع نبوده به بهانه بدست آوردن حقوق حقه شان بین آنها و سایر احزاب درگیری های شدیدی صورت گرفت تا زمانیکه بالاخره طالبان بر کشور مسلط شده، تمام تنظیم ها بشمول هزاره ها کابل را ترک گفتند».

در صفحه ی 675 می گوید که هر فرد بالغ هزاره یک میل اسلحه کلاشینکوف، دارد. در همین صفحه نظرش را در باره ی کوچی و هزاره، چنین بیان می کند:

«از چندین سال بدینسو که جنگ های تنظیمی در کشور گسترش یافت و حتا قبل از آن در دوره جهاد که همه مردم مجبور به ترک کاشانه شان شده بودند کوچی ها نیز منطقه بهسود را ترک گفته به پاکستان رفتند که بعد از دعوت دو باره شان علفچرهای شان را مردم بهسود که هزاره اند تصرف نموده از آمدن آنها به این سرزمین ممانعت کردند که این مساله چندین مرتبه باعث جنگ های مسلحانه بین شان گردید...».

آقای سرمحقق، هزاره ها را تصرف گر خوانده و در همین صفحه در باره ی حقوق کوچی ها نگرانی اش را ابراز داشته می گوید که اسکان کوچی ها در بهسود از طرف رییس جمهور صادر گردیده اما این فرمان چندان عملی نشده است.

تناقض ها در توصیف ظاهری و قیافه ی زنان و مردان هزاره

سرمحقق در صفحه ی 666 در توصیف بدن و قیافه ی مردم هزاره می آورد:
«هزاره ها چهره تاتاری دارند و در مجموع قواره های شان چنین ترسیم شده میتواند. کله کلان، ابروان کشاده، چشم ها تنگ، گردن های چاق و پندیده، بینی خم، روی گرد، کومه ها برآمده، گردن کوتاه، گوش ها دراز، بدن چاق، قد میانه مایل به کوتاهی، از شانه تا اندم یک قسم، اکثر شان دارای رنگ گندمی، بعضی سیاه چهره و عدۀ هم سرخ و سفید میباشند».

در ادامه می آورد:

«مولف (د پشتو قبیلو شجری او مینی) از قول یکی از دوستان هزاره خود که باشنده ارزگان بوده، بدون ذکر نامش نقل می کند که می گفت: در بین ما مردم هزاره اصل و اعلی نسب کسی است که با یک چشم شان- چشم دیگر را ببیند یعنی خمی بین دو چشم (هدف بینی است) نسبت کاسه چشمان بیشتر باشد. در اسمش پسوند «علی» باشد و در موقع رفتار گاهی به یک پهلو زمانی هم به پهلوی دیگر لنگر بیاندازد. وی می آفزاید بعضی علایم دیگر هم هست ولی نمیتواند بدون اجازه دوستش از آن ذکری بعمل آورد».

در باره ی این موجودی که آقای سرمحقق آن را تعریف کرده است؛ فکر کنید که این موجود چیست!

گوش ها، دراز. از شانه تا اندام یک قسم. بینی خم تر و پایین تر از کاسه های چشم، تا اندازه ای، چشم ها یکدیگر را ببینند. هنگام رفتار و قدم زدن، از یک پهلو به پهلو دیگر لنگر بیاندازد و علایمی دیگر که گفتنی نیست!
این برای من یک معما است. در تبار و نژاد آدمی، وجود چنین تبار و نژادی را تصور کرده نمی توانم. شاید محترم سرمحقق از نژادی سخن گفته که در ماقبل تاریخ از بین رفته و ما نمی دانیم؛ فکر کنم این نژاد، بچه ی خاله ی تهاندرتال ها بوده است.

در صفحه ی 667 در باره ی زنان هزاره می گوید:

«تمام خانم های این قوم دارای رنگ سفید، چاق و روهای صاف مقبول دارند و اما چشمان، ابرو و بینی شان همسان مردهای شان بوده و بدون سر تمام بدن شان خالی از موی میباشد. عدۀ از زنهای این قوم بسیار مقبولند».

چکیده

آنچه که در نهایت از این کتاب، به دست می آید؛ جعل در شناخت قوم هزاره و توهین و تحقیر این قوم است.
آقای سرمحقق، برای جعل در شناخت قوم هزاره به نقل قول های بی ماخذ و منبع تکیه می کند از نام های بی نام و نشان: ابوالفضل، و گاهی از کسانی نقل می کند که آوردن نامش جایز نیست؛ اما می گوید این آدم هایی که از آن نقل شده، هزاره استند.

من به تعدادی از منابع علمی در باره ی قوم هزاره، در آغاز این نوشته اشاره کردم که آقای سرمحقق از این منابع هیچ کار نگرفته است. از دو- سه منبعی که استفاده کرده، همه غیر علمی و لا اقل از پنجاه تا صد سال پیش است و روایاتی است متعصبانه و ضد هزاره. حتا آثار ملا فیض محمد کاتب نیز می تواند از جمع روایت ضد هزاره باشد. تعدادی از آثار کاتب در دربار عبدالرحمان خان نوشته شده و از جمله نوشته های رسمی حکومت همان وقت است که در دوره آن حکومت، گویا روزانه سه چارک چشم هزاره کشیده می شد. درست است که کاتب، هزاره بود اما او مورخ رسمی حکومتی بود که برخورد آن حکومت را با مردم هزاره همه می دانند، نیاز به توضیح ندارد. بنابر این کاتب ناگزیر بود تا نظر حکومت را در باره ی هزاره بنویسد.

در صورتی که محترم سرمحقق، به اراده ی خود این کار را انجام می داد و نشر می کرد، چندان مهم نبود، زیرا نظر یک شخص بود و از طرف دیگر بنا به رعایت نشدن روش تحقیق و نداشتن ماخذ و منابع دقیق، ارزش و اعتبار علمی و تحقیقی، نداشت. اما وقتی مهم و قابل تامل می شود که این کار به اراده ی اکادمی علوم افغانستان، صورت می گیرد و به عنوان سند معتبر علمی و ملی از آدرس بلندترین مرجع کشور و دولت، به ملت ارایه می شود. نمی دانم پس از نشر این کتاب، چگونه می توان به اکادمی علوم، به عنوان یک نهاد علمی و تحقیقاتی رسمی و ملی، نگاه کرد، و وجود آن را برای علم و تحقیق و برای مردم افغانستان قابل توجیه دانست!

نخواستم تا در برابر هر ابراز نظر سرمحقق محترم، دریافت هایی علمی ای را که پژوهشگران تاریخ در باره ی هزاره ارایه کرده اند، بیاورم چون ادعاهای ایشان، اساس و پایه علمی نداشت. فقط خواستم تا برخورد غیر علمی سرمحقق را نسبت به موضوع بیان کنم و این را بگویم که در این کشور، برداشت از تحقیق و علم؛ امری است مبتذل، که فاقد دیدگاه علمی و روش تحقیق، است.

من جستاری را در باره ی هزاره ها زیر نام «هزاره ها و افغانستان پیش از آریایی» انجام داده ام که در یک رساله ارایه می شود. بنابر این، لازم ندانستم تا از دریافت های آن جستار، در ارتباط به جایگاه و پیشینه ی تاریخی مردم هزاره، در این نوشته بیاورم. در نوشته های قبلی ام: «هزاره شناسی، گفتمان ممنوع در افغانستان»، «هزاره ها و تعصب مهندسی شده»، «مزاری؛ آگاهی و انتخاب» و... به صورت گذارا به جایگاه و پیشینه ی تاریخ هزاره ها اشاره کرده ام.

یادداشت: رسم الخط کتاب در آوردن نقل ها به طور کامل حفظ شده است. واژه های درون قلاب «[]» در این نقل ها از من (یعقوب یسنا) است، برای وضاحت به کار رفته است.

آنلاین :
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره
آنتولوژی شعر شاعران جهان برای هزاره

مجموعه شعر بی نظیر از 125 شاعر شناخته شده ی بین المللی برای مردم هزاره

این کتاب را بخرید

پيام‌ها

  • سرمحقق امین مجاهد کیست؟
    جناب ایشان شوهر جمیله مجاهد نطاق سابق رادوی و تلویزیون هستند. ایشان صاحب منصب پولیس در زمان حکومت حزب دموکراتیک خلق بود. عضو گروه خلق و از شاخه حفیظ الله امین است. تحصیلات عالی ندارد و آدم بی سواد و نافهمی است. بسیار سور خلقی و فاشیست قبیله گرا ست. اگر اکادمی علوم براستی اکادمی علوم باشد جای این گونه آدم های بی سواد و فاشیست نیست. اما معلوم است که این اکادمی علوم همان پشتو تولنه فاشیستی حزب اوغان ذلت است. جای این امین مجاهد است. پیشنهاد من این است که این اکادمی علوم را به همان نام سابقش پشتو تولنه تغیر دهند و تمام فاشیست ها را آنجا جمع کنندمانند این افراد:
    روستار تره کی
    خلیل الله هاشمیان
    داکتر اصف وردک
    اسماعیل یون
    غفور لیوال
    انوارلحق احدی
    اشرف غنی احمد زی
    زلمی هیواد مل
    انزورو...............

  • وزارت پشتوتولنه درسابق هم یکبارتصمیم گرفته بودندکه برای هرشی اسم پشتو بگذارند درآن زمان رادیو اختراع شده بودتمام ادبای بیسوادشان جمع شدند تا برای رادیواسم پشتوابداع کنندرادیورادروسط مجلس آوردنددیدندکه این موجودتازه واردشکل مکعب مستطیل است گفتند:این مثل یک جعبه است.پس ازبحث های زیادبه توافق رسیدندکه اسمش را(دبلی) بگذارندمشکلی که داشتنداین بودکه رادیوصداهم داشت (دبلی)شکل ظاهری آن رابیان میکردگفتنداین ناقص است بایدیک اسم مرکب پیداکنیم صداراهم دربربگیردادبیات شان گل کرددرنهایت اسم مبارکی که برای رادیودرنظرگرفتند(جغ دبلی) بود.این اسم فقط برای یک باراعلام شدوجوکی برای من وشما بیادگارگذاشت.دوستان نبایداینقدرسخت بگیرند(کاکاخیلا)پشتوتولنه راوزارت علوم نام گذاری کرده اندوتحقیقات جالب انجام میدهند،کتاب چاپ میکنند.منابع می سازندومانندعبدالحمن خان میخواهندآثارجدیدتری ازتاریخ امروزی برای نسلهای جدیدتربجا بگذارندو.......

  • ( اکادمی جهول افغانستان )
    چند نا لایق به هم پرداخنتند
    یک کتاب اطلسی را ساختند
    لابلای اطلسش بگذاشتند
    هرچه را از کینه در دل داشتند
    قوم مارا بر اساس نقل خود
    بر اساس منطق بی عقل خود:
    "کینه توز و لجگرش نامیده اند
    کاذب و بی پا سرش نامیده اند
    قومی که در بین خود جنگیده اند
    ظلم ها از یکدیگرها دیده اند..
    لیک در ورد زبانش پشتون است
    حدقه ی چشمش پر از آب و خونست
    هر قدر از ظلم افغان بگذرد
    آنقدر این خلق از جان بگذرد
    تا دوباره انتقام خون خود
    پس گیرد از دشمن پشتون خود.."
    ***
    "لایق" و نالایق اوغان پرست
    گاه قلم گاه نیزه میگیرند به دست
    تا که قوم" ازره" را درکشورش
    کشوری کو چوب وسنگ و آجرش
    حاکی است از ملک این قوم دلیر
    از تمدنهای "شاران" است و" شیر"
    نام های قریه و کوه و درخت
    در زبان "ازرگی" حک گشته سخت
    سر زنید از وردک و گردیز تا
    هیرمند و غور و سیستان وفراه
    آب و خاک از ما حکایت میکنند
    از تعدی ها شکایت می کنند
    از تعدی ها و ظلم بی شمار
    دشمنان جاهل اوغان تبار
    در وجود عبد رحمان های شان
    در وجود" کور" وهم بینای شان..
    زانکه میخواهند مارا در وطن
    باز هم سازند بی گور وکفن
    نام نیک قوم مارا بد کنند
    راه آزادیی مارا سد کنند
    ***
    .."ملتی ها" شرم باد وننگ تان!!
    جنگ گشته کار تان فرهنگ تان
    تا به کی داد از مسلمانی زنید؟؟
    از وطن زابادی، ویرانی زنید؟؟
    ادرس ها را شما گم کرده اید!!
    این شما بد بخت مردم کرده اید..
    نوشته شده توسط محسن زردادی

    آنلاین : http://kabulpress.org

  • از جناب محقق صاحب تشکر میکنم که اقدام عاجل نموده است. ولی یک تقاضا دیگر نیز دارم. این فاشیست ها بایدمجازات شود از این فاشیست ها رتبه علمی که دارند گرفته شده و اعدام گردند تا باشد برای دیگران که در برابر قوم مظلوم هزاره ظلم و ستم نکند.

  • تشکر از تمام برادران و قومو! لطفا هرکس ادرس این خاینین را دارد بروی بلاک بنویسد خصوصا ادرس نویسنده این کتاب سید محمد امین مجاهد فاشیست را. تشکر

  • ح م ! من با شما همفکر هستم ادرس این خاینن باید بیدا شده از خودش گرفته تا اطفال شان باید جوابگوی این سخنان زشت باشند.

  • به نظر من هر کسیکه و با هر بهانه ای علیه اقوام افغانستان تبلیغ های تبغیض آمیز یا توهین آمیز میکند، خودآگاه یا ناخودآگاه با قوم خودش دشمنی میکند. زیرا با این طرز عمل، اقوام دیگر را علیه قوم خودش تحریک کرده و خصومت و تفرقه را بین مردم آسیب پذیر افغانستان دامن میزند.
    "آقایان اکادمی علوم" که درین مقاله از آنها نام برده شده، به نظر من از آنعده افرادی اند، که آگاهانه و به دستور دشمنان افغانستان بین مردم شریف ما خصومت های قومی را دامن میزنند.
    در طول سفرم به ولایات نیمروز، هرات و کابل در چند هفته گذشته کتاب معروف آقای محمد کاتب هزاره بنام " نژادنامه افغان" بدستم افتاد. این کتاب توسط حاج کاظم یزدانی تحشیه و تعلیقه شده. اما آقای یزدانی متأسفانه اصل نوشته های قلمی آقای کاتب هزاره را در ضمیمه این کتاب به نشر نسپرده است. فلهذا خواننده نمیتواند که خود مقایسه کند، که چقدر این کتاب واقعاّ نوشته آقای کاتب است و چقدر آن توسط ناشر (یزدانی) تغیر متن شده. به هر حال، چیزیکه اکادمی علوم استدلال میکند، گرچه بهانه ای برای دامن زدن آگاهانه این نهاد به خصومت های قومی، چیزی بیش نیست، اما همینکه برای بار اول "مشخصات" اقوام افغانستان را درین کتاب خواندم، با خود گفتم، امید که دشمنان مردم ستمدیده افغانستان ازین نوشته ها سؤاستفاده نکنند، که کردند.
    نمیدانم که آقای کاتب هزاره در آن زمان پیشبینی کرده میتوانست که سخنانش در باره مشخصات اقوام افغانستان تا چه اندازه خطرناک تمام خواهد شد. اما در جاهای چنین مینویسد:
    فرقه اسحق زائی: ....." و اکثر این فرقه رمه دار و اقل زراعت کار و در اخلاق بعید از فطرت بشریت و قرین وحشت و جهالتند."
    فرقه مندوخیل: ......" با قوم کاکر به قید شمار و نسبت به دیگر افغانها ساده لوح و بردبار و راست گفتارند."
    فِرَق و طوایف هزاره: " این قوم از فِرَق های مغول و تاتارند و در افغانستان توطن و قرار دارند.
    .... دیگران عموماّ پابند دین و محب و جان نثار ائمه طاهرین(ع) و شجاع و سخا و از عدم علم و وجود جهالت، لجوج و کین توز و زشت خو و درشت گو و بطاشند ( بدماش اند)."
    نورستانی ها: ....... " و خود ایشان وحشی و حیوان طینت و جنگلی صفتند."
    این کتاب متاسفانه پُر است ازین نوع کلی گوئی ها که هر کس و ناکس میتواند از آن برای تخریب هویت اقوام افغانستان سؤاستفاده کند.

    • د افغانستان د علومو اکاډمۍ ګوښه کړل شوى منشي سيد امين مجاهد وايي، چې د دايرة المعارف اړوند د قومونو د اتنوګرافي په کتاب کې د هېڅ قوم سپکاوى نه دى شوى او دوى د سياسي مصلحت ښکار شوي دي.
      د علومو اکاډمۍ منشي تاريخپوه، څېړنپوه سيد امين مجاهد وايي، چې دغه کتاب د علمي تحقيق پر بنسټ ليکل شوى، هر څه يې مستند اخځليکونه لري او له ځانه په کې هېڅ هم نه دي ليکل شوي.
      د هغه په وينا، دغه کتاب د افغانستان د اتو ولايتونو په اړه ليکل شوى او له پښتنو پرته په کې نور قومونه د اتنوګرافۍ د اصولو له مخې پېژندل شوي دي.
      نوموړي زياته کړه، چې د اتنوګرافۍ اصول دي چې د يو قوم د پېژندګلوۍ لپاره بايد د هغو خلکو د څېرو او د بدن په اړه معلومات ورکړل شي او ده هم دغسې کړي او پر دې سربېره يې ټول مطالب د اسنادو او ماخذونو پر بنسټ ليکلي دي.
      مجاهد وويل: ((ما ته د اتو ولايتونو له ډلې څخه د ميدان وردګو ولايت راکړل شوى و، چې په هغه کې مې هزاره قوم د اتنوګرافۍ د اصولو له مخې معرفي کړى دى.))
      د ده په خبره، په يادو مطالبو کې ده د (حيات افغاني)، (پښتني قبيلو او شجرو مېنه)، (نژاد نامه افغان)، (د لسم ټولګي جغرافيه) او يو شمېر نور ماخذونه کارولي او له ځانه يې هېڅ نه دي ليکلي.
      نوموړي د چنګاښ په ٦مه، پژواک خبري اژانس ته په ځانګړې مرکه دا هم ويلي، چې پر ولسمشر کرزي د حاجي محمدمحقق له خوا فشارونه ډېر شوي وو او ګواښ يې ورته کړى و، چې که دغه کسان له دندو ګوښه نه کړي، نو د ارګ مخې ته به پر پراخو لاريونونو لاس پورې او ارګ به کلابند کړي.
      هغه وويل، چې په خپله ليکنه کې يې د هزاره ليکوال فيض محمد کاتب هزاره له قوله ليکلي: ((هزاره قوم د بې علمۍ له امله جاهل او لجوج قوم دى او په مذهبي مسايلو کې کمزورى دى.))
      مجاهد زياتوي، سره له دې يې هم په خپل نظر کې ليکلي، چې شيعه ګان په ديندارۍ کې له سني مذهبو تکړه دي.
      نوموړي وويل، چې دى د ولسمشر امر ته درناوى لري، چې دوى يې له دندو ګوښه کړي، خو وايي چې دغه کار غيرقانوني دى.

    • مومند خانی .
      پس فرق میان تو و ان کوچی نصوار پک غلام پنجاب در پارلمان و این اوغانی اکادمی نیست, همه تان یک رنگ هستید , اکادمیسن های تان تنها هزاره ها را نه بلکه همه را توهین و تحقیر کرده هیمنکه از پلان ادی خود ارقام نادرست و خیالی کشیده خود دشنام یست بر همه , خدا خیر ریس احصایه را پیش تیله کند چونکه فارسی زبان است و اعتراض بر علیه اوغانملتی های " اوغانی اکادمی " سر داده است .

  • باید این افراد مجازاد شوند کی دیگر قوم پرستان کثیف عبرت بکیرند

  • هغه کسانو هلته په لوړغږ باندې په کراتو کراتو ویل چې دا مونږ له ځانه ندي لیکلي بلکې قوسونو کې څو ځایه ماءخذونه مو وسره وکړي مائخذونو ته مراجعه وکړئ بیا قضاوت کوئ خو د سقاو ټلوالې خراساني متعصب او فاشست غله او لنډغر چارواکي چیرته د هغوې خبرو ته غوږ نیسي قناعت خو لا ليرې خبره ده ؟ دا د شمال ټلوالې یوه لویه دسیسه ده چې اوس د اکاډمي وار راورسید چې پوهان ورته په یوه او بله پلمه وټکوي! د پښتنو پر وړاندې دا د شمال ټوالې د لنډغرو دسيسې دي چې د پښتنو پوهان د يو پلان له مخې بد نامه کړي او د ملي خيانت تورونه پرې ولګوي، پدې کار سره غواړي د پښتنو پوهانو مورال لمنځه يوسي٠ کرزي پدې کار سره یو ځل بیا دا ثبوت ته ورسوله چې یو لوې بړوا او د شمال ټلوالې دویم احمد شاه مسعود دی! کرزی له هغې ورځې چې د مورده ګاوانو قره قولي او د بړواګانو چپن(د کله خامانو خرو کته) پر ځان واچوله د پښتنو د تباه او محوه کولو قسم خوړلې و خو افسوس او سل افسوس چې پشتانه پوهه نلري، پوهیږي نه! والله که یې زرو کالو کې هم پوهه کړې! کرزې د سقاؤ ټلوالې ستمي خراساني سپې دی چې یواځې پښتنو پسې غاپي او پښتانه داړي! اې پښتنو کرزې د ګورګین او چنګیز زوی دی او اداره یې د ګورګین او چنګیز پرته بل څه ندي! کرزې اصلا هیڅ پښتون ندی، دا د امريکا لخوا يو مصنعوي شخصيت ورکړشوي کس دې چې د احمد شاه مسعود ځاې ډک کړي او د شمال ټلوالې رهبري وکړي ځکه هغوي خو ټول خره او ځناور دي٠ افسوس پښتنو ته چې پدې لسو کالو کې مو د کرزي د ماسک شاته احمد شاه مسعود ونه پيژنده ! افسوس ستاسو په حال ! تاسې خپله قضاوت وکړئ چې پدې لسو کالو کې کرزي د پښتنو بیخ او بنیاد وایسته او کنه! هماغه د ملي خاین احمق شاه مسعود د دوښمنۍ ډکه پالیسي څو برابره، ښه شدیده،ښه چل ول،ښه په مهارت او ښه سر سخته وپالل-ه. اوس هم تاسو دا د ماسک شاته د سقاؤ ټلوالې رهبر ونه پیژنده؟ پدې هیله چې د کرزي یعنې (احمق شاه مسعود) سره د شمال ټلوالې ټول خراساني سقاوان په دار وځړوم او هیواد د دې جراسیمو څخه پاک کړم!
    ميروس

Kamran Mir Hazar Youtube Channel
حقوق بشر، مردم بومی، ملت های بدون دولت، تکنولوژی، ادبیات، بررسی کتاب، تاریخ، فلسفه، پارادایم و رفاه
سابسکرایب

تازه ترین ها

اعتراض

ملیت ها | هزاره | تاجیک | اوزبیک | تورکمن | هندو و سیک | قرقیز | نورستانی | بلوچ | پشتون/افغان | عرب/سادات

جستجو در کابل پرس